دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

انبیا وفتنه ی شیاطین

يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ ق.ظ

لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿ حج: ٥٣﴾
هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگ دلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفته‌اند!

ماهیت جنَی شیطان از آتش است صراحتهای قرآنی را ببینید که می فرماید :

شیطان گفت:
خلقتنی من نار وخلقته من طین - ص76
و کان من الجن ففسق عن امر ربه - کهف 50
 
طبیعت آتش ؛ ذوب کردن و پختن. سوزاندن. گرم کردن. جذب و ساختن است.
طین و طینت بشر از خاک است.

فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ ﴿الصافات: ١١﴾
انسان از آب و گل درآمده بسان کوزه ای است که ساخته شده و کوزه ی بدون سفر به  کوره هرگز کوزه نیست. بلکه با هر نم و و ضربه ای  فرو می پاشد وخاک وخمیر می شود.
همه انبیا و رسل از جنس بشرند.
همه از خاک و در خاک شدند و می شوند.
فتنه ی شیطنت ابلیس  مهندسی خدا نبود. اما نمی تواند از مهندسی خدا خارج باشد.
مثل خط خطی کردن کودکی در صفحه سفید کاغذ است که هر چه خط خطی کند در داخل همان صفحه است. اگر شما ذهن خلاق و خیَالی داشته باشید می توانید از خط خطی های کودکانه اش شکلهای زیبایی درآورید.
این نظام خلاقانه ی شما دلیلی بر تعمد و جبر حرکتهای طفل نیست بلکه خلاقیت خود شماست که کودک را در مسیر تکامل خلاقیتش به تکامل می رساند.
شیطان هم از این خط خطی ها در صفحه ی تکامل بشر می کند.
حالا با عنادی که باتوجه به حس خودبرتری و حسادت و غروری که در خود دارد کارهایی را انجام می دهد.
اما اگر خلاقیت. جباریت. جمال و جلال خدا بر او و ما حاکم نبود ممکن بود این کوزه در این آتش از شدت داغی و گرما تغییر هویت دهد.

پناه بردن به خدا
توکل بر خدا یعنی اینکه ما صاحب و سرپرست داریم.

وعلی الله فلیتوکلوا  ان کنتم مومنین
حالا اگر این سرپرست را
باور دارید به او اتکا کنید.
وجود مقام یونس نبی هم همین  حالت را داشت
و هو مکظوم و مذموم  بودنش. 

فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾
لَّوْلَا أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿القلم: ٤٩﴾ 
لنبذ بالعرا؟؛
طبیعی است که خشم. دلسردی.و...که از ایشان تراوش شد جزء برنامه ی رسالت او نبود.

پختگی یونس در شکم ماهی حاصل شد!
جناب ذالنون. در سوره نون والقلم ،آقای  یونس هستند.

در سوره انبیا ذکر یونسیه یک دریایی از معرفت است.
در فص حکمت و کلمه ی یونسیه این حکمت مهم است که یونس هم همراه با مردمانش پخته شد. اما از یونس توقع آن می رفت که باتوجه به رسالتش بردبار تر رفتارکند.

جناب ایوب و یعقوب ....هم ازا این کوره عبورکردند.
شیطان بیشترین آسیب را به ایوب زده است.
ایوب از بدنه ی مردم بود اما خداوند او را پخته تر از این می خواست وهمان  شد.
هیچ پیامبری از سختی و آزمایش مصون نبود.

همه ی این بازی هایی که شیطان برای انبیا درست می کرد در حقیت پناهندگی محض آنان به خدا را می رساند.

یحیی. مریم. مسیح و مصائبشان به همان اندازه ی مصائب یونس. یوسف. یعقوب. موسی و ابراهیم است.

وجود نازنین رسول خدا هم آسیب های فراوانی از شیاطین جنی وانسی دید.

همه پیامبران از طائفه وقوم  خود نگران و ناراحت و شاکی بودند.  و می توانیم بگوییم که احساس  ناگواری های شخصی وکالبدی شان موجب شد این بلاها سرشان آمد.

اما پیامبراسلام "رحمت للعالمین" بود
"حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم" بود  (توبه 128)
اینقدری که رسول اکرم  برای همنوعان و پیروانش دلسوز و دلرحم بود خداوند به او رحمت برای عالمیان لقب گذاشت.

طبعا آنچه که به پیامبر آسیب می رساند ناپختگی وخودسری های مردم زمانه اش نسبت به او بود.
پیامبری که همچون  دیگران در بازار راه می رفت. زن داشت. بچه داشت. می خندید. بیماری  ومرگ داشت

پیامبر آدمی بود مثل همه و از جنس همه  ، که فرمود:


وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً « فرقان20».

پیرو جسم کالبدی  همه رسولان حق ،پیامبر اسلام نیز ازاین امرمستثنا نبود وبلکه به همین عواطف  بی اندازه نسبت به اهل ایمان  و هدایت دلخوشی هایش علاقمند بود.

.«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»:( توبه 128)

طبیعی است که درد دیگران به جانش آسیب می رساند....

خداوند روح همه پیامبران را شاد کند و دل پیامبر ماراازما خشنود گرداند. اللهم آمین
 
21 دی1394
حمیدرضاابراهیم زاده

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است .

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

گمشده درخاطرات کودکی

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۱۵ ب.ظ

 

هنوزدلم با خاطرات کودکیم قایم باشک بازی می کند ، هنوز هم هوای کودکی سلسله ام را می آشوبد .

با وجوداینکه همه ی بکارتهای کودکانه مضمحل شده و هیچ چیزی سر جایش نیست ،ولی باز هم نغمه آواز خرامان کودکانی که در نهایت سبک خیالی دنیای خویش با همه کوچکی و بزرگی خیال به تکامل خویش مشغولند مرا قلقلک می دهد .

و چرا رؤیاهایی که از حیاط کودکانه ی حیاتم به کابوس وحشت زندگی امروز گریختند هرگز باز نمی گردند ؟!

گاه یاد دوستان خردسالی و کودکی و نوجوانی ام می افتم .می بینم که از آنها نیز هیچ اثری از نشاط و طراوت و صمیمیت نمانده علاوه بر چند تایی که رخ در نقاب خاک کشیده اند . باقی مانده هایمان در صعوبات درّه نداری و قله ی دارایی زندگیمان کور و کچل و منگ و یابو و زرنگ و.. شده ایم .

