دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

توانمندی و تاب آوری

سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۴:۰۶ ب.ظ

توانمندی ها وتاب آوری ها انسان موجودی با ویژگی های ارزشمند و بااستعدادهای بیشمارآفریده شده است. و آنچه که انسان را از سایر موجودات متمایزتر می کند استعداد آفرینشگری اوست .که این صفت را از آفریدگار خلاق به ارث برده است.

از این رو انسان باتوجه به استعداد هایی که دارد همراه با محیط و مقتضیات آن مسیر پویندگی و بلوغ و پیشرفت وتکامل را می پیماید و به توانمندی می رسد. توانایی هایی که در اثر آموزش و تربیت ، بهتر اندیشیدن و بهتر سخن گفتن و بهتر رفتار کردن بدست می آورد؛ به او بها وارزشمندی می دهد. توانمندی هایی که در اثر آموزش های مستمر و تربیت پایدار و تلاش بدست می آید باعث می شود تا به عنوان انسان تربیت پذیر و آموزش دیده و متخصص در جامعه پذیرفته شده و کارایی بالاتری نسبت به سایر همنوعانش داشته باشد.

اگرچه عناصر محیط و اقلیم و وراثت نیز بر این ویژگی ها تاثیر بسزایی دارد اما آنچه که باعث می شود تا انسان خردمند به قیمت برسد تخصص و کارایی هایی اوست که دراثر آموزش و پرورش یا تربیت به وجود می آید توانمندی های علمی و فکری واجرایی، توانمندی های مالی و اقتصادی، توانمندی های بدنی و فیزیولوژی، توانمندی های کاریزماتیکی و مدیریتی، توانمندی های هنری و صنعتی، توانمندی های روحی و روانی و... که دراثر تمرین و آموزش وتجربه و گاه از راه وراثت و بنیه ی بدنی و تندرستی عقلی و جسمی بدست می آید. و بی گمان همه این آموزش ها وتجربه ها بدون آزمون میسر نشده است. توانمندی انسان در آفرینشهای هنری و صنعتی بیشترین دگرگونی و پویش را در تاریخ جوامع ایجاد کرده است. و به همراه خود تاب آوری هایی نیز از لحاظ جسمی و روانی و فکری مترتب کرده است.

انسانهای بردبار و شکیبا نیز قیمتی و ارزشمندند به ویژه اینکه علم شان با حلمشان گره خورده باشد، انسانهایی که توانایی هضم و برخورد و تحلیل درست از پدیده های متناقض و منتقد را دارند.

درآموزه های راستین ما صبر در برابر خشم و شهوت و فقر و دارایی و گناهان و گرفتاری ها بسیار ارزشمند و قابل اعتنااست. که همگی از قابلیت های انسان توانمند و خردمند است. انسان های پارسا با توانمندی ها و تاب آوری هایشان در برابر مسایل و پدیده ها به هویت و اعتبار می رسند.

بهای انسانهای نیک باور و امن و نجیب و پارسا از این رو بسیار است که تاب آوری و توانمندی و شکیبایی و پایداری بالاتری در برابر مسایل و مصایب داشته اند و همچنین بهترین تصمیم را برای عبور از بحران های فرا روی خود اتخاذ کرده اند.

در واقع هویت پارسایان این گونه است که تاب آوری و توانمندی توامان و ارزشمندی از خود بروز می دهند. و همین اصل از نجابت پارسایان است که به او هویت ارزشمند نجیب می دهد. هویت منحصر به فرد افراد، جدای از هویت ژنتیکی و خانوادگی و فیزیکی، در واقع از همین گذر گاه بدست می آید از این رو ممکن است که علی رغم رفتارهای همتراز و یکسان خانوادگی در برابر پدیده ها در یک خانواده دو نفر شباهت چندانی به هم نداشته باشند. که این امر به توانمندی و تاب آوری وتفاوت های فردی افراد ربط دارد. مصادیق فراوانی از انسان های وارسته و پویا در دنیا زیسته اند و به شهرت دست یافته اند و اساطیر رسته های خود شده اند. و با فکر و گفتار و رفتار خویش پله های فهم و روش و مهارت زندگی جابه جا کرده اند.

اولیای الهی و عرفا و پیشوایانی در حوزه اخلاق و رفتار زیستی که زیستن را در دنیا معنا بخشیده اند.

دانشمندان حوزه تکنولوژی و صنعت و پزشکی ومعماری که دنیا با آفرینشهای خود دگرگون کرده اند.

اقتصاد دانان و طراحان پول سازی وکار آفرینی که رفتار اقتصادی را در دنیا آفریده اند.

قانون نگارانی که در حوزه ای توانسته اند با ایجاد آیین نامه ها و قوانین رفتارهای انسانی را ملزم صیانت و تکریم ازکرامت انسان کنند.

سیاستمداران و اندیشمندان حوزه مدیریت منابع انسانی که نوانسته اند تاثیر بسزایی در روابط سازمانی و بین سازمانی و ملی و بین المللی ایجاد کنند.

همه ی هنرمندان و اندیشوران وشاعران و نویسندگان در هر حوزه ای توانستند باایجاد آفرینشهای خود باغث رونق و ترویج مهارت و سبک زندگی و مساوات خواهی و عدالت گرایی و امنیت پایدار برای زندگی بهتر برای همه همنوعان خود باشند . اسطوره هایی که در توانایی های خود نسبت به حفظ کرامت خود و دیگران مسئولیت پذیر بودند و به آموزه های راستین در راستای کرامت حقوق انسانی التزام داشته اند. همه همت و هنر شان را صرف آفرینش و آموزش و تلاش برای بهبودی او ضاع جهان صرف کرده اند . نام نیک شان بر تارک تاریخ می درخشد و خدمات و دستاوردهایشان برای مردم نسل خود و نسل واپسین از بین نمی رود.

نام و یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

بیست و ششم مهر ماه 1394 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سنگ باشید

پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۳۰ ق.ظ

سنگ پیش از اینکه به یک صفت دو پهلو ترجمه شود یک اسم به حساب می‌آمد.

سنگها هم مثل ما آدمها انواع و اقسام دارند.

آنها هم رنگ و جنس و طبقه‌ی مخصوص دارند.

 نتیجه تصویری برای سنگ باشید

                 
 

بعضیها زیبا و قیمتی و بعضیها معمولی و بعضیها زشت و بی‌ارزش هستند.

بعضیهایشان قیمتی‌تر از جان انسان هستند.

گاه درمانگرند و گاه ویرانگر ...

سنگ چیزی نیست که کسی از آن اطلاعی نداشته باشد.

همه جا سنگ ریخت و پاش هست.

بعضی ها را بعنوان نگین به دست و گردن تزئین می کنند. بعضی ها زیر پایند و...

خصلت عجیبی دارد این سنگ تحت هیچ شرائطی هویت ونقش و نگارش را نمی بازد.

من معمولا سنگهای عجیب و غریب را جمع می کنم واقعا جذابیت خاصی در آنها نهفته است.

بسیاری از سنگهای صاف و کوچکی که برای ما بی ارزش به نظرمی رسند. وقتی به دقت نگریسته می شوند

محیرالعقول و فریبنده اند...

 

                      1464051_547328022023122_1783917599_n.jpg

 

جنس و خط و نقش و رنگ هر کدامشان شناسنامه‌ی آنهاست.

سنگها سخت به خودشان اعتماد دارند

حتی اگر زیر پا بروند رنگ نمی بازند.

تا به حال زبان به شکوه نگشوده اند و از خلقت و هویت خویش ملول نیستند.

صدها قرن و شاید هزاران قرن سن و سال دارند.

بقول پدرم: در کل طبیعت برای انسانها آموزگار بزرگی است.

و سنگها هم در این میان قرنها نشانه خدا و آیت الله و آموزگارآدمی هستند.

باید از صبوری و مقاومت سنگها درس آموخت.

چه تاج سر ما باشند و چه زیر پای ما هرگز از جنسیت و هستی و وقار خود انصراف نمی‌دهند.

آنها همیشه جوان و پایدارند.

سنگهایی که بعنوان درمانگر و شفابخش در طبیعت وجود دارند به اندازه سنگهای ویرانگر سنگیت وجودشان

سنگ است. یکی شان می شود حجرالاسود بیت العتیق یکی شان می شود عقیق و فیروزه و الماس و...

از سنگ ضرب المثلهای زیادی وجود دارد.

مثلا: می گویند سر فلانی به سنگ نخورد؟!

یعنی در این مقطع سنگ باعث عاقل و سر براه شدن است.

اصلا برای تنبیه سپاه ابرهه به ابابیل امر شد تا با سنگ خدمت سپاه ابرهه برسند.

چرا باسیل و طوفان و زلزله و... تنبیه نشدند؟ بی تردید حکمت و دلیلی بر این امر دلالت می کند...

سنگباران شهرها و تمدنها داستان عمیقی است که باید به فلسفه‌ی آن دقتی حاذقانه داشت.

قرآن در سوره اسرا آیه‌ای دارد که می‌فرماید:

 

۞ قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا [١٧:٥٠]
بگو: «شما سنگ باشید یا آهن،
او خَلْقًا مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ ۚ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا ۖ قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ ۖ قُلْ عَسَىٰ أَن یَکُونَ قَرِیبًا [١٧:٥١]

یا هر مخلوقی که در نظر شما، از آن هم سخت‌تر است (و از حیات و زندگی دورتر می‌باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگی مجدد بازگرداند). آنها بزودی می گویند:

«چه کسی ما را بازمی‌گرداند؟!»

بگو: «همان کسی که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روی تعجب و انکار،) به سوی تو خم می‌کنند و می‌گویند:

«در چه زمانی خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد!...

درک این مسئله چندان هم سخت نیست
حضرت آیت الله سنگ هم بر سر بی‌عقلها نهیب می‌زند تا عقلشان سر جایش بیاید و هم آنقدر گرانبها می‌شود که  تاج سر آدم می‌شود و نگین انگشترش.

 و هم  آموزگار و نماد مقاومت و پایداری و صبوری است.

 
 

   حمیدرضاابراهیم زاده  20/2/1393

 

 

تمامی حقوق نشر در انحصار مولف می‌باشد.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

چشم معشوقه ی من

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

از عجایب زندگی انسان نگاه اوست.

نگاه بمعنای دیدن ودرک کردن.

یک نگاه؛

نگاه چشم است که ازدیدنی ها لذت می برد یا برائت می جوید .

وهنگامی که این نگاه پیشرفته ترشد از دیدنی ها محظوظ می شود و حکمت می آموزد.

نگاه دیگر نگاه باطن  وقلب است؛

نگاهی که در ضمیرماست. و خوب و بد و زیبایی ها وزشتیهای بزرگ وکوچک را بما نشان می دهد

این نگاه بعضا به چشم بصیرت وچشم دل هم مشهور است.

مثلا شما از دیدن دود پی به آتشی زیراین دود می برید.

پزشک از لکه ها ورنگ چشم ورخساره خبر از سر درون می دهد.

این چشم بازی به انسان فهم ودرک می دهد

بسا کسی چشم سر داشته باشد اما خوب  راازبد  نمی تواند تشخیص دهد وتدبیر ودرکی از خود ودرون خود ودیگران ندارد.

وای بسا کسی که چشم سر ندارد  اما به همه محیط خود تسلط دارد.

کوری دیده سر عیب ونقص نیست. ناقص آن است که فهم  ودرک هرامری براو بسته است.

وفقط یک چشمی (تک بعدی)وبا چشم ظاهر به هرچیزی می نگرد.

بقول آقای مولانا: کل ناقص ملعون.یعنی کل نظر وفهم ناقص ملعون

مولانا درداستان  دفترپنجم شماره1333

برای  بازکردن چشم دل وتوضیح آیه لیس علی الاعمی حرج ونفی حرج دست به این ابتکار زد.

چشمی که دراین دنیا خود را بر درک واقعییت ها کور نگه می دارد بالتبع  درآن دنیا کور خواهد بود.

واز حظ وفر دیدنی ها ولذتهای واقعی محروم خواهد ماند.

وَمَن کَانَ فِی هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿الإسراء: ٧٢﴾

می پرسند برای چه کورمان کردی؟

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَىٰ وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴿طه: ١٢٥)

خواهد فرمود:

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىٰ ﴿طه: ١٢٤﴾

تو  در آن دنیا مرا ازیاد برده بودی...

پس چشمی که نباید کور باشد چشم دل است.

لقمه حلال. فکر حلال.رفتار حلال.بذر حلال . نطفه ی حلال ....در چشم دادن به خود ونسل ما تاثیر عمیق وبنیادینی دارد.

چشم سومی هم هست که آگاهی از سر درون وفهم ضمیر را درخود دارد.

چشم فوق پیشرفته ای است. که با حواس دیگرهم سنجیده می شود.

منتها واقعا چشم جدایی است .وآن دیدن بین دو دنیای واقعی ومجازی است.

این چشم فقط از جوشش درون بینا می شود که درحال حاضرجای بحثش اینجا نیست.

و جز حوزه کاری دانشمندان شناخت باطن هست. ودراین مقوله وارد نمی شوم.

باید با توجه به این امر دریابیم که انسان همواره در شرف تغییر وتکامل وتحول است

نگاه کودک 8ساله و نوجوان18 ساله وجوان28 ساله و فرد48 ساله در مقوله ی ازدواج  هر کدام متفاوت از دیگری است.

موضوع واحد ازدواج که یک امراست اما درک  وفهم متعدد.

حتی دربین هرکدام ازاین گروهها و جنسیت ها  درک و فهم  متفاوت ومتشابه بسیاراست.

وعوامل وشرائط  زیادی در توقعات ومطالبات مردم  از ازدواج موثر است

و طبیعی است که اختلاف سلیقه ها ی ناهمگنی هم در زندگی مشترک افراد وجود دارد...

اما انسانها برای تغییر وتحول ورشد  نیازمند به دیدگاه هدفمند وجهان بینی هستند

وباید درک آنها از هستی . خود وجامعه وخانواده درست  وطبیعی ومطابق با فطرت سلیم باشد ویا به این طریق مهندسی و  تربیت شده باشد.

انسانها تغییر وانقلابات درونی خود را باجرقه های بیرونی شروع می کنند

مرگ. بیماری. فقر ودارایی. شادی وغم. رکود وصعودی که در قالب حکمت ها به چشم  می آید وقوه بالغه فکری اورا به تحریک وپندآموزی وادار می کند. وبه اودرک برای تغییر می دهد بزرگترین  آیات ونشانه های خدا هستند

واژه ی لاولی الابصار.لاولی الالباب قرآن یعنی  به هوش واداشتن عقول غفلت زده.

میفرماید:

آیا خلقت شتر راندیدی؟ وبرافراشتگی آسمان را وپیوند کوهها را و سطوح مختلف زمین را (غاشیه17-20)

وآنگاه خطاب به فرستاده اش می فرماید شما این نشانه هارا برایشان یادآوری کن.

اینگونه است که خداوند برای رواج واقامه ی بلوغ فکری بشر از به چشم آوردن همه ی نشانه ها وتمثیلات  بهره می جوید.

می فرماید : وان لکم فی الانعام لعبره: از چاپایان درس بیاموزید(نحل66)

نشخوار چارپا یک درس بزرگ هست .

اگریک گاو چوب ومیخ هم بخوردش رفته باشد در عمل نشخوار آن را پس می زند و عملا از ورود به معد وهضم باز می ماند.

اگرانسانها افکارواطوار وارده ومطالبات وتوقعات خود را نشخوارکنند. هروعده وفکری به خورد آرمانها و عقایدشان نمی رود

خیلی از واردات فکری وفرهنگی و... قابل هضم برای معده ی ما نیستند.خوب نیاز به بینش ودرک داریم.

 فیلتر وممیزی بنام فرقان لازم داریم.چراغ مه شکنی برای عبورازغبار نیازمندیم.

وبه همین مناسبت واژه ها وجملاتی نظیر:

افلا تعقلون. افلا تبصرون. افلا تتفکرون. افلا تذکرون. افلاتتقون. افلا یومنون.افلا تسمعون.افلا یتدبرون...

درقرآن زیاد داریم.

این علائم ، نهیب وهشدارهایی است که درکاتالوگ انسان  وجود دارد

تغییر وحرکت  بسوی تحول مستلزم  تقبل هزینه هاست

قطعا هرتغییری وهر حرکتی به یک هزینه پیوند می خورد.

هزینه های گزاف  جانی ومالی وحیثیتی. درصدر  حرکتهای مان نهفته است.

سلب آزادی ها. هتاکی ها وجسارتها.زیانهای مالی. ازاعتبار افتادگی. انزوا وسرخوردگی و...همه اینها در مسیر هرآرمان خواهی وجوددارد

گرشوق حرم باشد سهل است بیابانها

کافیست بخواهیم وبردباری کنیم. باور و اراده  و صبر  و تلاش رمز رسیدن به آرمانهای متعالی ماست.

مطابق با نص صریح سوره والعصر ایمان وعمل صالح دوکفه یک  ترازو ویا دوروی یک سکه هستند

 اگرمی خواهیم زیانکارنباشیم باید باورهایمان را هدفمند ومطابق فطرت ومقرون به صحت کنیم

 وبعد برای باروری باورهایمان و دستیابی به آرمانهایمان کار وتلاش کنیم.

تواصی به حق  وتواصی به صبر یعنی پیروی از منطق باورها و بردباری برمحور باورها.

انسان ها . تمدنها وفرهنگها وجوامع تغییر نمی کنند مگراینکه خود انسان تن به این انقلاب بدهد

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ و..﴿الرعد: ١١﴾

انسان آفریده شده تا به بلوغ وتکامل برسد همانند درختی که شکوفه می دهد وبارورمی شود ومیوه اش  به چند مرحله می رسد تا رسیده  وکامل شود

اگرانسان دیده بگشاید ببیند معنی عید ومعاد  چیست؟

دوباره نو شدن.اعاده کردن . رسم وفا بجای آوردن میشود عید. می شود معاد.

عاشق ومعشوق سر رسم وفاداری هایشان درگذار به وصل داستانها دارند وگله ها. دیوان همه شعرا وادبا مملواست ازاین گله ها ونجوا ها و رسم وفادری ها. وخداوند وفادارترین عاشق هستی است وانسان معشوق بهانه جو.

تغییر وانقلاب لازمه ی هرعیدی است.

با انقضای خزان سرود اعتبار بهارنواخته می شود وهمه چیز تغییرمی کند.

بذر میوه ی سال گذشته دوباره نهال می شود.

شکوفه امسال بذر سال بعد است. واینگونه انسان درهولوگرام یک واقعییت چشم هایش بازمی شود و مستبصرمی شود.

انسان باید نگاه تغییرمی کند وتغیر پذیراست. چون لازمه ی رشد وتکامل تغییراست.

انقلاب درون بایک نگاه آغاز می شود

بایک نگاه صد دل عاشق می شوند ودل را می بازند وعقل را به تارج می دهند.تولد.عاشقی وبهار یک انقلاب است.

متاسفانه ذکریا مقلب القلوب والابصار را منحصر  لحظه سال تحویل می دانیم واین نیست.

شاید مکان  وگرانیگاه منعقده ی این ذکردراین لحظه  تعریف شده باشد.

اما واقعییت این است که درخواست از خدا برای انقلاب وتنبه ماست.

تنبیه شدن ما. درس گرفتن ما دست خداست

 یا مقلب القلوب والابصار

یا مدبراللیل والنهار

یا محول الحول والاحوال

حول حالنا الی احسن الحال.

اگرخدا کسی را دوست بدارد واراده کند عاقلش کند وآدمیتش رابه فضل خودش ونه به فهم واختیار طرف،اورا وانمی گذارد بلکه اورا با بلا تنبیه می کند.

تنبه یعنی  به هوش واداشتن . بیدارکردن درک وهوش غفلت زده ورسوب گرفته.

بنابراین خداوند برای دوست داشتنی هایش بیداری می خواهد.

تا انسان با ابزاردرک وبیداری ، به لذت رشد برسد!

وگرنه کسی که حظی از بو وطعم میوه نمی برد خوردن همه ی میوه ها برایش یکسان است.

باید شامه را بیدارکرد تا حظ لذت واقعی شود

 پس دوست داشتنی های خدا یادرخواب یا دربیداری با نقص مال وجان و... به درک وتغییرمی رسند و نسبت به لذائذ تفهیم می شوند

( وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿البقرة: ١٥٥﴾)

پیامبراسلام فرمود: اذا اراد الله بعبده خیرا عاتبه فی منامه (نهج الفصاحه .پاینده. ش 156)

عتاب وتنبیه درخواب.اراده ی دوست داشتنی پروردگاراست.

وخواب هم نشانه ای ازآیات خداست.

برای استبصار انسان حتی به زنبورهم وحی می شود

وَأَوْحَىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿النحل: ٦٨﴾

لانه ی زنبور درس است . عسل زنبو ر دواست . نیش زنبور استبصار...

امتیاز کرامت انسان وتکامل هویت او آن قدر ممتاز وبالاست که تمام کائنات مسخرانسان می شود.

واین انسان چه معشوق سر به هوایی است. که خاک جسمش را می بلعد ونمی داند راه نجات بال پرواز است به سوی آسمان.

معشوق خدا به چشمش بیداراست وبه قلبش هوشیار

وبازهم" تومال من من مال تو" *.

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

8 بهمن1393

 

 

*کن لی اکن لکم. حدیث قدسی.

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دلم تنگه برای تو

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۰۰ ب.ظ

 

خون

 

دلم تنگه برای تو

 

چرا دیگر نمی آید نوای تو

 

بیا یکدم مرا با خود

 

ببر در  دل

 

دلم دارد هوای تو

 

هواخواهم

 

هوای سینه ی صهبا

 

هوایی از سر درمان

 

بگیرم از دوای تو

 

صبای من سبوی من

 

تو ای صهبا و روی  من

 

مرا باشد دم مستت

 

همان حاجت روای تو

 

دلم تنگه برای تو

 

چرا دیگر

 

نمی آید نوای تو....

 

 

حمیدرضاابراهیم زاده

اول بهمن1393

 

 تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

انتخاب سبک زندگی

جمعه, ۲۲ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ

انتخاب  سبک زندگی

سبک و روش وشیوه ی غلط زندگی تاثیر مستقیمی را در ناکامی ها و بیماری ها و گرفتاری های ما انسانها دارد.

روشی  را که برای زیستن انتخاب کردیم یا باآن مواجه هستیم از زمان و نوع خوردن وخوابیدن وبیدار شدن تا کار کردن و درآمد داشتن و هزینه کردن و مسافرت رفتن و تفریح کردن ها.

در تفریح کردن:

 به نوع تفریح وشادمانی. زمان و مکان وکیفیت وسلامتی تفریحات. وآسایش و لذتی که فراهم‌می آورد

در کار کردن به زمان و نحوه ی کار کردن واستراحت کردن وایجاد در آمد کردن. پس انداز کردن. اعتبار در هنر و حرفه داشتن. هویت کاری ایجاد کردن.

در رفتار ها وسلیقه های رفتاری:

مسئولیت پذیری ، راستگو بودن . متعهد بودن به پیمانها، با اراده بودن ، نوعدوستی. مداراگری . پرتلاش بودن. یاری کردن به نیازمندان وخانواده. امانتداری. راز داری کردن. و پندار و گفتار و رفتار نیک داشتن.

در خوردن :

به کیفیت وکمیت نوع غذا به روش پخت و عمل آوری غذا  به  زمان خوردن و امساک  به روش خوردن. به شتاب در خوردن به سرد خوردن و داغ خوردن. به تندی و شوری و شیرینی وترشی عادت داشتن. به بی موقع خوردن و بد موقع خوردن و بموقع خوردن. به مکان نشستن و سفره  به افراد  کنار هم. به همه ی ابعاد تغذیه.

در انتخابات ومشارکت ها:

درانتخاب  شغل، در انتخاب همسر. در انتخاب محل زندگی. انتخاب چیدمان ومبلمان  منزل و محل کار در انتخاب دوست ، در انتخاب روش مطالعه و روش اندیشوری، وهمه مشارکت ها وانتخابات وگزینش های زندگی ،آرمان واقعی رسیدن به سلامتی و آرامش وسعادت است.

در سخن گفتن:

به روش سخن گفتن. روش و لحن کلام. استخدام کلام  وانتخاب واژگان. کیفیت سخن گفتن. به دقت در گفتگو. به لینت وسختی کلام. به قدرت کلام. به زبان بدن وکمیت نگاه کردن و سخن گفتن.

در شیوه نگریستن به زندگی و جهانبینی:

طرز فکر کردن به مقوله ی آفرینش. باورمندی فرهنگی. ساختن روش زندگی.

در خوابیدن:

  به مکان و زمان خواب و بیداری. به همخوابه و همسر. و محیط خواب. به عطر و بوی اتاق  . به محیط و سر و صدای اطراف. به  شلوغی و راحتی و خلوتی مکان. به نوع لباس خواب.

در پوشیدن پوشاک:

به روش پوشش. به پارچه ونوع دوخت. به گرمی و خنکی و راحتی ولطافت . به شان ووقار.به تمیزی 

در آرایش وپیراستگی: 

به شیوه آراستگی. به شان ووقار به پاکیزگی ونظافت و رعایت بهداشت. به رایحه وعطر‌.به کیفیت استحمام. به کیفیت و روش اصلاح موی سر وصورت.

و در همه ی ‌مواردی که بایسته ی زندگی است.  به روش زندگی و مهارت زندگی افراد مربوط است  شخصیت و سلامتی افراد و خانواده ها  شکل می گیرد و یا شناسانده می شود.

امنیت و آرامش افراد به نوع انتخاب آنها منوط است

شخص خوشرو. خوش لباس. خوش برخورد. خوش قول، خوش محضر، دارای کاریزمای بیشتر و بهتری است. تصمیمات مهم زندگی شخصی و زندگی اجتماعی افراد  خوش رفتار و مدارا گر با افراد سختگیر و بد برخورد متفاوت است.

کسی که به تنبلی و سستی و ژولیدگی  در رفتارها  و خواب وخوراک و کار کردن دچار است موفقیت و سلامتی ندارد.

کسی که تندخو و افراطی است؛ امن نیست.

کسی که به بهداشتش بی توجه است. همیشه بیماراست. یا دیگران را بیمار می کند

کسی که به سلامت روانی خود پایبند نیست باعث آسیب به خود ودیگران می شود.

کسی که بی موقع می خوابد و بر می خیزد، تندرست نیست.

کسی که با هر سلیقه ای معاشرت می کند . به هرجایی می رود با هرکسی مراوده می کند، امنیتی ندارد.

کسی که بد غذا می خورد. و همیشه  سر درد وشکم درد ناشی از بد غذایی و ناهنجاری در نوع غذا و روش خوردن دارد!

کسی که خود را مستعد  انواع بیماری های گوارشی و قلبی و عروقی و کلیوی و کبدی و دیابت می کند، در واقع شیوه ی غلطی از زیستن را برای خود برنامه ریزی  کرده است  ویا بعلت بی برنامگی و بد برنامگی زندگیش را مخدوش وتلخ می کند.

به همین ترتیب شیوه زندگی درست هر کسی در سلامتی و موفقیت آنها مربوط است.

باید بدانیم که عناصر محیطی  همچون افراد خانواده و دوستان و همکاران و مشتریان و شیوه معاشرت و برخورد آنها. اشیا و مکانها و مبلمان محیطی  و زمانها و روش برقراری ارتباط ما با آنها در  تندرستی روحی و روانی ما موثر است.

باید با رعایت اصولی و برنامه ریزی درست برای سلامتی وجسم و روان و شخصیت خود و خانواده خود تلاش کنیم.

به آموزه های نیک و باورهای دینی و فرهنگی و اجتماعی درست خود التزام عملی داشته باشیم‌. وبا رعایت سبک درست زندگی به آرامش خود و خانواده وجامعه ی خود کمک‌کنیم.

درست فهمیدن . درست اجرا کردن هزینه و عوارض و فرسایش زندگی را پایین می آورد درکامیابی ما موثر است.

 رسیدن به آرمانی که نهایت آن آسایش است مستلزم برنامه ریزی خوب و التزام عملی به قانون و برنامه است

کسانی که قانون مندتر و برنامه محور ترند با فرهنگ تر و امن تر و تندرست ترند.

فرهنگ عمومی جامعه و مردم در واقع سبک زندگی آنان است.

خوشایند ما باید از برنامه افراد باشد.

در انتخاب روش زندگی. در انتخاب همسر ودوست و نماینده و مدیران باید به همان‌برنامه وسبک زندگی او دقت کنیم. باید به واقعیت افراد بها بدهیم نه به ادعا هایشان.

در انتخاب روش زندگی ،ما مجموعه ای از انتخاباتی هستیم‌که خودمان آن را ایجاد کردیم یا مقهور آن شرایط شدیم.

بنابراین هرکس که قانون و برنامه ای بهتر و التزام بیشتری داشته باشد قطعا موفق تر است.

حمیدرضاابراهیم زاده

۲۲ دی۱۴۰۰


تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

غریبه

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ

 

غریبه!

آدمهایی هستند که برای همه غریبه اند.

وجودشان در خانواده و محل کار و تحصیل و بین دوستان و اجتماعات کمتر حس می شود

کمتر حرف می زنند

مشغول کارهای خودشانند

آسیبی نمی رسانند و از کسی توقعی ندارند

تاثیر چندانی هم نشان نمی دهند

آرام  و چراغ خاموش و ساکت در گوشه ای می نشینند ونگاه می کنند!

لبخندی بر لب دارند

و با گفتن چند کلمه ساده سلام وخدا حافظ  کارهایشان تمام می شود.

درد دلی ندارند وبیشتر شنونده ی خوبی هستند!

توقعاتشان بزبان نمی آید.

اگر کاری از آنها بخواهی در سکوت برایت انجام می دهند.

انگار کسی هم نمی تواندبااین غریبه ها انس بگیرد...

نمی شود گفت بی تفاوت و بی روحند

ولی اغلب هنرمندند...

این سکوتشان از سخن بلد نبودنشان نیست!

بلکه از غنا وبی نیازیشان نسبت به  گفتگوست.

شاید کمی ترسناک به نظر بیاید اما اینها چشمهایشان گدای محبت و توجه کسی نیست.

اینها  دور اندیشی بیشتری نسبت به گفتار و کردار بی نتیجه دارند

تنها مشکل بقیه با آنها اجتماعی نبودن و مشارکت نکردنشان است.

شاید خودشان را موثر ندانند ویا اینکه اهمیتی برایشان ندارد اما تلاش می کنند آسیبی به شما نرسانند!

یااینکه از واکنش دیگران می ترسند.

همیشه از آسیب دیدن از سخن و پندار و کردار دیگران وحشت دارند.

دلشان نمی خواهد قضاوت‌شوند!

دلشان نمی خواهد درهیجانات گرفتار دلواپسی دیگران  بشکند ویا دیگران را دلواپس رفتارشان کنند.

اینها غریبه اند .

کسی نمی تواند کشف کند در درون قلعه وجودشان کیست...

این غریبه ها برای ما خیلی آشنایند!

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

سیزدهم دی ۱۴۰۲

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

هویت بلوطی

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ

برای دیده شدن و هویت یافتن باید در ظرف خاصی از هنجارها و نشانه های بودن و شدن قرارگرفت. هر هویتی ظرف و ظرفیتی دارد که همه موجودات و اشیا به آن نیاز دارند... رنگ و بو و مزه و همه محسوسات عاطفی و علمی و شناختی، هویت هر فرد و جامعه و چیزی را مشخص می کند. انسان ها نیز با رنگ و بو و مزه و پندارها و گفتارها و رفتارهای خود هویت می یابند. پارسایی، سخاوت،مسئولیت پذیری،محبت، پایبندی به پیمانها،شجاعت،گذشت و...همگی رنگ و بو مزه انسان هستند. پوسته ظاهری و قشریگذاری رفتارها و گفتارها حقیقت فردی کسی نیست. انسانها با رفتارهای زیستی خود، هویت و قیمت و بها می یابند! نه‌همین لباس زیباست نشان آدمیت بلوط های خوشرنگ پوسته های سخت وزیبا ولی مزه تلخ و گسی دارند به همین گسی بسیار کارگشا ودرمانگر نیز هستند. فرهنگ بلوط همین است که به مذاق هر گروه و کسی خوش آیند نباشد. اما کار کردش بسیار اصیل و نجیب و مفید و محترمانه است… 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

١٧دى١٤٠٢

#هویت

#ظرف_هویتی

#هویت_بصری

#هویت_اجتماعی

#هویت_ملی

#هویت_فردی

#هویت_شغلی

 #هویت_بلوطی

#هویت_فرهنگی

 

#حمیدرضاابراهیم_زاده_بابلسر  

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

جاهلیت نهان

شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ

انسانها در هر جنس و نژاد و سنخ و مرتبه و میزان باور و تحصیلات،  جاهلیتی پیدا و پنهانی دارند که در واقع پاشنه ی آشیل و نقطه ی ضعف آنهاست.
جاهلیت دراینجا به مفهوم عدم اشراف بر درک و زنگار فهم و در محاق گرفتن خلوص و حجاب زدگی شعور و درک و عفونت حقیقت آگاهی و  نا آگاهی نهفته و حیرانی در فهم و یا نقطه ی کور رفتار و منش وشخصیت پیدا و پنهان افراد است.
جاهلیت آدم ها گاه تند وبی باک گاه با مهربانی و خرد ورزی و گاه موذیانه و گاه ددمنشانه است.
گاه با حقارت شعور، گاه نرم وخزنده ،گاه  با شهوت طلبی ،گاه با مال دوستی ،گاه با ظاهر گرایی وقشریگری، گاه شهرت دوستی وجاه طلبی ،گاه توهم زرنگی ودانایی و اشراف ،گاه  با توهم خنگی وکودنی وگاه با توهم دینداری و فداکاری.... ظاهر می شود.
همه ی توهمات وخود فریبی های ما در هر زمینه ای جاهلیت ماست.
همه ی بیشعورها بدون استثنا جاهلیت مدون و مستوری دارند.
ابعاد جاهلیت انسان ها بسته به بالغ فکری آدم ها پهناور  و عمیق خواهند بود
هرچه جاهل متدین تر و داناتر و زیرک تر باشد ممکن است جاهلیتش خطرناک تر است.
خط قرمزهای اهالی وطن جاهلستان ذائقه و سلیقه ها و حتی آرمان های مخدوش آنهاست.
همانگونه که می دانیم؛
دانش پویا و کار آمد در بوته نقد و آزمایش سنجش می شود و  آورده ها  توانمندی دانایی افراد در خروجی ها و رفتار  آنها قابل رصد است!
معصومین بعنوان اوتاد و نخبگان دینی و پیشوایان جوامع براین باورندکه دین درست را باید از  میوه اش  باید شناخت و دینداری تمیز  را باید از
رفتارها و درک باورهای درست افراد فهمید!
جاهلیت در دانشمندان و دینداران جاهلیت افراد می تواند بعنوان یک تعصب خود نمایی کند.
تعصب وتسلب باعث می شود تا عدم بازگشت به ویرایش. عدم پذیرش مقتصیات شکل گیرد و بالِغ فکری و علمی و غنای باورهای افراد مورد خدشه و عفونت قرار گیرد.
دقت در خودنگری و خودسازی و خودشناسی مستمر می تواند باعث اصلاح و ویرایش  بهنگام و زود هنگام گردد و عیب وخطای افراد بسرعت تصحیح گردد و بازشناسی و باز سازی و بهسازی ها بادقت بیشتری رخ دهد.
بدیهی است که مقاومت افراد برای عدم پذیرش و رد و واکنش نابخردانه در باز نگری ها و اصلاح و ویراست می تواند باعث سقوط وزیان و انحطاط سرمایه های افراد قرار گیرد به طوری که هرگز این ضایعه قابل جبران نباشد...
والی الله المصیر.

حمیدرضاابراهیم زاده
۱۳بهمن۱۴۰۰

 

تمامی حقوق مربوط  به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مسیح

سه شنبه, ۵ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۱۵ ق.ظ

مسیح

مسیح را پسر مریم و محصول ویژه ی خداوند می شناسند. ( قرآن سوره مریم 1-36)

همه ی آنچه که مسیح را "مسیح" کرد، اراده ی خدا و پیشینه ی هدفمند چند نسل تلاش و پارسایی بود

که صائب تبریزی  با پیروی از قرآن و کتاب مقدس گفت:

تا نبندی ز سخن لب نشود دل گویا       نطق عیسی ثمر روزه ی مریم باشد

رمز روزه ی سکوت مریم مقدس  معجزه ی نطق باشکوه مسیح را رقم زد.

زندگی مسیح  از کودکی تا اوج جوانی  مملو از شگفتی و درس بود.

همه ی حرفها و نفس کشیدن هایش درس و آموزه بود.

گویند که مسیح گوشت نمی خورد تا جانداری را نیازارد.

"لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد..."

کالبد مسیح خالی از گرانش و کشش مادی بود!

"عیسی بن مریم" دم و روح خداوندی را در خود داشت و از همان دم مردگان را  زنده می کرد.

"مسیحا دم"  شدن مسیح ، ریشه در چند نسل تصمیم آل عمران و مریم و پارسایی و  برنامه ریزی همه پیشینیانش داشت تا ساختار  شگفت انگیز مسیح  تکوین یابد و کامل شود...

مسیح هرگز جای خواب نخواست. هرگز تعلقی به چیزی نداشت. چیزی برای خود نخواست و نداشت.

در انجیل دیده ام که می گوید:

"روبهان را سوراخ ها ومرغان را آشیان هاست. اما پسر انسان را جای سرنهادن نیست " ( متی باب8 آیه 20)

 و زمین خوابگاه او بود و آسمان لحافش و مهتاب چراغ او.

هیچ تعلقی به دنیا نداشت و درنهایت غنا و بی نیازی زیست.

او روزها و هفته ها و بلکه ماهها  رهسپار و آواره بود. و به مردم  کمک می کرد.

دوستشان داشت و دوستش داشتند.

وقتی خواستند مسیح را به صلیب بکشند، خود شیطان هم با دشمنان مسیح همکاری کرد آن "روز عروج" دو یاغی جنایت کار را  درکنار صلیب او  دار زدند و مسیح را درمیانشان قرار دادند تا مردم را به توهم و شبهه اندازند غافل از آنکه خداوند یاور مسیح بود و کسی که مسیح را متهم کرده و جایش را لو داده بود به شکل مسیح در آمد و او را به اشتباه  دستگیر و سپس دار زدند. (قرآن  سوره نسا آیه 157)

 و این  درحالی بود مسیح به آسمان عروج کرده بود و قرار است بعد از عصر تکامل به انسانها برگردد.

 رویکرد مسیح به دنیا مهمانی و کلاس درس بوده است.

امام صادق (ع) به نقل قول از  حضرت مسیح (ع) فرمودند :

من توانستم به اذن خداوند مردگان را زنده کنم و پیسى و کورى را شفا بخشم !

اما نتوانستم حماقت و نادانى انسان‌ها را درمان کنم. !

شخصی از حضرت مسیح (ع) پرسید:

احمق به چه‌ کسى گویند؟

فرمود : کسى که به خود مغرور است و همۀ فضیلت‌ها و خوبى‌ها را براى خود و پیشبرد منافع خود مى خواهد وهمه حق را براى خود قائل است و دیگران را صاحب حقى نمى‌داند. چنین کسى هیچ دارویى ندارد!

(قطب الدین راوندی  - قصص الانبیاء)

تمام لحظات زندگیش مملو از آموزه و پند و بندگی است و سیره و آموزه های زندگیش در بین مردم تا نسل ها بعد، پس دو هزار سال همچنان مشعل راه شیفتگان  هویت انسان کامل و صلح و مهرورزی و کرامت انسانی است.

و باید گفت ؛

"مسیح همانند سایر پیام آوران وحی متعلق به یک دین و مذهب و گروه و قاره و طبقه وافراد و جنسیت نیست ."

جبران خلیل  جبران  نویسنده مشهور عرب در کتاب "مسیح فرزند انسان "  سیمای‌ حضرت مسیح‌ را از دیدگاه ‌یاران‌ و نزدیکان‌ و حتی ‌دشمنان ‌او ترسیم‌ می‌کند و سرانجام‌ نظرش را با عنوان ‌مردی ‌از لبنان ‌پس ‌از نوزده قرن بیان‌ می‌کند.

در بخشی از این کتاب به نام «بی‌طرفی» که از زبان کفّاش اورشلیمی است، می‌خوانیم:

«او را دوست نداشتم، اما در همان حال از او بدم نمی‌آمد. برای شنیدن سخنانش بدو گوش نمی‌سپردم، بلکه گوش فرا می‌دادم تا طنین صدایش را بشنوم، که صدایش مرا به طرب می‌آورد.

همه‌ی گفته‌‌هایش از نظر من مبهم بود، اما نغمه و موسیقی آوایش در گوش‌هایم واضح و شفاف می‌نمود. در واقع اگر سخنان مردم را درباره‌ی او نشنیده بودم، نمی‌توانستم دریابم که آیا مسیح با یهودیان موافق بود یا مخالف.»

با وجود اینکه بشریت به بلوغ و تکامل خویش نزدیک است اما همچنان نیاز انسان معاصر به آموزه های روحبخش  حضرت مسیح به چشم می آید.

قرآن کریم به عنوان "معجزه ی جاوید آخرین پیامبر آسمانی"  از عیسی بن مریم به عنوان "چهره ی ماندگار" یاد می کند و او را "وجیه الله " و " روح الله " می شناسد. و آیات زیادی را به شناخت ایشان و پیروی از  آموزه های مترقی ایشان اختصاص داده است که مطالعه و خواندن آن خالی از لطف نیست .

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

  شهر رویان . سوم دی1398 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مریم مقدس

دوشنبه, ۴ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۲۱ ب.ظ

                              مــریــم مقــدس (س) 

santa Mariya

 

نتیجه تصویری برای مریم مقدس

بانوی پاک دامن با اینکه پیامبر و امام  نبود، اما معصوم و مبعوث به رسالتی بزرگ شد .در قرآن کریم با سوره‌ای تخصصی بنام مریم مواجه می‌شویم که اوج تعریف از شکوه او و پسرش حضرت مسیح است. که در آن داستان تولد مسیح مطرح می‌شود. و در سوره آل عمران آیات35تا47 نیز با شخصیت و زندگی خود حضرت مریم آشنا می‌شویم و در سوره‌ی مائده آیات109تا120 به شخصیت و سیره حضرت مسیح معطوف می‌شویم. 

قرآن مجید مکررا از حضرت مریم و مسیح  به کرامت و بزرگی یاد کرده و سیره ایشان را الگو قرار داده است. و با اندکی دقت در می‌یابیم که تعداد اسامی این دو بزرگوار بمراتب چندین برابر نام پیامبر اسلام در قرآن یاد شده است. نام خانم مریم 98 بار تکرار شده است. او جدای اینکه مادر عیسی  باشد، مطرح‌ترین نام زنانه‌ای است که بعنوان نماد زن در قرآن از او یاد شده است. و حتی خداوند او را بر تمام  بانوان جهان برتری داد:

وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ [آل عمران :٤٢]

و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.

با توجه به مجموعه لطائف و ظرائفی که در زندگی آن بانوی مطهره در دسترس است، در می‌یابیم که قرآن، زیست و سامانه  رفتار شناسی و سلوک مریم را ملاک تحسین نظر خود قرار داده است.

                                                       نتیجه تصویری برای مریم مقدس
 

الف: تولد و نسب  مریم در گرانیگاه خاصی اتفاق افتاده است، او تنها فرزند عمران نبی است و قبل از تولد پدرش را از دست داد و برای احراز صلاحیت سرپرستی‌اش قومی به تکاپو و تلاطم واداشته شدند. و حتی برای حضانت ایشان در مقابل شوهر خاله‌اش  ذکریای نبی که خود فاقد اولاد است، ایستادگی شد و چون تعامل منطقی وجود نداشت، کار به قرعه‌کشی کشیده شد .

ب: مریم خادم معبد می‌شود، در حالیکه تاکنون خادمه زن معنایی نداشت و این حرکت مادرش و کوشش بانو مریم نوعی بدعت به شمار می‌رفت.

ج: مریم در گذر از نوجوانی خواستگاران زیادی داشت، ولی در خود جاذبه و اشتیاق به ازدواج را نمی‌یابد.

د: در این مقطع مریم به آزمایش و امر بزرگی دچار می‌شود که عفت و حیای او را مورد معامله قرار می‌دهد، در صورتیکه او قدیسه‌ی پاک دامنی و منبع حیای زنانه است. اما برهان ربانیِ خدا او را مجاب می‌کند تا مقاومت را به پذیرش امر ربانی مبدل کند.

ه: روح القدس یاجبرئیل پیش از این و پس از این واقعه فقط با انبیاء خاص در تماس بود و یا بر آنها نازل می‌شد و پیامی را می‌رساند. اما در این هنگام روح القدس به هیبت مردی جوان، مریم را به ولادت پسری خدا خواسته بشارت می‌دهد، در صورتیکه تاکنون کسی مریم را لمس نکرده است. و یا به او نظری جنسی نداشته است... مریم با گفتم ان جبرئیل تسلیم رضای حق می‌شود و اندکی بعد بارداری‌اش علنی می‌شود در صورتیکه باکره و دوشیزه است. از طرف مردم و بزرگان قوم بر علیه مریم اتهامات منطقی و عقلی اعلان می‌شود. و مریم از معبد می‌کوچد تا چاره کار را به خدایش بسپارد...

اما حقیقت اینست که طهارت مریم و دوشیزه بودنش دچار دستخوش نشده است. مریم کودکی را در صعوبات بدنیا می‌آورد هنگامی که نسبت به مادر و فرزند جسارت‌های زیادی روا شده است. و  از جامعه‌اش طرد می‌شود تا به بیابان پناه ببرد. و نه قابله‌ای یاریش کرد و نه همدمی داشت تا مونسش باشد.

از ابتدای تولد برای شیردهی نوزادش و تقویت بنیه بدنی خود کرامت و معجزه‌ای را دریافت میکند،  درخت خشکیده خرما را تکان میدهد در فصل زمستان و سردترین ماه سال  یعنی  ماه دسامبر، خرما فرو می‌ریزد و تناول میکند و کودک را با این میوه بهشتی شیر می‌دهد. او پیش از این نیز با دعایش ذکریای نبی را به میوه‌های غیرفصل پذیرایی کرده بود...در صورتیکه این امر در آن عصر کاملا خارق‌العاده  و غیر ممکن بود.

در پایان کودک سه روزه برای اثبات پاکی و عصمت مادر مقدس لب به سخن می‌گشاید و از حریم مادر و یا عصمت زن دفاع می‌کند...

بالطبع مقام زن و مادر آن قدر با شکوه بود که خداوند در این مقطع معجزه‌ای را با اساس گفتگوی نوزاد سه روزه ترتیب دهد. و وجاهت خود و مادرش را به رخ بکشاند.

 

 

 
تا نبندی ز سخن لب، نشود دل گویا

نطق عیسی ثمرِ روزه ی مریم باشد

 

داستان زندگی و شخصیت بانو مریم در سوره‌ی آل عمران 35 تا  47 و سوره مریم آیات 15 تا 36 برای علاقمندان بسیار جذاب است.

 

  حمیـدرضـا ابـراهیـم‌زاده

    اول اردیبهشت1388 - سنندج

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

 

 


نتیجه تصویری برای کلیسای هایگاشن

 

 

 

-----------------------------------------------

سوره آل عمران آیات35تا47:

اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محررا فتقبل منی انک انت السمیع العلیم (35)فلما وضعتها قالت رب انی وضعتها انثى و الله اعلم بما وضعت و لیس الذکر کالانثى و انی سمیتها مریم و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم (36)فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب (37)هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء (38)فنادته الملائکة و هو قائم یصلی فی المحراب ان الله یبشرک بیحیى مصدقا بکلمة من الله و سیدا و حصورا و نبیا من الصالحین (39)قال رب انى یکون لی غلام و قد بلغنی الکبر و امراتی عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء (40)قال رب اجعل لی آیة قال آیتک الا تکلم الناس ثلاثة ایام الا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبح بالعشی و الابکار (41)و اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساء العالمین (42)یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین (43)ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک و ما کنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم و ما کنت لدیهم اذ یختصمون (44)اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى ابن مریم وجیها فی الدنیا و الآخرة و من المقربین (45)و یکلم الناس فی المهد و کهلا و من الصالحین (46)قالت رب انى یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر قال کذلک الله یخلق ما یشاء اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون (47)

 

(به یاد آورید) هنگامى را که همسر «عمران‏» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! (35 )

ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود، آگاه تر بود- و پسر، همانند دختر نیست. (دختر نمى‏ تواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مریم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسه ‏هاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‏ دهم.» (36)

خداوند، او ( مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و به طرز شایسته‏اى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او مى‏ شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ دید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آورده ‏اى؟!» گفت:«این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى ‏دهد.» (37)

در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‏ اى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مى ‏شنوى!» (38)

و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به‏» یحیى «بشارت مى ‏دهد; (کسى) که کلمه خدا ( مسیح) را تصدیق مى‏کند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است.» (39)

او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مى ‏دهد.   (40)

(زکریا) عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‏اى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هیچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از کار مى‏ افتد.) پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو! (41)

و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42(

اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع‏ کنندگان، رکوع کن! ((43

)اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى‏ کنیم; و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعه‏ کشى) به آب مى ‏افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهده‏ دار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى; و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.) (( 44

(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه‏ اى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مى‏ دهد که نامش «مسیح، عیسى پسر مریم‏» است; در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقربان (الهى) است. (45)

و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است.» (46)

(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، این‏گونه هر چه را بخواهد مى ‏آفریند! هنگامى که چیزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مى‏ گوید: «موجود باش!» آن نیز فورا موجود مى‏ شود. (47)

 

سوره‌ی مائده آیات109تا:120

یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا اجبتم قالوا لا علم لنا انک انت علام الغیوب (109)اذ قال الله یا عیسى ابن مریم اذکر نعمتی علیک و على والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلا و اذ علمتک الکتاب و الحکمة و التوراة و الانجیل و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتى باذنی و اذ کففت بنی اسرائیل عنک اذ جئتهم بالبینات فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین (110)و اذ اوحیت الى الحواریین ان آمنوا بی و برسولی قالوا آمنا و اشهد باننا مسلمون (111)اذ قال الحواریون یا عیسى ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدة من السماء قال اتقوا الله ان کنتم مؤمنین (112)قالوا نرید ان ناکل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین (113) قال عیسى ابن مریم اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک و ارزقنا و انت خیر الرازقین (114)قال الله انی منزلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فانی اعذبه عذابا لا اعذبه احدا من العالمین (115)و اذ قال الله یا عیسى ابن مریم ا انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک انک انت علام الغیوب (116)ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوا الله ربی و ربکم و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت على کل شی‏ء شهید (117)ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم (118)قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم (119)لله ملک السماوات و الارض و ما فیهن و هو على کل شی‏ء قدیر (120)

 

(از) روزى (بترسید) که خداوند، پیامبران را جمع مى‏کند، و به آنها مى‏ گوید: «(در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مى‏ گویند: «ما چیزى نمى‏ دانیم; تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.» (109)

(به خاطر بیاور) هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: «یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با» روح القدس «تقویت کردم; که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مى‏گفتى; و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم; و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده مى‏ساختى، و در آن مى ‏دمیدى، و به فرمان من، پرنده‏اى مى‏شد; و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مى‏دادى; و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده مى‏کردى; و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم; در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!» (110)

و (به یاد آور) زمانى را که به حواریون وحى فرستادم که: «به من و فرستاده من، ایمان بیاورید!;  آنها گفتند: «ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم!» (111)

در آن هنگام که حواریون گفتند: «اى عیسى بن مریم! آیا پروردگارت مى ‏تواند مائده‏اى از آسمان بر ما نازل کند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهیزید اگر با ایمان هستید!» (112)

گفتند: «(ما نظر بدى نداریم،) مى‏ خواهیم از آن بخوریم، و دلهاى ما (به رسالت تو) مطمئن گردد; و بدانیم به ما راست گفته‏اى; و بر آن، گواه باشیم.» (113)

عیسى بن مریم عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏اى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عیدى باشد، و نشانه‏اى از تو; و به ما روزى ده! تو بهترین روزى دهندگانى!» (114)

خداوند (دعاى او را مستجاب کرد; و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى‏ کنم; ولى هر کس از شما بعد از آن کافر گردد (و راه انکار پوید)، او را مجازاتى مى ‏کنم که احدى از جهانیان را چنان مجازات نکرده باشم!» (115)

و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مى‏گوید: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او مى‏گوید: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى; و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانی ها باخبرى. (116)

من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چیزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى که مرا از میانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى; و تو بر هر چیز، گواهى! (117)

)با این حال،) اگر آنها را مجازات کنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حکیمى! (نه کیفر تو نشانه بى‏ حکمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»(118(

خداوند مى‏ گوید: «امروز، روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مى‏ بخشد; براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مى‏گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى‏ مانند; هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند; این، رستگارى بزرگ است!» (119(

حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آن خداست; و او بر هر چیزى تواناست. (120(

 

 

سوره مریم آیات 15 تا 36 :

و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا (15( و اذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا (16( فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا (17(قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا (18)قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا (19)قالت انى یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا (20)قال کذلک قال ربک هو علی هین و لنجعله آیة للناس و رحمة منا و کان امرا مقضیا (21)فحملته فانتبذت به مکانا قصیا (22)فاجاءها المخاض الى جذع النخلة قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا (23)فناداها من تحتها الا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا (24)و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا (25)فکلی و اشربی و قری عینا فاما ترین من البشر احدا فقولی انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلمالیوم انسیا (26)فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا (27)یا اخت هارون ما کان ابوک امرا سوء و ما کانت امک بغیا (28)فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا (29)قال انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا (30)و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا (31)و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا (32)و السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا (33)ذلک عیسى ابن مریم قول الحق الذی فیه یمترون (34)ما کان لله ان یتخذ من ولد سبحانه اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون (35)و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم (36)

 

سلام بر او، آن روز که تولد یافت، و آن روز که مى‏ میرد، و آن روز که زنده برانگیخته مى‏ شود! (15)

و در این کتاب (آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‏ اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت; (16)

و میان خود و آنان حجابى افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم; و او در شکل انسانى بى‏ عیب و نقص، بر مریم ظاهرشد! (17)

او (سخت ترسید و) گفت: «من از شر تو، به خداى رحمان پناه مى‏ برم اگر پرهیزگارى! (18)

گفت: «من فرستاده پروردگار توام; (آمده ‏ام) تا پسر پاکیزه ‏اى به تو ببخشم!» (19)

گفت: «چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده‏اى هم نبوده ‏ام!» (20)

گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را مى‏ آفرینیم،تا قدرت خویش را آشکار سازیم;) و او را براى مردم نشانه‏اى قرار دهیم; و رحمتى باشد ازسوى ما! و این امرى است پایان یافته (و جاى گفتگو ندارد)!» (21)

سرانجام (مریم) به او باردار شد; و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزید) (22)

درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند; (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «اى کاش پیش از این مرده بودم، و بکلى فراموش مى‏ شدم!» (23)

ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است! (24)

و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‏اى بر تو فرو مى‏ریزد! (25)

(از این غذاى لذیذ) بخور; و (از آن آب گوارا) بنوش; و چشمت را (به این مولود جدید) روشندار! و هرگاه کسى از انسانها را دیدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذرکرده‏ام; بنابراین امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمى‏گویم! (و بدان که این نوزاد، خودش از تودفاع خواهد کرد!)» (26)

(مریم) در حالى که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند: «اى مریم! کار بسیارعجیب و بدى انجام دادى! (27)

اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد کاره‏اى!!» (28)

(مریم) به او اشاره کرد; گفتند: «چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» (29)

(ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم; او کتاب (آسمانى) به من داده; و مرا پیامبر قرار داده است! (30)

و مرا -هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده; و تا زمانى که زنده ‏ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! (31)

و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده; و جبار و شقى قرار نداده است! (32)

و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولد شدم، و در آن روز که مى‏ میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!» (33)

این است عیسى پسر مریم; گفتار حقى که در آن تردید مى‏ کنند! (34)

هرگز براى خدا شایسته نبود که فرزندى اختیار کند! منزه است او! هرگاه چیزى را فرمان دهد،مى‏ گوید: «موجود باش!» همان دم موجود مى‏ شود! (35)

و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش کنید; این است راه راست! (36)

ولى (بعد از او) گروه‏هایى از میان پیروانش اختلاف کردند; واى به حال کافران از مشاهده روزبزرگ (رستاخیز)! (37)

در آن روز که نزد ما مى‏ آیند، چه گوشهاى شنوا و چه چشمهاى بینایى پیدا مى‏ کنند! ولى این ستمگران امروز در گمراهى آشکارند! (38)

آنان را از روز حسرت ( روز رستاخیز که براى همه مایه تاسف است) بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مى ‏یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمى ‏آورند! (39)

ما، زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند، به ارث مى ‏بریم; و همگى بسوى ما بازگردانده مى‏ شوند! (40)

در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو، و پیامبر (خدا) بود! (41)

هنگامى که به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چیزى را مى ‏پرستى که نه مى‏ شنود، و نه مى‏ بیند، و نه هیچ مشکلى را از تو حل مى‏ کند؟! (42)

اى پدر! دانشى براى من آمده که براى تو نیامده است; بنابر این از من پیروى کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم! (43)

اى پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود! (44)

اى پدر! من از این مى ‏ترسم که از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى!» (45)

گفت: «اى ابراهیم! آیا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از این کار) دست برندارى، تو راسنگسار مى‏ کنم! و براى مدتى طولانى از من دور شو!» (46)

)ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برایت تقاضاى عفو مى‏ کنم; چرا که اوهمواره نسبت به من مهربان بوده است! (47)

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده