دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

مسیح

سه شنبه, ۵ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۱۵ ق.ظ

مسیح

مسیح را پسر مریم و محصول ویژه ی خداوند می شناسند. ( قرآن سوره مریم 1-36)

همه ی آنچه که مسیح را "مسیح" کرد، اراده ی خدا و پیشینه ی هدفمند چند نسل تلاش و پارسایی بود

که صائب تبریزی  با پیروی از قرآن و کتاب مقدس گفت:

تا نبندی ز سخن لب نشود دل گویا       نطق عیسی ثمر روزه ی مریم باشد

رمز روزه ی سکوت مریم مقدس  معجزه ی نطق باشکوه مسیح را رقم زد.

زندگی مسیح  از کودکی تا اوج جوانی  مملو از شگفتی و درس بود.

همه ی حرفها و نفس کشیدن هایش درس و آموزه بود.

گویند که مسیح گوشت نمی خورد تا جانداری را نیازارد.

"لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد..."

کالبد مسیح خالی از گرانش و کشش مادی بود!

"عیسی بن مریم" دم و روح خداوندی را در خود داشت و از همان دم مردگان را  زنده می کرد.

"مسیحا دم"  شدن مسیح ، ریشه در چند نسل تصمیم آل عمران و مریم و پارسایی و  برنامه ریزی همه پیشینیانش داشت تا ساختار  شگفت انگیز مسیح  تکوین یابد و کامل شود...

مسیح هرگز جای خواب نخواست. هرگز تعلقی به چیزی نداشت. چیزی برای خود نخواست و نداشت.

در انجیل دیده ام که می گوید:

"روبهان را سوراخ ها ومرغان را آشیان هاست. اما پسر انسان را جای سرنهادن نیست " ( متی باب8 آیه 20)

 و زمین خوابگاه او بود و آسمان لحافش و مهتاب چراغ او.

هیچ تعلقی به دنیا نداشت و درنهایت غنا و بی نیازی زیست.

او روزها و هفته ها و بلکه ماهها  رهسپار و آواره بود. و به مردم  کمک می کرد.

دوستشان داشت و دوستش داشتند.

وقتی خواستند مسیح را به صلیب بکشند، خود شیطان هم با دشمنان مسیح همکاری کرد آن "روز عروج" دو یاغی جنایت کار را  درکنار صلیب او  دار زدند و مسیح را درمیانشان قرار دادند تا مردم را به توهم و شبهه اندازند غافل از آنکه خداوند یاور مسیح بود و کسی که مسیح را متهم کرده و جایش را لو داده بود به شکل مسیح در آمد و او را به اشتباه  دستگیر و سپس دار زدند. (قرآن  سوره نسا آیه 157)

 و این  درحالی بود مسیح به آسمان عروج کرده بود و قرار است بعد از عصر تکامل به انسانها برگردد.

 رویکرد مسیح به دنیا مهمانی و کلاس درس بوده است.

امام صادق (ع) به نقل قول از  حضرت مسیح (ع) فرمودند :

من توانستم به اذن خداوند مردگان را زنده کنم و پیسى و کورى را شفا بخشم !

اما نتوانستم حماقت و نادانى انسان‌ها را درمان کنم. !

شخصی از حضرت مسیح (ع) پرسید:

احمق به چه‌ کسى گویند؟

فرمود : کسى که به خود مغرور است و همۀ فضیلت‌ها و خوبى‌ها را براى خود و پیشبرد منافع خود مى خواهد وهمه حق را براى خود قائل است و دیگران را صاحب حقى نمى‌داند. چنین کسى هیچ دارویى ندارد!

(قطب الدین راوندی  - قصص الانبیاء)

تمام لحظات زندگیش مملو از آموزه و پند و بندگی است و سیره و آموزه های زندگیش در بین مردم تا نسل ها بعد، پس دو هزار سال همچنان مشعل راه شیفتگان  هویت انسان کامل و صلح و مهرورزی و کرامت انسانی است.

و باید گفت ؛

"مسیح همانند سایر پیام آوران وحی متعلق به یک دین و مذهب و گروه و قاره و طبقه وافراد و جنسیت نیست ."

جبران خلیل  جبران  نویسنده مشهور عرب در کتاب "مسیح فرزند انسان "  سیمای‌ حضرت مسیح‌ را از دیدگاه ‌یاران‌ و نزدیکان‌ و حتی ‌دشمنان ‌او ترسیم‌ می‌کند و سرانجام‌ نظرش را با عنوان ‌مردی ‌از لبنان ‌پس ‌از نوزده قرن بیان‌ می‌کند.

در بخشی از این کتاب به نام «بی‌طرفی» که از زبان کفّاش اورشلیمی است، می‌خوانیم:

«او را دوست نداشتم، اما در همان حال از او بدم نمی‌آمد. برای شنیدن سخنانش بدو گوش نمی‌سپردم، بلکه گوش فرا می‌دادم تا طنین صدایش را بشنوم، که صدایش مرا به طرب می‌آورد.

همه‌ی گفته‌‌هایش از نظر من مبهم بود، اما نغمه و موسیقی آوایش در گوش‌هایم واضح و شفاف می‌نمود. در واقع اگر سخنان مردم را درباره‌ی او نشنیده بودم، نمی‌توانستم دریابم که آیا مسیح با یهودیان موافق بود یا مخالف.»

با وجود اینکه بشریت به بلوغ و تکامل خویش نزدیک است اما همچنان نیاز انسان معاصر به آموزه های روحبخش  حضرت مسیح به چشم می آید.

قرآن کریم به عنوان "معجزه ی جاوید آخرین پیامبر آسمانی"  از عیسی بن مریم به عنوان "چهره ی ماندگار" یاد می کند و او را "وجیه الله " و " روح الله " می شناسد. و آیات زیادی را به شناخت ایشان و پیروی از  آموزه های مترقی ایشان اختصاص داده است که مطالعه و خواندن آن خالی از لطف نیست .

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

  شهر رویان . سوم دی1398 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۲)

امام موسی صدر و دین مسیحیت

امام موسی صدر به دین مسیحیت، به پیروان این دین، به پاپ و کشیش، به مناسبتهای مذهبی مسیحیت، به نهاد رسمی مسیحیان (واتیکان)، همواره با احترام نگریسته است. ایشان در بخشی از پیام مشهورِ خود، که به مناسبت مقارنت عاشورای حسینی با میلاد حضرت مسیح علیه السلام ایراد شد، چنین میگوید: مناسبتهای امسال، به ویژه در لبنان، دربردارندۀ بشارتی الهی و بر خوانندۀ آیاتی مبارک است که مسیحیان را نزدیکترین مردم به مسلمانان و یهودیانِ صهیونیست و مشرکان را دورترین مردم از آنان دانسته است (همان، ج8، ص460).

نگاه ایشان به واتیکان نیز مثبت است. ایشان پس از بازگشتشان از ایتالیا، که به منظور شرکت در مراسم تاجگذاری پاپ صورت گرفته بود، نظر خود را در مورد واتیکان چنین بیان میکنند: «من واتیکان را قلبی میدانم سرشار از عشق و مهربانی که برای بسیاری از انسانها میتپد (همان، ج 1، ص 91).

در نظر ایشان، کلیسا از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و تنها مسجد، خانۀ خدا نیست، بلکه کلیسا نیز خانۀ خداست. زمانی که ایشان در کلیسای کبوشین از سوی بزرگان مسیحی، در جایگاه واعظِ کشیشان، در آیین بزرگ روزه دعوت میشوند؛ در ابتدای سخنرانی خود خطاب به پروردگار چنین میگویند: «ما، هماینک، در پیشگاه تو و در خانهای از خانههای تو، در ایام روزه، به خاطر تو، گِرد آمدهایم... تو ما را فرا خواندهای تا در کنار یکدیگر در خدمت به خلق گام برداریم و بر کلمۀ سِواء برای خوشبختی بندگانت اتفاق کنیم. به سوی درگاهت روی آوردهایم و در محراب تو نماز گزاردهایم (صدر، 1384، ص 14).

نه تنها ایشان در بُعد نظری از مسیحیت حمایت کرده، بلکه در بُعد عملی نیز از مسیحیان حمایت میکند و مراقب است که مبادا از سوی مسلمانان به آنان اهانتی صورت پذیرد. برای مثال چنین بیان شده است : خانم هیام عطوی، خاطره ای از امام موسی صدر بیان کرده، میگوید: به یاد دارم در یکی از روستاهای مسیحینشین اطراف شهر بعلبک لبنان، 12 نفر از روستانشینان بر اثر بارش شدید برف، زیر آوارِ سقف خانۀ خود مدفون شده بودند. امام موسی صدر به محض اطلاع از حادثه به آنجا شتافت و برای رسیدن به روستا، سه کیلومتر در برف پیادهروی کرد. وقتی امام به روستا رسید، محاسن ایشان به شکل قندیل درآمده و عبایشان یخ زده بود. چشمان مردمِ روستا که به امام میافتد، بیاختیار فریاد میکشند که این خود حضرت مسیح است که برای نجات ما به اینجا آمده است (کمالیان و رنجبر کرمانی، 1388ب، ص504).


مسیح به نظر شما یک جانی می رسید.
او را با دو جانی دیگر به صلیب کشیدند؛ در هر طرفش یک دزد مصلوب شده بود. در آن روز جمعا سه نفر مصلوب شدند و مسیح نفر وسط بود، بین دو دزد. چرا؟ او به نوعی یک جانی و خاطی محسوب میشد و شما آنجا به داوری نشسته بودید.
حتی اگر مسیح هم اینک بیاید، شما بازهم همانطور او را قضاوت خواهید کرد، زیرا داوری های شما، معیارهای شما تغییر نکرده است.
مسیح زندگی می‌کرد و با همه نوع مردم محشور بود. او شبی درخانه‌ی زنی روسپی به سر برد و تمامی دهکده مخالفش شدند.
ولی ارزش‌های او متفاوت بود. زن فاحشه با اشک چشمهایش پای مسیح را شست و گفت، "من گناهکارم و تو تنها امید من هستی.
اگر به خانه‌ی من بیایی،از بار گناه آزاد میشوم. باردیگر زنده خواهم شد.
اگر مسیح به خانه ام بیایید یعنی که من آمرزیده شده ام." پس مسیح رفت.
در آنجا ماند، ولی تمام شهر با او به مخالفت برخاست.
این چگونه مردی است که شب در
خانه‌ی یک روسپی میماند؟
ولی برای مسیح، ارزش در عشق است .
و هیچ‌کس تاکنون چنین دعوت
عاشقانه ای نکرده بود.
او میتوانست بگوید نه.
و اگر مسیح  میگفت نه، نمیتوانست انسانی روشن ضمیر باشد.
آنوقت او فقط در پی کسب اعتبار و احترام  اجتماعی میبود.
ولی مسیح اینگونه نبود.
در روستایی دیگر، روزی تمام اهالی همراه با زنی که گناه کرده بود نزد مسیح وارد شدند. در  تورات قدیم نوشته شده که اگر زنی زنا کند باید سنگسار شود. مرد نباید سنگسار شود، بلکه زن 
باید سنگسار شود، زیرا فقط زنان گناه می‌کنند،هیچ مردی هرگز گناه نمی‌کند،زیرا تمام اینها را مردان
نوشته اند! و اهالی آن روستا با استفاده از این موقعیت می  خواستند حقه ای بزنند زیرا اگر مسیح میگفت،" نه، این زن را نکشید، داوری نکنید." آنوقت آنان می توانستند بگویند، "تو با کتاب مقدس مخالف هستی." و اگر مسیح می گفت، "آری ، زن را سنگسار کنید،" آنوقت آنان  می گفتند، "پس پیامت کجا رفته: دشمنت را دوست بدار؟ و پیامت چه شد که 'داوری نکنید تا داوری نشوید؟"
پس آن مردم حیله ورزیدند. آنان یک تضاد آفرینی کرده بودند: تضادی منطقی. مسیح هر پاسخی که میداد، در دام گرفتار می‌افتاد.
ولی تو نمیتوانی انسانی روشن ضمیر را به تله بیندازی، ناممکن است.
این غیرممکن است، و هرچه بیشتر سعی کنی او را به دام بیندازی، بیشتر در دام افتاده ای!
پس مسیح گفت، "کتاب مقدس مطلقا درست است. ولی فقط کسانی پا پیش بگذارند که گناه نکرده باشند.
سنگها را در دست بگیرید و این زن را به قتل برسانید، ولی فقط کسانی چنین کنند  که خودشان گناه نکرده باشند." جمعیت شروع کرد به پراکنده شدن. کسانی که در جلو بودند عقب رفتند زیرا که بود که میخواست این زن را سنگسار کند؟
ولی آنان دشمن مسیح شدند. و وقتی میگویم"آنان"، منظورم شما هستید.
شما همیشه اینجا بوده اید.
نمیتوانید شناسایی کنید، نمیتوانید ببینید. نابینا هستید! برای همین است که همیشه  احساس می‌کنی که دنیا بد است و اشراق وجود ندارد که همه روانپریش هستند. چنین نیست، ولی تو فقط میتوانی روانپریشی را ببینی، زیرا خودت روان پریش هستی. تو میتوانی بیماری را درک کنی، زیرا خودت بیمار هستی. تو نمیتوانی سلامت را درک کنی، زیرا هرگز سالم نبوده ای. زبان سلامت را نمیدانی.

اشو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی