دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات،یادداشتها وآثار پژوهشی واجتماعی حافظ ومترجم قرآن کریم و نهج البلاغه، شاعر و خوشنویس، جامعه شناس و پژوهشگر حوزه جامعه و رسانه؛ استاد دانشگاه دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۱۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

قانون تقویم تکامل

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ

قانون تقویم
سحرگاهان بی شماری را در این اندیشیده ام که دنیا چه لذتی ماندگاری دارد که باید وبشود از آن حظ وافر برد؟
کیست که نگریسته باشد؟
کیست که از دنیا آسیب ندیده باشد.؟
خیلی ها در روز تولدشان در گذشته اند ویا در تقویم خوشی دیگران وفات یافته اند.
تقویم زندگی هر کس پراست ازصفحات ولادت و وفات عزیزانش.
گاه وفات و ولادت افراد در یک روز واقع می شود.
گردونه وچرخه زندگی ما از این ۳۶۵ روز خارج نیست.
اگر تولدم هست ممکن است در گذشت مادر بزرگم و یا پدربزرگم یا عمو وخاله ام دراین روز واقع شده باشد.
واین تقویم برای کسی فقط تولد و یا فقط مرگ نیست.
مااهل و مقیم زندگی در کبد هستیم.
گریسته ایم
رنج برده ایم
داغ دیده ایم
زیرا پیش از آن خندیده ایم.
با دقت بیشتری باید نگریست ودانست که نگریست...
در هر خنده ای بذر غمی نهفته وجود دارد و در هر غمی بذر خنده ای نهفته است ،
ما انسانها بااین چرخه ها زندگی می کنیم.
گاه تلاش می کنیم اغلب ۳۶۵ روز این برگ ها را با شادی پر کنیم
گاه نمی شود از غم در آمد!
وهرچه سن بیشتر می گذرد صدمات وآسیب بیشتر خواهد بود‌...
داغ ها پشت داغ ها آدم را از یکه تازی باز می دارد
بااین حال بعضی از ماها را توهم بر می دارد
و گمان می بریم این شادی و توانایی و دانایی وحال خوش، ابدی وجاودانه است
در حالی که  همه حال ها وپدیده ها محدود و تجدید ناپذیر است
یا ایها الانسان !ماغرک بربک الکریم؟
هنگام غم وسوگ و داغ می دانیم که این روز وعده ما بود اما غصه می خوریم و درد می کشیم  و داغ ما را بی تاب می کند
و هنگام شادی و سرورهم از محدوده آن بی اطلاعیم...
خاصیت زمین این است
زمین راکتور وکاتالیزور دگرگونی های بزرگ است که ماهیت همه چیز را تغییر می دهد
هیچ چیزی در آن ثابت نیست!
هیچ قانونی،هیچ ماده ای ،هیچ پدیده ای ثابت وماندگار نیست!
جز یک چیز؛ آن هم قانون وآفریدگار قانون بقا و فنا.
که می گوید لا اله الا الله!
هشدارهای زیادی به ما زمینیان برای پایان زمان و نزدیک شدن به محدوده ها داده شده است
اما ما زمینیان آن را جدی نگرفته ایم...
زمین جای آسودگی وآرامش وآسایش نیست.
هیچ آرامش وآسایشی را در زمین جدی نگیرید. زیرا شانسی برای جاودانگی وجود ندارد. و آفریدگار این پهنه و گیتی زیر ساختی هم برای ثابت ماندن دراین کره خاکی به وجود نیاورده است.
کل من علیها فان
ویبقی وجه ربک‌ذوالجلال والاکرام...
زندگی زمینی برای انسان زیستن پیله واری  است که او را به بلوغ  و تکامل می رساند وباعث می سود تا روح و ابعاد پنهان درک او پذیرای موقعیت های جدید حیات جاودانه اش باشد.
بی تردید انسانها برای حظ و درک بهتر و کامل تر نیازمند به بلوغ وتکامل همه جانبه هستند.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
۲۳ مرداد۱۴۰۴

 

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روضه ی بی پناهان

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۰۶ ق.ظ

 

 

کاش ساحره ای می آمد  و زمانه و وجودم را جادو می کرد.

