دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۱۵ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

رمز آفرینش

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۳۳ ب.ظ

رمز آفرینش

ما هنوز بالغ نشدیم و در مسیربلوغ حرکت می کنیم.

و هنوز فهم  دقیقی از کائنات و آفرینش خود، زمین و گیتی نداریم

همواره به ماجرای آفرینش می اندیشم

تصویری که در  ذهنم هست پر بودن فضای کهکشان با میلیاردها ستاره و سیاره وکهکشان بر روی یک فرش بزرگ.

و زمین دراین فرش بزرگ  نقطه ی کوچکی است به اندازه ی دانه ی ریزی از  شن که درآن گم شده است. 

و حال تصویر بعدی همان فرش باهمه سیارات وکهکشانها ست بدون زمین !

اینجاست که می اندیشم.؛ بود ونبود زمین در تابلوی کاینات اصلا مهم نیست که خدا آرزویش را داشته باشد!

یا ایها الانسان ماغرک بربک الکریم الذی خلقک فسواک فعدلک فی ای صوره ماشا رکبک.../ سوره انفطار 6-8  

انسان نابالغ توهم می زند. و فریب عقل اندک، جثه ی اندک، داشته های خودش  را می خورد.

خود فریبی  همان غرور است.

درحالیکه خداوند صراحتا فرمود:  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ﴿۱ آنگاه که آسمان زهم بشکافد .

وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ ﴿۲ و آنگاه که اختران پراکنده شوند.

وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ﴿۳ و آنگاه که دریاها از جا برکنده گردند .

وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ﴿۴ و آنگاه که گورها زیر و زبر شوند .

عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ﴿۵ هر نفسى آنچه را پیش فرستاده و بازپس گذاشته بداند .

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶ اى انسان چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته .

قرآن کاتالوگ گیتی و نقشه ی کامل آفرینش است.

 بسیاری ازآیات برای ما پیش بینی است  اما برای خدا نقشه ی درحال پویش و پیشرفت است.

براین باورم که  در فهم آفرینش ؛ خدا شناس تر از فیزیکدانان. زمین شناسان. زیست شناسان وجراحان و پزشکان نباید داشته باشیم .

مومن واقعی اینها هستند که یقین دارند چه بر سر گیتی آمده و چه در انتظارش است !

اگر آنها ذره ای در باورشان بلغزند گناهشان بیشتر از آنهایی است که صرف و نحو  و سیوطی خواندند. و از قرآن چیزی جز تجریه و ترکیب الفاظ نمی دانند . لغزش  عوام الناس مهم نیست.

بلکه لغزش کیهان شناسان و زیست شناسان و پزشکان مهم و پر مخاطره است !

ازاین روی براین باورم ؛ فیزیکدانان و زیست شناسان  و زمین شناسان و پزشکان مذهبی های واقعی هستند نه بقیه.

الباقی در الفاظ و متن غرقیم .

  ماآدم ها غرق در ذرات  فیبوناچی آفرینشیم! و درصورت اتصال نگاه داشتنمان به دانای ازلی گواهان خوبی برای تجلی حقیقت و  بزرگی و زیبایی کردگار خواهیم بود.

فوق کل ذی علم علیم /( یوسف 76)

زیرکی در واقع چیزی جز ریکاوری نیست ! ریکاوری همان احیا وتحصیل و بدست آوردن و بازیابی است.

همه ما در آغاز روز الست چیزهایی را تایید کردیم و می دانیم که بعلت فشار وحیرت گیج مانده ایم1.

در واقع ما چیزی را بدست می آوریم که میلیاردها سال پیش وجود داشت و ما آن را نیافریدیم. بلکه پرده از آن راز برداشته ایم.

مثلا در اتاقی تاریک اشیا زیادی چیده شده است. ما باید در بین هزاران وسایل یک مداد را بیابیم.

با تاباندن نور به زوایا و محیط اتاق می توانیم آن را کشف کنیم یعنی پرده از پنهان بودنش برداریم

این دلیلی نیست که مداد را ما آفریده باشیم!

نوری که بر سر ماست، عقل قدسی ماست که خدا آن را برای پیدا کردن ، کشف و بازیابی دانسته ها هدیه داده است.

امام صادق فرمود: العلم نور یقذفه الله فی قلبه من یشا.

دانش نوری است که خدا در قلب ما پرتوش را رها می کند.2

بنابراین ساز وکارهای فراوانی برای بدست آوردن شفاف تر حقایق پدیده ها داریم که باید بر آن دقت کنیم و از خدا یاری بجوییم، تا بتوانیم پویا و موفق باشیم.

آنکه بیشتر دقت می کند وکمتر خطا،  زیرک تر است

پارسایان زیرکانند. چون کمتر خطا می کنند و بیشتر می اندیشند.

بالغ تر می اندیشند و بالغانه رفتار می کنند.

بلوغ انسانیت به این است که کمتر خطا کند و موفق تر باشد و بیشتر بداندواحتیاط کند

*

پانوشت.

 

1-وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ  قَالُوا بَلَى  شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ / اعراف172

2- امام صادق علیه السلام : علم، نوری است که خداوند به قلب هر کس که بخواهد می افکند./مصباح الشریعه ص 16

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

هشتم آبان1398

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

حال و حوصله

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

حال و حوصله

حوصله ی زندگی کردن چیزی است که هنر می خواهد

" هنر حوصله ورزیدن !!! "

حوصله ؛ گمشده ی بچه های نسل ما و  بلکه مردم عصرما ست

بارها گفتید یا شنیده اید:

حوصله رفتن بجایی را ندارم!

حوصله خندیدن ندارم!

حوصله حرف زدن ندارم!

حوصله فلانی را ندارم!

حوصله ورزش کردن ندارم!

حوصله برخواستن از جایم را ندارم!

حوصله ی خواندن و یا نوشتن ندارم.!

حوصله فلان جلسه و فلان مهمانی را ندارم.!

حتی شده که گفته باشید و شنیده باشید حوصله ی خودم و یا  نفس کشیدن را ندارم ...!

حوصله ؛ همان حال انجام دادن. انگیزه ی کارکردن. قدرت و دلیل وحتی آستانه ی  تحمل کردن است.

حوصله حال است.

بی حوصلگی تنبلی نیست! بلکه بی حالی است.

حال کردن یعنی نو شدن و تغییر یافتن ، پویایی پذیرفتن و پیشرفت کردن و درنهایت به آرامش رسیدن است.

دریک جمله : " انگیزه برای حرکت داشتن می شود حال."

برای رسیدن به حال وتحول باید خواست و درخواست کرد.

"یامقلب القلوب والاحوال

یا مدبراللیل والنهار

یا محول الحول والاحوال

حول حالنا الی احسن الحال"

نویسنده ی مشهوری در مقدمه ی کتابش نوشته بود:

" مطالعه " انسان را کامل می کند،

" سخنرانی " به او حضور ذهن و سرعت انتقال می دهد...

اما " نوشتن " انسان را دقیق می کند.

اما من می گویم: " مطالعه به انسان حال حرکت می دهد و سخنرانی به حال او برکت می دهد و نوشتن به انسان حال وجود و هویت می دهد.

آیا می دانید و به یاد می آورید اولین باری که ما درد را تجربه کردیم کی بود؟

من اولین بار درد را از مادرم تجربه کردم.

صبح آن روزی که می خواست مرا دنیا بیاورد گریه و بی تابی می کرد...

همانجا بود که فهمیدم اینجا جای خوبی برای "انتظار داشتن " نیست.

رنج را برای ما آفریدند.

اما باید با آن حال کنیم!

گذشته نه. آینده نه. حال.

 حاااااال کردن.

  حتی می شود روی تخت  بیماری زندگی کردن را تبدیل به حال کردن ، کرد!!!

انگار خیلی وقت نداریم.

 برای از دست دادن خود و یکدیگر نباید غصه بخوریم.

متاثرمی شویم و در فراغ اندوهناکش درمی یابیم که چقدرمحدودیم.!

 باید برای باهم بودن  و برای هم بودن تلاش کرد و از این لحظه های بودن لذت برد.

باید حال کنید و لذت ببرید.

از راحتی و آسایش هم لذت ببریم.

اینطوری زندگی کردن یعنی درلحظه زیستن.

بنویس. بخوان. بخند.

بر تاریخ شهر و کشور و دنیایت تاثیر بگذار !

امام پارسایان فرمود:

"دنیا قرار می گذارد و زیان می رساند و می گذرد..."

پس کیسه دوختن برای ماندن در همچنین جایی چندان عاقلانه نیست.

می خواهم بگویم ما نمی توانیم بیشتر از حد مجاز نقشه آفریدگار درچرخه ی زندگی بمانیم.

باید در مسیرتکامل ثمره بخش و پویا باشیم.

پس خودتان را اذیت نکنید. از نابودی گذشته و ندیدن آینده رنج نکشید و روحتان را شکنجه نکنید.

به حال بیاندیشید و در لحظه زندگی کنید.

پیمانه درد که پرشد راحتمان می کنند.

فان مع العسر یسرا. (انشراح 6)

اما بالاخره نامه ی پست شده ی فدایت شوم "اجل" بمن می رسد. و من نمی دانم کی .؟!

البته کد رهگیری بیست و چهار رقمی اش هم با حساب سرانگشتی قابل راستی آزمایی است. هیچوقت تاخیر و تقدیم ندارد.

 فقط بوقتش:
"فاذا جا اجلهم لایستاخرون ساعه ولا یستقدمون." (اعراف 34)

راحتی ام در این است که خدا اراده می کند من میوه ای رسیده ای می شوم .

و دست اجل مرا می چیند.!
پس چیزی که خداست شما هم بخواهید.

خشنود به خشنودی او بودن برکت آوراست.
تا وقتی که نامه را دریافت کنم خدا نگهدار من است.
شیک می پوشم.

شیک سخن می گویم . 

 جیبم را پر از آجیل می کنم.

عطر خوب می زنم. و درباغ پی ریشه ی گل می گردم. گلدان ها را وارسی می کنم و گل می کارم.

 کتاب می خوانم. و یادداشت می نویسم.

می خندم و تربیت می کنم  و زندگی می کنم و به فاصله هر خوابیدنی  تسبیح حیات می چرخانم!

روزتان را با اندیشیدن به شادی ها و خواستنیها و شاد کردن دلخوشی هایتان  شاد و بابرکت کنید.

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

18 آبان  1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

افلیج

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۳۸ ب.ظ

 

افلیج

خوش بینی وخوش خیالی بخش زیادی از خوش اقبالی و آرامش است اما من ؛

همیشه از خوشبینی ام  پس گردنی خورده ام.

 کلاس سوم دبستان که بودم  فکر می کردم خودنویس خودش مشق می نویسد!!!

من می خوابم و مشقامم نوشته میشه!

به همین لوندی و راحتی!

این بود که بایک جان کندنی ، نود تومان پول نقد و رایج مملکت جمع کردم و یک خودنویس خریدم.

جعبه را باز کردم و طبق دستور شیشه ی خوش نقش مرکب پلیکان‌ را گشودم و با فشردن دریچه لاستیکی شکم قلم، خندق بلای خودنویس را پر از مرکب کردم‌. وهمه چیز را مرتب جمع وجور کردم.

چه اینکه چکه ای از مرکب اگر روی ملحفه یا فرش یا هرجایی می چکید بر فنا می رفتم.

علی رغم شلوغی خونه ی پدر بزرگم که اونجا زندگی می کردیم  ،دم غروب در  خلوت محض همه ی اینکارها را در داخل سینی مسی انجام دادم. 

سپس

صفحه اول دفتر را باز کردم

کتاب را هم باز کردم

پس از معارفه صفحات کتاب ودفتر وخودنویس. و تودیع خودم رفتم زیر کرسی نگاهشون کردم تااینکه خوابیدم.

درعالم رویا دیدم خودنویس دوان دوان نفس زنان می نویسد و خیلی زود همه مشق ها تمام شد

نوبت پاکنویس علوم وریاضی شد....

درخواب خوش بودم که مادر بزرگم صدایم زد و گفت پاشو صبح شده مطالبه کن.

پدر بزرگم می گفت:  بزار بخوابه.

علیرغم دقت و واقعیت جنس دغدغه ی مادر بزرگم  اما نظرم از همان اول با نظر پدربزرگم نزدیک بود.

خیلی با پدر بزرگم موافق بودم.

بااینحال بر خواب غلبه کردم.

و هیآتی از دوچشم و  سرو گردن را به بازرسی از حسن انجام کارهای خودنویس فرستادم .

چشمتان بد نبیند

هیچ کاری انجام نداده بود.

برق از سرم پرید.

بسرعت  دنبال دلیل کار رفتم هرجور به خود نویس دستور و فرمول دادم مردک تنبل حرکتی دال بر حیات عقلی خود نشان نداد.

این بود بامداد خودکارم بسرعت مشق هامو نوشتم  و بدون صبحانه رفتم مدرسه

چون  یکریز درحال مشق نوشتن بودم

وتا تونستم سر پریدم.

یعنی بخشهایی از صفحات و سطرهای زیادی را  تعمدا لایی کشیدم.

اگر همه کتاب را عینا می گنجاندم  قطع یقین بودجه ی وقت تامین نمی شد.

این بود که رندومی و اولویتی نوشتم...

 روز آخر هفته بود یا فرداش تعطیل بودیم.

معلم هم با توجه به حسن سوابق قبلی ام دقت چندانی به مشقم نداشت. فقط گفت به به چه خطی!!!. احسنت پسرم.

نفس راحتی کشیدم....

 خیلی از بزه کاری های دیگران را  همینطور به عطای فردا بخشید ...

برگشتم خونه و خود نویس را واکاوی کردم تمام اعضا و جوارحش را باز کردم

دستم مرکبی و سیاه شد.

دیدم چیز خاصی ندارد.

انواع  راه حلها را برای راه رفتن خودنویس افلیج انجام دادم

انگار نه انگار نود تومن پول براش رفته بود.

بانود تومن یه کاپشن و یه شلوار ویه کفش آدیداس  می تونستم بخرم.

امااین افلیج را سربار خودم کرده بودم.

بالاخره از این واقعه نامبارک التجا به عموی عزیزم آقا میرزا  بردم و  عرضه کردم و گفتم چرا خودنویسم  نمی تونه بنویسه.

نگاهی کرد و ضمن بازرسی پشت دفتر مشقم را برای امتحان و تست  صفحه آخر دفتر مشقم را انتخاب کرد و با طمانینه ی خاصی نوشت؛ مرگ بر امریکا

دوباره نوشت :

مرگ بر صدام ضد اسلام.

مرگ بر منافقین وکفار.

مرگ بر شوروی.

مرگ بر میتران.

مرگ بر انگلیس....

اینقدر مرگ بر مرگ بر نوشت تاآن صفحه از مرگ سیاه وکبود شد

فرمودند: بسیار عالی خوبه...

گفتم پس چرا خودش راه نمیره بنویسه؟

صدای خنده اش سکوت اتاق را شکست و فرمود خودنویس باید توی دستهای کوچولوت راه بره خودش  خوبه. مثل خودکار ومداد هست.

خودنویس به دردت نمی خوره .

مرکب وکثیف کاری داره.....

برای کارهای مهم مثل شناسنامه نگاری و خطاطی و قباله نویسی و امضا ها و نامه ها و... خوبه نه مشق و دیکته....

عرق سردی از پشت گردنم در شیار ستون فقراتم دوید و  پشتم  را به سرسره تبدیل کرد.

ای وای!!!

افلیج 

نود تومن حق معلولیت ازم گرفت!!

این اولین ضربه روحی زندگی ام محسوب می شد.

معمولا با مشکلات کنار نمی اومدم ولی باافلیج کنار اومدم .

براش یه دفتر خط گرفتم وروزها باهاش ادب و آداب کار می کردم...

ادب آداب دارد....

 

حمیدرضاابراهیم زاده

چهارم آذر۱۴۰۰

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زنگوله ی توهم

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۳۸ ب.ظ

 

زنگوله توهم

پس ازشورش خان قاجار ودر پی تعقیب وگریز وی توسط خان زند سرانجام در جنگلهای گلوگاه  وی محاصره شد و به نبردی بد فرجام ناچار شد.

 آقا محمد خان قاجار پس از جراحت شدید ومتعاقب آن  خواجه شدن  وخارج شدن از حیز مردانگی واسارت به تحصیل علوم دینی روی آورد .

با  انفصال از مرد بودن آغا محمد خان  وکوتاه شدن دستش از همراهی و رهبری شورش و شورشیان و همه ی   آنچه را که از دست داده بود باعث شد تا زندیان  از مرگش صرف نظر کنند.

با صلاح دید  خان زند و نظارت عوامل حکومت زندیه  ، وی مدتی در مدارس علمی  شهر ری  واقع در عبدالعظیم حسنی به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس به همین منظور برای مراقبت بیشتر از رفتارها و روابطش به شیراز تبعید شد...

وضعیت جسمی وفیزیکی خان قاجار باعث تحقیر و خشم خاموشی منجر  می شد.  صورتش روز به روز کم موتر و بالاخره درنگاه اول شبیه پیرزن شد. وکم و بیش متوجه  رفتارهای تحقیر آمیز و طعنه های مردم با خود گردید. هنگامی که  خان قاجار باچنین واکنشی روبرو شد.باوجود اینکه دراوج کنترل شدید امنیتی  و اسارت قرار داشت  تمام عقده هایش همراه با خشمی عمیق دروجودش فوران نمود. ودربرخوردها و گفتار ورفتارش آثار این خشم به وضوح به چشم می آمد.

وی در آن هنگام  ،کنار باغ بزرگی محبوس وتحت نظر بود . او  رفته رفته از دیدن کودکان و بازی هایشان  و دیدن روابط زناشویی مردم و حتی جفتگیری حیوانات مخصوصا روباه بر می آشفت،زیرا روباه تمام کرشمه های جفت یابی و رابطه اش را در مقابل آغا محمد خان بی محابا انجام می داد و همین موضوع باعث تحریک خشم و علاقه ی خان قاجار به شکار روباه شد. او تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخت تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شد ، سپس آن حیوان مفلوک وبیچاره را  به اسیری می گرفت و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرد ، و در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرد .

تا اینجای داستان مشکلی نیست!

درست است روباه مسافت  زیادی را برای نجات خود دَویده بود ، روباه  وحشت زده و خسته  برای مدت اندکی به اسارت گرفتار شده بود. اما زنده و سالم می ماند، علاوه بر آزادی، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است !

می‌ماند فقط آن زنگوله !

از اینجای داستان، روباه هر جا که برود  مزاحمت زنگوله ای در گردنش  آرامش وقرار وزندگی را ازاو می رباید.، دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد، بنابراین گرسنه می‌ماند !

صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس تنها می‌ماند !

از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته می‌کند، آرامش ‌اش را به هم می‌زند و در نهایت از گرسنگی و انزوا می میرد !

  روباه مفلوک درشکنجه ای نرم و وحشتناک، آرامش و هویت وجان   خود را می بازد

واین گونه خان قاجار ، فوران خشم خود را تخلیه می نمود.

  این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد، دنبال خودش می‌کند، خودش را اسیر توهماتش می‌کند !

زنگوله‌ای از افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند، بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله...

 اما بعضی وقت ها افرادی آگاهانه و یا نا آگاهانه بسیاری از توهمات و انرژی های منفی را از خود دروجود مان تخلیه می کنند. پرسشهای بیجا. کنجکاوی های غلط درحریم خصوصی. دردل های ناروا . انتقادات بی خود و به هر آنچه که بهانه برای تلخ کردن اوقاتمان بکارمی گیرد بنامیم تلاش میکنند تا روح وجان مارا زباله دانی  برای تخلیه زباله های درون خود قرار دهند. آگاه باشیم و آموزش ببینیم که چگونه در برابر حرفها و رفتارهای منفی و مخرب دیگران خود را مراقبت کنیم. تا نتوانند زباله هایشان رادرمحیط ما دور بیندازند ودروجود ما مدفون کنند و  بدتر از همه زنگوله های توهم را به گردن ما ببندند...

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

  سوم آذر1397


·        برداشتی آزاد از کتاب خواجه تاجدار اثر ژان گور

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روزهای خوب

جمعه, ۲۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۰۰ ب.ظ

 

روزهای سخت و خوب هرکسی به پندارها و رفتارها و تصمیمات خودش مربوط است.

هیچکس جز خودمان ، ما را درک نمی کند و برایمان نمی ماند.

برای داشتن حال خوب باید بخواهیم که حسش را پیدا کنیم.

" خواستن توانستن است" و برای "داشتن"  باید  "خواست و کوشید" ...

"گذشت، مسئولیت پذیری ،دقت و تلاش و پایمردی کلیدهای موفقیت و آرامش ما هستند."
 

باید برای "آرامش و عزت " کوشید و پایمردی کرد!

" کوشش "ممکن نیست ، مگر با " اندیشورزی و دقت و تلاش".

و"پایمردی " محال است تحقق یابد، مگر با "غیرت ورزی و مسئولیت پذیری" .

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

سوم اسفند  1388

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

درک جامعه ی آرمانی

سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۰۰ ق.ظ

  درک جامعه ی آرمانی

"جامعه شناسان آرمانگرایان و ایده پردازان و طراحان جامعه هستند ." افراد خاصی که نسبت به برنامه هاشان ایمان دارند .

 ازاین رو سازمان یک جامعه را مقارن با الگوهای اقلیمی و باورهای ملی ومذهبی ملت ها رسم می کنند. و مردم را برای تکامل و پویایی تربیت می کنند. سرباز و کادر برای  کارگزاری آرمان هایشان چینش کرده و بسیار سخت می کوشند تا دقیقا مطابق با الگوها رفتار شود تا بتوانند  از ماکت جامعوی شان نتیجه ی کامل و درستی بگیرند.

سرچشمه ی ایده ها های آنان پژوهش در باورهای راستین ومترقی است.

 جامعه ی ساختاری جامعه شناسان  مثل هورمون های بدن و همه ی احساساتش حساب وکتاب دارد.

مزرعه ای است که باید باغبانش همواره هشیار و منظم و دقیق باشد. هر آفت و هجمه ای به باغ را دفع کند.

این دقت و هشیاری نتیجه ی درک درست از فهم پدیده هااست.

بی درکی توهم می آورد.

توهماتی که همیشه از آن سخن می گوییم سرچشمه اش "آشوب هورمون های درک" است.

کسی که معنای درد و لذت و نکته سنجی واکنش به پاسخ های نیاز خود در آرامش ودرد را ندارد همیشه "متوهم" است.

انگار" دروغ "می گوید

به جای رفع گرسنگی احساس سیری دارد.

بجای برطرف ساختن  نیاز مالی احساس ثروتمندی می کند.

بجای نیاز جنسی احساس بی نیازی دارد.

بجای احساس گرما و خفگی لباس پشمینه می پوشد و....

این وارونگی در رفتار ها ؛ جامعه را بی تربیت می کند.

"ریا و توهمی " که جامعه را بشدت آسیب پذیر کرده است نتیجه اش بی درکی و بی بینشی  نسبت وضعیت حال و آینده  است.

مردم درتناقض بسر می برند زیرا درک درستی از آینده ی رفتارشان ندارند!

دروغ  می گویند و ریا می کنند ؛ چون ترسو و یا طمع کارند

کسی که حقیر باشد می ترسد!

"آدم شجاع نمی ترسد و طمع نمی کند!"

حد و اندازه اش را می داند.

به نیازهایش پاسخ درست می دهد.

صراحت دارد . وقتی درک درست در تحلیل پدیده ها و حالات و آینده نگری نسبت به رفتار خودش وپدیده ها داشته باشد دیگر آشوبگر و دل آزار نیست!

چرا " دل آزار " می شوند.؟؟؟

چون  "طمعکارند. چون ترسو هستند."

چرا   سازش پذیر نیستند   چون درک درستی از دیگران و خود  ندارند!

چون واکنشی درست برای پاسخ به کنش های رویا روی خود ندارند....

ازاین روی بهترین کار مربی و آموزگار و معلم و استاد و نویسنده وشاعر وفیلمساز و هنرمند این است که به مردم روش درک کردن و بازگشت به بالغ فکر را بیاموزند.

"مهارت های زندگی موفق " و" جامعه ی مدنی" و "توسعه یافته"  به همین "کلید" منوط است ؛

"پاسخ درست به واکنش و تصمیم دقیق برای بهتر شدن.!"

مهارت مهم  و مورد نیاز جامعه ی ما در درجه ی اول " درک آموزی" است .  توان تحلیل و درک خیلی مهم است  هنری که  کمتر آموزش داده می شود و یادگیری اش دراین حالت  انگار ژنتیکی است .

من باور دارم که با تسلط بر بالغ فکری افراد می توانیم درک آنها را نسبت به پدیده ها وحالات هم بالا ببریم.

 باید روی آن کارکرد.تلاش کرد تا "هنر آموزش مهارت های زندگی" یک درس ویژه ی آموزگاران و اساتید وهنرمندانمان باشد.

باید همه ی افراد جامعه مطابق با قانون حاکم بر جامعه یکسان ارزیابی شده ویکسان رفتار شوند.

ریشه ی تبعیض هایی که جامعه را فاسد کرده خشکانده شود.

آنچه را که مردم را دچار انحراف و خطا می کند چیزی جز بی تدبیری در آموزش و بی توجهی به عدالت اجتماعی نیست.

باید آموزش وعدالت برجامعه حاکم شوند.

تا معیارهای ارزشی جامعه  نقش پررنگ تری به خود گرفته تا جرثومه ی تبعیض وارتشا وفساد ازبین برود.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

15 آبان 1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

انسان دگرگون خواه مغبون نمی شود

دوشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۴۵ ب.ظ

هرچه خدا خواست همان به بود

براین باورم

که همه ی گرفتاری های ما در زمین به خرد اندک ما وابسته است.

توهم همان بلیه ای است که شیطان   را ازپای در آورد و مغضوب ساخت.

توهم همه چیز دانی ، توهم خود برتر بینی، توهم زیبایی، دارایی ،عشق....

انسان را به سفاهت و حقارت  کشاند.

انسانی که به اندک خردش ، به اندک قدرت و زیبایی و دارایی اش غره گشت و خود را فریباند و در همه چیز مداخله کرد و مغبون و سرشکسته شد

انسانی که گفت؛ می داند ولی هیچ ندانست.

انسانی که گفت؛ دارم ولی نداشت.

انسانی که گفت ؛ می مانم و نماند.

انسانی که زور آزمایی کرد و خرد شد.

انسانی که گفت ؛ زیبایم ولی زشت بود.

انسانی که گفت؛ عاشق است  و بد عهدی کرد.

این انسان فقط  می داند که می تواند باشد اما نمی داند و نمی آموزد که باید برای بودن دگرگون شود و حرکت کند...

برای بهتر شدن باید دگرگونی ها را پذیرفت  و از هزینه های تغییر نترسید.

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

13 آبان 1398

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

توهم رفتاری

يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

 توهم رفتاری

یکی از هولناک ترین و خطرناک ترین و بلکه بزرگترین بیماری های فردی و جامعوی توهم دانایی است. توهم یا اشتباه در درک و فهم و رویگردانی از فهمیدن وآموزش است. فرار از اندیشیدن وترساندن دیگران از دانستن بیماری مهلکی است که می تواند بر فرهنگ جامعه و هویت فردی تاثیر بسیار بدی داشته باشد.

کسی که خود را بی نیازاز دانستن بداند و نتواند بگوید نمی دانم و خود را خبره ی همه کارها بپندارد ؛ بی نهایت خطرناک است.

به تعبیرامام پارسایان : «مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لَا أَدْرِى أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ »

کسى که از گفتنِ " نمى‌دانم" روى گردان است، به هلاکت و نابودى مى‌رسد .(حکمت84نهج‌البلاغه)

اینگونه از افراد راه را برای پیشرفت جامعه می بندند.

در واقع توهم مذهبی ، دینداری ،دانایی باعث به وجود آمدن انحرافات و اختناق و رکود باورها و تناقض در رفتار ها می گردد. کسی که در توهم دانایی غوطه ور باشد انتقاد ناپذیر و پرخاشگر و مستبد می شود و هرگز پذیرای انتقاد و پیشنهاد و جویای آموزش و پرورش نخواهد بود. پس بهتر است قبل از اینکه این بیماری، هویت جامعه و یا کسی را از پای در آورد باید سطح وکیفیت مطالعه دگرگون کرد و از خود فریبی وغرور سرتافت...

پرسش این است که توهم  فرد و جامعه  ازکجا سرچشمه می گیرد؟

 می توانیم با لوازم دانش رفتارشناسی اجتماعی و رسم و رصد جوامع وافراد مبتلا  دریابیم که تقلید و جو گیری و ظاهرگرایی و قشریگری ناشی از حب و بغض و نا آگاهی های درکی ومفهومی ، کهنه پرستی وخرافه گرایی ، حقارت ، کینه توزی ، خود برتربینی ، تحقیر شدن  درپیشگاه  حق و یا مورد ستم واقع شدن ، تناقض رفتاری از دیگران دیدن ، فرار از واقعیت ، طمع برای ابراز وجود، احترام خواهی مفرط، توقع نامنزه ،  ترس از حقارت و تکبر وغرور، بزرگترین عوامل بروز سرطان بسیار مهلک توهم است.

این صفات در هر فرد جامعه ای که باشد، فرد و جامعه متوهم می شود. باد می کند و اغلب حالت تهاجمی و تدافعی می گیرد مانند ماهی بادکنکی ازخودش تفاوت ماهوی نشان می دهد این رفتارها . یعنی اینکه براثرعارضه ی ترس وتردید  می خواهد از خودش دفاع کند و یا برعکس حالت تهاجمی بخود می گیرد ، توجیه گر و مستبد می شود و دشمن تراشی می کند و به دنبال فرسایش و تناقض سرانجام به رکود و افول می رسد .

 حمیدرضاابراهیم زاده

بابلسر 14 شهریور1398

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روز زیبای دختر مبارک باد

شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ق.ظ
 

 

تولد حضرت فاطمه ی معصومه(س)

روز  دختــر شایسته 

مبارک باد

 

 

 

حضرت فاطمه‌ی معصومه نامی پر آوازه و ارزشمند برای ما مسلمانان بویژه ایرانیان است.

بانوی حکیمه و دانشوری که پارسایی و دانشش از دختر امام موسی بن جعفر(ع) و خواهر امام رضا(ع) بودن بیشتر اهمییت دارد. علم و حلم و پارسایی وجود و مهربانی و کرامت آن بانوی بزرگوار باعث شد تا او را نیز به معصومه یاد کنند.

 

             همــنام آن مظلــومــه‌ای                 دخــت نجــیـب حومــه ای

 

          در پهــن دشــت ایــن جهــان         قطعــا تــو هــم معصـــومــه‌ای   

 این ایام، بخاطر میلاد کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س) و ولادت برادر بزرگوارش امام رضا(ع) معدن جود و سخا به دهه کرامت نامگذاری شده است.

 

البته بانوان روز مادر و زن را از روز دختر جدا می‌دانند.

از این فاطمه تا این فاطمه راهی نیست اما این تفکیک باعث می شود تا لااقل در سال دوبار عظمت معنوی زن به رخ کشیده شود و یادمانی باشد برای قدردانی و سپاس از ایثار و محبت و کمال و جمالِ جنس فرشته خو.

 

مادر و خواهر و دختر و همسر و...، عناصر موثر در تربیت جامعه و عوامل بزرگ موفقیت مردان بزرگ.

 

شنیدید که می‌گویند پشت هر مرد موفق و بزرگی زن فداکار و بردباری ایستاده است.؟

 

شاید آنقدر این جمله در حد کلیشه و شعار تکرار شده باشد که بانوان محترمه متوجه اوج عظمت و ارزش تلاشهای خود و واقعییت بزرگ معجزه‌ی مهر و ایثار نشده باشند...

 

 حقیقت اینست که غالب زنان، وجود خود را ذره ذره در طبق اخلاص و جرعه جرعه در جام ایثار می‌ریزند و از شهد حیات خود به فرزندان و شوهران و برادران و پدرانشان می‌نوشانند. و خود را فدای ترقی و اعتلای عزیزانشان می‌کنند. تا به لبخندی، لذت خشنودی را بچشند.

 

اما پشتوانه یک زن موفق، غالباً همت و مهر و محبت و ایثار و خون‌دل خوردن‌های اوست.

 

البته زن موفق اگر درست معنا شود بسیار مفید فایده است.

 

متاسفانه امروزه زن موفق به کسی اطلاق میشود که فقط تحصیلات عالیه و شغل خوب و مکنت فراوان دارد. اتفاقا این موارد و آیتم‌ها نیز ستودنی است.

  

 

 

 

اما واقعییت اینست که زن موفق علاوه بر تحصیل کمال و ارتقای سیرت و بصیرتش کسی است که آسایش بیشتری دارد. و درپیشگاه وجدانش احساس عزت و لذت می‌کند...

 

در مقابل عزت مادرانیکه فرزندان برومندشان در عرصه جهاد علمی برگزیده‌اند. هیچ لذتی با حالِ این مادر قابل قیاس نیست. مادری که فرزندان نیکو می‌پرورد و شوهر موفق و خشنود به جامعه هدیه میکند و یا از وجود خود در اعتلای رفاه و عزت و سربلندی جامعه‌اش هزینه می‌کند...

 

برای من بهترین و ماندگارترین اساتید و معلمان  و دوستانم بانوانی از این طبقه بودند که از سر اخلاص و محبت و ایثار همه همت خود را برای ترقی و اعتلایم مصروف داشتند....و بی‌تردید برای اغلب مردم نیز این دیدگاه صادق است که زنان در عرصه آموزش و تربیت و حراست از کیان دانش و اندیشه و احساس، پیشتازان و نمادهای عشق و محبت جهان آفرینشند.

 

و دختران عزیز جامعه پیش بسوی عزت و افتخار، که عزت و افتخار با تحصیل و تهذیب بدست می‌آید.

 

پس گرامی باد روز دختر برهمه‌ی بانوان، و زنده باد بر شما منادیان عشق و محبت و ایثار و افتخار.

 

امیدوارم همای سعادت و سربلندی و سلامتی برای ابد بر دوش صبورتان جاخوش کند.

 

 دوام عزت و سلامتی و شادابی شما بانوان آرزوی ماست.

        

 

اشاره:

حضرت معصومه (س(

در اول  ذیقعده سال173هجری قمری

مطابق با دوشنبه ششم فروردین ماه سال 169در مدینه چشم به جهان گشود.

 

 

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری  مطابق با دوشنبه نوزدهم مهرماه سال195 خورشیدی در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف الهی است.
                          

 

آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.

در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والا داشت که امام هشتم برادرتنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند. فرمود:

«من زار المعصومة بقم کمن زارنی» :

(کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).

               

                            حمیدرضا ابراهیم زاده     1391/6/26    

 

 

 

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است. 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

معصومه ی من

جمعه, ۱۳ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۵۵ ب.ظ

 

سالروز رحلت بانوی مهر و باران

حضرت فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

 

نتیجه تصویری برای حرم حضرت معصومه

 

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.


 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی» : (کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).


مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه» ‍:  (سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر).و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»: (سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت، ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده).بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان».

(ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام  در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.

 


خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.

از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند.

هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید

این سوال که پیامبر اسلام با آنکه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بیشتر دوست می داشت و به او بیشتر اعتبار می داد. سوالی است که درباره حضرت معصومه علیها سلام نیز صادق است که چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه علیها سلام توجه می کرد و در میان آنها این دختر به آن همه مقامات نایل شد. پاسخش این است که در آیات قرآن و گفتار پیامبر و امامان به طور مکرر معیار, داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی است.

 

 


تصویر مرتبط


براستی که حضرت معصومه علیها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی اسلام یکه تاز عرصه ها و در علم و کمالات و قداست گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی تافته ای ملکوتی و جدا بافته و ساختار وجودی او از دیگران ممتاز بود.همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:‌ «فداها ابوها» : (پدرش به فدایش باد)، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراین نام رازها نهفته است. یکی از رازها این بود که در علم و عمل از رقبای خود پیشی گرفته و دیگر این که از ورود شیعیان به آتش دوزخ جلوگیری می نماید.

 همچنین از نظر کمالات علمی و عملی بی نظیر است دیگر این که گرچه مرقد مطهرش آشکار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی نیست ولی مطابق مکاشفه ای که برای بعضی از اولیای خدا روى داده امام باقر یا  امام  صادق علیهم السلام فرمودند: «کسی که مرقد حضرت معصومه علیها سلام را زیارت کند به همان مقصودی نایل خواهد شد که از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نایل می شود. از دیگر مشابهت های حضرت معصومه علیها سلام به حضرت زهرا فداکاری ایشان در راه اثبات ولایت بود زیرا حضرت معصومه علیها سلام نیز آن چنان تلاش کرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسید.

یعنی حضرت معصومه علیها سلام نیز با کاروانی از حجاز به سوی خراسان برای دیدار چهره عظیم ولایتمداران عصر یعنی برادرش حضرت رضا علیه السلام حرکت کرده تا یار و یاور او باشد ولی در مسیر هنگامی که به سرزمین ساوه رسید دشمنان خاندان نبوت در یک جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ریختن زهر در غذایش او را مسموم ساختند که بیمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سکونت در قم به شهادت رسید

 


همان گونه که حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی علیه السلام را تبیین می کرد، حضرت معصومه علیها سلام نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی علیه السلام است که با اثبات ولایت او ولایت امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.

برای نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل می کنند که فرمود: پیامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روی پرده ای در قصر بهشت دید که چنین نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علی ولی القوم» : (معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردم است) و بر روی پرده درگاه قصر دیگری نوشته شده است: «شیعت علی هم الفائزون» (شیعیان علی رستگارند).نیز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:‌«الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»: آگاه باشید! کسی که با حب آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است).

یکی از روایات او که با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد این است که:‌حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز عید غدیر خم فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر او است و نیز به علی فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسی به موسی (ع) است.به این ترتیب می بینیم حضرت معصومه علیها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جای پای حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت و همچون او در عرصه  جهاد و تلاش برای اثبات حق کوشید تا جایی که جانش را فدای ولایت نمود و شهد شهادت نوشید.

 

وفات:

به شوق دیدار برادرش امام رضا عازم ایران شد .

برای پیمودن راه خراسان باید  از قم می گذشت

بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند؛ و در حالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعری» زمام ناقه آن حضرت را به دوش میکشید و عده فراوانی از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجری قمری حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده میشود شتر آن حضرت در مقابل در منزل «موسی بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگی کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه سِتّیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانی و «بنا بر قولی دوازدهم ربع الثانی» سال 201 هجری پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فرو بست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوی محل فعلی که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند.


نتیجه تصویری برای حضرت معصومه

 
همین که قبر مهیا شد در این که چه کسی بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکی از آن دو وارد قبر شد و دیگری جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسی سخن بگویند بر اسبهی خود سوار و از محل دور شدند. بنا به گفته بعضی از علما به نظر میرسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا و امام جواد علیهماالسلام باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیاء الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه سلام الله علیها موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد علیه السلام به سال 256 هجری قمری اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوی بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شد.

احادیثی پیرامون حضرت معصومه سلام الله علیها

قال الصادق علیه السلام:

انّ للّه حرماً و هو مکه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة ألا و ان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الکوفه الا و انَّ قم الکوفة الضغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الی قم تقبض فیها اموأة من ولدی اسمها فاطمه بنت موسی علیهاالسلام و تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة با جمعهم؛ خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی علیه السلام حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت در بهشت سه در آن به قم باز میشود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا میرود که اسمش فاطمه دختر موسی علیه السلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت میشوند.

عن سعد عن الرضا علیه السلام قال:
یا سعد من زارها فله الجنة ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا علیه السلام: عن سعدبن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا علیه السلام عن فاطمه بنت موسی بن جعفر علیه السلام فقال:

من زارها فله الجنة.

امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که حضرت فاطمه معصومه را زیارت کند پاداش او بهشت است .

 
عن ابن الرضا علیهماالسلام قال:
من زار قبر عمتی بقم فله الجنة .(1)
امام جواد علیه السلام: کسی که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است .

امام صادق علیه السلام:
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة.(2)

امام صادق علیه السلام:
کسی که آن حضرت را زیارت کند در حالی که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست .

امام صادق علیه السلام:
«الّا انَّ حرمی و حرم ولدی بعدی قم»(3) ؛ آگاه باشید که حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است .

 



پی نوشتها:

1- کامل الزیارة.

2- بحارالانوار، ج 48، ص 307.

3- بحارالانوار، ج 60 ص 216.


 

حمیدرضاابراهیم زاده

30/10/1394

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.
 

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده