حال خراب
سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۰۸ ق.ظ
چون خزان آمد و باغم درخواب
رخ گل را نتوان دید صواب
کو به کو گشتم واز باغ سراغ
آب می جستم ازاین بحر سراب
دید پیری حالت سعی وصفا ومروه ام
گفت برمن نکته ای فصل الخطاب
تا خزان هست نباشد خبری ازگلها
با بهاران گل برآید زگریبان حجاب
ای خزان رو که بهاران آید
رخصتی ده تومرا بهر ثواب
تابگیرم دربرم رخساره ی خورشید را
هم به پاخیزم ازین حال خراب ...
حمیدرضابراهیم زاده
10بهمن94
- ۹۷/۱۱/۱۶
گاهی منتظر رخ دادن واقعه ساده اینقدر وقت من می گیره که زیبا ترین اتفاقات زندگیم را به راحتی فراموش می کنم
این رخ های خوب پنهانی گم می شوند
انگار تمام عمر می گذرد در هراس یک انتظار گنگ .
غافل از اینکه زندگی همین گذر و لحظه های ناب حال است .
حالم بد می شود از حال را نفهمیدن .
حال را ندیدن مشکل و تلنگر خیلی از ماهاست
حالتون خوب
به خوبی حال خدا.
فروغش در زندگی تان جاری ....