دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

افلیج

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۸:۳۸ ب.ظ

 

افلیج

خوش بینی وخوش خیالی بخش زیادی از خوش اقبالی و آرامش است اما من ؛

همیشه از خوشبینی ام  پس گردنی خورده ام.

 کلاس سوم دبستان که بودم  فکر می کردم خودنویس خودش مشق می نویسد!!!

من می خوابم و مشقامم نوشته میشه!

به همین لوندی و راحتی!

این بود که بایک جان کندنی ، نود تومان پول نقد و رایج مملکت جمع کردم و یک خودنویس خریدم.

جعبه را باز کردم و طبق دستور شیشه ی خوش نقش مرکب پلیکان‌ را گشودم و با فشردن دریچه لاستیکی شکم قلم، خندق بلای خودنویس را پر از مرکب کردم‌. وهمه چیز را مرتب جمع وجور کردم.

چه اینکه چکه ای از مرکب اگر روی ملحفه یا فرش یا هرجایی می چکید بر فنا می رفتم.

علی رغم شلوغی خونه ی پدر بزرگم که اونجا زندگی می کردیم  ،دم غروب در  خلوت محض همه ی اینکارها را در داخل سینی مسی انجام دادم. 

سپس

صفحه اول دفتر را باز کردم

کتاب را هم باز کردم

پس از معارفه صفحات کتاب ودفتر وخودنویس. و تودیع خودم رفتم زیر کرسی نگاهشون کردم تااینکه خوابیدم.

درعالم رویا دیدم خودنویس دوان دوان نفس زنان می نویسد و خیلی زود همه مشق ها تمام شد

نوبت پاکنویس علوم وریاضی شد....

درخواب خوش بودم که مادر بزرگم صدایم زد و گفت پاشو صبح شده مطالبه کن.

پدر بزرگم می گفت:  بزار بخوابه.

علیرغم دقت و واقعیت جنس دغدغه ی مادر بزرگم  اما نظرم از همان اول با نظر پدربزرگم نزدیک بود.

خیلی با پدر بزرگم موافق بودم.

بااینحال بر خواب غلبه کردم.

و هیآتی از دوچشم و  سرو گردن را به بازرسی از حسن انجام کارهای خودنویس فرستادم .

چشمتان بد نبیند

هیچ کاری انجام نداده بود.

برق از سرم پرید.

بسرعت  دنبال دلیل کار رفتم هرجور به خود نویس دستور و فرمول دادم مردک تنبل حرکتی دال بر حیات عقلی خود نشان نداد.

این بود بامداد خودکارم بسرعت مشق هامو نوشتم  و بدون صبحانه رفتم مدرسه

چون  یکریز درحال مشق نوشتن بودم

وتا تونستم سر پریدم.

یعنی بخشهایی از صفحات و سطرهای زیادی را  تعمدا لایی کشیدم.

اگر همه کتاب را عینا می گنجاندم  قطع یقین بودجه ی وقت تامین نمی شد.

این بود که رندومی و اولویتی نوشتم...

 روز آخر هفته بود یا فرداش تعطیل بودیم.

معلم هم با توجه به حسن سوابق قبلی ام دقت چندانی به مشقم نداشت. فقط گفت به به چه خطی!!!. احسنت پسرم.

نفس راحتی کشیدم....

 خیلی از بزه کاری های دیگران را  همینطور به عطای فردا بخشید ...

برگشتم خونه و خود نویس را واکاوی کردم تمام اعضا و جوارحش را باز کردم

دستم مرکبی و سیاه شد.

دیدم چیز خاصی ندارد.

انواع  راه حلها را برای راه رفتن خودنویس افلیج انجام دادم

انگار نه انگار نود تومن پول براش رفته بود.

بانود تومن یه کاپشن و یه شلوار ویه کفش آدیداس  می تونستم بخرم.

امااین افلیج را سربار خودم کرده بودم.

بالاخره از این واقعه نامبارک التجا به عموی عزیزم آقا میرزا  بردم و  عرضه کردم و گفتم چرا خودنویسم  نمی تونه بنویسه.

نگاهی کرد و ضمن بازرسی پشت دفتر مشقم را برای امتحان و تست  صفحه آخر دفتر مشقم را انتخاب کرد و با طمانینه ی خاصی نوشت؛ مرگ بر امریکا

دوباره نوشت :

مرگ بر صدام ضد اسلام.

مرگ بر منافقین وکفار.

مرگ بر شوروی.

مرگ بر میتران.

مرگ بر انگلیس....

اینقدر مرگ بر مرگ بر نوشت تاآن صفحه از مرگ سیاه وکبود شد

فرمودند: بسیار عالی خوبه...

گفتم پس چرا خودش راه نمیره بنویسه؟

صدای خنده اش سکوت اتاق را شکست و فرمود خودنویس باید توی دستهای کوچولوت راه بره خودش  خوبه. مثل خودکار ومداد هست.

خودنویس به دردت نمی خوره .

مرکب وکثیف کاری داره.....

برای کارهای مهم مثل شناسنامه نگاری و خطاطی و قباله نویسی و امضا ها و نامه ها و... خوبه نه مشق و دیکته....

عرق سردی از پشت گردنم در شیار ستون فقراتم دوید و  پشتم  را به سرسره تبدیل کرد.

ای وای!!!

افلیج 

نود تومن حق معلولیت ازم گرفت!!

این اولین ضربه روحی زندگی ام محسوب می شد.

معمولا با مشکلات کنار نمی اومدم ولی باافلیج کنار اومدم .

براش یه دفتر خط گرفتم وروزها باهاش ادب و آداب کار می کردم...

ادب آداب دارد....

 

حمیدرضاابراهیم زاده

چهارم آذر۱۴۰۰

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی