تومال من. من مال تو
همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان و...خداست .
تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...
این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.
فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و... می شود
ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:
مرا اطاعت کن. مراتمکین کن. مرا عاشقم باش تا چشم وگوش ودست وزبانت باشم.
وازهمه مهمتر می فرماید:
کن لی اکن لکم
من مال تو تو مال من.
این عاشقانه ترین جمله ای است که واژه هایش حرف به حرف شیفتگی وجذبه دارد.
وقتی اولین بار استادم این جمله رابمن تفهیم کرد، تاماه ها چنان حرارتی را دررگهای وجود وبندبند سلولهایم حس می کردم. وآنقدرداغ شده بودم که حتی ازلبهایم خون می چکید.
انسان ها معشوق پروردگارند چون دوستش داشت به بهترین وزیباترین صورت اورا آفرید.
واراده کرد تا معشوقش به بهترین شیوه برایش عشوه گری کنند.
وبرای تفهیم این تمنای بزرگ به انسانها مشق عشق داد.
تا با عشق ورزیدن به همدیگر مفهوم حقیقی عشق را درک کنند.
وبه انسانها آموخت که محبت ودلبستگی به آینه ها پلی است برای رسیدن به فهم واله بودن.
والله همان واله است که از هرطرف رحمان ورحیم وحبیب ومحبوب وعزیز وحائزهمه صفات خداست
الله جمیع خصال وذات قدسی پروردگار است چون بزرگی وحرارت ولطافت واله گی را دربطن وشمائل خویش گسترده دارد.
این است که آدمی اگرفهم عشق به معشوق وهمنفس انسانی خود رادریابد،همه حواس وتمایلاتش را متوجه او می کند
وتمام میل ووجودش رادراین عشق می گمارد و معشوق خود را می پرستد ودرمعشوق ذوب می شود.
وازاینجا مفهوم غیور بودن ذات خدا را می فهمد وبه همان غیرت یزدانی حکم تطهیر وطهارت براو مترتب می شود...
همانطوری که عاشق به معشوق دلبسته شد دل ودیده وهوش وحواسش را می بازد،
معشوق نیزاز هنگامی که عاشق می شود عقل و دل و دیده اش را ازدست می دهد وچشم ودلش ، معشوقش می شود.
ازاین جهت هم عاشق وهم معشوق پس از وصال متحد می شوند وبه وحدت وجود می رسند
وهردو عاشق هم هستند همانگونه که هردو معشوق هم هستند
واگرجزاین باشد هرگزمدعی عاشقی، عاشق نشده ودرهوس خویش گره خورده و لاف میزند...
یا ربا هرگزمبادا معشوقه ازما دورباد دیده ای که عاشق را نبیند کورباد.
صم بکم عمی فهم لایرجعون
جان وچشم ودل وزبان وگوش وهوش واعضای واقعی وجاودانه متصل به ملجا خود؛بصیر وسمیع و...ذات حق است.
پس بادیدن عاشق می توان پی به رخساره ی معشوق برد
وازین روست که عشاق واقعی شباهت بی نظیری با معشوقشان دارند.
وعاشق درآینه جلوه معشوق چیزی جز خود نمی بیند.وآینگی صفت بارزدلشدگان است.
وهرچیزی که معشوق را ازاومکدر ودور می کند برای عاشق کافری کردن وگناه است.
الم یعلم بان الله یری؟
بنابراین کلمه طیبه ی لااله الا الله همان ارادت و چشم پوشی ازغیرمعشوق است وبس...
والی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده.
سوم بهمن 1393
*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.
- ۴ نظر
- ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۰۰