ومرا ازاین کابوس وحشتناک و ازاین کویر دهشتناک می ربود.

 درکالبدم می دمید وپرنده ام می کرد ویااز اسارت  زندان عسرت شکم  ماهی فرد خارجم می کرد .

ویااز توفان سهمناک واژه های غریبی ونا آرامی  دریای هجوم  نجاتم می داد

واگر به کرامت انسانی ام چشم می داشت مرا ازصعوبات درد وترس رهایم می کرد

که حضرت دوست  فرمود  الاان اولیا الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون.

نمی دانم که مرا دوست خود می پندارد یا نه؟

اما اگر دوستی ام را بپذیرد بی شرط وشک   پناهم می دهد.

قصه که به اینجای غصه ها رسید

دلم می خواهد برفراز منبر فلک روضه بخوانم :

روضه ی حضرت دلم.

روضه حضرت چشمهای نگران.

 روضه ی اندوه

روضه ی غربت وتنهایی .

روضه ی بی وفایانی  که مسلم روحم را درکوفه ی تنم به بند کشیدند.

روضه ی حسین جانم که در زیرضربات ممتد ومتمادی نیزه ها و شمشیرهای قساوت حقارت وسم اسبان  رام نشده ی نامهربانی لگد کوب میشود .

روضه ی اشکهایی که درمشک قمر محبوس می ماند تا ابد..

می شود روضه ی زینب عقل و رقیه ی احساساتم را خواند.

روضه ی دستهای کوچک .

 روضه ی طفل درونی که همه چیزش را برباد داده اند.

گویا دیگر از قماراین زمانه  هیچ بازگشتی مرا نیست واین طف جانسوز جسم جانم را دربوریای  کهنه ی غربت وناگواری می پذیرد

که گفت:

وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

الالعنت الله علی القوم الظالمین

پروردگارا به پاس احترام نام بزرگواران اصحاب کسا مارا درپناه خود حفظ ویاری فرما.

 

پروردگارا ای آن که ارباب همه ی پناه دهندگانی ویاور همه ی بی پناهان...

 

پناهی جز تو ندارم.مرا درپناه خویش قرار بده

 

حمیدرضاابراهیم زاده

7/7/1395

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 

علل عدم رویکرد  نسل نو به نصوص اسلامی

سوال چند وجهی خدمت حضرتعالی دارم :

 ترتیب بیان حقوق در این رساله، حق الله، حق النفس و حق الناس است، در حالی که اغلب بیان می شود.

حق الناس مهم ترین وجه حق است. در اندیشه امام سجاد علیه السلام کدام یک از حقوق بر دیگری تقدم دارد و هدف ایشان از بیان چنین ترتیبی در رساله شان چه بوده است؟

 گاهی گفته می شود جامعه غرب، جامعه ای اخلاقی است و جوامع مسلمان چندان اخلاقی نیستند. با توجه به متون و آموزه های اسلامی که اغلب به رعایت اخلاق تاکید دارند و پیامبر(صل الله علیه و اله) نیز خود را مبعوث برای تکمیل اخلاق معرفی می کند، چرا در جامعه امروز، همین رساله حقوقی که اجرایش اخلاقی شدن جامعه را به دنبال دارد، جدی گرفته نشده است؟ آیا اخلاق باید قانونی شود یعنی باید در قالب قوانین مدنی تعریف مشخصی شود تا جامعه به سوی اخلاق حرکت کند؟

- باسلام وعرض ادب و ارادت خدمت شما پژوهشگر محترم وهمه دوستان عزیزم در مجله ی حاضر و همه مخاطبانی که در حال حاضر و درآینده  این مباحث را مورد دقت نظرخود قرارمی دهند

باتوجه به مقدمه ای که عرض کردم امام زین العابدین منحصربه امام زمان ومکان عصر خودشان نبودند وامامتشان همچنان اکتیو و بروز هست

وهمانطوری که خودتان فرمودید علل بعثت نبی اکرم، پاسبانی و تکریم  کرامت وحق انسان است

 اگر حق  مخلوق ادا نشود حق خالق ادا نشده است.

لم یشکر المخلوق ولم یشکر الخالق - امام رضا (ع)

 خودشناسی ودرون بینی مقدم است برخدا فهمی.

 حق الناس بدوا  دراولویت است. انسانها در پروسه ی تکامل  برمدار محدود جاده کمال حرکت می کنند

و بدون استقامت و پایداری این مسیر طی نمی شود

 تعجب می کنم که در اغلب تفاسیر از صراط المستقیم به راه راست  اشاره می شود.

درصورتی که صراط المستقیم  نه راه چپ ونه  راه راست است.

مستقیم از استقامت می آید که به معنای پایداری در حرکت برمحور راه وسط هست

 کذالک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس.(بقره 143)

دین حنیف. امت میانه رو. همگی واژه های تاکیدی  از تعادل  سخن به میان آورده اند

ولذا ما غالبا همین ابتدای امر با مشکل قرائتهای به رای دینی مواجه می شویم.

 راه نصارا؛  نسبت دادن  پیامبر به پسر خدا یی بود.

همانگونه که اکنون  پسر انسان  که  به نام پسر خدا شهره است.

 راه یهود؛ کشتن پیامبران  و قتل و هتک جان و مال و ناموس پیامبران بود

 اسلام از هردو راه نصارا و یهودیت انتقاد می کند

ودر مورد مغضوب و ضالین همین عیب را بر صراطهای آنان می گذارد

عبارت : لاشرقیه ولاغربیه

درآیه ی  35 سوره نور از همین چپ وراست که عرض کردم بحث می کند

 بدیهی است که اهل اسلام نه ازاین طرف بام ونه آن طرف بام می افتد

 وبعثت  نبی اکرم بااین نگرش شکل پذیرفت. وانسان قلب توجهات هست.

وقلب انسان نیز محور توسعه  اسلامی است.

 ادای حقوق بشر. دراسلام وسراسر احکام قرآن اظهر من الشمس است، که مقدمه ی پیگیری حق خداست.

 آیات الاحکام مبین عرایض بنده است. از احکام دیات. ارث گرفته تا شیر دادن وقرض وقصاص ونصاب وزکات  و...

 اما چرابه رساله حقوق بی توجهیم؟!!

عدم باروری باورها ونداشتن دقت و بینش نسبت به باورها باعث عقیم شدن  وناباروری باورها در زندگی می شود

 ازاین گرانیگاه به حقیقت امامت شیعه کم توجهیم

 چون اسلام ما اغلب پاره وقت واحساسی هست

 چون مسلمانی ما آگاهانه نیست وخدشه پذیر است.

چون برای بدست آوردن حقیقت گوهردین به خود زحمت تحقیق نداده ایم

 چون هیچ  دقت و بینشی را برای فهم مسلمانی خود در نظر نگرفتیم .

چون  چیزی از اسلام و آرمانهای بلند آن  جز نام ونشانه وظواهرش نمی دانیم.

چون  بینش و بصیرتی نافذی  نسبت به دینمان نداریم.

وگرنه در نهاد شیعه چیزی بنام  شکست وتعامل دربرابر فقر. فساد وجود ندارد.

 شیعه اصالتش با رفض و رکود وفقر فکری وفرهنگی واقتصادی واخلاقی مخالف است.