به عکسها که نگاه می کنم می بینم :

سمت راست اولی که به طرز مهیبی به دوربین زل زده ضایعاتی شده وهمیشه خدا دنبال آهن قراضه وآبگرمکن شکسته و سماورکهنه می دود وانگار این تمنای سیری ناپذیرمس وپلاستیک وآهن ، برایش اشباع شدنی نیست

یکی معتاد شده وهمیشه به دنبال جیز است .

 آن یکی که تا دیروز فکرمی کردم عاقد شده باشد .طفلک بزاز شده واز بد زندگی، همیشه ی خدا دم در دادگاه طلاق ودفترعقد وازدواج پلاس است ،

این عزب اوغلی ازحمامی بودن نتیجه ی خاصی نگرفته بود.حالا شده سوپری محله شون.

اون یکی چند زنه شده و دیگر اثری از او نیست ، آخرین باریکی از بچه ها درسفرزیارتی آنتالیا ایشان را دیده بود که داشت به افق می نگریست.

کنارش این یکی بزچران زندان قصر شده ،چیزی نگفتن بهتراست .حاشای او دیوار ما.

سمت راستش دروازه بان ما ساقی تشریف دارند طفلکی بچه دار نمی شود و خودش را می کشد که یک انگل به جامعه اضافه کند .

اما این یکی که انگشت اشارت درغاربینی پنهان نموده است.رییس بزرگ شرکتی بزرگتراز آرزوهایش شده و به مستعمره هایش جفنگ می گوید .

پشت سری این آقا هم گفته می شود سرهنگ شده ومدام از معجزات تفنگ می گوید.

وکناردستی اش  همین یکی که خداوند در عطای وسعت پشت لب بالا برایش سنگ تمام گذاشته ، با پولهای یامفت ابوالزوجه وکیل شده و اصلاً هیچ کس را به یاد نمی آورد .

این یارگرمابه و گلستان ما هم انگارعمرش به دنیا نبود. داغش مونده هنوز توی دلم.

میرزا بنویس کلاس ما دادستان شده و تا سلام و اظهار ادب می کنیم می گوید دفعه قبل واسه چی دیده بودمت ؟!

این شامورتی باز مشهور به اصغر گشنه هست ایشان کل سال تحصیلی ازصبحانه ی بچه ها تغذیه می نموده است. یه جورایی دوزیست کلاس ما بود . شده بنگاهی و چه مطنطن و مرتب هم میگه عزیزمی . ارادت...

اینی که دستشو گذاشت روی دوش این شامورتی باز لکن معلم شده و توی راه با خودش حرف می زند ، مهم نیست ازاولش هم باازما بهتران می پرید.

و این یکی که مداد را به شکل سیگار به لبش فرو برده هم آجان شده . موندم بابا ش رد مظالم کیو نداده که گل پسرش چنین شتابان پریشان درخود سنگر ساخته است. طفلک باون سگرمه هاش سیگار را با سیگار روشن می کند و مدام خود را می سوزاند.

بغلی هم مشهور به ... پاکوتاه است عاشق دلخسته ای بود واس خودش . نمی دونم به ورزشهای رزمی آشنایی دارید یا نه . یه روز توی راه مدرسه به خونه درحال متلک پرونی به یه خانم بلند بالا . یهویی دختره برمی گرده به عقب یه تی چاگی تمیز می کوبه به حلق این بینوا... قووووداااا

انگار مخ این بشر رگ به رگ شده. یه دل نه صد دل عاشق ضاربه ی مورد نظر میشه.

به جهنم که بهش نرسید ولی درعوض  پا کوتاه قصه ی ما استاد تکواندو شده .

ازهم اکنون والبته تا اطلاع ثانوی بابای 5تا بچه هم می باشد .

ای بسوزد پدر عشق

بغلی این استاد هم با مرگ وعزای ملت کاسبی کوچکی راه انداخته. بماند که ته صدایی هم داشت. وعقده ی داریوش شدن مونده انگار توی دلش .نکبت چه زبان بازی شده ارواح ...ش.

ای دلها بسوزد برای خانواده ی معزا...!

مبصر کلاس ما خدا ازش نگذره ، شده سلمانی.ازاولش بین بچه ها سرشناس بود.

 آخری سمت چپ ردیف اول بانکی شده واز بالای عینکش چنان به توخیره می شود که گویی اولین بارآدم می بیند.

آن دیگری که پزشک شد مواظب است که دستت به دستش نخورد تا میکروب کنجکاویت به حریم خصوصیش لن ترانی بخواند.

دیگری مدیرکل یک اداره است و دائما در جلسه پشت در بسته می خوابد.

این کچل قلی هم که استاد دانشگاه شده بی خود و بی جهت می خندد و راه به راه بوق می زند و مواظب است کسی با وقتش تصادف نکند.

این موقشنگ که همیشه ی خدا بایک مونث جدید ظاهر می شود . همچنان از جیب اجداد میراث دارش انگل وار تغذیه می فرماید.

اینی که یقه اش سفت بسته شده .گمونم الان ازبچه های بالا ست. کسی هنوز پیاده روئیتش نکرده است.

این برادرکه انگشتهاش را به علامت وی داده بالا مشهور به تیر دروازه ایشان درحال حاضر سوپور می باشند.

این چاقاله هم شده شب نامه نویس سیاسی که مدام حرف مفت و توهم توطئه اش باعث اضافه وزنش می شود.

ردیف دوم اولی مسعود نفهم هست.  که شده مترجم زبان ودارالترجمه زده.منتهی زبونش نه حالیمون میشه نه زبون مارو می فهمه .

کناردستش دلقک کلاس مارا باش رستوران زده ازترس اینکه گوشت الاغ به خورد بچه ها بدهد کسی نزدیکش نمی شود.

مورد داشتیم که یارو گشنه خان میره عرض ارادت و یادآوری عهد شباب . اینم اصغر را می بنده به شیشلیک الاغ میت. گشنه خان که کیفورمیشه دلش میخاد ازطرز پخت این شیشلیک بازدیدی محرمانه بفرماید و مطابق با کنجکاوی ژنتیکی اش که به دایی جان کمیسرغضمفرش رفته.که هیچکی جلودارش نبود. منتها گندش اونجایی دراومد که گشنه خان میره پشت درخروجی آشپزخونه تف هوارکنه.. .چشمش میفته به سلاخ خان وخلاصه زل میزنه به سلاخی واون چیزی که نباید ببینه رامی بینه. چشمتون روز بد نبینه اصغر دیگه انگاربا این صحنه ی دلخراش اکبرشده بود. آبرو واسه دلقک نمی زاره...

ای بسوزه این پدر نداری

اینی که علم یزید کرده تنش هوشنگ شب پره هست تاجر ورشکسته ی فرش هست ازبد زمانه .بی ادبی نباشه مرتیکه افتاده توی بیزینس خاله خانباجی به کشورهای اونور آب .

ای درد بگیره این اجنبی رو و راس همه ی اونا آمریکای جنایتکار.

این پائینی راننده ی آژانس است و داخل ماشینش همیشه ی خدا عروسی است ...

یکی در کارگاه خیالش همچنان شعرهای غم انگیز می سراید و بغل دستی اش که همچنان گاب نه من شیر ده مانده است .

این یکی همچنان چپکی نشسته وفیلسوفانه به دار دنیا بد دهنی می کند کسی را نیافته که نبرد مسلحانه بفرماید.

اینم که عینک پرفسوری نصبیده است بردماغش، عامی اوغلای شاپورشامپانزه است .فعلا حسابدار شهریدار می باشد. اروج خان ازاولش باگنده ترازخودش می پرید.

 

اینم از شاپور شامپانزه که گشاد گشاد راه می رفت. علاوه براینکه جاسوس مدیر بود کارش فروش قاچاقی کالاهای بی تربیتی به بی تربیت های بدترازخودش هم بود. عوضش الان کارمند ارشد اداره راه شد. نمی دونم چرا همش فکرمی کردیم این بشرحداکثر کارگر سیرک خواهدشد.؟!!

ای بسوزه پدر بد شانسی.

اینی که کنارم نشسته ودستش را زیرچانه اش استوار کرده کسی نیست جز فردین جان. فردین که معرف حضورتان هست .داستان دارم باهاش.ایشان سرجهازی من از دوران مزوزوئیک تا الانه.

بگذریم : خلاصه یکی آنقدر پول پارو کرده که خودش را گم می کند و دیگری آنقدر پولدار نشده که خودش را پیدا کند.

چندتایی هم مثل من زیردست و پای اراذل و پولدارها و رییس بزرگ ها و خرشانس ها جا مانده ایم .

ستون فقرات جوانی ما ، درهم شکسته و خبری از عزت و لذت نیست ، به هر کسی که برسیم می گوئیم خوب دیگه چه خبر ؟!

اساساً گذر از جوانی و نوجوانی و رسیدن به عالم پدرشدن ومادرماندن ... می شود نوعی سوختن و ندامت .

کسی نیست که جواب کودکیمان را بدهد که با بی رحمی تمام زیر شلاق زمان برای همیشه جامانده ایم ، و در بازارچه شلوغ مادیات گم شده ایم .

کاش به همراه این همه اختراعات ،می شد دوباره به منوی اصلی بازگردیم .از دست دادن عمر، پدر ، مادر و بستگان و دوستان وحتی فرزند هرکدام غمی و چینی پر پیشانی مان می گدازد و افسوس که در همین گیر و دار کارت دعوت حضرت اجل هم بما می رسد و ما هنوز هم به آرزوهامان نرسیده ایم .

ای بسوزه این دار دنیا که کارش سوزوندن دل ما آدمهاست.!

 

 

 حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 شانزدهم خرداد ماه 1387


*تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تلافی

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۲۰ ق.ظ

 

یکی از حقوق خاص فردی وشهروندی حق قصاص وتلافی است.

وقصاص وتلافی بخشی از زندگی تکاملی انسان است

 

وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٩﴾

جان دربرابر جان چشم دربرابر چشم.  گوش دربرابر گوش ،بینی در برابر بینی ، دندان دربرابر دندان...

 

حقی که هرکس برای استیفای بقا وهویت خود وجامعه اش ازآن بهره مند است.

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا:

أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالْأَنفَ بِالْأَنفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ

وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ

فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ

وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. ﴿المائدة: ٤٥﴾

 

تمام ملت ها دربرابر تجاوز  ازقوانین دفاع  به صورت یکسان برخوردارند

ومشربهای اقتصادی وسیاسی واجتماعی جهان این حق را دربرابر افراد به رسمیت می شناسند

اما برخی ازدولت ها و گروهها واندیشه این حق را با احتساب قوانین تبعیض زا ضایع می کنند.

وحقوق درجه بندی شده ای را  به برای تجاوزات وتعارضات خود خواستارند. وتضییع  حقوق دیگران برایشان مهم نبوده وبلکه لازم به شمار می آید  .

واین گونه است که جهان در آتش جنگ وتبعیض وفساد می سوزد .

این رفتارهای جاه طلبانه  وافکار باطل وانحرافی همیشه باعث  تجاوز وجنگ طلبی شده است.

 

*بسیاری از اقدامات تلافی جویانه  نیز جنایت وجرم وخیانتی بزرگ تر از اصل ماجراست.

مثلا ؛ کسی که گمان برد ویا یقین حاصل کند؛ شوهرش به او خیانتی کرده واو بخواهد برابر با آن خیانت، همان حرکت را تلافی کند . این عمل مجرمانه تراز  تخلف شوهرمحسوب می شود.
ازاین رویکرد بسیاری از تجاوزات باید برابر با  مختصات وشرائط ماهوی وجامعوی  تجاوز پاسخ داده شود
مانند جرم قتل نفس مظلوم. ویا تعرض به خاک وطن .هتاکی به نوامیس ومیراث معنوی یک ملت،که قوانین دفاعی برابر با آن تشخیص وتجویز وسازمان دهی می شود.

 


وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا  ﴿یونس: ٢٧﴾


وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ١٩٣﴾

اما براستی تلافی وتلافی جویی بااینکه حقی انکار ناپذیر است ودرخود خشمی مقدس به نام غیرت را به همراه دارد

وقتی که برای دفاع ازنوامیس ومیراث معنوی خود و دلخوشی هایمان مرتکب قتل می شویم.

خشمی مقدس بنام غیرت به جریان می افتد.

اما همیشه خشم های مقدس نمی توانند با تلافی جویی قبحی را  مهار ویا سرنگون کنند

بلکه اینجا چشم پوشی ها و احکام جایگزین مهرورزانه می توانند علاوه بر مهار والتیام ماجرا از تجدید عمل جلوگیری کرده وباعث تنبه وبیداری گردند.

اگر کشتن بد است وحرمت دارد ،برای قصاص کننده هم باید همان مفاهیم را تداعی کند.

درک این مسئله باعث عفو وگذشت می شود

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى.

الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَىٰ بِالْأُنثَىٰ .

فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ.

ذَٰلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٧٨﴾

 

عفو به  معنای سستی وتجاهل نیست که راه را برای عصیان وتجاوز بیشتر بگشائیم!

بلکه با ندامت و بیداری  جانی، از حق فردی خود دربرابر انجام  تلافی یا واکنش بزه انتسابی گذشت کرده ایم و  قوانین بازدارنده ی  مدعی العموم ،تداوم جنایت را برای  جانی مهار کرده باشد.

عیسای مسیح که لحم نخورد وذوات لحم نیازد همواره  با پندار و گفتار رفتار نیکش ازبروز خونریزی وزیاده خواهی وتوقعات نابجا و تبعیض و تجاوز  برحذر بود وپیروانش را از بزه وآزاربه دیگران برحذر می داشت.

هرگز خونی نریخت وبه دنبال لذت هایش جنبنده ای را نیازد و...

 پیامبر رحمت نیز ازدریچه محبت ومودت با منکران آزادی ها برخورد کردند

دفاع برای آزادی لازم است وآسایش هنگامی به بار می نشیند که دشمنانش از دستبرد وتجاوز به آن ناکام بمانند

 

ثمره درخت آرامش، میوه شیرین رفاه وآسایش وآرمیدن در سایه  امنیت وآسایش است

تلافی ازنوع مدرن وارزشمندش:

  این است که اگر کسی برای پاسداشت کرامت وشرافت وامنیت ما احسانی کرد ،به همان نسبت ویا بیشترقدردان نیکی هایش باشیم.


وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا

  ﴿النساء: ٨٦﴾

وچنانچه برایتان تحییتی دادند پس بهتر ازآن ویا برابر با آن  تحییت شان گویید .

بی تردید خدا وند برهرچیزی حسابگر است.

نیکی را جز نکویی پاسخی نیست. و منشا و قرار گاه بهشت چیزی  جز نیکی ونکویی و بخشش ومروت نیست.

 بهشت نیکی ها همواره پناهگاه وآسایشگاه تان باد./

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

17مهر1394

 

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این کعبه پرستان

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم


کعبه پرستی و امام پرستی عین بت پرستی است.


کور آن نیست که چشم او کور باشد ، بلکه کور آنست که بصیرتش کور است (نبی اکرم - نهج الفصاحه ح 2373)

رسالت نبی مکرم اسلام و همه انبیا عظام برای راهنمایی مردم ، رفاه و امنیت عدالت برای ملت ها خاصه دل بریدن از بت های دست ساز بشر و غیر فعال و انحرافات و خرافات بود.(1)

بت پرستی گاه با سنگ و چوب ، گاه با شخص پرستی و حیوان پرستی و خورشید و ستاره پرستی و پدیده پرستی و جمادات پرستی ... بود و در بین گروهی از مردم بصورت هنجاری رایج بوده است که آگاهانه و غیر آگاهانه در این شرک غوطه ورند.

به همین دلیل انبیا مردم را از پرستش آنان نهی می نمودند و آیات زیادی در قرآن کریم وجود دارند و حتی در سایر کتاب ها ی آسمانی و مقدس نظیر تورات و انجیل نیز به چشم می خورد که بت نپرستید و برای خدا شریک نگیرید .(2)

شیطان پرستی و پول پرستی و مقام پرستی و ترس پرستی هم در جوار این چند گانه پرستی ها و بت پرستی ها از انحرافات سازمان یافته و رایج بین مردمان آغازین و کنونی است . علی رغم همه دستورات الهی باز انسان مترقی در ماده پرستی و پول پرستی و مقام پرستی و شیطان پرستی و خود پرستی بصورت یک ناهنجاری مدون ،در آن غرق است.

گویا همه این انحرافات و خرافات بصورت هنجاری فراگیر در جریان است و از حالت قبیح به حالت نیکو در حال گسترش می باشد.

 بقول مولانا ؛ هر لحظه بشکلی بت عیار برآمد ... دل برد و نهان شد

                   هردم به عبای دگر آن یار برآمد ...  گر پیر و جوان شد

گاهی به تک طینت صلصال فرو رفت  غواص معانی ز تک کهگل فخار برآمد  زآن پس به جهان شد... .

در هر صورت هر نبی و فرستاده ای مشکل خاص زمان و عصر خویش را در هر راه تبلیغ رسالت داشت.(3)

همه انحرافات بسته به نیازهای خاص زمان خویش به هنجار مبدل می شوند. گرچه امروز مادیات پرستی همچون خورشید پرستی عهد ابراهیم خلیل الرحمان و جود دارد همچنانی که در عصر فرعون ، فرعون پرستی بلای ضد بشری بوده امروز به زبان دیگر امام پرستی و شخصیت پرستی و کعبه پرستی ، به صورت بت پرستی مدرن و محترمانه در جوار سایر موارد بیگانه پرستی ، تحت حرکت خیزنده جنگ نرم به سراغ عوام و خواص زمانه آمده است.هر آنچه که باعث شود تا بین خدا و بنده اش حجاب و پرده ای حائل شود قطعا باعث انحراف و خرافه و دگر پرستی خواهد شد .

بقول حافظ؛ میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست     تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

ائمه هدی و معصومین واسطه های غیض حق تعالی و اسباب توسل هستند (4) و یا می توانند باشند.

اما هرگز خود خداوند یا فرزندانش نیستند . آنان روزنه های هدایتند. باب الله الذی یؤتی (5) هستند. 

پنجره هائی که دریافت کننده ی نور حقند و فیلتر و آسان ساز درک معارف الهی.

هرگز هیچ فردی خدا نیست . ویا وابسته نسبی با خدا ندارد بلکه فرستاده و خلیفه منصوب از خداست برای فهم و درک و معرفت . که آن هم محدودیت مکانی ،و ظرف زمانی خاص خود را دارد.

اینجاست که دیدن و بینش (بصیرت) دو عنصر متفاوت و متشابهند . انسان اگر دو چشم سر و دنیا بین نداشته باشد ، کور باشد ، می تواند خیرو شر را از از هم تشخیص دهد  این تمایز و درک همان بینش اوست .

اما اگر فهم و بینش نداشته باشد و نتواند مدرک خیر یا شر باشد اگرچه دو چشم بینای دنیابین را هم داشته باشد کور باطن است. چون به ضرر خود هم تصمیم سازی می کند . بدون بصیرت احساس می کند که کار عاقلانه ای کرده است . در صورتی که قوه تمیز و فرقان در وی هیچ یافت نمی شود.

نبی اکرم می فرماید: هر که از روی بی دانشی (بی بصیرتی) کار کند فسادش از اصلاحاتش بیشتر است.(اصول کافی ج 1 ص 144)

امام متقین می فرماید: ای مردم ، دینی که درست فهمیده نشود هیچ خیری در آن نیست. (بحار ح70 ص 307)

امام باقر (ع) : اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد کنم که فهم دینی ندارد ادبش می کنم .( میزان الحمه ج4 ص1401)

بی گمان عدم تفقه و بصیرت در دین بت پرستی های مدرنی همچون امام پرستی و خود پرستی که هر کدام در جای خود صنم پرستی هستند و تفاوتی بین آنان وجود ندارد را بوجود می آورد . فقط مقدس را در مقابل مقدس قرار دادن و دین را در مقابل مذهب چزاندن است . همان کاری که قرآن را بر سر نیزه می کردند و قرآن ناطق را درک نمی کردند . قرآن در تقابل توحید . شهدا در مقابل قرآن ، امام حسین در مقابل خدا و هزار و هفت مثل حادث شده و امکان اتفاق دیگر . بی گمان یکی از اهداف رسالت امام عصر (عج) همین غبار رو به رویی است که وجود دارند . غبارروبی از حجاب وحائلی که که بین مقدسات باب می شود.

امام حسین که اسوه ظلم ستیزی و میرمبارزه با دین دولتی است و رسالتش برای برطرف کردن خرافات و انحرافات است . خود مظلوم واقع می شود و تا به امروز هم از نام و مرامش برای ظلم کردن سواستفاده میشود. اگر چه جسم و جان امام در کربلا هتک شد و او را مورد ستم قرار دادند . امروز هم از نام و مرام او استفاده ابزاری برای وصال به تمنیات خود بهره ها می برند . مظلومیت امام گویا تمام شدنی نیست ، همه و همه این ستم ها برای اینست که مردم به شدت به پول پرستی و ماده پرستی و مقام پرستی رغبت دارند . 

بقول صائب؛ پشه از شب زنده داری خون مردم می خورد

بر حذر باش که این دست و دهن آب کشان              خانه پرداز تر از سیل فنا می باشند

نظر قرآن به اهل فهم و بصیرت  این است که : ولا ترکنوا الی الذین ظلموا   (هود 113)

خود را نردبان ستمکاری ستم پیشه ها قرار ندهید . بیدار باشید که اسباب ستم به خود و ملت خود نباشید

هدف کشی از قیام حسین (ع) و پایمال کردن مرام و هدف عاشورا و حسین بن علی (ع) ظلم عمیق تری است .

گروهی حسین (ع) وهمه مقدسات را برای رسیدن به تمنیات خود خدا می کنند . حسین و مقدسات را برای نجات خود سنگر بلا می کنند تا هم خود را از انزوا  و آشفتگی و ملال خارج کنند و هم حسین (ع) را بدنام ... /

امام پرستی در عصر خود ائمه در نزد غلات (غلو گران/ غالیان)باب بوده و ائمه با آنان برخورد می کردند و اجازه گسترش  این گونه شرک ها  و خرافه ها را به آنان نمی دادند و چه اینکه خود قربانی همین مبارزات با خرافه و تحریف شده اند.

اگر پاره ای از عقیده ها عقده شوند و یا این که عقده ها لباس عقیده بر خود بپوشند خدا می داند که دردین چه بحران ها و تحریفات و بزهکاری هائی پدید می آید . و بنام دین تمام می شود .

هزینه ی گزاف و کمرشکنی را که امروزه اسلام می پردازد یکی از همان عقده هایی است که همه امت اسلامی در فرق و مذاهب  گوناگون را درگرداب خود را غرق کرده اند . تقلب و غلو و افترا در تعریف دین اسلام و خاصه در قشر مبلغان دینی و عناصر ترویجی باعث بد دینی های گمراه کننده ی پیروان شده است .

گروههای تکفیری و ضد اتحاد اسلامی توسط افراطی گری های مفسرین و مروجین کج فهم دینی سامان دهی می شوند که خواسته قلبی شیاطین جنی و انسی را جامه ی عمل می پوشانند.

اولین مرحله مبارزه مداوم و اصولی با این انحرفات قطعا مبارزه با جهل و بی بصیرتی است .موثرترین شیوه ای که خود انبیا و معصومین بدان تمسک می جسته اند ، قوه فعاله و بالغ فکری مردم را به حقیقت ها دعوت می کردند و این حرکت خود ، بیشتر راه اصلاح را رفته است ...

بی شک در نص اسلام هیچ اثری از انحراف و خرافه نیست و در عصاره آن تحریف راه ندارد . همه معضلات برخواسته از کج اندیشی منادیان و مفسران و راهنمایان تنزیه نشده و تهذیب  نیافته  نا اهل و مدعی اسلام است آنانی که هر گونه دغل بازی و هوسرانی و ماده پرستی را در وجود و دارند و فقط ادعای راهنمایی و اصلاح می کنند، اما مصلحان و مجددان دینی ه عصر این انحرافات و خرافات و غلو و توجیهات را بر خواهند داشت . منتها امت اسلام باید هوشیار باشند که با بصیرت بمانند .

بصیرت با حلال خوردن ، حلال اندیشیدن و حلال عمل کردن جریان می یابد . دشمنی با محرمات و دوستی با واجبات بصیرت را رونق خواهد داد.

بطور قطع رسالت ختم رسل ختم رسالت انبیا بود . و رسما اعلام شده است که رسول ظاهر برای همیشه در سالهای آغازین صدر اسلام در 25 ماه می 632 میلادی 28صفر سال 11 هجری به پایان رسیده است .

و از این پس مجددان دینی از امامان معصوم فقط به تبیین رسالت رسول اکرم پرداختند و هیچ رسالت جدیدی در بین نبوده بلکه فقط  قرآن را شرح و تفسیر دادند. چون اندیشه منزه از عیوب اهل بیت (ع) در جهت حقیقت دینداری بکار گرفته شد ،آنان قرآن را در بر گیرنده همه نیازمندی های بشر در اعصار معرفی کردند و لذا خرد قدسی و تهذیب شده ائمه هدی همان حقیقت قوه ناطقه قرآن است و ولایت باطنی و ظاهری آنان با سید الوصیین آغاز و با خاتم الوصیین به پایان می یابد.

ختم اولیا قطعا در زمان حیات است و روشنفکران و علمای عصر موظفند تمام این نیرو و انرژی را برای فهم مردم  منتقل و معرفی نمایند . مصلحان  وفقها موظفند تا در زمان غیبت کبری دین درست را بمردم بدهند نه نظریه و آرا شخصی خود را ، و نه عقده ها و مطامع خود و پیروانشان را ، بلکه فقاهت آنقدر پدرانه و روشن ضمیرانه به رفاه و امنیت مردم می اندیشد که مردم به تحجر و افراط و تفریط گرایش نیابند.

اسلام راستین در قرآن تعریف شده است و ائمه نیز ناطقان برحقند و فقها و مصلحان و روشنفکران هم می توانند در تبیین این مفاهیم به مردم کمک می کنند . اما هرگز خدا و نماینده خدا  نمی شوند  حرفشان صد در صد خدا نیست .چون بالاخره با دست بدست شدن روایات و مسائل کلامی به شرط و شروط هایی مشروط می شود.

نوع حکومت کردن و زمامداری بر مردم یکی از ضعف های برخی فقها و روشنفکران دینی است.اگر بنام حکومت اسلامی و دینی اشرافیت بسازند دوباره معاویه روی کار خواهد آمد . بجای اینکه رفتار علوی را شیوه خود کنند اگر مشی معاویه را بپیمایند .

بالطبع بنام خدا بر مردم ظلم خواهند کرد . هزینه و خرج روی دست اسلام و مسلمین گذاشتن است. سوار شدن بر گرده ملت اسلامی کار دین اسلام نیست  اسلام بمردم آیین سروری وآقائی می آموزد، سواری از مردم کار منحرفین است که بنام دین به مردم ظلم و ستم کردن بدترین شیوه ستمکاری است .به فرموده پیامبر: حکومت با کفر می ماند ولی با ظلم هرگز باقی نمی ماند. (6)

دیکتاتوری دینی به مراتب خشن تر و مخوف تر از دیکتاتوری غیر دینی است. دین و ولایت هرگز دیکتاتوری ندارد و اصلا قرار نیست که دیکتاتوری را تحمل کند. اما چون عده ای دین را ابزار وصال گشایش عقده هایشان می پندارند بالطبع مردم هم زود هنگام فریب سخنان این گروه مدعی دین مدار و شریعت مدار را می خورند. چون دین بازی و عوام فریبی ابزار اقتدار لشکر نفاق است .

 والذین اتخذوا دینهم لهوا و لعبا و غرتهم الحیوه الدنیا فالیوم ننساهم کمانسوا لقا یومهم هذا و ما کانو بایاتنا یجحدون - اعراف 51

اسلام حقیقتش جهاد و مبارزه با استبداد و استعمار است و سراسر آیات آن مملو از آزادگی و رفاه و امنیت و برخورداری از زندگی دنیوی و حیات اخروی با سعادت است.دین اسلام دین آسانی و رحمت و امنیت است.(7)نه بندگی و برده داری و و بردگی و استضعاف.

انقلاب اسلامی نیز برخواسته از روح آزادگی و رحمت خدا به ملت است و مبارزه با طواغیت خود ساخته و انحرافات و اعمال محبت و ایثار و رفاه و امنیت از اهداف آن است .

حتی اگر این انقلاب و نظام اسلامی هم روزی بخواهد بت وحجاب شود و مردم از امنیت و رفاه و خدا پرستی منحرف شوند قطعا منحرف و ستمکار خواهد بود اگر بنام عدالت اجتماعی اگر بنام استقلال اگر بنام اسلام اگر بنام ایران و ایرانی بر مردم دست زور و فشارو ستم و فساد و تباهی دینی ، اقتصادی ،اجتماعی ، سیاسی ،نظامی غالب شود.

قطعا باید خلیل الله بت شکنی خود این انحراف را بشکند .

هیچ توجیهی برای صدمه زدن به مردم. وامنیت مردم وهتک اوامرالهی پذیرفته نیست .

اگر خدای ناکرده افرادی در نظام خود را به الفاظ دینی و اصطلاحات اسلامی زینت دهد و در درون بد رفتاری ، بدکرداری و فشار و چپاول و خیانت به مردم و اسلام آراسته کنند قطعا نظام و اسلام وابسته ی فرد و افراد خاص نیست و تعلق به اسلام و مسلمین و ایران و ایرانی دارد . بطور قاطع با آن افراد و تیم باید مبارزه کرد حتی باید بخاطر مصالح اسلام و خونهای ریخته شده و نورانیت قلب مردم مظلوم ، خون داد.

مردم بخاطر دین ، استقلال ، رفاه ، امنیت این نظام را پذیرفتند و از این نظام توقع و انتظاری جز این ندارند.

اگر روزی ببینند که طاغوت و انحراف در آن خانه کرده این بت را خواهند شکست.

البته به کمک مجددان دینی و روشنفکران و صالحان دلسوز به امت آن را در هم خواهند ریخت .

اگر دین توسط شخص ، افراد و گروه و دولت و دنیا دوستان و اقتدار نظامیان و عقده روحانیان غیر منزه مصادره و منحصر شود . قطعا حضور امام عصر و مجددان و فقهای دینی را برای فروپاشی این نوع خدعه ها و بت های تمام عیار خواهان است . اگر حوزه های علمیه فقهیه نباشند ، اخلاقی نباشند،مستقل از مادیات دولتی نباشند و روحانیت در آن بی رونق شود و قید دنیا دوستان قرار بگیرند  باید از آن دوری کرد گرچه مدعی ترویج اسلام و تشیع هم باشد

و من اظلم ممن افتری علی الله کذب و هو یدعی الی الاسلام والله لا یهدی القوم الظالمین (صف:7)

بالطبع وجود اندیشمندان و فقهای صاحب منزلت در پیشگاه خدا مانع از چنین حوادث شومی خواهد بود چه در حوزه های دینی ، چه در دانشگاهها و چه در هرم نظام اسلام قطعا بزرگان و راست قامتانی هستند که مانع از اشاعه این تحریفات خواهند شد. ازامام صادق روایت است:

 اگر عالمی را دوستدار دنیا یافتید او را در کار دین خود متهم سازید زیرا هرکه دوستدار چیزی است که آنرا دوست می دارد   (بحار ج 2 ص 107)

امام کاظم به نقل از پدرانش از رسول خدا:

فقیهان امانتداران پیامبرانند تا زمانی که در دنیا داخل نشده باشند گفتند ای پیامبر خدا داخل شدن ایشان در دنیا چیست؟

گفت: پیروی سلطان ، چون چنین شدند از ایشان بر دین خود بهراسید. (کافی ج1 ص460)

البته منظور از حکام وسلاطین همان حاکمان ورهبران ستمکار و نامشروع است.

روحانی و روحانیت باید منزه از کشمکش های جناحی ، ماده پرستی ، مقام پرستی ،شخصیت پرستی ، امام پرستی و ... باشد تا بتواند بدون عقده عقیده اش را طرح کند و بتواند با عقده های نامشروع دیگران مبارزه کند. وگرنه خود روحانیت هم متهم به بت پرستی خواهد بود.همچنانی که در حرم برخی از معصومین و ائمه و امامزادگان بچشم می خورد که بعضی زوار چشم به سنگ های زینتی و آیینه کاری ها و مطلا بودن ضریح و... دوخته اند و بوسه بر هرجای زیبایی می زنند و دلشان غافل از امام و معصومی که ناظر بر زائر است . بنحوی از صاحبان حرم غافلند . زوار خانه خدا هم گروهی به سنگ و پرده و ایوان می پردازند و غافل از خدای کعبه اند .

کعبه جز سنگ نشانی چیز دیگری ندارد

.گرد خدای کعبه بگرد . حقیقت کعبه را باید  در قلب خود جستجو کنیم و نحن الیک من حبل الورید (8)

لذا بت پرستی حتی در طواف خانه خدا توسط مسلمین هم امکان پذیر است اگر تفقه و بصیرت نباشد (9)

نمی دانیم خدا را می پرستیم یا خانه خدا را؟!

حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟      کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود

 

پی نوشت ها

1- قرآن کریم . آل عمران 164 - اعراف 157 - بقره 256 - کهف 29 - مزمل 19 - غاشیه 21 و22 - قاف 45 - فاطر 24 - دهر 3 - حدید 25 - آل عمران 159

2- حج 3 - حج 26

3- انعام 112

4- مائده 35

5- دعای ندبه

6- الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم . رسول اکرم

من دعا للظالم بالبقا فقد احب ان یعصی الله  امام حسن (ع) - (ارشاد القلوب ص76)

لتعاونوا علی البر و التقوی و لا تعونوا علی الاثم و العدوان - سوره مائده آیه 2

7- یا ایها الناس ان دین الله یسر - پیامبر - میزان الحمکه  ری شهری ج2 ص951

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر  -بقره 185

یرید الله لیجعل علیکم من حرج   - مائده 6

8- قاف 16

9- اذا اراد الله بعبده خیرا فقهه فی الدین وزهده فی الدنیا وبصره عیوبه - نهج الفصاحه 157

 

                                                          حمیدرضا ابراهیم زاده- ۶ / ۷ / ۸۷  

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زخم بستر حضرت سیاست

پنجشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۵۰ ق.ظ

 از روز گذشته تا کنون در اندیشه ی نقش کاریزماتیک سیاستمداران در بهبود روابط بین الملل بودم.

ناگهان ذهنم معطوف شد به آقا سید موسی صدر
امام موسای خودمان
طرف رفت گره گشایی از کارهای وامانده یک امت  بکند
اما مدام تهدید شد.
مدام ازخودی ها تا غریبه ها علیهش نقشه کشیدند.
 مدام خناس ها وخفاش ها برای افول چراغ شخصیت وهویتش برنامه ریختند.
وآخراینکه اواخر ماه رمضان  یا همان  اوائل شهریور  سال 1357 به خانواده اش گفت:
  برای  چاره جویی و پادرمیانی  و...می روم وتا قبل ازعید فطر برمی گردم.
شاید وقتی که می  رفت  گمان نمی کرد؛
 ممکن است  کمیته ی مفقودین هم نتواند از سرنوشتش تا40 سال بعد خبری بگیرد
صدرالدین ، پسر بزرگش تا چند روز پس از متوجه شدن ماجرا، به برادر وخواهرهای کوچکش چیزی نگفت.
 تلفن هارا قطع کرد  واز خانه ی همسایه ها ماجرا را پی می گرفت.
آنروزها گمانش نمی آمد که این ماجرا تا سالهای سال  لا ینحل بماند.
نتیجه تصویری برای امام موسی صدر

وقتی آن روزهای داغ به دیدار حافظ اسد برای حل موضوع ناپدید شدن پدر رفت،  گمان می کرد درهمان روزها با پدر به خانه برمی گردد...
اما آقای رئیس جمهور وسایر مقامات جهانی  ماهها و سالهای بعد هم کاری از دستشان ساخته نبود...
شخصیت وسیاستمداری که درجهان  اسلام ودنیای روابط بین الملل کاریزماتیک ترین فرد جهان بود .
 اما هیچ اثری از اونیست .
اینجای کار به شرافت سیاست  بد بینم.
اینجای کار سیاست را نا نجیب می دانم.
اینجای کار سیاست را خودخواهی و استثمار می یابم....
می گویند که مادر آقا موسی تا روز رفتن از این دار، برای  پسرش نماز می خواند.
گریه می کرد
بی تابی می کرد
اینقدربرایش فال یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور خوانده بودند که طفلک همچو یعقوب، نورچشمانش را باخت.
واکنون من از  سیاست  و سیاست ورزان ورهبران دینی و اخلاق مداران جهان می پرسم :
کجاست  سید موسای صدر؟
کجاست صراحت و صداقت وصمیمیت و صباوت سیاست؟
اگرقرار بود با سیاست کاردنیا به فرجام آرام برسد ، ودریای مواج جهان به ساحل امن وآرام زخم نزند؛
پس چرا این همه سال گیتی  ودهر پراز جنگ وکشاکش  شده است
و چرا حضرت  سیاست  به زخم بستر معادلات لاینحل توهم " دنیای آرام وتوسعه ی پایدار جهانیدچارشده است ؟
آیا محبت وعشق و نوع دوستی وکرامت انسان باسیاست همسنگ  ودوست است؟
آیا محبت ونوع دوستی و عشق را می توان به مسلخ سیاست  فرستاد؟
مگر رسول محبت  نفرمود:  هل الدین الا الحب؟
آیا دین داری چیز جز محبت وعشق است؟
آیا هنوزهم می توانیم بگوئیم : سیاست ما دیانت ماست؟
 
حمیدرضا ابراهیم زاده
ششم  شهریور 1396



تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

توصیه ی صادقانه (نگاهی به حدیث عنوان بصری)

پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ق.ظ
 

توصیه‌ی صادقانه

همواره اخلاق معاشرت در جامعه همراه با حوادث روزگار مورد دستخوش جو زمان قرار می گیرد.ومتاسفانه با تحولات خشن آن نیز همراه است.و انسان همواره نیازمند تکریم وتحول وترقی است. وهمچنان به دنبال گمشده اش دنیارا بررسی وفتح می کند.

آنچه که انسان به آن در هر زمانی نیازمند است حفظ کرامت انسانی برای عزت و سعادت خویش است.امامان وپیشوایان راستین وراسخان دانش نیز برای ترویج همین تکریم به وظایف خطیر خود گماشته شدند تا در خدمت انسانیت وعلو مقامش مجاهده کنند.

امام صادق علیه السلام نیز یکی از راسخان دانش وپیشوایان صادقی است که برای تعالی انسان وترویج تعالیم  ارزشمند الهی زندگی خود را همچون اجداد ونوادگان صالحش به این امر موقوف داشته است. این بزرگوار منشوری برای حراست از کیان کرامت انسان دارد که بی شک در هر عصر وزمانه ای پاسخگوی خلاء اخلاقی در معاشرت های اجتماعی وفردی است.  این روایت به حدیث عنوان بصری مشهوراست وبرای هر منش ومرام وآئینی قابل تاثیر وتحسین وکاربرد است.

 متن‌ کامل‌ روایت‌ عنوان‌ بصری  

 این‌ روایت‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ نقل شده است‌، و مجلسی‌ در کتاب‌ بحار الانوار ذکر نموده‌ است‌؛ و دستورالعمل‌ جامعی‌ است‌ که‌ از ناحیه ی  آن‌ إمام‌ هُمام‌ نقل‌ شده‌ است‌، ما:

«ـ میگویم‌: من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما: بهاء الدّین‌ عامِلی‌ قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی‌ را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:

 شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل‌) گفت‌: من‌ نقل‌ می کنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری‌؛ و وی‌ پیرمردی‌ فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری‌ می‌گشت‌.

 او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم‌. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم‌، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام‌، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم‌.

 «پس‌ روزی‌ آن حضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست‌، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند.) و علاوه‌ بر این‌، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم‌. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ می خواهی‌، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش‌، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی‌.

.پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم‌، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش‌، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.

 پس‌ داخل‌ مسجد رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ شدم‌ و بر آن حضرت‌ سلام‌ کردم‌. سپس‌ فردای‌ آن‌ روز به‌ سوی‌ روضه‌ برگشتم‌ و در آنجا دو رکعت‌ نماز گزاردم‌ و عرض‌ کردم‌: ای‌ خدا! ای‌ خدا! من‌ از تو میخواهم‌ تا قلب‌ جعفر را به‌ من‌ متمایل‌ فرمائی‌، و از علمش‌ به‌ مقداری‌ روزی‌ من‌ نمائی‌ تا بتوانم‌ بدان‌، به‌ سوی راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم‌!»

«و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم‌؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر مملو گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم‌. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم‌) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.

 در این حال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم‌؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌.»

«پس‌ چون‌ به‌ درِ خانه ی حضرت‌ رسیدم‌، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت‌. در این حال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری‌؟!

 گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف‌.

 خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است‌. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم‌. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم‌. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین‌! خداوندت‌ بیامرزد!»

  «پس‌ من‌ نشستم‌، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست‌؟!

 گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بنده ی خدا)!

 حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله‌! حاجتت‌ چیست‌؟!

 من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است‌.

«سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی‌؟!

 عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند. و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید.

 حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله‌! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ اراده ی  هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ می خواهی‌، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی‌؛ و بواسطه ی  عمل‌ کردن‌ به‌ علم‌، طالب‌ علم‌ باشی‌؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند.»

 «گفتم‌: ای‌ شریف‌! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بنده ی خدا ( أبا عبدالله‌ )!

 گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله‌! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است‌؟

 گفت‌: سه‌ چیز است‌: اینکه‌ بنده ی خدا برای‌ خودش‌ درباره ی آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همه ی اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛ و اینکه‌ بنده ی  خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛ و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است‌.

 بنابراین‌، اگر بنده ی  خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود. و چون‌ بنده ی خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد. و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است‌، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید.

 پس‌ چون‌ خداوند، بنده ی  خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجه ی خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.

 و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی‌. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:

 آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ اراده ی بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است‌.»

 «گفتم‌: ای‌ أباعبدالله‌! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!

 گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم‌؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی‌. و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.

 سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر درباره ی  تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است‌، و سه‌ تا از آنها در باره ی حلم‌ و بردباری‌ است‌، و سه‌ تا از آنها درباره ی علم‌ و دانش‌ است‌. پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند!

 عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ می فرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم‌.»

«پس‌ حضرت‌ فرمود: امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌: مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری‌، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛ و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی‌؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود:

 هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است‌. چنانچه اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید، پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش‌، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش‌.»

 «و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ بردباری‌ و صبر است‌: پس‌ کسیکه‌ به‌ تو بگوید: اگر یک‌ کلمه‌ بگوئی‌ ده‌ تا می‌شنوی‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ کلمه‌ بگوئی‌ یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی‌!

 و کسیکه‌ ترا شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید، به‌ وی‌ بگو: اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا می خواهم‌ تا از تو درگذرد.

 و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ درباره ی تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم‌.

 «و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ علم‌ است‌: پس‌، از علماء بپرس‌ آنچه‌ را که‌ نمیدانی‌؛ و مبادا چیزی‌ را از آنها بپرسی‌ تا ایشان‌ را به‌ لغزش‌ افکنی‌ و برای‌ آزمایش‌ و امتحان‌ بپرسی‌. و مبادا که‌ از روی‌ رأی‌ خودت‌ به‌ کاری‌ دست‌ زنی‌؛ و در جمیع‌ اموری‌ که‌ راهی‌ به‌ احتیاط‌ و محافظت‌ از وقوع‌ در خلافِ امر داری‌ احتیاط‌ را پیشة‌ خود ساز. و از فتوی‌ دادن‌ بپرهیز همانطور که‌ از شیر درنده‌ فرار میکنی‌؛ و گردن‌ خود را جِسر و پل‌ عبور برای‌ مردم‌ قرار نده‌.

 ای‌ پدر بنده ی خدا (أبا عبدالله‌) دیگر برخیز از نزد من‌! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم‌؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن‌، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عـمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم‌، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود. و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید.))./

امیدوارم با اشاعه این روایت گامی برای ترویج فرهنگ اخلاق صادقانه درجامعه بر داشته باشم.

- نکته :

یکی از اساتیدالزام کرده بود این حدیث را حفظ کنیم وهر صبح شنبه و سه شنبه یکبار مرور کنیم.حتی همیشه این حدیث را همراهمان داشته باشیم. بنظرم دلیلش دسترسی به کنترل خودمان بود.

            حمیدرضا ابراهیم زاده  -  20 اسفند1391

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده