بصیرت قله ایمان و عزت است
بصیرت قله ایمان و عزت است
در جهان پیش رو همواره آفت ترقی برخواسته از خود عوامل ترقی بوده است و بهتر است گفته شود در پیشرفتها تنها آفات برای رسیدن به افقهای قابل دسترس برخواسته از بطن ترقی خواهی است. امروزه در حوزه دین و سیاست مهمترین آفت برای اصلاحطلبی کجاندیشی یا روشن فکر مأبی است. در تمام سازمانهای سیاسی و مکاتب فکری دنیا و در حوزه فهم ادیان این آفت ضمختتر و براندازتر از همه آفات به چشم میآید.
بیشک نقش علمای دینی، سیاسی و مکاتب فکری در پیشرفت و یا در پسرفت تولیدات فهمی بسزاست. دانشمندان هر حوزه از تولیدات فکری اگر برای تفسیر و تفهیم و انتشار علوم مجاهدات علمی و پرهیزگاری نداشته باشند قطعاً در هرگام آتی دچار آفت خواهند بود و یا خود آفت آن علم محسوب میشوند، در حوزه ادیان تفسیر به رأی، نداشتن بینش و پارسایی حکام و علمای دینی بزرگترین آفت برای آن دین یا مذهب خواهند بود.
[ احادیث و روایات و حتی آیات فراوانی را در این خصوص ضمیمه میکنیم تا به میزان وسع این مقاله درباره ی هر کدام ازادعاها توضیحات لازم داده شود. ]
با صراحت میتوان گفت در حوزه دینی، بیبصیرتی در دین تنهاترین عامل تفرقه بین مذاهب و ادیان بشمار میرود، در شریعت کلیمی وجود فرقههای متعدد در شریعت مسیحی وجود فرقههای سهگانه و گروههای متمایل به سایر در شریعت اسلام وجود فرقههای چند گانه یا مذاهب چهارگانه که فقط مذهب شیعهاش دارای 13 نوع فرقه و چندین گروه است و فقط شیعه اثنی عشریاش دارای چندین مصب و شقه است. همه این مثال ها فقط برای پی بردن به عمق این حدیث است که امام صادق(ع) میفرماید: العالم غیر بصیره کالسائرعلی غیر طریقه لایزیده السیر الا بعدا.(اصول کافی ج 1 ص 34 ).
عدم بکارگیری بصیرت در حوزه فهم دینی، ماجرایش ختم به نزاعهای بزرگ کلامی و قتلها و غارتهای جهانی میشود که نمونهاش جنگهای صلیبی، کشتار بیرحمانه مردم بدست حجاج بن یوسف، قتل شهید اول و ثانی قتل شیخ اشراق، ترور مطهری، بهشتی، ترور شخصیتی صدها هزار فرهیخته دیگر که از هر تبار و آیین و منزلتی به وفور وجود دارند.
از این جهت پیامبراسلام(ص) میفرماید: هر کس بر روی بی دانشی کاری میکند(بی بصیرتی) فسادش بیشتر از اصلاحش است.( اصول ج 1 ص 124 )
لذا شهادت ائمه هدی در محراب و صحنه کربلا و مسموم شدنها برای همان بیبصیرتیهایی بود که علما و مجتهدان آن زمان بکار میگرفتند، فتاوی قضات آن زمان، دادگاههای جوسازی شده دولتی آن حکومتهای جائر کمیتههای مخفی اعدام آن عصر هرکدام با تعصب نسبت به اصلاحات میباید اجرا میشد، دست به امام کشی و قتل فقها میزدند.
امام صادق(ع) در خصوص فتوای بدون بصیرت میفرماید: تو را نهی میکنم که به ناحق و روش باطل و بیاساس برای خدا دینداری کنی از اینکه به آنچه نمیدانی و نفهمیدهای برای مردم فتوا بدهی! ( اصول ج 1 ص 119 )
تصمیمهای جاهلان متنسک هر دورهای همانند اقدامات علمای شکمباره و شهوت پرست و بیخرد زهرآگین و آفتزا بوده است. از گروه زمامدارانی که همواره در پی عیش و مستی و شهوتبارگی اصل اسلام را به سخره میگرفتند تا گروه ابلهان خشکه مذهب و بیبصیرتی که عبادات شبانه روزی داشتند، قرآنهای بر سر نیزه آنان را فریب میداد و چیزی جز پوسته مذهب بر ایشان اهمیتی نداشت. همانانی بودند که پیامبر و امامان هدی را کمرشکن کرده بودند. آنچه قضاوتهای اهل فقه را به جنایات آنها مبدل میکند عدم تفقه و بصیرت و بقول امروزیها حکم دولتی است. امام المتقین میفرماید: کمرم را علمای متهتک و جاهلان متنسک شکستند و بس.( بحار ج 2 ص 111 )
امام علی(ع) در کارزارهای گوناگون با اینگونه افراد بظاهر حق دار و حق طلب روبرو بود، اشخاصی چون معاویه که از صحابی رسول اکرم و نیز اشخاصی چون ابوموسی اشعری که در قشریگری و یا حیلهگری سر لوحه بودند، خون دلها خوردند و سرانجام در دام همین آفات به شهادت رسیدند. (حتی احکام و فتاوی جاهلانه و بدون بینش مخصوص و قایم بفرد نیست) پیامبر مکرم اسلام(ص) میفرمایند: آفت دین این سه گروهند: 1) فقیه جائر 2) امام جائر 3)مجتهد جاهل(نهج البلاغه ج 4). در نگاه اول هر سه آنها فاقد هرگونه بصیرتی در دین و مذهبند.
خرافات و انحرافات علمای دینی، رهبران جامعه فقط و فقط از بیبصیرتی آنان سرچشمه میگیرد. رهبران علما و فقها و قضات هر جامعهای بیگمان نهایت مسئولیتهای آن جامعه را برعهده دارند و قطعاً قشریگری در حوزه فهم نصوص دینی، بیبصیرتی در فهم احکام اجرایی فقط و فقط می تواند از ناحیه آنها صادر گردد و یا اعمال گردد.
اسلام و زمامداری اش به دینداری حکام وبینش امت اسلام زنده است.
امام متقین میفرماید: چه بسا دانشمندی که جهلش او را از پای در آورد و دانش او همراهش باشد اما سودی مجالش نداشته باشد( حکمت 107 نهج البلاغه).
بسا روزهداری که بهرهای جز گرسنگی و تشنگی از روزهداری خود ندارد و چه بسا شب زنده داری که از شب زندهداری چیزی جز رنج و بیخوابی بدست نیاورد.(حکمت 145 نهج البلاغه)
فقدان بصیرت در دین، اهل دینی ظاهرپرست و غیرصالح را به بار مینشاند. بدین ترتیب فساد و اضمحلال شامل حال آن دین و انشقاق و تفرقه نیز بر حال آن جامعه مستولی خواهد شد. هر انقلاب و حکومتی بر اساس قانون اساسی آن حکومت و جامعه رشد میکند و گسترش مییابد اگر قانونگذاران قوانین بیجا و یا بیاهمیت را وضع کنند و بجای آن به سراغ قوانین لازم و ضروریی نروند بیشک آن حکومت منزوی خواهد شد. اگر قانونگذار دست حاکمان حکومتی را برای فراقانونی بودن باز بگذارد بیشک تبعیض و اضمحلال به سراغ آن نهضت و انقلاب و کشور میآید.
در حوزه دینی اگر فقه نتواند مشکلگشای مسایل روز باشد طبعاً مردم از دین فاصله میگیرند. فقه و اجتهاد همواره به تبع و مقتضیات زمان و پیشرفت علوم در حال تحول هستند. مثلاً در دانش پزشکی خرید و فروش و انتقال خون، سلولهای حیاتی و اعضای بدن وجود دارد اگر فقه بر سر همان حکم وتبصره که هرگونه خرید و فروش اشیاء نجس حرام است، بماند. بدون هیچ تبصرهای. بیگمان پذیرش تحول و تکنولوژی در بنبست بزرگی به سر خواهد برد. اما در واقع فقه شیعی امروز پویاست، به لحاظ سیاسی، اقتصادی، پزشکی و خدمات رفاهی فقه با وجود فقهای با بصیرت در حال تحول است. و کهنگی شامل حالش نخواهد شد. زیرا در حوزه دین سنتهای الهی غیرقابل تصرف و مخدوش شدن هستند و به تبع آن اصول و احکام اولیه غیرقابل تغییر هستند ولی احکام تحول پذیر خواه ناخواه با تحولات و دانشهای روز همسانی و برابری دارند.
اگر در فقه بیبصیرتی باشد، یعنی فقیه دینی بدون بصیرت و اشراف به مقتضیات و سنتها بماند. مثلاً در احکام تحول ناپذیر تصرفی ایجاد کند و بقولی بدعت گذار باشد و در احکام تحول ناپذیر متحجر و تکفیری باشد، در اینگونه از مواقع باید موضع فقهای این روند را موضع انحرافی و آفت در دین دانست.
بی تردید آن زمان هنگامه نزاعهای سیاسی ومناقشات فقهی و کلامی خواهد بود.
اگر انقلابهای اسلامی نتواند بر پایه و چارچوب قانون اساسی گسترش یابد و از حیات سیاسی و اقتصادی سالم وبی تبعیض دور بماند و یا بدعتگذار بماند و یا تحجر و واپسگرایی را مشی کند. بیگمان نارضایتی مردم از نحوه زندگیشان ظاهر خواهد شد. فساد و شرارت حق آزادی حیات را از مردم میگیرد. و آنگاه بیعفتی و تبعیض و فقر آن انقلاب را ولو اسلامی و اسلام خواه و بر پایه اساس اسلام تشکیل شده باشد را از پای در میآورد.
بالطبع در افول و ظهور انقلابهای دینی، تنها عامل نگه دارنده و اضمحلال، نقش معماران و مهندسان آن انقلاب است. موثرترین دلیل وفاق و تکامل و پویایی هرحرکت و انقلابی بینش منزه از خطا ی معمارانش است.
در انقلاب اسلامی ایران نقش رهبر امت، شهید مطهری و شهید بهشتی و سایر اندیشمندان فرهیخته آنقدر ارزشمند و کلیدی بود که دشمنان برانداز براضمحلال و فروپاشی آن، طرح حذف و ترور شخص را پس از ترور شخصیتی بکار گرفتند.
فتنههایی که همواره جاهلان زاهدنما بر این پیکره وارد کردند سوز دل حرفهایی است که معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران در منشور انقلاب و صحیفه نور و وصیتنامه الهی آن بزرگوار با عنوان روحانینماها، آخوندهای درباری، اسلام امریکایی بر آن صحه گذاشته است. متحجرینی که هیچ تعدیلی در سلیقهها نداشتند و بدعتگذارانی که اصول را تغییر دادند.
حتی برای تداوم انقلاب عناد واپسگرایان داخلی به تکفیر خلاصه میشد زیرا همواره احمقها آلت دست زرنگهای برانداز بودهاند، پیشینه این تکفیر کردنها به صدر اسلام باز میگردد و پیشینه منافقان سودجو نیز به همین روند و سیر تاریخی مترتب شده است.
منافقان و یا براندازان با استفاده ابزاری قرار دادن قانون، احکام و آیات برای خود عبادات و طاعات مشغولند و نیمی از عمرشان را در التماس و دعا به سر میبرند و نیمی دیگر را در ورطه نابودی.
بنابراین لازم است اندیشمندان دینی و سیاسی انقلاب مهذب باشند تا معذب. و مهندسان فرهنگی و اجتماعی و علمای دینی و قانونگذاران موظفند شاکله قوانین و تربیت و ترویج را نص الهی بگذارند و از خودکامگیها و برداشتهای شخصی و بازی در میدان دشمن و گریزگاههای عناصر فرصت طلب بشدت بپرهیزند.
حمیدرضا ابراهیم زاده 1386/2/22
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف می باشد
- ۹۴/۰۷/۱۷