 اگر اهل تفقه باشید ،زیرکی های چند بعدی خواهید داشت. امام باقر فرمودند :

اگر جوانی از شیعیان راببینم که فقه نیاموخته باشد (فهم دینی نداشته باشد)خودم ادبش می کنم

(میزان الحکمه ج 4 ص1401)

آداب فقه فهمی یعنی تحت تربیت درست قرارگرفتن. ! تفقه برای همه مسلمین لازم است

اذا ارادالله بعبده خیرا فقهه فی الدین وزهده فی الدنیا وبصره عیوبه:

از رسول خداست که فرمود:  اگر خدا چشمداشت خاصی به بنده ای  داشته باشد او را به فهم دینی و بینش عیبهایش وا می دارد

(نهج الفصاحه 143-ترجمه پاینده)

درحقیقت با گمان به توسعه یافتگی دانش ؛ ما هرچه را داریم از بیگانه تمنا می کنیم

چه شده است که جدیدا: ازوین دایر و واسوانی وتریسی و...حرف شنوی داریم .!!

اما از جملات انسان ساز وجامعه محور  و توسعه مدار امام سجادمان  فراری هستیم!!

چون هیچ مترجم وشارحی  نیامده لله وبالله برای امام سجاد خوب کارکند اگر هم آمده انگارخواست ادای تکلیف کند وبرود و ثواب ببرد یا فقط کاری کرده باشد.

هنر وظرافت های هنری  در بیان وترویج آثارمعصومین چه در ترجمه و چه دربلاهت وبلاغت ونشر درنظر نگرفته شده است.

به همان سبک هزار و چهارصد سال پیش کار راترجمه می کنند .

ودر صفحه آرایی وفنون نشر هم ناشیانه ترین  وارزان ترین وسبک ترین  سیاق نشررا انتخاب می کنند.

و کار  ترویج  طریقه معصومین علی رغم داشتن زیبایی های محیر العقول، بخاطرعدم بکارگیری جذابانه هنرهای ترویجی ازکار بازمی ماند.

ودر نتیجه  وخروجی های ضعیفی به بار می نشیند

 اغلب شارحین  ومترجمین ،هنر وزیبایی کار ترویج  دربیان امامت را در نظر نمی گیرند

وفقط از الفاظ  وترجمه های کهن  خشن وسخت  وغریب عربی مایه می آیند

بیاییم  روان تر وبا گویشی بهتر حرف وحدیثهای امامانمان را ترویج دهیم

من گمان می کنم وحتی یقین دارم  مشکل ازثقل حرف وحدیث نیست

بلکه غالبا از بد معرفی کردن ها  وبد ترجمه کردن های ماست

از بی هنری درچاپ ونشر وگرافیک وصفحه آرایی های ماست.

وگرنه من دویست وهشتاد وسه تا از جملات قصار  معصومین را در365 راه بکارگیری نیروی معنوی  اثرآقای دکتر وین دایر دیده ام اگرهم الباقی را نتوانستم تطبیق دهم چون حدیث شناس نیستم.

وگرنه غالب عبارات وجملات جی پی  واسوانی. ووین دایروفلورانس اسکاول وسایر خردمندان غربی از مشرب و متن احادیث امامان مابرخواسته است.

دلیل این شباهت این است که آنها دنبال فطرت زیبایی پسند رفتند وحرفهای معصومین ما جز این نبود و نیست

ما خیلی از حرفهای امامان ومعصومین خودرا هنوزنشنیده ایم.

کسی نیامده . به دقت آنها را با هنر وظرافت دسته بندی کند وبه اطلاع اذهان وادراک مردم برساند.

فرمایشات و سفارشات وتوصیه های زندگی بخش   معصومین همانطور لای کتابها زندانی شده اند

و فقط پژوهشگران خاص ،بسته به نیازشان  دنبالشان رفته اند وبازدر زندانی که نامش کتاب است بروی این حرف های زیبا بسته می شود

باید درب این زندانها با آرایه های هنر وصنایع ترجمه وادبیات نشر بازشود.

وگرنه نقل قول خوش زبانهای غربی  و فلاسفه  را به مذاقمان عادت می دهند که داده اند

بقول شاعر: سالها دل طلب جام جم از ما می کرد  آنچه خودداشت زبیگانه تمنا میکرد.

راه حلش این است که خوش فکرهای شیعه بیایند و  ترجمه های روانی از احادیث را به فارسی ولاتین به بیان وشرح  هنرمندانه  ای مطرح کنند

آن وقت ببینید کتاب سال  ازآن کیست.

(بنظرم:راز محبوبیت دکتر حسین الهی قمشه ای در نشرتفکردینی چیزی جز درک صحیح ایشان ازعصاره دین  و بهره برداری دقیق ازابراز هنر ترویج دین  نیست)

باید به  معجزه ی ظرافت وزیبایی های بیان  و هنر چاپ وترجمه وگرافیک هم توجه زیادتری شود.

وگرنه با ویرایش و ترجمه قرن اول  ودوم  ذهن حرکتی نمی کند چه برسد به تعمق وتدبر وتفکر.

اینهایی هم که چیزک هایی فهمیدند ا زسر هوش پژوهند گی شان دنبالش رفته اند

اگرهنر طبع وترجمه  واقعا زیور باشد من مطمئنم  اتفاقات بسیار خوبی درحوزه فهم گفتگوی امامانمان می افتد.

تاکید می کنم مطمئنم که تغییراتی رخ خواهد داد...

ازخداوند توفیق خدمت به انسانیت وهمگامی با طریقه ی حق وحقیقت معصومین را می طلبم

حمیدرضاابراهیم زاده 

 دوم اسفند1393

 

 

 http://www.irexpert.ir/Webforms/Forum/Question.aspx?QID=157921&Msg=OK

 

 * تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف  محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ

 

آدم ها
می درخشند
همچون ستارگان آسمان
کافی است
به چشم سیاره ای
خوش  بدرخشد
آنگاه
ستاره اش می شود
و
برایش  نور می پاشد
و
سیاره ای می شود
که به
گرد او
می رقصد
و
می گردد
و
می چرخد...
مست مست مست
برایش 
بی تابی می کند..

بقول شاعر گفتنی؛
ستاره ای بدرخشید و ماه  مجلس شد...


