دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

انرژی کیهانی. بخش دوم

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ق.ظ

اکنون که همه سرنوشت ما مشخص شده است پس اراده و اختیار ما چه تأثیری خواهد داشت؟ 

یکی از جنجالی‌ترین مباحث کلامی، مبحث جبر و اختیار است. انسان شاکله‌اش این است در مجموعه مختصات زمانی و مکانی خاص و محدود  به حیات و ممات میرسد. اگر بحثمان این باشد که والدین‌مان میتوانستند برنامه‌ریزی درستی  کنند تا در سعادتمان خللی نباشد با شما موافقم، چون فرزندان میوه‌های والدین هستند و هر چه کاشتند درو میکنند. البته این عمل محدود به حوزه نطفه‌بندی نیست بلکه تربیت در مراحل بعد هم مهم است. بالاخره مسئولیت از همین جا آغاز میشود. حتی رسول خدا و امامان ما اصرار دارند که برای داشتن بچه‌های خوب قبل از جماع وضو بگیرند، یا غسل کنند لحظات خاص و مکانهای خاص را بیابند و برای ایجاد نطفه نام خدا را ببرند و بقیه‌اش را به خدا واگذارند. بالطبع اگر غیر از این باشد حتی پسر نوح هم یکی از شرائط را نداشته باشد اذیت میشود. و پسر امام هادی جعفر کذاب میشود.... این است که حجم بسیاری از روایات تربیتی را مسئله تشکیل نطفه و تغذیه والدین. نقش وراثت و... تشکیل می دهد. و قسمت دوم تربیت محیط و تربیت  خانوادگی، طبقه فرهنگی و اجتماعی خانواده، منش و سلوک والدین و بویژه همسالان و مربیان و اساتید و... نیز در پرورش روحیه و مهندسی تفکر ما نقش دارند.

اما راه برون رفت از این بخش، از وجود که ما در آن دخالتی نداشتیم: به فرض ،حال که این شرائط برای حضور ما در نظر گرفته نشد. با وجود اینکه آن بخش از برنامه وجودی قابل بازگشت نیست اما واقعییت اینست که شالوده‌ی برنامه نویسی خدا برای ما در بدترین شرائط نیز به نفع ماست. مثلا فرمود: چه بسا چیزهایی را دوست دارید ولی برایتان خوب نیست و چه بسا از چیزهایی بدتان می‌آید اما برایتان خوب است. کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ   وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ   وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ  وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [بقره:٢١٦]

خیلی از چیزها برایمان خوب نیست اما خوشمان می‌آید و خیلی از چیزها برایمان خوش نیست اما برایمان خوب است. نمونه‌اش تلخی دارو برای کودک خوشایند نیست اما برایش خوب است و سلامتی‌اش را تأمین می‌کند. و همینطور خوردن چیپس و پفک و... برای سلامتی وساختار ژنتیکی کودکان بسیار مضر است. اما از آن خوشش می‌آید. دلیل این رفتار عدم آگاهی و احاطه نسبت به دوست داشتنی‌هایمان است.

 فرایندی که ذات اقدس ربوبی برای سعادتمان در نظر گرفته است بسیار پیچیده و منظم است. همه ی ما مکررا دیدیم: برخی از افرادی که بدون دست و پا و چشم و یا خللی دراعضا بدنیا  آمده‌اند موفق‌ترین افراد جامعه هستند. مثلا خانمی با نقص دست راست بهترین خیاط و کارآفرین نمونه شد و این خانم میگفت من سیزده تا کارگر دارم و روزانه نزدیک به  صد لباس تحویل میدهم و ماهانه یک میلیون تومان به شاگردها و کارگرانم حقوق می‌دهم و... یا بازیگری در تلویزیون رمز موفقیتش را دماغ  عجیبش می‌داند. او حاضر نبود دماغش را عمل کند و قناسی بینی‌اش را عامل موفقیتش  می‌داند. نقاشی را دیدم که با پا اثر خلق می‌کرد. همواره کمبودها و نقایص باعث اکتشافات بزرگی شدند که جهان از برکت همین نقص و ضعف بهرمند شده است. این جمله را از پدرم شنیدم که  :«اگر عیب و نقص و رکود وسختی برای انسان نبود هیچ اختراعی بوجود نمی آمد و مردم فقط حیوانی می زیستند.» حتی خالق ظرافتهای ظاهر وباطن هم به قطعییت  فرموده  است: انسان را در رنج آفریدم. لقد خلقناالانسان فی کبد. (سوره بلد - 4 ). وان لیس للانسان الا ما سعی – (سوره نجم - 39)

و عقل سلیم میگوید که نتیجه رنج چیزی جز گنج نیست.

در این فاصله  بعلت آزمون یاتقدیر وبرنامه ریزی حکیمانه ی آفرینشگر معشوق نواز،بعضی از انسانها شقی و بعضی دیگر سعید میشوند. شقاوت و سعادت یک مدل برنامه ریزی شده‌ای است که خودمان بمرور زمان این برنامه را می‌نویسیم. مثلا جالب است جناب مولانا در مثنوی از ضرب المثل شبه حدیثی استفاده می‌کند:کل ناقص ملعون یعنی هر کی که عیبی دارد خدا ازش خوشش نیامده.(مثنوی معنوی  دفتر پنجم سرفصل شماره 1335)

البته نگاه من از نقصان و عیب نقص در نحوه و شیوه تفکر است نه کور و کچل و شل و... با این نگاه ما با حسادت و بدخواهی مان زمینه شقاوتمان را می‌چینیم. و یکی با خوشبینی و خیراندیشی‌اش زمینه سعادتش را فراهم میکند. ما میتوانیم با غلبه بر اقتضائات روحی و ذاتی‌مان حتی  حر شویم. او بالاخره عاقبت به خیر شد چون به  خدایش اتکا کرد. و دیگر مفتی و رایگان خدا دوستش نداشت جنبید و خودنمایی کرد. خدا هم خوشش اومد بالاخره ذات خدا، عاشق پیشگی است، قبولش کرد و بی معرفتیها را ندیده گرفت.

شنیدید که توی قرآن نوشته است:

یهب من یشاء.تعز من تشا .تذل من تشا وترزق من تشاو...خدا دلش بخواهد بی‌حساب وکتاب  می‌دهد. چون هر چه بخواهد اراده میکند و عینیت می‌یابد: اذا قضی امرا فانمایقول له کن فیکون-مریم 35

اینجاست که اگر خدا به عدلش با ما رفتار کند همه ما بازنده‌ایم. او به فضل و مهرش با معشوق (انسان) رفتار میکند. به معشوقه‌های شلوغ و اذیت کنش تا میتواند فرجه میدهد و هر جسارتی را اگر بخواهد می‌بخشد اما دقیقا روی حق الناس، موضوع کرامت انسانی را به میان می‌آورد و میفرماید  از او رضایت بگیر که دست من نیست. گاهی وقتها پا پیش میگذارد و میگوید فلانی را ببخش تا ببخشمت یا بخشیده شوی. کافیست که خداوند به مقتضیاتش جامه عمل بپوشاند. 

البته چند تا اصل است مثل اصالت عمل که هر کاری در این دنیا می‌کنیم بازتابی دارد و نفس عمل پویاست:خیر یا شر. جنبه خیر آن اینست که بما نیکی‌ها را چند برابر نموده و بما باز میگرداند. مهم نیت عمل است. استادم میگفتند حتی سفره‌ی غذا را  می‌تکانی نیت کن که به گروه مورچه گان کمک می‌کنی. همان دم خدا به تو نظر نیک میکند. سیر کردن گرسنه چه آدم باشد یا حیوان. چه کافر یا مومن باشد چه سگ باشد چه مورچه موهباتی را نصیب آدم میکند که بقول استادمان: عقل انسان عاجز از اندیشه شد در کار دوست. در نهج‌الفصاحه حدیثی هست که میفرماید: چنانچه خدا به بنده‌ای خوشبین شود و برایش نیکی بخواهد حاجت‌های مردم را در دستش قرار میدهد. (ترجمه پاینده- شماره144) .این ما هستیم که باید به این اشارات آگاه باشیم. مثلا سوره مریم آیه 96به نکته‌ای اشاره کرد و فرمود هر کس که{ به توحید و نبوت و معاد} ایمان بیاورد وعمل صالح کند{برای مخلوقات خدا قدم خیر بردارد} بزودی رحمانیت خدا شامل حالش گردیده و  عشق و محبت او را در دلهای مردم فراهم میکند یعنی کاری میکند ملت عاشق او گردند.

یا دربحث پارسایی مقدماتی که خدواند تربیت و سرپرستی پارسایان را خودش بعهده می‌گیرد. (انتهای آیه 282بقره وآیه 29 سوره انفال)نکات بسیار ظریفی در کاتالوگ آفرینش وجود دارد که بنظرم  همه دانشهای مهم و ضروری که حتی الان هم کشف نشدند را توضیح داد. چه برسد به برون رفت از این مخمصه. از همه مهمتر سوره فرقان آیه‌ای دارد که میفرماید اگر کسی برگردد (توبه: بازگشت از مسیر غیرمعقول و از ادامه مسیر منفی مشمئز شود) و ایمان بیاورد( توحید، نبوت و معاد) عمل صالح انجام دهد همه گناهانش را به نیکی‌ها تبدیل میکنم. یعنی بردار منفی از حالت صفر خارج و بلکه برعکس مثبت هم نشان داده می‌شود. آیه71.

آیا این فاز دادن به معشوق نیست؟ شما اگر عاشق کسی باشید بسیاری ازسختی هایش وشاید تمام حرکات منفی‌اش را نادیده می‌گیرید و می‌بخشید اما زیادی عاشقش باشید حتی شاید کارش را منفی ندانید و حمایتش کنید...

خدا که یک قدم ما را بطرفش با چند صد هزار گام بلند اجابت میکند اینگونه نادیده گرفته میشود. در همین دیوان عشقش فرمود: چنانچه کسی  تحییت و درودی گفت (زنده باد. باعث شادی و نشاط شدن) شما تحییتی  نیکوتر یا همانند آن را به او بگوئید...(86 سوره نساء.)

انس با قرآن شیوه زندگی و طرزتفکر آدم را تغییر می دهد و انسان را از دگم بودن  و گزافه باز می‌دارد. و حال اینکه بما گفته‌اند قران را شخص زنده بپندارید. آنوقت عجائب آن را می‌بینید. گفتمانش هم با فطرت ما مطابق است.

از مهمترین راهکارهای خدا برای اختیار ما اینست که مسیرها را باز کرده و گفته اگر اینطرف بروی خوبست. بد بروی بد می‌بینی. او میداند که ما چه میکنیم و چه خواهیم کرد اما دست ما را برای آزادی عمل باز نگه داشته است. مثل معلمی که می‌داند آخر سال این بچه تجدید می‌شود اما و مگری هم دارد که بیاید و مسیرش را تغییر دهد. اما با این نمرات درخشان شازده آخرش مشروط میشود.

انّا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا- ( دهر یا انسان آیه3)

جالبترین بخشهای اختیار و اراده برای تغییر اینست که ما باید بخواهیم که خدا برایمان مدد بفرستد. وگرنه اگر خدا آدمهای یکدست می‌خواست اینهمه پدیده‌های رنگارنگ را نمی‌آفرید.آیه 99 سوره یونس: پروردگارعاشق ،ایمان اجباری را نفی می کند و می فرماید ایمان اجباری چه سود؟آیا ایمان و باورداشتن  جزء عشق است؟ هل الدین الا الحب؟ 

بالطبع با این نگرش که خدا همه چیز را میداند و قادر بر تغییر است اما منتظر می‌ماند تا بنده انتخابگر مسیر سرنوشت خویش باشد. راه آزادی عمل و اراده برای شدن و تحول و ترقی همواره باز است....

           حمیدرضا ابراهیم زاده



کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

انرژی کیهانی .بخش نخست

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۵ ق.ظ

       بسم الله الرحمن الرحیم

                              انــرژی کیــهـانی 

انرژی کیهانی بسیار منظم و پویاست. و انسان درک چندانی از آن ندارد. تشعشعات صبحگاهی کیهان ساعت بیولوژیک بدن را منظم می‌کند و به او انرژی مثبت می‌دهد. غالب امواج مضر کیهانی که با نظارت خدا و اقدامات آغازین آفرینش مهار شده است نیزدرطبیعت وجود دارد ولی برای زمینیان خطر جدی نیست. اما پاره‌ای از مداخلات و تلاشهای  ابلیس بر همان امواج و انرژی‌ها باعث کنترل او بر بعضی آدم‌ها میشود چون ابلیس قول داد با انسان مبارزه کند نه فقط با مومن و مسلمان (سوره یوسف-5).  بالطبع تلاشش را میکند تا با ابزار بیماریها و وسوسه‌ها با انسان بجنگد یا گول می‌زند یا دشمنی فیس توی فیس میکند. دعواها و جنگها را راه می‌اندازد.

اما تاثیر امواج و تشعشعات بر رفتارها و روحیات و خلق و خو و حتی ژنتیک و استخوان‌بندی و رنگ پوست و شکل قامت و...انسانها و نباتات و حیوانات و... بسیار موثر است. مثلا انقلابهای سال 2012 و2011 توسط گروهی از حکما، پیش بینی شده بود و شاید یکی از دلایل این پیش‌بینی، گسترش امواج فرابنفش و اوج توفانهای خورشیدی و تأثیر آن بر غدد وترشحات هورمونی وتبعا" خلقیات انسان در مناطقی از زمین است. و بواسطه‌ی قرارگرفتن در معرض این تشعشعات مردم در بعضی از فعالیت ها انفعالی‌تر و تندترعمل میکنند. ستاره‌ها برخلاف اینکه خاک بی‌جان نشان می‌دهند بطور کل برهمه‌ی سرنوشتمان موثرند. و با قرارگرفتن در مجموعه مختصات خاص فیزیکی در مدار زمین بر احوال و کیفیت تولد و مرگمان نقش ویژه‌ای دارند. اگر به قیافه مردم دقت کنید هر کسی در عین شباهت ها نابرابری‌هایی دارد که مربوط به ساختار ژنتیک اوست و جالب است تشعشعات کیهانی تأثیر مستقیم بر ژنتیک انسان دارد. بیماری‌های ژنتیکی، بیماریهای آنی و لاعلاج و ناشناخته و بسیاری از رفتارهای بد و خوب از این موقعییت کیهانی ناشی می‌شوند. و بقول استادم حتی شیطان تلاش میکند تا انسان نتواند خود را در معرض تابش امواج مثبت قرار دهد. مثلاً خوابیدن هنگام طلوع باعث حلول 24 بیماری و نهادینه کردن سرطان‌های حوزه شکمی و مغز و اعصاب می‌شود. دیابتی‌ها با اینکه به خواب بیشتر و منظمی نیاز دارند اما باید بیدار شوند و این لحظات را در معرض تابش امواج مثبت قرار گیرند. 

در بعضی از کتابهای روایی احادیثی مبنی بر تشکیل نطفه کودک کجا و کی و چگونگی جماع و آمیزش جنسی وجود دارد .و ما در این روایات مشاهده میکنیم که: مثلا نطفه منعقده در شب فلان باعث شقاوت نوزاد می‌شود یا بالعکس او را عالم و مهربان می‌کند. یا آمیزش را در بعضی از مکانها و ایام ممنوع کردند چون بر تأثیر منفی و ممنوع آن واقف بودند. الان هم حکما بعضی از ایام را برای بعضی از کارها خوب و یا بد می‌دانند. بدین صورت هر فردی بسته به لحظه بدنیا آمدنش تفسیر می‌شود. مثلاً خصلتهای فرد را با توجه به جنسیت و آیتم های دیگر بر طبق روز و ماه و سال تولد گمانه میزنند. در صورتیکه واقعییت گمانه به همان لحظات تشکیل نطفه‌اش و همینطورحالات و تغذیه والدین از بدو پیدایش برمی‌گردد. اما چون غالبا در نه ماهگی متولد می‌شوند زمان را به عقب و جلونمی‌برند. براین اساس هیچ شش ماهه یا هشت ماه و چند روزی با این نحوه‌ی حساب منجمین درست تفسیر نمی‌شود. اما در کلیت کارشان درست است. ....

با این نگرش جناب شیطان دلش می‌خواهد نطفه‌ای بدون بسم‌الله درست شود تا یک رفیق و سرباز بخودش اضافه کند. بالطبع والدین بی‌توجه هم از این کودکان آسیب‌هایی خواهند دید... البته تقصیر بچه نیست که در بزرگسالی شیطان دوست می‌شود اما می‌تواند بواسطه عوامل دیگر از این محبس برهد. عواملی چون پارسائی وبرنامه‌ریزی برای نیک زیستن...

موضوع دیگر اینست که نقش ابلیس در بیماریهای ژنتیکی برای کافه و قاطبه‌ی اهل حکمت به اثبات رسیده است.

اگر به توفیقاتی دست نیافت یک ابن ملجم گیر می‌آورد تا علی را از پای در آورد. یوسف را به چاه حسادت و زندان تهمت گرفتارمیکند و ابراهیم را اذیت میکند و عیسی و موسی را هم گرفتار میکند تا بتواند دشمنی‌اش را با انسان ثابت کند. از آن طرف خداوند هم در مقابل لشکرکشی ابلیس سربازانش را اعم از باکتری و سنگ و گردباد و پشه و انسان و...را برای حمایت از یارانش گسیل می‌دارد. در کــل ابلیس بیشتر با بزرگان درگیر می‌شود و با افراد عادی درگیری خاصی ندارد بلکه طعمه‌های کوچکی را وادار میکند و بدامشان می‌اندازد. بعضیها هم که احتیاج به طعمه ندارند خودشان آویزان شیطان هستند و بقول گفتنی دست شیطون را از پشت بستند...
اما بعضی از ایام که از لحاظ منجمین نحس است. وضعیت و مختصات زمین و یا نیمکره و منطقه خاص در نسبت به موضع سایر ستارگان و سیاره ها باعث حلول شرائط خاص شده و آن بخش از زمین بیشتر در معرض تشعشعات و امواج مغناطیسی منفی بیشتری قرار دارند.

بدیهی است که دراین هنگام، موقعییت خدا هم برای آزمایش و تنبیه جور است. قرار نیست با این شرائط کسی را بیازارد. اما این شرائط آزمون را برای اهل امتیاز و تنبیه را برای در راه‌ماندگان تنظیم میکند. حتی این آزمون و تنبیه هم قابل پیشگیری است. با صدقه و التماس به عاشق همه چی قابل حل و رفع و رجوع است. والی الله المصیر.

س: امر شناخت روح مجرد چرا طلوع سپیده است.؟
سلام هی حتی مطلع الفجر(قدر) لحظات شارژ مفید و کسب انرژی سحرگاهان و صبحدم است . والصبح اذا تنفس.(تکویر) هم خواص تشعشعات مفید کیهانی و هم مختصات الکتریکی بدن جانداران و انسانها طوریست که سرعت بالاتری برای درک و فهم و جذب انرژی دارد. بخش پوشیده‌ای هم دارد که عرفا آن را ساعت (بین الطلوعین) تعویض فرشته شب و روز می‌دانند و منطقه فراغی برای طلب رزق واطاله عمر برای بیداران است. و گفته میشود بیداری و تفکر در این لحظات جزو ساعات گذر عمر محسوب نمی‌شود. و ارواح هم اوج می‌گیرند و به جایگاههایشان پر می‌کشند و حضورشان در بین زندگان در این لحظات قطعی است.زیرا غالب ارواح اذن یاری و امداد و دلجویی به بستگان و علاقمندانشان را می‌گیرند و تلاشهایی هم می‌کنند. اما کو گوش شنوا......

مهم اینست که موجودات زیادی برای حفظ حیاتمان می‌کوشند و ما از حضورشان مطلع نیستیم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی بخوری و به غفلت نروی ...

ولی با سپاسگذاری از خالق کل شی به آنها نیز ابراز محبت می‌کنیم. و چون روزانه با گروه زیادی از فرشتگان برای معاش و تلاشهایمان روبرو هستیم، بالطبع با دوستی و دشمنی شان نیز به واسطه ی  اعمال و نیات خود روبرو می‌شویم.

پس: اگر فرشته‌ها به کسی دل ببندند هر لحظه از خدا برایش خیر و بهروزی می‌طلبند و بالعکس.

                        ادامه دارد....

                        حمیدرضا ابراهیم زاده 


کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تسلیت به استاد واعظی نژاد

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ


اوست جاودانه تا ابد

ومرگ پلی است که دوستی را به دوست می رساند.

سرور گرامی واستاد فرزانه وارزشمند:

حضرت آیت الله حاج آقای واعظی   زید عزه

باسلام وتحیات وعرض ادب وارادت

رحلت ناگوار صبیه ی مکرمه  باعث اندوه و تاثرخاطرمان شد

این مصیبت  مولمه را به ساحت مبارک حضرتعالی وخانواده ی معزز ومعزی تسلیت عرض نموده واز درگاه ذات اقدس ربوبی برای آن عزیز سفر کرده آمرزش الهی وعلو درجات مسئلت نموده وبرای حضرتعالی و خانواده ی بزرگوار وداغدارتان وهمه ی منتسبین به بیت شریف ، بردباری  فراوان  همراه با پاداش های بزرگ تمنا داریم

دوام عزت وسلامتی وتوفیق تان آرزوی قلبی ماست.

با احترامات فائقه


حمیدرضا ابراهیم زاده و برادران

30تیر1395


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بهشت راه آسانی است2

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ق.ظ



ارزش عفــاف

 در ابتدای امر یک باز تعریفی از محرم و نامحرم را عرض میکنم:

 امر محرم و نامحرم برای همه هست و رعایتش هم برای مدعیان لازم است. منتها این وسط مثلا احکام پوشش در کنار برادر با شوهر متفاوت است یا مثلا با آشناها و اقربا چندان سخت نمی‌گیرند. اما دلیلی بر کشف عفاف در کنار سایرین هم  وجود ندارد. دلیلش التذاذ غیرمشروع حاصل از دیدن بدن زن است. حتی اگر دقت کرده باشید اگر کسی بقصد لذت به بدن خواهرش هم نگاه کند مثل نامحرم باید عفت ورزد و یا آن زن خودش را بپوشاند. بالاخره غالب حاکمان شرع  زن را عامل وسوسه نگاه میکند چون زیباست و زیبائیش می‌تواند هر ضعیف النفسی را به درک واصل کند. حالا چه غریبه باشد چه برادر ....

 

 آیـا فقــط زن بـایـد حجــاب کنــد ؟

در صورتیکه عفاف ورزیدن برای مردها در قرآن اولویت دارد و بعد به زنها نوعی آسان از حجاب را توصیه میکند نه اینطوری که بعضیها  واجبش کردند. و باید ما مردها هم چشمهایمان را در مقابل دیدنی‌های غیرمجاز فروبندیم تا زنها کمی آرامش داشته باشند و آزادتر باشند (امنیت روانی و اخلاقی در جامعه طرفینی است).(نور30-31)

 

مــدعیــان چـه کســانـی هســتنـد؟

 مدعیان هم یعنی هرکسی که ادعا می‌کند مسلمان است. همه‌ی توضیحاتم درباره  دیدگاه احکام و مقتضیات زمان و شرائط یعنی اینکه هیچ چیز ثابتی در اجرای احکام وجود ندارد. غالب اساتید فرهیخته فقه، احکام را پویا می‌دانند. یعنی حرکت فقه  همراه با نیازهای جدید و یا شرائط پیش آمده... پس در احکام هر چیزی که شبهه و ریبه شود باید جلویش را گرفت مگر اینکه اضطرار یا شرائط چیز دیگری بخواهد. مثل  همان  برادر و خواهری که محرم ابدی‌اند اما اگر نگاه طرفین به هم طور دیگری باشد باید تا حد امکان در کنار هم نباشند.  و یا شرائط اضطرار یعنی با اینکه  خوردن گوشت مرده (اکل میته) حرام است. اما گرسنه‌ی  درمانده فقط به اندازه‌ای که نمیرد می‌تواند از آن بخورد و.... بنابراین شرائط مکان و زمان و احوال، احکام را متغیر می‌کند.

برداشتم از احکام اسلامی، روح  تســامـح و تســاهـل آن در اجرائیاتش است. چون می‌خواهم در محدوده دینی‌ام زندگی کنم و برای همه مردم  موثر و مفید باشم ... همانطور که امام موســی صـدر فرمودند: ادیان آمدند که در خدمت مردم باشند نه مردم در خدمت دین  خودشان را به بردگی بکشانند... انبیا بخاطر رفاه و کرامت انسانی بر ما مبعوث شدند نه برای فرمانروایی و لشکرکشی. نگاهی به آیه22  سوره غاشیه  و 45 سوره احزاب و آیات79 تا 77اسرا می‌گوید تکلیف و وظیفه پیامبر چیست و او را از فرمانفرمایی نفی میکند و توصیه میکند چطور باشد و تهدید میکند چطور نکند.

(آیه22  سوره غاشیه :تو بر آنان مسلط نیستى [که به قبول ایمان مجبورشان کنى ، ]

 آیه 45 سوره احزاب:اى پیامبر ! به راستى ما تو را شاهد [بر امت] و مژده ‏رسان و بیم‏ دهنده فرستادی.

 آیات79 تا 77اسرا: [مهلت نیافتن دشمنان جز مدتى اندک] شیوه ‏اى است که همواره درباره [امت‏هاى] پیامبرانى که پیش از تو فرستادیم [جارى] بوده است ، و براى شیوه ما هیچ تغییرى نخواهى یافت . «77» نماز را از ابتداى تمایل خورشید به جانب مغرب [که شروعِ ظهرِ شرعى است] تا نهایت تاریکى شب بر پا دار ، و [نیز] نماز صبح را [اقامه کن] که نماز صبح مورد مشاهده [فرشتگان شب و فرشتگان روز] است . «78» و پاسى از شب را براى عبادت و بندگى بیدار باش که این افزون [بر واجب ،] ویژه توست ، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهى ستوده برانگیزد .«79»)

 

اضـطــرار چیسـت؟

بیماری‌ها، صعوبات، حوادث منتج به سوی مرگ و خطر آبرو و امنیت اخلاق و... اضطرار است.

مرداد سال 76  خانمی  بابرادرش به شنا  در جای طرد و خلوتی می‌رود ناگهان دختره درخواست کمک کرد؛ چون در حال غرق شدن بود. اتفاقا برادرش شنا بلد نبود و جرأت نجات خواهرش را هم نداشت. مردی هم که برای نجات آمده بود نتوانست بخاطر مخالفت  برادر برای نجاتش کاری کند بالاخره خواهرش فوت کرد. همه ملت شدند و برادره که کودن ...همینومی‌خواستی؟

نجات دادن با حال کردن دراین واقعه به ذهن این پسر مساوی برداشت شد...

حتی  عدم مراجعه به پزشک متخصص و حیای بیجا در فهم و کشف و خروج از مسائل مهم نیز از این طرز فکر ناشی می‌شود.

برای پزشک و روحانی و روانپزشک و... همینطوراست. حتی کثیرالشک بودن بددلان (تردید بی جا) باعث می‌شود که حتی پزشک یا غریق نجات همجنس برای مداوا و نجات را متهم به همجنس بازی می‌کنند که در این نگاه هم، همجنس‌باز از نامحرم بدتر دیده می‌شود.

پس آرامش و رفاه در زندگی  بستگی دارد که چگونه به مسائل  بیاندیشیم.

بنابراین قطعا و بی‌تردید بسیاری از احکام با درک نیازهایمان انعطاف پذیرند و...

 

مــرد یا زن کدام در عفــت‌ورزی اولـویـت دارنـد؟

 بنظــرم عفـت مــرد در اولــویـت اسـت. چون اول به مرد چشم پوشی خطاب شد و بعد به زن...

دین و مذهب و پوشش زن مهم نیست. فقط نوع فکر و ایده‌ی  موثر زن  مهم است.

 

همه زنها میتوانند رابطه‌ای آزاد داشته باشند؟

 - عقــل می‌گوید:از هــر چـه که آرامشــت را بهم می‌زنـد و تو را مــی‌آزاردبرحــــذر باش.


و بالعکس  بنا به فقه شیعی ما، هرچه که عقل حکم  میکند شرع هم تائیدش می‌کند و بالعکس. اصالت احکام  اسلام عقلی است. اقطاب فقها می‌فرمایند:(کلما حکم به الشرع حکم به العقل وکلما حکم به العقل حکم به الشرع)

 

شعـــار و عمـــل :

از تبعیض جنسیتی بیزارم. یعنی زنان در همه شرائط کار و تصمیم برابرند. با کمی تفاوت که بعضی جایگاهها و کارها برایشان بد تمام می‌شود یعنی خط قرمزهایی که گذر از آن باعث تلخکامی خودشان  است. و حضورشان برایشان تلخ و رنج آوراست.

درعملکرد مسلمان توجه به جنسیت خاص و تبعیض  در کار نیست. احکام دینی را هم به نفع خود نباید چرخاند. اما گاهی اوقات شاید لازم باشد از فضاهای باز احکام نهایت استفاده را بکنیم. باید بسته به حال و روز و مقتضیات  با خود رفتار کنیم. که گاه این تفکرتعبیر میشود به سوءاستفاده از شرعیات یا خودخواهی حقوقی. سوء استفاده یعنی نقص در استفاده. سوء‌استفاده یعنی جایی را عمل کنیم که به مذاق خوش بیاید و جایی را نادیده بگیریم که به مذاق نا گوار است.  هر کاری که می‌کنیم باید در چارچوب دین قرارش دهیم و بسنجیم.

این بــرخـورد سلیقــه‌ای نیســت؟

سلیقه هر فرد با طرز فکرش درست شده و طرز فکر او با جهان بینی و دیدگاهش همه از یافته‌ها و داشته‌ها و نیازهایش در دین است. و رفتارهای اجتماعی و... از آن ناشی می‌شود. معمولا یک هدفی یا توجیهی  پشت این رفتارها وجود دارد. برخورد و معاشرت مسلمان باید پشتوانه‌اش الهی و اسلامی  داشته باشد. چون بخش عملیاتی تفکر اسلام، مسلمان است.

جنسـیـت و تبعیــض

اگرجنسیت و فیزیک جنسیتی  برای مردی مهم باشد زنی ممتازتر است که بهتر و خرسندتر بتواند از او برای هوسهایش استفاده کند و برعکس.

اما اگر جنسیت برای مردی مهم نباشد برایش هیچگاه تبعیض جنسیتی وجود ندارد یعنی هر شخصی اولویتهایی دارد که در جایگاهی متناسب با استعدادها و تواناییهایش باید بکار گرفته شود و یا سنجیده شود. بنابراین از اشخاص با اولویت‌ها و ظرفیتهایشان و توقعاتی که از آنها داریم برخورد می‌کنیم  که این تبعیض نیست بلکه انتخاب اصلح و کاربردی همراه با نیازهای آن امر است.

کـدام سلیقــه را دوســت دارید؟

از نظر من طرز فکر و مدل جهانبینی امام موسی صدر زیباست. چون او همان خالق شاهکار ادیان در خدمت انسان و اورادالسحر است. سعی کردم تا از اندیشه‌های این بزرگوار در زندگی و اندیشه‌هایم تأثیر بگیرم...

 

  آیا روابـط آزاد  بـرای مـردان جـایـز اسـت؟

 ما باید نگاهمان به دریافت باطنی‌مان باشد. حتی اگر دریافتیم نگاه کردن به آستین بیخ خواهر و لباس بازش برایمان ایجاد لذت(ریبه - فساد) میکند پس در ابتدا خودمان باید عفیف شویم و عقل و احساسمان را درست تربیت کنیم و در این فرضیه خواهر با آن پوشش برایمان مثل  نامحرم می‌شود و بالعکس.

 

نظـر مراجـع یعنـی چـه؟

 همه مراجع رساله شان استفتا و استنباط است یعنی برداشت شخصی بر حول محور سلامت و سعادت و رفاه امت اسلامی است. البته پیش نیازها و اساس استنادی آنها برداشت از آیات و روایات است.

 البته برخی از احکام در هیچ شرائطی تغییر نمی‌کنند و برخی دیگر باید با مقتضیات زمان همراه باشند و تغییر کنند. دوره خاصی در قرن هفتم مختصر نافع محقق  حلی و در قرن هشتم  به حکم شهید ثانی  مولف کتاب فقهی لمعه: خرید و فروش شیی نجس و دریافت مزد از کاربرد با نجاسات  و... را حرام می‌دانست و این کتاب هنوزهم در دانشگاه حقوق و هم در حوزه بعنوان کتاب منبع تدریس می‌شود. 

 اما در قرن‌های بعد مردم به هم کلیه دادند. خون دادند و پزشکان روی این شغل برنامه‌ریزی کردند  تا رفاه و سلامتی و سعادت مردم تامین شود.

بنابرین بسیاری از احکام و معقولات شرائط پذیرند. و علاوه براین «ضرورت» همیشه پای «اجبار» را لنگ می‌گذارد. مثلا: بیمار نباید در ماه رمضان روزه واجب بگیرد. اگر بگیرد حرام است. این حرف خداست و ما گاه مقدس تر از خدا می شویم مثلا فتوا می‌دهیم تا غش نکرد روزه‌اش واجب و باید آنرا نگه دارد.

هــرگـز ایـن خـوش خدمتی به مـذاق خـدا خـوش نمی‌آیـد....

  قانون اسلامی همه احکامش را بر مبنای کسب پاکی و سعادت و سلامتی گذاشت یعنی نبایدهایش برای مدعی شریعت ممنوع است و بایدهایش واجب.

 عمومیت عقایدم برگرفته از احکام اسلام و فطرت است و پایه‌های باورهای من از تسامح و تساهل در اجرای احکام و... مبتنی بر فقه اسلامی است. امکان ندارد جایی به احکام بچسبیم و جایی از آن فرار کنیم و بگوئیم مسلمانیم. اگرچه شارع مقدس برای حدود و احکامِ  صعب راههای خلاصی از دشواریها را گشاده  و میانبر تعبیه کرده است که جای بحث ما نیست. و موقعی این عرایض شعار و توجیه است که شخص اشتباهی انجام داده باشد و راهی برای فرار هم نداشته باشد. اما وقتی که تخلفی صورت نگرفته نیازی به توجیه نیست.

شریعت صحیح چیست؟

با این توصیف شریعت برای من و شما یکی است منتهی شریعتی که من به آن ارزش قائلم شریعت سمحه و سهله است. که پیامبر ما فرمود من با این شریعت بر شما مبعوث شدم. و هیچ تناقضی و حرف و تکذیبی هم در این حدیث  نیست در این جا پیامبر شریعت را آسان و بی‌دردسر معرفی فرموده که دست و پای مردم را نبندد و بتواند در مواقع اضطرار و شرائط، مشکل‌گشا باشد و یا اینکه امکان اسلام آوردن را شیرین و جذاب بنمایاند.

اگر به آیه 157سوره اعراف دقت کنید میفرماید ای نبی غل وزنجیرهای انحراف و سخت دلی و خرافه را از دل و جان مردم باز کن. (که امر به گشایش از فشار و سختی میکند...) و یا مفاهیم یسری در سوره اعلی و لیل همان بهشت است که یعنی آسانی ... پس لازم است که تحقیقی کوتاه از مبحث  تسامح و تساهل بفرمائید که تسامح و تساهل  کجاها لازم است و کجاها مذموم. (یا مثلا روزه‌ی واجب کجاها حرام است؟ حیای بی‌مورد کجاها مذموم است.... و بر عکس.)

 

مـوضــوع متعــه

 -  بنظرم متعه  بسیار ارزشمند است بخاطر مزایا و ملزوماتش. بالاخره نیاز انسان چه مرد و چه زن ایجاب می‌کند که فشارها و ضمختی‌های مسیر را دور بزند و به امر آسان گرایش یابد و حال در متعه با حفظ شرائط، طرفین زن و شوهر هم می‌شوند. طبیعی است که نیازهاشان طرفینی است. و به پیروی از آن جوانب و حواشی سخت این کار هم باید عاقلانه و طرفینی برنامه‌ریزی شود چه برای ادامه زندگی مشترک و چه برای قطع این زندگی و یا سایر تحولاتی که طرفین آسیب نبینند. با نگاهی به موضوع متعه درمی‌یابیم که این ازدواج  به مدت محدودی از یکساعت تا یکصد سال و یا کمتر و بیشتر طرفین را در کنار هم به آرامش می‌رساند. و چون طرفین زن و شوهر شرعی هم هستند، همه حقوق زوجیت بر دو طرف مترتب می‌شود. و الحاقاتی است که طرفین همدیگر را به مسئولیت‌پذیری ملزم می‌کنند. و حتی  بفرض محال یا توافق یا حادثه: کودک حاصل از این زناشویی همه حقوق والدینی را بر هر دوطرف الزام می‌کند و مرد را ملزم به پرداخت نفقه می‌کند و...

  چرا نگاه بعضی‌ها به متعه منفی است. و یا از انجام  آن می‌ترسند؟

در این امرترس از آینده، در حقیقت ابهامات ما از شریک مقابلمان است. بالاخره قبل از انجام متعه چون حق پیشنهاد و حق تدبیر و ابتکار عمل با بانوست بالتبع محکم کاریهایی که بنظرش برای آتیه آبرو و زندگیش لازم بنظر می‌رسد در شروط زوجیت لحاظ می‌کند و قرار نیست زوج یا زوجه متضرر شوند. البته ضرورتی هم  ندارد زوجین پس از متعه به ملت اعلام زوجیت کنند همچنانی که باید در صورت فسخ زوجیت به آینده‌ی هم نیک اندیش باشند. موضوع مهم اینست که پایه‌ی متعه استفاده(التذاذ) جنسی طرفین از هم است. نمی دانم چرا غالبا آن را به هوس مردانه پیوند می‌زنند و لذتهای زن را نادیده می‌گیرند و...

البته گاه برای محرمیت افراد با یکدیگر یا خانواده‌هایشان به هم  صیغه موقت جاری می‌شود که بعضا خردسالان هم در این پیوند بعنوان همسر موقت محسوب می‌شوند و یا در جا فسخ عقد میشود که فقط این کودکان محلل ارتباط خانوادگی شوند که سوای همه چیز و شرائط آن، برخی از علما به این امر ایراد و اشکال می‌کنند و دلائل آنها نیز بسیار معقول است.

همچنین گاه  طرفین شرط می‌کنند که این ازدواج به مواقعه جنسی نکشد و طرفین فقط برای صحبت کردن و در کنار هم بودن را با هم  لحاظ می‌کنند و به همان لذت لمسی و کلامی و... قناعت می‌کنند. البته چون زن و شوهرند سایر تمتعات و توقعات با توافق هم بلامانع است.

 

جایگاه نیاز جنسی و تعامل آن با متعه چیست؟ 

  در هرم علمی  مازلو نیازهای اولیه همچون خوراک و پوشاک و اشباع و ارضای نیاز جنسی در زمره گروه حقوق اولیه  و ضروری انسان است. که در صورت برآورده نشدن منجر به محرومیت‌ها و معضلات می‌شود. کسی که تشنه باشد آب می‌طلبد. خسته باشد می‌خوابد... و نیاز جنسی به تبع آنها ملاحظه چندانی با تدبیر ندارد. چون عطش درونی فرد است. منتهی در شریعت اسلام برای پاکی نسل و سلامتی عفت در جامعه مدرن، ( ازدواجهای محارم و ضربدری چیزی که مجددا در حال رسم شدن است و در جاهلیت بود یعنی قرض دادن زن به همدیگر و زنا و... منسوخ شد و بجایش :) ازدواج فعلی با دو رویکرد موقت و دائم تعبیه شد که فشارها برای ارضا ی نیاز جنسی برداشته شود. 

تا آب تصفیه شده و پاک هست کسی آب گل آلود و فاضلاب و خون و... را نمی‌خورد. اولویت با آب سالم و گوارا هست. نیاز به آب برای رفع تشنگی و پاکی است. در اولویت بعدی در صورت نبود آب سالم و بهداشتی آب رودخانه و... است. بنابراین ازدواج موقت ضرورت جامعه است و با این اوضاع نابسامان اجتماعی باید به آن توجه بیشتری شود.

  

 دوستــی 

 محبت امری قلبی است کسی که نسبت به کسی علاقمند می‌شود حساب همه جایش را می‌کند و رابطه را پی می‌گیرد و تعاریفی از این ارتباط برای خودش دارد. اگر احساس میکند رابطه دو سر باخت است و مضراتی برایش دارد رابطه‌اش را رها می‌کند. و اگر احساس می‌کند رابطه مزایای سالم و حلال بهتری هم دارد به تداومش می‌اندیشد. بستگی به حجم دوستی و همگرایی طرفین دارد.

 بنظرم مقرر نیست انسانها پل‌های سعادتشان را خراب کنند تا به نام حیا و یا بنام شجاعت در زندگی به ریسک و تلخی دلخوش باشند. دلخوشی همان لذت از آرامش است. کسی که آرامش ندارد گداست. دیدید کسانی را که میلیاردرند ولی از دست نگرانی‌ها و داشته‌هایشان آسایش ندارند؟ اگرعلم و حیای ما آفت آرامشمان شود، می‌شود حجاب و گمراهی. اگر نداشتی‌های ما باعث ترس ما شود این می‌شود کفر. کفر و حجاب عین هم هستند دو روی یک سکه. دوستی و عشق  مهمترین سرمایه افراد در زمین و آسمان است. عشق انسان به انسان که طرفینی باشد زیباترین بخش آلبوم زندگی هر بنی بشری است. پس مهم تصمیم و تحلیل ما ازآینده این روابط است. 

و البته در این دوستی‌ها ممکن است تعاریفی از یک زن توسط یک مرد بشنوید که این فرد یا زن آدم خوبی است. منتهی چون طرف زن هست مغضوب علیهم می‌شود و هم احتمالا مرد مورد سوء‌ظن  قرار می‌گیرد.  مسلمان باید خود را از مواضع تهمت‌ها مصون بدارد.

 بنظرم دختران نسبت به زنان متاهل از آزادیهای بیشتری برخوردارند. با زنان شوهردار ایجاد علاقه عاطفی و صمیمیت کردن شایسته نیست و گفتـگو فقـط در حــد متـوازنـش لازم اسـت. زن شوهردارهرچه ارتباطش با غیرمحارم کمتر باشد زندگیش بهتر است. شاید این محدودیت مصونیتش است. اما دختران در مسیر انتخاب و رویش هستند و طبیعی است که با حفظ جوانب شریعت آزادترند.

تفـاوت آزادی مـرد و زن در مسـائل جنسـی و نیـازهای عـاطفـی چیسـت؟

 بنظرم آزادیهای مرد بخاطر نیازهایش بیشتر است. مرد می‌خواهد نهایت لذت را در آمیزش بعدی تجربه کند. بسته به اشباع نیازش می‌خروشد. مردها خود بخود ذهن جنسی فعال دارند اما زنها تا به کار جنسی دعوت نشوند و یا تحریک نشوند خنثی هستند. زنها با یکبار تا دوبار آمیزش در روز یا کمتراحساس اشباع شدن دارند. زن بخاطر عشق و عاطفه‌اش به کسی بند می‌شود که دوستش داشته باشد. مردها تعصبشان ناشی از تسترون خونشان هست فطرت مرد تقریبا تنوع طلب هست. و احساسات مرد همچون مایعات روان است و زن باید روانی‌اش را در کاسه حلم و احساس و لطافت خود سکون دهد. اگر مردی به آرامش و سکون جنسی نرسد دچار بیماری می‌شود و دلیلی بر افسار گسیختگی‌اش هم نیست. و زنان هم همینطورند اگر نیازشان به درستی بر آورده نشود به فساد کشیده می‌شوند. زنها بعد از بلوغ جنسی و تکامل جسمی همانند میوه‌های رسیده‌اند و باید زود برداشت شوند. اما زنهای تنوع طلب هم باید زندگی سخت خودشان را داشته باشند که خیلی کم هستند بالتبع از عده‌ی شخصی خارج و در تملک دیگری قرار می‌گیرند. که برای خودش هم خسته کننده است چون رحِم زن انسان‌ساز و نسل آفرین است. عشق و هستی زن به زایش اوست. عفت ورزیدن برای زن فایده‌اش اینست که می‌داند همه لذتش در زندگی، فقط لذت جنسی نیست. لذت ایثار کردن، لذت معشوق بودن و... حب فرزند، لذت طلا و لباس، لذت محبت  لذت شهرت و... زن با یک وعده عاشقانه آرام می‌شود و غالبا به هیچکس نمی‌تواند فکر کند اما یک مرد می‌تواند وعده عاشقانه متعددی در ذهنش داشته باشد. برای مرد بهترین لذت پس از شهوت، شهرتش هست که بعضی‌ها شهرتشان همان شهوتشان هست. البته این خصلتهای کلی مرد یا زن باعث می‌شود تا عشق و محبت شعله در وجودشان بکشد و همدیگر را تحمل کنند و بخواهند... 

با نگرشی که بعضیها به زن دارند دلم برای زنها می سوزد چون با دیدگاه ابزاری به زن در حقیقت او را فقط به اندازه زیبایی فیزیکی‌اش ممتاز می‌دانند و یا بخاطر همین زیبایی از جامعه محرومش می‌کنند تا منشا گمراهی دیگران محسوب نشوند. و یا مورد سوء‌استفاده متجاوزین قرار نگیرند. حق زنها این نیست که بنام دینداری و مومن  بودن در منگنه باشند. به آزادیهای منطقی زن باید بها داد. و به محدودیتهای منطقی‌اش نیز نباید به چشم تحقیر و اسارت نگریست.

کسی حق ندارد از آبروی زن و مردی سوء‌استفاده کند و آن را نزد زن یا مردی دیگر خوار و زبون کند یا اینکه نسبت ناروایی به او بدهد. چون حفظ آبروی اشخاص توقع منصفانه‌ای است.

                                                                ادامه دارد.........

                                   حــمیدرضـا ابـراهیــم‌زاده   16/10/1391

 

__ از آنجایی که کلیات این طرح بصورت پرسش و پاسخ و مصاحبه بوده است. و تلخیص و ساده‌نویسی شده است امکان دارد جاهایی در ویرایش و انتقال مفاهیم رسا نباشد. ضمن پوزش خواهشمندیم موارد انتقادی را منعکس فرمائید. قبل از آنکه قسمت بعدی این مصاحبه در این مجله آورده شود شما نیز میتوانید سوالاتتان را مطرح نمایید تا در قسمت بعدی پاسخ سوال خود را دریافت نمایید.

  مدیریت وبـلاگ دایــره مینـا




  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بهشت راه آسانی است.1

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ق.ظ

راه بهشت آسانی است

چکیده و خلاصه مقاله : تسامح و تساهل 

انسان موجود انتخابگرو مختار است و به همراه راهنمای کامل  و مطمئن، بهترین خواهد بود.

امام موسی صدر: بهتر است بجای گفتگو بگوییم گفت و شنود.

تکرار کلمه قل  و مشتقات آن در قرآن 332 بار است ، یکبار گفتن و دو بار شنیدن.

مشارکت : اساس حرکت اجتماعی و تحول و همزیستی است

حقیقت دین : برای مصلحت بشر است.

تســـامح و تســاهل

جهان امروز و نیاز انسان به روابط اجتماعی .

  توجه قرآن به تکرار کلمه قل نشان دهنده ارتباط اجتماعی و فرهنگ  گفتگونهادینه شده است. یعنی درک و جذب گفتگو شایسته‌تر است.

تسامح : شاید گونه ای از تلورانس غربی باشد.

تسامح و تساهل :  انتظار پیامبر ازامتش است.

دین اسلام بنیان صلح و آرامش را درکرامت انسان می بیند و چنانچه اگر انسانیت نبود دین خواهی وجود نداشت.

برای انسانها تکالیف شرعی طاقت فرسا نیست. و به اندازه توان هر فرد به او تکلیف داده‌اند. هر کسی که استطاعت بدنی و فکری دارد مامور به تکلیف می‌شود.

تحقق و ارزشمندی ادیان تکامل و نزدیکی به فطرت و ظرفیت انسانهاست.

قرآن: در دین برای انسانها تکالیف طاقت فرسا نیست. یعنی آســان‌گیـری دیــن همـان رحـــمـت خــــداسـت. اســلام منشــأ همــه خیــرات برای آدمیــان اســت نه آییــن دســت و پـاگیــر.

 راه دین راحتی و همواری است یک راه هموار که متناسب با دانایی انسان و شرافت اوست. و تمایل به آسانی و راحتی دارد ولی از تجاهل و سستی و خمودی و بی حالی جداست.

یُـسر یعنی شریعت سمحهه سهله است.

آیه روم 30: پـاکـدلانـه روی به دین بیاور، این فطرت الهی است که مردمان بر وفق آن آفریده شده‌اند ، در آفرینش الهی تغییری راه ندارد این دین دستور است ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

دینی حنیــف است که سرچشمه و محــور تعادل باشد. حنف یعنی تمـایل و تعـادل . تمایل هر دو پای انسان در راه رفتن، که باعث می‌شود انسان بتوان با حالت تعادل راه بپیماید.

 

علامه طباطبایی می‌فرماید: جان تو و جان فطرت.

دین سنت حیات است. سنتی که راه سعادت و شقاوت انسانها را نشان میدهد.

اگرافراد مختلف در جوامع مختلف در زمانهای مختلف متغییر نبودند بنابراین هیچ کمالی وجود نداشت و انسانیت از نقص متوجه بسوی کمال نمیشد.

چیزی که میخواهیم اثبات کنیم : جوهره و اساس سنت دینی عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت برای رشد و تکامل.

  فطــرت : دیــن خــدا

گرایش ایمانی انسان همان فطرت اوست.

 آفرینش انسان و ساختمان وجودی آدم متکی بر گرایش ایمانی و معنوی است.

خداوند پیامبر را به کناره‌گیری و عزلت جویی نفرستاده است. بلکه  ایشان را بر آیین حنیف  سهله و سمحه برانگیخت.(انی بعثت بالحنیفیه السمحه و سهله)

امام زین العابدین  : اهل سمحه و سهله را همان ملت ابراهیم معرفی میکند.

شریعت سهله و سمحه آیین زندگی است، این  شریعت حیات طیبه است. کسی که از فطرت الهی خویش دور می‌شود از یاد خدا فاصله می‌گیرد زندگیش در سختی خواهد بود.(طه 124)

 

در اساس اعتقادات تساهل نیست. و اسلام سختگیری و مشقت را بی‌مورد می‌داند.

 

تساهل: همدیگر را آسان گرفتن                      ساهله : آسانی کرد با او

تسامح:با همدیگر آسانی کردن                       مسامحه : آسانی کردن با کسی

 مدارا کردن مورد تأیید اکثر فرهنگها قرار گرفته بویژه در بین ایرانیان.

خداوند از پیامبر می‌خواهد مشقت و غل و زنجیرها را از پای مردم باز کند (یعنی انحرافات، خرافات، اعتقادات خشک و ... را از دل و جان مردم دور کند. )  (اعراف157)

 شیخ طوسی : یسری را بهشت معرفی میکند. که فرجام رفتارهای نیکو منتهی به بهشت می‌شود. (سوره لیل واعلی  واژه یسری)

مراد از آسان کردن، آسانی کردن خود پیامبر است منظور این است که فطرت آن جناب را آنچنان صافی کند که جز طریقه آسان را انتخاب نکند طریقه‌ای که همان طریقه فطرت است از سایر طرق تشخیص دهد.

 طبرسی در مجمع البیان: آسانی کارنیک بدین معنی است که خداوند پیامبر اسلام را بر بشریت آسان که همان حنیفیه است موفق میکند.

 علامه طباطبایی: یسری؛ خصلتی است که در آن آسانی باشد و هیچ دشواری نداشته باشد.

 قرآن: اگر از ایشان در طلب رحمتی که در آن امید بسته ای رویگردان شدی با آنها به خوشی سخن بگو.(آل عمران 159)

 تسامح : به معنی بی غیرتی و تخطی از شریعت نیست.

 خداوند ازپیامبر میخواهد با محبت و ملایمت رفتار کند. با مردم صبور باشد. فروبردن جــرعه‌هایخشم توصـیه اکید خـــدا به فرســتادگانــش است.



 یونس در هنگام مناجات با خدا مالامال از خشم بوده است که خداوند میفرماید: تو اینـگونه بـاش.

در حقیقت  فرموده ذات حق نهی از سبب خشم است و سبب خشم این است که آدمی کم حوصله باشد و در آمدن عذاب برای دشمنانش عجله کند.

فرعون(رامسس دوم) کسی است هم خود را خدا میدانست و هم غیر از خود کسی دیگر را خدا نمی‌دید.(=نهایت طغیان)

شیخ طبرسی و شیخ طوسی: فرعون مرزهای گناه و نافرمانی خدا را شکسته بود.

از عــادات ستمگران: وقتی با خشونت آنها را مورد عتاب قرار دهند، بر سرکشی و ستم می‌افزایند.

خداوند به موسی امر میکند در مواجه با فرعون به نرمی سخن بگوید.(طه 43و44)

اسلام به عنوان نمونه و سرآمد ادیان احکامش را متین قرار می دهد تا انسانها به آرامش برسند.نه بواسطه قوانینش گروهی بر گروه دیگر پادشاهی کنند.

مسلمان در اجرای احکام و اصولیات و دفاع از کیان نظام الهی هرگز مسامحه نمیکند.

 کفار و محاربین باید در شما شدت و قدرت را احساس کنند. (توبه 123وفتح29)

 هم مسامحه و هم شدت عمل  هرکدام در جایگاه خاص خود لازم وملزوم هم هستند، شدت ومقاومت فقط برای کفار ومحاربین اسلام و مجرمین جایز است. البته به اندازه جرم وفسادشان.

 از دیدگاه قرآن، دین و ایمان هیچگاه با اکراه محقق نخواهد شد.

 مهربانی و برخورد پیامبر عامل مهم نشر اسلام و تحقق وپیروزی اسلام بر جاهلیت دوران پیامبر بود.

 منابع :

- سخنرانی های امام موسی صدر

- حکایت همچنان باقیست.  دکتر سعام

- مقاله  جستجوگری و حقیقت پژوهی در داستانهای قرآن (حمیدرضا ابراهیم‌ زاده ) 1378

- مقاله پژوهشی مقایسه آزادی اسلام و غرب (حمیدرضا ابراهیم زاده ) سال 1377 

-  مقاله پژوهشی گفتگوی تمدنها (مولف : حمیدرضا ابراهیم زاده )سال 1380

- مقاله اندیشه‌های تمدن ساز(حمیدرضا ابراهیم زاده )سال 1382 

- پژوهش تعامل بین اندیشه‌ها و تمدن در گفتگوی ادیان(بر اساس مقاله گفتگوی تمدنها - حمیدرضا ابراهیم‌زاده ) مردادسال 1382 

- تسامح و تساهل نگاهی دوباره به اسلام (مولف: حمیدرضا ابراهیم زاده ) سال1382

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دلخوشی حمید

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۸ ب.ظ

 شرحی برآیه 15 سوره فاطر


انسان مهم ترین  دلخوشی خداست
وخدا بهترین هارا برای دلخوشی اش می خواهد ورصد می کند

- یاایهاالناس
انتم الفقرا الی الله
والله هوالغنی الحمید- فاطر15
بعضی از صفات وقتی کنار صفت دیگه میان باعث تکمیل  حق و  وفور فهم ولذت میشه و تعادلی  برای لطافت پذیری وتوجه تام به دلخوشی هاست

مثلا  درآیه
یا نار کونی بردا وسلاما علی ابراهیم- 69 انبیا
مواجهه واژه ی برد و سلام برای آقای ابراهیم خلیل الرحمان دربحبوحه پرتاب شدن درآتش جالب است .
خدابه آتیش  امرکرد برای ابراهیم  سرد باش. و به ناگه گفت  وسلاما. سالم برسونش  تا یخ نکنه.
 سلام  دراینجا مصلح برد هست.
مثل  خیلی ازمصلحات غذایی که سمیت ونفاخیت غذایی را رفع می کند تا  بدن جذب آسان تری از آن غذا داشته باشد وتاذی نشود

من گاهی وقتها ازاین حرفهای خدا دلم غنج میره اصلا ادبیات معنی نداره ادب عشق راببین چقدر لطیفه؟
-فقر انسان درهمه ی حوزه های زیستی  اظهرمن الشمس هست.
فقر درزیستن. وسلامتی. فقر دراندیشه. فقر در حضور و وجود . فقر در ادب . فقر درمال ودارایی و...همه جوره  انسان  جماعت بی چیز است.
چون هم می میرد ووامی گذارد هم مریض می شود ووامی گذارد هم فراموشی اش می گیرد ووا می گذارد

انسان بازنده است.
قمارباز به معنای اتم خودش/
انگاراز ازل با بازندگی  زندگی کرد.
والعصر.
ان الانسان لفی خسر...
اما درکنارش  :کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام هم هست
هرکه قطره وجود خودش را به دریای وجود اعلا وصل کرد به او می گویند اقیانوس.
بقول مولانا
قطره ی دانش که بخشیدی زخویش متصل گردد به دریاهای خویش
وجود قطره ی  فقیرانسان  بااتصال به اقیانوس ذات اقدس ربوبی پر و متعالی می شود

اقیانوس مملو از قطرات متحد وبی ادعایی هست  که برساحل کفر وخشک سیلی می زنند ومیگویند  بیا درماذوب شو....
ساحل ازخاک است وقطره ازآب
اما اقیانوس خدا غنی است اونم پسندیده
خدا وند غنی حمید است 
 خیلی ها غنی هستند اما گستاخ وبی ادبند
دانشمندند. دکترا دارند ایت الله میشوند.میلیاردرند. و... اما خیلی مشمئزکننده اند
اما وقتی یک ثروتمند سخاوتمند. پزشک مودب.ایت الله رئوف و...را می بینی ریه هایت پرمی شود ازهوای سرخوشی...
خدا ثروتمند ازهمه لحاظ پسندیده است....
 آدم حال میکنه ازش چیزی بخواهد اونم به همه جوانبش نگاه میکنه ومیده.
 بچه 5 ساله میگه رانندگی کنم باباهه بهش رل خودسرانه نمیده. مینشونه بغلش بهش میگه فرمون را دستت بگیر  دخترم یا پسرم. ...
بعد میگه یه بوق بزن...
بچه اشباع میشه بهش آسیب هم نمی رسه شماهم همچنان محبوب بچه هستید.
اونم  درکش را پیدا میکنه که باید درپناه وبه پشتی شما  رل دستش بگیره
میدونید چرا؟
چون مدبری که اونو پشت فرمون نشونده به همه ی جوانب امنیتی اش فکر کرده.

خدا در دادنی ها همینه.
ادعونی استجب لکم
ازم بخواه تا بهت بدم
 همه جوانب  سلامتی مارا بررسی میکنه که کاردست خودمون ندیم یا مورد اشمئزاز وآزار قرار نگیریم
واذا سالک عبادی عنی فانی قریب
اجیب دعوت الداع اذا دعان
فلیستجیبوالی
ولیومنو ا بی
لعلهم یرشدون- بقره  186
 می فرماید:
 وچنانچه بنده هام. دلخوشیهام  ازت درباره ام پرسیدند وخواسته ای دارند
 بهشون بگو من اینجام.  هنگامیکه   درخواست کننده ای خواسته ای دارد  اورا پاسخ می دهم
پس باید مرا بپذیرند ومرا باورکنند تا به مقصد برسند...

خوبه  که خدا حمید هست وحمیدرضا نیست..

حمیدزضاابراهیم زاده
20تیرماه1394

*تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصار مولف می باشد
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

به یاد بانوی باران استاد قمشه ای

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۷ ب.ظ


اوست جاودانه تا ابد

 امام پارسایان فرمود:
من علمنی حرفا  فقد صیرنی عبدا

غلام آنم که آب دانش به حلقم  نوشاند

 با خبر شدم استاد عزیزم سرکار خانم مهدیه ی الهی قمشه ای دار فانی را وداع  گفته اند.




این ضایعه اسف بار را خدمت خانواده بزرگوارشان وهمه شاگران وعلاقمندان مکتب قمشه ای تسلیت عرض می نمایم  واز ذات باری تعالی علو درجا ت وشادی روح آن بانوی مکرم را دارم

حتما همشاگردی های عزیزم یادشان هست که:

سالهای 1376-78  بانوی ما در جلسه تدریس، مبحث فتانت مرگ را از منظر ادبیات مولانا وسعدی وحافظ  و نصوص ومتون دینی ،جلساتی ممتد را دراین مقوله  تدریس  فرمودند

ایشان موضوع مرگ را برای بشر ابتلا و پلی برای رسیدن به تکامل تشریح کردند که درگذر ازاین پل مسافر دنیا با بال قدسی  وروح خشنود به آغوش مهر آفرین برمی گردد


شادروان حضرت سرکار استاد  مهدیه خانم الهی قمشه ای

فرزند مجتهد عالیمقام وفیلسوف اندیشمند  آیت الله علامه میرزا مهدی قمشه ای و خانم طیبه تربتی الهی در سال 1316 درتهران متولد شد ودر نزد والدینش  علوم قرآن وادبیات را بصورت هدفمند ومدون  به فرجام رسانید

ایشان یکی از معدود شاگردان  ومحققان عرفانی  مکتب مرحوم پدرشان هستد که در مثنوی شناسی حضرت مولانا و تطبیق آن با قرآن کریم به تبحری ژرف نائل آمد

از دیگر اساتید ایشان علامه محمد تقی جعفری . استاد جلال الدین همایی. استاد شفق . استاد  دکتر حسین آقا و اقا مرتضی  قمشه ای  وصدرالدین محلاتی هستند.

تا آنجایی که به یا داد دارم دردامن پر مهر خود شاگردان بسیاری را تربیت کردند که بر منهج فکری ایشان قائم وبر مسیر ایشان مداوم هستند


از آثار ایشان می توان  به اشعار ومجموعه ی یادداشت ها وسخنرانی ها ومحاورات و جلسات ایشان  اشاره کرد بااینحال مشهورترین آثارمنتشره از ناحیه ی ایشان :

  • بهار عشق: منتخب اشعار، نشر: خط زرین (۱۳۸۷).
  • معبد عشق، مجموعه اشعار،   نشر: علم (۱۳۸۲).
  • کربلا وادی عشق، سروده: مهدی الهی قمشه‌ای، بازسرایی: مهدیه الهی قمشه‌ای، نشر: فاران (۱۳۸۸).
  •  خاطرات من با پدرم

روحش شاد ویادشان گرامی باد



حمیدرضاابراهیم زاده

19 تیرماه 1395



* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

داعش مرده است

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۹ ب.ظ

داعش مرده است

زیرا فکر پلیدشان حیاتی ندارد

اینان وهمه ی جائرین وستمکارانی که ازکلمات حق اراده ی باطل دارند مرده اند

زیرا حق زنده است وباطل نابود شدنی

فتاوی ومبانی مستندات  واستنباطهای آنان ازدین فاقد پشتوانه معتبر است

اجتهاداتشان فاقد تطابق با قران وسیره ی نبی اکرم وصحابی رسول خدا وخلفای راشدین است

همه جهت ها  ورفتارهایشان به مرگ والحاد ختم می شود

آنان درجهل خود مرده اند

به فتوی  اهل دل می شود برآنان زنده نمازمیت خواند البته اگر ازانسانیت خارج نشده باشند

تفکرمنحوس داعش در قتل انسانها وکودکان وبی گناهان. غسل البول. جهاد النکاح و....

نه تنها ضد اسلامی است بلکه کاملا ضد انسانی است

داعش مرده است

چون انسانیت را فراموش کرده است....


        حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 سی آبان 1393

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مناجات ابرار

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ق.ظ

پروردگارا!


تو بزرگی و امید بخش و سزاوارترین معشوق برای دلبستن ...


خدایا!


تو تنها الهه‌ی همه قدرتها و زیبایی‌هایی و ماناترین واله و شیفته‌ی مخلوقت انسان هستی ...


الهی!


تو بزرگی. و بزرگتر و توانمندتر و مدبرتر از تو هیچ بزرگ و مقتدر و مدبری نیست.


هنگامیکه بخواهی ببخشی، بی‌حساب می‌بخشی .


و هنگامیکه بخواهی بیامرزی و عطا کنی، هیچ دلیلی برای دلت دلالت نمی‌کند.


مهیمنا!


بمن توانایی عفو بی‌چشمداشت راعطا کن و تحمل چشیدن جرعه‌های تلخ شرنگ بی‌وفایی و هجران دوست داشتنی‌هایم را.


معبودا!


به نگاه ناگاه تو دلبسته و امیدوارم. که مرا در ناگواریها تنها نمی‌گذاری.


تو بزرگی ، بلند مرتبه تر از الله اکبر ذهنم و عمیقی عمیق‌تر از ژرفای اقیانوس آرزوها و امیدهایم.


وقتی که می‌بینم عظمت و ژرفای مصایب و دلخوشی هایم از تو بزرگتر نیستند.


وقتی که می‌بینم تو بزرگ و سرپرست و وکیل و قاضی  وشاهد مهربان من هستی.


می‌انگارم که خوشبخت‌ ترین و خوش شانس‌ترین  انسان تمام دنیا هستم.


می‌گویم الله اکبر!

که کلید واژه‌ی همه ظرافت‌ها و زیبایی‌ها و دارایی‌ها و بزرگواریهایی.

و تنها یاورم در همه فراز و فرودهای مسیر بزرگ شدنم هستی.


باز می گویم «الله اکبر» که رمز این طنین. بیگ بنگ هستی را کلید زد...

این اولین آوازی بود که به گوشم خواندند تا بدانم هیچ مصیبت و دلخوشی بالاتر و بزرگتر از تو نیست.

باز می‌سرایم نغمه‌ی «لااله الا الله » را که نفس من  به سوی تو باز می‌گردد.

و همین آخرین واژه‌ای است که بر گوشم خواهند خواند که هیچ ماوایی جز تو ندارم.

لطیفا!

کریما! 

رحیما!...

بخاطراینکه مرا و دوستانم را و دلخوشی هایم را در آغوش لطیفت محافظت می کنی از تو سپاسگزارم.

                         

                   12  دی ماه 1392 حمیدرضاابراهیم زاده



تمامی حقوق نشر برای مولف محفوظ است.



  • حمیدرضا ابراهیم زاده

کیش ومات

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ب.ظ

 

   به بهانه درگذشت پدر بزرگ عزیزم:

در بدرقه ات
ماه نهان
ازبیابان مغان
تا سرکوچه ی جان
غمزه کنان
رقص کنان
 می آمد
 مه من
ماه هویدایی من
شه من
شاه سویدایی من
قمر و
شمس من و 
 شاه شمشاد قدان
آه من
جاه من و
خسرو شیرین دهنان
جان  فدای قدمت
قامتم دال برای   الف قامت تو
شور بنه
عشق بیا
عشوه نما
هستی ام کیش شد و
مات شدم
از غم غیبت تو...



حمیدرضاابراهیم زاده
12خرداد 1395
 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده