راهیان نور وخطر انجماد وتابو شدن
راهیان نور و خطر انجماد و تابو شدن
بیشک یکی از مظاهر اقتدار و عزت میهن شهدا هستند.
بزرگ مردان سرو قامتی که با ایثار عزیزترین متاع زندگی خویش بنام جان شیرین به آرزوها و آرمانهای شیرین خود دل خوش داشتند.
یکی از بزرگترین مراحل گذار برای استقلال میهن، مبحث جنگ هشت ساله نظام ما با حزب بعث عراق به سرکردگی صدام بود. که در این مصاف بخشهای وسیعی از خاک شمال غرب تا جنوب غربی کشور به جبهه نبرد مبدل شد.
و همه مردم میهن از همه اقوام و قبایل و ادیان و مذاهب و جنسیت و طبقهی اجتماعی در دفاع ازکیان میهن سرفرازمان مشارکت داشتند.
گروهی با حضور فیزیکی و گروهی با حمایت مالی و پشتیبانی کاملا استراتژیک در عرصه کار و تلاش در همهی حوزههای اقتصادی، علمی، کشاورزی و... موجبات تقویت جبهه نبرد بودند.
نبرد مختص به مجاهدین خط اول جبهه نبوده است.
یکی از موهباتی که جنگ با خود داشت. تقویت روحیهی برادری و برابری در دفاع از میهن بود چه در جبهه و چه در پشت جبهه. مشارکت و اتحاد و همدلی همه مردم باعث ایجاد جبهه مستحکم علیه هرگونه دشمن بود.
قطعا اگر تلاش نیروهای پشت جبهه حتی یکروز دچار تعلل میشد. دفاع به نفع دشمن مغلوبه میشد. با این رویکرد، اتحاد و همدلی 8 سال جنگ یا دفاع را سرپا نگه داشت.
در این بین خانوادههای زیادی بیسرپرست شدند. جوانان ویا سرمایه های ارزشمند زیادی به شهادت رسیدند و یا ناقص و معلول شدند. ویرانه های زیادی بر جای ماند و...
لیکن به نظر گروهی، برادری و همدلی و اتحاد فقط در پشت خاکریزهای جنگ جامانده است. و همهی وجود خود را در آن جا مییابند. و حتی به دیگران نیزتلقین میکنند که برادری مختص آنجاست. عشق و نشاط در آنجا زندانی است و...
اما پس از جنگ، اشتیاق به عزت و رفاه و اتحاد و همدلی میبایست بیشتر به قلب نگران و زجر کشیده مردم باز گردد.
بااین نگاهها آرمانهای شهدا خیلی زود مفقود الاثر شدند. و در ازایش پوتین و چفیه و.. مقدس شدند.
غبار فراموشی بر رهپویی از آرمانهای شهدا به سرعت همهگیر شد و با رفتار افراطی مدعیان همچنان جنگ به دفاع ارجحیت دارد. و گاه روحیات طلبکارانه شان بطور غیر مستقیم و حتی مستقیم بر گرده مردم سنگینی میکند.
که البته این طرز فکر دراقلیت محدود است .
و بالاخره بیرق راهیان به اصطلاح نور برافراشته شد...
با کمترین تاثیرگذاری و بیشترین آسیب به حوزهی فرهنگ دفاع و شهادت پرداخته شد که به نگاه منصفانه باید گفت خلا موجود، راهیان نور نبود بلکه راهیان نور باید همان بازسازی فرهنگی با توجه به سفارشات و آرمانهای شهدا باشد نه قشریگری.
بکارگیری بجا وصرف هزینههای سنگین میتواند در جای خود موجبات آثار خیر وبرکات شایستهتری باشد.
شهدا
اینجایند.
وصییت نامهها و آرمانهایشان اینجاست.
کشور نیاز به اتحاد و
همدلی و بازسازی همه جانبه دارد.
لیکن گروهی میخواهند در همان خاطرات به خواب بروند.
درست است که مکان رزم میتواند یاد آور حماسهها و برادریها باشد. اما درجا زدن و مقدس کردن اماکن رزم در برابر مقدسات اصیلتری همچون قرآن و کرامت انسانی وحقوق شهروندی و عزت و رفاه مردم و آرمانهای شهدا جای تامل دارد.
همواره دشمنان ظاهر و باطن از مقابله مقدس در برابر مقدس سود بردند.
در مقابل قرار دادن اسم و شعاربرای شهدا برابرکرامت انسانی وسرفرازی و رفاه و عزت و آرمانهای قرآن بزرگترین و جدیترین آسیبی است که بصورت خزنده درحال تخریب مقدسات است.
شعارهای پر طمطراق دادن صوری برای مملکت و شهدا رسیدن به اهداف و آرمانها نیست. بلکه توهین به همهی داشتههای شهداست.
به نام شهدا برای اقناع و ارضای عقدههای شخصی وحزبی ،کاری بسیار مذموم و ناپسند است.
این همه مخارج و صعوبت راه و مکان و حتی تلفات سنگین فقط برای تیز کردن شامهی جنگ دوستی نیست؟
مردان بیادعا نرفتند تا جای خود مدعیان سفسطهگر جایگزین کنند.
شهدا در بین ما هستند. و هنوز منتظرند تا عزت وامنیت ملی ووضعیت رفاه و فرهنگ مردم به تعالی و عزت برسد آنها نرفتند که برای آرمانهایشان چفیه و قمقمه و... و مجسمه جایگزین شود. آنها هستند که با ما باشند.
راهیان نور می تواند فرصتی برای حلول یادمان شهدا وآرمانهایشان باشد
ولی دراین شرائط راهیان نور خطری است برای نماد شدن و تابو شدن که چند سالی بلای جان داشتههایمان شده.
مزار شهدا و وصایای ارزشمندشان بسیار غریب مانده اگرچه سنگهای تزئینی و مقبرهسازیهای تجملاتی هم بر آن بنا شده است. اما روح آرزوهای این بزرگواران همچنان مهجور ودر داخل مقبره ها محبوس است.
با احتساب آسیبها و کاستیهایی که به لحاظ مادی و معنوی در مسئلهی راهیان نور وجود دارد. انجماد روحیه همدلی و ایثاربسیار جدی است و اهتمام یاد کرد اندیشههای متعالی شهدا فقط در آن مناطق بزودی از معضلات فرهنگی به شمار خواهد رفت که آسیب شناسی این امر در جای خاص خود قابل رسیدگی است.
مولانا میفرماید:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید.
به هرروی انتظار میرود مسئولین حوزهی فرهنگ و شهدا، از راههای بهتری برای به جریان افتادن مسیر حرکت آرمان خواهی شهدا باشند.
و از قشریگری و ترویج ظاهر پرستی احساس خطر کنند.
والامر الیکم
حمیدرضا ابراهیمزاده
هفتم فروردین1392
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.
- ۸ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۳۴