دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۹ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

خشم و توهم

دوشنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ

سنت های الهی در حوزه  نزول عذاب موقعی رخ داد که توهم فراگیر شد. مظلوم با ظالم همکاری می کرد و هرگز در برابرستمکاری مقاومت نکرد و خدا را به پشتیبانی خود نپذیرفت واز خود هیچ حرکتی  که دلیل برپایداری باشد نشان نداد.

سپس نخبگان و اوتاد نادیده گرفته شدند و سپس موازنه به هم ریخت!

ولی خداوند هرگز سنت خود را از توازن خارج نمی کند و به بدترین نحو ممکن این ننگ وتمدن ننگین و همه ی عادات و زندگی ونفوس آنها را محو می کند

تاریخ جهان نشان می دهد این اتفاق بارها رخ داد

وقتی یونس به قهر رفت؛

مردم گرفتارشدند یونس هم گرفتار تر!

وقتی لوط حرکت کرد عذاب شروع شد!

وقتی هود رفت همه چیز برهم خورد!

هنگامی که نخبگان و اوتاد قهر کنند

این اتفاق می افتد آنها موقعی قهر می کنند مظلوم با ظالم همکاری می کند و ترس و توهم همه جای جامعه را همانند مه غلیظی در برگرفته باشد.

واکنون دوره ای است که توهم دینداری و دانایی و توانایی و ...جان ودل مردم را خانه ی خود کرده است.

بااینکه مردم می دانند در این تقابل ها و ستمها نفعی ندارند وروز به روز ارزش زندگی و خرد و بهای زیستن آنها کمتر وکمتر می شود امادر توهم عمیقی با ظالم همکاری دارند.

و در درون زر وزور و تزویر  یا به یک کلمه پول  را خدای خود می خوانند و خود به خواب زدگی عمیقی را برخود  استیلا می دهند و هرگز از دریچه بیداری به جامعه نمی نگرند.

کتاب آسمانی ما که در برگیرنده کاتالوگ آفرینش وانسانهاست می فرماید:

تعاونوا علی البر والتقوی

در پارسایی ونیکو کاری بایکدیگر همکاری کنید اما؛

ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان... (مائده ۲)

در دشمنی و گناه باکسی همکاری نکنید!

وباز می فرماید؛

ولا ترکنو ا الی الذین ظلموا. (هود۱۱۳)

خودتان را نردبان ستمکاران  قرار ندهید.

وحال به ازای زندگی کرم وار در لجن، دستور الهی پیروی نمی شود.

پس باید منتظرماند  

زیرا پس از این درهمه ی آیات از عذاب گروهی و دسته جمعی گفته است.

از نظر علمی سیل وتوفان و زلزله و رانش ونشست وسونامی  وآتشفشان ها و خشکسالی و.... امری دلیل محور از لحاظ زمین شناسی داشته باشد

اما همواره قارونی در یک بزنگاه  خاص با نشست زمین بلعیده شد.

فرعونی دریک بزنگاه خاص غرق شد و از این‌منظر واقع شدن این رخدادها را باید سنت و حکمت می دانست

نشست زمین زلزله های مهیب خشکسالی وسیل های مهیب توفانها.

آتش سوزی جنگلهای ایرانی

همش معنا دار است

اگرچه در کالیفرنیا ونیوزیلند و در همه جای زمین سیل وتوفان و قهر طبیعت وجود دارد و  رخ می دهد.

اما

این توهم رفتاری شگفت آور  تحلیل ایرانی است که برای خود این خشم ها را آزمایش الهی می داند!

و برای دیگران خشم وقهر خدا!!!

درحالیکه بیدارباش برای خود بخواب زدگان ومتوهمان همواره با خشم وعقاب صورت گرفته است! 

واین بار  سنت الهی است که  در بزنگاه خاص با منظره ی خشم خدا برای متوهمان بسیار جدی می شتابد

توهم ایرانی از نوع خطرناک ترین سرطان های جامعوی است و تمام شدنی نیست

مگر با سنت خدا

وخداوند بارها تمدن های متوهم و متفرعن  را در هم کوبید!

این وعده ی الهی است.

نوعی تفکر صهیونیست اسلامی و قسیسم ایرانی وجود دارد که همواره بدنبال راه فرار از قوانین وبافتن کلاه شرعی برای  رهیافت مادیگرایانه ی سیری ناپذیر خود و مجاب کردن  منتقدین و حتی مخدری برای ذهن خودش وجود دارد که مردم را به توهم فرا می خواند.

فرمایشاتی که ستمدیده را به تحمل وهمکاری دعوت می کند تا ستمکار به غایت رفتارش  ادامه دهد.

این نوع فکر و روش فکری شبیه روش اسلامی ویا منبعث از قرآن نیست.

سنگر ساختن از دین ومذهب برای بهره برداری از منافع مادی، بیش از حد وقیحانه است.

مطامع مادی که با ابزار دین بر آورده می شوند

همواره باعث فساد وتبعیض و جنگ و هرزگی شده اند.

همه ی کژی ها ونا راستی هایی که در دنیا وجود دارد متاسفانه بانام عقیده ودین وارد حوزه فکر و فرهنگ جوامع  شده اند و مردم و جوامع مورد تعرض شیاطین نقابدار قرار گرفته اند.

 

بنابراین اگر این توهم برچیده نشود  وخود فریبی  و اغفال وگمراه کردن ملت ها  اصلاح نشود ؛

بی گمان باید منتظر سنت های الهی بود

که فرمود؛

وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا.

واذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها

ففسقوا فیها

فحق علیها القول

فدمرناها تدمیرا.

وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح وکفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا ....

سوره اسرا ایات۱۵ تا ۱۷

 

واین مسیری است که جوامع  به نمایندگی خود فرمایشان به آن دچار کرده اند و ذهن تاریخ فقط به اظهار نمادهایی از نخبگان  همچون نوح و یونس وهود و...بسنده کرده است.

و از فروپاشی نمرود وفرعون وقارون هایی گفته است که هرکدام خود وجامعه ی خود را به خدا خواندگی خویش وادار می کردند ...

 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۲۳دی ۱۴۰۰

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

قصه ی عشق در قرآن

شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۳۰ ق.ظ

قصه ی عشق در قرآن

خداوند برای بهسازی و بازیابی  درک مردم و تقویت قوَه ی بالغ فکری بشر جهت تکامل از  ابزار قصه  در آموزه هایش استفاده کرده است که همه ی این قصه های حکمت آموز سربازان خدا محسوب شده و دارای رویکرد  مبانی تربیتی بسیار بالایی است

آیه 62 آل عمران:  إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

این همان سرگذشتِ واقعی (مسیح) است.  و هیچ معبودی، جز خداوند یگانه نیست؛ و خداوند توانا و حکیم است.

 غافر  ٧٨ : وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ

  سوره هود120: وَکُلًّا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ

یوسف/3: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ

سوره یوسف /111 :لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

 قرآن  دقیقا از حقیقتی برای  یقین قلبی وآرامش دل پویندگان راه وطریقت میگوید که ما به آن قصه می گوئیم.

«قصَی -  قصَه»  یعنی پی جویی که عنوان  تیتر وشناسنامه ی سوره 28 است

حقیقت پژوهی  در داستانهای قرآن بسیار مدون وحکمت آمیز مهندسی شده است.

 داستانهای قرآن  منبعث از حکمت های رمز اندودی است که خدا برای بهسازی وبازیابی بالغ فکری و فایلهای مخفی شده واز دست رفته ی ذهن بشر استفاده می کند

در هولوگرام  خدای بزرگ ما همه آدم  وحوا  هستیم.

  هرچه در شما وجوددارد درمن هم تلالو دارد  قصه ی یوسف مال من هست. و...

 همه  ما از ذات خدائیم ولی در پروسه زمان و با توجه به غبارها و خطا ها و فراموشی ها ،خدایی ما از ذهن ، گمشده است....

پدیده ها وانقلابات روحی بزرگترین حوادث، جنگها،اصلاحات وتغییرات را باخود همراه می کند.

وعشق نیزمهمترین انقلاب درون بشر به شمار می رود 

محی الدین عربی از نای  نبی اکرم گفت:

 هل الایمان الاالحب؟ هل الدین الا الحب؟

آیا باور چیزی جز عشق است؟؟؟؟

عشق زمینی هم اگر برای ما باور بیاورد ویا باعث جوشش باور باشد بی نهایت حب اللهی است

عشق زمینی موطن پندار نیک است. آنچه اززلیخا  دیده ام چیزی جز تکامل و موفقیت نبود.

-   تمام اپیزودهای عاشقانه قصه یوسف و زلیخا  عارفانه  است. وهمه ی آموزه های عارفانه اش عاشقانه است.

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

 که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را... (حافظ)

قشنگی داستان اینجاست  زلیخا باتحمل هزینه  بهای سنگین ،معامله ی دوسر برد نصیبش شد

 عشق زلیخا به یوسف اگرچه  در تفاسیر هوس آلود تعریف شده است .

نگاه  غالب مفسرین به واژه های عرفانی اغلب ظاهری و یا مخدوش شده است. تغییرات زیادی در ارزش گذاری نرخ واژه ها والفاظ مهم  واصیل پیش آمده  و بسیاری از واژه ی های وزین، از اساس مبتذل  و سطحی ترجمه شده است.

انسان موجودی دو وجهی است که هم با کالبدش که دست ساز خدای خلاق است آدم می شود وهم با روح دمیده شده از کام خدا به آدمیت  مشرف می شود.

خداوند بنای خلقت انسان را اینگونه آفرید که وجه کالبدی  یا حیوانی بشر با وجه فرشتگی بشر به تعادل وتوافق برسد و اورا به تکامل برساند

یکی از علائم بی شعوری  بی صداقتی با خود است.وبیشعور کسی است که نتوانسته  است با فطرت و شاکله ی کالبدش  مطابق و صادق باشد. و با نیازها ومناسبات  واقعی خود کنار بیاید.

 زلیخا یوسف نبی را از ضلع انگیزشی عشق دوستش داشته ومحبت وانگیزشش را ابراز کرده است.

اومبتذل وفاسد نبود و به هرکسی عشقش  ابرازش نکرد. بلکه با بهای گزافی  خریداریوسف شد وبا توجه به عفت یوسف  حس عشقولانه  وتعلق خاطرش به یوسف نبی  شعله ور ترشد و فهمید دقیقا راه را درست آمده است.

 طبیعت امر محیطی  ومقتضیات جامعوی زمانه ، رفتار زلیخارا  برای التیام  تمنیاتش مذموم نمی داند.اما جامعه ی آن زمان یوسف را در  شان زلیخا نمی پنداشت.

 تمسخر بانوان سرشناس همین بود که مگر یوسف   چه تحفه ای هست خودت را برایش خراب کردی  وحتی نتوانستی ازش کام بگیری!؟.

خانم زلیخا هم گفت: باشه بیایید ببینید که این تحفه چه آتیشی می سوزونه !!.

خوب اینها هم یوسف دیدند و حتی دستشون را هم بریدند. فهمیدند  زلیخا همچی بیراه هم نرفته است...

اماازلحاظ معنوی هم جاذبه ی جمال وسلطنت معنوی  یوسف اظهرمن الشمس است .

زلیخا بسیار بسیار خوش سلیقه بوده که همچین درخواستی را باکلی تدبیر ازش کرده منتهی برهان خدا این امر را برای یوسف نپسندید. وپیمودن این مسیر را برای یوسف انحراف انگاشت.

درابتدای آیه 24 سوره یوسف می فرماید: ولقد همت به:

یعنی: قطعا خانم زلیخا به جناب یوسف کشیده شد واهتمامش رابرای کامجویی ازیوسف گذاشت .

اتصال ضمیر مستتر " ه " به  " ب "  یعنی جناب آقای یوسف

وادامه می دهد: وهمَ بها: یعنی کشش تقابلی وطرفینی بوده وجناب  یوسف هم بهش کشیده شد. ومیلش به زلیخا شعله کشید.

 ضمیر مستتر"ها"که متصل به ب است ،مفرد مونث را می رساند وآن زن کسی جز زلیخا نیست که یوسف بهش اهتمام پیدا بکنه...

 اشاره ی بسیار قشنگی است که نشان میدهد یوسف نبی  هم کالبد انسانی  دارد.

منتها یوسف  درخود عصمت نبوی ورسالتی خاص دارد که باید پروسه ی تکامل وخود را ازاین گذرگاه به حرکت درآورد. ابدا نمی تواند به این خطای فاحش  موفق شود.

اینجا امر خواستن وتمنای جنسی طرفینی است. اما  حضرت حق فرمود:

 لو لا ان رءا برهان ربه کذالک لنصرف عنه السوء والفحشاء ...

اگردلایل وبرهان پروردگارش نبود یوسف هم  قافیه را می باخت.

 چون یوسف درکسوت رسالت بود ود رهولوگراف خدا او پیامبراست.

 وباید پدید آورنده ی شکلی از درستی وتکامل باشد. واین بخش از جامع سلولی تکامل را با رویکرد نبوی خود کامل کند.

 بالتبع خدا به حال یوسف تحول داد  تا چیزی دراین مقطع عارض نشود

کسوت وکسا برای یوسف صاحب معانی خاص ومتعدد است. (منزلت و لباس )

- گرگ حسادت برادران، لباس یوسف را درید ولی کسوتش برتن یوسف ماند

- گرگ شهوت زلیخا لباس یوسف را درید ولی کسوتش بر وجود یوسف ماند

-  گرگ تعلق خاطر وحب  فرزند واشتیاق به یوسف در یعقوب  لباس یوسف را ازتن درآورد  تا  چشمان یعقوب را بدراند ودیده اش به جمال یوسف منور گردد

 گرگ خشم وشهوت وآز وحسادت وتعلق همه ازیوسف گریخت.

ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزید از این خواب گران.

 باتوجه به منع شرعی موجود برای حرمت  عشق زن شوهر داربه هراجنبی غیر شوهرش. اغلب تفاسیر فرجام غلطی را برای تمنای خانم زلیخا درنظر گرفته اند.

«ولا متخذی الاخدان »« ولا متخذات الاخدان» درآیه 25سوره ی نساء.و آیه5 سوره مائده ازاین حیث بعنوان تذکر وارد شده است.

نکته اینجاست :

بسیاری از احکام وقوانین ازابتدای امر به صورت امروزی نبودند،بلکه به مرورو با توجه به تکامل وتوسعه مدنی جوامع بشری احکام حالت ناسخ ومنسوخ شدند وبا مقتضیات زمان قالب شدند وجایگاه وضع این قوانین با خداست.

مثلا وجوب روزه  و حرمت  ومنع شراب  ومسکرات سالها بعداز بعثت  وضع شده است اینطور نبود که از آغاز این قانون بوده باشد.اما برخی حرمت ازمنکرات مانند حرمت زنا پیش ازاسلام در ادیان ابراهیمی موجود بود.

- امتیاز زلیخااین است که به هیچ هوس دیگری زبان زد نبود.هیچ گرایشی به کسی جز یوسف نداشت.باوجود باورهای کوچکش همانند گذاشتن پرده بر روی بت و... به آنها پایبندی داشت.و... از رحمش فرزندی نیامد  وحتی گفته اند  زلیخا باکره بوده وشوهرش کاملا عنین واز حیث مراتب مردانگی  عاری بود...

( برداشتی از کتاب: یعقوب ترین یوسف ، یوسف ترین  زلیخا- سید مهدی شجاعی)

- یوسف هم در هولوگرام آتیه اش زلیخا را درنهایت همسر خود می دید وبالتبع اهتمام غریزی اش شرائط فعلی را نداشت. و می دانست که درنهایت به او دچار خواهد بود...

- عشق زلیخا دراین نگاه برای من نه تنها زشت نیست بلکه مقدس هم هست. که یوسف و برهان ربَش را واداربه پدیدآوردن معجزه ای برای  تغییر عجوزه به باکره ای خوش طینت کرد.

-  رسم ندارم که دراین مباحث چیزی را باز کنم. افشای بسیاری از حقایق با توجه به وضعیت موجود نوعی سهل انگاری ویا شقاوت هست.

-  واژه ی فتانت برای زن زیباست.که با جلوه گری و رخ نمایی عقل عاقل را می رباید.

فتانت و فتَانگی ازنشانه های جذابیَت زنان است. فتانه بودن زن شناسنامه ی اوست.

مفتون  شدن. مورد فتنه ی چشم وزبان ودل زن قرار گرفتن  سیاست زنانه است که دروجودش نهادینه شده است .این فتانت وکید دراختیار خدای بزرگ است. مال خدای صاحب کید است.

 ان کید کن عظیم.  یعنی خدای عظیم وصاحب مکرو الماکرین خودش این کاره هست.

- در قرآن خدا  بزرگ است وقرآن و قیامت وعرش و کید زن

طبیعی است حکمت این کید سراسر نهفته در اسرار فتانت وجمال زن است. زن آینه جمال خداست. اسباب بازی شیطان نیست

- بمن گفته اند که بگویم :  علت عاشق زعلت ها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست . / مولانا

 عشق  انسان به انسان که اغلب به همنوع  ستایی و نوع پرستی می رسد به همان زیبایی عشق  انسان به خداست.

این مهرورزی وعشق ، مشق و رزمایش وآزمونی برای درک عشق بزرگ ومنزه است...

 اما آدم ، دم بر نتافت و حامل اسرار و ظلوما جهولا شد(احزاب72)

انسان عاشق شدن را عجیب بلد است می دانید از کجا؟

عاشقی درخون اوست. عاشق درروح انسان قدمتی دیرینه دارد. قدمتی به قداست پرستش و خلقت.

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿الحجر: ٢٩

 آدم  :

«آ»ی خود را از الله (اله عالمین )وام گرفته است  و«دم» از  دم اله العالمین وارد ریه هایش شده واو آدم شد وما هم آدم...

-    هر کسی عشق  بالغ وکاملی  را به جان می خرد ودر سوز وگدازش می تپد وتن به حساب وکتاب عقل نمی دهد شهید می میرد ولحظه لحظه اش خدا پرستی می شود. عشق ذکر است . محبت است

وازاین جهت ((اله ))که جمیع صافی الصفات مهر وجلال وجمال را باهم  دارد می توانیم اورا عاشق ترین موجود کائنات بشناسیم که گفت به نام اله (الله) که رحمان و رحیم است با شما ها حرف می زنم.

ازاین حیث  قرآن «دوستت دارم» معنی می دهد. وذکر مقدسی محسوب می شود

-    لحظه های عاشقانه ی دو واله وعشق ورزی عاشق ومعشوق به هم، چیزی جز عبادت نیست.

گمان می رود هیچ عبادتی به اندازه بوسه وکنار عاشق ومعشوق پسندیده نیست.

بقول حافظ:

دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم     از بخت، شکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالع من است    جامم به دست باشد و زلف نگار هم

از این رو شیخ اکبر(ابن عربی) باور دارد که عشق عالی ترین صورت نیایش و عبادت خداست و رؤیت خدا در زن، کامل ترین رؤیت حق است... (ابن عربی بزرگ عالم عرفان نظری ص103)

در برخی از روایات  حدیثی از نبی اکرم  نقل داریم که فرمود:

«من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیدا و دخل الجنة».1

  این عبارت در منابع روایی امامیه وجود ندارد؛

اما در منابع روایی اهل سنت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده و متن آن، چنین است:

 آن که آتش عشق به جانش افتاد و جنون عشق بر او مستولی شد، به هر رطب و یابسی چنگ می‌یازد و بر هر در و دیواری می‌کوبد، تا اندکی از عطش فراقش فروکش نماید؛ بلکه سوسویی از نگاه معشوق را در افق دیدگان مجنونش بیابد!

این عشق، اگر رنگ مادی گرفت، گوش و چشم صاحبش را کر و کور می ‌کند  و جز ننگ به بار نمی‌آورد:

عشق‌هایی کز پی رنگی بُوَد عشق نبوَد، عاقبت ننگی بُوَد2

- عفت ورزیدن ازعشق:

چشم پوشی یا کتمان عشق  بفرض صحت روایت ،مطمئنا فقط کتمان  را باید مورد دقت قرار داد.

اول اینکه نوع عشق طبیعی ویا رابطه ی حلال مورد ذهن نمی تواند مذموم  باشد ودوم اینکه درکتمان کردنی ها هم چیزهای زیبایی است مثل کتمان خواهشهای بی خود. کتمان حسادت. کتمان حساب گری و...

- صبوری درعشق که اغلب عشاق به آن مبتلایند هم واضح است چیزی جز بردباری وحفظ حرمت معشوق درآن نیست. لذت صبر این است که برای علو وسلامت وآرامش وحرمت معشوق هزینه می کنی.

- بنابراین من  به فرض صحت چنین روایتی آن را ناقض عشق ورزیدن دونفر نسبت به هم نمی پندارم. بلکه دقیقا روایت را به عنوان   تاکید بر وفای به عشق حلال می پندارم.

- عشق زمینی لذیذ ترین موهبت دنیایی است که فهم انسان را نسبت به حضرت دوست ودرک لذت های موعود بالا می برد وبقول محی الدین عربی ودوستانش المجاز قنطره الحقیقه

عشق مجازی پلی برا رسیدن به درک وفهم حقیقت است.

ابن عربی معتقد است:

مرد وزن آینه ی جمال حق هستند. زن مجلا وآینه ی جمال  تجلیات  جمال ربانی است.

«هنگامیکه مرد به زن عشق می ورزد خواستار پیوند با اوست و در این حیات عنصری برتر از زناشویی وجود ندارد، از این رو شهوت سرتاسر وجود او را فرا می گیرد و به همین مناسبت دستور شستشو یا غسل از آن داده شده است و طهارت در هنگام حصول شهوت مانند فنا در آن تعمیم یافته است. چه خداوند غیور است و رشک می برد از اینکه بنده اش معتقد باشد به اینکه می تواند از دیگری جز او لذت ببرد و زمانی که مرد حسن و جمال را در زن مشاهده می کند، حق را در کسی که پذیرای فعل است می بیند، و هنگامی که آن را در وجود دیگری بنگرد، حق را در کسی که به جا آورنده است مشاهده می کند. لکن حق در زنان به طور تمام تر و کامل تر مشهود است».  (فتوحات مکیه ج2 ص326)

وقتی مرد جمال خدا را در آینه ی زنش می بیند ودر اوج تمتع جنسی همدیگررا تا پرستش درک می کنند...

 طبیعی است که خدای غیور فرمان به غسل جنابت می دهد ومی گوید بروید خودتونو بشوئید چشماتونو بازکنید !

منم هستم....!    اننی انالله لا اله الا انا فاعبدنی...(طاها14)

چون انسان موجودی دووجهی است  پس باید به هر دوجنبه ی وجوه ساختاری انسان توجه کرد

این طرزنگاه   فقط دقت وکمی ظرافت می طلبد   که باید اهل نظر بهش توجه کنند.

من ازاستادم شنیدم که هنگام عشق ورزی زن وشوهر و...گفتن من می پرستمت. ودرهم فرورفتنشان وذوب شدنشاندهم کفر نمی آورد ولی باعث ایجاب طهارت می شود

-    درباره عفاف و  پارسایی و وجوه تشابه وتضاد آن

عفت ورزیدن درحقیقت همان خویشتن داری ویا چشم پوشی ازکاربرد محدوده ی اختیارتی است که اختیار انجام وعدم انجام آن امر در حیطه ی تسلط ماست ولی بعلت زیان ناشی از مصرف  برآن خواهش طبق می گذاریم واز ادای آن بعلت تلخی عوارض پس از مصرف  صرف نظرمی کنیم. چون به محض تصرف، جرم وخطا رخ می دهد و   نقطه مقابلش تحقیر شدن است .

بی عفتی درکلام .درقلم.درپوشش. درنگاه. درجلوه گری و...همه اینها از  مصادیق بزه محسوب می شوند

- پارسایی و چشم پوشی ازاین لحاظ در کنارهم مشترک المنافع اند.

 اما پارسایی  درمجموع این است که ازعواقب شبهه وکراهت بترسیم  حتا  گاه از تصرف حلال خودهم  امساک کنیم .  روزه داری. زهد .ایثارگری. قناعت و...از محورپارسایی منشعب می شوند

-    خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود:

-   « عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون. »

بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏ میرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقیر نمى ‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده کنم مى‏ شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود» (الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى) ،ص709)

   درحقیقت خدا وند فرمود: مرا بپذیر واطاعت کن تا دست وچشم وگوش تو باشم...وهرچه خواهی به تو بدهم

 رسول الله (ص) فرمودند:

 « قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِی یَمْشِی بِهَا إِذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَه‏

خداوند متعال مى‏ فرماید بندگان مى‏توانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب کنند و هر کس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوب‏تر مى ‏باشد. بنده من مى ‏خواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب کند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در این هنگام گوش او خواهم شد که با آن مى ‏شنود، و دیدگان او مى‏ شوم که به وسیله آن خواهد دید و زبان او خواهم شد که با آن سخن خواهد گفت. من دست او خواهم شد که با آن هر چیزى را برمى ‏دارد، و پاهایش مى‏ شوم که به هر جا مى‏ رود. هر گاه مرا بخواند اجابت مى‏ کنم و اگر از من چیزى بخواهد عطا مى‏ کنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ کراهت دارد و من هم نمى‏ خواهم او ناراحت گردد » (بحار الأنوار ،ج‏67،ص22)

والی الله المصیر

پانوشت:

1- حقی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏8، ص 100؛ تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ج ‏2، ص 355؛ التفسیر المعین للواعظین و المتعظین، المتن، ص 238؛ در این تفسیر ذیل آیه 23 سوره یوسف، این روایت را از کنزالعمال چنین نقل می‌کند: النبی (صلی الله علیه و آله): من عشق فعف ثم مات مات شهیدا؛ «کنز العمال، خ 6999»؛ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید هم که اشاره فرمودید به این صورت نقل شده: «قد جاء فی الحدیث المرفوع من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیدا و دخل الجنة» ؛ شرح‏ نهج‏ البلاغة، ج 20، ص 233.

2. مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَةٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُه‏ ... (نهج‏ البلاغة، خطبه 109).

حمیدرضا ابراهیم زاده

 سوم بهمن 1394

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

چراغ هستی

جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
لن تنالوا البرحتی تنفقوا مما تحبون. (آل عمران۹۲)
هرگز به قله ی  نیکو کاری نمی رسید؛
تااینکه آنچه را که دوستش داری ببخشی.
بخشش از دوست داشتنی ها نامش بخشش واقعی است درغیراینصورت سایر مراتب بخشیدن  معنایش بسیار خفیف تر از حقیقت این واژه است.
 فاطمه زهرا در روز عروسی خود لباس عروسیش را به نیاز مندی بخشید درحالیکه می توانست چیز دیگری را در این روز به مستمند هدیه بدهد...
در زندگی یک دختر متاعی به اندازه لباس عروس برایش اهمییت ندارد و بانوی بزرگوار ما از این مهم صرف نظر فرموده وعنوان کریم را برای خود بی رقیب گذاشت. 
فاطمه ی زهرا جگر گوشه نبی اکرم بود و  پیامبر اورا مادری برای خود می پنداشت.
واورا طوری تربیت نمود که همواره الگو و خیرالموجودین زمان ها باشد. 
از اینکه فاطمه ی پیامبر در برخورداری از  منافع دنیا دیگران را برخود مقدم بدارد.
چیز عجیبی نیست. زیرا دار دنیا برایش تنگ بود اگر همسایه اش  تمنایی داشت.
اینگونه زیست تا درهای کرامت بسویش بازشد
وسفره های حکمت و شگفتی به رویش بازشد.
در دوران کوتاه زندگیش از تاثیر گزارترین  افراد جامعه جهان بود.
نجابت ومتانت ووقار و عفت وعزت و کرامت فاطمه خالص ترین  صفاتی است که می شود این داشته ها را  بعنوان وجه مشخصه ی شناخت بانوی آفتاب یاد کرد
دنیابدون نام فاطمه ی زهرا چرخش نمی چرخد  زیرا این بانو کلید نیکی ها و نماد واسطوره ی  باورهای راستین والتزام  عملی به باورهای ناب بود...
نام فاطمه از بدو پیدایشش تا کنون چراغی است که هر روز پر نور تر از دیروزش می درخشد.
ونام مبارکش بهانه است برای یاد خدا.
که خداوند در سوره کوثر  از او به عنوان خیر و نیکی بی انتها و زیاد یاد فرموده است.
فاطمه ی زهرا برای گیتی، دردانه وبهانه ای است که پیشانی تابناک روزگار به آن مزین شده است .
او مادر نیکی ها وخصلت های پسندیده است. و رهروان وارادتمندانش فرزندان ایشان هستند که مرام و مقامش را پاسداری می کنند. 
ان شا الله رهرو  راهی باشیم که حضرت مادر به آن التزام داشت. وخداوند ما را از ارادتمندان وپویشگران واقعی راه ایشان و محبان اهل بیت به ویژه متمسکین به ولایت علی بن ابی طالب قرار داده و عاقبت بخیری را برایمان روزی فرماید.

اللهم صل علی فاطمه وابیها
وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها...
پروردگارا به برکت این نامهای مقدس ومحترم 
غم ها و همهای ما را رفع و  برآورده بخیر بفرما‌.
 و قلب نازنین حضرت مادر را ازما خشنود بگردان .

 

 

والی الله المصیر

۱۶ دی ماه۱۴۰۰

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زمین وآدم ها

چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۳۶ ق.ظ

هنگامی که آهن به زمین اصابت کرد و در شکم‌زمین فرو رفت  به هسته زمین تبدیل  گردید و بدنبال آن اجرام و شهاب سنگهایی از طلا و مس ونقره و سرب وآلو‌مینیوم و فلزات و عناصر گوناگون به زمین شلیک شدند تا زمین قابلیت شلیک آدم را داشته باشد.

ولی همه چیز ناگاه و ناگوار رخ داد هنگامی که آدم  بزمین اصابت کرد حساب هیچ چیزی از جزییات زندگی در زمین بدستش نبود.

نه از جغرافیای زمین چیزی می دانست نه از جغرافیای زمان.

غریبه ای بود که از زمین چیزی نمی دانست.

او حتی نمی دانست اکنون چه روزی از چه ماهی چه برجی است؟.

هیچ اسمی برای هیچ شی وپدیده ای نمی دانست و از نادانی خود رنج برد و سالها گریست.

سپس خداوند اسامی اشیا وپدیده ها رابه او آموخت.

سالهای زیادی طول کشید تا آدم بداند اشیا موجود در” انبار “زمین چیست  و چه کارایی هایی دارند و دانست

تا سنگ وکوه و خاک وقطره و رود و دریا و آب را درخت ها و بیشه ها و اجرام آسمانی و نام اعضای بدنش را چه بنامد واز آنهاچه بخواهد

آدم فهمید پدیده های روز و شب و صبح و نسیم و طوفان و زلزله و آتشفشان و مرگ وتنفس وخواب و بیداری وبیماری و زن و زندگی چیستند.

اما آدم بعد از  سالیان سال از فهمیدن  هرگز آن ادم  سابق نشد.

واز بهشت چیزی جز خاطرات کمرنگ‌برایش نماند ونسل های بعد کمتر وکمتر ازخاطرات بهشت پدر ومادرشان  بیاد می آوردند

آدم کالبدی کاملا زمینی یافت.

سرنوشت و ذهنش بزمین دوخته شد!

و زمین برایش آرامگاهی یافت تا نسلهایش در آن سکونت یافتند.

آدمیت زایید و زایید وزایید!

زمین بلعید و بلعید و بلعید!

آدمیت فراموش کرد روزی از کجا آمده است و چرا آمده است وبکجا خواهد رفت؟!

من ملک بودم وفردوس برین جایم بود

آدم آورد مرا در این دیر خراب آبادم...

قرنها پشت قرن ها نوزاد آدمیت را به کودکی و نوجوانی و جوانی رساند و نسل های آدم کامل تر و بالغ تر شدند. و آدم های جدیدی ساخته شدند.

اسامی اشیا و پدیده های زمین وکیهان  زیاد و زیادتر شدند.

دانستن اسامی و کاربرد آن برای آدم های جدید دانش شد وخلاقیت آدم های جدید انقلابهای فراوانی در کشاورزی وصنعت و شهرنشینی و... و اختراعات زیادی را رقم زد و آدمیت بزرگ و بالغ تر شد.

اما درنیافتند در بازداشت گاه موقت زمین چه می کنند و این سودا در آنان افزایش یافت تا خود را بر زمین مسلط کنند.

اما زمین آنها را بسرعت بلعید ومی بلعد...

دست ساخته های آدم های نو وبالغ نتوانستند زمین را برایش بهشت کنند

آنچه را که نیای بزرگشان آدم از بهشت و‌گفتگوهای بین او‌ وخدا گفته بود کم کم دچار فراموشی و دستخوش و تحریف وخرافه شد.

و آدم در زمین به موجودی ویرانگر و در آسمان نیز نوادگان آدم  غریبه ومتجاوز مانده اند.

اما جاذبه وکشش زمین همچنان پا بر جا ماند و تا می تواند از آدمیان می بلعد.

ستیز بین زمین و نوادگان آدم پا برجا ماند.

آدمیت انتقام  خودش را از بلاهایی که  زمین برسرش آورد کوتاه نیامد و خواست زمین را اهلی و رام خودش کند  و تا اندازه ای بر  زمین سوار و مسلط شد

اما از چموشی زمین چیزی نکاست و هیچ آتش بسی بین زمین وآدم بوجود نیامد. و این گونه زمین زندان انسان ها شد و براهلش تنگ و تنگ تر شد.

در آدمیت نیز دشمنی و فساد در زمین نهادینه شده است. و در نهاد زمین بلعیدن آدمیان و وحاشت و چموشی نهادینه شده است

قرار است همچنان نسبت بهم مقاومت کنند

زیرا نه آدم زمینی است

و نه زمین بهشت آدمی خواهد شد....

 

و الی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

هفدهم دی۱۳۹۹

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مسافر کوچولو

چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

ساعت سه و بیست دقیقه نیمه شب است

اوایل دهه هشتاد بیداری های طاقت فرسایی را طی کرده بودم.

 بسیاری از شعرها و دلنوشته هایم که کشش شدیدی بسمت عواطف اندیشورانه دارد از آن شبهاست.

نگرانی وناگواری.

خواب خوش نعمت بزرگ خداست.

هشت ساعت رویا ببینی. وهمه چیز درست و دست نخورده به میل خودت بچرخد.

نه اینکه همیشه با واقعیت محتوم روبرو باشی.  اینگونه آدم ها فرسوده می شوند.

مال و جمال و لذت دنیا. برای همین خوب است که بتوانی آبرویت را جمع کنی. نه این که لنگر بیندازی و میخ  طویله ات را چند جا محکم بکاری که بمانی...

این همه آرزوهای طول و داراز دار و این همه ترس برای از دست دادن ، انسان را حقیر و ضعیف می کند.

ما نیامده ایم که دنیا داری کنیم بلکه آمدیم تا دار دنیا را مزرعه تکامل مان قرار بدهیم.

روزی که بر ما  نماز میت  می خوانند. روزپایانی حضورما در رحم دنیا است و به اجبار ما را در حفره و رحم برزخ می کارند تا در قیامت نهال وجودمان رخ برآورد و گل دهد.

در نماز میت ما می گویند :" ما چیزهایی ازاو دیده ایم اگر خوب بود  تو ای خدا قبول کن که بیشتر شود. اگه بد بود خدایا تو بگذر ."

خوش سلیقگی و رحمت و آمرزش خدا بسیار بزرگ تر از اشتباهات و بدسلیقگی های ما نیازمندان است.

" الله اکبر"

"ان کان محسنا فزد فی احسانه. و ان کان مسیئا فتجاوز عنه..."

کل نماز میت همین چند نیایشی است که  آخرین توشه وسوغاتی ما در دنیا  است و همراه ما وارد قبر می شود.

بعد از آن استخوان بندی جدید و چهار تراش شدنمان کلید می خورد.

پندارها و رفتارها و گفتارها و کارهایی که دنیا کردیم. یا در حال نتیجه دادن است. ذخیره و دوست قبر ما می شود.

که خدا کند افسوس نخوریم؛" یا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا"

دوستان وتوشه های ما می تواند کارها ورفتارها وگفته های ما باشد. شاگردهای خوب ، نوشتنی های خوب و در کل درختهای مثمری که کاشته ایم تا روزی که مولد و ارزشمند وکاربردی هستند بله چهره ی ما زیبایی وارزش می دهند.

بی تردید همه  ی آنچه  ازخیر وشر که ازما  درحال جوشش است برای قبر و شکل گیری صورت ما موثر است.

خدایا پناه. خدایا پناه. خدایا پناه !!!

اگر اندک آبرویی داشتیم. که مردم رغبت گواهی دادن باآبرویی  برای ما داشته باشند فبها المراد .وگرنه هیچ ، هیچ

ترسم  این نیست که تهی توشه بروم  !

بلکه نگرانی ام این است که  در توبره وبقچه و چمدان خود مار وعقرب حمل کرده باشم.

"ربنا فقنا عذاب النار."

خدای من !

خیلی چیزهاگم کرده ام می دانم دست این وآن است.

سالها خالصانه آموزگاری کرده ام و خیلی حرف ها یاد داده ام که می دانم در دل ها محفوظ است.

فرصت ها و حال ها و مالها از دست داده ام ، در انحصارکسانی است که می خواهند بهتر و بیشتر از من بمانند.

موقعیتهایی داشتم که بر ای دیگران آب و نان شد.

قمارهایی  باختم  که به سود دیگران شد.

هرچه برجای گذاشتم مال خودشان!  نوش جانشان!

خدایا همه ی این باختن ها دل کسانی را شاد کرد.

پس فقط تویی  نگه دارم  وآنچه که برایم باقی می ماند.

تنها از تو کمک و یاری می جویم که تو مرا  کفایتی.

"رب لا تذرنی فردا"

"رب انی مغلوب فانتصر.!"

رب اغفرلی ولوالدی ولمن دخل بیتی مومنا وللمومنین والمومنات.

حمید رضا ابراهیم زاده

28 بهمن 1398

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

شرحی بر دعای عهد

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۱، ۰۵:۳۶ ق.ظ

وفای به عهد

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین / هود86

به میمنت موهبت کرامت انسان و با حرکت به سمت تکامل و بلوغ همه ی ملت ها وامت ها و ادیان ومذاهب همه ی ادیان و مذاهب منتظر انسان کامل و یا منجی عالم بشریت هستند که  انسان خدا گونه و کاملی است که روح بزرگ و تکامل یافته اش  پناه بشریت و مرهم همه دردهای انسان هاست .

این باور مختص تشیع واسلام نیست بلکه در باور سایر فرق و ادیان از این انسان سخن به میان آمده است.

در بین اهل سنت نیز روایتی ممتاز به تواتر وجود دارد که پیامبر اسلام فرموده اند:

اگر تنها روزی از عمر جهان باقی مانده باشد خداوند آنروز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا فرزندی از فرزندان من  که کنیه اش کنیه ی من و نامش همنام من است ظهور می کند و زمین پر از ظلم و جور را از عدل وداد پر می نماید."  ( الغیبه. ابو هریره)

پس این اندیشه نمی تواند مختص به یک آئین و مذهب باشد!

قرآن کریم  از وحشت و بی پناهی انسانهایی سخن می گوید که برای امنیت  نیاز به منجی وپناهگاه امن دارند.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿النور: ٥٥

آیا جز این نیست که امت ها و ملت ها با پیشرفتهای مهمی در همه ی حوزه های تکنولوژی درحصر بی اخلاقی، انسانیت و آزادگی خود را می بازند و با بلوغ خود نیازهای جدیدی پیدا می کنند؟

آیا چنین رویکردی مستلزم حضور انسان کامل برای برون رفت از بحران زندان طاقت فرسا وخود ساخته ی انسان بی اخلاق  نیست؟

کسی که برپایه ی مکارم اخلاق هسته ی بنیادین حیاتش شکل گرفته است . 

و باز خواهد سرود این  بیت آشنا را که ؛ انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.

کسی که می تواند با ترویج و اجرای سیاست های اخلاقی و رفتار نیکوی زیستی انسان ها را از بند انواع و اقسام استعمار و بردگی و استکبار خارج کند کسی جز امام عصر نمی تواند باشد. کسی که هم اکنون حضورش در زمین جدی است ولی زمینه و بسترهای لازم برای پذیرش سیاست ها و ظهورش مهیا نشده است.

 امام صادق ( ع) : لو لا الحجه لم تبق الارض حتی تکون ساخته.

 اگر زمین از حجت خدا خالی شود زمین دیگر جای زندگی نیست!

 در روایت است که یکی از عبادات مهم وبزرگ  انتظار فرج و دعا برای ظهور ایشان است.

 منظور از باور به ظهور همت  وآمادگی برای دگرگون  شدن است .آمادگی برای پذیرش جامعه ی توسعه یافته و امن مهدوی است  که همه جای آن را مدنیت و آرامش فرا گرفته است.

تلاش برای حرکت و  بهتر شدن وظیفه ی همه مردم زمین است .

دراین گرانیگاه که انسان ها با شتاب به سمت تکامل و پویش کمال محوری درحرکت هستند تفکر انتظار برای حضور منجی  بیشتر در جان واحوال مردم رخنه کرده است. روزی که پسر انسان بیاید و انسانیت و زیستگاه انسانی را مملو از عدالت و امنیت و آرامش کند

اگرچه این اندیشه مغایر با جهان محکوم به قهقهرا و افول انسانیت و درحال اضمحلال وسقوط نیست. اما نمی توان دنیا را به سقوط و افول وا داشت تا  زودتر انسان کامل  حضورش را رسما ابلاغ و اعلام کند

 انسان کامل و یا پسر انسان حاضر و گواه بر تمام رفتارهای انسان و پیروانش می باشد و نیاز به پختگی و بلوغ ملت ها دارد  تا بتواند شریعت و حکومتش را  اجرا کند.

این آماده سازی برای ظهور کاملا با خمود و جمود و عصیانگری متضاد و متمایز است.

توجه پروردگار عالم به  انسانها  بسیار زیاد است که در مقطع تکامل انسان و اوج ورونق انسانیت بنده ای از بندگانش را که در دانش بسیار دانشمند تر از سایر دانشمندان هم عصرخویش است را برای زدودن غبار علوم بی منزلت و موذی و پدید آوردن دانش های اساسی وحقیقی بر می انگیزاند تا با قیام پیامبر گونه اش انسانیت را از جمود وسستی و کالبد گرایی برهاند.

انسانی که با وجود همه ی داشته ها ودانش ها امیت ندارد و از بی امنیتی  و تنهایی و بی پناهی می رنجد.

از دوران باستان تا کنون مدینه ی فاضله و آرزو و آرمان مهم فلاسفه و بلکه ملت ها ومردمان دچا دگرگونی و پویایی شده است.

بنابراین در هنگام ظهور ولی عصر، دنیا  به واسطه ی رشد و ترقی علوم متفاوت  به پیچیدگی ها و یا بن بستهای مهمی در حوزه های مختلف علوم  وفنون می رسد. و جهان از تعفن و زیان  علوم بی منزلت وحاشیه ای و بی برکت آن علوم بی فایده بشدت آسیب می بیند و  شدت تاذی نابخردان و متخصصان دانشهای بی کیفیت باعث می شود که حیات بشری در زمین  تهدید شده و بشدت روزهای حساس خود را سپری خواهد کرد تا اینکه پدیده  ظهورانسان کامل به عنوان منجی رخ می دهد و التهابات و نا امنی ها  از سر مردم  جهان رفع می شود.

ازاین رو حقیقی ترین حقیقت جهان حقیقت ظهور است. واساسی ترین نیاز مردم دنیا دراین عصر "امام زمان " و پایبندی به اصل انتظار است.

انتظار به مفهوم حقیقی اش که متاسفانه در جوامع با رکود و قشریگری مواجه شده است.

 دست روی دست گذاشتن و جمود ومنتظر شخصی باهویت "بت من "و "جادوگر "و " هیرو" و... ماندن کاملا  عبث و  کودنانه است.

انتظار یعنی امید و بالندگی.

امید راه روشن وگسترده ای است. یعنی آمادگی روحی وجسمی داشتن و آمادگی همه جانبه دیدن وپدافندهای عامل وغیر عامل را  ترتیب دادن برای اعلان ظهور است.

هنگامی که امام عصر فراخوان می فرماید : که ای مردم!!!

این مردم هستند که باید با آمادگی همه جانبه ندایش را لبیک بگویند وبرای  دگرگون سازی جهان در صف یارانش تلاش کنند تا پیروزی کامل و دگرگونی برای رسیدن به توسعه و پیشرفت و آرامش وعدالت محقق گردد.

خداوند مهمترین و اولین پشتیبان منتظران است .

ان الله یدافع عن الذین آمنوا (حج 38)

پس تنها در مهدیه ها نشستن و دعای ندبه ها خواندن و درخانه خوردن و خوابیدن و... برای پذیرش پروتکل های انتظارکافی نیست.

بلکه باید مهیا بود. امید به آینده است که مارا ازمرگ و روزمرگی نجات می دهد و به ما هویت کریمانه ی انسانی می بخشد.

مرگ حقیقی همین ناامیدی است.

تسلیم شدن در برابر ناملایمات و عدم پایبندی به باورها و عدم التزام عملی به باورها باعث ریاکاری و رکود و سقوط افراد و جوامع است.

بی تحرکی و جمود وسکون مخالف سیالیت وحرکت است ومرگ آوراست.

امید به آینده بود که پیروان حضرت موسی را از ذلت وخواری و پستی به حرکت واداشت. چقدر تا ظهورمنجی خود ذلت و خواری و تحقیر  را تحمل کردند ؟

امید به آینده است که مسیحیان را پس از واقعه ی صلیب تحمل آنهمه تحمیل های ناروا و ذلت وخواری  به انتظار روح تابان حضرت روح القدس واداشته  تا آنها را نجات دهد.

امواج امید به آینده درواقع روح حیات ما انسان هاست.

ناامیدی ویاس کفر آوراست

 ولا تیاسوا من روح الله انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرین.( یوسف. 87)

مساله و موضوع بعدی این است که امید همان انتظار است . و انتظار چیزی جز آمادگی روحی و جسمی نیست.

اگر بما بگویند که تهدیدی جان و مال و زیستگاه  انسانها را به چالش می کشد چه می کنیم؟

هر تهدیدی از دشمن انسانی. حیوانی و بیولوژیک و بیماری و جانوری وجنی و... که بتواند انسانیت را بشدت تحقیر و تضعیف و یا نابود کند مستلزم آمادگی برای رویارویی و مبارزه است.

ساخت و بکارگیری همه ی تجهیزات و ملزومات مبارزه، آمادگی وخیزش محسوب می شود. و در نزد خدا به آن جزا داده می شود و مورد پسند پروردگار جهان است.

خداوند عزیز و حکیم خود نیز ازمنتظران و بلکه یاور و همراه اهل باور و امید و انتظار است.

ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز. (حج 40)

قل فانتضروا انا منتظرون (انعام 158)

اگر به یاریم بشتابید یاریتان می کنم خداوندی  که دوست داشتنی  بسیار قدرتمند و نکته دان و مسلط به امور است.

الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکاه وامروا بالمعروف ونهو عن المنکر ولله عاقبه الامور  (حج41)

خداوند یاورکسانی است که اگر در زمین مکان و امکانات به آنها دهد نماز گزاران و زکات دهندگان و آمران به معروف و ناهیان از منکرات هستند و این 4 خصیصه از خواص اصلی اهل انتظار است.

پس اندیشه ی انتظار  تحرکات و دگرگونی های شایسته ی  جامعه جهانی را رقم می زند. 

 امید ما با توجه به سفارشات خدا وپیام آورانش باید تبدیل به یک پویش برای بالندگی گردد

اگرمی خواهیم موفق باشیم و وتلاشها وایده ها و آرمانهایمان به ثمر برسد و بقایمان تضمین گردد  باید در امتداد نظم رحمانی پروردگار حرکت کنیم. ومنتظر گشایش های  بزرگ باشیم که انتظار فرج  محتاج  به دقت و نظم وخودسازی و  تلاش ها و آمادگی هاست. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا

 و.الی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

  9 اردیبهشت1381

 

 

 

 

 

 

 

 

شرحی بر دعای عهد

بررسی  روایات درباره دعای عهد

از امام صادق(ع) روایت است که« هرکس چهل صباح این عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خداوند اورا ازقبر بیرون آورد که درخدمت ایشان باشد و حق تعالی به هرکلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او را محو کند» (مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی. دعای عهد)

در بحار الانوار مجلسی آمده است که:« من دربعض کتب قدیمه دیده ام که بعد از این زیارت دست راست را به دست چپ بزند مثل زدن در بیعت...»

 تجدید میثاق با امام عصر (عج) در هرصبحدم از جمله تکالیف فراوانی است که برعهده ی شیعیانش نهاده شده که باید عمل نمایند. (تکالیف الانام. صدرالدین همدانی)

صدرالدین همدانی درتکالیف الانام گفته است؛ « پس چون داخل روز شدی باید متوجه  امام خود شده و از روی کمال خلوص عقیده ات را تجدید عهد وبیعت تازه با آنحضرت نمایی وچنان تصور نمایی که آن حضرت در  پرده ی اختفا پنهان نیست ودر مقر سلطنت خود جلوس نموده و تو  خدمت آن حضرت مشرف می شوی.»

 تجدید میثاق با امام عصر درحقیقت همان بیعت برشناخت  واطاعت ویاری کردن امام بزرگوار است.  شیعه دراین بیعت ، نیت و هدف خالصانه واهی خود را به زبان می آورد و ضمن اقرار به  مراتب اخلاص وپایبندی به  شریعت و آمادگی برای  در رکاب بودن، جان نثار خویش را به پیشگاه آن امام همام ابراز می دارد.

وظیفه ی هر انسانی وهرمسلمانی و هر شیعه وپیرو پیشوایی امام عصر این است که برای یاری خداوند تلاش و کوشش کند و مجاهدت و جهادش را  با خداوند معامله کند .که در گام نخست جهاد، باید متوجه تلاش بزرگ تر(جهاد اکبر) باشد تلاش برای خود سازی و پارسایی است که سیر آمادگی روحی و جسمی چیزی جز این جهاد نیست و آنگاه بخاطر پایبندی به باورهایش بخاطر پروردگارش با منکرات ناسازگار بوده وخود را برای جهاد اصغر یا تلاش برای مرحله بعدی  مهیا کند.

انسان سلیم النفس و شیعه ی حقیقی می داند که پیشوای راستین زمان ، هنگامی اورا می پذیرد که سرشار از پایبندی و محبت ومودت به الزمات او باشد .این در رکاب بودن یعنی آماده و مهیای امر ولی خدا شدن.

محبت هنگامی به اثبات می رسد که همه ی پایبندی ها به الزمات محکم و استوار به رفتار و کردار سرایت کند پیرو و مجری معروفات و نیکی ها و مبرا از منکرات و دشمن خطا ها و منکرات باشد.

اهمیت دعا کردن از نگاه  قرآن و سفارش خداوند به نیایش و خواهش کردن.

  1. قل ما یعبئوا بکم ربی لو لا دعاء کم. ( فرقان77)
  2. واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون. (بقره 186)
  3. امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء... (نمل64)
  4. ادعوکم تضرعا وخفیه...(غافر 60)

امام زین العابدین(ع) در دعای معروف ابوحمزه ی ثمالی که  بارقه های امید و اطمینان در آن موج می زند و آن حضرت در سحر ماه مبارک رمضان می خوانده است، این چنین به خدا می گوید:

( اللهم انی اجد سبل المطالب الیک مشرعه و...  بارالها! من جاده های طلب را به سوی تو باز و صاف و آبشخورهای امید به تو را مالامال می بینم. کمک خواستن از فضل و رحمت تو را مجاز و درهای دعا را به روی آنان که تو را بخوانند و از تو مدد بخواهند، باز و گشاده می بینم. و به یقین می دانم که تو آماده اجابت دعای دعاکنندگان و در کمین پناه دادن پناه خواهان هستی. و یقین دارم چهره تو در پرده نیست و این آمال و اعمال ناشایست بندگان است که حجاب دیده آن ها می گردد.)

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده ومهربان

اللهم رب النور العظیم

(بارخدایا ! ای پروردگار  نور بزرگ)

  • پیش از پیدایش کائنات در هنگام بیگ بنگ ازلی جرقه ونور بزرگی  باعث پیدایش هستی وکائنات گردید.
  • عالم از نور ازلی واحد و بزرگی پدید آمد که کسی جز خدای یگانه سرچشمه و آفریننده اش نیست.
  • یکی از اسامی پروردگار  " نور"  است. و خداوند نورانیت خود را اینگونه معرفی می کند.

اللَّهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَرَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِى ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى‏ نُورٍ یَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَآءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِیمٌ. (سوره نور /30)

  • خداوند، نور آسمان‏ها وزمین است. همانند نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در میان شیشه‏اى و آن شیشه همچون ستاره‏اى تابان و درخشان. این چراغ از روغن درخت پر برکت زیتون بر افروخته است، که نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) که بدون تماس آتش نزدیک است (شعله‏ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور دیگر. هر کس را که خداوند بخواهد به نور خویش هدایت مى‏کند، و خداوند براى مردم مثلها مى‏زند و به هر چیزى آگاه است.
  • " رب " بودن ذات حق همان صفت پرورش دهندگی و مربی بودن ایشان است
  • اوست که همه ی جانداران واشیا وکلمات و گیتی وانسان ها را آفرید و به واسطه صفات ربانی خویش برای انسان ها پیامبرانی را ازجنس انسان برانگیخت تا انسانیت را تربیت کند وبه تکامل و بلوغ سوق دهد تا کرامت  یابد وگرانبها گردد.
  • این انوار الهی است که زمین وآسمانها وگیتی را روشن می سازد.
  • یکی از نام های قرآن کریم " نور" است. "نورالعظیم" می تواند خود قرآن باشد که کاتالوگ وکتاب راهنمای آفرینش گیتی وانسان باشد.
  • قرآن نماد دانش و معجزه ی جاویدان پیامبر آخر الزمان است.درقرآن تمام رازهای آفرینش و رمزهای کائنات گردآوری شده است.
  •  وماکنت تدری ماالکتاب ولا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا...(سوره شورا 52)
  • در روایت داریم:  العلم نور یقذفه الله فی قلبه من یشاء (مصباح الشریعة، ص 16. نیز ر.ک: منیةالمرید، ص 148و 167؛ بحارالانوار، ج 1، ص 224؛ مشکاةالانوار، ص325. )

 

و رب الکرسی الرفیع

وپرورش دهنده ی کرسی مرتفع

  • خداوند پروردگار و مربی همه ی کائنات و کهکشانهای بزرگی است که درآسمان وجود دارد و ذهن بشر نسبت به اندیشه درباره بزرگی ورموز آنان بسیار ناسور و کوچک است.
  • چرائی وجود کهکشانها. اسرار حیات درسایر کرات. اسرار ماده ی تاریک. اسرار تونل های زمان. و بسیاری از اسرار گیتی در اندیشه هدفمند خداوند هوشمندانه منظم درچرخه ی آفرینش فعالیت دارند.
  • نظم و ترتیب سیارات و چگونگی کنترل آنان برای بقای یکدیگر وزمین.
  • پدیدآمدن بسیاری ازقوانین فیزیکی زمین ازجمله دگرگونی فصل ها. چرخش شبانه روز. بواسطه حکمت های بارز وپنهان منظوم ذات اقدس ربوبی ، به چشم انسان می آید تا بتواند خود را به تکامل و پویش برساند.
  • خداوند به واسطه ی "رب" بودنش نیازهای دانسته و نادانسته انسان وکائنات را رصد و برآورده می سازد. او گیتی را بخاطر انسان و وسعت خواهش ها و نیازهای انسان پدید آورد
  • خدا بزرگتراست از" همه ی نیازهای انسان "و "همه ی ترسها" یی که انسان با آن روبروست.
  • "الله اکبر" بزرگترین و مهمترین کلیدی است که باید انسان را به اندیشه وادارد که به توهم و خود فریبی دچار نشود و بداند که پروردگارش همان که نقشه و ژنوم حیات او و کائنات را ترسیم کرده است به تمام بزنگاهها و ترس ها و نیازهایش اندیشیده است وبه آن تسلط کافی دارد او اینچنین دانشمند مقتدر و بزرگی است.
  • الیس الله بکاف عبده؟ (زمر36)

   آیا خدای به این بزرگی برای بنده اش کافی نیست؟

  • وسعت عرش و کرسی زمین و آسمان همه ازحکمت های ذات اقدس ربوبی است.
  • وسع کرسیه السماوات والارض ولایئودوه حفظهما و هو العلی العظیم. (بقره 255)

 

و رب البحر المسجور

وپرورش دهنده دریای احسان ونیکی است.

  • خدایی که مربی اقیانوسهای پاکی و احسان است.
  •  احسان خدا هوشمندانه است و همه منازل و مراتبش مشخص و هدفمند است.
  • او بخشنده ای است که دریای کرم و احسانش ازجوشش نمی ایستد .
  • به هرآنکه خوشش آید بی حساب می بخشد و موهباتش  وسیع و فراگیر  وبه هنگام  چیده است.
  • اقیانوس کرم و مهرش هرگز نمی خشکد و چیزی ازآن کم نمی شود

 و منزل التورات والانجیل والزبور

و فرود آورنده ی  تورات وانجیل وزبور ( کتاب های آسمانی ) است

  • فرستادن  کتب . همراه با برانگیختن رسل بوده است و بخش مهمی ازنیاز ومقتضیات زمانه بوده است.
  • همه ی کتاب های الهی وادیان مقدس هستند و تکریم آنان جایز والزامی است.
  • ادیان با بلوغ انسانیت و پیشرفت تدریجی تمدن ها وا نسانیت جهت وجهش یافته اند.
  • باور وتکریم نسبت به همه انبیا وکتابهایشان در شریعت دین اسلام واجب است.
  • آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ ﴿البقرة: ٢٨٥
  • چون که صد آمد نود هم پیش ماست   نام احمد نام جمله انبیاست
  • خداوند کتاب های آسمانی ادیان را برای پیامبران هرعصر بواسطه ی دگرگونی در فهم و درک مردمان آن زمان نازل فرموده تا پاسخگوی نیازهای شان برای تاب آوری و بلوغشان باشد.
  • در اصول کافی امده است که همه ی کتابهای آسمانی در ماه رمضان نازل شده اند :
  • صحف ابراهیم در شب  اول ماه
  • تورات در شب ششم ماه
  • انجیل در شب سیزدهم ماه
  • زبور در شب هیجدهم ماه
  • و قرآن در شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان شده اند. (  اصول کافی ج 6 باب نوادر ص467 )
  • همه ی کتب آسمانی برای نیاز بشر و رفاه حال انسانها وصیانت از کرامت انسان نازل شده اند.

 

و رب الظل و الحرور

وپرورش دهنده سایه ها و گرمای سوزان است

  • سایه ها بخشی ازآفرینش معنا دارخداوند بوده و  خداوند را تسبیح می کنند.
  • أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِّلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ ﴿النحل: ٤٨
  • وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ﴿الرعد: ١٥
  • کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از روی میل و رغبت یا بی میلی و کراهت و نیز سایه هایشان بامداد و شام گاه برای خدا سجده می کنند..
  • خداوند مربی سایه ها ست و نیاز انسان و گیتی ا به سایه ها را رصد کرده است.
  • سایه ها برای امنیت از گرما ی سوزان ناجی شدند اما حقیقت پنهانی که درسایه هاست و هویت و شعاع نور را مشخص می کنند، در خود حرفها دارد .
  • سایه ها با بادگرم و سوزان قابل قیاس نیستند.
  • َو لَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ ﴿فاطر: ٢١

 

و منزل  القرآن العظیم

  • قرآن نماد دانش و کتاب هستی شناسی است که ژرفای آن همواره ناشناخته مانده است وبا پیشرفت دانش ها  می توان پی به اسرار سخنان وحی در قرآن برد..
  • بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿النحل: ٤٤
  • او همان فرو فرستنده ی تنهاترین کتاب معجزه آسایی است که بی رقیب مانده است
  • بی گمان قرآن راهنمایی روشنگر برای پارسایان خردمندان است.

قرآن شفایی است که برای نیک باوران درمان وبرای ستمکاران درد آور است.

  • وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢
  • یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ (یونس: ٥٧)

ای مردم! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما پند وموعظه ای آمده، و شفاست برای آنچه  در سینه هاست، و سراسر هدایت و رحمت  است برای باورمندان.

 

و رب الملائکه  المقربین والانبیاء والمرسلین

و پروردگار فرشتگان نزدیک و پیامبران و فرستادگان است.

  • فرشتگان بخش های مهمی از آفرینش خدا هستند که  سرباز  و گماشته ی ذات اقدس ربوبی برای گردش چرخ کائنات می باشند
  • فرشتگان با کارائی هایشان  برای سربازی خدا مقرب بود و یا به اقسام گوناگون شناسایی می شوند.
  • عزرائیل مامور دریافت جان شده است .
  • اسرافیل مامور رخ سازی و مامور پایان دادن  به فرجام دنیا است.
  • جبرئیل مامور ابلاغ پیام خدا برای پیامبران است
  •  میکائیل مامور تقسیم رزق وروزی  است.
  • نکیر و منکر ماموران پرسش و پاسخ در گور
  • رقیب و عتید ماموران محافظ  وثبت رفتار انسان ها.
  • یشهده المقربون( مطففین 21)
  • والملائکه المقربون ( نسا 172)

پیامبران  درحقیقت پیام رسان ودریچه ارتباط بین انسان و خداوند هستند

  • وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ  وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا ﴿٥٦ کهف
  • و پیامبران را جز مژده دهنده و بیم رسان نمی فرستیم؛ پس کسانی که ایمان بیاورند و [مفاسد خود را] اصلاح کنند نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
  • پیامبران "مامور به تکلیف" هستند و سیطره ای بر حال واحوال انسانها ندارند!
  • فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر ( غاشیه 21 و22 )

 

اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم وبنور وجهک المنیر و بملکک القدیم

خدایا ازتو به واسطه ی چهره بزرگوارت ونور چهره ی نورانی ات وبه پادشاهی ازلی ات...

  • خداوند تنها چهره ی ماندگاری است که هیچ چیزی نمی تواند آن را از وجود ساقط کند
  • کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذو الجلال والاکرام ( الرحمن 26 و 27)
  • خداوند یگانه رخسار بخشایشگری است که بزرگ منشی و نجابتش همچون چشمه های جوشان اقیانوس ها سرشار از جود و بخشش است و هرچه از آن برداری چیز ازآن کم نمی شود.
  • خداوند پادشاه و آفریننده و زمامداری است همه ذرات بنیادین هستی را برای پیدایش دنیای بزرگ بااضلاع مختلف ترسیم کرده است
  • نور ازلی واحد و ابدی گیتی کسی جز اونیست.

 

 

یا حی یا قیوم!

ای زنده و پایندی ازلی و ابدی

  • نام و واژه ی "حی وقیوم "دو صفت ذاتی ومنحصر به فرد خداست که درنگاه بسیاری از اهل عرفان و باور مندان حوزه ی گیتی و قرآن وخردمندان و معصومین بعنوان اسم اعظم شناخته شده اند. . (شرح اسماء اللّه الحسنی، ص ۹۹؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۹۶؛ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۱، ص ۳۷.)
  • سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم. (حافظ)
  • زنده ی جاودانه ای که پایندگی و بالندگی اش ابدی است.
  •  قیوم بودن حی  در واقع قرینه ومکمل  یکدیگرند.

 

اسئلک باسمک الذی اشرقت به السماوات والارضون

 از تو به وسیله ی نامت که آسمانها و سرزمین هایت را روشنی می بخشد می خواهم...

  • بسیاری از نام های خداوند کلید رمز گشایش درهای گنجهای خدا وند هستند
  •  اسامی و رمزهایی که زمین وکائنات نسبت به شنیدنش تحریک می شوند و به اذن پروردگار کارگشا خواهند بود
  •  نام ها وصفات ذات اقدس ربوبی ویژگی هایی دارند و در "دانش ذکر " باید با دوز خاص استفاده شوند و علمای دانش ذکر با توجه به همه ی استعدادهای ذاکر این اذکار را برای ذاکر نسخه می پیچند.

 و باسمک الذی یصلح به الاولون و الاخرون

و نامی که اولین ها و اخرین ها را اصلاح و تربیت و دگرگون ساخت.

  • اولین وآخرین می تواند جوامع و امت های  بدوی و پیشین باشد  و یا از امت ها وجوامع  میانی و واپسین باشند.
  • تربیت و جان بخشی به همه موجودات طبیعتا از همان  رمز واژه و نام و زمزمه آغاز شد.
  • نامی که باعث بازگشایی درهای رحمت و نبوغ است.

 

یا حی قبل کل حی ویا حیا بعد کل حی ویا حیا حین لاحی یا محی الموتی و ممیت الاحیا

ای زنده ی پیش از هر زنده ای و ای زنده ی پس از هر زنده ای. وای زنده ی هنگامی که هیچ زنده ای نیست وای زنده کننده ی مردگان و میراننده ی زندگان

  • زنده بودن پروردگار عالم صفات ذاتی ایشان است و نیاز ووابستگی  به زنده بودن ومرده بودن هیچ جان وجهانی ندارد. بلکه همه موجودات با "کن فیکون " خداوند بود و نابود می شوند.
  • اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون (آل عمران 47)
  • ماندگاری هویت و زنده بودن  و یا بود و نابودی  موجودات به یک اشاره خدا بند است.

یا لااله الا انت

ای زنده ای که بجز تو خدایی نیست.

  • پیش نیاز تاثیرگزاری بر سرنوشت و و رصد گردن نیازها و مصلحت  اندیشی برای آفرینش ها حیات هوشمندانه ی آفریننده است..
  • مهندسی که اندازه ومقیاسها را درهرشرائطی می سنجد و ذره از حال آفریده ی خویش غافل نیست
  • سبح اسم ربک الاعلی  الذی خلق فسوی  والذی قدر فهدی والذی اخرج المرعی (اعلی 1-4 )
  • زنده ی هوشمند که غفلت و خوابی ندارد کسی نیست جز خدای یگانه
  • الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تاخذه سنه ولا نوم...( بقره255 )
  • آنکه قهقرا و افول در اراده وهویتش وجود ندارد خداست که پروردگارگیتی است..
  • آنکه هرآنچه در نزد اوست جاودانه است و هرآنچه که در اختیارماست ازدست رفتنی .
  • ما عندکم ینفد وما عند الله باق (نحل 96)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی القائم بامرک صلوات الله علیه وعلی آبائه الطاهرین عن جمیع المومنین والمومنات فی مشارق الارض ومغاربها سهلها و جبلها و برَها و بحرها

پروردگارا با دستور خود قیام مولایمان امام هدایتگر هدایت شده (مهدی) پاینده را که صلوات خدا براو و نیاکان پاکش باد را ابلاغ کن و همچنین دعا ودرود از همه ی باورمندان در خاور و باختر زمین درکوهها ومناطق صعب العبور و جلگه ها وکویرها   و دریاها را برایش برسان

  • امام زمان نماینده ی تام الاختیارخداست. و بنا به فراهم بودن شرائط مکانی و زمانی و محیطی و بسترهای لازم و صلاح دید ذات اقدس ربوبی اورا به قیام وظهور امر می فرماید.
  • خداوند هنگامی که بسترهای درک و فهم مردم را در توسعه پذیری  جامعه ی جهانی  مهدوی ، آماده ببیند و طلوع بلوغ بشریت برایش محرز گردد .برای مصلحت کائنات و بشریت منجی را برمی انگیزاند.
  • شدت و فوریت  نیاز بشر به منجی منجر به درخواستهای واقعی و عاجلانه  (دعا برای ظهور منجی ) می گردد.
  • دعا و درخواست  متحد الشکل مردم ازسراسر  زمین از باختر وخاور وشمال وجنوب وقطب ها و جزایر و وقله ها و جلگه ها برای نجات از گرفتاری ها. پلیدی ها که نشان ازخستگی وبی پناهی شان دارد و  بی تردید این درخواست و انابه پذیرفتنی است .

 

و عنی و عن والدی من الصلوات زنه عرش الله ومدادکلماته و احصاه علمه واحاط به کتابه

خدایا  برابر با عرش خدایی ات واندازه ی لوح وقلم  و آنچه را که دانش نامحدود  است و کتاب آفرینش برآن مسلط وچیره است ؛ از طرف من وپدر ومادرم برایش رحمت وصلوات برسان .

  • اخلاص در گفتار از پندار نیک سرچشمه می گیرد.
  • خود سازی موفق و مفید  با پندار وگفتار و رفتار نیک  سازماندهی و مشخص می شود و میزان و درجه خلوص افراد بااین مولفه مشخص می گردد.
  •  نیابت فرزندان  از طرف والدین برای درخواست و نیایش و ستایش و دعای چنین خالصانی پذیرفتنی است.

 

اللهم انی اجدد فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا

خدایا در این سپیده دم و همه ی لحظات روزهایی که در آن فرصت زندگی دارم با او تجدید عهد وپیمان می کنم.

  • سپیده دم  و هنگامی که صبح آغازمی شود سرزمین درون انسان مستعد ترین لحظاتش راازسرمی گیرد
  • نیایش درسپیده دمان و سحرگاهان تاثیر بیشتری دارد
  • خداوند به صبح قسم یاد کرده است  . والصبح اذا تنفس ( تکویر 18)
  • کانوا قلیلا من اللیل مایهجعون و بالاسحارهم یستغفرون ( ذاریات 17 و 18)
  • چه بسیار اندکند آنانی که شب بر می خیزند و به هنگام سحرگاهان استغفار می کنند.

 

اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممثلین لامره و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه

خدایا مرا از یاران و دوستان و از پشتیبانان او و ازکسانی که برای انجام آرمانهایش می شتابند و دستوراتش را می پذیرند و او را حمایت می کنند و بخاطر هدف و اراده اش مشتاقانه ازیکدیگر پیشی می گیرند و در حضورش به مقام بالای شهادت می رسند قرار ده.

  • شهادت وجان نثاری در رکاب و  کنار ولی خدا  بزرگترین افتخار انسان خداگونه و کمال انسانیت است.
  • ارادت به مولا، به  پیروی از دستورات ایشان در بود و نبود شان از راه پذیرش  گفتارها و پایبندی به رفتارها پذیرفتنی است.
  • تولی وتبری یعنی دوست داشتن و دشمن داشتن برای ایشان.
  • هرحب و بغضی که درآن خشنودی خدا و "ولی خدا" نباشد گناه وخطا است.
  • در فرازی از زیارت عاشورا داریم که؛ " انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن ولاکم وعدو لمن عاداکم..."
  • این خواستن وآرزوکردن  باید در عمل و رفتار بچشم بیاید.
  • آرزوهایی که منشاء آن لقلقه ی زبان باشد محکوم به رد شدن است.

 

اللهم ان حال بینی وبینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری موتزرا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوه الداعی فی الحاضر والبادی.

خدایا اگر مرگ که برای بندگانت "قضای محتوم " است ، میان من و ایشان  جدایی انداخت. آنگاه مرا ازگورم درحالیکه کفن پوشم و شمشیر از نیام کشیده ام ولبیک گویان فراخوانش را پاسخ دهم برانگیزان.

  • مرگ حقی ازحقوق راستین خدا و حکمتی از محکمات وسنت های  خداست که برای تکامل انسان ترسیم شده و باتوجه به مجموعه مختصات رفتاری ما و مقتضیات سرنوشتمان درنظر گرفته می شود.
  • چرایی مردن و چگونه مردن  و درکجا مردن ما فصل پیچیده ای از اسرار و حکمت های ذات اقدس ربوبی است.
  •  فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه ولایستقدمون (نحل61)
  • مرگ قضای الهی است و اگرکسی گمان برد که بتواند خود رااز سرنوشت حتمی خود  دورنگه دارد این اشتباهی بزرگ است.
  • اَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ  وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ  وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِکَ  قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ...( نساء 78)
  • دنیا رحم انسان برای تلاشها و توشه برداری ها و تکامل اوست  و فرجام تلاشهای انسانیت ورود به رحم برزخ است که با مرگ امکان پذیراست
  • برانگیختن مردگان از گور  برای گواه وسایر  نیازها در زمان حضرت مسیح  توسط ایشان وجود داشت.
  • فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِی‌ ( مائده 110)
  • برانگیختن خواص وگواهان  از گور باتوجه به نیازهای عصرظهور  اجتناب ناپذیر است.
  • حضرت مسیح در روزهای ظهور به کمک امام زمان می شتابند. و او را یاری خواهند نمود.

اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد ومماتی ممات محمد و آل محمد. (زیارت عاشورا)

 

اللهم ارنی الطلعه الرشیده والغره الحمیده واکحل ناظری بنظره منی الیه

خدایا قامت رعنای او را وجمال دلربایش را برایم بنمایان ونگاهم رابدیدارش سرمه بکش

  • امام عصر غیرت ستوده شده ی خدا است.
  • امام همچون آب روانی است که کویرها و دشت ها راسیراب می کند
  • خواص آب علاوه بر سیرابی وشستشو زنده  وتازه کردن است.
  •  قل ارایتکم ان اصبح ماءو کم فمن یاتیکم بماء معین ( ملک 30)
  • گوارایی ظهور وجود نازنین امام عصر در هنگام بن بست حیات و بی پناهی بسیار خواستنی ولذیذ است.
  • دیده ی  اهل انتظار با دیدن چهره ی دلگشای مهدی موعود پرنور خواهد شد
  • زیارت ودیدار آن جناب سرمه ی چشم همه ی دوستداران ایشان است.
  • خیز و بالابنما ای بت شیرین حرکات کز سر این جان و جهان دست فشان برخیزم...(حافظ)

 

و عجل فرجه و سهل مخرجه و اوسع منهجه واسئلک بی محجته انقذ امره و اشدد ازره

خدایا در ظهورش شتاب روا دار و در  خروجش آسانی فراهم ساز و روشش را گشایش بخش و مرا بر پیروی از راهش آماده ساز و فرمانش را در من نافذ گردان و پشتوانه اش را تقویت گردان.

  • تربیت پذیری  نفوس  برای پیوستن به صف پیروان امام زمان، کار خداست
  • منحرف نشدن از مسیر و ماندن درمسیر با خواست خدا امکانپذیراست. از ادعا و تلاش تنها کاری ساخته نیست اگر اراده خدا درآن نباشد.
  • ان تتقوا الله یعلمکم الله (بقره 282)
  • اگر پارسایی کنید خداوند خود آموزگارتان می شود.
  • پارسایی محور موفقیت ها  وباعث توجه قرار گرفتن خداست
  • یاایها الذین امنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا ویکفرعنکم سیئاتکم ویغفرلکم  والله ذوالفضل العظیم. ( انفال 29)

 

و اعمراللهم به بلادک و احی به عبادک فانک قلت و قولک الحق " ظهرالفساد فی البحر والبحر بما کسبت ایدی الناس.."

خدایا شهرهایت را برایش آباد کن و بندگان خالصت راب رایش زنده  بدار. ! پس همانگونه که در سخنان  حق خود فرموده ای " فساد و تباهی در خشکی و دریا از دستاوردهای انسان است.. "

  • اقلیم دل اگر آباد بماند اقلیم زمین آباد می شود.
  • دل اقلیم خداست
  • خداوند به  سرزمین امن قسم یاد کرده است. لا اقسم بهذا البلد...(سوره بلد 1)
  • وهذا البلد الامین (تین3)
  • انسانها در دستاوردهای کالبدیشان  باعث تباهی در دو اقلیم  می شوند. اقلیم سرزمین شامل خشکی و دریا و اقلیم دل . که صاحب این خانه کسی جز خدا نیست.
  • دل خانه ی خداست که  خدا ی جلیل خود بناکرد و ساکن شد و آن کعبه سنگی را ابراهیم خلیل بنا کرد تا سنگ نشانی باشد برای فراموش نکردن خانه ی خدا...
  • القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله : دل حرم خداست ، پس در حرم خدا، غیر خدا را ساکن مکن .( امام صادق(ع) بحار الانوار، ج 70، ص 25.)
  • ظهرالفساد فی البر والبحر بماکسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون ( روم 41)

 

فاظهر اللهم لنا ولیک وابن بنت نبیک المسمی باسم رسولک

خدایا پس ولی خود که پسر دختر پیامبرت که همنام اوست راازپرده پنهان آشکار ساز!

  • پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ): «اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن‌روز را طولانی می‌کند تا مردی از فرزندان مرا مبعوث کند که اسم او مانند اسم من است و زمین را پر از عدل و قسط می‌کند، همان‌گونه که پر از ظلم شده بود»( فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 261، قم، رضی، چاپ اول، 1375ش.)

 

حتی لایظفر بشی من الباطل الا مزقه ویحق الحق ویحققه

تا اینکه بر هر باطلی پیروز نگردد مگر اینکه آن را نابود کند و حقیقت راستین را آشکار سازد!

  •  قل جا الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا( اسرا 81 )
  • بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ  ( انبیا 18 )
  • برای اثبات حق راهی جز نابودی و محو باطل و ایستادگی و شکیبایی ورزیدن و هزینه دادن نیست.
  • از باطل وابزارهایش نباید برای احقاق حق بهره جست. حق در هر اندازه ای  اعتبار و اشراف و اقتدار دارد.
  • برای رسیدن به آرمان ها و  موفقیت ها و احراز حقیقت باید پایداری کرد و هزینه داد.
  • تواصی  (پیروی ) به حق و تواصی به صبر  دو روی سکه زیانکار نشدن است.
  • وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر ( والعصر 3)

واجعله اللهم مفرغا لمظلوم عبادک وناصرا لمن لایجدله ناصرا غیرک

خدایا ایشان را فریادرس بندگان ستمدیده ات و یاور کسانیکه جز او یاوری ندارند و جز تو یاوری نمی بینند قرار ده!

  • خداوند پشتیبان اهل باوری است که  برای پایبندی به حق واحقاق آن پایداری می کنند 
  • ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه  الاتخافوا ولاتحزنوا وابشروا بالجنه التی کنتم توعدون ... نحن اولیاءکم ( فصلت 30)
  • ان تنصرالله ینصرکم ویثبت اقدامکم ( محمد 7 )
  • إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ  وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ( آل عمران160 )

و مجددا لما عطل من احکام کتابک و مشیدا لما ورد من اعلام دینک و سنن نبیک صلی الله علیه وآله

و او را تجدیدگر احکام کتابت( قرآن) که ازآن فوت و تعطیل شده  و رفعت بخش و عامل آئین دینت وسنت های پیامبرت که درودت بر او  وخاندانش باد قرار ده.

  • امام زمان "مجدد دینی" است که " اصلاحات "زیادی را در " امر دین" پدید خواهد آورد.
  • درعصر ظهور بسیار از احکام و سنت ها و ائین های دینی  دچار تعطیلی و فراموشی شده اند و روی آوری به مقتضیات زمان و یا پایبندی به سنت های تبدل ناپذیر از بین رفته است و چندان خواهانی ندارد .
  • سنت الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنتنا تبدیلا ( احزاب 62)
  • امام زمان "تالی و ترجمان کتاب خد" است ( زیارت آل یاسین)
  • امام زمان " قرآن ناطق" عصر خویش است. و دین خدا را زنده می کند.
  • برخی ازاحکام باگذشت زمان و یا بواسطه ی مقتضیات زمانه و یا بخاطر نابخردی علما ومفتیان و زعمای دینی  و مدعیان نامنزه  تفسیر وتاویل دچار دستخوش و تحول وتحریف می شوند درحالیکه بسیاری از  سنت های خدا  تبدیل ناپذیر و  خدشه ناپذیر و غیرقابل تبدیل وتحول هستند.
  • فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا  فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا  لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ  ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ( روم 30)
  • در تاریخ اسلام وتاریخ بشریت سلاطین و زعمایی زیسته اند و بوجود آمدند که با تزویر و ریا  دین را ابزار پادشاهی وحیات خود می پنداشته اند و از عواطف دینی مردم سو استفاده نموده و آنان را به بردگی وانحراف می کشانده اند. دراین دوران بسیاری از آداب شریعت دچار دستخوش و وارونگی شده و فروعات دینی منحرف گشته واصول دین نیز به چالش کشیده می شدند.در آخرالزمان امام عصر یگانه تجدید گر بنای دین کامل و سنت های الهی است بسیاری از غبارها و زواید از چهره ی دین زدوده خواهد شد
  • یکی از مهمترین برنامه های امام زمان  " انحراف زدایی " است و در این کشاکش سرسخت ترین دشمنان ایشان درقامت زعمای دین و اصحاب دینداری خواهند بود.
  • سنت الله التی قد خلت فی عباده وخسر هنا لک الکافرون ( غافر85)
  • ومن اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الاسلام...( صف 7)
  • تزویر دین بازی  دشمنی باخدا وپیروی از شیطان است.
  • الَّذینَ اتَّخَذُواْ دینَهُمْ لَهْوًا و َلَعِبًا و َغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَـذَا وَ مَا کَانُواْ بآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ( اعراف 51 )
  • در آخرالزمان علمایی برمردم مسلط می شوند که مردم از آنها گریزانند مانند فرار کردن میش ازگرگ ( پیامبر اکرم . بحارالانوار ج72 ص63 )
  • ان الله یبعث لهذه الامه فی راس کل مئه سنه من یجدد لها دینها ( مستدرک از جامع الاصول)
  • خداوند در سرهر صد سال از برای تجدید و ترویج دین یکنفر از بزرگان را برمی انگیزاند تا دینش را زنده کند ( امام زمان و شیخ مفید ص102)
  • امام علی(ع) : خداوند که نعمت هایش بزرگ باد در هر عصر وزمانه ای به ویژه در دوران فترت که جای پیامبران خالیست بندگانی دارد که از راه الهام دراندیشه وعقل باایشان سخن می گوید و چشم و گوش و دل آنان به نور هشیاری روشن می سازد(  نهج البلاغه  خطبه 222)
  • فاجتباه ربه  فجعله من الصالحین ( قلم 55)  برگزیدگان خداوند از تیره صالحان هستند.

 

واجعله  اللهم  ممن حصنته من باس المعتدین

خدایا او را از بیداد گری ستمکاران واز تیر رس آنان مصون بدار

  • هرگناه و خطائی که از اهل اسلام و یا انسانیت سرمی زند تهاجم به امام زمان است.
  • امام عصر همواره در تیررس وتهاجم " زرمداران و زورمداران و تزویرگرایان" است.
  • ریشه ی همه ی طغیان ها و گرفتاری های تاریخ بشر" توهم "است.
  • "توهم دانایی"  و توانایی و دینداری بزرگ ترین دشمن انسانیت برای عدم درک حقیقت هاست.
  • ستم پیشگان با اقسام ستم شامل ستم های سخت افزاری و نرم افزاری  از ستم زبانی و قلبی تا ستم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و جنگ سرد و نبرد مسلحانه  در دنیا بر مردم زیان روا می دارند و به بشریت ستم کرده و با خداوند بصورت علنی نبرد می کنند!
  • رباخواری و ریا کاری و هتک حیثیت مومنین ، رویایی و نبرد رو در رو با خداست.
  • گناهان و  بزهکاری ها و اختلاس ها وتبعیض خواهی ها و ایجاد شکاف های اجتماعی درتخریب صف لشکریان امام موثرند و با امام جنگیدن ترجمه می شود.

 

اللهم و سر نبیک محمد صلی الله  علیه وآله بروءیته

خدایا پیامبرت را بدیدارش مسرور فرما

  • پیامبر اسلام نیز منتظر ظهور فرزندش مهدی فاطمه است.
  • پیامبر شاهد و ناظر  رفتارهای پیروانش می باشد
  • وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( توبه 125)

 

و من تبعه علی دعوته و ارحم استکانتنا بعده

و پیروانش که دعوت او را پذیرفتند و برحال پریشان ما بعد از رحلتش رحم کن!

  • رحلت پیامبر اسلام بزرگترین مصیبت امت آخرالزمان است
  • پیامبر اسلام رحمت و برکت برای   مومنین و بلکه بشریت بوده است.
  • لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِن أَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیمٌ﴿  توبه  128

به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

  • یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روز گلستان غم مخور ( حافظ)
  • پریشان حالی بشریت به ویژه اهل اسلام و تشیع با ظهور امام عصر پایان می پذیرد مردمی که پس از رحلت پیامبر در سختی و نگرانی  دینداری کرده اند و در انتظار فرا رسیدن روزهای آسانی بوده اند با دیدن امام زمان شادمان خواهند شد.
  • یاایها الذین آمنوا استجیبوا لله و لرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون ( انفال 24 )
  • یا رب از ابر هدایت برسان بارانی             پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

 بر سر تربت من با می و مطرب بنشین    تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم.

 اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره وعجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا برحمتک یاارحم الراحمین.

خدایا غم دوری از آنحضرت را از این امت برطرف ساز و بر ما در ظهورش شتاب فرما که مخالفان و بدگمانان او را دور می بینند و ما او را نزدیک می بینیم به وسیله رحمت تو ای رحمت آورترین رحمتگران.

  • با ظهور امام عصر آرامش و امنیت وامید به زنگی  به مردم باز می گردد.
  • حلول جامعه آرمانی و مدنی در عصر ظهور امام رخ می دهد و همه ی مکاتب دست وپاگیر و گردنکش  و علوم  غیر مفید ملغی  و نا کارآمد خواهند بود.
  • همواره دشمنان  پیدا وپنهان  برای آسیب زدن وتحریف، جنگ روانی چند جانبه ای را به راه می اندازند تا مردم را از تداوم وفاداری به حکومت وپایداری برای امنیت و مایوس سازند و باتزریق  ناامیدی مردم به تخلیه و غارت سرمایه های ملت ها و جوامع و افراد دسترسی پیدا کنند.
  • قل الله ثم ذرهم ( انعام91 ) بگو خدا وهمه چیز را واگذار
  • خداوند برطرف کننده حجاب ها و گرفتاری هاست.. همه چیز را به اوبسپار
  • خداوند سرپرست اهل باور است و آنها را تنها و بی پاداش نمی گذارد. ( بقره257)
  • آسایش و امنیت و رفاه هزینه بردار است و برای داشتن رفاه وامنیت کامل باید سرپرست و زمامدار بسیار مقتدری حاکم شود تا بتواند بر همه فرایندهای اجتماعی وسیاسی و اقتصادی جامعه  مسلط باشد.

 العجل العجل یامولانا یا صاحب الزمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای امام زمان

  • تنگناها امان از انسان می برد انسان بی پناه می خواهد از بحران ها برهد و روحش را از اسارت و بی پناهی و دردها و گرفتاری ها برهاند
  • یگانه دادرسی که می تواند با اشراف به همه ی جوانب حق بفریاد مردم تحقیر شده و از ستم ها به ستوه در آمده و بی پناه برسد فرستاده ی ویژه و انسان کاملی است که در قامت امام عصر ظهور خواهد کرد و جهان  از لطف و مهر و دادگریش شادمان  و آرام  خواهد شد.

با امید به دمیدن  صبح آرزوها  بزودی زود.

حمیدرضا ابراهیم زاده

19 شهریور1381

تصحیح و ویرایش  26 اردیبهشت 1399 برابر با بیست و یکم ماه مبارک رمضان 1441

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر  درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نقش معلم های نسل ما در قهقرای توسعه

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

چند روز تمام‌ در سال ۸۳ و ۸۴ زندگی کردم .
خوب که دقت می کنم‌اغلب وقتها توی این سالها زندگی می کنم.
منهای دو سالی که در زندگی ام گم شده است. سرگردان روزهای پیشین از تونل زمان عبور نکرده ام و همانجا جامانده ام.
مادر بزرگم می گفت در یک محدوده سنی گرفتاری ها و بیماری ها دسته جمعی به ماحمله می کنند...
درست ودقیق فرموده بود آن بانوی خردمند زیرا برای من هم ناگاه مثل حال همه چیز بهم ریخت.
قلب و ریه و گوش وچشم و دندان و پایین تنه و همه وهمه باهم اعتصاب کرده اند. تا روحت رااز کالبدت فراری بدهند  !
اینطوری است که یکی از بین‌می رود
در خبرهای روز شهر دیدم مربی ورزش دوره راهنمایی ما سکته کرد و درگذشت. تا جاییکه چند روز پیش دیده بودم استایل ورزشکاری اش را حفظ کرده بود.
خدا رحمتی سوتکی فلزی داشت. روی صندلی فلزی سیاه می نشست و ما را به صف می کرد و دوکیلومتر تمام می دواند.
اسرایی بودیم که  ۱۲ بار تمام مسیر دروازه غربی تاانتهای دیوار شرقی را بیهوده می دویدیم. 
ایشان هم به طرز دویدن و نفس نفس زدنمان می خندید و ریسه می رفت...
و هرسه ثانیه سوت می زد و با صدای شلخته ای می گفت؛ بِدو ... نعشه . بدو نعشه . بدو نعشه و منظم آهنگ دار سوت می زد.بااینکه خنده امانش نمی داد ولی سیاستش راحفظ می کرد .
کرونومتری زیبا به گردنش می آویخت و بیحال  و بیهوده با آن ور می رفت.
صد رحمت به ایشان که به همین بسنده می کرد. معلم فارسی و عربی ما معتاد و روان پریش بود دائما سیگار می کشید و جیم می شد و یا با دندانهای پوسیده یک درمیانش ور می رفت ومیزان لقی آنها را محاسبه می کرد.
معلم علوم‌ ما قاچاقچی مواد مخدر بود وحتی وسط سال تحصیلی تشریف برد به زندان.!
معلم جغرافیای ما از تسبیح دانه درشت کهربائیش بعنوان سلاح سرد استفاده می کرد. وقتی نعره می کشید صربان قلبمان ناموزون می شد!!!
معلم دینی ما وقتی از خارش بینی و گوش و اعضای خصوصیش فارغ می شد وسط یخ و سرما مارابه وضو وادار می کرد. کسی هم اشتباه وضو می گرفت کلاغ پر داشت. حتی گاه شعار تشویق برای یکی و تنبیه برای همه را سر می داد و از هرچه دین و نماز و وضو بچه هایمان را ساقط می کرد.
جماعتی از همه جا افتاده وعقب مانده و بیمار و گرفتار آویزان ما شده بودند.
بااین همه تشابه رفتاری با هم ساز گار نبودند وحتی دعواهایشان را می دیدیم.
هنگامی که قیچی را از دست هم‌می ربودند تا چهارراه های دلخواهشان را بر فرق و تارُک ما نقش بزنند می فهمیدیم باچه جانوران عقده ای و بیماری روبرو هستیم.
هرجا کم می آوردند مطنطن وانقلابی بلغور می کردند واین تناقض وتضاد باعث شد بچه های نسل ما از نحوه گفتمان موذیانه آنها بر حذر و منفور شوند.
حتی مدیر پشمالو و غلیظ و سختگیر مدرسه زورش به این رفتارها نمی چربید. 
برایش دیواری کوتاه تر ازما وجود خارجی نداشت . سخنوری و طعنه و کنایه را سر صف با ما تمرین‌می کرد که دیوار آنها بشنود.
بازرسهای اداره هم مثل خودشان با حال بودند.
هربار که  قصد آمدن داشتند همه ما می فهمیدیم که امروز قرار است ناگهان و بی برنامه قبلی بازرس بیاید.
سه نفر سوار بر لندرور آبی قدیمی وارد حیاط می شدند. انگار اربابان از مریخ می آمدند.

ابتدا بااستقبال شورانگیز کادر آموزشی ما روبرو می شدند وسپس صبحانه تمیزی نوش جان می کردند و برایمان کلی اُرد می دادند ...

البته نباید از مجاهدات بی دریغ برخی از معلم های دلسوزمان چشم پوشی کرد. اما تلاشهای این اقلیت در برابر شوریدگی وبی برنامگی سیستم گم بود.

درواقع تربیت هدفمند و مدبرانه گمشده ی نظام آموزشی آن سالها بود!! 
هیچکدام از آنها نمی توانند پاسخگوی نسل سوخته ی ما باشند.
بی گمان نسل اینهایی که چارچوب زندگی شخصیتی ماها را دریدند باید همان دهه شصت هفتاد منقرض می شد.
معلمهایی که فاقد مسئولیت و ظرافت معلمی بودند نسل پی زوری ما را به گند کشیده بودند.
معلم نماهای لعنتی که هرگز نفهمیدند رفتار و گفتار شان در ساختار شخصیت و زندگی نونهالان تاثیر دارد.
همیشه دلواپس و نگران خوشایندی و ناخوشایندی معلمهایی بودیم که دفتر نمره را مثل دفتر عقد و نکاح  عاقد ها بدست می گرفتند و سرنوشتمان با هجویات و نابلدی های جنگ زده خود گره می زدند.
ما نسل جنگ زده ای بودیم که برخی ها از آن روزگار جنگ زده ی بی نظم و انضباط به نیکی یاد می کنند!
درحالیکه اعضای سیستم زخمی آموزشی آن زمان مثل چسب فوری همه جای زندگی ما ترشح کردند. و تیر و ترکشهای زمان را به سرنوشت ما چسباندند.
کاری که ما نسل بعد نخواستیم با زندگی بچه های نسل نو بکنیم. و در عوض تلاش کردیم تا آنها را فرزند زمانه بار آوریم و نو اندیشی هایشان رااحترام کردیم.
لبخندشان را از دلواپسی هایشان بیشتر خواستیم....
ما تلاش کردیم آثار زخمی دهه شصتی بودن خود را به نسل نو منتقل نکنیم. و موفق شدیم تا آزردگی ها را از پیرامون آزادگی هایشان بزداییم
تا جاییکه با ظهور برق آسای دهه هشتادی ها در هم شکسته شدیم...
جنگ علیه نسل ما هیچوقت تمام نمی شود.و زمانه همچون هیتلری است که در میدان نبرد بی رحمانه از همسالان ما نسل کشی می کند.

اکنون  که می دانیم بحران ها محصول چیست باید  تلاش کنیم تا به قهقهرا بر نگردیم و دچار تسلسل نشویم و به احیای سیستم آموزشی جامعه کمک کنیم تا از بحرانها وگذرگاههای سخت عبور کنیم.

همه چیز توسعه وپیشرفت، آموزگاران وسیستم آموزشی ماست. هر اندازه به سیستم و گردش درست آن اهمیت بدهیم به همان میزان دستاوردهای مفیدتری خواهیم داشت.

 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۱۲ دی ۱۴۰۱

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

حال گران

جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۴۶ ق.ظ

 

حال خوب  گران ترین حس و متاع دنیاست.

برای داشتن  حس وحال  تازه و خوب می خواهیم دنیا را شخم بزنیم.

دراین بین ما حال وتندرستی می فروشیم تا پول بخریم!

و پول و آبرو و تندرستی می فروشیم تا حالمان درست بشود!

نه حال مان حال درستی می شود!

نه پولمان کفاف خرید و ‌تعمیر حال مان می شود!

از حال سابق هم  خبری نیست جز سقوط به قهقهرا .

افسوس که فرصت بازیابی و بازگشت نیست.!

جوانی و نوجوانی وسرمایه ی عمرمان در این مبارزه مفقودالاثر می گردد.

ما ندانستیم از اول که باید حال را به هر قیمت غنیمت بداریم و برای بهینه  سازی اش سبک زیستن خود را بر روی مراقبت از اصل حال استوار کنیم. از داشته های بدوی خود لذت ببریم و برای حفظ آن بکوشیم.

به امید داشتن حال جدید حال و لحظه ی کنونی خود را بایکوت نکنیم

به امید فرداهای موهوم امروزمان را در گرو و رهن فرداها نگذاریم.

اما

همینکه وارد چرخه قمار حال شویم ‌با شتاب بالایی با فرار از لذت و درک حال بسمت موهوماتی می رویم که ممکن است هرگز راهی برای بازگشت به حال سابق نباشد و اگر هم باشد دچار مقتضیات متعددی می شویم  که قهقهرای محض است!

یک راه بیشتر وجود ندارد باید هدفمند و با بودجه ریزی درست و دقیق حرکت کرد.

برای حرکت بسوی حال نو و درخشان  باید همه ی آنچه که با ما و برای ما دلخوشی هستند را باخود همراه کنیم تا با ما بمانند.

و بتوانیم در حضورشان روز آرامش و حال کامل  را با کمترین هزینه و از دست دادنی جشن بگیریم!

اقتضای حرکت درست این است که شاکله و چارچوب آرزوهایمان در نقطه ی آرمان سرجایش باشد و ما با ورود به حال جدید کلمه ی” ای کاش و اما و اگر “را بر زبان نیاوریم .

اما به ندرت این هنگام را بدون حس افسوس تجربه می کنیم و یا هرگز این لحظه را نمی بینیم.

ما انسانها

بااین قمار نقره داغ می شویم

و هرگز روی آرامش وتندرستی را نمی بینیم

آنچه که این سودا را به  قمار تبدیل می کند

سوختن همه ی آرزوهای ما ست...

باید چشم انداز ها و دیدگاه ها  ودیده ها را طهارت کرد و شست.

تا حس وحال  باختن بما نزدیک نشود!

رستگاری برای پارسایان است!

پارسایانی که همیشه مراقب حال و لحظه ی خود بودند هرگز حال فروشی نکردند و برای بدست آوردن حال نو در مسیر اعتدال و احتیاط حرکت کردند!

و آن را با هیچ اشتباهی بخطر نیانداختند و هیچ آلودگی و خطایی حالشان را خراب نکرد.

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل والنهار

یا محول الحول والاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

خدایا حال و لحظه های مارا به بهترین حال دگرگون کن.

اللهم غیر حالنا بحسن حال.

خدایا اگر آنچه تاکنون کردیم و گمان بردیم مسیر پارسایی و رستگاری است و انحراف بود، ما را در مدار و چرخه درست حال خوب قرار بده و دگرگونی و بهبودی حال را شامل حال ما بفرما!

تا افسوس و زیانکاری و باختن، آتش جان و روان ما نگردد. آمین

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

پنجم دی ۱۳۹۹

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

فلفل سیاسی

دوشنبه, ۵ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۲۶ ب.ظ

ایران به روسیه و... فلفل صادر کرد وهمه برگشت خورد
دلیل فقط سمیت بالای این محصول بود
شاید دفاعیات طرفین جالب باشد
ان یکی مدعی است سم بالایی در فلفل صادراتی از ایران وجود دارد وبه منافع مردم ما نیست
اینطرف مدعی است اصلا هم اینطور نیست خیلی هم غیر سمی هست.
اول اینکه اگر سم وجود دارد. مردم ما دارند سم می خورند واضافه سم شان را صادر کردند و روسها نخوردند وگفتند خودتون بخورید.
دوم اینکه روسها هیچوقت دوستهای خوبی نمی توانند باشند همیشه مضر حال ما بودند وسر بزنگها دستمان در پوست گردو ماند.
آرای حقوقی و تصمیمات تامل برانگیز  روسها در سازمانهای بین المللی درباره ایران اگر ذره ای به سودش نباشد ممتنع و یا منفی است.
این ایران است که باید باج بدهد تا یک رای بگیرد.
یا هم گروهی هایش را ملزم به تمکین منافعش کند...
چون همیشه ایران دنبال روابط زیرابی بود و این لایی کشی های بی ضابطه درسیاست های خارجی یعنی زیر همه چیز ضوابط را زدن.
بالاخره ما سازمانهای بین المللی را قبول داریم یا نداریم!
اگر عضو شدیم مجبوریم حق عضویت بدهیم و بدنبال بده بستان عاقلانه و منافع خودمان باشیم.
نه اینکه همیشه چشممان به شرق و غرب باشد
یااینکه بیهوده و تعصبی لج کنیم و از منافع خود ساقط شویم.
ما منافعی داریم که با درست معامله کردن حاصل می شود.
معاملات  ما باید براثر ضوابط باشد.
حکایت ما و فلفل های برگشتی یعنی همان که هیچ کشوری حاضر نیست کالاهای کشاورزی ما را بپذیرد.
روسها گفتند چرااز خودمان سم نمی خرید؟؟؟ ما سمهای خوبی داریم....!
پس
یا ما خوب کشاورزی نمی کنیم و تولیدات مان جعلی وباعث شرمندگی است.
یا خوب دیپلماسی نمی کنیم و باعث شرمندگی و عقب ماندگی ماست...

خدا کند بفهمیم که کجای کاریم.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
۵ دی ۱۴۰۰


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده