این ناشیان بازار
این ناشیان بازار در آشیان دل آزار...
«...و تلاش میکنیم تا آبرو بخریم!
و پول درمیآوریم تا برای آبروی مان هزینه کنیم.
اما گاه تلاش می کنیم که آبرو را هزینه ی پول مان کنیم.
و گاه نیز با پولمان آبرو میخریم و گاه با آن آبروی خود و یا دیگران رامیبریم.
گاه آبرو میفروشیم تا پولدارشویم!.
آنکه برای لذت و هوسش آبروی خود و دیگران را میفروشد جنایتکار است.
او تلاش می کند تا برای خود عذاب و سیاه بختی پس انداز کند؟
چه بسا که همه چیزش را می فروشد تا جهنم بخرد...
معامله بر سر آبرو، زشت ترین و منفورترین تجارت هستی است.
و آبروفروشی برای خریدن پول ابلهانه ترین معاملهی دنیاست .
* رفاه فروشی نیز همینطور قبیح و منفوراست .
پول میدهیم تا رفاه بیاوریم گاه رفاه میدهیم تا پولدار شویم .
آیا کسیکه رفاهش را و آبرویش را هزینهی پولدار شدنش می کند آزاده و عاقل است؟!!!!
عشق فروشی هم برای عاقلان همین حکم را دارد.
کسی که ادب عشق را نمیشناسد بیمعرفت و زندانیِ تصلب عقل خویش است....
بیچاره عشق که در سریعترین زمان ممکن در دسترس فروش قرار می گیرد.
زیرا میخواهند با فروش و حراج و فراموشی آن آبروی خیالیشان را بخرند و معصومیتش را به دست هرزگی و درنده خویی گرگ زرنگ بازیهای روزمره میدرانند .
افسوس که تلخی این ظلم هرگز از کام بیرون نمیرود...
قطعاً بازار تن فروشی و وطن فروشی هم از جاده سیاه عشق فروشی میگذرد...
ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیز از این خواب گران..»
حمیدرضا ابراهیمزاده
- 1391/4/14تبریز
بعلت تاثر انگیزبودن این متن از ارائه کامل این اثر معذورم.
ولیکن العاقل یکفی به الاشاره
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.
- ۹۷/۰۴/۲۵