دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

نا باروری باورها

پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ق.ظ

 جمله ای کلیدی  برای همه رفتارهای زیستی مردم توسعه نیافته و نا اهل وجود دارد که می گوید:

جهل و طمع و ترس و شادی و عواطف و ناگواری مردم  زمینه ی خوبی برای سوء استفاده ی فرصت طلبان  ازمردم است

  ما در جهان سوم یا کمتر توسعه یافته ای زندگی می کنیم که به لحاظ جامعوی مریض و نا امن و یا نااهل محسوب می شود.

در این جوامع بسیاری از آموزه های نیک و اصیل به منفعت گرایی و تبعیض خواهی برداشت می شود.و پیرو آن ابزار عواطف مذهبی و ملی  قابلیت  دست اندازی می باشد ؛ مداحی می شود شغل و ممر درآمد و پست  ، تکدی گری و کارچاق کنی و پولشویی و قاچاق و دله دزدی و اختلاس می شود زیرکی و شغل!. برای همه ی این نافرمی ها حدیث و روایات هم سپر و نقاب حرکاتشان می شود.

 خوب دراین گونه از "رفتارهای نابخردانه " تولیدی که درکار نیست!

خدماتی هم که ندارند تا باعث روند تولید بشود یا باورها و آموزه های راستین واخلاق زیستی را بارورکند!

آنهایی که خدماتی اند مثل آرایشگر و بنا و خیاط و نجار و نانوا و بقال و پاکبان و طراح و ایده پرداز و پزشک و....در حد شاغل و افراد صاحب هنر می باشند .

آنهایی که تولید کننده  وکارآفرین هستند؛  مثل "بنگاههای  تولیدی ". کشاورزی. دامپروری و صنایع تبدیلی و سایر صنایع که اغلب دچار انسدادات فراوانی می شوند .

توده ی مردم نا آگاه  و متوقع ما با بدباوری های  ناشی ازتناقض پندار وگفتار و رفتار روبرو هستند  و به پیرو آن آموزش می بینند و یا همراهی می کنند وبه تدریج  ناامن شده و عواطفشان برایشان تصمیم می گیرد. و یا باعث تصمیم سازی برای پاره ای دیگر می شوند. بنابراین  غم و عزا داری ها برایشان اقتضائات اقتصادی و اجتماعی فراهم می کند.

بلایا و بیماری ها  بدبختشان می کند، چون بسترهای پایدار برای  نظام سلامت وبیمه ما بضاعتی ندارد مردم برای مریضیشان می ترسند و ترس هم دارد.

ازاین طرف با حجم عواطف و تنش های حواشی آن مشاغلی چون "کارچاق کنی و مداح  و وکیل  "و... هم  از هر عاطفه ی شاد و غم و ترس و آرزوی مردم  کاسب کاری می کنند.

پس این مردم با توهماتشان  تحقیر شده اند .

مشاغل و خدماتی که  درهیچ جای "توسعه اقتصادی "ما نقشی ندارند  و هیچ رویکردی نیز در بلوغ دینداری و رفتار زیستی آنان وجود نمی آید. طبیعی است که براثر تهاجم تناقضات بر" فضای روان اجتماعی" ، رفتارهای ریاکارانه تظاهر می کند.

جناب" سعدی" در باب دوم گلستان در مذمت برهنگی از پارسایی چنین فرمود:

ای درونت برهنه از تقوی               کز برون جامه ریا داری

پرده هفت رنگ در مگذار              تو که در خانه بوریا داری

البته من منکر سیاست های درست آموزه های دینی نیستم و طبعا تفریط دراین موضوع مانند افراط خطرناک است.

اصالت وحدانیت جامعه گاه باهمین رفتارها  زیر سوال می رود که مشکل گشای بحرانهای مردم پول و منافع است یا توحید و بزرگداشت خدا و رفتارهای نیک زیستی؟

جایگاه ارزشمند بسیاری از  آموزه ها ی پرمایه و مهم  همچون ؛ نوع دوستی و ایثار و صداقت و امانتداری و حیا و بردباری و شجاعت و غیرت و قناعت و همدلی  و برابری و تعاون .... دچار تحریف و تزلزل شده است. و باید روح این باورها  به پیکره وکالبد  جوامع برگردد.

اگر بحرانها و فتنه های زمانه همچون سیل و بلایا و کرونا  نباشد مردم بیشتر متوهم می شوند! و  امر به بعضی ها مشتبه شده است که همه چیز با قدرت های سرمایه داری و سیاست های نفوذ مالی قابل حل است.

این جامعه را چطور  درمان کنیم وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم  توهم زده اند و می گویند: همه چیزمان عالی است !

اول از همه  باید توهم ازسرشان بپرد و بیدار بشوند بعد درمان های دیگر شروع شود.

 جامعه نااهل ما کاملا از تناقض مدنیت و اسلامی بودنش رنج می برد، در چارچوب مورد ادعای ما "اسلام" کجاست؟

بانکداری اسلامی کجاست؟

  بیمه اسلامی کجاست؟

اقتصاد و عدالت اسلامی و... کجاست؟

آمپر جمله ی " من می دونم و من می تونم "ما  زیادی از حد خودش بالا زده است.

اعتماد به نفس خوب و لازم است اما توهم بسیارخطرناک است. باید از این اعتماد به نفس بالا در جهت پیشبرد کارها بهره برد  نه اینکه من شعری بگویم و شما شعاری بدهید  و دستمان پیش شرق و غرب دراز باشد!!!

انصافا همه ی کاستی ها و مضایقات را نمی شود به نظام و مسئولین ربط داد.

مدیران ما ازکجا می آیند؟  پس این خود ما هستیم که از بین خود برگزیده هایمان را به خدمت می گیریم.

ما و مطالبات و توقعاتمان هست که مدیران را پرتلاش و امین و مسئولیت پذیر نگه می دارد.!

راننده ای که چراغ قرمز را به عمد رد می کند، کمربند نمی بندد و تخلف می کند و مطابق با آئین نامه ای که به آن ملتزم شده است هیچ ارادتی ندارد. در مواجهه با قانون ؛ هنگامی که پلیس مجرم را به جریمه محکومش می کند که معنایش این است: بیدارباش و هشیاری کن  و یاد بگیر پشت چراغ قرمز ترمزکن! بایست کمربندت را ببندی ! و صحبت کردن با گوشی ممنوع ! سلب آرامش وامنیت عابرین ممنوع.... "

مجرم خودمانی آن زمان  با پرخاش ناشی از زیان مالی می گوید:  "همه ی اینها را می دونم،..."!!!

راننده ی متوهم ! راننده ای که حریم دیگران را نقض کرده ای و بخودت هم ستم کردی!  خوب ! تو چی می دونی؟

 ملتزم به  باورمان که نباشیم." ملتزم به قانون و آموزه ها"ی مان نباشیم ولی فقط "شعار دانایی و توانایی" بدهیم این یک بیماری می شود و نامش هم  "توهم " است.  با این نشانه ها، توهم است که ما خیلی با فرهنگیم !

فرهنگ برای کسانی است که قانون را دور نمی زنند. و "قانون گریزی و قانون ستیزی "درآنها راه ندارد!

 پاچه خوار و رشوه گیر و بزدل و  اختلاسگر نیستند!

فرهنگ مال کسی هست که اگر دوربین و پلیس هم نبیند تخلفی ندارد و" عالم را محضرخدا" می بینند!

ما جامعه ی  مدعی فضل ، پروفسورهای خود خوانده ای  صادر می کنیم که درس حوزه ی خودش را نخوانده هنوز مانده تا برسد به دروازه ی  دانش باطن و ظاهر! حالا مدعی تاسیس دانشگاه پزشکی هم می شوند!!

این خطر بسیار جدی است که مدیر مسئول و یا شهروندی که با پایان نامه جعلی و تقلبی حائز مدرک و پست می شود!

 صلاحیت و بایستگی و شان کاری را ندارد و نمی تواند پاسخگویش باشد  و دقیقا برای تخریب بنای باورها و سرمایه های اجتماعی و تخریب بسترها همتش را به کار می گیرد!!!

وقتی مداح  و واعظ ما برای صاحب عزا نرخ صادر می کند !

حالا همان محفلی باشد که حضورش برای او هم مانند دیگران مستحب موکد باشد چه؟

آن آقایانی که نرخ حق القدم و... برای هیئت امنا و یا مجالس عمومی  صادر می کنند .

بازاری ما برای خودش فتوای "حق دارم "می دهد وکم فروشی و احتکار را لازم ترتیب می دهد.

پزشک ما در ساعت موظفیش  برای بیمار وقت خصوصی و نرخ خاص تعیین می کند.

مسئول و کارمند ما سرکارش حواسش جای دیگری است. ساعت کاری اش را با ساعت مرخصی پیوند می دهد.

دانشجوی ما درس نمی خواند و نمره گدائی می کند.

ورزشکار ما به دنبال چیزهای دیگری به جز پهلوانی و جوانمردی است.

هنرپیشه و هنرمند ما کارش کیفیت نداردوگفتار و رفتارش مضر حال جامعه است.

نویسنده و روزنامه نگار ما برای حزب وجناح حق می تراشد و از مردم مایه می گذارد.

خدای نکرده پلیس و قاضی ما وجدانش را زیرپا می گذارد.

معلم ما استاد ما شهردار و فرماندار ما  فرقی نمی کند توهین به لباس و منصب و جایگاه ، ملاک ذهن ما نیست . !

رفتار افراد در آن جایگاه مهم است  .و همان رفتار نماد و شاخص برآزندگی و فرهنگ غنی ما است.

"مسئولیت ناپذیری و قانون گریزی" نتیجه اش در "تبعیض  و رشوه و اختلاس و تورم و فساد و ... " نشان می دهد!

مردم همه ی این تناقضات و تعارضات و... را می بینند.

عدم تعادل  وافراط وتفریط ها به همراه خود بیکاری و فقر و فحشا و اعتیاد و فساد و رشوه و اختلاس و تورم و... به همراه می آورد.

روح و خوی "اشرافیگری " حتی در طبقات ضعیف جامعه هم رسوخ کرده و بحران ایجاد کرده است.  

خوب بااین اشارات ونشانه ها ، جامعه ی من الان سالم هست؟ اسلامی است؟

هرگز ! چنین نیست  و نخواهد بود.!

بصراحت باید گفت ؛  چنین رویکردها و رفتارهایی نه تنها اسلامی نیست بلکه باید گفت؛ انسانی هم نبوده و شیطانی است.

در آموزه های مان از فقر و بیکاری  و دزدی و ربا و زنا و ریا و فریب و غش در معامله ممانعت جدی بعمل آمده است.

حالا ربا و نان آلوده به کار بد و یا شک دار  وارد  سفره مردم بیاید که چیزی به هیچی بند نیست!

مگر احکام شریعت ما نگفته است ربا خوار و ربا دهنده خوک می شود.

 اما ببینید آکل الربا چه تقربی دارد؟

حجم انبوه پرونده های بزهکاری و طلاق و دعاوی مالی ناشی از  آسیب و درد نیست! پس چیست؟

من نوعی وام غلط می گیرم. سپرده  ی غلط تر می گذارم. می خواهم خانواده ام  عفیف هم باشند؟!

من نوعی اختلاس می کنم به اشل خودم از کارم می دزدم  می خواهم با فرهنگ هم باشم.

 از  مسئولیتی که دارم خودم را پاسخگو ندانسته و بلکه از آن سو استفاده هم می کنم آنوقت در بحران ها و ترس ها و آرزوها  تمنا می کنم که  خدا دعایم را  گوش کند ؟!

 من که کل روزنه ی گفتاری خود و شنیداری خدا را گچ گرفتم که صدایم به حضرت دانای توانمند مهربان نرسد!

بابا ی مرحوم ما می گفت:  می دانید در ظهر روز عاشور امام حسین فریاد می زد که ای مردم ! مردم ! گوش کنید !

دورش پر از آشناها و مردمی بودند، که "هیاهو" می کردند! تا صدای پیشوای خود را نشنوند.

می گفت: " از بس این مردم شکمشان از حرام پر بود گوششان بدهکار امام نشد."

حضرت پدر با چشمانی اشکبار می گفت : صدای امامشان را که پدر و مادر و جدش  را دیده بودند و می شناختند، نمی شنیدند و نشنیده گرفتند و تاریخی را برای بدنامی خود رقم زدند و برای مظلومیت آقایی که به او تا ابد بدهکارند، ستم روا داشتند .

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

این بضاعتی است که ما از فرهنگ خود و هویت خود ، به خود و دنیای خود و دنیای پس ازخود نشان می دهیم.

باید" بیدار" شد و به خود آمد و "حرکت" کرد و"کامل" و" پویا " شد.

 والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

19مرداد  1399

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۱)

جنگ تاریخی با فساد

بسیار ساده است که دنیا ما با هزاران دعوای تاریخی مال و منال و زمین و خانه و جواهر به پستی رنگ باخته است.

دعوایی که بیشترین هزینه فعالیت پیامبران الهی شد

و در این میان جایگاه پرستی  و مال دوستی خیلی ها را خفه کرد و مانند طاعون شرافت انسانی را به اسارت گرفت

عوارض این دنیا دوستی چیزی نبود جز سیل عظیمی از رشوه ها و غارت ها و چنگ زدن به اموال مردمان...

اغراق آمیز نیست که تاریخ حضور انسان در دنیا را عرصه "صلاح و فساد اقتصادی "بنامیم وجا پای هر عامل رویداد و جریان تاریخی را درثروت و قدرت جست وجو کنیم.

انقلاب ها و نهضت ها بر اثر تنگنای معیشت و فشار غیر قابل تحمل اقتصادی به پا شدند تا بکوشند و فاصله طبقاتی که جان مردم محروم را به لب رسانده بود را احیا کنند

و عده ای دست از جان شستند تا دیگر سیری ظالم و گرسنگی حقارت بار مظلوم را نبینند.

این شیوه گروهی طماع ثروت اندوزباعث گسترش فساد و اختلاس و دزدی و پولشویی شدکه به پایین کشیدن پرچم طمع ورزان"شجاعت" و  "فریاد  عدالت خواهی" از دنیای زرو زور قصه های جوانمردی زن و مردان جهان شد.

از نظر قرآن افزایش ثروت و مال یک امر ارزشی نیست، مگر آنکه در راستای آفرینش و اهداف مقدس اسلامی و اعمال صالح باشد؛ از همین رو مال اندوزی در اسلام ممنوع بوده و از آن نهی شده است؛ برخى افراد به دنبال جمع مال و شمارش آن هستند. الذی جمع مالا و عدده (همزه-2) بویژه که استغنای مال موجب "طغیان" آدمی و غرور و دوری از آخرت اندیشی می‌شود.(کهف، آیات 34 تا 36؛ تکاثر، آیات 1 و 2؛ توبه، آیه 34)

در ایران اسلامی هم هنوز که هنوزه "هیولای فساد اقتصادی" زنجیر بریده در جامعه می تازد مسخ شدگان ثروت و سرمایه گاهی با لباس های کاملا "خودی" توجیه می سازندو قانون و تبصره دور می زنند و یا راه نفوذ به آن را جستجو می کنند .

جنگ تاریخی که همه عمر بشریت آن را لمس کرده است هنوز هم پا برجاست و تنها باآرام جمهوری اسلامی ایران نمی توان با فساد اقتصادی مبارزه کرد باید پای میدان بود و در شبیخون های آن مردم محروم را بی پناه نگذاشت .

این داستان اقتصاد و فسادش عجب داستان پر پیچ وخمی است وعجب که در مقابل هزار ترفند و چاره جویی و پرهیزکاری های بزرگ و حضورمردم هر آن در لباسی جدید ظهور می کند و گویی هیچگاه از پای نمی نشیند و بی شک تکرار اسم تحریم های اقتصادی دشمنان تنها سهم اندکی از سونامی دامنگیر آن را نشان می دهد.

و تنها زنگ خطر کارگزاران کاهش "اعتماد افکار عمومی" است که ماحصل انحصار، تعارض منافع، ساختار اقتصادی رانت‌زا، عدم پاسخگویی و عدم شفافیت، محدودیت رسانه‌ها در حوزه پیگیری مفاسد اقتصادی  است 

محال نیست، ولی سخت و پیچیده و حساس و ظریف و زمانبرو حتی خطرآساست مبارزه با فساد اقتصادی! حتی در حکومت اسلامی!!

برای خشکاندن علف های هرز ریشه های فساد کار بسیار است و تحت هیچ شرایطی نباید از آن غافل شد که اصلاح ساختار نظام اداری و اقتصادی، اصلاح قوانین، آزادی و مصونیت مطبوعات در ارائه گزارش و افشاگری فساد اداری و اقتصادی، شفافیت و رقابت در واگذاری شرکت‌ها و بنگاه‌های دولتی، اصلاحات نهادی برای افزایش شفافیت و پاسخگویی، استقرار کامل دولت الکترونیک، تشدید اقدامات نظارتی، قاطعیت در برخورد با مفسدین اقتصادی، مردمی شدن مبارزه با فساد و حمایت از افشا کنندگان فساد و…همه می‌تواند به صورت ادامه دار و قاطع به خشکیدن ریشه‌های فساد کمک می کند.

اگر چه اخبار داغ فساد و رانت خواری اعتماد عمومی را می سوزاند، اخلاق عمومی را ویران می‌کند، "گناه" را عادی می‌نماید، سرمایه اجتماعی را می‌کاهد اما در عین حال آگاهی مردم از این اخبار موجب افشای معاملات پشت پرده افراد و گروه‌های صاحب نفوذ و ایجاد محدودیت و فشار بر آنها در عقب‌نشینی از مواضع ناحق‌شان می‌شود. "سد محکمی "در برابر ظهور، تشدید و توسعه‌طلبی رانتی در جامعه می‌شود.

پس تنها اسم حکومت دینی مصونیت ساز از هیولای فساد اقتصادی نیست چرا که تجربه تاریخی دوران حکومت چهار سال و نه ماه امیرالمؤمنین علیه السلام  شاهد کار است دوران مبارزه با فرهنگ اشرافیگری جاهلیت که بعد از رحلت پیامبر اسلام دوباره به جامعه برگشته بود. امام علی با تمام وجود و بدون ملاحظه روشهای معمول گذشته، با قاطعیت و صراحت، جلوی تمام غارتگران بیت المال ایستاد و عدالت را تحقق بخشید، هر چند خود "شهید عدالت" شد. امام در این مبارزه اهل زد و بندهای سیاسی- اقتصادی پشت پرده نبود «وَ لا تُخالِطوُنی بِالمُصانِعَة - با من با ساخت و پاخت و تبانی معاشرت نکنید»( خطبه 216)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی