دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

آفتاب درحجاب

جمعه, ۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۴۰ ق.ظ

 

 

  بســـم الله الـرحـمـــن الـرحـیــم

  خطبه قدس است ز ملک قدیم

 ربّنا لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما. 1   سوره فرقان

و سپاس خدای را که راهنمایان و مربیان ما را از صالحان و پرهیزکاران قرار داد و ستایش را کلید ذکرش.

یاد و یادواره صالحان و مصلحان اسباب نزول برکات و رحمت خداوندی است. با توجه به حدیث زیبا و شریف رسول گرامی اسلام ، پیغمبر رحمت حضرت طاهای مقدس(ص) که نقل است:

«تنزل الرحمه عند ذکر الصالحین»2

یکی از بزرگترین مصلحان و سبز قامتان معاصر و اندیشمندان جهان اسلام و ادیان، عزیز ارزشمند، مولانا حضرت آیت الله امام سید موسی صدر هستند که بی شک خورشیدی تابان در تمدن معاصر است (تمدنی است در بطن تمدن های موجود). آفتابی که در حجاب شد و چشم های زیادی به انتظار طلوع عاشقانه‌اش دوخته شده است. از کودکی تصویر خورشید خوش سیمای جهان اسلام مرا محور خویش ساخت تا در این هنگام که سالیان متمادی از حجاب ناگوار آن سید بزرگوار می گذرد، هنوز ذره‌ای از آن عطش عاشقانه کاسته نشده است و به یقین این عشق الهی را نشانه‌ای از کرامات آن معظم له می‌دانم.

اندیشه‌های ناب و سرسبزی که به وسعت فراوان از دریای بیکران خداوندی(حقیقت ناب) سرچشمه گرفته، هر مخاطبی را مجذوب مناظر زیبا و بکرش می‌کند و حتی بارها دیدن، شنیدن و گفتن و نوشتن تازگیهای جذابی دارد. پس از آن فترت عمیق و نابهنگام امام موسی صدر از عالم محـضور است و متمنا، در لیله القدری خالصانه دست نیاز بسوی ذات  اقدس بوبی دراز کردم که باری متمتع گردم بزیارت کعبه خوش منظر فقاهت و محبت آزادمردی حضرت مولانا امام موسی صدر:

 مراگفتند؛ کامشب از شبهای قدر است         عزیز امشبم مــولای بـدر است

  به ابرار و عزیزان و ا نیسان               دعایم بوسه بر موسای صدر است

 

                            

 

آنگاه خاضعانه از عشق رباعی طلب سرودم که می‌دانم کار قلم نیست؛

        به ایام خدا شبــهای قدری               در آئیـن وفـا مــولای بدری

       وجیه قدسیان و روح عیسی               تو در طور صفا موسای صدری

 از آن پس دل خوش داشتم به اینکه منتظر خبر خوشی باشم از نسیم حیات،امید آن دارم که یادگار آل یاسین و نگین فقاهت رخ از حجاب برآرد و عالمی را مست از غنای سیره ی محمد و آل محمد(ص) کند.

« یریدون أن یطفئو انور الله بأنواههم و یأبی الله إلا ان یتم نوره…» 3

هیچگاه نور و نشانه خدا با خواست ذلیل و ضعیف دشمنان از بین نمی‌رود و بزودی کید و کینه دشمنان نابود می‌شود و این خواست خداست که پاسدار و نگهبان دوستان خویش است.

در این مجال به گوشه‌هایی از زندگی و شخصیت ممتاز علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حضرت امام موسی صدر به اختصار اشاره می کنم و امیدوارم که مقبول نظر دوستان آید و دعای خیری حاصل شود برای استخلاص. « آفتاب در حجاب»

  حمیدرضا ابراهیم زاده – مردادماه 82

 

 

 

خورشید زیبای کوچه عشقعلی قم در روز 14 خرداد1307 ش از دامان مادری پاک از سلاله رسول اکرم(ص) طلوع کرد.

پدرش سید صدرالدین صدر از مراجع بنام تقلید، و جدش سید اسماعیل صدر نیز از مراجع کرام تقلید و جانشین میرزا حسن شیرازی بود.(مرجع مطلق زمان خود بود).

خاندان شریف صدر از تبار پاک پیشوای هفتم شیعیان، امام موسی کاظم(ع) و از سادات علوی و از میان آنها شخصیت‌های بزرگ علمی، سیاسی، اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشتند، البته خاندان شرف‌الدین نیز از همین ریشه امتداد یافته است که هر یک در ایران،عراق،لبنان طلایه دار علم و دانش و جهاد و فضیلت بودند.

مادرش بی بی صفیه از سلاله پاک پیامبران، دختر عالم ربانی، مجاهد نستوه مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد علیه رضا خان بود و نسبتش با 28 واسطه به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد.

همچنین جّد اعلای امام موسی صدر، مرحوم آیت الله سید صدر الدین صدر، مرجع بزرگ حوزه اصفهان و فرهیختگانی چون شیخ مرتضی انصاری و شیخ هاشم چارسوقی بودند. در طول هزاره گذشته زمانی نبوده که عرصه مرجعیت شیعه، از حضور نیاکان امام موسی صدر خالی باشد «نسب امام موسی صدر با 32 واسطه به امام موسی کاظم(ع) می رسد، و دانشمندانی چون شهیداول و شهید ثانی تنها دو تن از وسایط هستند»3

نتیجه تصویری برای امام موسی صدر

امــام مــوســی صــــدر:

تحصیلات ابتدایی و راهنمایی‌اش را در مدرسه حیات قم و در مقطع دبیرستان در مدرسه سنایی قم به پایان رسید. آنگاه در سال 1320 ش بصورت تمام وقت وارد حوزه علمیه قم شدند و بصورت جدی به تحصیل علوم حوزوی همت گماشت.5     

درسال 1326 همزمان با ورود علامه بزرگوار امینی صاحب الغدیر که از نجف بمنظور زیارت مشهد رضوی به تهران آمده بود،امام موسی صدر مسأله وحدت فقهی بین المسلمین را مطرح کرده و ازآن عالمانه دفاع کرد و در اثر همین دفاعیه مورد توجه و تمجید و تفقد علامه قرار می‌گیرد.6

درسال 1329 مهر ماه، همزمان با تحصیل در حوزه وارد دانشگاه تهران شد و به عنوان اولین دانشجوی روحانی، در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و در خردادسال 1332 با نگارش پایان نامه ای تحت عنوان ترجمه شروط و صحت با نمره عالی به دریافت دانشنامه لیسانس حقوق اقتصادی فارغ التحصیل شد.

در خلال همین سالها وارد حوزه علمیه نجف شد و از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه   انجمن تعلیمات دینی را عهده دار شد و همزمان با تحصیل در حوزه نجف به عضویت هیأت امنای جمعیت«منتدی النشر»درآمد و همینطوربه تدریس درحوزه علمیه نجف نیز مشغول بود.7  

 اساتید:

1-آیت الله سیدصدرالدین صدر-والد        7-آیت الله شیخ حسین حلی

2-آیت الله سید رضا صدر-اخوی                     8-آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین

3-سیدمحمدباقرسلطانی طباطبایی                  9-آیت الله سید محمدمحقق داماد

4- علامه سید محمد حسین طباطبایی              10-آیت الله محمد حجت

5-امام خمینی رضوان الله                                11-آیت الله سید محسن حکیم

6-شیخ حسین طباطبایی بروجردی                   12-آیت الله شیخ صدر بادکوبه ای و…

دوستان همفکران و یاران

1-شهیدمظلوم دکتر بهشتی                   6-آیت الله سید مهدی روحانی

2-شهید مظلوم محمدباقرصدر                 7-آیت الله ناصرمکارم شیرازی

3-شهید مظلوم محمدباقرحکیم               و شهید علامه مرتضی مطهری

4-آیت الله موسوی اردبیلی

5-آیت الله سید موسی شبیری زنجانی (که از دوستان بسیارصمیمی ایشان بوده اند.)

 شاگردان:

آیت الله شیخ یوسف صانمی            4-شهیدسیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله لبنان و…

2-آیت الله شیخ ابوالحسن ایازی(ره)   5-آیت الله هاشمی رفسنجانی

3-آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد  6-آیت الله شیخ هادی روحانی(ره)

نماینده ولی فقیه در مازندران و امام جمعه بابل

و یارانی همچون : شهید چمران و…. 8  

در سال 1337، آخرین سال حضور و فعالیت در قم اداره و تأسیس مدرسه نهضت ملی، و سردبیری مجله مکتب اسلام با همفکری و همیاری شهید بهشتی ،در آبانماه 1338 بنا به وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین و خواسته آیات عظام: بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین برای رهبری و زعامت ملت مظلوم لبنان و فلسطین عازم شهر صور در لبنان شد، در آن هنگام شیعیان لبنان در اثر نفوذ استعماری فرانسه از هویت اصلی خویش بازمانده بودند،ضمن حرکت خروشان ملی،امام موسی را سوار بر هودجی از عزت نموده و بعنوان رهبر قلب‌های ملت مظلوم لبنان، در قلب شیعیان و مسلمانان و غیرمسلمان جا می‌گیرند و از همان هنگام به او امام می‌گفتند، ایشان در همان هنگامه می‌فرمایند:« امروز زمان این است که محرومان از وطن و محرومان در وطن در یک خندق واحد علیه دشمن واحد بجنگند…» 9

در خرداد ماه 1348 با رأی اکثریت قاطع مردم به ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان برگزیده شدند. البته از مدت‌ها قبل روزنامه ها از ایشان می خواستند رئیس جمهور شود در بهمن 1348 در جلسه سالانه مجمع البحوث اسلامی در قاهره پس از سخنرانی مهم و مبسوطی به عضویت دائم آن مجمع پیشنهاد و دعوت شدند.

در سال 1350 بمنظور مبارزه با صهیونیزم جهانی، اسرائیل غاصب ،جنبش أمل که به حرکت المحرومین موسوم بود با همیاری شهید دکتر چمران تأسیس و آغاز به کار کرد. درسال 1351 نظریه گفتگوی تمدنها را جهانی کرد.

در سال 1357 نهم شهریور، شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی طی سفر دوره‌ای خود به برخی از کشورهای اسلامی، بنا به درخواست معمر قذافی به کشور لیبی عزیمت می‌کرد و بعلت حسادت‌ها و شقاوت‌های ضد انسانی و آزادگی در لیبی مغقود گردید.

که این فقدان، تنها محاکمه خورشیدی بود عالم تاب توسط خفاشان شب پرست، و جز این نیست که معمر قذافی به یاری شیاطین تنها عامل ربودن و پاسخگویی حذف مولانا امام موسی صدر است.

 

امـام مـوســی صــدر و انقــلاب اسـلامـی ایــران


نتیجه تصویری برای امام موسی صدر

 پس از رهبری امام موسی صدر در لبنان ،ایشان در مجامع بین اللملی از جایگاه و اعتبار خاصی برخوردار بودند.

بگونه‌ای که مسیحیان لبنان او را مسیح می‌گفتند و سایر مسلمانان و غیر مسلمانان از ایشان به عنوان امام و مقتدایشان یاد می‌کردند.

پس از دستگیری امام خمینی(ره) در خرداد 1342 و تبعید ایشان برای ترکیه توسط رژیم منحوس پهلوی و یاران خارجی،عوامل تبعید ،ترکیه را بلحاظ شرایط اجتماعی‌اش لائیک بودن دولت و ملت مدنظر داشتند و آنجا برای نشر و جریانات فکری امام خمینی(ره) مناسب نبوده و همینطور احتمال برخورد و حذف فیزیکی نیز در مواردی برنامه‌ریزی شده بود.

در این مقطع امام موسی صدر، با درایت و با توجه به اهمیت اعتباری شان در مجامع اقدام به رایزنی‌های مختلف با دولت‌های غرب، سفربه شمال آفریقا و اروپا، گفتگو با پاپ و شیخ شلتوت درالأزهر و حتی برای تحت فشار گذاشتن رژیم شاه، راضی به دیدار با مقامات ایرانی شدند و سرانجام توانست، ضمن ثمر بخشی این رایزنی‌ها و ضمن انتقال امام به زندان به منزل قیطریه، اسباب اتقال ایشان را به نجف در عراق را فراهم میکنند. انتقال امام به نجف به نفع آینده انقلاب اسلامی بود، و این خواسته امام موسی صدر بود، بالطبع جایگاه علمی، شیعی و فرهنگی و اجتماعی نجف تفاوت شگرفی با ترکیه داشت، در نجف شرایطی چون وجود حوزة مقدسه علمیه، راه برای تدریس و تربیت شاگردانی که غالباً ایرانی بودند باز بود، وجود هم اندیشان و یاران همفکر در نجف نقطه آغاز حرکت بود این رابطه برای  هوشیاری و بیداری افکار فرهیختگان و سوق دادن آنها بطرف انتفاضه بزرگ انقلاب اسلامی مهیا شد، و بدین ترتیب کشور سنتی و مذهبی ایران که وابسته به روحانیت بود می‌توانست طی سازمانی دقیق تر و با برنامه‌ریزی آگاهانه‌تر و با اندکی حوصله و تلاش و همت مردم مبدل به نظام جمهوری اسلامی ایران شود. البته این اندیشه امام موسی صدر بود و مدد غیبی ذات اقدس ربوبی.

آیت الله خویی(ره) یکی از اساتید امام صدر،ایشان را تنها عامل آزادی اولیه امام خمینی پس از خرداد 42 می‌دانست، و گفته بود: انتقال امام خمینی به نجف جزء طرح و برنامه‌های امام موسی صدر بوده است.11

امام موسی صدر علاقة زیادی به امام خمینی(ره) داشته اند، ایشان را رهبری جهانی و علی الاطلاق می‌دانستند، رهبری که می‌بایست برای پیوستن به او آماده شوند، ایشان همواره به یاد و عشق امام خمینی(ره) و انقلاب دلسوزانه به یاران خود روشنایی طلوع فجر را نوید می‌دادند. امام موسی صدر می‌فرمودند؛ امام خمینی استاد من و همه علمای مبارز ایران است. اوست که انقلاب اسلامی ایران را رهبری می‌کند و تنها اوست که می‌تواند رژیم شاه را سرنگون کند.12

ایشان به آینده ایران و انقلاب اسلامی به رهبری امام امیدوار بودند، ایشان در نامه‌ای به خواهر زاده‌اش سید صادق طباطبایی می‌نویسند:13

«امیدواریم دنیایی که نسل شما می‌سازد ، و دنیایی باشد که در آن ،عدل، حق و خیر همراه ایمان و علم دیده شود . دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آرامش در آن بگذرانیم.»

در ماههای قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، امام صدر پیروزی انقلاب اسلامی را برای سران کشورهای اسلامی نوید می‌دادند و برای حمایت از انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) جلسات زیادی را مصروف می‌دارند.

ازجمله جرج لوسین خبرنگار روزنامه لوموند که عاشق و مرید امام صدر بود و سالها قبل بواسطه امام موسی صدر به اسلام مشرف شد، شاهد گفتگوی یک ساعته امیرعبدالله و امام صدر بود که در این جلسه 50 دقیقه از گفتگو به انقلاب اسلامی ایران اختصاص یافته بود و تنها 10 دقیقه آخر را به لبنان اختصاص دادند.14

در سال 1345 آیت الله سید محمدعلی ابطحی از امام خمینی می‌پرسد، بفرض پیروزی انقلاب اسلامی چه کسی را دارید که در رأس حکومت آینده ایران قرار دهید؟

امام به سادگی به ایشان می‌فرماید: «رفیق خودت آقا سید موسی صدر».15

اما، سالها بعد در خرداد 1357 هنگامیکه امام موسی صدر از سفر مجمع بحثهای اسلامی کنگره الجزایر به آلمان رفته بودند، برای استراحت و دیدار با شهید بهشتی و خواهر زاده‌اش سید صادق طباطبایی و کارهای دیگرشان، به شهر "بوخوم " آلمان در منزل خواهر زده‌اش سید صادق رفتند و در آنجا با شهید بهشتی ملاقات کردند و این دوستان صمیمی برای تفریح وگفتگو بعد از ظهر همان روز به جنگل در نزدیکی منزل دکتر طباطبایی برای قدم زدند رفتند.

در آنجا درباره اوضاع ایران گفتگو کردند، در همین اثنا شهید بهشتی قریب به این مضمون گفتند: "من عازم عراق هستم می‌خواهم با امام خمینی درباره برنامه هایشان صحبت کنم. ببینم چه طرح و برنامه‌هایی در ذهن دارند، آیا آن چه امام در ذهن دارند با شرایط سیاسی موجود مناسب است؟ امام موسی صدر فرمودند: به نظر من تنها راه همین است که امام شروع کردند، چون الان ایران و منطقه در یک بزنگاه تاریخی فراهم آمده است و اگر از این بزنگاه بهره‌برداری نشود دیگر معلوم نیست، چنین مجالی به این زودی ها فراهم آمده شود و قریب به این معنا فرمودند: این اولین بار در تاریخ معاصر است که زعیم سیاسی یک مرجع علی‌الاطلاق تقلید نیز می‌باشد.

البته در سابق مرحوم آیت الله کاشانی و آیت الله طالقانی و پیش از آنها میرزای شیرازی یا میرزای نائینی فعالیتهای بزرگ سیاسی کرده‌اند. اما هیچکدام مرجع علی الاطلاق نبوده‌اند، و همچنین مرحوم آیت الله سیدصدر الدین صدر(جداعلا) یا در مقطع دیگرآیت الله بروجردی یا آیت الله سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند. اما مانند امام خمینی زعامت سیاسی نداشتند، به علاوه جریان پرقدرت روشنفکری دینی که تفکر غالب در دانشگاههای کشور و بخش اعظم دانشجویان خارج از کشور است، دست در دست یک مرجع بزرگ و روشن بین و بلا منازع دینی گذاشتند و یک جریان توفنده سیــاسی قدرتمــند را بوجود آورده‌اند و مـهمتر اینکه مساجد بدنبال اینها حرکت کرده‌اند و مردم حضور یکپارچه دارند، این یک بزنگاه تاریخی است، بعد امام صدر خطاب به شهید بهشتی فرمود؛ اما من نگران چیز دیگری هستم ، شما برای بعد از امام چه فکری کرده اید؟ شهید بهشتی گفت: نظر ما روی آقای منتظری است .

امام صدر فرمود:آقای منتظری؟ شهید بهشتی گفت؛مگر شما غیر این فکر می کنید؟ امام صدر فرمود تعجب می‌کنم که شما اینطور فکر می‌کنید. من آقای منتظری را خیلی خوب می شناسم و شاگرد او بوده‌ام، نسبت به او ارادت هم دارم. نگرش او به فقه و استنباطش و شجاعتش را هم قبول دارم. اما درایت و تدبیر او برای اداره امور کشور و اراده سیاسی هدایت یک کشور امر دیگری است. شهیدبهشتی پرسید: شما چه نظری دارید؟

امام صدر فرمودند: من نظرم روی سید محمد باقر صدر است. زیرا بیش از دو دهه است که آقا سید محمد باقر صدر فقه حکومتی تدریس می کند. حزب دارد، مبانی فکری‌اش تشکیلاتی و اجرایی و حزبی است. از وقتی که یادم می‌آید اصرار دارد که باید حکومت اسلامی داشت".16

 نگاه امام موسی صدر به شهید محمدباقر نگاهی عمیق و مدبرانه بود، زیرا همان هنگام شهیدمحمدباقر صدر با همین نگرش فقه حکومتی به مبارزه با صدام مشغول بود و سرانجام بواسطه تحریم عضویت در حزب بعث وقیام علیه صدام ،به همراه خواهرش بنت الهدی، تعقیب، شکنجه و به طرز فجیعی در اردیبهشت 1359 به شهادت رسید.17

پس از ربودن امام موسی صدر شهید محمدباقر صدر احساساتش را در مورد شخصیت علمی امام موسی صدر چنین بیان می‌کند:«اگر پسر عمویم اقا موسی به سنت حوزه پایبند و در نجف باقی می ماند مرجع یگانه و علی الاطلاق شیعه می شد.18

دکتر سید مصطفی محقق داماد از دوستان امام صدر پیرامون ارزش علمی و شخصیتی ایشان می‌گوید؛ " یکی از مردان شایسته که می توانیم بگوییم در طول تاریخ تشیع توانست طی مدت کوتاهی اسلام را در یکی از مناطق کره زمین بدرخشاند، امام موسی صدر بود، او دولتی مستعجل بود و به عقیده من انگیزة آنهایی که باعث شدند ایشان را از ما بگیرند، حسادت بود."

انسانهای زیادی پیدا می‌شوند که نمی توانند کسی را در کنارشان ببینند  و وجودش را تحمل کنند. امام موسی صدر شخصیتی بود که در مدت کوتاه اقامتش در قم با داشتن اساتید بزرگ به مدد استعداد و نبوغ ذاتیشان توانستند، در همان اوان جوانی به سرعت و قدرت هر چه تمام تر مدارج علمی را طی کنند. ما در آغاز طلبگی بودیم که ایشان در قم حضور داشتندجلسه درس ایشان در مدرسه فیضیه از درسهای درخشان حوزه علمیه قم بود. حضور فقیهان و معلمان بزرگ معاصر، امام موسی صدر به عنوان فقیهی بزرگ در جهان شناخته شدند.19

امام موسی صدر مملو از اندیشه‌های ناب و جذاب بود، از آثارش می‌توان استنباط کرد که او فقیهی نوگرا بود و می‌توانیم مدعی باشیم تا زمانیکه این اندیشه‌ها کارا و مورد استفاده قرار گیرد، امام موسی صدر زنده و پاینده است.

 امام موسی صدر نمونه بارز یک روحانی متعهد و اهل مدارا بود،معروف است که ایشان جمعی از جوانان را در سالنی گردآورده و بانگ بر می آورد که: « درها را ببندید و دهانها را بگشایید.» 20

به اعتقاد بنده، امام صدرانتقاد را از زاویه نگاه ا صلاحات سوای عیب جویی معاندان استقبال می نمود و درها را به این خاطر می‌بسته که ظرفیت‌های محدود به مخاطره نیفتد و لذا دهانهای گشوده می‌تواند باب روشنی را در فهم مسائل دینی بگشاید… بعلاوه امام موسی صدر از زمره پایگذاران گفتگوی تمدن و ادیان است و از آن حمایت و استقبال نموده اند.21

امام صدر تأکید داشتند که ؛ ممکن است مردم از نظر رنگ، دین و مذهب متفاوت باشند، اما همه در برابر قانون انسانیت یکی هستند.

ایشان ذیل آیه:

أُدعوا الی سَبیلِ رَبّکَ بالحکمتهِ وَ الموعظه الحَسنهِ و جاد لهم باللتی هی احسن .22

می فرمایند: " گفتگو معنایش چیست؟ به معنای مباحثه‌ای است که غلبه بر خصم نباشد گفتگو در درجه اول مقدمه یک امر است، پیش مقدمه است، همه اش،‌مسأله درک طرف مقابل است… انسانی که اهل یک تمدن است و می‌خواهد در انسانی که اهل تمدن دیگر است نفوذ کند، در درجه اول باید تمدن طرف مــقابلش را بداند و بشناسد، بنده فکر می‌کنم که ترجمه فارسی کلمه گفتگو مناسب نیست. باید گفت و شنود باشد. تنها گفتن و آماده شنیدن نبودن هیچ ارزشی ندارد…" 23

معنویت همراه عدالت ، این فکر شالوده این مطلب است که دین مختص  برای آخرت و اموات نیست، اسلام دینی است. هم برای آخرت و هم برای دنیا، معنویت تنها نیست. معنویت همراه با عدالت است که عدالتش از طریق شریعت تأمین می شود، اندیشه شریعت تحقق بخش آمال عدالت است.24

امام صدر در روز 30/11/1353 در سخنرانی مهم و مبسوط خود در جمع مسیحیان و راهبه‌ها و اعضای کلیسای کبوشین لبنان در بیروت، که برای مراسم معنوی ویژه گرد آمده بودند، فرمود: « ادیان در خدمت انسان»25

«ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد بودند، دعوت به سوی خدا و خدمت انسانها این دو نمودهای حقیقی یگانه هستند و آنگاه که در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد، توجه هر دینی بخود آنقدر زیاد شد، که تقریباً به فراموشی هدف اصلی انجامید، اختلافات شدت گرفت و درد و رنجهای انسان فزونی یافت. ادیان یکی بودند زیرا نقطه آغاز همه آنها یعنی خدا یکی است و هدف آنها یعنی انسان یکی است، و چون هدف را فراموش کردیم از خدمت انسان دور شدیم. خدا نیز ما را فراموش کرد و از ما دور شد و ما به راهها و پاره های مختلفی بدل گشتیم و در پی خدمت به منافع خاص خود برآمدیم و معبودهای یگانه دیگر جز خدا را برگزیدیم و انسانها را به نابودی کشاندیم» 

امام موسی صدر مصداق و الگوی آزادی و حریت بود، آزاد مردی که خار چشم دشمنان آزادی زیست و آزادی و حریت را همچون جدش امام حسین(ع) پاسداری و احیا کرد. امام موسی صدر در مورد دشمنان آزادی می‌فرماید:

«قالب سلب آزادی در گذر زمان تغییر یافته است، گاهی بصورت استبداد گاهی بصورت استعمار، گاهی بصورت نظام ارباب رعیتی، گاه بصورت تروریزم فکری و ادعای قیومیت بر مردم و نابالغ فکر انگاشتن آنان، گاه بصورت استعمار نو، گاه بصورت تحمیل مواضع بر افراد با ملت‌ها رخ نموده است، فشارهای اقتصادی، فرهنگی، فکری از مظاهر همین تضییقات است.»26

« محدود کننده آزادی کافر است» 27

«کسی می تواند آزادی را محدود کند که بفطرت انسانی کافر باشد…فاقم وجهک للدین حنیفافطرت  الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون.28

صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی…آزادی بر خلاف آنچه می گویند هرگز محدود شدنی و پایان پذیرفتی نیست…»

امام موسی صدر علی رغم همه این آثار و گفته ها هنوز هم  ناشناخته مانده  است .امروز پس از گذشت سالیان متمادی از فقدان اسف بار ربودن ایشان ضایعه ی تأسف بار تر عدم استفاده از اندیشه ها و مهجوریت شخصیت و آثار ممتاز ومقام فقهی و علمی معظم له است. به عقیده من،جز صهیونیست هیچ قدرتی نمی تواند ازاین فقدان سود جوید،روژه گاروردی نویــسنده شهیر فــرانسوی در مقدمه کتاب پرجنجال و پر تیراژ خود بنام «اسراییل و صهیونیزم سیاسی» می نویسد:29

«اما ما شاهدیم که در برابراین تصریحات که حاوی برنامة دقیق و زمانبندی شده دولت اسراییل است و تا کنون بخشی از آن به اجرا درآمده ،عکس العمل ملتها و دولتهای مورد تهدید چه و چگونه بوده است؟ البته آگاهانی در دنیای عرب و مسلمان مثل امام موسی صدر، از سالهای قبل این خطرها را جدی گرفته و در سخنان خویش به برنامه های آینده اسراییل اشاره کردند و کوشیده اند تا در برابر این نقشه ها با اقدامات جدی مردم را آماده سازند»

اما اینک قطعاً حضور امام موسی صدر در این ایام می توانست نقطه عطف و رهبری واحدی باشد برای نجات انسانهای مظلوم و احیای اسلام ناب محمدی(ص) در جهان اسلام و خارچشمی باشد برای دشمنان حریت و دولتهای بیدادگری چون صهیونیزم و یاورانش.

افسوس که این آفتاب در حجاب عمیقی به کسوف گرفتار آمد و بنا به نقل خواهر و خانواده محترمشان امام موسی صدر با محاکمه قذافی و غرب به زندان مؤبد دچار گردید.30

اما امام خمینی پرچمدار طریقت و شریعت اسلام ناب محمدی(ص) این بیرق را در ایران بر افراشت. وی در زمان حیاتش علیرغم اصرار و اهمیتی که مسئول سیاسی وقت برای روابط با لیبی قائل بود، از پذیرایی معمر قذافی خودداری می‌کرد و این تـصمیم را برای شاگرد با وفایش آیت الله موسوی اردبیلی چنین بیان و توجیه می‌کند. 31

« او(معمر قذافی) هنوز مسئله آقا سید موسی را حل نکرده چگونه او را بپذیرم؟!» و در جریان اشغال سفارت آمریکا در آبانماه 58 تهران، امام خمینی(ره) بیدرنگ پیشنهاد غسان توئینی شخصیت برجسته مذهبی و مسیحی لبنان را مبنی بر معارضه گروگان ها با امام موسی صدر، پذیرفت . 33

بی تردید منصّفان و محققان ازنقش امام موسی صدر در انقلاب اسلامی ایران و میل و علاقه متقابل امام خمینی و امام صدر را در تاریخ نایده نمی‌انگارند. اما در این سالهای خاموش و به خواب رفته تاریخ، چه کسی می‌تواند پاسخگوی راز و نیاز مادر محزون و مرحومه ی امام موسی صدر که در سجاده نمازهایش پسرش را ازخدا می‌طلبید ،باشد.

کدام دلیل جز حقارت و کینه وحسد برای  حجاب او شایسته است.

«یریدون لیطفوا نورالله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون، هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون.34   

آنان به گمان اینکه نور خدا را با دهانشان خاموش کنند دلخوش کردند در صورتیکه خدا علی رغم میل باطنی کفار نورش را کامل خواهند گردانید و اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و آئین کامل روانه کرد تا پیروزی را عایدش کند و لو اینکه مشرکین را ناخوش آید.

 در این هنگام دست یاری و طلب بسوی حضرت قدس اعلی ذات باریتعالی دراز می‌کنیم و خاضعانه می‌خواهیم که هر چه زودتر نسیم حیاتی بوزد و خبر خوشی از امام صدر به خانواده و عشاقش برساند.

 صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی .    (آفتاب در حجاب) 35  

* اللهـــم فــک  کــل اســیر*   36               

 

 حمید رضا ابراهیم زاده

بابلسر    29/7/82  

 

 منابع و مآخذ:

1-سوره فرقان آیه 74 .

2-حدیث نبوی صحیح نجاری.

3-سوره توبه ایة 32 .

4-www.Imam Sadr news

5-روزنامه همشهری 12/6/81 .

6-روزنامة جام جم 11/6/82 .

7-روزنامة همشهری 10/6/81 .

8-همان

9-مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

10-سایت مرکز تحقیقات امام موسی صدر.

11-روزنامة همشهری 12/2/81 .

12-روزنامه شما 13/6/82 .

13-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

14-روزنامه همشهری 12/6/81 .

15-روزنامه اطلاعات 11/6/81 .

16-روزنامه جام جم 7/7/81 .

17-یاد نامه شهید محمدباقر صدر- دکترالهه کولایی 59 .

18-روزنامه اطلاعات 11/6/82 .

19-روزنامه اطلاعات 9/6/82 .

20-روزنامه یاس نو10/6/82 .

21-روزنامه همشهری 10/6/82 .

22-سوره اسرا آیه 125 .

23-روزنامه اطلاعات 9/6/82 .

24-همان .

25-روزنامه جام جم 16/6/81 .

26-همان.

27-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

28-سوره روم ایه 30 .

29-اسراییل و صهیونیزم سیاسی- روژه گارودی.

30-مصاحبه با خانواده امام موسی صدر-فیلم مستند.

31-فصلنامه مفید زمستان1377 –مصاحبه با آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی.

32-همان.

33-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

34-سوره صف آیات 8 و 9 .

35-روزنامه اعتماد 10/6/82 .

36-ادعیه روزهای ماه مبارک رمضان.

 

 

 

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۲)

  • رحمت الله حمیدی
  • امام علی علیه السلام فرموده اند:

    خَیْرُ اَوْلادِکُمْ اَلْبَناتُ.


    بهترین فرزندان شما دختران هستند.

    بحار، ج 104، ص 91.



    روایت خواندنی از گفتگو با مخالف:

    دکتر حسین یتیم مؤسس یکی از قدیمی‌ترین مراکز آموزش فنی‌و‌حرفه‌ای در شهر بیروت با نام «معهدالعربی» و از چهره‌های سرشناس سیاسی و فرهنگی لبنان است. وی در جوانی از مخالفان تند امام موسی صدر بود که پس از مدتی تغییر موضع داد و در حلقۀ دوستان امام قرار گرفت. بخشی از گفت‌وگوی گروه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر با او را در ادامه می‌خوانید. من در جوانی از اعضای «حزب بعث عربی اشتراکی» بودم. یعنی گرایش عربی و چپی داشتم. در آن زمان امام موسی صدر در جایگاه روحانی فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی لبنان ظاهر شد، که برای همه موجب توجه و تعجب بود؛ زیرا رجال دین چندان اهل تحرک نبودند. در چنین فضایی اتهامات زیادی علیه او مطرح شد؛ مثلاً به دلیل چهره منفی شاه ایران، می‌گفتند ایشان ایرانی است و از طرف شاه ماموریت دارد و مزدور ساواک است. در آن زمان منصور قدر، سفیر ایران، فرد نظامی عالی رتبه و از اعضای ساواک و بسیار فعال بود که با رهبران منطقه رفت و آمد داشت و از رابطه‌ای قوی با کمیل شمعون رییس جمهور راست‌گرای لبنان برخوردار بود. بالطبع، همۀ احزاب چپ با نام‌ها و ایدئولوژی‌ها و وابستگی‌های مختلف، با امام موسی صدر مخالف بودند. خصوصاً که آن روزها جریان ناسیونالیسم عربی با اتحاد مصر و سوریه در اوج شهرت و اعتبار بود. تضاد ما و امام ابتدا در مناقشات مربوط به جنوب لبنان و بعد در مباحث مربوط به طایفه شیعه ظهور کرد. مشکل ما گسترش آرام و تدریجی نفوذ او در متن جامعه بود. او کار خودش را می‌کرد و با ما در نمی‌افتاد. صاحب کلام و منطق بود. ولی در بیان و منطقش گزندگی نداشت. همین ویژگی کار را سخت می‌کرد. اما احزاب چپ که ما هم جزء آن‌ها بودیم با همه قدرت در همه سخنرانی‌ها و جلسات مخالفت کرده و علیه او می‌جنگیدیم. زهیرعسیران، از چهره‌های سرشناس مطبوعاتی لبنان، که از دوستان من و از من بزرگ‌تر و با تجربه‌تر بود و شناخت بیشتری هم داشت، قبلاً با امام موسی صدر آشنا شده بود. او یک بار از من پرسید: «چرا بی‌دلیل و مجانی با این مرد می‌جنگید و به او اتهام می‌زنید؟ آیا تو در عربیت من شک داری؟» گفتم: نه! گفت:«پس من به شما می‌گویم که این مرد آن قدر ارزش دارد که با او آشنا شوید. او مرد آیندۀ طایفۀ محروم شیعه و جنوب فقیر است که دائم از طرف اسراییل تهدید می‌شود.» بحث زیادی بین ما در گرفت. چند بار این بحث ادامه پیدا کرد تا اینکه یک روز از من پرسید:«آیا مانعی ندارد امام موسی با تو تماس بگیرد و تو را ببیند؟» گفتم مشکلی نیست. بعد، امام موسی زنگ زد و به ساختمان معهد عربی آمد. این اولین دیدار نزدیک ما بود. خیلی علیه او پر شده بودم، باید به صورت آتشین فوران می‌کردم. ولی چون به دفتر من آمد خودم را کنترل کردم. در آغاز دیدار گفت: «من در مورد شما و مؤسسه تحت مدیریتتان چیزهایی شنیدم. در بیروت دو مدرسه جبل عاملی(شیعه) هست، یکی مدرسه عاملیه و دیگری معهد عربی. به نظر من مدرسه شما آموزشگاهی جنوبی در پایتخت است. و این آموزشگاه و خود شما شاخص هستید، شما جنوبی و جبل‌عاملی هستی. من به شما احترام می‌گذارم، چون به تنهایی مدرسۀ فنی و حرفه‌ای را در منطقه‌ای محروم برای فقرا تأسیس کردید تا همه بچه‌ها اعم از شیعه و سنی و مسیحی و درزی، بدون تبعیض آموزش ببینند.» کلامش در من تأثیر گذاشت، بدون اینکه خودم را معرفی کنم، به من اعتبار داد. در آخر جلسه گفت: «امیدوارم دوباره یکدیگر را ببینیم. شاید این دیدارها مفید باشد و به مردم محروم کمک کند، لازم نیست محروم شیعه باشد، محرومیت در همه لبنان وجود دارد.» من هم گفتم: حرف‌های زیادی درباره شما هست، حالا که می‌گویید دیدار دیگری داشته باشیم، درباره شما و نقشتان در این کشور حرف‌هایی دارم که در دیدار بعدی خواهم گفت. سپس بدون آنکه وقتی تعیین کنیم خداحافظی کرد و رفت. چند روز که گذشت. یک شب زهیر عسیران ما را برای شام دعوت کرد. یادم هست برخی چهره‌های سیاسی و فرهنگی و همکارانی را که بعضاً از مخالفان امام موسی بودند، همراه خود بردم. افراد دیگری هم آنجا بودند. بعد از شام، امام شروع به صحبت کرد. از خودش و سوابق تحصیلی‌اش و چگونگی عزیمت به لبنان گفت و به اقدامات سید عبدالحسین شرف الدین پرداخت و تأکید کرد که می‌خواهد آن حرکت را به منظور دفاع از حقوق محرومین و تغییر وضع آن‌ها با قدرت بیشتری در همۀ لبنان ادامه دهد. از طرحی سخن گفت که همه جامعه را شامل می‌شد و به نظام سیاسی هم می‌کشید. در اینجا من با تندی کلام خود را آغاز کردم و گفتم طرح شما تا اینجا خوب بود، اما شبهه‌هایی علیه شما مطرح است، مرا ببخشید و از من دلگیر نشوید، دیگران پچ پچ می‌کنند و به شما نمی گویند، اما من صریحاً به شما می‌گویم، من بعثی هستم و حرفم را رک می‌زنم. می‌گویند شما فرستادۀ شاه و مزدور ساواک هستید و آمده‌اید تا قضیه ناسیونالیسم عربی را در لبنان و دنیای عرب خراب کنید، در حالی که این تفکر جریانی پیشرو هست که حزب بعث اشتراکی و حرکت‌های قومی عربی آن را هدایت می‌کند. به هرحال بعثی‌ها و کسانی مثل آن‌ها همه ضد شما هستند. جواب شما به این شبهات چیست؟ چطور می‌توانید ما را قانع کنید؟ در جواب گفت: «برادرم حسین، از چیزی که گفتی تعجب نکردم. شما هم از حرفی که زدی عذرخواهی کردی. اینکه از شبهه‌ای که دربارۀ من مطرح است، خبر دارم. اما از این اتهام به خدا پناه می‌برم. من از ناحیه رژیم شاه تحت تعقیب هستم و از معارضین رژیم شاه حمایت می‌کنم. من ضد شاه ایران و ضد نظام ظالم هستم که به ملت ایران سخت‌گیری می‌کند. البته من ایرانی هستم، نه اینکه فقط عرب باشم. من عربی لبنانی ایرانی هستم، اجدادم از صور لبنان هستند. اما روزی برای همه ثابت خواهد شد که ساواک چه اقداماتی علیه من انجام داده است. اما می‌خواهم آیۀ کریمه‌ای را بخوانم که می‌فرماید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ اگر قرآن خوانده‌اید و به این آیه ایمان دارید، قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.‌ چه دلیلی علیه من دارید؟ سفارت ایران در اینجا در حال جنگ با من است. چطور می‌توانید بگویید که من عامل رژیم شاه هستم درحالی که سفارت ایران با من می‌جنگد؟» جلسه ما تا ساعت ۴ صبح به طول انجامید. درباره موضوعات مختلف صحبت کردیم. سخنانش واضح و قانع کننده بود. جلسه که تمام شد او را در آغوش گرفتم و گفتم از من بگذر، مرا به خاطر سخنان تندی که درباره شما زدم، عفو کن. روزهایی خواهد آمد که حقیقت شما روشن خواهد شد. به مرور دیدارهای ما بیشتر شد. هر بار با او روبرو می‌شدم نیروی جاذبۀ جدیدی وجودم را در بر می‌گرفت. نمی‌توانستی او را دوست نداشته باشی. نمی‌دانم چگونه کلمات را انتخاب می‌کرد و جملات را می‌ساخت. سبحان الله! روش خاصی داشت، تربیت و فرهنگ و الهام ربانی! با کلام و دلیل تو را مسحور می‌کرد. با کلام کاری می‌کرد که او را محترم شمرده و دوست‌اش بداری؛ با دلیل کاری می‌کرد قانع شوی، چون تو دلیلی علیه‌اش نداشتی، خدا همه چیز به او داده بود. فرهنگ واسعی که با آیات قرآن و احادیث و نهج البلاغه و با حکمت و فلسفه و تاریخ پشتیبانی می‌شد. هر بار به ما جرعه‌ای جدید می‌داد. از آن پس رابطۀ دوستانۀ ما شکل گرفت و من از بعثی‌ها جدا شدم. دیگر کار من شده بود معرفی او به مردم!...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی