دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

سرگشتگی

سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۰۱ ق.ظ

گاه  مثل ساعتی پیش
سواد نوشتن هم ندارم!
سواد این که کی ام و کجایم؟
اگر کسی را نمی شناسم خیلی خوب است.!
بدتر این است که نمی دانم کی ام و اسمم چیست.؟

در کجا و در چه قرنی هستم؟
جنسیت و رسته ی حیاتم چیست؟

اسم و کاربرد اشیای اطرافم را نمی دانم!
انگار یک درختم وسط جنگل جلگه ای.!
زنبورم در باد !
"سرخ ولیکم" در اعماق یک جنگل کوهستانی.
علفم در اعماق بیابانها.
ماهی ام در ژرفای اقیانوسها.
ترسناک‌تر این است که هزار بار در هزاران جاندار و اشیا ظاهر شدم هربار درگنجشک و گربه و گزنه و گرگ و گل و گوزن و گوجه و قارچ و درخت وسنگ و زالو ومورچه وملخ و هزاران‌حیوان زندگی کردم و هزاران بار بااین چشم، اعصار و گیتی را دیدم
هربار به شکلی و اسمی.!
جرقه ای به هیبت بیگ بنگ آفرینش فیبونای وجودم را در گردبادش می پاشد و اسپیرال یک وجود جدید را شکل می دهد.
جرقه ای که باعث شد قارچ بودنم درجنگل یادم بیاید.
دوستم را مار ببینم. دشمنم را سگ هار ببینم.
آن دوست دیگرم را کبوتر ببینم ودشمن‌دیگرم را قوش زیبای شکارچی...
فلانی را کلاغ ،فلانی را گرگ، فلانی را تمساح و...
بدی و خوبی ، دوستی و دشمنی همه در ماست. زشت و زیبا  می شویم. 
تا به گرد هم بگردیم.
حرفهایم از شوریدگی ودیوانگی نیست!
من اگر تکه شهاب سنگی ام از یک‌ستاره ی سوخته در میلیاردها سال پیش،
دراین دوره انسانی ام بدون دم،
این دوره والدین و دو برادر و دوخواهر بنامهای کنونی داشتم.
اینها عمو و دایی و عمه و مادربزرگها و فرزند و همسر و... دوستهایم هستند وخیلی زود بتدریج همگی حذف می شوند.
مثلا دیگر آن مردهاپدر و پدر بزرگم‌ نیستند دیگر آن زن ها عمه ومادر بزرگ و دوست و... نیستند.
یکی درخت فندق می شود.
دیگری سنجاب  و دیگری دارکوب و دیگری درخت بلوط.!
من گزنه می شوم و شما نیلوفری در مرداب.
دیگری نگین انگشتر می شود.
در هم و برهم‌می شویم
اسم عوض می کنیم.
رسم عوض می کنیم.
هم راگم می کنیم وپیدا می کنیم و  می شناسیم وبه یاد نمی آوریم.
من دراین‌مقطع از زندگی ام این شده ام.
دارم سیلیس وجود خازن یک رادیو می شوم. اگرچه شما مردی هنرمند درحال گوش کردن آن رادیو شده باشید
ویا دختر بچه ای درکنار پدر به رادیو زل زده باشید.
شمارا صدا می زنم ولی مرا نمی شنوید اما مرا حس می کنید.
یا قطعه ای نی می شوم که دوست دارید از او نی لبک بسازید و در آن بدمید
وصافیش را به صورتتان بمالید بگویید چقدر دوستش داشته اید؟
وسپس لب بر روی لب هایم بگذارید. وبامن بسرائید ویا دادم رادر آورید‌.
من کی ام اکنون؟
از پاپیروس وجودم کاغذ و جوهر و قلم و کتابها ساخته خواهد شد.
آب وجودم در حلق میلیونها گیاه و حیوان و انسان توزیع می شود.
همانطور که میلیاردها سال پیش از آب بدن ماموت ها ، نهنگ ها و ادرار زنبورها و دایناسورها تراویده ام.
زمین زندان بزرگی است که‌من آن را دانه ی شنی کنار ساحل دریای نوشهر می بینم.
چشم برگردانی در میان سلولهای ساحل گمش می کنیم.
اینگونه ما گم می شویم.
گمشده ی هم‌می شویم.
ودیگر پیدا نمی شویم
آنقدر همدیگر را گم‌می کنیم و دگرگون‌ می شویم که هرگز بار دیگر همدیگر را در هیبت انسان‌نخواهیم دید.
فقط این مقطع زمانی ومکانی این هستیم و در کن فیکونی دیگر  آن و حال دیگری خواهیم بود. و اکنون هنگام آدم‌ بودن و شناخت انسانی هم است.
اسپیرال آفرینش گیتی ما را بسرعت ازهم‌می پاشد و می آفریند.

زاییده می شویم ومی زائیم !
مثل همین پزشکی که دارد درباره نقص در همو گلوبین را در رادیو  توضیح می دهد. او هم به زودی قطعه ای سنگ کف اقیانوس می شود و با سنگهای دیگری همنشین‌می شود و باز در یک آتشفشان اقیانوسی به  جزیره ای پرتاب می شود و از خاکسترش گل و درخت می روید. وذغال می شود و از کربن وجودش سنگ جدیدی می روید و قرنها بعد به یک سیارک شلیک خواهد شد...
این سرگشتگی من است که سالهاست ناخواسته بسراغم آمده است.
می شود بگویم ما باطل ساخته نشدیم .!!!
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده

 سحرگاه هشتم آذر۱۴۰۱

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۱)

ماهیت عالم

 ماهیت عالم موج است و امواج هماهنگ، منظم و سازگار

یک سمفونی بزرگ کیهانی

 ولی ‌اینکه‌من‌با آنرا عالم هم ساز کنم .هنری است که حضرت حق در ازل در گوشم خوانده‌

اگرانسانها با گوش شنوا آن را بشنوندو وحدت گیتی را درک کنند دیگر« وحی» و «علم» با هم اختلاف ندارند

وهمان لحظه است که «مدینه فاضله »را درمیابیم

کل هستی یک ملودی بسیار زیبا و لطیف« ‌‌‌وحدت»» یافته و هماهنگ از یک مارپیچ حلزونی خوش صداست.

انسان نیامده که ناطق باشد یعنی فقط حرف بزند!!!! آمده تا اندیشه کند.

 فکرکند‌ درسمفونی حیات و این همه هماهنگی کجاست؟!

وچه کسی و کجابه اویاد میدهد در این ارتعاشات عظیم هستی کج نرود!!! باز هم از قاعده لطف اوست.

وکی معنای واقعی معجزه آفرینش بفهمد؟! با بار  امانت داری او هویدا نیست.

هنوز مسیر گمشده‌ای همگی حیرانیم نه؟!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی