غم غصه بهانه
جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۳ ق.ظ
پدر پسر روح القدس
غرب
غروب
غربت
غافل من از توحیرت در بزمگاه عزت هم شعله با مروت.
غم
غصه
غریبی
غش با سلاح غیبی آشفته است حبیبی ازفرط خود فریبی
غبن
غفلت
غریزه
غفران ، عیش وانگیزه. در خلوت وپاکیزه ، عاشق کش وستیزه
غبار
غرور
غیرت
غوغا شده شاه سوار اومده.
با شادی و حرارت از کار زار اومده
همپای باران عشق تا لاله زار اومده
همراه با ترانه ببین بهار اومده .
از وصف شور وشادی غنچه به بار اومده
صبا به دیدن تو به انفجار اومده.
پشت سرت رو نگاه ببین که یار اومده
به شوق وصل باتو زار ونزار اومده
برای دیدن تو با افتخار اومده.
حمیدرضا ابراهیم زاده
26/12/1393
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است
- ۹۷/۰۷/۲۰
غم بود و عمه
عمه بود غصه
غصه بود بهانه
بهانه بود رقیه
رقیه بود بابا
سه ساله بابا بگو بدانم
چه بر تو گذشت که خرابه ای را گلستان نی بابا کردی!
با دل عمه چه ها کردی؟
اخه تو امنت بودی
بهانه هایت
را به خنده بابا
به کجا بردی !
بیا اسباب بازی
بیا نوبرانه
ولی حیف
که تو هم خیلی زود
زهرایی رفتی!