دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

قرآن به سر نی

پنجشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۲۰ ب.ظ

 

 

نیزه دانست

سر حسین قرآن است

  قرآن

به سرش کرد

که شمری نشود فرجامش

قرآن به سر نی

نکنی  این شبها

از نیزه بیاموز

ادب احیا را

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

18تیر1394

 

 

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

چرخه ی متصل به مدار

چهارشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۳۰ ب.ظ

انسان در کنار کوه و چشمه و درخت و اقلیم و دما  در مسیر شدن  حرکت می کند.

سهم خواهی  انسان برای دریافت رفاه و مزایا از زمین و موجودات بسیار زیاد است.

انسان نماینده خداست و از روح خدا درکالبدش دمیده شده است . 

گرایش کالبدیش باعث می شود به حیوانیت و توهم و ددمنشی سوق داده شود.

انسان برای رشد و تعالی خود باید بر این گرایش غلبه کند.

همه ی کائنات برای بلوغ و بزرگی و تکامل انسان یکپارچه شده اند .
ابر و باد ومه وخورشید وفلک در کارند تا که انسان بشود بالغ و کامل آری.

خداوند انسان کامل را دوست دارد .

گیتی  وانسان به سمت  ظهور پدیده های زیبای آفریدگار حرکت می کنند

مثال خودرو.
در وجود هر خودرویی هر نوع فلزی بخاطر استعدادش کارایی هایی دارد و هر نوع پلاستیک و قطعه ای سر جایش لازم بوده و کار می کند.

 یکی اگزوز و یکی باک .

یکی چرخ و یکی دنده .

 یکی سپر و یکی بوق . یکی صندلی و یکی رینگ و... 

یکی لامپ و یکی آینه  و دیگری باتری همه وهمه باید باشند تاجهاز ماشین کامل شود و حرکت صورت پذیرد تا کار انجام شود.

حالا داشبورد می تواند بگوید از فرمان مهمترم؟.

یا فرمان بگوید از چرخ  مهم ترم؟

 یا سیلندر بگوید از باک بنزین  و....؟؟؟

 هرگز !

بنزین و روغن بعنوان مایع ،شیشه ها و پلاستیک ها و قطعات فلزی همگی در کنار هم حرکت را رقم می زنند.

ماده وجنس هر کدام از اشیا بخاطر کاربردش متفاوت هست. چون فلز استعدادش چیزی است که
  استعداد شیشه وپلاستیک نیست.

هیچ عضوی از این دستگاه نمی تواند  مدعی شود فقط با وجود جنس خود باعث حرکت خوردرو شده است.
همه ی این اشیا درکنار هم پازل ماشین را می سازند
  و چرخ خودرو حرکت می کند و شتاب می گیرد و می ایستد و امنیت وسلامتی و بر قرار می شود و به هدف می رسد.

و این چنین خداوند از مثالها برای بیداری و بلوغ انسانیت بسیار استفاده کرده است.

وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون / سوره حشر18

مثال مدار متصل

دوستانی که ریاضی و الکترونیک خواندند می دانند یک موبایل و یا یک رادیوی ساده از یک  سری دیودها و مقاومت ها و خازن ها و ترانزیستورها و آی سی ها و بلندگو و صفحه ی نمایشگر و یک منبع تغذیه درست می شود

هرقطعه ی الکترونیکی در پیشبرد این مدار الکترونیکی کاربا اهمیتش راانجام می دهد.

دیود زینر کارش یکسو سازی جریان برق است.

انواع خازن ها ؛ خازن عدسی. خازن کپسولی .خازن واریابل و... برای ذخیره وتبدیل نیروی  الکترونیکی.

آی سی فلان  با سه پایه ی بیس وکلکتور و امیتر کارش چیز دیگه ای است.

ترانزیستورها با انواع واقسام اجتماعات پیچیده ی خود در روند گردش کار مدار الکترونیکی نقش های کلیدی دارند.

مقاومتها برای تغییر جریان الکتریکی تا به بلندگو وصفحه ی نمایشگر برسد وموج تبدیل بصوت وتصویر می شود.

نه زینر ونه خازنها ونه آی سی ها ونه خود بلندگو به تنهایی نمی توانند و یا بدون شراکت عضو دیگر محال است از انرژی الکترونیکی به صدا وتصویر برسند

این اتصالات باید باشد تا دستگاه ومدار چرخه ی سالمی در عملکردش داشته باشد تا خروجی کار مفید باشد.

هرجای این اتصال مخدوش بشود موبایل شماازحیز گوشی بودن خارج می شود.

کوچکترین اختلال در هرجای موبایل ویا رادیو دستگاه را از دورخارج می کند.

آفرینش همه ی آفریده های خدا همین است قراراست از همکاری وهمیاری و همبستگی و پیوند همه اعضای چرخ وفلک آفرینش، نشانه ها و صدا وتصویر وپیام خدا بیرون بیاید. ابر وباد  ومه وخورشید وفلک در کارند...

هرعضوی ازاجرای دستگاه آفرینش باید بکارخود بادقت و آمادگی و خرسندی مشغول بکار باشند

انسان برای  کامل شدن و برای مفید بودن و متنفذ بودن باید متصل به  جامعه ی  خود و یا مدار وشاسی باشد.

بی گمان این مثالها برای بیداری و روشنایی درک وفهم است.
والعاقبه للمتقین.

حمیدرضا ابراهیم زاده

 8فروردین99

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

پرستش وبندگی

يكشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۰۱ ب.ظ

 

 

خداوند  دوست می داشت که دوستی داشته باشه که اورا بنحو اتم واکمل  درک کند.

 اوبه یک باره ازسر دوست داشتن هویت وژنوم ونقشه ی انسان را نگاشت

 و آنگاه آسمان  وزیر ساختها وکل ملزومات کائنات وهمه چیز را برای حضور بشر برافراشت و ترازو گذاشت

وسپس  با نغمه ی  بیگ بنگ  (کن فیکون) زمین وزمان  را برای زندگی بشر به اذن خویش آماده فرمود

اوکه بی نیاز بود وهست. بی پدر ومادر  هست ودنبال زن وزندگی هم نبود ونیست. (سوره توحید)

 اما دوست داشت که دوست داشته شود ودوست بدارد

قرآن یا کاتالوگ کائنات دراین باره بسیار از مذاکرات  شرح اشتیاق خدا به بشر گفته است

(سوره بقره165/ سوره مائده54/ سوره آل عمران 31 و......)

 

ثقالتی  هم این وسط درباب درک  معرفت حضرت رحمان وجوددارد که متاسفانه  جبری و ثقیل ودیر هضم است

  به بعضیها یاد دادند که   وقتی ازشما بپرسند خدا چه انگیزه ای برای پیدایش بشر داشت  بدون هیچ  پیش زمینه ای بگویند

وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون – ذاریات 56

تعرضی به این پاسخ ندارم ولی واقعا  ثقیل وسردرگم کننده است

ملزوماتی در عبارت زیبای الا لیعبدون است که گره جبریون را می گشاید. وذهن نابالغ انسان را به حب و مودت می کشاند .

خداوند بعنوان رب وسرپرست  نه به حمد وتسبیح محتاج است و نه انسان بدون این درک  به لذت می رسد

مثلا مادرتان برایتان غذای خوشمزه ای می پزد  نه امروز بلکه هرروز دوبار.

 بعد ازش بپرسیم مادرجان برای چی اینهمه زحمت کشیدی  و برامون غذا درست کردی. ایشان بفرمایند برای اینکه ازم تشکر کنید؟؟؟ یا قدر منو بدونید؟!!

البته درمثل مناقشه ای نیست واین مثل نیز قیاس مع الفارق نخواهد بود

زیرا که بفرموده حضرت رحمان   :

 وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا

﴿الإسراء: ٢٤﴾

بنا براین

محال است بگوید که برای شنیدن تشکر وقدردانی

میگوید من  خانواده ام و بچه هام وشوهرم را دوست دارم.

میخواهم  سلامت وشاداب وبا نشاط باشند. من عاشقشونم واازین زحماتم لذت می برم....

اما هنگامیکه ما هم سپاسگزاری وقدرشناسی می کنیم می داند که زحماتش را بخاطر داریم ولذت ارزنده ای نصیبمان شده است

نگاهم این است اسرار آفرینش بسیار وسیع تر از درک حال امروز ماست

ما هنوز به مثابه کودکی هستیم که از درک  دلیل به دنیا اومدن خودمون وتصمیم والدینمان چیز زیادی نمی دونیم وبه محیط احاطه وتسلطی نداریم تا بلوغ فکری مان راه بسیار هست

اما همین قدر بدانیم که خدا وند قرآن  ویا دیوان عاشقانه اش را برای ما سرود  که بگوید : دوستت دارم

وحدیث قدسی  « من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقه و من عشقه قتله و من قتله فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته»

(خداوند فرمود): هر کس مرا خواست، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.

بی تردید این نگاه  عالی  و عاشقانه به بشر  یکی از همان حرفهاست

و یا حدیث پیامبر هم درباره دین   که می فرماید:

 هل الدین الا الحب؟؟

هل الایمان الا الحب؟

 گوش  ودل دادن   به مطالبات وعشوه معشوق چقدر لذیذ است وهمان سرسپاری است که عشق را دوطرفه می کند وخداوند عاشقی است که معشوق را شیفته وواله میکند

او به شدت "ودود " و "واله" است که مبدل به " الله " می شود

 وجمیع زیبایی های جمالی وجلالی را بخاطرلذت  معشوقش یعنی انسان درخود متجلی می کند

از اسرار حق همین است که هرچه انسان درکش نسبت به رب العالمین  بیشتر می شود بیشتر جذب عاشق می شود

 

 مبحث عبادت وعبودیت

 

عبادت وعبودیت دومقوله ی جدا ومتمایز ازهم هستند

 


پرستش  یعنی انگیزه برای تقرب به خدا  وانگیزه برای تقرب یعنی گام نهادن درمسیر توسعه وتکامل وتوفیق

 پرستش از  روی آگاهی یا گام نهادن در مسیر توفیق وکمال است

 

هرعملی که باعث نزدیکی به خدا شود آن کار آزادی از قید وبند است حتی  خوردن وخوابیدن. بنابراین خدا همه ی اعمالی که برای نزدیکی اش نیت شد را می پذیرد

 روزه ونماز مالیات نیست هرچه آدمی را دربند بکشد وآزادی هایش را سلب کند عبادت نیست عبادت با ریا ودلواپسی و وترس محال است

پس عبادت سازندگی وآبادکردن است

انما یتقبل الله من المتقین / مائده 27

قرابت / قربه الی الله

قرابت ها درانسان با قرابت سببی  ونسبی ورضاعی امتیاز داده می شوند.

اما یک قرابت مهم وکامل دیگری است که انسان را به هم مشتاق و وابسته می کند ؛ قرابت تشابه وهم صفتی ودوستی .

صفات مشترک وارزشهای اخلاقی ورفتاری نسبت به هم است

همصفتی  جاذب دوستی ومهر وعشق ورزی است

دو دوست باهمصفتی وانتقال صفات  به هم دیگر  از محارم بهم نزدیک تر می شوند ومگوهایی برای هم افشا می کنند که شاید به والدین خود هم نگویند. چون قرابتی درهم می یابند وبهم اعتماد واعتقاد پیدا میک نند.

وانسان با  دریافت صفات جمالی وجمالی فعلی به خدا نزدیک تر می شود

خلاقیت . مهربانی. بردباری. کمال خواهی. آرامش و...بسیاری از صفات برای انسان قابل ابراز واتصاف است است

ازاین رو میفرماید که باخدا همراز وهم صفت شو

تخلقوا باخلاق الله

عبودیت یعنی بندگی

مطیع امرالهی شدن عین آزادی است

بندگی یعنی آزادگی  وحرکت

بندگی برای کسی که دوستش داریم. حرف شنوی واطاعت ازکسیکه عاشقش هستیم کنیز شدن ازسرمحبت. آنکه می خواهد مطیع امر حق باشد عبادت می کند

بندگی وعبودیت یعنی آزادگی یعنی حرکت درمسیر علم وعدل وقدرت ورافت وزیبایی وصدق وبلند همتی وهمه این کمالات از اصل عبادت سرچشمه می یابد.

آنچه که برای این اصل شرط مهم وبنیادین عبادت است  اصل اخلاص و باور ویقین قلبی است

زیراعبودیت ، بندگی برای خداست ولی برای غیر خدا هم معنا می شود

آنکس که می خواهد مطیع اوامر الهی باشد عبادت می کند

اذن الله. عین الله. یدالله. لسان الله می شود...

والی الله المصیر

 

حمید رضاابراهیم زاده

26خرداد1394

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ولی موعود ما سرت سلامت

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۷:۳۴ ب.ظ

 

آغاز ولایت عهدی حضرت صاحب الامر امام زمان 

را به ساحت شریف آن حضرت و به عموم شیعیان ومنتظران قدوم مطهرش

وهمه ی آزادگان جهان تبریک عرض می نمایم

 

 

 

ای که باسلسله ی زلف دراز آمده ای

فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای

ساعتی ناز مفرما بگردان عادت

چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ای

پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ

چون به هر حال برازنده ناز آمده‌ای

آب و آتش به هم آمیخته‌ای از لب لعل

چشم بد دور که بس شعبده بازآمده‌ای

آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب

کشته غمزه خود را به نماز آمده‌ای

زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم

مست و آشفته به خلوتگه راز آمده‌ای

گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده‌ ست

مگر از مذهب این طایفه بازآمده‌ای  / حافظ

 

 

 ولی عهد موعود ما سرت سلامت

 

 

حمید رضاابراهیم زاده

30آذر1394

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دنیای خلق و امر

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۰۶ ب.ظ

روح  پس از خلق ، حواله ی یک کالبد را می گیرد و به امری که رسالتش است رهسپار می شود.

از بدو پیدایش ،  ابتدا ارواح  برنامه ریزی شدند و بعد کالبد بخشیده شدند.

رحم های بسیاری بعنوان ظرف و مکان ترقی ارواح مهندسی شده است. وکالبد ما یکی از رحم های بدوی ارواح است.

همه چیز برای انسان کامل  و کرامت انسان پی ریزی و مهندسی شده است.

روح پس از درک استعداد و  داشته ها وتوشه های دنیایی اش در برزخ کامل  و تعدیل می شود.

ارواح پس از مرگ کالبد همچنان زندگی می کنند.

زیرا  کالبد  ابزار هست و برزخ  رحم بعدی روح محسوب می شود  . در برزخ ساختارها را تعدیل می شوند.

بنابراین از ابتدای کار روح نوزاد بهشت می رود. پرونده ی رسالتش  درهمین مقطع پایان پذیرفته است.

 ارواح پردازش و چارتراش وپرداخت  می شود .سوهان داده می شود.

دانش روح  در واقع مواجهه قلبی بوده و عقلی نیست

ما تحصیل می کنیم یعنی  ما حصل دستاورده های ما  درو کردن است.

شاید روح هم  بخشی از ماده ی ناشناس و مجرد باشد.

چیزی که به آن ماده تاریک می گوئیم و در کائنات وسعت زیادی هم دارد.

در دانش دنیوی ما چیزهایی را که ازقبل میدانیم را می جوئیم اما کمی از آن را  بدست می آوریم.

ما داشته های  مان را کمتر می یابیم یا پیدا نمی کنیم. ولی همه ی آنها را در مخزنی  محفوظ داریم.

 ویسئلونک عن الروح قل امروز من امر ربی  وما اوتیتم من العلم الا قلیلا . / سوره اسرا 85

نقش کالبد برای روح ، ابزار درک و فهم ، در مراتبی  عنصر جزای روح است.

پس لذائذ کالبدی همچون خواب وخوراک وسکس  می تواند علاوه بر تمنای  وکشش کالبدی  تمنای روحی هم باشد.

 تماس جنسی و رفتارهای آمیزشی  لذت جویانه ریشه در خواهش جسمی محض ندارد.

علاوه بر راحتی جسم وکالبد ، لذتی برای روح نیز محسوب می شود.

طبقات  نفوس بواسطه استعداد است .نفس ناطق یا سایر طبقات  نفوس  مجرای درک و اعتلای ارواح هستند.

 و همگی استعداد روح محسوب می شوند.

الا له الخلق والامر

"عالم خلق " یک عالم  "ایجادی" است و دنیا یی در " بودن " است و "امر" دنیا یی دگر

الا له الخلق والامر تبارک الله رب العالمین / اعراف۵۴

  آفریدگار  دانا  دریچه  رشد زیستی و تکامل وتعالی  روحی  مارا در زمین قرار داد

   زمین  بادیه  ی بدوی  حرکت است. بحث عوالم و استعدادهاست . کاوش قدرت درک است

تحصیل کردن یعنی بازیابی و بدست آوردن چیزی که وجود دارد

همه چیز موجود است .چون افریدگار آن را تهیه کرده و باید آنرا یافت و باز یابی کرد.

البته دانش مانند اشیا  دراتاقی تاریک مستور است و برای ظهور وجلوه گری نیازمند تابش نور است.

تحصیل  و آموزگاری " چراغبانی" است . و دانش خود" نور " است.

العلم نور،یقذفه الله نوره فی قلبه من یشا .  / (منسوب به امام صادق، مصباح الشریعة، ص 16، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1400ق.)

 نشانه ها و اشاراتی از  قبیل : یهدی الله لنوره من یشاء . یهب من یشا... در قرآن فراوان یافت می شود. این همه از توانایی ودانایی آفریدگاری سرچشمه می گیرد که طراح وبرنامهع ریز ماجرای آفرینش است.

"کن فیکون "  دست آفریدگار حکیم وداناست.

کلمات و شناخت اسامی و  وازه ها  به آدم  آموزانده شده است. و خداوند آموزگار بشریت محسوب می شود.

  واژه هایی  در قرآن وجود دارند که کلید حرکت کائنات است.

گاه بعنوان "ورد" از آن یاد می کنیم

و نقش یاد آور را برای فرشته هایی با کارکردهای خاص ایجاد می کند.

مثلا: پسورد دوربین شهری.  پسورد کانال رادیو . یا هر پسورد خاصی

"اوراد "  درواقع داروها وپسوردهای کائنات و نوامیس  گیتی محسوب می شوند.

کلمات قرآن اغلب در زمان  و از زبان برخی افراد  نقش رمز گشا را دارند

در صورت دوم این کلمات کلید  گنج ها و کارکردهای  بزرگ آفرینش هستند و بزرگی کارهای خدا را  و بزرگواری خدا را  بچشم می آورند.!

برای درک این امر ما نیازمند خوانش وتدبر در قرآن هستیم.

کشش توضیح بیشتر را ازاین  را ندارم. چون حالتی بمن دست می دهد که ممکن است روح از بدنم جدا شود

این حالت مرتبه‌ ای از درک و یقین است که روح نسبت  به این کالبد حس بی نیازی می کند

و به سرعت قصد  گریز از مرکز کالبد دارد. و نقطه ی جان زودتر از موعدش بی تاب  می گردد.

ماجراهایی  که در حوزه آفرینش و حقایق و گفتی حیات  وجود دارند بسیار بسیار سری و حتی نیازمند گنجایش و توانایی وتاب آوری  بالاتری است   

یک نکته را باید با قاطعیت وصلابت ویقین  گفت که :

  آفریدگار به خاطر تکامل و خشنودی  وخوشبختی بشر دنیارا مهندسی کرده است

سبح اسم ربک الاعلی الذی خلق فسوی والذی قدر فهدی و الذی اخرج المرعی. سوره مبارکه اعلی

دریچه فهم ودرک ما دست خداست.

باید با دلبری و توسل به  دردانه  های ایزد بزرگوار  به سوی خوشبختی و تکامل  گام برداریم.

 والی الله المصیر

حمید رضا ابراهیم زاده

11 آبان1400

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

امام حسن عسگری

پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ

 

بابای مهر تابان پدر امام خوبان

 

حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

 

 

سالها پیش درچنین روزی کودکی پدرش رااز دست داد ودیگرکسی او را درک نکرد و با کسی دیده نشد.

این غم جانسوزبرایش ماند تا ابد.

او ولیعهد امامت پدرش شد در حالیکه شانه هایش از غم می لرزید و چشم هایش اشکبار بود...

شهادت امام حسن عسکری را به محضرمولایم امام زمان تسلسیت عرض می نمایم.

آقاجان سرت سلامت.

 

درباره ی امام حسن عسگری

 

 8 ربیع الثانی  سال 232هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش حضرت امام هادی دهمین پیشوای شیعیان

ومادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت را داشت، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد.


این زن پرهیزگار در سفر همراه  امام عسکری (ع) به سامرا ا رحلت کرد.

کنیه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع)


امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. ابروهای سیاه کمانی، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت. دندانها درشت و بسیار سفید بود. خالی بر گونه راست داشت.

امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت


به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد:
دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت.
دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت.
دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد.

دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند.

امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند.

وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید.

عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید. پیوسته می گفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام، وی
زاهدترین و داناترین مردم روزگار است.

پسر عبیدالله خاقان می گفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع می یافتم. می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند.

با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود رفت و آمد نمی فرمودند، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت.

از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود.چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت.

نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل می کرد، و لحظه ای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمی کرد.

اینکه حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.

باری، امام حسن عسکری (ع) بیش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت.

در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید.

در قدرت علمی امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد.

شهادت امام حسن عسکری (ع)


شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری نوشته اند.

در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبیدالله بن خاقان گوید: روزی برای پدرم (که وزیر معتمد عباسی بود) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد. خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولی گردیده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات (داور داوران) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند.

و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود.

بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد... تا دو سال تفحص احوال او می کردند....

این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص) می پیوست، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند.

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد. حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد.

باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد، از کردار زشت خود پشیمان شد. بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود، برای معالجه فرستاد. البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)


ابوالادیان می گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟
فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم.
امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست.

ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد.

چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم.

رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.

در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا.

شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت:

بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار «صیقل» کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او باردار است. ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند.

خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. درود خدای بزرگ بر او باد.

 

شهادت مظلومانه امام حسن عسگری را به فرزند برومندشان حضرت امام عصر تسلیت عرض می نمایم

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

1388/11/29

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

چشمهایت

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۰، ۰۷:۰۰ ق.ظ

 

وباز خراب می کند

 

 چشمهایت

 

 خانه ی نگاه مرا

 

 چیست درچشمهایت؟

 

 باطل السحر ؟

 

 یا افسون نگاهی ناگاه؟

 

 یا خود جادویی برای تسخیر نگاهم؟

 

 وبازخراب می کند

  چشمهایت
 

 این بارجادوی  نگاه مست مرا

 

 ومن

 

 درخرابات چشمهایت

 

  مست وخراب

 

 تسلیم واسیر نگاهت می شوم

 

 وباز خراب می کند

 

 چشمهایت

 

 مناجات وخواهشهای مرا

 

 چیست مگر

 

 درشهلای چشمهایت؟

 

 که اینگونه

 

 تمناهایم بال می گشایند

 

 ودر خرابات نگاهت

 

 من خراب ترازآن می شوم

 

 که بگویی خراب

 

 وباز خرابم می کند

 

 چشم هایت

 

 مستی مستانه ام را

 

 با خمار نگاهت

 

 ودرآغوشم می کشد

 

 با ناوک ابرو

 

 درمحراب

می نوشد لاجرعه

جام های پیوسته

از شراب

 

 وآنگاه

 

 چشمهایت نگاهم را

 

 غرق دربوسه های مستانه اش می کند

 

 تا کام من برآید

 

 یا جام تو سرآید

 

 

 

حمیدرضاابراهیم زاده

20مهر1382

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سرزمین وارونه واژه های من

شنبه, ۳ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۴۵ ق.ظ

 

سرزمین بخت من از  وارونه واژه های بدیع ساخته شده است که شمنیدنش بسی تحمل  می خواهد و اندکی تدبیر.

 

جایی که (مرحم)( محرم) نیست و جای آرامش ( ترس) در( سرت ) می جوشد

جایی که  (راز) راجز (زار) نمی بینی  و(زاغ) را به جای (غاز) رنگ می کنند 

اینجا ست که ( شرف )  برای تفریح (فرش) می شود

یا باید سکوت کرد تا (لعل) برایت (لعل) بماند ویا آنکه مبارزه کنی و بجنگی تا از پس (هلال ) تو (لاله) برآید

و از بر دوست (نامه)( همان) است که دیدید

اینجا سرزمین واژگان وارونه ها ست

 جایی که بر سر ((گنج)) به ((جنگ)) تن می دهی و آدمیتت را مسخ می کنی 

وهنگامی که درد همه ی وجودت را می درد،((درمان)) برایت  ((نامرد )) می شود

و((قهقه))((هق هق))می شود!!!

به دنبال که می گردی؟

((دزد)) همیشه  ((دزد))است و((درد))همواره((درد)) است و دردشت زندگی ((گرگ))هرگز از((گرگ)) فارغ نمی ماند...

و((مار)) در آستین انسان ((رام )) نمی ماند و  ((خرس)) ازترس تدبیر آدمی ((سرخ )) نمی شود

 اری سرزمین جملات وارونه،جایست که:

((من)) درمنیت خود  ((نم))  می کشد و ((دنگ )) ما ازلذت زندگی(( گند )) می شود

 و((یار)) ((رای )) عوض می کند،((راه)) گویی ((هار))شده،و((روز)) به ((زور)) می گذرد،

((اشنا))را جز در ((انشا)) نمی بینی و چه ((سرد)) است  این ((درس)) زندگی درفصل داغ ادمیت!

اینجاست که چه آسان واژه ی سرد ((مرگ))به آنی  ((گرم )) می شود  تا دم آدم را ببیند.

چرا که همچنان  ((درد))برای انسان  ((درد)) می ماند.

 و  ((درم)) درکارش چو (( مرد)) استاد است.

 

و من می ترسم از(نادان)  که از هر طیف (نا دان) است

 ودر دست خالی بابا هنوزهم  (نان)  آیا ( نان) است. ؟

 و آیا خلق (کرد)  (درک) هم می شود یاران؟

ولیکن (کاک) همچنان (کاک) مانده است وبا ایمان

ندارد (نیک) درخود (کین ) پنهان...

 امان ازظلم پیمایان که از (خاک)  کاک هامان  ( کاخ) می سازند

 واز فلز ذات (پاک)  پاکان بازهم  ( کاپ ) می سازند

 

وبر( دار) وارونه واژه های این  جهان  باز هم ( راد) آویزان...

تو از (حرف)  (فرح)  بخش آزادی  وغیرت باید بدانی ، وطن یعنی ایران وایرانی.

(امین) اینک می دهد جایش را به (نیما) که بردارد قلم را وبنویسد ماجرای تلخ توفان را......

دلم آرامش وارونه ی وروانه ها می خواهد وگرمای آغوش  صبا را.

 

بگذارید که چیزی نگویم واز دید یمینی ویساری (لال) مانم........

 

 

 حمید رضا ابراهیم زاده

 

2010/2/7 

بازنویسی  20 مهر 1393



تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف وناشر می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

فهم دینی

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۴۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

فهم دینی

 رسول اکرم (ص) : اذا ارادالله بعبد خیرا فقهه فی الدین وزهده فی الدنیا و بصره عیوبه

(نهج‌اافصاحه 143 )

      اگر دین به درستی فهمیده نشود و عمیق دریافت نگردد، فهمی آسیب دیده و دریافتی آفت زده در انسان  شکل می‌گیرد و چنین فهم و دریافتی راهبر به مقاصد دین نیست. بلکه گرد خود گشتن و راه به جایی نبردن است. چنانچه امیرِبیان علی‌(ع ) میفرماید : « عابد بدون فهم مانند خرِآسیاست که به دور خود می‌گردد و راه به جایی نمی‌برد. » دینداری فارغ از فهم درست دین، نمایشی از اعمال به ظاهر دینی و بی‌بهره از روح و حقیقت دین و بالطبع خالی از محتوای دیانت و بی‌نصیب از نتایج مترتب برآن است. امام علی ( ع ) : « چه بسا روزه داری که از روزه‌ی خود جز گرسنگی و تشنگی بهره نبرد، و چه بسا نمازگذاری که از نماز خود جز بیداری و رنج‌بری نصیبی حاصل نکند. خوشا خوابیدن زیرکان و خوشا روزه گشادن ایشان. » اگر رویکرد به دین بدون تفقه ( فهم عمیق ) صورت گیرد، بد فهمیدن دین، موجب آسیب دیدگی دین و دینداری می‌شود. چنین رویکردی به دین موجب تنسکی خشک و عبادتی بی روح، و کج فهمی و قشریگرایی و خود مداری می‌شود. نفهمیدن دین یا بد فهمیدن چنان خطرناک و مصیبت زاست که امیر مومنان علی ( ع ) اینگونه درباره آن هشدار داده است. و آنان را که از دین فهمی عمیق ندارند چنین تشبیه نموده است ؛ چونان تخم افعی در لانه پرندگان که شکستن آن گناه است، زیرا گمان می رود تخم پرنده باشد اما جوجه‌ی آن شر و زیانبار است، زیرا در حقیقت تخم افعی است.

        امام علی ( ع ) مردمانی را که بظاهر اهل دیانتند ولی به سبب نافهمی دین بر مدار جاهلیتند چنین دانسته است یعنی چون اظهار اسلام میکنند و دینداری می‌نمایند ، برخورد با آنان و مجازات کردنشان مجاز نیست . ولی به سبب نفهمی‌شان هزارگونه شر و فساد به بار می‌آورند . تعبیر امیر مومنان علی ( ع ) درباره چنین تنسک و دینداری تعبیری شگفت است. «بسا اهل تنسک و دینداری که او را دیانت نباشد» حکمت 145 نهج البلاغه . مصداق بارز بد فهمیدن دین و نفهمیدن دین خوارجند که تعبد پیشه و متنسک بودند . خطر جهالت اینگونه افراد و جمعیت‌ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک‌ها قرار می‌گیرند و سد راه مصالح عالیه‌ی اسلامی واقع می‌شوند ، منافقان بی‌دین ، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می‌انگیزنند . امیر مومنان علی ( ع ) در این باره فرموده است : « همانا شما بدترین مردمید . شما تیرهایی هستید که در دست شیطان که از وجود شما برای زدن نشانه خود استفاده می‌کند ، و بوسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‌افکند .» 

         فهم نادرست از دین و فقدان بصیرت در دین ، از خوارج مردمانی ساخت تنگ نظر و کوته بین که همه را بر خطا و منحرف می‌دانستند و جز خود و امثال خود را بر حق نمی‌دیدند. از اینرو براحتی دیگران را کافر و فاسق دانسته و از دین به در رفته معرفی می‌کردند . و در همین حد و اندازه نیز نمی‌ایستادند ، بلکه براحتی خود را مجاز به تعدی به حقوق مردم و حتی ریختن خون آنان می‌دیدند . همیشه اینگونه بوده است که نفهمیدن یا نادرست فهمیدن دین موجب پیدایش چنین مردمانی شده است که به دین و دینداری سخت آسیب زده‌اند . چهره‌ای که خوارج و آنان که روح مذهب خوارج را داشته‌اند ، از دینداری و دین ارائه کرده‌اند ، چهره‌ای تنگ نظرانه و کوته بینانه ، متحجرانه و مقدس مأبانه بوده است  و این امر تأثیرات منفی بسیار بر دین و دینداری داشته است . امیر مومنان میفرماید : قصم ظهری [ رجلان ] عالم متهتک و جاهل متنسک . بحار ج 2 ص 112 ) دو گروه کمرم را شکستند عالم متهتک و نادان متنسک . بالطبع کمرشکن تر از این 2 فرقه‌، هیچ آسیبی بر اسلام نخواهد بود . بنابراین همه نگرانی رهبری اسلام از صدر تاکنون ، آفت و صدمه‌ای است که از ناحیه درون و با توجه به خود محوری‌ها ، خود پسندی‌ها و ظاهر پرستی و جمود و قشری‌گریهایی که در فهم و اجرای دین ، ناشی شده و در هر دورانی خطر اینگونه افراد بمراتب از خطر دشمنان قسم خورده براندازتر و چشم گیرتر بوده است. انتظار میرود امت اسلامی با بصیرت در دین ، اخلاص در عمل و محبت در رفتارهایشان و با انسجام و همدلی و وحدت اسلامی بر همه مشکلات پیش رو فائق آیند . 

حمید رضا ابراهیم زاده

1383/5/11 

 

 کلیه حقوق برای مولف محفوظ است  

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

صوراسرافیل

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ب.ظ

صور

خداوند از سر لطف و حکمت خویش ، رسیدگی به احوال  مخلوقات و کائنات و آدمیان را با همکاری ملائک سازمان یافته ومتخصص آغاز کرد.

بنابراین فرشتگان وظائف تخصصی شان را از امر حق دریافت کردند.

 میکاییل مامور برکت دادن و رزق روزی شد وبه سلامتی ومال وجان وآبرو ونشاطشان برکت می دهد و همواره با آدمیان معاشرت دارد.

جبرئیل امین مامور الهام برای همه بشریت و مامور وحی برای انبیاست و کارش همچنان پا برجاست وهرگز در سکوت و استراحت و شیفت  وانزوا نیست. بلکه در برابر وسوسه ی شیطان برای دوستان خود او نیز مامور الهامات بر دوستان و اولیای خداست.

عزرائیل نیز مامور قبض روح است. در حقیقت جناب عزرائیل فرشته و نماینده ی تام الاختیار معاملات مهم خداست. او مامور خریدن جان و در حقیقت متصدی و دلال جانهاست که به امر ربانی حضرت حق صورت می گیرد و مدام کارش با آدم هاست. فرشته ای فعال و سوداگر که ارواح را در اشل های گوناگون کد گذاری و درنرم افزار آفرینش بارگزاری می کند و سپس به انسان برای تداوم  مراحل تکاملش کمک می کند...

جناب اسرافیل بزرگوار هم مامور ویژه ی خدا در تغییر صورت ها  وتحول ودگردیسی و تبدیل انرژی بشر ازصورتی  به صورتی  دیگراست.

اسرافیل نافخ صور است.

صور از صورت می آید اصلا به معنای بوق زدن نیست.

یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا (نبا - 18)

آنچه که من به درک واژه و جامعیت کلمه ی صور به استنباط و یقین رسیده ام؛

  "صور" یعنی چهره و شکل و قیافه وشمایل.

نفخ صور یعنی دمیدن و آفرینش چهره

و اسرافیل نیز مامور صورت بخشیدن وچهره گشایی است.

براساس آنچه را که خدا وضع می کند و امر می دهد و آنچه را که به عنوان کردار و پندار بشر در صورت سازی خود نقش دارد جناب اسرافیل اشخاص را با توجه به چهره هایی که در پرونده خود همراه دارند آرایش می دهد.

 و اینچنین معارفه ی صریح مجرمین با سیمایشان رخ می دهد :

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ  (الرحمن- 41)

و کسانی که نگاه برزخی دارند می دانند که این نگاه را به  امداد  جناب اسرافیل درک می کنند.

دانایان به دید برزخی چهره واقعی افراد را با توجه به انسانیات و پرونده ای و فایل شناسنامه ای شان می شناسند.

رباخوار و زناکار و ریاکار در حقیقت در برزخ با این قیافه وشمایلی که در دنیا دارند، ظاهر نمی شوند.بلکه با چهره ی واقعی وباطنی خود رویت می شوند...

کسی که در قیامت کور محشورمی شود و یا شمائل دنیویش با شاکله ی برزخی اش در تعارض است یعنی اینکه در اثر خبط و خطاهایش در رحم دنیا ناقص ماند و ناقص الخلقه به برزخ متولد شد خبط و خطاها و گناهان ریز و درشت همیشه آفت تکامل خلقت زیبای آدمیت هستند و گناهان و خطاها چوب لای چرخ تکامل محسوب می شوند.انسانها با گناهان وخطاها از سرعت لازم برای درک وتکامل ، باز می مانند و زمان ومکان را باهم ازدست می دهند. و این رحمانیت خداست که در برزخ انسانها (ارواح )را  بازیابی خوش تراش و چهار تراششان می کند و فرصتی هم پیش می آید تا بده بستانها کامل شود و برزخ چند صد ساله برایشان به اندازه ی انتظار در  یک نصف روز  می گذرد و متوجه گذر زمان هم نمی شوند. مثل لحظات پایانی حیات دنیا که پرونده شخص در چند ثانیه برایش مرور ومختوم  می شود. و در حالیکه دربعد زمانی ومکانی این  دنیا  دیدن همه این ریزه کاری ها سالهای سال زمان می برد تا به چشم بیایند. و این چنین است که انسان به دست پندار و رفتار خود ناقص الخلقه و زشت و زیبا به برزخ می رود و...

در برزخ و روز حشر انسانها با این چهره ها شناخته نمی شوند و با این نسب و نسبیت ها با هم خویشاوندی ندارند.

فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم  یومئذ لا یتسالون ...(مومنون101)

بشر برای انسان شدن هزینه های گزافی را می پردازد تا به بخشی از تکامل برسد و انسان برای آدم شدن نیز هزینه گزاف تری می دهد و بقول قرآن انسان در کبد است.

 آدم شدن برای انسان، سمباده ی بسیار ظریفی را می طلبد تا رنگ و لعاب آدمی به او بیاید...

بنابراین جناب اسرافیل مامور کلید زدن وبازآفرینی چهره هاست. و البته دستور فشار دادن دکمه ی آغاز نفخ صور از خداست و جناب اسرافیل  مامور نفخ و دمیدن  است.

نفخ دو بار برای آدم رخ داد اول روزی که خداوند در آدم روحش را دمید و آدم وجه خدایی یافت:

 و نفخت  فیه من روحی (حجر - 29) و انسان  از حکمت و کبریایی خدا به کرامت رسید.

 و دیگر روزی که قیامت شود و حشر به پا می گردد ناگهان همه ی قیافه ها به شکل واقعی افراد و برآزنده ی آنها می شود. کسی هم نمی تواند معترض شود. بالطبع آه وافسوس برای کسانی است که پارسایی در دنیا را جدی نگرفته بودند.

پارسایی یعنی ریرک  وهشیار.  زیرکی برای آلوده نشدن. انسانهای پارسا و اهل باور زیرک هستند. به خطا و زیان تن نمی دهند.از این روست که حضرت معصومین فرمودند :
المومن کیس .

اما نسبت ها و شباهت ها پس از واقعه ی نفخ صور؛ به شباهت در پندارها کردارها و گفتارهای افراد  مبتنی است.

همه ی زیبایی ها به پارسایی دنیوی و خوش تراشی در برزخ ربط دارد.

 شباهت تیپی افراد هم ربطی به ژنتیک مادی و دنیاییشان ندارد فقط آدمها با الگوهایشان نسبت پیدا می کنند.

  یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِکَ یقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا " الإسراء/71

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود!

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

29تیر1395

 

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده