روشمندی تربیتی به دنبال استاد
بسم الله الرحمن الرحیم
روشمندی تربیتی در داستانهای قرآن : (سوره کهف آیات 82-60 )
1) موسی (ع) پیامبر اولوالعزم و مقرب خداست و دارای شریعت خاص و صاحب کتاب مقدس تورات و مسافر کوه طور ، حتی درخواست میکند که خدا را بوضوح ببیند اما در این مواجهه ...
2) موسی با خدا براحتی سخن میگوید و میپرسد و جواب میگیرد و به کمال میرسد. اما باید اسباب کمال دیگران را نیز فراهم آورد.
3) موسی در جمعیتی که او را دوست دارند سخن میگوید، سخنان منطقی که از اعماق قلبش میجوشد اشک در چشم مردم جمع میشود ناگاه یکی میپرسد آیا از تو خوش سخن تر و برهانی تر هم هست؟
4) موسی از خدا میپرسد ، بار خدایا از من هم داناتر و خوش بیانتر در میان مردم هست که ملاقاتش کنم ؟
5) خداوند ابزار سخن موسی را علم ظاهر میداند و در این گرانیگاه باید موسی با دنیای علمی دیگری آشنا شود. لذا خضر (ع) را با نشانیهای خاص و مهم به او معرفی میکند .
6) خضر کسی است که بندهای از بندگان خداست، خداوند به او حکمت و علم باطنی و بصیرت را بخشیده او صاحب دانش لدنی است، هر گامی که برمیدارد توأم با کرامات و حیات است .
7) موسی خضر را در تلاقی 2 دریای فارس و عرب مییابد، با دستور مستقیم خداوند خضر در آن مسیر منتظر موسی میماند.
8) تلاقی این 2 دریا میتواند دریای دانش ظاهری موسی و دریای علم باطنی خضر هم باشد .
9) موسی همواره با خود ، دوست جوانی را بعنوان همراه میبرد که یار و یاور و شفیقش باشد.
10) این جوان یوشع بن نون وصی موسی است که سخت دلبسته موسی و افکار اوست.
11) موسی به همراه خود میسپارد که در صورت بروز علائم عجیب او را باخبر سازد.
12) جوان برای تهیه و آماده ساختن غذا با معجزهی عجیبی تحت عنوان زنده شدن و حرکت کردن ماهی نمک سود شده در سفر روبروست که بطرف آب دریا میرود و موسی را از آن مطلع میکند .
13) در این هنگام موسی با نشانههای خاص بفردی توجه میکند که سالها او را دیده و یا با او آشناست اما هنوز او را درک نکرده بود ولی او همان خضر است که موسی در باطنش او را میشناخته ...
14) موسی خود را معرفی میکند و از خضر میخواهد که مسیر ارزش علم خودش را به او نیز بیاموزاند تا بتواند بهتر بفهمد و بیشتر بداند .
15) خضر به او میگوید: تو تاب و توان برای طی این مسیر را نداری، در حقیقت تو بسیار کم طاقتی .
16) موسی اصرار میکند و قول میدهد که توان خود را مضاعف کند.
17) خضر به او میگوید باید همراه و همسفر من باشی و باید که تحمل و ابزار طاقتت را بکار گیری.
18) موسی میگوید : من تسلیم امر تو خواهم شد و جوان همراه را از خود باز میکند و خود مرید خضر نبی میشود.
19) در گام اول مسافرت سوار بر کشتی میشوند ، خضر در حال تخریب کشتی است و پنهانی به کشتی خدشه وارد میکند ، موسی او را میبیند ، فوراً فغانش بلند میشوند که تو چگونه راهنمایی هستی ؟... او به خضر شک میکند و از او دلگیر است .
20) خضر به او میگوید تو قول دادی صبر و طاقت پیشه کنی و باید نظارهگر و تسلیم باشی . اما موسی قانع نمیشود و تردید و دو دلی بر او چیره میشود.
21) در گام دوم در ساحل امن خضر نوجوانی را که در حال بازی است بطرز ماهرانهای به خلوت میکشاند و ناگاه گلویش را میبُرد و او را بقتل میرساند.
بازهم فغان موسی بلند میشود که تو چگونه فرستاده و راهنمایی هستی و چه میکنی؟ خضر میگوید: تو باید نظارهگر و صبور باشی، موسی بیشتر بر خضر مشکوک میشود و تردید و دودلی او را امان نمیدهد، هر آن احتمال دارد موسی بر وی علنا خُردهگیری کند...
22) در گام سوم مسافرت ، گرسنگی و پریشان حالی بر موسی مستولی میشود ، اینک به دهکدهای میرسند، از مردم دهکده غذا میطلبند، اما اوضاع نابسامان این دو غریبه مردم را به ترس از بیماری و گرفتاری وا میدارد و هر دو را از خود طرد میکنند... موسی مستأصل و عصبی است.
ناگاه خضر به دیواری مخروبه اشاره میکند که هم اینک باید تعمیر شود، از موسی میخواهد که آستینهایش را بالا بزند و گل را خمیر کند. موسی در عین کسالت و عصبانیت و کرختی مشغول بکار میشود. او آنقدر عصبی و دل آزرده است که فغانش بلند میشود و میگوید تو چطور بنده نظر کرده و راهنمایی هستی که فقط اشتباه میکنی و دردسرساز هستی تو چگونه بنده خوب خدا هستی که اینهمه مشکل را همراه خود ساختی؟...
23) خضر با ملایمت و مدارا به موسی میگوید: گفتم که تو تحمل و شکیبایی برای همراهی و موأنست با من را نداری. بنابراین اینجا نقطه فراق و جدایی بین من و توست، تو نمیتوانی رفیق راهم باشی زیرا ناصبور و ظاهربین و قشریگرایی.
موسی میپرسد چطور؟ خضر میگوید: در خصوص آن کشتی نوساز، میبایستی که آن کشتی را از دست مأمورین حکومتی نجات میدادم بدلیل مصادره شدن هر کشتی نو و ظاهراً سالم که در این صورت به گمان وضعیت مطلوب کل کشتی و اموال مسافرین را مصادره میکردند...
اما در خصوص آن نوجوان : او در آینده ای بسیار نزدیک اعتبار و حیثیت نظام خانوادگی والدینش را که بسیار محترم و مقدس هستند را لکه دار میکرد ، خداوند نخواست که این نوجوان به والدین صالحش آسیب برساند ...
اما در خصوص آن دیوار مخروبه، که گنجی بزرگ در زیر آن دیوار در حال نمایان شدن بود چون صاحبان این گنج 2 یتیم خردسال هستند باید مدتی بگذرد تا آنها به بلوغ جسمی و رسمی برسند تا بتوانند از آن بهرهمند شوند در غیر اینصورت این گنج بدست دیگران مفتوح و حیف و میل میشد.
اما تو ای موسی اکنون که شنیدی چه بر دیده ها و یافتههایت گذشت، پس بدرود...
موسی از همه بافتههای ظاهر خود و تفاوت دو بینش ظاهراً مترادف و عمیقاً متضاد دلگیر میشود و بصیرتش به باطنیات گشادهتر میگردد. اگر موسی در این سفر با خضر همراهی نمیکرد قطعاً از فهم بسیاری از مسایل دور میماند و خواست خدا بود که اوج دانش ظاهری موسی را با چند حرکت ساده و خفیف بچالش بکشاند و موسی را از یکسو نگری باز دارد. و به خضر نیز عمر جاودانه و بلند بخشود تا همواره راهنما و مراد و مربی باشد.
مولانا:
ترک این مرحله بیهمـرهی خضـر مکن
ظلمـات است بتـرس از خطـر گمـراهی
در نتیـجه :
1- شما هم باید در این مسیر شکیبایی کنی، زیرا از خدایت کمال طلبیدی و بصیرت را تقاضا نمودی.
2- در این مسیر باید پیرو خضر راه خویش باشی و سر تسلیم بسپاری، تا جاییکه ...
3- افرادی که همراهتان هستند مثل همان جوان همراه موسی هستند تو مسئول آنها هم هستی.
4- خضر تو هم بندهای از بندگان خداست و دستور مستقیم دارد فقط تا مرحلهای تو را دریابد .
5- او صلاح راه تو و کار تو را بیشتر از هر کس و حتی خودت بسیار عمیقتر میداند .
6- همه حسابها و فلسفهها و منطق و استدلالگراییها در طریقت حقه ، به هیچ نمیارزند مگر جاییکه از حدود ثغور ساقطت نکند اگر استدلال بخواهد تسلیم و رضا را در تو بکشد بدان که مذموم است .
تکیـه بر تقـوا و دانش در طریقت کافریست
راهـرو گر صـد هنر دارد توکل بایدش
حافظ
7- خضر میداند که موسی پیامبری اولوالعزم و کریم و کلیم است اما برای راهنمایی به او موظف است . او از موسی تحمل و شکیبایی را میطلبد و از او تسلیم محض را خواهان است.
8- خضر و موسی باید در این سفر همسفر باشند زیرا کلید هرگونه اسرار ازلی و ابدی در این سفرها هر از چند گاهی برای حضرت کلیم گشوده میگردد . و موسی باید طاقت داشته باشد و بردباری کند.
9- مسئولیت موسی بالطبع از همه قضایا بیشتر از مسئولیتهای خضر است ، موسی موظف بود که کشتی و مسافرانش را نجات بدهد ، نوجوان را از تعرض به جان و نا مأنوس والدین مقدسش باز دارد و دیوار مخروبه را برای سلامت امنیت اقتصادی آتیه یتیمان تعمیر کند.
اما موسی هیچکدام را با دانش ظاهر نمیتوانست درک کند ولی خضر با اینکه اولوالعزم نبود موسی را راهنمایی میکند و خود رأساً عمل اصلاحگرایانه را به عهده میگیرد.
موسـی در جـان همهی ما انسـانهاسـت همچنـانیکه فـرعـون میتوانـد باشـد ما بایـد از خضـر راه مـدد بگیـریم با نشـانههای مخصـوصش و از مسئـولیتها شـانه خـالی نکنیـم و بـرای رهپـویی به خضـر راه سـر تسلیـم بسپـاریم ...
حمیـد رضـا ابراهیـم زاده
86/6/7
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.
- ۰۰/۰۵/۲۵
-
-
-
در داستان موسی و خضر کلمه "فانطلقا"حرکت کردند
تکرار شده
که می تواند نشانگر جدیت ، همت و پافشاری است
پس برای
کسب
موفقیت
حرکت
کنیم