سب و نفرین
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سـب ونفـرین
«ولاتسبّوا الّذین یدعون من دون الله،فیسبوالله عدوابغیرعلم
کذلک زیّنالکل امّهٍ عملهم ثم الی ربّهم مرجعهم فینبّئُهم بماکانوایعملون.»
سوره انعام آیه 108
در پیشگاه ذات اقدس ربوبی حتی نفرین کردن به کفار هم دارای محدودیت است. روش ارزشمند تبلیغ آئین شکوهمند اسلام دراینست که چاره را برای برون رفت از محدوده بحران و بن بستهای سیاسی میگشاید و برای حفظ و تکریم حریم مقدسات، مسلمان را از فحاشی و کینه توزی با وی در دعوت و یا برخورد برحذرمیدارد . چنانچه میدانیم نفس اهانت به مخاطب خود بخود برای گوینده اهانتزاست. زیراعملاً قوه کینه توزانه و دفاع دشمن را در اهانت به شما تقویت و باز میگذارد و او در سدد پرخاش برای دفاع از همان عقاید غلط برمیآید که شما را برای خنثی کردنش تحریک کرده است. بدیهی است که کفار هم عقایدشان را محترم میشمارند و در گفتگو و مناظره باید راه احترام را گشود و بالغ فکری و برخورد صحیح مخاطب را برانگیخت نباید ذهن نقاد و یا مخاطب و حتی دشمن را برآشفت سیره و سنت معصومین و کلام خدا راه را برای جذب حداکثری باز گذاشته است. در روایات هم در خصوص سب و نفرین و دشنام راهی فراخ نیست و ایشان همه شرایط را محدود کردند.
حتی از نبی مکرم اسلام نقل است که فرمود:
«لاتسبوا الشیطان وتعوذوا بالله من
شره»(نهج الفصاحه حدیث2446 )
به شیطان دشنام ندهید بلکه از شر وی بخدا پناه
ببرید .
و یا اینکه فرمود:«لاتسبواالدهر فان الله هوالدهر» (نهج الفصاحه حدیث2445)
روزگار را دشنام مگوئید که خداوند همان روزگار است.
با مردم باید با زبان نرم و خوش و رفتارِ ارزشی سخن گفت دشمن سازی بسیار
آسان است اما دوست ساختن بسیار مشکل.
البته این نکته با خود باختگی و طرح دوستی با مکاران کینه توز اشتباه نشود، بلکه مهندسی مدارا با دوست و دوستی نابجا نسبت به هم تفاوتهای بزرگی دارند .
بالطبع نگاه راقی و اندیشمندانه پیامبر رحمت در خصوص سبوب انسان سلیمالفکررا به اندیشه وا میدارد که در پرداختن به دشمنیها دقت و ظرافت بیشتری بخرج دهیم خداوند در آیه 108 سوره انعام دشمن محرز را از شنیدن دشنام برحذر میدارد اگرخدا حقیقی ما، اگر پیامبر و وطن ما، اگر نمادهای ملی ما مقدسند: چرا با دشنام دادن به همه نداشتهها و اباطیل آنان، مقدساتمان را لگد مال میکنیم؟
قطعاً
همه این فحاشیها علیه ما و مقدساتمان قابل تعمیم است. اسلام برای دشمنی
کردن با اعدا هم صاحب برنامه است و راه را برای بازگشت شان باز میگذارد.
در واقعه کربلا امام شهدا حر را پذیرفت اگر به مادرش و عقاید تاریکش فحاشی میشد و به کرامت انسانی و حقوق شهروندیش توهین میشد، اوضاع برای جناب حر طور دیگری رقم میخورد. در هنر روابط عمومی اسلام حکمتهای لطیف و ظریفی لحاظ شده است نادیده گرفته شده و یا کج سلیقگی برآن حاکم میشود. نوع گفتمان موسی با فرعون را در سوره طه دقت فرمائید. فرعون با ابزار زور ، و همدستی قارون با ابزار زر و ثروت وهامان وبلعم با ابزار تزویر دینی وریا .که هرکدام خودشان را خدای یگانه معرفی میکنند، وفرعون سر دمدار مدعی قدرت ، مردم را از پرستش خدایی دیگر برحذر میدارد بالطبع از او دشمنتر برای خدا و پیامبرش در آن مقطع وجود ندارد اما خداوند به موسی توصیه میکند که با فرعون به نرمی و لینت سخن بگوید و او را از زشتی عملش باز دارد:
«فقولا له قولا لینا لعله یتذکر اویخشی- طه44»
نگاه غالب مفسرین منجمله رازی این است که فرعون روزگاری موسی را بزرگ کرد و بر گردن موسی حقی نظیر حق پدری دارد .
اما نگاه دوم اینست که موسی را از مجادله و درگیری با نماد زور و ستم که برای خود هیمنهای قهرآمیز دارد برحذرمیکند.
با مردم باید به اندازه درکشان سخن گفت این راز دعوت برای خداست.
بنابرین اگرموسی حتی با ید بیضایش به گفتگوی نرم توصیه میشود این از ابتکارات سیاسی خداست. روح و جان انسان به نرمی متمایل و مأنوس است و هیچگاه با زبان خشونت نمیتوان کسی را یا جامعهای را از انحراف بیرون کشید، و ابزارشقاوت و اضطراب نمیتواند ایمان وعصاره باور قلبی را در هم بریزد.
شاید جسم سمیه در ظل آفتاب سوزان و زیرشکنجه دوام نیاورد اما آنچه را که در
اعماق جانش رخنه کرده او را به مقاومت وا میدارد. لذا آگاهی بخشی و دعوت
از راه گفتگو مهمتر ازغلبه با شمشیر وابزار نظامی است. خداوند به پیامبری
که رحمة العالمین است میفرماید:
اگر اندکی سخت دلی کنی از اطرافت پراکنده میشوند پس با ایشان از در رحمت خدا و زبان نرم وارد شو و بر ایشان استغفار کن و در کارها از ایشان مشاوره بگیر و...(آیه 159سوره آل عمران).
لطافت جهاد و هجرت به این نیست که هرگاه احساس قدرت کردیم بر دشمنان بتازیم بلکه آغاز همه درگیریها و طرح دعاوی را به مقدمه جذب و گفتگو و مدارا پیوند بزنیم .
برای هر دعوا جهاد مسلحانه و سیاست تکفیر و تفسیق و تحقیر را بکار نبریم برای اختلافات داخلی و کدورتها و کج سلیقگیهای درونی همدیگر را ملحد و مکار خطاب نکنیم و ابزار تفرقه را به دست دشمنان ندهیم. همه فتنهها از عدم تحمل و خود برتر بینیها آغازمیشوند.
اسلام قبل از دعوت به مبازه چند مرحله را در طرح و ترک دعاوی مطرح میکند: در سوره نحل آیه 125 میفرماید:
«ادع الی سبیل ربک باالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ان ربک هواعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین » برای دعوت راه گفتگوی منطقی و حکیمانه و پند نیکو اولویت بر مجادله و محاجه دارد. البته این بدان معنی نیست که راه برای دفاع کردن بسته باشد بلکه روش برتر و کم هزینه و ارزشی بیشتر منظوراست.
لعن ولعان
اما واژه لعن 32 بار در قرآن تکرار شده و همه آن خطابها مربوط به خدا علیه مبغوضین و مغضوبین است. ادعای ابلیس در مورد خود برتر بینیاش بخاطر اندک خردی است که خداوند به او سپرد و به خاطر همین اندک خرد عاریهای مأمور به تکلیف برای سجده بر خرد قدسی و نورانیت عقل انسان شد. و این تمرد و اجتهاد در مقابل نص حکیم، خداوند را برآشفت و فرمود :
«وان علیکم لعنتی الی یوم الدین-(صاد-78 )»
چون
خداوند مدبر و قاهر و غیور است به ابلیس با عتاب و لعن سخن میگوید و از
این دست آیات برای شیاطین انسی هم بکار رفته البته مفهوم لعن در نگاه علما
بیشتر«دورنگه داشتن » ترجمه شده است؛«فلعنة الله علی الکافرین- بقره89 »
و
بحث غضب را بعد از این هشدارها بمیان میکشد. او خداست و مربی و مدبر جهان،
و میداند و میتواند که چگونه به تربیت و تأدیب مخلوقاتش اقدام کند.
روایت است که فرمود
فان الله عزوجل یبغض للعان السباب طعان علی المومنین و الفاحش المتحش السائل المحلف و یحب الحی العفیف و المتعفف)
(امالی ص254)
خداوند لعنت کننده، دشنام دهنده ، زخم زبان زننده به مومنان ، زشت گفتار و به زبان گدایی سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیف و پارسا را دوست دارد
واژه «سب» بمفهوم فحاشی و هتاکی و دشنام دادن است.که فقط همین یک مورد در آیه 108 سوره انعام وجود دارد و انسان را از آن نهی کرده است. همه همت خداوند به بازسازی و تربیت است نه به فرجام دردناک و عقاب، اولویت همیشه با تشویق است اصلاً جریان تنبیه در مباحث آموزشی جزئی از امکانات و شیوههای ارزشی است و با شکنجه و عقاب با همه حدود و ثغورش که همه ما کم و بیش با آن آشناییم تفاوت اساسی دارد. لذا ذات احدیت بیش از اینکه جبار و متکبر و قهار باشد، مدیر و مدبر و لطیف و رحمان و رحیم است. و البته مبحث جلالی و جمالی بودن نامهای خدا خود وسعت عمیقی را در وقت و پژوهش میطلبد. که هیچکدام از این صفات با دیگری برای معرفی حق منافات نمیآورند بلکه در عرض یکدیگر مدبر را معرفی میکنند، منتقم بودن خدا نشان از رحمانیتش دارد چون لازم و ملزوم هم هستند.../.
و سپاس خدارا سزاست که جهان به تدبیرحکیمانهاش زنده و بالنده است .
حمیدرضاابراهیم زاده 18خرداد 1387
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است .
- ۹۶/۱۰/۰۸
بعد از ظهر سگی