دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

گنج مخفی

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۸ ق.ظ


* استاد ارجمند جناب ابراهیم زاده با سلام و ادب و احترام


خواهشمند است در صورت تمایل جواب دهید که در حدیث قدسی آمده است :

من گنج مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم ; پس خلق کردم تا شناخته شوم .

سؤال این است : خدا چه نیازی داشت شناخته نشود؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

کنت کنزا مخفیا.فاحببت ان اعرف...- حدیث قدسی

بهتراست بازهم از روش جلب بالغ فکری حضرت مولانا بهره بگیریم که گفت:

 

خانه بر کن کز عقیق این یمن

صد هزاران خانه شاید ساختن

گنج زیر خانه است و چاره نیست

از خرابی خانه مندیش و مه‌ایست

که هزاران خانه از یک نقد گنج

توان عمارت کرد بی‌تکلیف و رنج

عاقبت این خانه خود ویران شود

گنج از زیرش یقین عریان شود

لیک آن تو نباشد زانک روح

مزد ویران کردنستش آن فتوح

چون نکرد آن کار مزدش هست لا

لییس للانسان الا ما سعی

دست خایی بعد از آن تو کای دریغ

این چنین ماهی بد اندر زیر میغ

من نکردم آنچ گفتند از بهی

گنج رفت و خانه و دستم تهی

خانهٔ اجرت گرفتی و کری

نیست ملک تو به بیعی یا شری

این کری را مدت او تا اجل

تا درین مدت کنی در وی عمل

پاره‌دوزی می‌کنی اندر دکان

زیر این دکان تو مدفون دو کان

هست این دکان کرایی زود باش

تیشه بستان و تکش را می‌تراش

تا که تیشه ناگهان بر کان نهی

از دکان و پاره‌دوزی وا رهی

پاره‌دوزی چیست خورد آب و نان

می‌زنی این پاره بر دلق گران

هر زمان می‌درد این دلق تنت

پاره بر وی می‌زنی زین خوردنت

ای ز نسل پادشاه کامیار

با خود آ زین پاره‌دوزی ننگ دار

پاره‌ای بر کن ازین قعر دکان

تا برآرد سر به پیش تو دو کان

 

پیش از آن کین مهلت خانهٔ کری

آخر آید تو نخورده زو بری

پس ترا بیرون کند صاحب دکان

وین دکان را بر کند از روی کان

تو ز حسرت گاه بر سر می‌زنی

گاه ریش خام خود بر می‌کنی

کای دریغا آن من بود این دکان

کور بودم بر نخوردم زین مکان

ای دریغا بود ما را برد باد

تا ابد یا حسرتا شد للعباد - (مثنوی معنوی. دفترچهارم)

 

واقعییت اینست که ذات باریتعالی حق محض است .ودانستن اینکه خدا چرا دراین حق الله شده است بنظرم برای طیف مسلمانانی که از راه جستجو به باورمسلمانی مشرف  شده اند خیلی ضروری است

الله یعنی  نهایت حب و واله بودن ومفهومش  واژه ی مصطلح خدا نیست...

وما تصورمان این شد که الله یا اله یعنی  واژه ی خدا. همچنانی که رب معنایش خدا نیست.

واژه ی الله جمیع صفات خداست که بامهر همراه است

مثل واژه ی مادر که بطوراخص بمعنای زاینده نیست.

 

مادر را با ایثار ومهر. عشق.و... می شناسید نه شغل آشپزی. یا خانه داری.

بنابراین خداوند دلش میخواهد انسان ابتدا خودش را بفهمد

به قرب ومنزلت خودش پی ببرد طبیعی است که دراین  جهان بینی ومهندسی  ،نظرش به  هستی وصاحب هستی جلب میشود. شما دانش خداشناسی فیزیک دان و پزشک فوق تخصص مغز واعصاب را نمی توانید با دانش خداشناسی یک نوبالغ بسنجید. او همه ذرات کیهان وبدن انسان را رصد کرده است و عامل واحد  آفرینشگر فوق هوشیار پی برده است وبه یقین رسیده است

فوق کل ذی علم علیم – یوسف76

 چیزی را ازگوش به ارث نبرده است وهمه چیزش رااز جستجو وهوش بدست آورده است وبه یقین نایل شده است

کلا لو تعلمون علم الیقین...- تکاثر آیه5

انسان تازه می فهمد مفهوم قلب چیست 

عرفا در مورد روان انسان گاهی « نفس » تعبیر میکنند و گاهی « قلب » و گاهی « روح » و گاهی « سر ». تا وقتی که روان انسان اسیر و محکوم شهوات است « نفس » نامیده میشود، آنگاه که میرسد که محل معارف الهی قرار میگیرد « قلب » نامیده میشود، آنگاه که محبت الهی در او طلوع میکند « روح » خوانده میشود، و آنگاه که به مرحله شهود میرسد « سر » نامیده میشود. البته عرفا به مرتبه بالاتر از « سر » نیز قائلند که آنها را « خفی » و « اخفی » مینامند.

پس مراحل و عوالم نفس‏ عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى.

1. طبع: عبارت است از قواى طبیعى که مرحله نازله حقیقت انسانى است یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اکل و شرب و امثال آنها که خلاصه در این مرتبه طبیعت، بدن در مقام حیات نباتى است.

2. نفس: بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از قواى حیوانى و إدراکات حس و خیال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حیات حیوانى.

3. قلب: که توجه به عالم غیب است و لیکن آمیخته است با نظر به عالم شهادت و این مقام به مراتب از مقام نفس عالى‏تر و برتر است.

4. روح: که آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است که از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به کلّى مستخلص شده و به روحانیون عالم قدس پیوسته است.

5. سرّ: در این مقام است که عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بینا مى‏شود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده مى‏کند و به زبان ذات مى‏گوید: «ما رأیت شیئا الّا و رأیت الله فیه»

6. خفیّ: که در این مرتبه تنها خدا را مشاهده مى‏کند نه چون مقام سرّ که خدا را در دریا و صحرا مشاهده مى‏کرد.

7. اخفى: که در این مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست چنانکه در مقام خفى بود.

وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى ( الآیة 7 سورة طه)

    به بیانی دیگردر عرفان مراتب هستی، جهان و انسان که برای انسان‌های متعارف یعنی مراتب فروتر از مرتبه‌ی حضرت حبیب الله قابل گذر است، در هفت مرتبه خلاصه شده است. سه مرتبه پیش از روح (تعینات اولی) و سه مرتبه پس از روح (تعینات ثانوی) به اضافه مرتبه‌ی روح (مرتبه بی‌تعینی). پس از این هفت مرتبه به نظر برخی دو مرتبه‌ی دیگر وجود دارد و به نظر برخی سه مرتبه و به نظر برخی چهار مرتبه.

مراتب پیش از روح عبارت است از طبع و نفس و قلب

مراتب پس از روح عبارت است از سرّ و خفی و اخفی

مرتبه‌ی سرّ که پس روح است، برای کسانی که اولین مراتب فنا را تجربه می‌کنند قابل درک فی‌الجمله است، اما مراتب خفیّ و اخفی این‌گونه نیست، بلکه کسی می‌تواند آن را تجربه کند که به واپسین مراتب فنا دست یافته باشد. از این‌رو، آن مرتبه از مراتب حضرات معصومین را سرّ نامیده‌اند که برای اهل گذر از مرتبه‌ی روح که مرتبه‌ی تعینات ثانوی است، قابل درک است.

مراتب پس از مرتبه اخفی، بنابر نظریات مختلف عبارت است از تدنّی، تدلّی، القاء و أوأدنی....

عرفا بااین علم تن به التزام لوازم  شریعت می دهند  وآن را لباس  وبعضا جوهره ی طریقت می دانند.

واما رهگذران نا دانسته قلب را به اهریمن می سپارند

که قلب حرم امن الهی است که آن را خدا بنا کرد وکعبه را ابراهیم خلیل الرحمان.

پس دروجود انسان کعبه واقعی مقرر گردیده است وآدمی باید خانه ی  دلش را تکریم کند .ودرتطهیر وعطرافشانی ان بکوشد

 وخانه رااز دشمن(ابلیس) دورنگه بدارد.

حرم قلب او مطاف واقعی است چون صاحب خانه کسی جز خدا نیست

جالب اینجاست شیطان می داند که باید قلب آدم را طواف وزیارت کند و انسان را بخود جذب  کند

ان الذین اتقوا اذا مستهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم یبصرون. - سوره اعراف201

طواف همان مجذوب شدن واشباع شدن هست.وازطوف وطف می آید.

پارسایان موقعی که متوجه طواف شیطان شدند  یاد خدا می افتند. وهمینجا نقطه تلاقی کفر وایمان می شود

خداوند اینجای کار شناحت خودش را دوست دارد. وقتی گمش کردید به یادش باشید

بارها ها دیده اید کودکی  که درآغوش مادرش خرامیده است. وشما  بسوی او آغوش می گشائید ولی جلب شما نمی شود

مجبورید فریبش بدهید

با  تفریح دادن با دوست داشتنی های بچه گانه می توانید برای دقایقی اورا گمراه کنید ودرآغوشش بکشید .

اما به مجرداینکه  متوجه شد شما جای مادرش نیستید ودل خوش کنک ها رنگ می بازند واو مادرش را مطالبه می کند.

زیرا یادش را ازمادرش نتوانستید خالی کنید

خوب شیطان هم اگر بتواند یادمان راازخدا خالی کند و جای صاحب خانه را بگیرد قطعابه تسخیرش درخواهیم آمد.

دوست داشتنی های ما متفاوت است

از راه مال دوستی افراطی گرایانه ، با  ربا. دزدی.مال نامشروع. زکات ندادن و...

از راه شهوت.چه زیاده روی در حلال وچه روی آوردن به  حرام

از راه حس شهرت طلبی.ازراه  حب وبغض وترس وریا و...

شیطان گرانیگاه ها ونقطه ضعف هارا می کاود خیلی راحت تحریک می کند وموفق می شود.

لزومی ندارد حتما از دریچه ی حرام وارد شود

شیطان رفتارشناس خوبی است. ذائقه را می سنجد.وباتوجه به نقاط ضعف وقوت عمل میک ند

باهرکسی به تبع باورهایش می رزمد.برایش حجاب می سازد و اورااز ریا کردن می ترساند ویا به ریا کردن وامی دارد.

اورا از فقیر شدن می ترساند ویا اورابه فقر دعوت می کند.

الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ - بقره 218

شیطان  همیشه از راه ترس وطمع وارد حریم انسان می شود و اورا به تسخیر درمی آورد

ان الشیطان للانسان عدو مبین.- یوسف آیه5

ابلیس  دشمن قسم خورده انسانیت است. سیستم اغوایش با ترساندن وبه طمع انداختن فعال است.

وکسی که خدا را به خانه  ی دل راه ندهد بی گمان خانه را به غیر واگذارکرده وخیانت درامانت کرده است....

بقول امام صادق القلب حرم الله فلاتسکن غیرالله...

خدا همان گنج مخفی است که باید درخانه اش اورا جستجو کنیم.

خدا هیچ نیازی به جستجوی ما ندارد اما برای سلامتی وعزت وتکامل خود نیازمند داشتن این گنج هستیم

خدا تنها نیازانسان است وبس

حال شما بفرمائید خانه ی دوست کجاست؟

و الی الله المصیر


حمیدرضاابراهیم زاده

سوم اسفند1393

 *برگرفته ازمتن مصاحبه

 

- تمامی حقوق این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این باحجابها

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۳۵ ق.ظ

 

       حجاب چهره جان میشود غبار تنم     خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم    حافظ 

 

 

حجاب همان استفاده ازپوشش و استتار برای دیده نشدن است.

نوعی ازحجاب برای همیشه منفور و گزنده است و آن حجاب دل است.

حجابی که مانع ابراز نیکی‌ها میشود مجموعه‌ی سلوک و منش و رفتاری که باعث میشوندتا تقدس اعمال با انحراف از مسیرطبیعی و سالم خود بصورت منزجر کننده‌ای نمایش داده شوند. مثلا استفاده از فناوری دینامیت برای راهسازی و معدن بسیار مفید وخواستنی است اما از همین ابزار برای کشتن انسانها هم استفاده می‌شود. در کل  خود محوری‌هاو خود برتربینی‌ها و اعتماد واتکای محض به داشته‌ها و اندوخته‌هایمان همان حجاب راه تکامل ما هستند که نتوانیم مسیر سلامت را درک کنیم وهمیشه در رنج وعذاب باشیم .

آنقدر خودشیفته و مطمئن به د اشته‌های اندک مان اتکا می کنیم گویا همه‌ی کائنات مطیع فرامین ماست. برای کسیکه عنان و افسار زندگی خود را بهدانش میدهد. سر از وکالت خدای وکیل برمی گرداند. همه تقوا و دانش برای او حجاب میشود. زیراهرگز تصلب عقل و دانش نمیتواند راهگشای همه‌ی نیازهای انسان کامل باشد. عقل و عقال صاحب تصلب و تعصب است یعنی نگهبان است،امااحساس همه‌ی گوهره انساناست و عقل مواظب است که احساس از قفس و محدوده‌ی خاص خود خارج نشود بالطبع با توجه به رویکرد عرفانی دانش قلبی،همه‌ی دانشهای عقلی درمقابل عرفان بصف شده و قد علم کرده‌اند تا هرگز عرفان نتواند پای از دایره مواجهه و تجربه فراتر بگذارداینست که حضرات عرفا فرموده‌اند: 

   تکیه بر تقوا و دانش در حقیقت کافریست    راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش     حافظ

حجابها اصلی‌ترین عامل بت‌سازیها هستند. اعتماد بیش از حد به داشته‌هایمان و خودشیفتگی، حجابهای ضخیم را پدید می‌آورند. در این بین اگر بت شکن، بت شود شکستنش بسی دشوارتر و طاقت فرساتر است، شکستن بت‌ها بمراتب ازشکستن بت شکنان آسانتر است. سنتها و هنجارها و خرافاتی که که برخلاف فطرت و رفاه و عزت و کرامت انسانی در امتدادند، همانند بتها و غل و زنجیرهای انحرافات برگرده‌ی مردم سواری می‌خورند که باید شکسته شوند. در این جریان گاه خود بت شکنان ساختار شکنی کرده و با خودمحوری و خود برتربینی، مبدل به بت میشوند و باید گفت که برای درهم کوفتن این صنم‌ها و بت‌ها نیاز به هزینه‌های گزافی چون نثار خون و اهدای جان ارزشمند آزادگان است. و اگر هر امر مقدسی هم خواسته و ناخواسته بت تراشیده شود، در این مسیر مشمول بت بزرگتر قرار گرفته و برای شکستن آن عزم جدی تری لازم است. شکستن و دریدن حجابهای تاریک درون، بزرگترین نبرد و مبارزه برای مبارزان محسوب میشود. بسیاری از بزرگان تاریخ پیشینه‌ی طلایی خود را در این آورد از دست دادند. زیرا حجاب درونشان باعث تاری دید و بصیرتشان شد و خدایی جز خود و داشته‌ها و ادراک و خام خیالی‌هایشان ندیدند... تاریخ از این دست گمراهان در انبان خود زیاد سراغ دارد.

 

 همه‌ی ما انسانها از هر جنس و نژاد و طبقه‌ای، حجاب هایی را به دور خود تنیده‌ایم:

یا به تقوا و دانش و ثروت خود می‌بالیم یا به زیبایی و سلامتی و افتخارات دیگرمان دلخوشیم و یا بخاطر فرار از این حجابها از آنطرف بام افتاده ایم. شیطان همانطور که انسان را به ریا دعوت میکند در هنگام کار خیر هم، خیرین را از ریا می ترساند تا نتیجه دلخواهش را بیابد. باید ببینیم که خودمان در پیشگاه خود چه هستیم ؟

آیا تصلب عقل بر همه هستی ما سیطره دارد. اگر این است خدا با ابزارعقل با ما حساب می کند و وای بحالمان...

اگرچه عقل همیشه در معذوریت و تنگنا و کودتاست اما هرگز نتوانسته است پا جای پای احساس بگذارد و یا او را از اندیشیدن به حب ومحسوسات  باز دارد که اگرچنین هجمه ای صورت پذیرد، در اندک زمانی شعله ی تصلبش افول می کند. زیرا خود عقل هم محتاج مقبولیت و دوست داشتن است....

 

 

 

 آیا به دیوانه‌هایی که از زنجیر عقل گسسته‌اند دقت کرده اید؟

آنها هرگز محبت مادرانشان و دیگران را از یاد نمی‌برند و در روز جزا هم با آنها حساب و کتاب نمی‌شود چون از شمشیر اجتهادات عقلی (زیرکی ها وبرداشت‌های شخصی) استفاده نکردند. پس بقول حافظ تکیه بر تقوا و دانش هم در طریقت تکامل و شناخت قطعا کافریست. زیرا خدا خدای احساس و محبت و عشق است. دیوانه را برای خود عزیز میدارد و عقلای از خود متشکررا به قمار در زندگی  مالی و علمی وامیگذارد و عاقبت با  آزمون آلزایمر به زیرکی‌شان میفرماید از همانی که به او متکی بودید، راه و رفاه بخواهید:

«قل لست علیهم بوکیل». 

 باورمان نمی شود که عقل‌گرایی و حسابگری و زرنگ‌بازی چه معامله سنگینی را برایمان در برخواهد داشت.

شخصاً به هر عقلی شیفته نشدم. بلکه فقط خرد قدسی را محترم می دانم خردیکه منافع همه را در نظر می گیرد و به رفاه و عزت همه می‌اندیشد. و از خدعه و تبعیض دور است... .

 

 

 حضرت مولانا میفرماید:  حیلت رها کن عاشقا مستانه شو مستانه شو

 

 

 

                                     حمیدرضا ابراهیم‌زاده -1390/10/28 

 

 کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سونامی وشاعر

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۸ ق.ظ

 

سونامی و شاعر

زلزله ای به بزرگی آسمان، ستون واژه های شاعررادر هم نوردید

و اندکی بعد سونامی دهشتناکی از اعماق اقیانوس بر سواحل عاشقانه ی شاعرهجوم  آورد

وهمه ی هستی شاعررابه بازی گرفت،وچنین شد که شاعر اشعارنامنظم وسپید می سراید.

رقص یک مزرعه ی سرسبز بهاری هنگام آواز نسیم باد صبا،از مشرق هدایت شنیده می شودوگیسوی مرغزاران را شانه می کشد...

دیدید که مزرعه وعلفزارچگونه با زمزمه ی  باد صبا می ر قصند؟

شاعر اینجای قصه چشمهایش رامی شوید ولی درویش نمی کند.وخیره به این منظره همه ی هستی خویش را می کاود.وسالها وقرنهاخویش رااسیر واژه هایش می کند...

اسبش را زین می کند و بر فراز دشت کلمات می تازد...

شاعر سوارکارماهری است که سوار بر ترانه هایش می شود...

درخشش خیره کننده سپیدی برف در اولین مناجات وهمدلی آفتاب و برف ،به شاعر نقاشی سپید را می آموزد.

چه کسی جز شاعر می تواند هرم گرم وسوزان کویر وعطش شن های روان را در وسط تابستان تاب بیاورد .

این شاعر است که همه ی ریگ های بیابان سوزان را به حرف زدن وا می دارد.

وسکوت شبهایش را آوازه خوان می کند.

چه کسی جز شاعر می تواند پینه های کویر را بهم بدوزد .

شاعرهنگامی که وارد جنگل پاییز می شود گامش را روی فرش زرد جنگل می فشارد وآوای  خش خش لذت بخش سکوت پاییز را نقاشی می کند .

و می پرسد که مرگ یک برگ به مهرکدام قسمت از حیات است؟

زلزله زلزله است .

ادبیاتش در بیابان وکوهستان وجنگل درهم وبرهم شده است و

این جناب شاعر است که باید واژه هارا در اعماق خیالش منظم رنگ آمیزی کند.

زلزله می تکاند ومی آشوباند و می ترساند

و شاعرپیام آورهمه ی لحظه ها وظرافتها ودقایق است.

اوآنقدرعمیق از هستی نیستی ها می سراید وآنقدر زیبا به هستی می نگرد که گویاهیچ وقت کسی به این دقت، دانه شن رازیر ذره بین کنکاش نبرده است....

 وباز شاعراسب خیالش رازین می کندواز سواحل سونامی زده ی واژه های پرپرعبورمیکند دستشان رامی گیرد وآنهارا می بوید و بیدار می کند.

شاعرسوارکار ماهری است واز مزرعه به کوهستان وجنگل وبیابان وسواحل دریا همه جارامی کاود ومی پوید.

وقافیگان افسرده را غسل تعمید می دهد وشانه بر زلف صبا می کشد وواژه هاراازعطرحیات مست ومملو می کند .

افسوس که باز هم شاعر تنها وبی قافیه مانده است

و دربین اجساد قافیه های ایثار ماتم می گیرد وگاه با واژه های پرپر مرثیه می سراید وسینه می زند ودلش را به عرش می برد ومی گریاند ومی گرید...

شاعر گاه خیاطی می کند.

او قامت واژه ها را اندازه می گیرد ومی برد ومی دوزد وپرو می کند. رفو می کند وتنگی وگشادی ها رابرطرف می کند.

شاعر همیشه ی خداسونامی زده ی قوافی تنگ وگشاد است.

شاعر قنادی می کند وبه واژه های شیرین امر می کند که باشند وواژه های تلخ را می روبد.شاعر طعم دلپسندی را به قافیه ها می پاشد تا طعم هل و گلاب و زعفران زیر زبان مخاطب لمس شوند.

وگاه وانیل به طعم واژه های سخت می دهد وخواستنی اش می کند.

 شاعرحماسه می کند هنگام نبرد با ددمنشان ودشمنان عشق .

اوه.

شاعر که قافیه نمی پذیرد هنگام جنگ کردن.

پس این همه قافیه وعروض برای چیست؟

شاعرعاشق جنگهای نامنظم است،وآیاشعر بی قافیه به شاعرامکان رجز خواندن وعرض اندام می دهد؟

الله اعلم.

پس چراقافیه هاچندان هم که مدعی اندهمه کاره شعر نیستند؟

هنگام عاشقی بساط شاعرراسونامی هیجان به فلاکت وبحران انداخته است.

واژه ها ،قافیه ها با سمفونی موج کنارهم چیده می شوند وشاعر بحران زده فقط نگاه می کند وسرش را می تکاند

وهمه راهمچون نهالی می کاود ومی کارد، شاعرازاعماق خورجین سفری اش بیتی را به دندان می کشد و می جود:

من واحساس وغزل همگی بهانه ایم        فارغ  از واژه و این قافیه ایم....

شاعر طلا ساز خوبی است.

اودریک قماربزرگ طلاساز شده است.

جنس فلز شعرهایی که به دل می بندد را طلا انتخاب می کند

ونگین انگشتری قافیه هایش را باالماس احساس تراش می دهد

زمردی که بر گوش می آراید

گوشهارا راهی خانه های غزل می کند تا خوب آواز خوش دشت را بشنود

او واژگان طلایی را باآتش عشق فرم می دهد تا از این فلز زیبا گردنبندی زیبا بسازد.

شاعر به مسا سماع کنان می آید

شاعر برمیخیزد ومی رقصد او باشنیدن واژه ی عشق دستان باد صبا را می گیرد ودست فشان می رقصد.

و موجی  بر می گردد که ابیات طلایی را از منت خس وخاشاک برهاند.

باز هم شاعر کاشف است .

مزرعه اش مملو ازنهال واژه های سبز وطلایی است.

کودکی بازیگوش می جهد واز کنار اسب رد می شود وبا صدای بلند شادمانی می کند.

او نمی داند که سونامی مهاجم عشق، چه بلایی بر سر شاعر آورده است

او همه ی هستی شاعر رابر روی امواج افتان و رقصان می یابد .

آه یادم آمد اوهمان سرشت درون شاعر است که در قامت کودکی شادمان به تماشای مناظر آمده است.

او آنقدرازاین مناظر لذت می بردکه شاعررامتلک باران می کند وشاعر خجالتی ما خیس خیس می شود...

شاعرما نقاش است

که هرگوشه ای رابادقت وظرافت درزوایای بوم مقابلش ترسیم می کند.

اما نقش های این نقاش بابقیه ی نقاش ها سازگار نیست.

زیراشاعر عمیقا به همه ی هستی وشعور وباطن پدیده ها می نگرد.

وبعد واژه ها را رنگ آمیزی می کند.

اما نقاشهای دیگرهمه ی آنچه را که درظاهر می بینند ومی پسندند رامی نگارند.

شاعر فراموشی نقاش را هم می کشد اما نقاش حتی یاد شاعر راهم نمی بیند.

نقاشها شبها را می خوابند ومنتظر طلوع خورشید می مانند

اماشاعربیچاره شب وروزش یکی است.

همه اوقات سونامی بقچه ی شاعر رابه  این سو و آن سو می چرخاند.

اوباصدای مغمومی لحظاتش را غسل می دهد وتاصبح به لحظه ی مرگ آن برگ جنگلی می اندیشد.

ژیکوآخرین بازمانده ای است که جنگل را به مهر خود میهمان کرده است.

شاعر تحفه ی لطیف ژیکو را به لبانش نزدیک می کند ومی بوسد.

شاعر اندوهگین است.

که چرا واژه ی غم به ناگاه یک کودک هجمه می آورد و واژه ی سیاه  گلوله سینه ی کودکی رادرغزه سرخ می کند

وچرادربوسنی واژه ی  وحشت مهمان است.

وچرا درحیفا دخترکی ازداغ و فراغ مادر وپدرش واژه ی  سیاه عزا رابرتن می کند.

وچرا در سومالی  ونیجریه آواز وحشیانه ی  تعصب وتصلب وگرسنگی و مرگ چنگالهایش رادرقلب زنان و کودکان فرومی برد واز شیره ی جانشان تغذیه می کند.

شاعر خوابش نمی گیرد تا قافیه های روشنی همراه طلوع خورشید به غزه وحیفا وبوسنی وسودان سرود حیات را بسراید.

شاعر می گوید دراوج غم واندوه بذر لذت وشادی نهفته است که آدمی را به سمت وجود باقی وجاویدان سوق می دهد..

اوهرسحرگاه با شنیدن آوازصبااز خویشتن می رهد.

وواژه هارا به امان خدازیر چتر آفتاب می تکاندوعاشق لحظه ها می شود.  

پائیز می آید و باران با آبان ازراه می رسد

 وشاعر نقشی از خاطره ی روزهای بهشت را به یاد می آورد  .

اشک  به پهنای صورت شاعر جاری است  

وپرتره شاعراینک مهیای پرده برداری است...


بازسازی16مرداد1393

                            

حمیدرضا ابراهیم زاده   -   مریوان   21/8/1375


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف  محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سیب زردحوا

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۰ ق.ظ

 

سیب چیدم زرد

 

از باغ درنگ  آدم

 

ترش بود وشیرین

 

زرد بود وبراق

 

به عطر وطعم خاتم

 

وقتی که گازم گرفت

 

به هوس دلش

 

حوّا شدم تا بیکران

 

وحوریان بر منبر جوانه های بهشت

 

تکیه داده اند و متبسم اند

 

ومملو ازنظاره ی فوران یک غریزه...

 

اغواگرانه وبسیم ترانه می سرایند

 

به وزن سیب.

 

ازحال بهارکم ندارد

 

خال حوا

 

اوسیب دارد وآدم را

 

وآدم

 

باداشتن یک باغ سیب

 

سرگشته ی نازی است قشنگ

 

می گشاید سرانگشتان  آدم بند دل حوارا

 

مهر می تراود ازلبهای گرم حوا...

 

حوا راعطشی فراگرفته ازناز

 

وآدم مدهوش یک فوج نیاز است

 

که حوا همه ی بهشت درسیب کرد وبه اوداد

 

می بوید آدم سیبی که در دست حوّاست

 

وبهشت به یک باره وجود آدم را پر می کند

 

شامه را می نوازد فواره ی تمنا

 

که در تن حوّا

 

عطرآدم می جوشد

 

وآدم چه خوشبخت است که حوا دارد.....

 

1392/12/8

  حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 

تمامی حقوق این اثردرانحصار مولف می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

استحاله ی واژه های عاشقانه

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۳۰ ق.ظ


بنده ی خدایی می گفت:

" شراب درست کردن کارخوبی نیست ولی من چند بار باانگور سیاه شراب ارغوانی درست کردم نه برای خوردن وسکر و..

فقط به انگیزه ی درک و دیدن مراحل ساخت و کشف رازهای شراب.

اززمانی که تاک به بار نشست تا زمانی که انگوررا برداشت کردم ومی ناب ازش ساختم.

و12 سال یه گوشه نگهش داشتم. وبهش نگاه کردم که روز به روز خوشرنگ ترشد و...


کسی که لب به می زده بود  وقتی چشاش بهش افتاد عطشش را به می ناب دست سازم دیدم.

 

چنان ازدیدنش واله ومنگ بود  اگه 55 سال ازم بزرگ تر نبود حتما به باد استهزای من له می شد.

 

برام می گفت: تو نمی دونی الان این دیگه  «می»  نیست الان مرحم دردها ست.

 

وگریه اش دراومد. گفت که این رنگ زیبا واین بوی پرتمنا جادوگرهست برای درد ما

 

گفتم می دونم شراب کهنه  تبدیل به دارو شد ولی باورم نمیشه که ازحیز انتفاع  وهویت شراب بودن ساقط شده باشه.

و آنقدرآسمان ریسمان کرد وگریه   وزاری راه انداخت  تاازچنگم درش آورد ..."

حکمت:

 

آدمی  که بدست شراب ساز حرفه ای سالک بعمل بیاید این قدر تو دل برو میشه که راهنما از هبه اش به دیگران ابا داره

 

وخدا که مربی و مرشد آدمیان  است

 

علم الانسان ما لم یعلم /علق:5

 

- واتقواالله یعلمکم الله/ بقره  282


پروردگارآموزگاری پارسایان را خود به عهده می گیرد وآنهارا ناب وخالص میکند.


حضرت حق وقتی به رنگ رخساره ی می ناب خودش می نگرد دلش نمیخواهد اورا به کسی هبه کند

 

دلش میخاد فقط مال خودش باشه. بهش غیرت پیدا می کنه. انگارنمیخاد مال زنی بشه . یا همسر کسی بشه 

 

اورا منحصرا برای خودش میخواهد

 

میگه من مال تو تو مال من

 

کن لی اکن لک

 

وقتی اینو میگه کن فیکون میشه

 

مسیر برای خدا شدن وبنده بودن برای معشوق خدا فوق العاده نزدیک است

تاجایی که ناخود آگاه  سر ازطی الارض درمی اورد

 

میگه بنده ی من  مال من باش هرچی بخای بهت میدم

 

  فرمود:

« عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر،

أنا مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون. 

بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏میرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقیر نمى‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده کنم مى‏شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود»

(الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى) ،ص709)

 

آدمایی که واقعا  عاشق میشن همینطوری میشن

 

به معشوقشان چنان دل می دهند که هردو یکی می شوند.

هرچی معشوق میگه  عاشق میکنه ووقتی درهم ادغام میشن دیگه معلوم نیست کی عاشقه و کی معشوق...

 

اختلاط شیر وعسل درحد اعلی

 

وقتی کسی به کسی میگه نفس من. عسل من هوس من...بمنزله ی اینه که ریه به هوا نیازمنده.

واگه نفسش وایسته کارش تمومه. نمی تونه تحت هیچ شرائطی خودشو بی نفس نگه داره

 

گمانم خیلی ها نمی دونند به کی بگن نفس من عسل من هوس من...

 

برای همین اصالت واژه عشق. ومستی و...را با کارهای جلفشون به سخره می گیرند.

ومفاهیم واژه های اصیل را خفیف وتحقیرمی کنند.

 

معنای بسیاری از واژه ها بی نهایت اصیل ومترقی است.

واژه ی دوستت دارم. عاشقتم. من مست تو ام و...خیلی مقدس هست

 

نمی شود که با سائقه های محقرانه این ذکرهای مقدس را  خفیف کرد...نمی شود.


حمیدرضا ابراهیم زاده

28مهر1394


تمامی حقوق این اثردرانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

شر مطلق

جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ق.ظ

اسرائیل شرمطلق است




خطر صهیونیسم برای اسلام و مسیحیت

«امروزه سخنانی می‌شنویم که اینجا و آنجا مطرح می‌شود. می‌گویند که قدس اکنون در دست یهود است و آن‌ها از پیروان حضرت موسی و دین آسمانی او هستند و توحید دینی است که یهود قبل از محمد (ص) و قبل از عیسی (ع) مردم را به آن دعوت کرده است. بنابراین، این سلسله و اولین دین و تمدن و تعالیم با دین یهود شروع شده است. این‌ها حرف‌هایی است که افکار غربی‌ها و انسان‌های بدوی را که در زندگی مادی غرق شده‌اند، منحرف کرده است؛ حرف‌های خطرناکی است که باید بررسی شود و صحت و سقم آن‌ها مشخص شود.


ریشۀ یکتاپرستی دین یهود نیست، بلکه اولین کسی که آن را پایه‌گذاری کرد و سنگ بنای آن را گذاشت، حضرت ابراهیم (ع) بود. قرآن کریم او را مؤسس اسلام و پدر انبیای بزرگ می‌نامد.

عبادت ساده و ابتدائی خدا از روز اول خلقت در وجود انسان بوده است. از وقتی که انسان آفریده شده، خدای یکتا را عبادت می‌کرده، ولی بعد از آن، از راه حق منحرف شد. برخلاف آنچه می‌گویند و فلسفه‌بافی می‌کنند که فهم انسان از تاریخ در نتیجۀ وضع اقتصادی یا اجتماعی ویژۀ آن زمان رفته‌رفته متحول شد، ادلۀ تاریخی اثبات می‌کنند که انسان‌های اولیه به خدای والا و غیر مادی ایمان داشتند. اکتشافات تاریخی سرخ‌پوستان آمریکا و سیاه‌پوستان آفریقا و آریایی‌ها، نزد تاریخ‌شناسان ادیان معروف‌ است و قدمت توحید را در بین همۀ انسان‌ها به صورت دقیقی ثابت می‌کند.

بله، وقتی یهودی‌ها به فلسطین آمدند، در آنجا قبایلی از عرب‌ها و کنعانی‌ها و فینیقی‌ها و دیگران را دیدند و آن‌ها را از خانه و کاشانه‌شان بیرون کردند. برای اثبات چگونگی رفتار یهودیان با فلسطینی‌ها، متن تورات کافی است. [در تورات آمده که] وقتی یهودیان وارد فلسطین شدند، آنان را بیرون راندند، فرزندانشان را کشتند و زنانشان را به اسارت گرفتند و با توسل به انواع حیله‌ها و نیرنگ‌ها بر آنان مسلط شدند. این قبایل به خدای یگانه ایمان داشتند و خدای خود را «ایل» می‌نامیدند. این فرقۀ منحرف (یهود) از این تفکر (یکتاپرستی) تأثیر گرفت و تلاش کرد تا برای خود خدای مخصوصی انتخاب کند.

اینجا بود که انحراف به وجود آمد و منشأ همین حرف‌هایی شد که دوست دارم امروز برایتان بگویم. آن‌ها خدایی برای خود انتخاب کردند و او را «یهوه»، یعنی خدای یهود، نامیدند و خودشان را ملت برگزیدۀ خدا و حاکمان دنیا خواندند. انسان‌ها را به دو گروه تقسیم کردند: گروه اول یهود و گروه دوم دیگر انسان‌ها که برای خدمت به انسان‌های برگزیده (یهود) آفریده شده‌اند. و برای آنکه خود را از دیگران متمایز کنند، به طرز لباس پوشیدن و شئون فردی و شرایط و قابلیت‌های فردی اکتفا نکردند، بلکه تلاش کردند که فلسفه‌ای برای آن بتراشند. لذا اساساً برای خودشان خدایی غیر از خدای بقیۀ مردم انتخاب کردند.

این اعتقاد آنان بود؛ اعتقادی که هیچ دلیلی برای آن نداشتند. خود حضرت موسی (ع) هم از این حرف‌ها متنفر است. اصول دینشان را به کلی تغییر دادند و کتابشان را تحریف کردند. کتابشان را مطالعه کنید و ببینید درباره زندگی حضرت لوط (ع) چه نوشته است؟ نوشته است که حضرت لوط (ع) با دختران خود نزدیکی کرد و از آنان بچه‌هایی به دنیا آورد که اجداد یهود به شمار می‌روند. ببینید تا چه اندازه به اصول اخلاقی و انسانی و شرافت پایبند بودند. در تورات، مطالب عجیب و غریبی هست که از گفتن آن‌ها شرم دارم، حتی شرم‌آور‌تر از این. همۀ ارزش‌ها را زیر پا گذاشته‌اند و آن را برای خودشان افتخار و کمال می‌دانند. واقعاً انسان شرم می‌کند. دلم می‌خواست چند نمونه برایتان بگویم، اینکه چگونه حضرت سلیمان (ع) با ملکۀ سبا نزدیکی کرد و پادشاهان لشکرش به دنیا آمدند. نمی‌خواهم چیزهایی بگویم که انسان از گفتن آن‌ها شرم دارد. این تورات آن‌هاست، خدایشان یهوه، کتابشان تورات و خودشان ملت برگزیدۀ خدا هستند و شأنشان از بقیۀ مردم جداست. این‌گونه بود که از زمان‌های قدیم تا امروز، این نژادپرستی ریشه‌دار بین انسان‌ها و مکاتب و ادیان به وجود آمد و این مصیبت بزرگ شکل گرفت.

می‌گویند ما ملت برگزیدۀ خدا هستیم و خداوند ما را در برهۀ خاصی از زمان انتخاب کرد و رسالتش را بر عهدۀ ما گذاشت، ولی همان‌طور که می‌بینیم، به خدا خیانت کردند و رسالت او را تحریف کردند و به آن کافر شدند. خدا هم رسالتش را از آنان گرفت و به ملت دیگری سپرد. قرآن مجید و انجیل‌های چهارگانه را ببینید.

جریان معروفی را برایتان از انجیل می‌خوانم که حضرت مسیح (ع) برای بزرگان قومش مثلی می‌آورد و می‌فرماید: چند شراب‌ساز باغ انگوری را اجاره کردند، ولی از دادن اجرت آن به صاحب باغ امتناع ورزیدند. صاحب باغ کارکنان خود را برای دریافت اجرت فرستاد، ولی آن‌ها چند نفر از کارکنان را کشتند و چند نفر را آواره کردند و چند نفر دیگر را به اسارت گرفتند. سپس صاحب باغ پسر خود را به سوی آن‌ها فرستاد. وقتی شراب‌ساز‌ها او را دیدند، با خود گفتند که این وارث باغ است، بیایید او را بکشیم و میراث او را به‌ چنگ بیاوریم. سپس او را گرفتند و از باغ بیرون انداختند و سرانجام کشتند. (این‌ها همه در اِصحاح بیست‌و‌یکم انجیل [متی] آمده.) آن‌گاه مسیح از آن‌ها می‌پرسد: به نظر شما وقتی صاحب باغ آمد، با این شراب‌ساز‌ها چگونه رفتار کند؟ پاسخ می‌دهند: آن‌ احمق‌ها را به بد‌ترین شکل به قتل برساند و بستان را به شراب‌سازهای دیگری اجاره دهد که محصول آن را سر وقت به او بدهند. بدون شک، منظور مسیح از شراب‌سازان، قوم خودش بود. سپس به آن‌ها می‌گوید: آیا تا به حال در کتاب نخوانده‌اید که‌‌ همان سنگی که بنایان به دور انداختند، سنگ اصلی ساختمان شد؟ ‌این امت شماست‌ ای عرب!

آن‌ها سپس پا فرا‌تر گذاشتند و انبیای خدا را به ناحق کشتند و تاریخی را پایه‌گذاری کردند که سراسر توطئه و حیله و فتنه بود. تاریخ مسیحیت و اسلام را مطالعه کنید، تاریخ مسیحیت پر است از انواع کارشکنی‌ها و دسیسه‌ها و فتنه‌ها و توطئه‌هایی که همه به دست یهودی‌ها صورت گرفته است. پس از آنکه یهودی‌ها تلاش کردند حضرت مسیح (ع) را به قتل برسانند، که طبق عقیدۀ ما موفق نشدند، شروع کردند به آواره کردن مسیحیان و توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی. صد‌ها هزار نفر از آن‌ها را کشتند و مشکلات و گرفتاری‌هایی برایشان درست کردند. به این هم اکتفا نکردند و گروهی از یهودی‌ها، طبق نقل تاریخ، خود را مسیحی جا زدند و در میان مسیحیان نفوذ کردند و تغییر و تبدیل‌هایی [در آیین مسیحیت] اعمال کردند و مشکلات و دردسر‌هایی برای آن‌ها به وجود آوردند.

موضع یهود در برابر اسلام هم همین‌طور بوده است. [در تاریخ اسلام] شاهد توطئه‌های یهودیان و هم‌پیمانی آن‌ها با مشرکان هستیم، به‌ویژه در جنگ احزاب و دیگر مشکلات و آشوب‌ها و دسیسه‌ها و فتنه‌هایی که برای مسلمانان به ‌وجود آوردند. آن‌ها به این هم اکتفا نکردند و تلاش کردند تا عده‌ای از خودشان را مسلمان معرفی کنند. این عده در جمع راویان حدیث داخل شدند و بدین ‌وسیله به کتب حدیث دسترسی پیدا کردند و احادیث بسیاری از خود بر جای گذاشتند که امروزه آن‌ها را «اسرائیلیات» می‌نامیم و در کتب حدیثی ما هم فراوان وجود دارد و کار اجتهاد و جدا کردن احادیث صحیح از باطل، در نتیجة این توطئه‌ها خیلی سخت و مشکل شده است.

قرآن کریم در سورۀ جمعه که دائماً در روزهای جمعه می‌خوانیم، [خطر یهود را] به ما یادآوری می‌کند. مسئله مسئلۀ تنفر و انزجار نیست، بلکه اعلام خطر قرآن و انجیل است برای ما. این هشداری از سر نژادپرستی نیست. هرگز! علت مهم و اساسی در فلسفه‌ها و افکار و نگرش‌های آنان نهفته است. قرآن کریم در سورۀ جمعه، که هر جمعه آن را می‌خوانیم، می‌گوید: «مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا» [۱] ‌افتخار نکنند که کتاب خدا تورات نزد آن‌هاست- «کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.» [۲]

هر جمعه می‌خوانیم، أیها الناس! «وَاللهُ لا یَهدی القَومَ الظّالِمینَ»، به آنان اعتماد نکنید، از طرف آنان آسوده‌خاطر نباشید، از خطر‌هایشان غافل نشوید و نقشه‌ها و توطئه‌های آنان را کوچک نشمارید. سپس می‌گوید: «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ» [۳] ‌اگر خود را ملت برگزیدۀ خدا می‌دانید‌ ـ «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمینَ.» [۴] قرآن روی این تکیه دارد. سپس دربارۀ رابطۀ یهودی‌ها با مسیح می‌گوید: ‌«‌إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَـةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَختَلِفُونَ.» [۵] و در آیۀ دیگری می‌گوید: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ.» [۶]

هدف قرآن از این آیات چیست؟ می‌خواهد از ابتدای کار اعلام خطر کند که‌ ای مردم، فریب این‌ها را نخورید، این‌ها را تقویت نکنید: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَـة وَ المَسکَنَـة»؛ معنای آیه این نیست که الان و بالفعل ذلیل و بی‌چاره هستند، بلکه قرآن کریم به ما هشدار می‌دهد. مسیح هم در انجیل به ما اعلام خطر می‌کند و می‌گوید: «ای اورشلیم!‌ ای قاتل انبیا و سنگسارکنندۀ پیامبران! بار‌ها خواستم مردمانت را یک‌جا جمع کنم، همان‌طور که مرغ جوجه‌هایش را زیر بال‌هایش جمع می‌کند، ولی خودت نخواستی. این هم خانۀ شما!» این سخنان مسیح است. می‌گوید:‌ ای مسیحیان! این خانۀ شماست که به ویرانه تبدیل شده و به دست خودتان هم ویران شده و اگر خودتان نمی‌خواستید ویران نمی‌شد.

در جای دیگر انجیل آمده که: یسوع (مسیح) از کلیسا بیرون آمد و مشغول راه رفتن شد. شاگردانش به او نزدیک شدند تا ساختمان‌های کلیسا را به او نشان دهند. او پاسخ داد: این‌همه را می‌بینید؟ مطمئن باشید که در اینجا هیچ سنگی روی سنگی قرار نمی‌گیرد (هیچ بنایی ساخته نمی‌شود)، مگر اینکه ویران می‌شود. این سخن مسیح و قرآن است، سخن خداست، ولی ما آن را باور نمی‌کنیم.

مسیح در انجیل متی این‌ها را در مورد اورشلیم گفته است، اما بعد‌ها که اورشلیم به قدس تبدیل شد، در مورد قدس در مقدمه‌ای می‌گوید: زیر سلطۀ کسی نروید تا بر شما تسلط پیدا نکنند. قضاوت نکنید تا در مورد شما قضاوت نکنند. همان‌گونه که رفتار می‌کنید، با شما رفتار می‌شود. چرا خار را در چشم برادرت می‌بینی ولی تکه چوب را در چشم خودت نمی‌بینی؟ چگونه به برادرت می‌گویی اجازه بده خار را از چشمت بیرون بیاورم و در عین حال در چشم خودت چوب را نمی‌بینی؟‌ای ریاکار! اول چوب را از چشم خودت بیرون بیاور، سپس خار را از چشم من.

بعد از آن می‌گوید: «قدس را به دست سگان نسپارید، و آن را زیر پای خوکان‌‌ رها نکنید تا لگد مال کنند و بعد از آن نوبت پاره‌پاره کردن شما برسد.» آری، این گفتۀ معروفی است و برادران، این تعالیم اعلام بیدار باش و اعلام خطر است. چرا ساکت نشسته‌ایم؟ هر جمعه می‌خوانیم: «وَاللهُ لا یَهدی القَومَ الظّالِمینَ.»‌ای مردم! توجه کنید، آنان ظالم‌اند و خدا ظالمان را هدایت نمی‌کند. هر جمعه و در هر آیه‌ای می‌خوانیم و مسیحیان هم [سخنان مسیح را] می‌خوانند، ولی خواب ماندیم و از دستمان رفت تا امورشان را سامان‌دهی کردند و حکومتشان را تشکیل دادند و صهیونیسم را تأسیس کردند و شیوه‌های معروف خود را، که در این روز‌ها در کتاب‌ها هم می‌نویسند، شروع کردند. نقشه‌های خود را اجرا کردند و بر این مناطق مسلط شدند و امروز جهان مسیحی ساکت نشسته و سخنان مسیح دیگر شنیده نمی‌شود. ساکت نشسته و تأیید می‌کند، اما در آینده خطر یهود آنان را هم غافل‌گیر خواهد کرد.

اگر واقع‌بین باشیم، آیا امروز اخلاق و تربیت و دین مسیحیت از خطر یهود در امان است؟ کسی که این حرف را می‌زند، از آنچه امروز در جهان می‌گذرد، بی‌خبر است. در همۀ مناطق دنیا مؤسساتی وجود دارد که کارشان فاسد کردن اخلاق است. مؤسساتی وجود دارد که عقاید مخرب تولید می‌کنند. مؤسساتی هست که کارشان نقشه‌کشی و فتنه‌انگیزی و ایجاد درگیری دائمی میان ملت‌هاست. همۀ این مؤسسات یهودی‌اند و الان هم مشغول فعالیت‌اند. خبر‌ها به گوش ما نمی‌رسد. اخیراً کتاب‌هایی چاپ شده که این مطالب در بعضی از آن‌ها آمده است. حتی پشت پردۀ تجارت مواد مخدر هم دست یهودی‌ها دیده می‌شود. منشأ اکثر فساد‌ها و فحشا‌ها در هر جایی آنان هستند و سر این رشته در دست آنان است.

با این همه جهان سکوت اختیار کرده و البته نتیجۀ سکوت خود را به‌زودی خواهد دید. [یهودی‌‌ها را تبرئه می‌کنند و] می‌گویند آن‌ها مسیح را نکشتند. از باورهای ما مسلمانان این است که راضی بودن به عمل یک گروه مشارکت در عمل آن‌ گروه‌ است. اگر کسی گناهی را مشاهده کند، باید با دست و زبان، از آن نهی کند و اگر نتوانست، قلباً از آن عمل انزجار داشته باشد. این کمترین مرحلۀ ایمان است. کسی که گناهی را می‌بیند و به آن راضی می‌شود، در آن سهیم است. این تفکر مبنای دینی و علمی دارد و آن این است که رشد و کمال و شکوفایی انسان به صرف عمل کردن نیست. عمل صرف در رشد انسان تأثیری ندارد، بلکه آنچه موجب کمال و رشد او می‌شود، آن جنبه‌ای است که انسان را با اعمالش پیوند می‌دهد و آن نیت اوست. اگر عمل کوچکی را با نیت بزرگ انجام بدهی، صعود می‌کنی و اگر عمل خیلی بزرگی را بدون قصد قربت انجام بدهی، تأثیری نخواهد داشت. چرا؟ زیرا تأثیر عمل در صعود و تکامل تو مشروط به نیت توست و به همین سبب است که گفته‌اند: «إنَّما الأعمالُ بِالنّیاتِ.» با نیت می‌توان در اعمال دیگران مشارکت کرد. این برداشت ما از تعالیم دینی است و «گناه ازلی و طلب آمرزش و عزاداری» فقط بر این اساس توجیه‌پذیر و تفسیرشدنی است.

امروز حرف یهودی‌ها و صهیونیست‌ها چیست؟ اگر مسیح (ع) امروز ظهور کند و به قدس برود، آیا‌‌ همان حرف‌هایی را تکرارنمی‌کند که بار اول هنگام داخل شدن به معبد گفت؟ در انجیل متی، اصحاح ۲۱ آمده که: «عیسی داخل معبد شد و همۀ کسانی را که در آنجا به خرید و فروش مشغول بودند، بیرون کرد و بساط صراف‌ها و کبوتر فروش‌ها را جمع کرد و به آنان گفت: خداوند خانۀ مرا برای نماز قرار داده، ولی شما آن را به محل غارت و چپاول دزد‌ها تبدیل کرده‌اید.»

اگر امروز مسیح داخل قدس شود و ببیند که مرکز سیاست نژادپرستی و توطئه‌ها بر ضد صلح جهانی و آواره کردن مردم و به ‌فساد کشاندن اخلاق و احتکار‌های جهانی است، چه می‌گوید؟ آیا‌‌ همان گونه که با پدران آن‌ها رفتار کرد، با آن‌ها رفتار نمی‌کند؟ در این صورت جواب مسیحیان و یهودی‌ها چه خواهد بود؟ آیا نمی‌گویند کشتن او واجب است؟ آیا نمی‌گویند او دروغ می‌گوید؟ آیا‌‌ همان حرف‌هایی را که در جواب پیلاتوس گفتند، تکرار نمی‌کنند؟

در انجیل متی، اصحاح ۲۷ آمده: «پیلاتوس دستان خود را پیش چشم همگان شست و گفت: من این خون را به گردن نمی‌گیرم، شما خودتان می‌دانید چه کار کنید. مردم یک‌صدا گفتند: خون او بر گردن ما و فرزندان ما.»

این خون امروز هم جاری است؛ یعنی اگر مسیح امروز داخل قدس شود و با آن‌ها‌‌ همان رفتار را بکند، آن‌ها هم با او‌‌ همان کار را می‌کنند (او را می‌کشند)؛ وگرنه چرا به مسیح ایمان نیاوردند؟ این عمل (ایمان نیارودن) دلیل این است که آن‌ها هم صد در صد در این خون شریک‌اند.

قرآن کریم و پیش از آن، انجیل و قبل از آن، انسان‌های بابصیرت و آگاه بر افکار و گرایش‌ها و فلسفه و دیدگاه‌های یهود، این خطر را حس کرده بودند و سعی می‌کردند تا از وخامت آن جلوگیری کنند، ولی بدبختانه این خطر وخامت پیدا کرده و مصیبت، واقع شده و صهیونیست‌ها رژیمی تشکیل داده‌اند که با تکیه بر آن موجودیت خود را حفظ کرده‌اند و در پناه آن برای اجرای نقشه‌هایشان در تلاش‌اند و به برگزیده بودن خود اعتقاد دارند. حال چاره چیست و چه باید کرد؟

این خطر بر ضد ما و فرزندان ما و اسلام و مسیحیت و مردم روی زمین و ارزش‌ها و بر ضد همه چیز است. گذشتگان به ما اعلام خطر کردند و ما امروز با چشم خودمان می‌بینیم. چه باید کرد؟

برادران، در این بحث‌های ارزشمند، بسیار شنیده‌اید، ما وقتی احساس می‌کنیم که خطر یهود مهم‌ترین خطر در زندگی ماست، قبل از هرچیز منتظر فرمان جهاد هستیم، اما باید بگویم که این جهاد نیست، دفاع است. ما دنبال جهاد نیستیم، بلکه می‌خواهیم از خودمان دفاع کنیم. آیا در معرض خطر نیستیم؟ آیا دین و کشور و سرزمین ما در خطر نیست؟ خطر واقع شده و ما را غافل‌گیر کرده است. باید آماده شویم و تلاش کنیم. باید همۀ توان خود را بسیج کنیم. ‌ باید زبان و دست و قلب و فکرمان را به‌کار بگیریم. باید همۀ نیروهای موجود را به کار بگیریم. باید نیرو‌های اسلامی و مسیحی را و نیرو‌های انسانی را که نیتشان پاک است، بسیج کنیم. باید همۀ انسان‌های آزادۀ جهان را بسیج کنیم و از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم.

برادران، ما همیشه این سخنان را می‌گوییم و می‌شنویم، ولی امروز آن‌ را لمس می‌کنیم. این خطر و آیندۀ تیره و تار را لمس می‌کنیم. پیش از هر چیز و بدون آنکه منتظر آرا و افکار و تحلیل‌های این و آن باشیم، باید در هر ساعت و هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال از خودمان بپرسیم: برای مسئلۀ فلسطین چه کرده‌ایم؟ در قبال این مشکل که آیندۀ ما و فرزندانمان را تهدید می‌کند، کدام یک از وظایف خود را انجام داده‌ایم؟ باید از خودمان سؤال کنیم.

برادران، ما نمی‌توانیم با محول کردن کار‌ها و مسئولیت‌ها به یکدیگر، از این خطر نجات پیدا کنیم. احیاناً از رهبران مقاومت می‌خواهیم [که به مقاومت ادامه دهند] و از آنان اعلام حمایت می‌کنیم. ولی خودمان چه کمکی می‌کنیم؟ تشویق و تحریک کردن کافی نیست. خودمان چه خدمتی کرده‌ایم؟ آیا همۀ توان ما این است؟

برادران، ما وظایف بسیار بسیار فراوانی داریم. همان‌طور که شنیده‌اید، تنها راه تغییر و تبدیل انسان به انسانی سالم و بی‌عیب و نقص، تقویت ایمان است تا در سایة آن، بتوانیم همۀ توان‌ خود را در راه حل این مشکل و آزادسازی فلسطین بسیج کنیم.

ما در این مکان و بعد از شنیدن این سخنرانی، از رهبران و سازمان‌ها و احزاب و مجموعه‌ها و تک‌تک شما می‌خواهیم تا به ضروری‌ترین و مهم‌ترین وظیفۀ خود عمل کنید و در راه خدمت به فلسطین متحد شوید و توان خود را صرف ضربه زدن به یکدیگر نکنید.

برادران، شکی نیست که در جامعه‌ و کشور، اختلاف‌های فکری و تفاوت‌های نگرشی وجود دارد و همان‌طور که می‌دانید، جامعۀ ما هم همین‌گونه است، ولی باید اولین و مهم‌ترین و شدید‌ترین خطر را مد نظر قرار دهیم و به فکر رفع آن باشیم و بعد از رفع آن به سراغ دیگر خطرهایی برویم که نسبت به اولی اهمیت کمتری دارند.

چه می‌شد اگر همۀ رهبران و تشکیلات و جمعیت‌ها و احزاب و نیرو‌ها با یکدیگر هماهنگ و متحد می‌شدند و همۀ توان خود را برای حل این مشکل (اسرائیل) و چاره‌جویی برای رفع این معضل متمرکز می‌کردند؟ می‌گویند هماهنگی فعالیت‌های مقاومت فلسطین با سیاست‌های کشورهای عربی ممکن نیست. به نظر من این اشتباه است و به‌راحتی می‌توان این هماهنگی را به وجود آورد، البته اگر بخواهند؛ به‌ویژه اینکه همه این را پذیرفته‌اند که مسئلۀ فلسطین را باید به خود فلسطینیان واگذار کرد و حاکمان [کشورهای عربی] مستقیماً وارد عمل نشوند.

بدین ترتیب، همه می‌توانند نقش خود را در قبال این مسئله ایفا کنند. آیا مقاومت الجزایر نبود که مراکز و پایگاه‌های خود را در خاک تونس و مراکش و صحرا قرار داده بود [و از آنجا مقاومت را رهبری می‌کرد؟] آیا در دوران حکومت نازی‌ها جنبش مقاومت آزادی‌بخش کشورهای اروپایی در کشورهای همسایه تشکیل نشد؟ پس چه مانعی دارد که این مقاومت آزادی‌بخش هم، به حق همسایگی و برای دفاع از خود در اینجا تشکیل شود؟ هیچ مانعی نیست. ما مصرانه آرزو داریم و امیدواریم که این سخنان اثر خود را در دل‌های آنان بگذارد و شاهد هماهنگی اقدام‌ها و تقبل مسئولیت‌ها در این سطح و در این شرایط سخت و دشوار باشیم.

آنچه به ما مربوط می‌شود و می‌توانیم دربارۀ آن صحبت کنیم، این است که باید اموری را که به ما [مسلمانان] مربوط می‌شود، مثل ایمان و نماز، تقویت و بیشتر کنیم، ولی ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که [ادیان و مذاهب مختلفی در آن زندگی می‌کنند.] لذا باید خودمان را با این وضعیت و تفاوت دیدگاه‌ها وفق بدهیم. به همین سبب، باید تدابیر اساسی بیندیشیم، از جمله اینکه دولت و مجلس نمایندگان را دعوت کنیم و از آن‌ها بخواهیم که قانون خدمت علمی و سربازی را اجرا کنند. غیر از انسان‌های پست و فرومایه و بی‌توجه به این مسائل، کسی از این اقدام فرار نخواهد کرد و بدین ترتیب، هر کس که دنبال جهاد و مقاومت و خواهان عزت و شرف است، از نوجوانان و جوان‌ها تا پیرمرد‌ها، همه آمادگی پیدا می‌کنند تا در دوره‌های سربازی شرکت کنند و مهیای مقاومت شوند. به این شکل می‌توانیم تا حدودی بعضی از مشکلات اخلاقی را مخصوصاً در جوانان از بین ببریم.

برادران، جوانان ما سرشار از تکاپو و خواهان تغییر و تحول‌اند. از ویژگی‌های جوان این است که دنبال تغییر است. او با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، رابطۀ ارگانیک یا عقلی برقرار نمی‌کند و می‌خواهد آن را تغییر دهد و در مقابل آن می‌ایستد. این نوعی ثروت است و باید از آن استفاده کنیم؛ باید جوانانمان را از غرق شدن در این دریای فساد نجات دهیم و برای این موج ویرانگر فساد که توان و پایداری و ایستادگی جوانانمان را از بین می‌برد، مجالی نگذاریم.

باید فضا را از لحاظ فکری و عملی به گونه‌ای سمت و سو دهیم که جوانان به سمت این آرمان و هدف بزرگ کشیده شوند. باید به آنان سفارش کنیم و بگوییم که ما زیربنای این حرکت را می‌گذاریم و از شما توقع داریم که همراه ما یا بعد از ما، نتایج آن را به ثمر بنشانید و به این مصیبت (قضیۀ فلسطین) خاتمه دهید.

ما خواستار اصلاح و بهبود بخشیدن این وضع و ریشه‌کن کردن این فساد هستیم؛ فسادی که از راه‌های مختلف، مثل مجلات و برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌ها و مجالس لهو و لعب و پارتی‌ها، وارد جامعه می‌شود. هیچ دولت و هیچ ملتی نمی‌تواند با این وضع زندگی کند و در مقابل آن هیچ احساس مسئولیتی نکند. برادر عزیزم، همۀ این‌ها را در این یک کلمه خلاصه کرد.

هیچ مبالغه‌ای در کار نیست. باید باور کنیم که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که درگیر جنگ است. برادر من، چرا باور نمی‌کنی؟ آیا باور آن سخت است؟ دیدیم که چه اتفاق افتاد و شنیدیم که چه چیزی قرار است، اتفاق بیافتد. نقشه‌هایشان را شنیدیم. چرا باز هم تردید داریم؟ یا اگر باور کرده‌ایم، چرا ساکت و بی‌حرکت نشسته‌ایم؟ آیا همه چیز تغییر کرد؟ چه شد آن اهداف و آرزو‌ها؟ کجا رفت آن عزت و شرف؟ چگونه ممکن است جامعه‌ای با این بی‌مسئولیتی‌ها دوام بیاورد؛ جامعه‌ای که به دنبال خوشی و راحت‌طلبی است و فراموش کرده که در آستانۀ جنگ قرار دارد و خطر‌ها از پس و پیش آن را محاصره کرده است؟ ما باید با تمام نیرو، خودمان را برای زندگی در چنین شرایطی آماده کنیم تا بتوانیم تمام توانمان را در رفع این مصیبت، که بزرگ‌ترینِ مصیبت‌هاست، یک‌جا جمع کنیم.

برادران، از امروز به بعد، هر روز و هر شب باید از خودمان بپرسیم: آیا امروز برای حل این مشکل قدمی برداشتیم یا نه؟ اگر جوابمان منفی بود، خودمان را مخاطب قرآن کریم و انجیل و احادیثی مثل «إنَّ السّاکِتَ عَن الحَقِّ شَیطانٌ أخرَس» (کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است) قرار دهیم. باید هر شب خودمان را سرزنش کنیم که چرا امروز کاری انجام ندادیم. از خودمان حساب بکشیم. این است معنای عید. نباید عید بگیریم برای اینکه این حالت در ما وجود ندارد. با خیال راحت به آینده فکر می‌کنیم و منتظریم که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این حالت را در خود ایجاد کردیم، آن وقت این عید بر همۀ ما مبارک خواهد بود. والسلام علیکم.

-----

[۱]. «مَثل کسانی که تورات به آن‌ها داده شده و بدان عمل نمی‌کنند...» (جمعه، ۵)

[۲]. «مَثل آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند. بد مَثلی است مَثل مردمی که آیات خدا را دروغ می‌شمرده‌اند و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند.» (جمعه، ۵)

[۳]. «بگو:‌ای قوم یهود، هرگاه می‌پندارید که شما دوستان خدا هستید، نه مردم دیگر.» (جمعه، ۶)

[۴]. «پس تمنای مرگ کنید اگر راست می‌گویید. و آنان به سبب اعمالی که پیش از این مرتکب شده‌اند، هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد. و خدا به ستمکاران داناست.» (جمعه، ۶-۷)

[۵]. «آن‌گاه خدا گفت:‌ای عیسی، من تو را برمی‌گیرم، و به سوی خود برمی‌آورم، و از کافران دور می‌سازم، و تا روز قیامت آنان را که از تو پیروی کنند، فراز کافران قرار خواهم داد. سپس بازگشتِ همة شما به سوی من است و من در آنچه اختلاف می‌کردید، می‌انتان حکم می‌کنم.» (آل عمران، ۵۵)

[۶]. «مقرر شد بر آن‌ها خواری و بیچارگی و با خشم خدا قرین شدند.» (بقره، ۶۱)


*
متن فوق ب
خشی از سخنرانی امام موسی صدر دربارۀ اسرائیل و یهودیان است که برای اولین بار منتشر می شود. بخش نخست این سخنرانی که به مناسبت عید مبعث، معراج و اسرا ایراد شده و به فلسفه این ۳ واقعه می پردازد، پیش از این منتشر شده است. این سخنرانی از جلد یازدهم کتاب «مسیرة الامام السید موسی الصدر» برگرفته و ترجمه شده است.
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نقش مسجد در تربیت وتوسعه

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ق.ظ

س: آیا مساجد توان تربیت و جذب نوجوانان جامعه ی ما را دارد؟

باسلام

در شریعت اسلام جائی برای تاذی حقوق وکرامت انسان وجود ندارد

 اساسا کرامت انسان باعث بعثت پیامبران  شده است

 انسان برای تکامل و عزت خود نیازمند به پویشی برمحور پاکیزگی فکر و روح وجسم است...

از آغاززعامت اسلام مکان انسجام سازماندهی این آموزه ها  وپویش ها مسجد انتخاب شده است.

 مساجد بربنای پارسایی بنیان نهاده شده است.

 بنابراین اصالت تاسیس مساجد برای تربیت کردن است.تربیت بنیاد فکر. ساختن روح. وسلامتی جان و درون وباطن است

 ازاین لحاظ ساحت مساجد مقدس می شود وباید برعتبه اش بوسید.

 اگر اعضای هیئت علمی مساجد وروسای آن صلاحیت این مجموعه را ندارند ساختار مسجد معیوب نیست

 بلکه سازمان مدیریتی ناپسندی دارد.

 اگرهم عیوبی دارد  قطعا قابل اصلاح و ترمیم است . باید به  آنها راهکار داد. تا با خلا مخاطب مواجه نشوند.

 طبعا برای اصلاح شیوه های تربیتی آن یا بقول ما بخش آموزشی مجموعه راباید به افراد کاردان سپرد.

وبالتبع اگر خلائی دراین رابطه وجود دارد دلیلی نیست ما همه کاسه وکوزه را روی سرمسجد خراب کنیم.

 انحلال مسجد مثل انحلال آموزش عالی  محال است. مثل انحلال آموزش وپرورش و...که درحقیقت فقط کادر سازمانی آن منحل می شود نه خود سازمان.



 باید بپذیریم که اگر ماها در جاهایی نواقصی درحوزه ی تربیت ورفتار داریم .راه اصلاح. تعمیر. ترمیم وتطهیر بسته نیست

 پارسایی یعنی دقت وزیرکی برای  خطا وتخلف نکردن.

 تهذیب  همان ویرایش و ترمیم  واصلاح  است.

 تهذیب همین است که همه ی اصلاحات در فرد وجامعه صورت بپذیرد. عبادت وپرستش در واقع همان تربیت یافتن وتوسعه پذیری است

 مدل توسعه ومهندسی توسعه درجوامع اسلامی نیز بر محور قرآن واهل بیت است وبقول بزرگان دین ،کتاب وسنت و عقل واجماع برای راه گشایی به درک تمدن وتوسعه است

 اصلا دینداری جمود وآزار نیست

 شما جوامعی که درآن تخلف وجرائم کمی دارند را نگاه کنید، دلیل خالی بودن زندانها و سلامت اخلاق مردم در چیست؟

 دقیقا در حفظ کرامت انسانی وحقوق شهروندی است.

 مگر ادیان چیزی جزاین می خواهند؟

 بلژیک. هلند. سوئیس. فنلاند برای آموزش وپرورش خود محورهای دین مدارانه را تزریق کرده اند.

  آنها عمل کردند ولذت توسعه رادریافتند.

 اما جوامع توسعه نیافته ویا محترمانه عرض کنم درحال توسعه همچنان جنجال برسر "حق با من است" دارند.

  وقتی دقت در رعایت حقوق شهروندی به حداقل برسد ومبلغین آن فاقد درک وسواد اجتماعی و بینشی باشند و ازهمه بدتر تطهیر نایافته ونامنزه به دین ودین داری نگاه کنند همین می شود که تمام جنگ ها در کشورها وجوامع مدعی " حق دارم" رخ می دهد. وجهان سوم محل نبرد آموزه های دینی است.

 درنگاه افراد خارج ازگود اساسا دین دارد می جنگد.

 ولی واقعیت این است این دین نیست که می جنگد این فهم دینی افراد است که دارد تجاوزمی کند و...

 توصیه می کنم دوستان عزیزروحانی و مبلغ وروشنفکران ونظریه پردازان ما تحمل خود را درپذیرش انتقاد وشنیدن جواب انتقاد بالا ببرند

 به هرحال تربیت تیغ دو دم است.پس باید نهایت ظرافت ودقت را برای امر تربیت بکارگرفت.

 و  بالتبع هم افزایی شیوه های تربیت دینی دراین مقطع چاره سازاست.

   اساسنامه مسجد برپایه ی تربیت و انسجام  منظم شده است  

  وقتی فضای مسجد از نخبگان ویا پژوهندگان ونسل نو  خالی می شود. قطع یقین ازخلا مدیریت ونظارت و فکر بزرگواران فرهیخته محروم خواهد بود

مسجد درجامعه امروز  با تز وپورپوزال اعضای خوشدل ومدبر وهدفمند جان و رونق می گیرد

کلیسا ها وکنیسه ها وصومعه ها هم همینطور دقیق مدیریت می شوند. کوچکترین آبادی جوامع توسعه یافته مکانی برای  عبادت وتجمع دینی وتربیتی مردم دارد وکاردینال وکشیش به آنجااعزام می شوند.

 انها اجازه نمی دهند فقط کارافتادگان علاقمند ویا افراد با فکر افراطی و.. وارد مجموعه مدیریتی  کلیسا وکنیسه بشوند. مطالعه بفرمائید چه دقتی برای برنامه های فکری واعتقادی مردم دارند.

 البته همین سیاق از اداره مراکز دینی توسط مسلمانان هم در اروپا وآمریکا و اقیانوسیه جدی گرفته می شود

 الان  دراروپا  مساجدی که در رم . انگلیس و آلمان و... اداره می شوند دراصل مراکز مطالعات وتربیت و ترویج آیین اسلامی هستند.

 متولیان وهیئت امنایش دراصل اعضای هیئت علمی آن مسجد هستند.

 مساجدی که درآمریکا واروپا اداره میشوند همه ی آنها دارای مدیریت توانمند علمی وتخصصی هستند .

 وبرخی از مراجع و یا دولتهای اسلامی برای آن مساجد هزینه می کنند  وپشتوانه ی مالی و معنوی آن هستند

 دراین مساجد سالانه صدها نفر به اسلام مشرف می شوند.

 طبیعتا درغرب پذیرش اسلام چیزی جز تحقیق ومطالعه نیست ...


نتیجه تصویری برای مسجد


  اگرسه ضلع تخصص وتقید وتعبد یک مثلث در آموزشگاههای تربیتی جوامع دین مدار دایر  باشد .

اساسا تحقق توسعه وتکریم حقوق وکرامت انسانی  روان تر وسریع تر خواهد شد و ما اصلا نیاز ی به شعار نداریم .

اصرار میکنم دوستان ما به ویژه روشنفکران وصاحب نظران حوزه تربیت و توسعه با مساجد انس بگیرند ودرکادر مدیریتی اش روزانه یکساعت وقت بگذارند قطع یقین حرکت های خوبی پیش می آید.

 بااین رویکرد فضا برای  بی برنامه ها  بسته و دست نااهلان هم ازاین قلمرو مقدس  قطع می شود

اگه مسجد جای مقدسی هست دلیلش فقط آموزه ها یش هست.

 تربیت و دانش وجه مقدس بودن مراکز مقدس هست

بنابقول استاد ما باید در دبستان و دانشگاه را بوسید. و این واقعا جمله جای تامل دارد.

  به نظرمتنوع سلیقه  دراین نوع مباحث باعث خیزش و جهش هست. ا

انتقاد همه ی بزرگواران هم  درباره شعار زدگی ، روا و بجاست.

  درحقیقت شعار گرایی وشعار زدگی آفت جان خیزش های اسلامی است.

برای برون رفت ازاین خطر وآفت راهی جز حرکت نداریم

مرحوم آقای علی صفایی مشهور به ع ص کتابی دارند بنام حرکت. که مطالعه اش خالی از لطف نیست.

 دوستانی که به حوزه ی تربیت  و مهندسی تربیت علاقمندند حتما   این کتاب را نگاه کنند.

ومفهوم واقعی حرکت اونجا خوب اشاره شده :

 

ایشان در قسمتی از این کتاب گفته بودند:

 « کفر متحرک ، به اسلام می رسد ولی اسلام راکد پدر بزرگ کفر است .سلمان ها در حالی که کافر بودند حرکتشان آنها را به رسول منتهی کرد و .. . ( کتاب حرکت ص 12)

 به  هرحال حرکت به سمت آموزش همگانی حقوق شهروندی و فهم سواد اجتماعی برای همه ی طبقات امت اسلامی واجب است.

 آنچه که درغرب جدی گرفته شده ، درنصوص اسلامی توصیه شده. ولی همچنان مهر وموم شده درجامعه اسلامی خاک می خورد.

 این طرح مصائب سیاه نمایی وگزاف اندیشی نیست

همین شیوه های گزنده  ومبتلا به در مدیریت مساجد. همین درسنامه های دینی مدارس

همین جرائم وقیحانه درلباس متدینین

همین بد دینداری کردنها

همین جرائم انبوه

همین طلاق ها

همین خودکشی ها

همین اختلاسها

و...

نشان از کمبود آشنایی مردم وزمامداران نسبت به حقوق شهروندی است

حق الناس شعار نیست. حق است باید داد وگرفت.

این مردم هستند که با انتخابات درست دزندگی . باحضور در مجامع مهم واستراتژیکی مثل مدیریت مساجد. وحتی عضویت در کتابخانه ها و انجمن اولیا ومربیان مدارس باید شهد نظارت و مدیریت خود را به مذاق هموطنان بچشانند.

واجب است که  دغدغه های تربیتی مسائل اجتماعی مان را جدی بگیریم اهتمام به امور مسلمین  واجب وضروری است .

 مثلا وقتی ریختن زباله بد است.  باید زشتی ها وگزشهای این تخلف را باورش کنیم.

 از انداختن آدامس تا پرتاب یه نایلون زباله درمعابر و... همش تعدی وتجاوز به حریم خود ودیگران است.

وقتی 30 سال پیش درخارج ازایران ،انداختن آدامس جرم بود. بعضی ها درایران این برخورد را جبر دولتها می دانستند!

 الان هم دربعضی کشورها به ازای  تحویل هرقوطی مستعمل نوشابه  به باجه ی جذب قوطی ،یک مداد یا شکلات یا نوشیدنی هدیه می دهند.


 تصویر مرتبط

این توجهات یعنی  آموزش برای پذیرش کارهای خوب وتربیت برای  تکریم حقوق بشر.

 یعنی این دولتها  اساسا به حقوق مردم خود ازحال تا آیندگان توجه دارند

برای آموزش ملت ها  جدیت و هزینه ی ملی و سازمان دهی زیر ساخت ها لازم است.

 در پذیرش آموزه ها  عزم ملی و برنامه ریزی دولت ها باید مجدانه باشد

واگر ما مشتاق همه ی این توسعه پذیری های ریز ودرشت برای جامعه و  مملکت خودمانیم.باید از همین حالا آموزش ببینیم و درست تربیت کنیم وبه آموزه های دینی و ملی خود باور داشته و پایبند باشیم.

آرزو و هدف دستورات ادیان جز این نیست

 والی الله المصیر

حمید رضا ابراهیم زاده

 25/8/1395

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نذر و نقش آن در توسعه ی جوامع اسلامی

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ

نذر

موضوع مشارکت های نیک اجتماعی به عنوان یکی از نیازهای جوامع پیشرفته و سازمان یافته محسوب می شود.

در آموزه ها و باورهای اسلامی موضوعات مهم وگسترده ی زیادی وجود دارد که می تواند به توسعه وسازمان یافتگی جامعه ی اسلامی کمک های شایانی را داشته باشد. و مومن بودن به باورها ویا باور داشتن آموزه ها و رفتارکردن با همین باورها می تواند در توسعه یافتگی این جوامع تاثیر بسیار بسزایی را داشته باشد.

عمل به فروعات دینی وتوجه وپیگیری سیره ی پیشوایان دینی وبزرگان این حوزه می تواند به باروری باورهای فردی واجتماعی پیروان دین اسلام داشته باشد. توجه و پرداختن وعمل کردن به موضوعات مهمی همچون خمس و زکات وامر به معروف ونهی ازمنکر خیرات جامعوی بسیار بسزایی را درپی خواهد داشت.

به نظر می رسد یکی از ضعف های عمده ی جوامع اسلامی  کم توجهی به فروعات دینی وبه ویژه کم سوادی و بی سوادی در فهم مسائل فقهی و یا بی توجهی به رساله های توضیح المسائل مراجع است.

بنا براین شایسته است با درنظرگرفتن هویت خود درهرطبقه ی اجتماعی و تحصیلی  و اقتصادی ، نسبت به هویت فردی واجتماعی و صیانت از هویت  خود پایبند باشیم .  

موضوع نذر یکی از رفتارهایی است که در جامعه ی ما به عنوان رویکرد چند جانبه ی فردی واجتماعی ومذهبی مطرح است وتاثیرات مهمی را درهویت جامعوی وهنجارهای اجتماعی واقتصادی ما دارد.

"نذر آن است که انسان  برای خدا برخود واجب کند که کار خیری را بجا آورد، یا کاریرا که نکردن آن بهتراست ترک نماید." ( مساله ی2605 ازتوضیح المسائل آیت الله سیستانی)

باید گفت هیچگونه تفاوت کلامی وفقی در مورد نذر درفقه شیعی و اهل سنت وجود ندارد.

نذر یک  پیمان  تعهد آور بین فرد و خداست که با نیت انجام کاری به وساطت وشفاعت شخص،حالت،موضوع ومناسبتی صورت پذیرفته و نذر کننده متعهد می شود در ازای روا شدن حاجت یا انجام کار برای خشنودی خدا عملی را جبران یا خدمات یا وجهی را بعنوان پیشکش تقدیم کند.

نذر ممکن است شامل ارائه ی خدمات یا پرداخت وجه و دارایی یا قربانی کردن باشد ولی هرگز نباید مشکل ساز و شر باشد. وموضوع جاری شدن صیغه ی نذر ازاینجا اهمیت دارد که درآن از خشنودی خدا سخن بیاید.

نذورات معمولا صدقات و وقف ها و  قربانی ها را نیز دربرمی گیرد. اما همه صدقات ویا قربانی ها نذر نیستند.

نذورات برای رضای خدا و جلب خشنودی حضرت حق، با وساطت و شفاعت شخص ویا عملی صورت می پذیرد.

 مثلا:  نذرکردن برای روا شدن کاری با استمداد از ازحضرت سید الشهدا  که پس از رواشدن  انگشترش را به حرمش  ببخشند یا خدمتی برای ایشان  یا سفره ای به نام ایشان بگستراند.

یا مثلا : نذر کردن برای روایی حاجت و خواسته ای که پس از روا شدن نمازاول وقت  خود را ازآن پس درهرحالتی تا روز حیات  ترک نکند.یا دروغ نگوید یا به والدینش خدمت کند یا ترک مکروهی راانجام دهد و...

نذورات با نیت کردن و یا جاری شدن صیغه ی نذر که همان اقرار برای خود وتعهد برای ادای دین است رسمی و شرعی می شود و نیازی به شاهد وانشا نیست .اما می شود آن را نوشت .

نذر فقط برای ناذر و مال و جان نذر کننده  تعهد آوراست. و تا زمان قید حیات او الزام به  ادای آن وجود دارد درغیراین صورت باید مالی را برای ادای نذرش از قبل کنار بگذارد.

برای نذرکردن باید از کسی که ضمانت اجرایش را عهده دار خواهد شد اجازه گرفت.

مثلا:  برای شوهر یا فرزند اگر نذری منعقد می شود که ازمال ویا وقت وخدماتش استفاده شود ، حتما باید از ایشان کسب اجازه گردد.اما اگر نذر کننده خود ضامن اجرای این نذرباشد و از مال و درآمد خودش  صحه بگذارد مانعی نیست.

موضوع نذر یکی ازفرصت هایی است که می توان برای  توسعه و ارتقای رفاه و کرامت جامعه از آن بهره برد.

اوایل خرداد سال 1381درباره موضوع  نذرچند نگاه توسعه محوربه جامعه ارائه کردم وبرای تائید این نگاه با مراجع بزرگوار تقلید نیزمشورت کردم و درباره ی کارکرد و درستی این نگاه نظرآنان را جویا شدم. که هزار البته با رغبت  وتائید آن روبرو شدم.

درآن نگاه  نذورات را مطابق با نیت ها دسته بندی شد ودرباره تعمیم وفرهنگ سازی نگاه های کمتر توجه شده نیز سخن گفتم. و درکنار نذرهای  صرفا اقتصادی ،  سه نذر را در سه غالب متنوع  دسته بندی کردم.که دقت در این جنبش ونگاه می تواند باعث پیدایش رفتارها وهنجارهای هدفمند ونیک اجتماعی گردیده وبه توسعه ی پایدار جامعه خدمات شایسته وارزشمندی را داشته باشد .

متاسفانه آنچه که  درجامعه به عنوان نذر جاافتاده است نگاه صرفا زود گذری مالی است که در لوای سنت حسنه ی اطعام دهی وکمک به سفره های مساجد وبرگزاری جلسات  روضه و سفره وهیئت های مذهبی  و نظایر آن جریان دارد. که البته  علی رغم داشتن خیرات اجتماعی و فرهنگی،  بازدهی کمتری برای توسعه ی ارزشها و تعالی جامعه دارد. برای گسترش و دگرگون سازی این سنت نیازمند آگاهی بخشی صحیح درمورد هویت نذر وهدفمندتر کردن و دقت در اجرای این امر و ارزش اجتماعی می باشد.والبته بزرگان حوزه ی دین به ویژه علما و روحانیون ومبلغین وهمچنین مهندسان فکری وفرهنگی  جامعه ازجمله نخبگان و هنرمندان  وشاعران ومعلمان واساتید در بوجود آوردن این جنبش نقش به سزایی خواهند داشت.

 نخست  نذر فرهنگی.

بدلیل فروانی رویکرد به سمت اطعام دهی می شود با جایگزین کردن بخشی از این سنت به هویت اجتماعی وتوسعه ی جامعه ی پویای اسلامی کمک کرد.

-           با اهدای کتاب به کودکان و نوجوانان و اقشار مردم  و دانشجویان و کتابخانه ها  بجای هر کاسه آش و چلو قیمه و...  که درجای خود ارزشمند است ،به تغذیه ی روحی مردم وبه ویژه نسل های جدید توجه کنیم.  

-          باهزینه در حوزه مطالعه شاهد رشد فرهنگی واجتماعی وسلامت فکری جامعه و نسل هایمان خواهیم بود.

-          ایجاد اشتغال برای مددجویان.

-           ایجاد فرصت سرمایه گذاری برای جوانان.

-           کاشت درختان مثمر. وقرس نهال

-          تدریس رایگان درس ها وآموزش یا تحصص به مردم.

-          تقبل هزینه ی پایان نامه ها . مقالات.

-          تقبل هزینه نشر کتاب های مفید و مقالات

-          حمایت از مدارس مناطق محروم

-          حمایت از برگزاری محافل قرآنی و آموزش قرآن

-          حمایت ازدانشجویان و دانش آموزان . به ویژه دانش آموزان و دانشجویان کم بضاعت.

-            نگهداری وحمایت از محرومان وسالمندان و... همگی نذر فرهنگی است

دوم :  نذر سلامتی

-          خرید و یا سفارش دارو  درمان برای بیماران بی بضاعت ویا کم بضاعت

-          خرید و تجهیز وسایل پزشکی وکمک های اولیه برای خانواده ها یا درمانگاه ها و یا بیمارستان ها.

-           تاسیس درمانگاه ویا تجهیزات تخصصی مورد نیاز بیمارستانها.

-          تقبل هزینه ساخت حمام خانگی برای اقوام  وخصوصا بی بضاعتان.

-          آموزش های عام المنفعه برای ترویج سلامتی مردم.

سوم  :نذر اجتماعی

-          ایجاد و توسعه ی خدمات رفاهی برای مردم همانند مشارکت در پرداخت وام های قرض الحسنه.

-          ایجاد خدمات در حوزه های رفاه اجتماعی  درحوزه های راه و پل سازی . مدرسه سازی و...

-          تقبل کمک هزینه ازدواج. جهیزیه کم بضاعتان

-          کمک به هزینه ی تحصیل و تهیه ی لوازم تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان .

-           کمک به پاکبان ها.

-          سوار کردن عابرین بین راهی.

-          خدمت در بیمارستان ها درمانگاه با رعایت هماهنگی با مسئولین.

-           خدمت به جنگل ومراتع.

-          کمک به کشاورزان.

-           کمک به عابرین سالمند درمعابر سخت.

-           کمک به در راه ماندگان .

-          حمایت از حیوانات در ماههای سخت وسرد وگرم و....

-          تهیه  ما یحتاج روزانه ی مستمندان به ویژه سالمندان آبرومند ومحروم .

-          حمایت ازبحران زدگان ناشی از زلزله. سیل. سوانح وپیشامدهای ناگوار

روشن است که پیش نیاز همه ی نذر ها  نیت برای کار نیک برای  خشنودی خداست .

بنابراین بیشتر نذورات را می توان غیر مالی انجام داد.

رفتارهای فردی زیادی است که رویکردهای مهم  جامعوی را درپی خواهد داشت

-          نذر برای گناه نکردن.

-          خشم وبد زبانی را کنارگذاشتن

-          دروغ نگفتن.

-          غیبت نکردن.

-          خوب رانندگی کردن.

-           با خانواده خوش اخلاقی کردن.

-          به پدر و مادرو بستگان  توجه بیشتر کردن.

-           از خطای بد دیگران چشم پوشی کردن وبخشیدن.

-          نماز اول وقت خواندن.

رفتارهای نیک اجتماعی یکی از مهمترین نیازهای جامعه ماست که درمجموع نیکی کردن بخود ودیگران است.

برای نذر کردن حتما نباید خیلی هزینه کنیم ... نباید خیلی پول داشت...

ترک بسیاری ازعادات مکروه وبد خیلی بهتر از تقبل هزینه های جانبی دیگر است .

  می توانید برای مدت معین هیچ چیز را دور نریزید و حتی خرده نان را هم برای  پرندگان ومورچه ها کنار بگذارید

می توانید نذرکنید کینه توزی و قهر را کنار بگذارید وحتی  دوستان واقوام را آشتی دهید.

می توانید نذر کنید تا یک ماه هیچ جا زباله نریزید و یا زباله های رها شده را در سطل زباله بریزید.

می توانید نذر کنید تا اسراف نکنید  مثلا  تا چهل روز آب  وبرق وگاز را به اندازه نیاز مصرف کنید.

می توانید نذر کنید تا چهل روز ریا نکنید.

نذرکنید از کارتان نزنید.  گران نفروشید .احتکارنکنید.

می توانید نذر کنید تا دیگر به کسی تعارف بی جا نکنید.

نذرکنید تا به همه ی عهد های خود وفا دار باشید.

نذرکنید به حریم خصوصی کسی نزدیک نشوید و راجع به زندگی خصوصی دیگران پرس و جو نکنید.

می توانید نذر کنید خرافات وانحرافات را کنار بگذارید وتا چهل روز با واقعیت ها زندگی کنید.  

می توانید نذر کنید   برای بچه های فامیل یا همسایه ها کتاب بخوانید

می توانید نذر کنید یک هسته میوه کنار خیابان بکارید و تا سبز شدن آن، از او نگهداری کنید.

نذرکنید دیگر سرعت غیرمجاز نروید. بااحتیاط رانندگی کنید وبه قوانین احترام بگذارید.

نذرکنید تا عصبانی نشوید و بخواهید مدارا کنید

نذرکنید هرگز حرف های زشت نزنید. غیبت نکنید و تهمت نزنید و قضاوت بی جا نکنید.

نذرکنید تا جلوی رفتارهای بد خود را بگیرید.

نذر کردن فقط  به  اطعام نیست.

 نذرکردن درحقیقت؛ اکرام به خود وکرامت انسان واکرام  ایتام و مردم است.

اگر ازاین دیدگاه به موضوع گسترده ی نذر بنگریم می توانیم جامعه ی پرنشاط و سالم و توسعه یافته ای را بسازیم.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

 18 اردیبهشت 1398




تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زلیخا و ماجرای احسن القصص

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳ ق.ظ

 

تعلیم سوره یوسف به زنان

خداوند بهترین هایش را برای ما انسان ها رقم زده است.

احسن الخالقین

احسن تقویم

احسن القصص و...

ماجرای سوره یوسف علیه السلام ،احسن القصص پروردگار گیتی است.

هویت یوسف نبی با مجموعه مختصاتی که دارد باعث پدید آمدن زیبایی های چند جانبه در ماجرای زندگی ایشان شده است.

هفت گرگ درهفت بزنگاه  به یوسف حمله ورشدند.

1-      یوسف را گرگ زیبایی درتن افتاد و درید.

2-      یوسف ازگرگ حسادت برادرانش به چاه کشانده شد

3-      یوسف از گرگ نیرنگ برادران به ثمن بخس فروخته شد

4-      یوسف از گرگ خواهش های عزیزمصر به قیمت گران خریده شد

5-      یوسف از گرگ هوس های زلیخا طعمه ی شهوت شد.

6-      یوسف از گرگ چاره جویی و انتقام عزیز به زندان افتاد.

7-      یوسف از گرگ بوران حوادث روزگار به عزیزی مصر رسید. برادران را بیدارکرد و زلیخا را اجابت کرد و پدر را دید .

همه ی آنچه را که داستان یوسف می دانیم کشاکش بزنگاه هایی است که باید در مختصات وجورچین خود قرارگیرد تا زیبایی بزرگی به نام یوسف اتفاق بیفتد.

هویت یوسف پذیرای همه ی این حوادث و ازجمله ماجرای عشق زلیخایی شد.

جذابیت وساختار هویتی یوسف منجر شد زلیخا دگرگون شود وبی تردید می توان گفت که ؛ کاتالیزور یوسف این رخداد را آفرید.  

بقول حافظ:

من ازآن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را  

   در کشاکش و اوج خواهش وکشش  زلیخا و روز واقعه آمده است که :

ولقد همت به وهم بها لو لا ان رءا برهان ربه 1...

و بی تردید آن بانو به او اهتمام ورزید یا کشش جنسی شدید یافت.و همینطور آن آقا هم این کشش در او بود.

یعنی کشش برای رابطه جنسی دو طرفه شد.

اگر برهان خدا نبود ، یوسف و زلیخا هر دو مشکل دار می شدند.!

عشق با زاویه ی انگیزشی  معمولا زودتر رخ می دهد. زن ومرد ندارد. طبقه وسن و...ندارد

کشش کشش هست.

تعهد وعواطف و انگیزش در زلیخا باعث شد او را به چنین ماجراهایی کشاند.

درحقیقت ماجرای زندگی وهویت  یوسف نبی  افق هویت انسان کامل و خط سیر تکامل و احیای کرامت انسان است.

روایتی ازامام علی (ع )است که فرمود:

 «لا تعلّموا نساءکم سورة یوسف و لا تقرأوهن ایّاها فانّ فیها الفتن و علّموهن سورة النور فانّ فیها المواعظ.2

 : به زنان خود سوره یوسف را یاد ندهید و آن را بر آنان نخوانید که در آن آزمایشهاست بلکه به آنان سوره نور را یاد بدهید که در آن پندهاست.»

با اندکی دقت درسلسله راویان  این روایت درمی یابیم که که این حدیث مرفوعه است .

در دانش حدیث شناسی مبحثی داریم بنام احادیث مرفوع .

مرفوع: حدیثی است که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد، ولی با تصریح به لفظ "رفع".

گاهی نیز مرفوع به حدیثی گفته می شود که در آن قول یا فعل و یا تقریری به معصوم (ع) نسبت داده شود، اعم از این که سند آن، مقطوع، مرسل یا غیر اینها باشد3

قطعا مرفوعه بودن، با جعلی بودن حدیث تفاوت دارد و ما نمی توانیم بیان شدن چنین سخنی را از حضرت علی (ع) با قاطعیت انکار کنیم. بنابراین بهتر است در معنای آن دقت کنیم.

گمان نمی برم این گفتار از امام علی برای بیان تحقیر جنس زنان و ساده اندیشی ویا  سخیف اندیشی زنان باشد.

معنایی که از این حدیث در ذهن بسیاری متبادر می شود و سبب می شود آن را انکار کنند، این است که وجود داستان زلیخا در سوره یوسف و بیان شیوه ها ونقشه ها و اصرار زلیخا دریوسف خواهی  شدیدش وپا فشاری برای رسیدن به معشوق پنهانی ، و در نتیجه رفتار او تاثیر سوء برذهن زنان می گذارد .

بااین توضیح یاد دادن ویا تفسیر خام این سوره نوعی آموزش  غیرمستقیم برای توضیح وتبیین  نحوه ی برقراری ارتباطات زلیخا با یوسف و راهکارهای زلیخا می تواند  برای اذهان ناپخته ایجاد دلیل وراه تجربه و درنتیجه انحراف نماید. چنانچه بسیاری از دانستنی ها و آگاهی ها برای بسیاری ازطبقات سنی و جنسی وفکری مسمومیت آوربوده وباعث آزار و زیان برای داننده ی آن آگاهی خواهد بود مگر با احراز صلاحیت وگذر ازآن  بزنگاه ومختصات وموقعیت سنی. فهمی و...

بسیاری از کتاب ها وحرف ها وفیلم ها برای کودکان. زنان ویا مردان خوب نیست. ودیدن وشنیدن این حرف وداستان و فیلم رایشان ناپسند ویا زیان آور است.

درباورهای اجتماعی نیز داریم که فلان حرف وفلان  فیلم و فلان کتاب ، فلان غذا و دارو برای کودکان خوب نیست.

فلان حرف و فلان فیلم و فلان لباس و فلان موقعیت برای مردها خوب نیست.

فلان لباس وفلان حرف و فلان داستان وفلان جا وفلان موقعیت برای بانوان مناسب نیست.

بی تردید دقت به تناسب موقعیت ها باعث سلامتی و موفقیت و آرامش خواهد بود.

زنان احساسات عمیق تر و خواهش هایش گسترده تر و قوه ی خیال بالاتری نسبت به مردان دارند. واز سویی دیگر نمی شود این سوره را از زنان پنهان داشت.

 باید زیر ساختهای فکری  و باورهای اعتقادی زنان راازپای بست مستحکم کرد تا با شنیدن این مسائل خللی در احساسات و اعتقادات شان  رخ ندهد و کراهت  شیوه های مکارانه از ذهنشان خارج نشود.

 یکی ازمهمترین ومقدم ترین زیر ساختها برای باروری  وپختگی باورها تعلیم سوره ی مبارکه نور است. که با مجموعه محتویات و آموزه هائی که درآن مهندسی شده است درتاسیس وتقویت حیا ونجابت ووقار مرد وزن نقش اساسی دارد.

 قرآن برای مومنین شفاء است وبرای ستم کاران زیان باراست. (سوره ی اسرا82 )

 پس تلاوت سوره ی یوسف برای بانوان بخودی خود موجب ایجاد بیماری در قلب آن ها نمی شود:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ؛[یونس/۵۷]

اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سینه‏ هاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان.»

بنابراین خواندن این سوره بر زنان مومن تاثیر سوئی ندارد. و از این جهت نباید بازدارنه ه ای وجود داشته باشد، کما اینکه در بعضی از روایات تعلیم سوره یوسف به خانوداه توصیه شده است:

«نبی اکرم فرمود: علّموا ارقّاءکم سورة یوسف فانه ایّما مسلم قرءها و علّمها اهله و ما ملکت یمینه هون الله علیه سکرات الموت و اعطاه القوّة ان لا یحسد مسلما؛4

پیامبر خدا(ص) فرمود: به بردگان خود سوره یوسف را یاد بدهید زیرا هر مسلمانى که این سوره را بخواند و به خانواده و کنیزکان خود یاد بدهد،خداوند سکرات مرگ را به او آسان مى کند و به او قدرتى مى دهد که به برادر مسلمان خود حسد نکند.»

اما باید به این توجه کنیم که هر آیه قرآن موضعی دارد:

«یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛[مائده/۱۳] سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى ‏کنند.»

و داروی شفاء بخش، اگر به جا استفاده نشود، نه تنها اثری در شفاء ندارد، بلکه می تواند موجب بیماری نیز بشود.

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً؛[اسراء/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ کنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى ‏افزاید.»

با توجه به این نکات با دقت در حدیث متوجه می شویم که سخن درباره کسی است که هنوز قرآن را نیاموخته و بحث از تعلیم دادن به اوست.

برای چنین استعدادی آیا آموختن سوره نور اولویت دارد یا سوره یوسف؟

 کسی که هنوز مفاهیم ومبانی عفاف و عفت (آنچه که در سوره نور بیان شده) را نیاموخته، آیا بیان داستان راههای زلیخا برای دستیابی به معشوقش یوسف  و روش زلیخا برای حق به جانبگی  رفتارهایش نمی تواند برای او دارای آثار منفی باشد؟

آیا این دانستن و آگاهی یک فتنه و آزمایش برای او نیست و احتمال لغزش برایش ایجاد نمی کند؟

باتوجه به این توضیحات  تعلیم سوره ی نور در زیر ساخت سازی واستحکام باورهای زن ومرد بسیار بسیار مقدم تر از سوره یوسف است . ودرحقیقت  این مقدمه برای تقویت درک  وفهم سوره یوسف  لازم است.

 هر آیه قرآن موضع و جایگاهی دارد و قرآن به مانند داروخانه ای برای هر کس نسخه ای متناسب با خودش دارد. ابتدا باید داروی متناسب با بیماری برای درمان  خودمان از قرآن بجوییم. و بعد با تلاوت مکرر تمام قرآن، تسلطی اجمالی بر آن بیابیم تا نسبت به حوادث زندگی، دستور العمل ها را آموخته باشیم و بدانیم که در هر موضعی، جایگاه کدام آیه است. و آن را دوای درد خودمان قرار دهیم.

-          پانوشت

 

1-      سوره یوسف آیه 24

2-      تفسیر نور الثقلین ج ۲ ص ۴۰۸.

3-      قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص 114، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوم، 1416ق.

4-       تفسیر نور الثقلین ج ۲ ص ۴۰۸.

 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

 

14 دیماه 1379

 

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آسیب شناسی رویکردهای دینی

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

آسیب شناسی رویکردهای مذهبی وآئینی


الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره وسببا للمزید من فضله ودلیلا علی آلائه وعظمته ( نهج البلاغه خطبه ی 157)

ستایش سزاوار خدایی است که ستایش را کلید یادش وسبب افزایش مهرورحمت ودلیلی بربذل هدایایش قرار داد

دغدغه ی معتنابه اهل خرد و دین ورزان مدبروهمدلان منصف درباره   رویکرد  مردم وبه ویژه نسل نو  به مسائل  دینی وتوجه به مناسک مذهبی بوجود آمده است که برای رفع آن نیازمند به ساختار سازی وتدوین طرح وبرنامه های همگام با مقتضیات  وتحولات زمانه است.

بی تردید دین گریزی و فرار ازمناسک دینی و خالی شدن مساجد از حجم انبوه نسل نو تبعات بسیارمهمی را در حوزه ی حیات اجتماعی واقتصادی وسیاسی جامعه ی اسلامی دارد.

با توجه به پذیرش اصل مشکل ضرورت دارد که  به بازشناسی مشکل و آسیب شناسی   وتشخیص  آفات ودر نهایت به تجویز ودرمان مسائل بپردازیم

الف: عوامل درونی که در سازمان مسجد باعث آسیب ورکود می شوند

1 – مسجد گریزی وضعف ورکودهای حواشی مسجد ومنبر

مسجد :

مجتمع ومکانی برای تجمع مومنین ومردم برای سازمانی شدن وعبادت کردن. حل مشکلات. همدردی کردن وهمفکری کردن وآموزش پذیری و تاثیر گذاری تربیتی همه نسل ها وطبقات  واصناف و جنسیت ها است.

اصولا پایگذاری مسجد برای انسجام طائفه ی مومنین ورفع دغدغه های تربیتی واجتماعی است که در غالب عبادات جمعی ونیایشهای فردی واجتماعی بروز داده می شود

منبر:

منبر اولین رسانه ی پرمخاطب جهان اسلام است .

در منبر آموزهای تربیتی درحوزه های اخلاق وحقوق اجتماعی وکرامت انسانی وسیاست های کلی اسلامی آموزش داده می شود ومنبر یکی از اصلی ترین لوازم مبلمانی یک  مسجد محسوب می شود

مبلمان و معماری مسجد به گونه ای است . که برای مخاطب ایجاد آرامش وهمدلی می کند

اندیشوران حوزه ی دین واقتصاد وزندگی واجتماع وسیاست  دراین فضا آموزه های تربیتی و اندرزهای اجتماعی واخلاقی خود را به مخاطبان  کمپین های مسجدی ویا مومنین منتقل می کنند

واشخاص تاثیرگزار اجتماعی در پایگاه اجتماعی مسجد به رشد وبالندگی می رسند ودرهمانجا تاثیرات  مثبت ومنفی خودرابرجامعه می گذارند.

بنابراین مسجد ومنبر پایگاه همدلی وهمزبانی وانسجام یک جامعه و امت وبلکه ملت هاست.

  آفات وضعف ورکودهایی که درخلال مدیریت سازمانی وسازمان مدیریتی مساجد به ویژه درحوزه های اداره ی مسجد ومسائل مالی و وآموزشی وجذب وجوددارد

1- عدم  آراستگی ظاهری  ونظافت  درساختمان مساجد وسرویسهای بهداشتی مساجد.

زیبایی وآراستگی ظاهر  ونظافت مکانی و یا نظافت فردی وخوشرویی وخوش اخلاقی  مومنین ودست اندرکاران ومدیران اجرایی وخدام مسجد نقش بسیارمهمی در جلب وجذب نفوس واذهان عمومی وخواص دارد

برای جلب نگاه نوجوانان وجوانان وهدایت آنان به مسجد  نظافت  وزیبایی مکان وافراد یا مدیران وخدام بسیار اهمیت دارد

-آیتم های رسیدگی به نظافت مسجد وفضاهای وابسته به مسجد وآراستگی وخوش اخلاقی مدیران وخدام ازغبارروبی  فضا تا غبارروبی قلب واخلاق همگی از لوازم لازمه ی جذب محسوب می شوند.

2-  عدم نظم اداری وبرنامه های سیستماتیک در اداره ی مساجد

عدم نظم  وانضباط درسیستمهای مدیریتی مساجد ازعلل مهم ضعف ورکود وحتی انحطاط اداره ی مسجد محسوب میشوند وازتوجه  نسل نو به مساجد دارای اختلاف واختلال می کاهد.

-لازم است مدیران اجرایی مساجد اختلاف های سلیقه ای دراداره مسجد وهمچنین کشاندن مباحث تفرقه انداز بین مسجدیان خودداری کنند ومسجد را پایگاه وسنگر توقعات ومطالبات حزبی خود و  گروههای خاص قرار ندهند.

عدم نظم درامور اداری مساجد درخود ریشه های قابل توجهی را تعمیم می دهد وهرکدام باعث رکود وریزش مسجدیان وعدم اعتماد به مسجد سالاران می گردد.

-   ضعف درایجاد پروژه های  فرهنگی(برگزاری نماز اول وقت جماعت.احیای  مراسمات محلی. ملی. مذهبی.سوگواره های آئینی. جشنها واعیاد و...)

-   ضعف درمدیریت فرهنگی وتبلیغاتی وامور مراسم

-    ضعف در سیتم صوتی وتصویری  مسجد

-    ضعف درسیستم حرارتی وبرودتی

-    ضعف در رفتار وقوای  خدام وخدمه های پذیرائی کننده

-   ضعف هیئت امنا دراجرای مقررات داخلی 

-    بی برنامگی ویا مهندسی  درانتخاب هیئت امنای کارآمد ومقید وغیرسلیقه ای.

-    عدم حضورنخبگان وفرهیختگان به عنوان متصدیان  اجرائی ویا هیئت امنای مساجد

-    حضورکمرنگ نخبگان متعهد ومتخصص وخوش فکردرکمیته های فرهنگی مساجد

-     اخلاق خوب کارگزاران معتمدان محلی ونخبگان ومومنین  درجایگاه هیئت امنا باعث تقویت  روحیه مومنین وجذب نسل نو  برای حضور درمساجد می شود

-    تخصص وتقید وتعهد ونظم وبردباری مسئولین برای برنامه ریزی های کلان بسیار مهم است

-    مدیران فرهنگی باید دلسوز وبردباری را چاشنی تخصص هایشان قرار دهند

-   مدیران خدماتی باید خوشرویی وتقید را سرلوحه ی  تصمیماتشان قرار دهند

-    کارگزارن مسجد ،امورمساجد را کار برای خدا بدانند و مساجد را موروثه  پدری خود ندانند که بتوانند ازپشتوانه ی حرمت مسجد وکاردرمسجد به مطامع سیاسی واجتماعی واقتصادی خود برسند

روحانی ومبلغ

روحانی هرمسجد با توجه به اقتدار علمی وپارسائی اش هرم فرهنگی ان مسجد ومحل محسوب می شود. ودرواقع روحانیون مساجد قبله نماهای معنوی آن اماکن ومحلات وبقعات محسوب می شوند

-  روحانی باید مردم شناس ومردم دارباشد و باید طرف امنیت وآرامش ورفاه عموم مردم را بگیرد

-   عدم اقتدار واشراف روحانی ومبلغ به جامعه شناسی منطقه وعدم اشراف آنان به رفتارشناسی توپوگرافیک  مردم منطقه ویا توقعات  ویا میزان سواد مردم ونحوه ی زیست وهزینه ودرآمد مردم می تواند هویت فرهنگی ودینی  اهالی یک مسجد ومحله را مخدوش کند.

-    روحانی ومبلغ باید منطقه وخاستگاه ومطالبات روانی ومادی مردم منطقه را بشناسد ودرک کند

-   روحانی ومبلغ باید برنامه ریزی دقیق وثابتی برای ترویج آموزه هایش داشته باشد

-   روحانی برای مردم نماد ونماینده ی محبت های خدا  محسوب می شود وباید در  جذب مردم به  آموزه های دینی  مسلح به سلاح تدبیر و پارسایی وبردباری باشد

-    روحانی موظف است از مقتضیات زمانه ومسائل روز مطلع باشد ودر بین مردم واز جنس مردم بماند

-    روحانی باید منبر ومحراب را مامن مردم بشناساند وفضای مسجد را مختص به نماز  ومنبر رفتن نداند. باید درد های مردم را درمسجد حل کرد واز مکان مسجد برای مردم دلخوشی بسازد.

-     نقش روحانی اغلب مانند نقش پدر وبرادر ومعلم وپزشک برای جامعه است

 

مدت منبر

-  کیفیت وکمییت منبر برای روحانی باید توامان اداره شود

-  منبرهای طولانی با مباحث خاص برای مخاطبین آزار دهنده هستند وباید به غنای کیفی منبر اکتفا کرد

-  الحکایات جند من جنودالله یثبت الله بهاالعارفین .( قواعدا لتصوف ابن مرزوق ص332)

 حکایات سربازان خداهستند. نقش داستان وشرح وقایع وتحلیل درست  شیوای داستانها برای مردم جذاب هستند وخداوند در قرآن برای افزایش درک وفهم بشر از عنصر داستان در ترویج  دینش استفاده بسیار نموده است.

- بیان حقایق ناب وروشن دین واحکام به زبان ساده وشیوا

- یکی از خشن ترین آسیب های روحانی  قیم مابی مردم  وکیل الدوله شدن آنهاست. روحانی باید ازهمیشه مدافع ارزشها وکرامت انسانی وهویت اسلامی باشد وازمداخلات ومنازعات حزبی بپرهیزد وبه فکر تالیف قلوب  باشد تا  طرفداری از سلیقه وگروه  خاص.

 ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ( نحل 125)

 -   حق دادن به جو ویا جمع کارمنافقان است وروحانی باید شجاع وآزاد ومنصف باشد

-   روحانی راز دار مردم و مرحم درد های مردم است وباید با خوشدلی وبرباری شفیق مردم باشد

اسباب وآفات منبر

-    بی نظمی وشلوغی مجلس

-    رفت وآمدهای مکرر وپذیرایی نا هنگام

-    بیماری واشتغال فکری  سخنران

-    دلمشغولی وخستگی های سخنران

-   عدم مطالعه هدفمند

-     عدم دسته بندی دقیق مطالب مورد ارائه ی سخنران

-   اضطراب و مشکل دربیان

-  عدم برگزاری بموقع منبر

-    حوادث وحواشی محیطی مربوط به فضایا محیط

-   استفاده ی ناگوارازمداح ویاسائر افراد که یاباعث اغتشاش  ودفاع از موضوع می شوند ویا باعث اتلاف وقت سخنران شده اند.

 امور فرهنگی وهیئات وکتاب خانه وفضای مجازی مسجد

 

هرمسجد به طور معمول نیازمند فضایی برای مطالعه ونگهداری کتابها ومنابع خاص خود است

کتاب ومطالعه  غذای روح است ومطالعه   برای تقویت اندیشه  وبهروری ازتجارب ومعلومات دیگران  مفید لازم است

-    نقش ارزشمند کتاب وفضای مجازی سالم در مسجد توسط فرهیختگان تبیین گردد

-   ازمنابع مطالعاتی  به روز ومفید برای جذب جوانه ها استفاده شود

-    برداشتن فضای تک جنسیتی در استفاده از کتاب واینترنت

-     مدیریت صحیح مطالعه و هدفمند کردن مطالعه برای مسجدیان

-    آموزش سبک زندگی وخانواده درغالب برنامه های فرهنگی مساجد

-     تشکیل گروه وکارگروه های علمی برای مشاوره های زندگی. درسی. اقتصادی  ومذهبی

-    آموزش وکلاسهای قرآن. وفوق برنامه ی علمی

-    اهدای جوایز از طرف فرهنگی مسجد به نخبگان علمی وفرهنگی وورزشی و...

-    جذب نخبگان بری عضویت درکمیته ها وکارگروهها

-    پرهیزازاقتصادی کردن مسجد وبه ویژه حوزه   فرهنگی مسجد

-   همسوئی با اهداف آموزش وپرورش ودانشگاه

-   آموزشهای هنری برای اشتغالات خانگی

-    ترویج فرهنگ میانه روی واعتدال وانصاف ورزی درهمه ی امور با ارائه ی مسابقات فرهنگی ورزشی

-    ایجاد کمپین های اجتماعی درفضای مجازی  برای مساجد

-    بهره گیری ازمشاوران ومتخصصان حقوقی ومعتمدان محلی برای حل اختلافات

-    تشکیل کمیته ی تهیه جهیزیه برای نیازمندان

-    تشکیل کمیته مالی برای قرض الحسنه به نیازمندان

-   تشکیل شورای امر به معروف از بین نخبگان ومعتمدان محلی

تشکیلات وبرنامه های سازمان یافته ای که می تواند اقتدارآرمانهای مسجد ومحراب ودین به رخ بکشاند

ب: عوامل بیرونی که درخارج از حوزه ی مسجد باعث مخدوش شدن چهره ی زیبا ومقدس مسجد ودین می شوند

جامعه ی ما بعنوان جامعه اسلامی که حکومت دین برمردم درآن جریان دارد شناخته شده است بنابراین همه ی  نا کارآمدی های مسئولین وکج رفتاری ها وبد سلیقگی های مدیران نظام به حساب دین برای مردم تلقی می شوند. توقعات مردم از جامعه دینی انصاف مدیران ومسئولین  برای توجه به معیشت وآرامش آنهاست.

مردم شیفته ی عدالت وآرامش هستند

به فرموده معصومین : الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم

بی توجهی به مطالبات وتوقعات مردم سبب نارضایتی آنان از جامعه ی مدعی دینی است

واسباب متعدد زیادی می تواند ازاین منظر در زاویه گرفتن مردم از دین ومسجد گردد

-    بی مبالاتی مسئولین درلوای مدیران نظام

-     تبعیض   ونابرابری هایی که مسئولین و مدیران باعث بروز آن هستند

-     فقرفرهنگی واقتصادی  ناشی از کم توجهی علما ومسئولین

-    تورم وحواشی ناشی ازآن که بر مردم ایجاد  فشار  وتبعیض می کند

-    بی توجهی به حوزه ی اقتصادی ومعیشتی مردم

-   عدم توجه مسئولین به ساختار سازی های آموزش حقوق شهروندی

-   عدم توجه مدیران نظام به زیرساخت های اقتصادی وتوسعه اقتصادی وعلمی

-    نفوذ  افکارپلید بیگانگان در سیاه نمایی از دین وحکومت

-   نفوذ فرصت طلبان ومعاندان جامعه دینی در بطن مدیریت  ذهن مردم

-    قشریگری متنسکان   دینداری و جهل درهویت دینی ظاهربینان مذهبی

-    عدم تقارن ظاهر وباطن  بسیاری ازمسئولین ومتدینین متمول

-     کم توجهی به مباحث خمس وزکات وامربه معروف ونهی ازمنکر

-    عدم رغبت مسئولین به انتقاد پذیری وامربه معروف ونهی ازمنکر

-    کم توجهی به حوزه ی پرورشی وآموزشهای حقوق شهروندی در آموزش وپرورش

-    اشتغال افراطی به مسائل اقتصادی

-    عدم اشتغال وبیکاری

-    اعتیاد ومسائل اخلاقی که برپایه بی هویتی ویا تزلزل مقبولیت خانوادگی رخ می دهد

-    تضعیف علما توسط گروهها واحزاب

-    تفرقه بین علما وفقهای دینی

-    عدم اشراف مردم به حقوق شهروندی خود

-   عدم اشراف  ودقت مردم به اصالت ادیان درخدمت انسان

-    بی مبالاتی روحانیون درسبک زندگی ودنیا زدگی آنان

-    اشتغالات ومداخلات  روحانیون در مباحث اقتصادی کلان .

-    تلاش برخی افراطی ها برای  دولتی کردن دین

-    ضعف مهندسان فرهنگی در بدفهماندن دین به مردم در قالب فیلم وداستان. شعر و...

-    ضعف وبی توجهی  صدا وسیما دربیان واقعیات

-    بوق تبلیغاتی شدن صدا وسیما برای برخی از احزاب ودوری از مطالبات مردم

-    میلی شدن صدا وسیمای ملی

-    بی کفایتی وافراطی گری مدیران ومسئولین ویقه سفیدان

-    انفصال مدیران ازواقع گرائی وتوجه به توقعات ومطالبات مردم

-    انتفاع جویی مدیران ومسئولین  درجلب رای مردم وبی دقتی دراجرای خواسته های نظام ومردم

-    سقوط ارزشها با مسخ شدن توسط ماهواره ها

-   دنیا گرایی افراطی وترویج اشرافی گری

-    دورشدن از هویت ایرانی واسلامی

-     تغییر سبک زندگی اسلامی ایرانی به دنبال تغییر ذائقه ها


درپایان انتظار می رود  باتوجه به اهمیت توجه مردم به رویکردهای مذهبی همه ی مهندسان فرهنگ واقتصاد  با همدلی وآگاهی از خطرات مربوط به دین زدگی و دین گریزی  همزبان ومنسجم باهم  پی گیر حل مشکلات از راه توجه به زیر ساختها  وآموزش حقوق مردم  و تلاش  برای بازگشت به اعتدال وانصاف دین خدارا در توجه به عزت ورفاه مردم وهمنوعان یاری نمایند


ان تنصرالله ینصرکم فلا غالب لکم


حمیدرضا ابراهیم زاده

24/8/1380


 * تجدید ویرایش  30آذر1394


* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.


  • حمیدرضا ابراهیم زاده