گل عمر
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۹ ق.ظ
به قهقرا رفت
سلاله ی عمرم و
جگر گوشه های آرزوهایم
به کربلا.
پرپر شده
جوانیم
دردشت نینوا.
چو اکبر لیلا
روان شده
جوانی ام
به مسلخ بلا.
من ماندم و
غریبه و تنها
من ماندم و
دل عطشان
به برزخ حتمی روا.
آه از شمر شقی روزگار و
سنان زمانه ی بی رحم و
غروب غربت و
شام غریبان عاشورا...
***
به اسارت برده اند
تنم را
وطنم را
جگر گوشه های نوجوان حسین و حسنم را...
یارب !
چه قیامت شده برپا
درعالم معنا
سری به منبر نی
سروش غیب می سراید و
تنی نهان به بوریا
عمرم تمام شد
به روی نیزه های جفا
و
سرم به باد رفت
به شمشیر اشقیا ....
***
برسر منبر گل
هرچه توانی
گویی
مجلس وصف گل و
مرحمت و
خوشرویی
خار رسوا شد و
بلبل شیدا خاموش
ای گل عمر
دریغا
نفسی یا بویی...
حمید رضا ابراهیم زاده
دوم مهرماه 1398
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار نگارنده محفوظ است.
- ۹۹/۰۷/۰۲