دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۱۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

درگاه آموزشی قرآن

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۱۴ ق.ظ

درگاه آموزشی قرآن

قرآن برای دسترسی انسان به آسایش و بهشت درگاه ها و دامنه های بلند و امن و لطیفی دارد

یکی از درگاههای اصلیش تکامل خواهی و بالغ رسانی است.

در اعماق بالغ انسان رسوخ می کند و او را به بلوغ و دگرگونی و اندیشیدن وا می دارد

از مثالها به عنوان درس و سرباز یاد می کند و می فرماید:

 ما این مثالها را آورده ایم تا شاید که خردمند شوید. بخود بیایید. متوجه باشید. بیاندیشید و....

رستگاری در نظر خدا،  آگاهی و خرد است.

آگاهی و خردی که برای انسان آسودگی و راحتی فراهم می کند.

اما انسانهائی که مدام در توهم و "منیت" خود گرفتارند و از دین و تقوا وهنر وتوانایی ودانایی و هوش و زیبایی ودارایی خود می گویند وتکیه گاهشان را به " من خود"  یاد می کنند درحقیقت خدا ناباورانی هستند که در باورهای شعاری خود گمراه شده اند.

توهم دینداری و توانایی ودانایی و... باعث رکود مقام انسان و آسایش او می شود .

در بزنگاه هایی می گوید:  الیس ..

آیا نیست؟!!

الیس ذالک بقادر علی ان یحی الموتی /قیامت

الیس الله باحکم الحاکمین  / تین

الیس الله بکاف عبده / زمر

خدا آفریدگاری ماهر مهربان و راهنمایی ژرف اندیش است. که می خواهد انسان خوش تراش و زیبا تر به چشمش بیاید

همه جا در مرتبه بلوغ رسانی هشدار می دهد حواست هست که من اینم و این نیرو رو دارم. تو ای انسان پشتت بمن باشد!

الله ولی الذین آمنوا / بقره 256

 الله یدافع عن الذین آمنوا / حج38

داشتن سرپرست و پشتیبان مقتدری چون خدا امتیاز شگفتانه ای است برای انسان

فقل حسبی الله ...

می گوید: حسابت بامن باشد .

مثل بزرگ ومایه داری که بااو به خرید برویم بما می گوید حسابت بامن. بااو بتفریح می رویم همه جا را می شناسد.

راننده ای که به او اعتماد کردیم و سوار اتومبیلش شدیم فرمان ماشین و حرکت و سلامتی و رسیدن بمقصد ما بدست اوست

این اعتماد است که باور را نیرومند نشان می دهد

آیا خدا ،پروردگاری توانمند و دانا و مهربان نیست؟!

بد گمانی عین کفراست.

گمان هایمان را باید تمیز نگه داریم  و تعمیر کنیم که  گمانمان هم جای خداست و لاغیر.

"چشمه ی کفر" خود "بدگمانی" است.

 مهربانی و زیبایی و حکمت وهوش و توانمندی خدا را ندیده گرفتن  برگردان واژه کفر است.

کسی که به خدا بدگمان باشد کجای باور و ایمانش درست است؟

کجای کردار و رفتار و  گفتار یک بد باور درست است؟

وقتی تکیه گاه ما خداست و آنگاه از هم و غم و توهمات و آرزوهایمان بترسیم و دلخوش باشیم در حقیقت عزت خدا را به سخره گرفته ایم

پس چرا به او تکیه کردن و وکالت دادن اینقدر بدگمانانه است؟!

تکیه بر تقوا ودانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش ./حافظ

مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش

گفتن اذکار و یادکردهایی مانند ؛  الله ربی.

 خدا پرودگار من است یک باور عمیق و محکم می خواهد.

این باور انسان را پارسا و متصف به خدا می کند

همصفتی با خدا "معجزه آور " است!

خدا چشم و گوش و دست ودهان و زبان ودلت می شود و یا جوارحت را حمایت می کند و تو آن می کنی که او می خواهد و آن می شود که تو می خواهی

اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم. / مریم36

حمیدرضا ابراهیم زاده

 سوم مرداد1399

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این افغانی ها

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۲ ب.ظ

 این افغانی ها

چرا مردم افغانستان پس از بدست آوردن حکومت دموکراتیک  به یکباره منتظر قدوم طالبان شدند وشهر بشهر طالبان افغانستان را در سیطره خود قرار داد؟ 

پیش از جستجوی هر علتی باید به عنصر فرهنگ و مذهب وسبک زندگی مردم و جامعه افغانی نگاه کرد.

خاستگاه های زندگی وآرمانهای مردم افغان باآموزه های اعتقادی وباورهای دینی آنان پیوند خورده است.

 از این رو در ذات و بستر  فکری و باورهای مردم افغانستان آتش زیر خاکستری به نام  "منش طالبانیسم" وجود دارد وهر از چند گاهی علی رغم تمایل نسل جدید به سمت وسوی زندگی دموکراتیک و رفتارهای تکنو کراتیک به نا گه همه ی آنچه را که آتش زیر خاکستر و ذات و بستر فکری ملت افغان می دانیم بر جامعه هجوم می آورد و نخبگان جامعه وپیرو آن اقشارمردم دچار عقوبت شوم "خود کردگی" می شوند .

واین تهاجم سهمناک مورد نیاز و دلپسند غالب مردم نیست وباعث آوارگی و مرگ و مهاجرت مردم می شود  زیراحکومت به سبک  بدوی و "طالبانیسم" اقناع کننده نیازها و آسودگی افغانها نیست.

 و تنها گروههای افراطی مذهبی و وابستگان به سلفی گری از راه عضویت در گروههای نظامی و شبه نظامی با عناوین هوادار و جنگجو برای مدت اندکی احساس آسودگی تصنعی دارند.

از سوی دیگر در بررسی روابط تجاری افغانها با ملل جهان  علی رغم داشتن منابع وسرمایه های اقلیمی  معتنابه ،تقریبا چیزی برای گفتن نداشته است.

حجم مبادلات تجاری افغانستان در حوزه های کشاورزی ومنابع طبیعی تقریبا ناچیز است.

همچنین برخلاف تمایلات قوانین بین المللی افغانها علاوه برمهاجرت های غیرقانونی، تمایلات نامطبوع و رفتارهای بزهکارانه ای در تجارت مواد مخدر دارند. وهمین رویکرد، سبک زندگی و هویت اجتماعی آنان را در نزد افکار جامعه جهانی سخیف و خشن نشان داده است.

اما یکی دیگر از عوامل ساقط شدن حکومت  دموکراتیک از سوی مردم و یا طالبان بی رغبتی اغلب مردم به حکومت و یا ناکار آمدی حکومت برای جلب رضایتمندی مردم بوده است. پس ساقط شدن دولت " اسامه بن لادن" و طالبان در دو دهه گذشته متاسفانه تلاش بسیار ضعیفی برای پیشبرد چشم اندازهای حاکمیت جمهوری خواهانه و یا دموکراسی پسندانه انجام گرفته است.

 یکی دیگر از دلایل بی رغبتی مردم برای صیانت از حاکمیت دموکراتیک . وابستگی حکومت به اجانب بوده است. و دولت ها خود را بصورت شفاف دست نشانده قدرتهای دیگر نشان می دادند.و این نشانه می تواند خلا نخبگان و  تحصیل کردگان مورد نیاز توسعه افغانستان را نشان دهد نخبگان افغان بسیار اندک ولی در خارج از کشور به مشاغل دیگر مشغول بوده و برای توسعه وتقویت وحمایت از زادگاه و جامعه ی خود قدمی برنداشته اند.

باروی کار آمدن "حامد کرزای" وسپس " اشرف غنی" و نحوه ی تعاملات این دو رئیس جمهور با کشورهای نظیر امریکا و وابستگی مفرط نظامی به کشورهای غربی ،همه ی شک ها در مردم به یقین منجرشد که حکومت ها دست نشانده اجانب هستند!...

اما واقعیت شفاف این است که؛

افغانها از دیر باز هدف را  گم کرده اند و هیچ سبکی برای زندگی خود و تعاملات خود با مقتضیات جهانی پدید نیاورده اند. و "آموزشی برای توسعه و استقلال خود "و داشتن زندگی آسوده ندیده اند .

خلاء  نخبگان در کشور و افق تار و غبار آلود آموزه های غلط  و دوگانگی  حرکت بسوی تغییر وماندن بر سلف سابق آنها را مستاصل کرده است.

آنچه را که آنها نیاز دارند "درک توسعه" و آرمان خواهی و تعامل و انسجام و همبستگی برای داشته هاست.

اصلاحاتی که باید از راه آموزه ها در آموزش و پرورش به نسل جدید منتقل شود  و یا خانواده ها دگرگونی ها و توسعه را به معنای درست خود بپذیرند. و خواستار تغییر در رویکردهای زیستن خود شوند. در غیر اینصورت جنگ و مرگ در افغانستان همچون عفونت در مرداب عفن زندگی آنان باقی می ماند.

اگر حکومت ودر نگاه ژرف ،نخبگان  افغان  اندکی بیشتر بر خاستگاهها و چشم اندازها و تعاملات و رضایتمندی احزاب و مردم می کوشید و در این فرصت بیست وپنج ساله تن به اصلاحات نرم و اساسی در رویکردها می داد بطور قطع این حادثه شوم حرکت به قهقهرا رخ نمی داد.

 

حمیدرضاابراهیم زاده

جامعه شناس وپژوهشگر حوزه جامعه و توسعه و رسانه.

25 مرداد1400

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روشمندی تربیتی به دنبال استاد

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۰۰ ق.ظ

                                    بسم الله الرحمن الرحیم

 روشمندی تربیتی در داستان‌های قرآن : (سوره کهف آیات 82-60 )

 

1) موسی (ع)  پیامبر اولوالعزم و مقرب خداست و دارای شریعت خاص و صاحب کتاب مقدس تورات و مسافر کوه طور ، حتی درخواست می‌کند که خدا را بوضوح ببیند  اما در این مواجهه ...

2) موسی با خدا براحتی سخن می‌گوید و می‌پرسد و جواب می‌گیرد و به کمال می‌رسد. اما باید اسباب کمال دیگران را نیز فراهم آورد.

3) موسی در جمعیتی که او را دوست دارند سخن می‌گوید، سخنان منطقی که از اعماق قلبش می‌جوشد اشک در چشم مردم جمع می‌شود ناگاه یکی می‌پرسد آیا از تو خوش سخن تر و برهانی تر هم هست؟

4) موسی از خدا می‌پرسد ، بار خدایا از من هم داناتر و خوش بیان‌تر در میان مردم هست که ملاقاتش کنم ؟

5) خداوند ابزار سخن موسی را علم ظاهر می‌داند و در این گرانیگاه باید موسی با دنیای علمی دیگری آشنا شود. لذا خضر (ع) را با نشانی‌های خاص و مهم به او معرفی می‌کند .

6) خضر کسی است که بنده‌ای از بندگان خداست، خداوند به او حکمت و علم باطنی و بصیرت را بخشیده او صاحب دانش لدنی است، هر گامی که برمی‌دارد توأم با کرامات و حیات است .

7) موسی خضر را در تلاقی 2 دریای فارس و عرب می‌یابد، با دستور مستقیم خداوند خضر در آن مسیر منتظر موسی می‌ماند.

8) تلاقی این 2 دریا می‌تواند دریای دانش ظاهری موسی و دریای علم باطنی خضر هم باشد .

9) موسی همواره با خود ، دوست جوانی را بعنوان همراه می‌برد که یار و یاور و شفیقش باشد.

10) این جوان یوشع بن نون وصی موسی است که سخت دلبسته موسی و افکار اوست. 

11) موسی به همراه خود می‌سپارد که در صورت بروز علائم عجیب او را باخبر سازد.

12) جوان برای تهیه و آماده ساختن غذا با معجزه‌ی عجیبی تحت عنوان زنده شدن و حرکت کردن ماهی نمک سود شده در سفر روبروست که بطرف آب دریا می‌رود و موسی را از آن مطلع می‌‌کند .

13) در این هنگام موسی با نشانه‌های خاص بفردی توجه می‌کند که سالها او را دیده و یا با او آشناست اما هنوز او را درک نکرده بود ولی او همان خضر است که موسی در باطنش او را می‌شناخته ...

14) موسی خود را معرفی می‌کند و از خضر می‌خواهد که مسیر ارزش علم خودش را به او نیز بیاموزاند  تا بتواند بهتر بفهمد و بیشتر بداند .

15) خضر به او می‌گوید: تو تاب و توان برای طی این مسیر را نداری، در حقیقت تو بسیار کم طاقتی .

16) موسی اصرار می‌کند و قول می‌دهد که توان خود را مضاعف کند.

17) خضر به او می‌گوید باید همراه و همسفر من باشی و باید که تحمل و ابزار طاقتت را بکار گیری.

18) موسی می‌گوید : من تسلیم امر تو خواهم شد و جوان همراه را از خود باز می‌کند و خود مرید خضر نبی می‌شود.

19) در گام اول مسافرت سوار بر کشتی می‌شوند ، خضر در حال تخریب کشتی است و پنهانی به کشتی خدشه وارد می‌کند ، موسی او را می‌بیند ، فوراً فغانش بلند می‌شوند که تو چگونه راهنمایی هستی ؟... او به خضر شک میکند و از او دلگیر است .

20) خضر به او می‌گوید تو قول دادی صبر و طاقت پیشه کنی و باید نظاره‌گر و تسلیم باشی . اما موسی قانع نمی‌شود و تردید و دو دلی بر او چیره می‌شود.

21) در گام دوم در ساحل امن خضر نوجوانی را که در حال بازی است بطرز ماهرانه‌ای به خلوت می‌کشاند و ناگاه گلویش را می‌بُرد و او را بقتل میرساند.

بازهم فغان موسی بلند می‌شود که تو چگونه فرستاده و راهنمایی هستی و چه می‌کنی؟ خضر می‌گوید: تو باید نظاره‌گر و صبور باشی، موسی بیشتر بر خضر مشکوک می‌شود و تردید و دودلی او را امان نمی‌دهد، هر آن احتمال دارد موسی بر وی علنا خُرده‌گیری کند...

22) در گام سوم مسافرت ، گرسنگی و پریشان حالی بر موسی مستولی می‌شود ، اینک به دهکده‌ای می‌رسند،  از مردم دهکده غذا می‌طلبند، اما  اوضاع نابسامان این دو غریبه مردم را به ترس از بیماری و گرفتاری وا میدارد و هر دو را از خود طرد می‌کنند... موسی مستأصل و عصبی است.

ناگاه خضر به دیواری مخروبه اشاره می‌کند که هم اینک باید تعمیر شود، از موسی می‌خواهد که آستین‌هایش را بالا بزند و گل را خمیر کند. موسی در عین کسالت و عصبانیت و کرختی مشغول بکار می‌شود. او آنقدر عصبی و دل آزرده است که فغانش بلند می‌شود و می‌گوید تو چطور بنده نظر کرده و راهنمایی هستی که فقط اشتباه می‌کنی و دردسرساز هستی تو چگونه بنده خوب خدا هستی که اینهمه مشکل را همراه خود ساختی؟...

23) خضر با ملایمت و مدارا به موسی می‌گوید: گفتم که تو تحمل و شکیبایی برای همراهی و موأنست با من را نداری. بنابراین اینجا نقطه فراق و جدایی بین من و توست، تو نمی‌توانی رفیق راهم باشی زیرا ناصبور و ظاهربین  و  قشریگرایی. 

موسی می‌پرسد چطور؟ خضر می‌گوید: در خصوص آن کشتی نوساز، می‌بایستی که آن کشتی را از دست مأمورین حکومتی نجات می‌دادم بدلیل مصادره شدن هر کشتی نو و ظاهراً سالم که در این صورت به گمان وضعیت مطلوب کل کشتی و اموال مسافرین را مصادره می‌کردند... 

اما در خصوص آن نوجوان : او در آینده ای بسیار نزدیک اعتبار و حیثیت نظام خانوادگی والدینش را که بسیار محترم و مقدس هستند را لکه دار می‌کرد ، خداوند نخواست که این نوجوان به والدین صالحش آسیب برساند ...

اما در خصوص آن دیوار مخروبه، که گنجی بزرگ در زیر آن دیوار در حال نمایان شدن بود چون صاحبان این گنج 2 یتیم خردسال هستند باید مدتی بگذرد تا آنها به بلوغ جسمی و رسمی برسند تا بتوانند از آن بهره‌مند شوند در غیر اینصورت این گنج بدست دیگران مفتوح و حیف و میل می‌شد.

اما تو ای موسی اکنون که شنیدی چه بر دیده ها و یافته‌هایت گذشت، پس بدرود...

موسی از همه بافته‌های ظاهر خود و تفاوت دو بینش ظاهراً مترادف و عمیقاً متضاد دلگیر می‌شود و بصیرتش به باطنیات گشاده‌تر می‌گردد. اگر موسی در این سفر با خضر همراهی نمی‌کرد قطعاً از فهم بسیاری از مسایل دور می‌ماند و خواست خدا بود که اوج دانش ظاهری موسی را با چند حرکت ساده و خفیف بچالش بکشاند و موسی را از یکسو نگری باز دارد. و به خضر نیز عمر جاودانه و بلند بخشود تا همواره راهنما و مراد و مربی باشد.

     مولانا:  

ترک این مرحله بی‌همـرهی خضـر مکن       

                                           ظلمـات است بتـرس از خطـر گمـراهی

 

در نتیـجه :

1-  شما هم باید در این مسیر شکیبایی کنی، زیرا از خدایت کمال طلبیدی و بصیرت را تقاضا نمودی.

2- در این مسیر باید پیرو خضر راه خویش باشی و سر تسلیم بسپاری، تا جاییکه ...

3- افرادی که همراهتان هستند مثل همان جوان همراه موسی هستند تو مسئول آنها هم هستی.

4- خضر تو هم بنده‌ای از بندگان خداست و دستور مستقیم دارد فقط تا مرحله‌ای تو را دریابد .

5- او صلاح راه تو و کار تو را بیشتر از هر کس و حتی خودت بسیار عمیق‌تر می‌داند .

6- همه حساب‌ها و فلسفه‌ها و منطق و استدلال‌گرایی‌ها در طریقت حقه ، به هیچ نمی‌ارزند مگر جاییکه از حدود ثغور ساقطت نکند اگر استدلال بخواهد تسلیم و رضا را در تو بکشد بدان که مذموم است .  

تکیـه بر تقـوا و دانش در طریقت کافریست        

                                           راهـرو گر صـد هنر دارد توکل بایدش     

حافظ

7- خضر می‌داند که موسی پیامبری اولوالعزم و کریم و کلیم است اما برای راهنمایی به او موظف است . او از موسی تحمل و شکیبایی را می‌طلبد و از او تسلیم محض را خواهان است.

8- خضر و موسی باید در این سفر همسفر باشند زیرا کلید هرگونه اسرار ازلی و ابدی در این سفرها هر از چند گاهی برای حضرت کلیم گشوده می‌گردد . و موسی باید طاقت داشته باشد و بردباری کند.

9- مسئولیت موسی بالطبع از همه قضایا بیشتر از مسئولیت‌های خضر است ، موسی موظف بود که کشتی و مسافرانش را نجات بدهد ، نوجوان را از تعرض به جان و نا مأنوس والدین مقدسش باز دارد و دیوار مخروبه را برای سلامت امنیت  اقتصادی آتیه  یتیمان تعمیر کند.

اما موسی هیچکدام را با دانش ظاهر نمی‌توانست درک کند ولی خضر با اینکه اولوالعزم نبود موسی را راهنمایی می‌کند و خود رأساً عمل اصلاحگرایانه را به عهده می‌گیرد.

موسـی در جـان همه‌ی ما انسـانهاسـت همچنـانیکه فـرعـون می‌توانـد باشـد ما بایـد از خضـر راه مـدد بگیـریم با نشـانه‌های مخصـوصش و از مسئـولیت‌ها شـانه خـالی نکنیـم و بـرای رهپـویی به خضـر راه سـر تسلیـم بسپـاریم ...

                                                

حمیـد رضـا ابراهیـم زاده

86/6/7

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

منصف باشیم

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۲۷ ب.ظ

قاتل نباشیم

منصف باشیم

پیداست که واژه کشتن و کشنده و قاتل  سخن از گرفتن جان فرد ویا افرادی در جامعه است.

برپایه ی آنچه را که دانش حقوق می دانیم بزه مربوط به قتل با آمریت و یا معاونت و مباشرت مقارن است با قتل عمد یا قتل غیر عمد.

براین اساس قانون جزا ضمن بررسی نوع قتل و انگیزه و نقش در قتل متهم را از اتهام در قتل ساقط و مجرم و مبرا  تمییز می دهد و جانی و مباشرین ومعانین و آمرین  را به جزا و فرجام  می رساند.

اما قتل براساس فعل یا ترک فعل مجرمانه رخ می دهد؛

مانند  رانندگی کسیکه  علیرغم نداشتن گواهینامه و سبب مرگ کسی می شود قتل شبه عمد محسوب می شود

قتل در اثر نزاع و درگیری مستقیم . شلیک اسلحه. چاقو کشی و.... قتل عمد محسوب می شود

قتل براثر  غفلت از قوانین محیط کار یا مسئولیت های کاری  مثل افتادن از داربست بعلت بی توجهی به  فنداسیون دار بست. یا تجویز داروی اشتباه در داروخانه یا پزشک، اغلب قتل غیر عمد محسوب میشوند.

قتل معنایی هم داریم

مانند وقت کشی . باطل کردن حیثیت افراد. که بار معنایی وحقوقی  بالایی دارد.

مثلا معطل گذاشتن فرد وافراد در سر کار. قرار. کلاس درس. سخنرانی و...

یا آبروی شخصی را ضایع کردن می تواند جرم محسوب شود و در مورد دوم قانونگزار رفتار هتاکانه را مجرمانه تشخیص داده و برای آن جزا در نظر گرفته است. اگر چه برای مورد اول مانند وقت کشی هم در شرایطی که باعث زیان است می توان اقدام به شکایت نمود و مجرم را مورد پیگرد و کیفر خواست قرار داد.

اما پاره ای از قتل ها نیز با علم و یقین به کشنده بودن رفتار  و یا ترک رفتار صورت می پذیرند.

مثل بیمار کرونایی که بعمد با عدم رعایت موازین  ودستور العمل ها از قرنطینه خارج و باعث مرگ دهها نفر وصدها و هزاران ویا میلیونها نفرمی شود.

داشتن این علم که توسط اذهان عمومی  و نقل متخصصان بیماری فرد مسری و  کشنده است . و فرد با رعایت نکردن شرایط قرنطینه و رفتارهای عامدانه باعث بیماری و مرگ دیگران می شود نیز قتل عمد محسوب می شود.

در قانون ازدواج؟ عقد با کسی که ناقل و حامل بیماری لا علاج وکشنده  ای مانند ایدز باشد خود بخود باطل می شود.

البته این قانون مربوط به بیماری های فراگیر و پاندمی پذیر نمی شود

اما چنانچه علم به تعمد سرایت هر بیماری کشنده ای توسط جانی و یا مجرم اثبات شود ماجرا صورت مجرمانه  بخود می دهد.

بااین پیش نویس و مقدمه ، جان سخن این است که جامعه با تعاملات و همزیستی ها و روابط بین فردی افراد  عنوان جامعه بخود می گیرد. و افراد هر جامعه ای نسبت به خود و دیگران مسئولیت هایی دارند.

امروزه با ماجراها وبحرانها و پاندمی هایی  همچون کرونا  روبرو هستیم که رفتارهای غلط می تواند تشدید کننده بحران و پیرو آن سبب مرگ و یا زیان مالی شدید به شغل و زندگی افراد گردد. و این رفتار غلط در واقع مجرمانه است.

 ما ایرانیان مدعی پیشینه ی بسیار غنی فرهنگی  ومتمدنانه هستیم.

مدعی فرهنگ سرشار از نوعدوستی وایثار و مهربانی و همدلی و انسجام، که باید در رفتارهایمان بروز داده شود.

 پس باید التزام عملی به آموزه ها و فرهنگمان در همه ی حوزه های زیست  فردی داشته باشیم. در عین حال پسرفت و عدول از آموزه های درست می تواند مصداق بی فرهنگی باشد. باید رفتارهای فرهنگی از خود بروز بدهیم .

شعارهای ما باید در عمل با فرهنگ بودن مان را باز گو کنند.

وقتی گواهینامه داریم واین همه تخلف در رانندگی مرتکب می شویم یعنی تناقض آشکاری را مرتکب هستیم و در واقع از فرهنگ رانندگی و حقوق شهروندی چیزی سر مان نمی شود. از این رو پلیس و وجدان اجتماعی از متخلف گواهینامه می طلبد که ببیند آیا واقعا گواهینامه دارد یا نه؟!!.

سایر رفتارهایمان همین است.

موضوع روش  برخوردها و تعاملات ما در  معاملات وخرید کردن ها.نوبت ایستادن ها.احترام به بانوان و حقوقشان

احترام به سالمندان ، رازداری ها ،امانتداری ها، راستگویی ، پرهیز از غیبت وتهمت و بی فرهنگی های زبانی.

التفات ودقت به حرف هایی که می زنیم و زباله هایی که رها می کنیم.

توجه به نظم  نظافت و حقوق دیگران.

مسئولیت پذیری و پایبندی به تعهدات

پرهیز از رفتارهایی که موجب جریحه دارکردن  ذهن عمومی می شوند از بوق زدن تا بلند حرف زدن. بد پارک کردن ها. لباس بد پوشیدن هاو....

بنا براین هنگامیکه می دانیم باید حقوق خود ودیگران را رعایت کنیم چرا برای خود روزنه تبعیض جستجو می کنیم ودنبال بهانه ای برای رعایت نکردن می گردیم؟!.

این رفتارهایی که در  دور زدن ازقانون ، بهانه تراشی و توجیه گری، قانون گریزی و قانون ستیزی از خود بروز می دهیم عین بی فرهنگی است.

خیلی زشت است به هنگام رانندگی  خودم سبقت بیجا بگیرم و لحظاتی بعد از راهنما نزدن  راننده جلویی انتقاد کنم.!

عین بی فرهنگی است که یک بازاری گرانفروشی و احتکار کند و از اختلاس دیگران سخنرانی منتقدانه افاضه فرماید.

عین  گستاخی وپرده دری است که حریم دیگران را نقض کنند تا بتوانند خوشگذرانی و یا حتی کاسبی کنند.

اینکه مردم شهرهای شمالی از دستاورد مسافرنمایان و مهمانان ناخوانده ذله شده اند ، حقیقتی بسیار تلخ وگزنده است و باید علاج قاطعی برایش از سوی حکومت و مردم  صورت پذیرد.

مسافران خسته از راه چادر هایشان را هرجا که دلشان خواست پهن نموده و و اتراق  می فرمایند  و سوغات شومشان را پیش از موعد به میزبان هدیه می دهند و یا برای سرکشی از املاکشان سوغات مرگ به همسایگان و میزبان شان می دهند . این رفتارها عین بی فرهنگی و جرم محرز است. و البته  ازاین بدتر برای کاسبی و یا خوش خدمتی و سرویس دادن به مهاجمان است.

از اجازه  ورودها و چشم پوشی برای ورودشان گرفته تا امنیت و مجوز اتراق ها وولگردی هایشان در شهر و کوچه وبازار.

از اینطرف چشم پوشی از هر گونه کاسبکاری دراین دوره عین فرهنگ است.

البته مردم و کسبه باید به هم رحم کنند تا سیل مرگبار زیان یکطرفه به سمت قشر و گروه خاصی سرازیر نشود .

باید صاحبان سرمایه و اماکن و مغازه ها باید مشفقانه تر با مستاجرین برخورد کنند. اهل تجارت می دانند ؛بازاری که بخواب رفته است با احتکار و گرانفروشی بیدار و احیا نمی شود.

کاری به حمایات و فرانشیزهای دولتی و وامها  و مطالبات دولت نداریم که بی گمان  باید در راستای تعامل با گرفتاری های مردم خدمات سزاواری معمول گردد.

 اما اگر خود مردم و همسایه ها و تجار به هم رحم کنند و نسبت به خود و دیگران انصاف بورزند بازار سرمایه سریعتر از بحران خارج می شود.

اقتصاد بازار ، سلامتی کسب وکار،تندرستی مردم و رواج شادی ورونق و...همه و همه به روح انصاف خواهی و انصاف نگری ما مردم  مربوط است.

اگر می خواهیم به توسعه ی پایدار برسیم باید ملتزم آموزه ها و فرهنگمان گردیم و مسئولیت پذیر و متعهد ومنصف باشیم .

در تخصص هایمان متعهدانه تر رفتار کنیم.

 به هر حال بحران که نامش همراه با زیان و مشقت عجین شده است را باید یکبار و برای همیشه  باید جمعش کرد

این میسر نیست مگر با عزم ملی.

که حضرت رحمان فرمود؛

ان الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما باانفسهم. سوره رعد ایه ۱۱

والی الله المصیر

 حمیدرضاابراهیم زاده

23مرداد1400

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نا باروری باورها

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ق.ظ

 جمله ای کلیدی  برای همه رفتارهای زیستی مردم توسعه نیافته و نا اهل وجود دارد که می گوید:

جهل و طمع و ترس و شادی و عواطف و ناگواری مردم  زمینه ی خوبی برای سوء استفاده ی فرصت طلبان  ازمردم است

  ما در جهان سوم یا کمتر توسعه یافته ای زندگی می کنیم که به لحاظ جامعوی مریض و نا امن و یا نااهل محسوب می شود.

در این جوامع بسیاری از آموزه های نیک و اصیل به منفعت گرایی و تبعیض خواهی برداشت می شود.و پیرو آن ابزار عواطف مذهبی و ملی  قابلیت  دست اندازی می باشد ؛ مداحی می شود شغل و ممر درآمد و پست  ، تکدی گری و کارچاق کنی و پولشویی و قاچاق و دله دزدی و اختلاس می شود زیرکی و شغل!. برای همه ی این نافرمی ها حدیث و روایات هم سپر و نقاب حرکاتشان می شود.

 خوب دراین گونه از "رفتارهای نابخردانه " تولیدی که درکار نیست!

خدماتی هم که ندارند تا باعث روند تولید بشود یا باورها و آموزه های راستین واخلاق زیستی را بارورکند!

آنهایی که خدماتی اند مثل آرایشگر و بنا و خیاط و نجار و نانوا و بقال و پاکبان و طراح و ایده پرداز و پزشک و....در حد شاغل و افراد صاحب هنر می باشند .

آنهایی که تولید کننده  وکارآفرین هستند؛  مثل "بنگاههای  تولیدی ". کشاورزی. دامپروری و صنایع تبدیلی و سایر صنایع که اغلب دچار انسدادات فراوانی می شوند .

توده ی مردم نا آگاه  و متوقع ما با بدباوری های  ناشی ازتناقض پندار وگفتار و رفتار روبرو هستند  و به پیرو آن آموزش می بینند و یا همراهی می کنند وبه تدریج  ناامن شده و عواطفشان برایشان تصمیم می گیرد. و یا باعث تصمیم سازی برای پاره ای دیگر می شوند. بنابراین  غم و عزا داری ها برایشان اقتضائات اقتصادی و اجتماعی فراهم می کند.

بلایا و بیماری ها  بدبختشان می کند، چون بسترهای پایدار برای  نظام سلامت وبیمه ما بضاعتی ندارد مردم برای مریضیشان می ترسند و ترس هم دارد.

ازاین طرف با حجم عواطف و تنش های حواشی آن مشاغلی چون "کارچاق کنی و مداح  و وکیل  "و... هم  از هر عاطفه ی شاد و غم و ترس و آرزوی مردم  کاسب کاری می کنند.

پس این مردم با توهماتشان  تحقیر شده اند .

مشاغل و خدماتی که  درهیچ جای "توسعه اقتصادی "ما نقشی ندارند  و هیچ رویکردی نیز در بلوغ دینداری و رفتار زیستی آنان وجود نمی آید. طبیعی است که براثر تهاجم تناقضات بر" فضای روان اجتماعی" ، رفتارهای ریاکارانه تظاهر می کند.

جناب" سعدی" در باب دوم گلستان در مذمت برهنگی از پارسایی چنین فرمود:

ای درونت برهنه از تقوی               کز برون جامه ریا داری

پرده هفت رنگ در مگذار              تو که در خانه بوریا داری

البته من منکر سیاست های درست آموزه های دینی نیستم و طبعا تفریط دراین موضوع مانند افراط خطرناک است.

اصالت وحدانیت جامعه گاه باهمین رفتارها  زیر سوال می رود که مشکل گشای بحرانهای مردم پول و منافع است یا توحید و بزرگداشت خدا و رفتارهای نیک زیستی؟

جایگاه ارزشمند بسیاری از  آموزه ها ی پرمایه و مهم  همچون ؛ نوع دوستی و ایثار و صداقت و امانتداری و حیا و بردباری و شجاعت و غیرت و قناعت و همدلی  و برابری و تعاون .... دچار تحریف و تزلزل شده است. و باید روح این باورها  به پیکره وکالبد  جوامع برگردد.

اگر بحرانها و فتنه های زمانه همچون سیل و بلایا و کرونا  نباشد مردم بیشتر متوهم می شوند! و  امر به بعضی ها مشتبه شده است که همه چیز با قدرت های سرمایه داری و سیاست های نفوذ مالی قابل حل است.

این جامعه را چطور  درمان کنیم وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم  توهم زده اند و می گویند: همه چیزمان عالی است !

اول از همه  باید توهم ازسرشان بپرد و بیدار بشوند بعد درمان های دیگر شروع شود.

 جامعه نااهل ما کاملا از تناقض مدنیت و اسلامی بودنش رنج می برد، در چارچوب مورد ادعای ما "اسلام" کجاست؟

بانکداری اسلامی کجاست؟

  بیمه اسلامی کجاست؟

اقتصاد و عدالت اسلامی و... کجاست؟

آمپر جمله ی " من می دونم و من می تونم "ما  زیادی از حد خودش بالا زده است.

اعتماد به نفس خوب و لازم است اما توهم بسیارخطرناک است. باید از این اعتماد به نفس بالا در جهت پیشبرد کارها بهره برد  نه اینکه من شعری بگویم و شما شعاری بدهید  و دستمان پیش شرق و غرب دراز باشد!!!

انصافا همه ی کاستی ها و مضایقات را نمی شود به نظام و مسئولین ربط داد.

مدیران ما ازکجا می آیند؟  پس این خود ما هستیم که از بین خود برگزیده هایمان را به خدمت می گیریم.

ما و مطالبات و توقعاتمان هست که مدیران را پرتلاش و امین و مسئولیت پذیر نگه می دارد.!

راننده ای که چراغ قرمز را به عمد رد می کند، کمربند نمی بندد و تخلف می کند و مطابق با آئین نامه ای که به آن ملتزم شده است هیچ ارادتی ندارد. در مواجهه با قانون ؛ هنگامی که پلیس مجرم را به جریمه محکومش می کند که معنایش این است: بیدارباش و هشیاری کن  و یاد بگیر پشت چراغ قرمز ترمزکن! بایست کمربندت را ببندی ! و صحبت کردن با گوشی ممنوع ! سلب آرامش وامنیت عابرین ممنوع.... "

مجرم خودمانی آن زمان  با پرخاش ناشی از زیان مالی می گوید:  "همه ی اینها را می دونم،..."!!!

راننده ی متوهم ! راننده ای که حریم دیگران را نقض کرده ای و بخودت هم ستم کردی!  خوب ! تو چی می دونی؟

 ملتزم به  باورمان که نباشیم." ملتزم به قانون و آموزه ها"ی مان نباشیم ولی فقط "شعار دانایی و توانایی" بدهیم این یک بیماری می شود و نامش هم  "توهم " است.  با این نشانه ها، توهم است که ما خیلی با فرهنگیم !

فرهنگ برای کسانی است که قانون را دور نمی زنند. و "قانون گریزی و قانون ستیزی "درآنها راه ندارد!

 پاچه خوار و رشوه گیر و بزدل و  اختلاسگر نیستند!

فرهنگ مال کسی هست که اگر دوربین و پلیس هم نبیند تخلفی ندارد و" عالم را محضرخدا" می بینند!

ما جامعه ی  مدعی فضل ، پروفسورهای خود خوانده ای  صادر می کنیم که درس حوزه ی خودش را نخوانده هنوز مانده تا برسد به دروازه ی  دانش باطن و ظاهر! حالا مدعی تاسیس دانشگاه پزشکی هم می شوند!!

این خطر بسیار جدی است که مدیر مسئول و یا شهروندی که با پایان نامه جعلی و تقلبی حائز مدرک و پست می شود!

 صلاحیت و بایستگی و شان کاری را ندارد و نمی تواند پاسخگویش باشد  و دقیقا برای تخریب بنای باورها و سرمایه های اجتماعی و تخریب بسترها همتش را به کار می گیرد!!!

وقتی مداح  و واعظ ما برای صاحب عزا نرخ صادر می کند !

حالا همان محفلی باشد که حضورش برای او هم مانند دیگران مستحب موکد باشد چه؟

آن آقایانی که نرخ حق القدم و... برای هیئت امنا و یا مجالس عمومی  صادر می کنند .

بازاری ما برای خودش فتوای "حق دارم "می دهد وکم فروشی و احتکار را لازم ترتیب می دهد.

پزشک ما در ساعت موظفیش  برای بیمار وقت خصوصی و نرخ خاص تعیین می کند.

مسئول و کارمند ما سرکارش حواسش جای دیگری است. ساعت کاری اش را با ساعت مرخصی پیوند می دهد.

دانشجوی ما درس نمی خواند و نمره گدائی می کند.

ورزشکار ما به دنبال چیزهای دیگری به جز پهلوانی و جوانمردی است.

هنرپیشه و هنرمند ما کارش کیفیت نداردوگفتار و رفتارش مضر حال جامعه است.

نویسنده و روزنامه نگار ما برای حزب وجناح حق می تراشد و از مردم مایه می گذارد.

خدای نکرده پلیس و قاضی ما وجدانش را زیرپا می گذارد.

معلم ما استاد ما شهردار و فرماندار ما  فرقی نمی کند توهین به لباس و منصب و جایگاه ، ملاک ذهن ما نیست . !

رفتار افراد در آن جایگاه مهم است  .و همان رفتار نماد و شاخص برآزندگی و فرهنگ غنی ما است.

"مسئولیت ناپذیری و قانون گریزی" نتیجه اش در "تبعیض  و رشوه و اختلاس و تورم و فساد و ... " نشان می دهد!

مردم همه ی این تناقضات و تعارضات و... را می بینند.

عدم تعادل  وافراط وتفریط ها به همراه خود بیکاری و فقر و فحشا و اعتیاد و فساد و رشوه و اختلاس و تورم و... به همراه می آورد.

روح و خوی "اشرافیگری " حتی در طبقات ضعیف جامعه هم رسوخ کرده و بحران ایجاد کرده است.  

خوب بااین اشارات ونشانه ها ، جامعه ی من الان سالم هست؟ اسلامی است؟

هرگز ! چنین نیست  و نخواهد بود.!

بصراحت باید گفت ؛  چنین رویکردها و رفتارهایی نه تنها اسلامی نیست بلکه باید گفت؛ انسانی هم نبوده و شیطانی است.

در آموزه های مان از فقر و بیکاری  و دزدی و ربا و زنا و ریا و فریب و غش در معامله ممانعت جدی بعمل آمده است.

حالا ربا و نان آلوده به کار بد و یا شک دار  وارد  سفره مردم بیاید که چیزی به هیچی بند نیست!

مگر احکام شریعت ما نگفته است ربا خوار و ربا دهنده خوک می شود.

 اما ببینید آکل الربا چه تقربی دارد؟

حجم انبوه پرونده های بزهکاری و طلاق و دعاوی مالی ناشی از  آسیب و درد نیست! پس چیست؟

من نوعی وام غلط می گیرم. سپرده  ی غلط تر می گذارم. می خواهم خانواده ام  عفیف هم باشند؟!

من نوعی اختلاس می کنم به اشل خودم از کارم می دزدم  می خواهم با فرهنگ هم باشم.

 از  مسئولیتی که دارم خودم را پاسخگو ندانسته و بلکه از آن سو استفاده هم می کنم آنوقت در بحران ها و ترس ها و آرزوها  تمنا می کنم که  خدا دعایم را  گوش کند ؟!

 من که کل روزنه ی گفتاری خود و شنیداری خدا را گچ گرفتم که صدایم به حضرت دانای توانمند مهربان نرسد!

بابا ی مرحوم ما می گفت:  می دانید در ظهر روز عاشور امام حسین فریاد می زد که ای مردم ! مردم ! گوش کنید !

دورش پر از آشناها و مردمی بودند، که "هیاهو" می کردند! تا صدای پیشوای خود را نشنوند.

می گفت: " از بس این مردم شکمشان از حرام پر بود گوششان بدهکار امام نشد."

حضرت پدر با چشمانی اشکبار می گفت : صدای امامشان را که پدر و مادر و جدش  را دیده بودند و می شناختند، نمی شنیدند و نشنیده گرفتند و تاریخی را برای بدنامی خود رقم زدند و برای مظلومیت آقایی که به او تا ابد بدهکارند، ستم روا داشتند .

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

این بضاعتی است که ما از فرهنگ خود و هویت خود ، به خود و دنیای خود و دنیای پس ازخود نشان می دهیم.

باید" بیدار" شد و به خود آمد و "حرکت" کرد و"کامل" و" پویا " شد.

 والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

19مرداد  1399

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دم

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۰۰ ق.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مولانا:

سخن مایه ی حقیقت است وآدمی اسطرلاب حق

جان در پیش این سقف مینا چوخشخاشی است برروی دریا

نگرتامن ازاین خشخاش چندم   سزد گربرسبیل خود بخندم

اضطراب از عمق هستی می جوشد وازآن جایی که تنها انسان است می داند که باید بداند.

همواره مضطرب دلواپس ازجهل خویش است

واین اضطراب برجانش می توفد که این دایره ی مینا درکجاست؟

زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده    تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

صدباد صبااینجا با سلسله می رقصند   این است حریف ای دل تا باد  بپیمایی

 

از حضرت محبت آمده است که

ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضو لها لعله یصیبکم نفحه منها فلا تشقون بعدها ابدا

(رسول خدا/ سیوطی .جامع الصغیر ج1ص95)

اگر  آدم  «دم» برکوه می تافت چشمه های خون ازآن سرازیرمی شد

وقتی  دم برجان آدم انسان می تابد غیر ازخون جگر چه خواهد بود

-          ملک الشعرای بهار  چه نیک گفت:

امان از این عشق فغان از این عشق   که غیر خون جگر ندارد

-          حافظ شیرین سخن پاازین فراترنهاد فرمود

 

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد. به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

 

«دم » درمیان هزاران لحظه ی عادی گم   وناشناس است وباید آن را جست ومثل بارش باران دربارش دم تر وتازه شد

شب قدر یکی ازاین دم هاست که ارزش ان ازهزارماه یا83 سال بیشتراست

وماادراک مالیله القدر

بنده‌ی‌ عشقِ مسیحا دم آن دلدارم 

 که به یُمن قدمش، هستی‌‌ من دود نمود

 83 سه سال یک عمر بلند ومطلوب است

به اندازه یک عمر به دنبال گشمده ی دم بودن  می ارزد

شاه نعمت الله ولی گفت:

عاشقانه گر بیابی جام جم

 همدم او باش چون ما دم به دم

 جام جم شادی جم یکدم بنوش

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 کرد عیسی مرده را زنده به دَم

 آن دم ما بود آن دم از قدم

 از دم عیسی اگر یابی دمی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 گر دمی با همدمی باشی به هم

 لذتی یابی ز همدم دم به دم

 بشنو آن دم را غنیمت می شمار

 دم  به دم در دم به دم در دم به دم

 دم به دم دم می زند رند از ندم

 تا چرا همدم نشد با جام جم

 تو غنیمت دان دمی گر یافتی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 تا کی آخر از وجود و از عدم

 وز خیالات محال بیش و کم

 این و آن بگذار و می گو دم به دم

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 بی نوایانیم در ملک عدم

 وز نوای بی نوائی محتشم

 همدم جامیم و با ساقی حریف

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 رو فنا شو از وجود و از عدم

 تا حجاب تو نماند بیش و کم

 با موحد گر دمی همدم شوی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 ماضی و مستقبل ای صاحب کرم

 از کرم بگذار ایشان را به هم

 حالیا با حال خوش یک دم برآ

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 یک دمی گر بار یابی در حرم

 باش محرم تا که باشی محترم

 گر دمی محرم شوی با محرمی

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 نعمت الله است در عالم علم

 واقفست او از حدوث و از قدم

 دم بدم گوید که ای همدم بگو

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

 همدم جامیم و با همدم به هم

 این چنین همدم که دیده دم به دم

 یار همدم گرد می یابی چو ما

 دم به دم در دم به دم در دم به دم

- مولانا :

 حرف و صوت وگفت را برهم زنم

تا که بی این هرسه با تو دم زنم

 

- پدر شعر پارسی  نیما یوشیج:

 

من که بودم؟!

اولم سرگردانی

آخرم افسانه...

 

گارسیا مارکز می گوید:

دروغ در هنر وادبیات خطرناک تراز دروغ در زندگی روزانه است.

 

 

امام رضا (ع) از گفتار پدرانش فرمود:

یَعِیبُ اَلنَّاسُ کُلُّهُمُ اَلزَّمَانَا        وَ مَا لِزَمَانِنَا عَیْبٌ سِوَانَا

نَعِیبُ زَمَانَنَا وَ اَلْعَیْبُ فِینَا        وَ لَوْ نَطَقَ اَلزَّمَانُ بِنَا هَجَانَا

وَ لَیْسَ اَلذِّئْبُ یَأْکُلُ لَحْمَ ذِئْبٍ    وَ یَأْکُلُ بَعْضُنَا بَعْضاً عِیَاناً.

«کشف الغمة فی معرفة الأئمة , ج 2 , ص 329 »

عیب می کنند مردمان همۀ ایشان زمان را و نیست مر زمان ما را عیبى غیر ما، عیب میک نیم ما زمان خود را و حال آنکه عیب در ما است و اگر زبان می داشت زمان هجو می کرد ما را و نیست گرگ که بخورد گوشت گرگ را و می خورد بعضى از ما بعضى را عیان و آشکار.

  امام موسی صدر فرمود:

انسان به جایی می رسد که به حقانیت راه خود پی می برد

 

حمیدرضاابراهیم زاده

25اذر1378

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

هون و سلام

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ق.ظ

هون و سلام

وعباد الرحمان الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون سلاما / فرقان 70

 هون  و سلام مترادف ومتقارن هم هستند.

 هون  ملایمت و تواضع و آرامش است و سلام نیز آرامش و نیایش به مهر  است .

به نظرمی رسد   هردو واژه در این گرانیگاه "آرام و ملایم و آرامش" برگردان می شوند.

"هان. هَون. هین. یهُون. اهوَن. اهانن "

درسوره مریم ۹امده است : قال ربک‌ هو علی هینٌ وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئا

درسوره فجر۱۶ آمده است:  و اما اذا ماابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن

در سوره روم ۲۷ آمده است: وهوالذی یبدوء الخلق ثم یعیده وهو اهون علیه وله المثل الاعلی فی السماوات والارض وهو العزیز الحکیم.

در قرآن  از واژه سلام نیز مشتقاتی چون:

"سِلم.سَلم.مسلم .اسلام وتسلیم..." وجود دارد

همگی بمفهوم  آرامش .آسانی و راحتی است.

در سوره ذاریات ۲۵ : اذ دخلو علیه فقالوا سلاما قال سلام.

اسباب موضوع سلام دراین آیات مهمانان ویژه ابراهیم نبی است

درسوره یاسین۵۸آمده است: سلام قولا من رب الرحیم

درسوره انبیا۶۹آمده است:  قلنا یا نار کونی بردا وسلاما علی ابراهیم

درسوره انبیا۱۰۸امده است :  قل انما یوحی الی انما الهکم اله واحد فهل انتم مسلمون.

درسوره احزاب۵۶امده است: یا ایها الذین امنو صلوا علیه و سلموا تسلیما.

از شگفتی های نام خدا واژه " سلام " است

هم "صفات جبروتی و هم صفات رحمانی" خدارا  با هم دارد. "تعدیل جباریت" خدا بسمت "رحمانیت" ذات اقدس ربوبی  از واژه سلام بر می خیزد.

تعدیل وتعادل خواهی عصاره اسلام ودین حنیف است‌. تحریک جاهلیت افراد و لج درآوردن تقبیح شده است.

همه ما انسانها "جاهلیت های نهفته "ای داریم  که اغلب به آن "رگ عوامی "و یا جاهلی می گوییم‌

بیدار کردن و تحریک این خصلت ممکن است به جرم وجنایت وسفاهت فرد بیانجامد!

بنابر این ما وظیفه داریم جاهلیت افراد را خاموش نگه داریم. با واژه های سلام که در آن به حفظ آرامش تاکید می شود

هنگامی که آتش نمرود ابراهیم را تهدید کرد امر خدا این بود که ای آتش آرام باش ما ابراهیم را سلامت می خواهیم و نه آنقدر سرد که یخ بزند!!!

بنابراین تکیه و‌تکه کلام ما به هم اغلب باید سلام باشد.

که در یک کلمه نیایشی برای هم تندرستی وآرامش طلب می کنیم.

در سوره زمر  آیه  ۷۳از کیفیت ورود به بهشت پارسایان می گوید:

وسیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمزا حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها وقال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فاخلوها خالدین.

این سلام سلام لذت و آرامش محض است.

"اهل اسلام"

امت میانه رو  و مودب و مهربانی باید باشند

اسلام آیین تسلیم مهربانی ها است. نه خشونت و تعارض و جاهلی.

پذیرش اسلام همراه با تسلیم است.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۲۴دی۱۳۹۹

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

به رنگ عشق

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ق.ظ

 

 

 

به رنگ عشق قسم که همیشه یکرنگ و وفا داراست  و بی بهانه می درخشد

 لحظاتی که به پای هم سپری شد بهترین اوقات زندگی مان بود.چشم درچشم هم ازناگفته ها خوانده ایم و سکوت هم  را مهرترجمه کردیم و تبسم هم را ترانه می سرودیم

اما نگاه ناشناسی که اکنون به یکدیگر واگذارمی کنیم و خرمن حسرت رادر آن درو می کنیم از تسلب و تاثرچیست؟

آن روزگار  برای دیدن روی هم ،گذرنامه  وروادیدی  صادرنمی کردیم و در صفحه دلهایمان  نیازی به مهر و ویزا نبود. مهر1 بود و مهر2...

 

 همان روزهایی  که ازیک پیکر بوده ایم و خاطرات خوش همدیگر را رقم زده ایم.

اما اکنون همچون تکه های آینه ای شکسته از هم جدا وغریب مانده ایم  

این جهنمی که برای خود می سازیم هیزمش از درخت پرشکوفه و سرسبز لحظات نیک عمرمان است.

روزگار خرسند و شادابی که به عشق وشور و دلداگی گذراندیم را به سیخ می کشیم تا دربرابر حرارت جهنم حوادث و گذر زمان کباب شود.

آنچه که حساب وکتاب ندارد ایام خوش ومسرت بخشی است که اینک درجهنم غبار حوادث کباب می شود.

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت   باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود.

هرآنکه عاشق تراست ازمعشوقش بیشتر وبهتر مراقبت می کند. وهرآنکه محبوب تراست بیشترازنگاه ناشناس آشنای ایام طلایی عمرش پروا دارد.

پرده از نگاه ناشناست بردار که این حجاب وتجاهل ،خاکستری جز حسرت ودرماندگی ندارد.

به زیبایی  تندباد حوادث تلخ تحسین باید کرد که این چنین مدعیان عشق را می آزماید.

به شیرینی پدیده های تلخ و اتفاقات ناگوار سوگند که هیچ کس وفادارنیست مگرآنکه ازتند باد و آزمون فشارها وغبار روزگارسربلند گردد.

هیچ کسی با حسابگری  وتلافی جویی وبهانه تراشی و زود رنجی، عاشق و یا معشوق محسوب نمی شود.

بلکه بازیگری است  که در بازنگری بازی هایش می آشوبد وخود را فریب می دهد وبه دنبال مقصر می گردد.

افسوس که دراین  بیدادگاه معشوقش را متهم می شمارد وعاشق را قضاوت می کند و برای هم حکم صادرمی کنند و دامنه وسرنوشت یک عشق  را به دار مجازات می سپارند.آنکه اعدام می شود همه ی دلخوشی هایش است .

درحقیقت آنکه بااین قضاوت و حسابگری واتهام افکنی عشقش رابه سلابه کشانده و محکوم می کند، گویا همه ی وجودش را به آتش می کشد .

هیچ عاشقی معشوق خود را پس از آنکه بااو از ژرفای دل پیمان یکدلی و یکرنگی وآینگی بست، رها نمی کند حتی اگر در کوران حوادث و توفان پرتلاطم فشارهای روزگار معشوق ویا عاشقی رنگش را ازدست داد درانبار دل هرکدام سیلویی ازرنگ ذخیره شده است که می توانند برای هم صورتگری کنند.

جیوه ای که درنهاد عاشق می ترواد آینه ی معشوق را صیقل می دهد و راز جیوه را همین بس که نه عاشق می تواند ازمعشوق بگریزد ونه معشوق را یارای گریزازعاشق است.

هیچکدام ازاصل هم دورنمی مانند  تا ابد الدهر که آینه آینه است تکه ها جگرگوشه های هم هستند.وبه یکدیگر تعلق دارند.

که حضرت خواجه این چنین فرمود:

 

هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق        ثبت است برجریده ی عالم دوام ما...

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

5 مرداد 1397

 

 *

1-     بسم الله الرحمن الرحیم

2-     مهرورزی ومحبت وعشق

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این سربازان

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۰۰ ق.ظ

 

 

 

آفرینش وهستی مطیع پروردگارند.

ابروباد ومه ومه وخورشید وهر جنبنده وساکنی به امر او و سربازاوست (فصلت11)

زمین وآسمان وهرچه که درآنهاست وبین آنهاست تحت امر خداست وهمگی سربازان خداهستند  (سوره فتح7)

خداوند برای عزت بشر، همه ی بهایم ومخلوقاتش را مسخر انسان فرمود تا اورا به عنوان جانشین برگزیده اش تکریم کند  ومنزلت و خرد قدسی اورا برای همه ی خلایق و فرشتگان مایه مباهات دانست.

درفصل تربیت وتحول بشر او سنت آزمایش برای امتیاز وارتقای مراتب را برایش درنظر گرفت ومرگ وحیات را بزرگترین  ابزار امتیاز یابی قرار داد.

وسیاست تنبیه وبلایا را نعمتی برای بازیابی و بازگشایی دریچه ی درک وفهم بشر قرار داد تا او به وجود چشم دل آگاه گردد.

همه ی قدرتها ونیروها را در دست جانشینان خود قرار داد ومسخر نمود تا  اسباب ترقی همنوعان ودرک لذت  وآسایش بشر فراهم گردد...

وقتی به زمین امر می کند می چرخد ومی گردد وبارور می شود ورونق می گیرد

ویا امرمی کند ای آسمان پاره شو. دریده می شود

 یاهنگامی که  زمین را امر می کند تا قارون بلعیده  شود

ویا هنگامی که امرکرد:  ای دریا بشکاف . می شکافد و..

ویا هنگامی که به آتش امرمی کند تا سرد وسلام باشد

ویا هنگامی که به مردگان امر می کند که زنده باشید

تمام خواسته هایش  شدنی است.هرچه بخواهد همان می شود

جان ومال ودل و آبرو وعزت ولذت وذلت بشر درتسخیراوست

اوکه به زنبوروحی می کند وبه باد امرمی کند تاخدمتگذار انسانیت باشد

می داند که چه کند تا پازل  بزرگی و فخر وکرامت  انسان کامل گردد

دربرابرمامورا نش توانایی هیچ مقابله ای نیست.

وبرای حفاظت ازخواص و اهل باور مامورانی از فرشتگان وآسمانیان وزمینیان گسیل می دارد تا حامی او باشند

حرف شنوی از خدا یاری کردن اوست. حق طلبی هزینه  هایی هم دارد وبردباری کفه ی دیگر حق طلبی است (سوره عصر)

خداوند مدافع کسانی است که باورش دارند (حج28)

خداوند باورهای نیک وگفتار نیک ورفتار نیک انسان را به بهای گزاف وقیمت بسیار مطلوبی می خرد

 همه ی کسانی که خدا را باوردارند ودرباورهایشان پایداری  می کنند برای یاری کردن شا ن فرشتگانی گسیل می شوند که نترسند وغصه نخورند  (فصلت30)

واین گونه است  که حتی باورهای خوش ما سربازان خدا هستند

 

حمیدرضاابراهیم زاده.

 15دی1393

 

 

********

منابع وپانوشت ها

 

سرباز خدا

 

 •آفرینش وهستی مطیع پروردگارند. ابروباد ومه وخورشید وهر جنبنده وساکنی به امر او و سربازاوست.

 

فصلت11

سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود پس به آسمان و زمین گفت خواه ناخواه بیایید   گقتند ما فرمانبردارتوایم

انعام 73

فرمانروایی از آن اوست

 

مائده 17

از آن خداست فرمانروایی آسمانها و زمین

مائده 40

آیا ندانستی که ای فرمانروایی آسمانها و زمین  از آن خداست

 

و انعام 3 

در آسمانها و زمین اوست که خداوند است

 

توبه 116وبروج 9

فرمانروایی آسمانها و زمین از ان خداست

 

بقره 107

آیا نمی دانی خدا فرمانروای آسمانها و زمین است

زمر 21

آیا ندیدی خدا از آسمان باران فرستاد  و آن را چون چشمه  سارهایی در زمین روان گردانیدآنگاه  کشته های رنگارنگ برویاند

حجر22

بادهای آبستن کننده را فرو فرستادیم

اعراف57

و اوست که پیشاپیش رحمت خود را با دها را بشارت می فرستد

روم 46

بادهای مژده دهنده

بقره 164

ابرهای مسخر

نبا 13

ابرهای باران زا

 

جاثیه 13

رام   ساخت آنچه در آسمانها و زمین است

حدید 1

خداوند را تسبیح می گویند هر آنچه در آسمان و زمین است

انبیا 79

کو هها را مسخر داوود گرداندیم و آنها و پرندگان با او تسبیح می گفتند

 

 •زمین وآسمان وهرچه که درآنهاست وبین آنهاست تحت امر خداست وهمگی سربازان خداهستند/(سوره فتح7)

بقره 29

 همه چیز در زمین و آسمان را برای شماآفرید

21 روم

همسرانی از جنس خودتان برایتان خلق کرد

22 بقره

زمین را فرش شما قرار داد

انعام 97

ستارگانن را برای شما راهنمایی در تاریکی قرار داد

یونس 67

شب راآرامگاه شما قرار داد

نحل 7

 برایتان از میانتان همسری قرار داد

طاها 53

زمین را آرامگاه ما قرار داد

فرقان45

شب را پوشش شما کرد

غافر 61و قصص 73

شب و روز را برای شما قرار دادیم

ملک 23و سجده 9

برایتان گوش و چشم و دل قرارداد

یس 80

از درخت سبز آتش قرار  داد

 

15 ملک

زمین را  رام شما کرد

 

نحل 12

و مسخر شما کرد شب و روز و خورشید و ستارگان  همه فرمانبردار امر اویند

 

ال عمران 83 وفرقان 2

هر چه در آسمانها و زمین است همه فرمانبردار اویند

129 ال عمران و 126 نسا

از آن خداست هر چه در آسمان و زمین است

 

ابراهیم 2

خدایی که هر چه در آسمانها و زمین است از آن اوست

حشر 24

هر چه در آسمانها و زمین است تسبیح گوی اویند

اسرا 44

هیچ موجودی نیست مگر آنکه او را به پاکی یاد کنند ولی شما ذکر و تسبیحشان را نمی فهمید

 

26 روم .و طاها 6

از آن اوست هر چه در آسمانها و زمین است و همه فرمانبردار اویند

 

 

 •خداوند برای عزت بشر همه ی بهایم ومخلوقاتش را مسخر انسان فرمود تا اورا به عنوان جانشین برگزیده اش تکریم کند  ومنزلت و خرد قدسی اورا برای همه ی خلایق و فرشتگان مایه مباهات دانست.

مومنین 14

فتبارک الله احسن الخالقین

تین 4

ما آدمی رادر نیکوتراعتدالی بیافریدیم

بقره 30

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت در زمین خلیفه ای می آفریینم

 29 حجر

چون آفرینش را به پایان بردم از روح خود بر او دمیدم

30  حجر

فرشتگان همگی سجده کردند

 

 •درفصل تربیت وتحول بشر او سنت آزمایش برای امتیاز وارتقای مراتب را برایش درنظر گرفت ومرگ وحیات را بزرگترین  ابزار امتیاز یابی قرار داد.

ملک2

آنکه مرگ و زندگی را بیافرید تا بیازمایدتان که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است

بقره 124

پروردگار ابراهیم را به کاری چند بیازمود و ابراهیم آن کار را به تمامی به انجام رساند

عنکبوت 2و3

آیا مردم پنداشته اند  که چون بگویند ایمان  آوردیم رهایشان می کنیم و دیگر نمی آزماییم شان2

هر آینه مردمی را که پیش از آنها بودند آزمودیم  تا آنان که راست می گویند  معلوم دارند و  دروغ گویان  را بشناساند

بقره 155 و 156 و 157

شما رابه اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و نقصان  در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشلرت ده155

کسانی که چون مصیبتی به آنها رسید گفتند ما از آن خداییم و به او باز می گردیم156

صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد که هدایت یافتگان اند157

انبیا35

شما را باخیر و شر می آزماییم

نمل40

گفت این بخشش پروردگار من است تا مرا بیازماید که سپاسگزارم یا کافر

انفال 28

بدانید دارای ها و فرزندان وسیله ی آزمایش شماست

 

کهف7

ما هر چه در روی زمین است زینت قرار دادیم تا امتحانشان کنیم که کدامشان بهتر است

 

 •وسیاست تنبیه وبلایا را نعمتی برای بازیابی و بازگشایی دریچه ی درک وفهم بشر قرار داد تا او به وجود چشم دل آگاه گردد.

بلد 4

که آدمی را در رنج و سختی آفریدیم

انشقاق 6

ای انسان تو در راه پروردگارت رنج فراوان کشیده ای

انشراح 5 و6

پس از پی دشواری آسانی ست5

هر اینه از پی دشواری آسانی ست6

 

 

ال عمران 154

آنگاه پس از اندوه خدا به شما ایمنی ارزاتی داشت

 

اعراف 168

و به نیکی ها و بدی ها آزمودیم شاید باز گردند

حجرات 3

کسانی که در نزد پیامبر خدا صدایشان را پایین می آورند خدا دلهایشان را به تقوا آزموده است

عنکبوت 69

کسانی که در راه خدا جهاد می کنند به راههای خویش هدایتشان می کنیم

انعام 165

 

اوست خدایی که شما را خلیفه ی زمین کرد بعضی را بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داد  تا شما را در چیزی که عطایتان کرده بیازماید

 

 •همه ی قدرتها ونیروها را در دست جانشینان خود قرار داد ومسخر نمود تا  اسباب ترقی همنوعان ودرک لذت  وآسایش بشر فراهم گردد...

بقره 29

 همه چیز در زمین و آسمان را برای شماآفرید

21 روم

همسرانی از جنس خودتان برایتان خلق کرد

22 بقره

زمین را فرش شما قرار داد

انعام 97

ستارگان را برای شما راهنمایی در تاریکی قرار داد

یونس 67

شب راآرامگاه شما قرار داد

 

طاها 53

زمین را آرامگاه ما قرار داد

فرقان45

شب را پوشش شما کرد

غافر 61و قصص 73

شب و روز را برای شما قرار دادیم

ملک 23و سجده 9

برایتان گوش و چشم و دل قرارداد

یس 80

از درخت سبز آتش قرار  داد

 

15 ملک

زمین را  رام شما کرد

6 طاها

از آن اوست انچه  در زیر زمین است

•وقتی به زمین امر می کند می چرخد ومی گردد وبارور می شود ورونق می گیرد

ملک 15

اوست که زمین را رام شما کرد پس بر روی آن سیر کنید و از رزق خدا بخورید

مرسلات 25 و 27

آیا زمین را جایگاهی نساختیم25

ودر آن  کوههایی بلند پدید آوردیم و از آبی گوارا سیرابتان کردیم27

نحل 15

رودها و راهها پدید اورد شاید هدایت شوید

لقمان10

و از آسمان آب فرستادیم و ودر زمین هر گونه گیاه نیکویی رویاندیم

 5صافات

پروردگار مشرق هاست

 

الرحمن 17

پروردگار دو مشرق و دو مغرب

 

 •ویا امرمی کند ای آسمان پاره شو. دریده می شود

انشقاق 1

چون آسمان شکافته شود

  •یاهنگامی که  زمین را امر می کند تا قارون بلعیده  شود

قصص81

پس او و خانه اش را در زمین فرو بردیم و در برابر خداهیچ گروهی نبود   که یاریش کند و خود یاری کردن خویش نمی دانست

 

 •ویا هنگامی که گفت ای دریا بشکاف . می شکافد و..

شعرا 63

پس به موسی وحی کردیم که عصایت را بردریا بزن  دریا بشکافت و هر پاره چون کوهی عظیم گشت

 •ویا هنگامی که به آتش امرمی کند تا سرد وسلام باشد

انبیا69

گفت ای آتش بر ابراهیم خنک و سلامت باش

 

 •ویا هنگامی که به مردگان امر می کند که زنده باشید

اعراف 57

ما ان  سرزمینهای مرده روان سازیم و از آن باران می  فرستیم و باران هر گونه ثمری را می رویانیم مردگان راهم اینچنین زنده می گردانیم شاید پند گیرید

 

روم19

زنده را از مرده بیرون آوردوو مرده را از زنده و زمین را پس از مردنش دوباره زنده می سازد و شما نیز اینچنین از گورها بیرون می آیید

 

بقره 260

ابراهیم گفت ای پروردگار من به من بنمای که چگونه مردگان را زنده می کنی

ملک15

چون ازقبر بیرون آیید ه سوی او می روید

یس79

بگو کسی آن را زنده می کند  که در آغاز آفریده است

حج66

اوست که شما را زندگی بخشید سپس بمیراند  و باز زنده می سازد

حج 7

شکی نیست خداهمه ی کسانی که در گور هستند  زنده می کند

 

علق 8

هر آینه بازگشت به سوی پروردگار توست

 

 

تغابن 7

کافران پنداشتند که آنها را زنده نمی کنند  بگو آری به پروردگارم سوگند  که شما را زنده می کنند  تا به کارهایی که کرده اید  آگاه سازند و این بر خدا آسان است

 

حج7

و نیز قیامت  خواهد آمد  شکی در آن نیست و خدا همه ی کسانی را که در گور انداخته زنده می کند

مریم 39

 

 •تمام خواسته هایش  شدنی است.هرچه بخواهد همان می شود

انعام 59

کلیدهای عیب نزد اوست  جز او کسی را از غیب آگاهی نیست  هر چه را که در خشکی و دریاست  می داند هیچ برگی از درخت  نمی افتد  مگر آنکه از آن اگاه است

بقره 90

خدا فضل و کرمش را به هرکس که بخواهد  می دهد

بقره 142

خدا هر که را بخواهد هدایت می کند

بقره 212 وال عمران 37 و رعد 26 شوری 19

خدا هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد

ال عمران 13و روم 5

خدا هر که را بخواهد یاری می کند

ال عمران 73و یونس 107

فضیلت به دست اوست  به هر که بخواهد عطا می کند

ال عمران 129 و مائده 18و فتح 14

هر که را بخواهد عذاب می کند

انعام 39و 88و یونس 25 و ابراهیم 4 نحل 93 قصص 56و فطر 8 و 23 زمر ومدثر 31

خد ا هر که را بخواهد گمراه می کند  و هر که را خواست به راه راست هدایت می کند

توبه 15 و27

و توبه را از هر که بخواهد می پذیرد

اسرا 30  و عنکبوت 62و روم 37 سبا 37 زمر 52 و 12 شوری

پروردگار تو هر کس را  خواهد گشایش دهد  یا تنگ گیرد

نور 21

هر که را بخواهد پاکیزه می سازد

عنکبوت 21  و 8 شوری

هر که را بخواهد عذاب کند  و بر هر که بخواهد رحمت اورد

49شوری

 به هر که بخواهد دختر می بخشد و به هر که بخواهد پسر می دهد

31انسان

و هر که را بخواهد  مشمول رحمت خود می کند

•جان ومال ودل و آبرو وعزت ولذت وذلت بشر درتسخیراوست

37 جاثیه

بزرگی در آسمانها و زمین خاص اوست  و اوست پیروز مند و حکیم

آل عمرا ن26

بگو   خدایا تویی دارنده ی ملک به هر که بخواهی ملک می دهی و از هر که بخواهی ملک می ستانی هر کس راکه بخواهی عزت می دهی  و هر کس را که بخواهی ذلت می دهی  همه ی نیکی ها به دست توست و تو بر هر کاری توانایی

 

زمر 42

خدا جانها را به هنگام مردنشان می گیرد

سجده 11

پس فرشته ی مرگ که موکل شماست شما را می میراند سپس به سوی پروردگارتان باز می گردید

انعام61

تا چون یکی از شما را مرگ فر رسد فرشتگان ما بی هیچ کوتاهی جان او را می گیرند

 

نسا139

کسانی که به جای مومنان کافران را به دوستی بر می گزینند  آیا عزت و توانایی را نزد آنها می جویند در حالی که عزت به تمامی از آن خداست

یونس 65

سخن آنها تو را محزون ساخت  عزت به تمامی از آن خداست

فاطر 10

هر که خواهان عزت است بداند عزت تمامی نزد خداست

 

 

 •اوکه به زنبوروحی می کند وبه باد امرمی کند تاخدمتگذار انسانیت باشد

نحل 68

آنگاه از ثمره ای بخور و از راه خشوع به راه پروردگارت برو  از شکم او شرابی رنگارنگ بیرون میاید  که شفای مردم در آن است و صاحب اندیشان را در آن عبرتی ست

 •می داند که چه کند تا پازل  بزرگی و فخر وکرامت  انسان کامل گردد

اسرا 70

ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم

مومنون  14

فتبارک الله احسن الخالقین

بقره 30 31 و

گفت آنچه من می دانم شما نمی دانید30

 نامهای چیزها را به آدم اموخت31

 

ص  72 و حجر 29

چون تمامش کردم و در آن روح خود دمیدم  همه سجده اش کردند

 

 

روم 30

به یکتا پرستی روی آور فطرتی ست که خدا  همه را بدان آفریده

انسان 3

راه را به او نشاندیم یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس

 

 •دربرابرمامورا نش توانایی هیچ مقابله ای نیست.

ال عمران 54

آنان مکر کردند و خدا هم مکر کرد و خدا بهترین مکر کنندگان است

30 افعال

آنگاه به یاد آور که کافران در باره ی تو مکر کردند  تا در بندت کنند یا بکشنت  یا از شهر بیرون کننند   آنان مکر کردند و خدا نیز مکر کرد

نحل 26

پیشینیان حیلت ساختند و  فرمان خدا  در رسید   و آن بنا را از پایه ویران ساخت و سقف بر سرشان فرود آمد

51 نمل

 

 •وبرای حفاظت ازخواص و اهل باور مامورانی از فرشتگان وآسمانیان وزمینیان گسیل می دارد تا حامی او باشند

انفال 17

شما آنها را نمی کشتید خدا بود که آنهارا می کشت و آنگاه که تیر انداختی او تیر می انداخت

 مریم 17

و ما روح خود را نزدش فرستادیم

24 مریم

کودک ندا داد پروردگاری از زیر پای تو جوی آبی روان ساخت

مریم 25

نخل را بجنبان  تا خرمایی تازه چیده برایت فرو افتد

هود 69 و

قطعا  رسولان ما برای ابراهیم مژده آوردند  گفتند سلام گفت سلام  و لحظه ای بعد گوساله ای بریان حاضر شد

ال عمران   125

اگر پایداری کنید و پرهیز کار باشید  چون دشمنان تاخت آورند خدا شما را با  پنج هزار فرشته یاری می کند

بقره 3

آنان که به غیب ایمان می آورند و  نماز می گذارند

انعام 59

کلیدهای غیب نزد اوست  جز او کسی را از غیب اگاهی نیست  

 

مریم 30

کودک گفت من بنده ی خدایم  به من کتاب داده و مرا پیامبر کرده

 

اسری 1

منزه است خدایی که بنده ی خود را شبی از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را برکت دادیم سیر کرد تا بعضی از آیات خود را به او بنماییم

یونس 90

ما بنی اسرائیل را  از دریا گذراندیم    فرعون و لشگریانش به قصد ستم   و تعدی  به تعقیبشان پرداختند  چون فرعون غرق شد

 

صافات 10

شیطان که ناگهان چیزی برباید و ناگهان شهابی ثاقب دنبالش کند

طاها 20

بیفکندش ناگاه ماری شد که می دوید

حجر و74

شهر را زیر ورو کردیم و بارانی از سجیل برآنها باریدیم

طاها 40

ما تو را نزد مادرت برگرداندیم تا چشمانتش روشن شود و غم نخورد و تو یکی را بکشتی و ما تو را از غم آزاد کردیم

مگر انکه زدانه گوش می دادو شهابی روشن تعقیبش کرد

ملک 5

ما آسمان را با چراغهایی بیاراستیم و آن چراغها را وسیله ی راندن  شیاطین گردانیم و برایشان شکنجه آتش سوزان آماده کردیم

رعد 11

آدمی را فرشتگانیست که پیاپی به امر خدا از رو به رو و پشت سرش می آیند  و نگهبانیش می کنند

30 و 31 فضلت

فرشتگان فرود می آیند  مترسید و غمگین مباشید30

ما در دنیا دوستدار شما بودیم و در آخرت هم دوستدار شماییم31

 

61 انعام

اوست قاهری فراتر از بندگانش نگهبانانی برای شما می گمارد

 

10 انفطار

حال آنکه بر شما محافظانی گمارده شده اند

ذاریات 4

سوگند به فرشتگانی که تقسیم کننده ی کارهایند/.

 

- باسپاس بیکران از سرکار خانم مهندس نفع که در پانوشت و مستند سازی این اثرنهایت دقت ولطف را مبذول داشتند.

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ  می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

حال چادر خوب نیست

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۰۵ ب.ظ

حال چادر خوب نیست

برای محجبه ها ارزش قائل شویم

دیروز درهوای بارانی سر نبش خیابان با خانمی مواجه شدم که پوشش ایشان خیلی تکان دهنده بود!

 این لباس فقط برای اتاق خواب و خلوت بایدمناسب باشد.

و به ناگهی در یک نگاه انگار بیشتر بانوان رهگذر ، پوششی این گونه برگزیده بودند!

برای همین یکه خوردم و به همراهم گفتم؛ این یعنی چی؟

گفت: یعنی همین. مثل اینکه خیلی وقته تشریف نمی آورید خیابان ها را ببینی. لابد کسی برایت خرید می کند و کارهای بیرونت را می رسد...

راست می گفت، من جدیدا سرمو کردم زیر برف هیچ جا رو نمی بینم.

اصلا چادر چیه ؟ صد رحمت به مانتو های دهه هشتاد، همین مانتو هایی که ما یک روزی گیرش می دادیم ..

به دلایل مرموزی ارزش چادر و زنان محجبه  ازچشم جامعه ام ک در چالش نابرابر به سمت کم رنگی  می دود!

وقتی  قیمت چادر اینقدرگران شده و خانواده ی کم بضاعت رغبت به خرید چادر نو ندارد و در آن زاویه کمتر کسی  از نذر فرهنگی همچون کتاب ودارو و چادر و البسه ی حجاب  می داند باید متاسف باشیم!

در عوض همچنان دعوت متمایل به اجبار نسبت به عفاف و حجاب و گشت ارشاد داریم.

 ولی پازل اقدامات ساختارسازانه و تهیه ی البسه حجاب خیلی سخت تر از تهیه لباسهای  خصوصی شده است.

هنگامی که  شنیده بودم در فرانسه  جوانمردی  جریمه ی حجاب محجبه ها را پرداخت می کند من به این می اندیشم کدام یک از ما مسلمانی می کنیم؟

آنجا به اجبار حجاب را بر می دارند تا نمادی از عفاف به چشم نیاید و محجبه ها را جریمه می کنند و کسی بانی پرداخت جریمه می شود و از نذر و وقف و خمس و زکات و ثلث مالش برای حجاب مایه می گذارد.

 اینجا می گویند حجاب کن ولی کمترکسی داریم  تا برای مردم چادر و البسه ی حجاب و عفاف را  ارزان کند.!

به نظر می رسد  وقت آن است که از بالون شعارهای جذاب به اقلیم التزام مسلمانی فرود بیائیم.

و الی الله المصیر

حمید رضا ابراهیم زاده

چهارم شهریور1399

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده