هوس
هوالعزیز
هوس؛ نفس .مگس . جرس . ارس. کبس . لبس . قبس .عسس. جسس . طبس. طمس .خنس. قفس . درس. سپس...
آیا می دانستی که بیت های دنیا با قافیه هوس درست شده است؟!
هوس بودن و بقا !.
هوس ،پندار و گفتار و رفتار و پدیده ی بسیار پیچیده ای در درون انسانها و موجودات است که در حقیقت راز بقای گیتی است.
هوس دوست داشتن!
هوس بقا و جاودانگی!
هوس بودن!
هوس ماندن!
هوس لذت بردن!
هوس پویایی و کامل شدن.!
خانه های هویت انسان با سنگ هوس چیده شده است.
از سنگ هوس می توان قیمتی ترین جواهرات را تراش داد...
قفسی که انسان خود را در آن پنهان و زندانی کرده است از جنس هوس است.
بانگ جرسی که انسان با صدایش هشیار می شود نیز از طنین هوس است.
هوس و هوس و هوس!!!
اگراین هوس نبود نه من بودم و نه تو.
ما همه محصول هوسیم. محصول خواستن . محصول خواستن برای بودن و بقا و جاودانگی و خدا شدن.
انسان با خواهشهایش به پویش و تکامل می رسد.
خواهشهایی که حرکت و رشد و سلامتی و لذت وتکامل کالبد و روان را ضمانت می بخشد.
تمناهایی که کرامت و هویت انسان را پاسداری می کند و اهرم پیش برنده ای که عشق را شتاب می بخشد.
ما انسانها برای بودن و بقا برای ماندن نیازمند تپش ضربان هوس و خواهشهایمان هستیم.
آگاه باشیم که چگونه خواسته ها و تمناهایمان را مدیریت کنیم ...
می رسد نغمه ی آخته از بانگ جرس
سخن از درد دل و داغ نهانی و قبس
ای که با شهوت من کامروایی داری
باخبر باش که دل می شکند سنگ هوس
از جفای هوست شهر دلم سنگ شده
داد از این شهر و پریشانی و پندار قفس
و در آشوب نگر حال دل و جان و تنم
نرسد جان به تنم لحظه به دیدار نفس
سوختم از بوسه ی داغ لبت ای آبرو
خنکم کن ز حریق لب تبدار تو بس
قامت روح که عریان شده در فقه نهان
و چه آسان به عیان لخت شدم ناگه پس
آفتی بر دل و جان و ره و دینم دادی
عقل را گوی که آید سر دل میر عسس.
قیصر امین پور خانه هایی را نشانمان داد که دیدنش خالی ازلطف نیست:
در این زمانه هیچکس خودش نیست
کسی برای یک نفس خودش نیست
همین دمی که رفت و بازدم شد
نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست
همین هوا که عین عشق پاک است
گره که خود با هوس خودش نیست
خدای ما اگر که در خود ماست
کسی که بیخداست، پس خودش نیست
دلی که گرد خویش میتند تار
اگرچه قدر یک مگس، خودش نیست
مگس، به هرکجا، بهجز مگس نیست
ولی عقاب در قفس، خودش نیست
تو ای من، ای عقاب بستهبالم
اگرچه بر تو راه پیش و پس نیست
تو دستکم کمی شبیه خود باش
در این جهان که هیچکس خودش نیست
تمام درد ما همین خود ماست
تمام شد، همین و بس: خودش نیست.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده . بابلسر
بیستم تیرماه 1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.
- ۹۸/۰۴/۲۰