قلعه ی عقل
دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۴۵ ق.ظ
قلعه ی عقل به تسخیر دلایل افتاد
بقعه ی عشق به زوار هلاهل افتاد
من دراین قلعه چرا حبس شدم
وچرا همنفس دایمی ترس شدم
دهنم مملو از آواز سکوت
چشمهایم پر از احساس قنوت
بدنم دایره ی باغ بلوغ
دستها همپای پایم ذیل یوغ
پشت این قلعه مرا چال کنید
می گسارید ودگر حال کنید
دف نوازید که من مست شوم
خیزم از کالبدم بلکه دگر هست شوم
برهانید مرا ازقفس کالبدم ای رفقا
باده گیرید به کام من وخود با عنقا
خفقان است دراین دار ومنار
همنفس عشق بپاشان وببین دار قرار
ضرب زید دف عمرو جان
طلع البدر به ماه نیسان
حکم الحق به بطل الحیوان
شرع العشق به عیش الانسان...
حمیدرضا ابراهیم زاده
10تیر1394
* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف می باشد
- ۹۸/۰۱/۲۶
چون من قیمت خویش آگاهم
دل و دوست یافتن ، پادشاهی است!
بی دل و دوست ، زیستن گمراهی است !
گفت، نوشی ست همه زهر،
و خاموشی زهری ست همه نوش!
خواجه عبد الله انصاری