حمیدرضا ابراهیم زاده
آخرین روز امرداد ۱۴۰۳

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

شراب در قدح شعر فارسی

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۲۹ ب.ظ

شراب در قدح ادبیات فارسی

می ، شراب؛ مایعی خوش رنگ است که با تخمیر و عصاره گیری از انگور و یا برخی دیگر از میوه ها در شرایط خاصی بدست می آید و با عرق متفاوت است.
یکی از وعده های بهشتی که در قرآن به انسانهای نیک داده می شود  شراب است.
و سقاهم شرابا طهورا . سوره دهر آیه ۲۱
والبته کنایات باده نوشی کمترین وعده هایی است که خداوند به بهشتیان نوید می دهد
ان للمتقین مفازا حدائق واعنابا وکواعب اترابا وکاسا دهاقا لایسمعون فیها لغوا ولاکذابا جزاء من ربک عطاء حسابا ...ایات ۳۱ تا ۳۵ سوره نبا
بااین حال در احکام اسلامی خوردن شراب حرام است. وگفته شده است زیان آن بیش از منافع دیگرش است.
یسئلونک عن الخمر والمیسر؛ قل فیهما اثم کبیر. ومنافع للناس واثمهما اکبر من نفعهما...بقره ۲۱۹
تردیدی در گناه بودن وحرمت آن نیست.
 کار کرد کالبدی شراب عقل باز کن هست و دغدغه ها و نگرانی ها و دردهای فکری را از انسان سلب می کند.اما آیا می شود از زیانهای ان صرف نظر کرد و عواقب و تبعات آن را نادیده گرفت؟
با این وصف دیوان حافظ مملو از استفاده ی واژه شراب و می است ؛
شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش          که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش 
شراب مرد افکن  یعنی  شراب ومخدری  که اجازه اندیشیدن را از انسان قوی بنیان  بگیرد و قوه بالغه عقلی را از او سلب کند.
انسان در زندگی خود همواره با از دست دادن ها و نگرانی های بزرگی رو بروست که تحمل آن برای او بار بسیار گران است.
فشارهای روانی و جسمی، شکست های زندگی، شکست عشقی،دردهای شدید بدنی، درد از دست دادن ها گاه برای برخی از افراد از طاقت شان بیرون است و فرد را وادار به استفاده مسکرات می کند!
از سویی دیگر می خوارگی در همه جای دنیا مذموم است.
با اینحال در ادبیات فارسی بسیاری از شاعران از آن بعنوان پناه برای فرار از دردها و افکار پریشان استفاده می برند.
اگرچه در اشعار حافظ شراب به عالم معنا تعبیر می شود و هیچ ربطی به عنوان و کاربرد کالبدی خودش ندارد اما کاربرد این واژه اغلب عرفانی می باشد.
که با کنایه واشاره و یا با اصل واژه در اشعار دیده می شود.
در یکی از غزلیات بلند و مشهور شمس تبریزی اشاره عمیقی به موضوع شراب دارد که می گوید؛
بیار ساقی بادت فدا سر و دستار     ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر
درآی مست و خرامان و ساغر اندر دست    روا مبین چو تو ساقی و ما چنین هشیار
بیار جام که جانم ز آرزومندی     ز خویش نیز برآمد چه جای صبر و قرار
بیار جام حیاتی که هم مزاج توست      که مونس دل خسته‌ست و محرم اسرار
از آن شراب که گر جرعه‌ای از او بچکد   ز خاک شوره بروید همان زمان گلزار
شراب لعل که گر نیم شب برآرد جوش   میان چرخ و زمین پر شود از او انوار
زهی شراب و زهی ساغر و زهی ساقی    که جان‌ها و روان‌ها نثار باد نثار
بیا که در دل من رازهای پنهانست     شراب لعل بگردان و پرده‌ای مگذار
مرا چو مست کنی آنگهی تماشا کن      که شیرگیر چگونست در میان شکار
تبارک الله آن دم که پر شود مجلس   ز بوی جام و ز نور رخ چنان دلدار
هزار مست چو پروانه جانب آن شمع    نهاده جان به طبق بر که این بگیر و بیار
ز مطربان خوش آواز و نعره مستان    شراب در رگ خمار گم کند رفتار
ببین به حال جوانان کهف کان خوردند    خراب سیصد و نه سال مست اندر غار
چه باده بود که موسی به ساحران درریخت   که دست و پای بدادند مست و بیخودوار
زنان مصر چه دیدند بر رخ یوسف   که شرحه شرحه بریدند ساعد چو نگار
چه ریخت ساقی تقدیس بر سر جرجیس   که غم نخورد و نترسید ز آتش کفار
هزار بارش کشتند و پیشتر می‌رفت    که مستم و خبرم نیست از یکی و هزار
صحابیان که برهنه به پیش تیغ شدند    خراب و مست بدند از محمد مختار
غلط محمد ساقی نبود جامی بود       پر از شراب و خدا بود ساقی ابرار
کدام شربت نوشید پوره ادهم    که مست وار شد از ملک و مملکت بیزار
چه سکر بود که آواز داد سبحانی    که گفت رمز اناالحق و رفت بر سر دار
به بوی آن می‌شد آب روشن و صافی     چو مست سجده کنان می‌رود به سوی بحار
ز عشق این می خاکست گشته رنگ آمیز    ز تف این می آتش فروخت خوش رخسار
وگر نه باد چرا گشت همدم و غماز        حیات سبزه و بستان و دفتر گفتار
چه ذوق دارند این چار اصل ز آمیزش    نبات و مردم و حیوان نتیجه این چار
چه بی‌هشانه میی دارد این شب زنگی    که خلق را به یکی جام می‌برد از کار
ز لطف و صنعت صانع کدام را گویم     که بحر قدرت او را پدید نیست کنار
شراب عشق بنوشیم و بار عشق کشیم    چنانک اشتر سرمست در میان قطار
نه مستیی که تو را آرزوی عقل آید   ز مستی که کند روح و عقل را بیدار
ز هر چه دارد غیر خدا شکوفه کند    از آنک غیر خدا نیست جز صداع و خمار
کجا شراب طهور و کجا می انگور    طهور آب حیاتست و آن دگر مردار
دمی چو خوک و زمانی چو بوزنه کندت    به آب سرخ سیه روی گردی آخر کار
دلست خنب شراب خدا سرش بگشا     سرش به گل بگرفتست طبع بدکردار
چو اندکی سر خم را ز گل کنی خالی   برآید از سر خم بو و صد هزار آثار
اگر درآیم کآثار آن فروشمرم     شمار آن نتوان کرد تا به روز شمار
چو عاجزیم بلا احصیی فرود آریم      چو گشت وقت فروداشت جام جان بردار
درآ به مجلس عشاق شمس تبریزی    که آفتاب از آن شمس می‌برد انوار
سعدی ، جامعه شناس و رفتار شناس اجتماعی و غزل سرای یکه تاز ادبیات فارسی نیز از می و ساغر و ساقی اشارات فراوانی در اشعارش دارد ؛
ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را     یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را...
ویااینکه فرمود؛
ساقی بده آن شراب گلرنگ     مطرب بزن آن نوای بر چنگ.
 کز زهد ندیده‌ام فتوحی      تا کی زنم آبگینه بر سنگ؟
 خون شد دل من ندیده کامی      اِلّا که برفت نام با ننگ...
باید گفت که مطابق با پژوهش پژوهشگران حوزه های ادبیات جهان ،عنصر مستی و سکر در ادبیات فارسی بیشتر از ادبیات هر جای دنیا به آن پرداخته شده است. و درهیچ جای دنیا از مستی و شراب در اشعار این حجم توجه نمی بینید!
تا جایی که عمر خیام بیشترین تشویق را در باره باده گساری از خود بروز می دهد؛
می نوش که عمر جاودانی این است      خود حاصلت از دور جوانی این است. 
هنگام گل و باده و یاران سرمست           خوش باش دمی که زندگانی این است.
ابن سینا  نیز به عنوان طبیب وحکیم نام آور مسلمان ، خوردن شراب را دارو و درمان درد ها می داند .بشرط عدم افراط!
درنگاه برخی دیگر از قدمای حوزه طب مانند رازی نیز همین نگاه وجود دارد.
از سویی دیگر در احکام فقهی هرچیزی که برای مضطر ، دارو و درمان محسوب شود از قاعده کلی حرمت نیز ساقط می شود.
به موجب برخی از احکام الهی اضطرار حکم را ساقط می کند
إنما حرم علیکم المیتة والدم ولحم الخنـزیر وما أهل به لغیر الله فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فلا إثم علیه إن الله غفور رحیم. سوره بقره آیه ۱۷۳
درشرع متین؛دروغ و قتل و دزدی ومردار خوری و... شرابخواری و زنا و غیبت  و... بد هستند!
اما وقتی حال اضطرار پیش بیاید و گزندی  برای جان و آبرو  پیش بیاید حکم از حد ساقط می شود.
واژه هایی مانند؛ می ،ساغر، قدح، باده، پیاله،مست، ساقی، قدح،شراب ،باده گسار و... که در ادبیات معنا گرای فارسی فراوان دیده می شود اغلب بیانگر حقایق معنوی و عبور از گذرگاه های دنیایی برای ارتقای روحی از استعاره ها و کنایات عمیقی مانند شراب استفاده شده است که در اصالت جملات، واقعیات مهمی چون عالم معنا وملکوت و ذکر و ذاکر و وصول به حقیقت نهفته شده است.
دو پهلو بودن این مفاهیم بیشتر به قوه درک و بالغ گیری خرد مخاطبان این اشعار مربوط می شده است...
چنانچه صائب تبریزی در غزلی شیرین می گوید؛
ز بس به می شدم آلوده چون سبوی شراب   توان مقام مرا یافتن به بوی شراب
گل امید من آن روز رنگ می گیرد    که بشنوم ز لب لعل یار، بوی شراب
اگر چه گرد برآورده ام ز میکده ها      هنوز در دل من هست آرزوی شراب
ازان به است که صد تشنه را کند سیراب   اگر به خاک من آرد کسی سبوی شراب
برهنگی نکشد روز حشر، تردستی      که با لباس مرا افکند به جوی شراب!
شود ز ساقی گلچهره گلستان خلیل     اگر چه آتش سوزنده است خوی شراب
خوشا کسی که درین باغ کرد چون نرگس    ز کاسه سر خود پا، به جستجوی شراب
غمین مباش که از بحر غم حریفان را     به دست بسته برون می برد سبوی شراب
چه لازم است به زاهد به زور می دادن؟   به خاک شوره مریزید آبروی شراب
شکسته رنگ نمی گردد از خمار کسی     که از شراب قناعت کند به بوی شراب
اگر سفینه برای نجات بحر غم است    بس است کشتی دریاکشان کدوی شراب
کسی ز دولت بیدار گل تواند چید        که چون حباب نظر وا کند به روی شراب
مدام همچو رگ ابر، گوهر افشان است      زبان خامه صائب ز گفتگوی شراب.
علاوه بر زبان نغز ، زبان استعاره و کنایه و اشاره و یا آرگو در ادبیات سراسر جهان جایگاه با شکوهی دارد و باعث می شود تا بالغ فکری انسانها در هر طبقه ای بیدارگردد
قرآن کریم در وعده های بهشت برای جلب درک طبقات فکری از راه کنایات واشارات با مردم گفتگو نموده است و در پایان می فرماید؛
وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون  .سوره حشر۲۲
 در پایان سوره یوسف پس از اشارات ژرف به احسن القصص یا داستان یوسف پیامبر می فرماید؛
لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الباب... سوره یوسف ۱۱۱
بی گمان در این داستان ها درس آموزی برای خردمندان نهادینه شده است.!
مشاهیر ادب پارسی نیز که اغلب از عرفا وحکمای زمان خود بوده اند با تاسی از سیاست گزاری ها ومهندسی فکری قرآن کریم ، آموزه ها و درسنامه های خود را با کلام منظوم واستعارات زیبا و دلپسند در ادبیات جاودانه و ماندگار می کردند.
ازاین رو عیب چندانی را براستعاره های دل انگیز آنان نمی توان مترتب نمود.
خداوند حتی در پایان داستانهای راستانی قرآن نیز صراحتا می فرماید؛
و کلا نقص علیک من انباء الرسل مانثبت به فوادک وجاءک فی هذه الحق وموعظه وذکری للمومنین. هود ۱۲۰
داستانهای قرآن بیش ازاینکه داستان باشند اطمینان بخش قلب اهل باور و راهگشای حرکت آنان است.
در پایان سخنم را با غزلی ازحافظ علیه الرحمه پایان می برم که فرمود؛
مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم     طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم
به ولای تو که گر بندهٔ خویشم خوانی      از سرِ خواجگیِ کون و مکان برخیزم
یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی       پیشتر زان که چو گَردی ز میان برخیزم
بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین     تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بتِ شیرین حرکات     کز سرِ جان و جهان دست فشان برخیزم
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش    تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلتِ دیدار بده       تا چو حافظ ز سرِ جان و جهان برخیزم.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
اول مرداد۱۴۰۴


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

فقر سواد رسانه ای

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۲۰ ب.ظ

فقر سواد درسانه ای
درمیهن پرجمعیت  مجازی چه نقش وجایگاهی داریم.
آمارهای رسمی و موثق حاکی از آن است که به طور متوسط روزی ۳ تا۵ ساعت در این فضا به سر می بریم.
جستجوها و خوشایندهای ما در این وطن اختیاری است.
به میل و دلخواه خود به عضویت دراین وطن در آمده ایم!
سوای اینکه اغلب ما در این فضا پیگیر خبر ومعجزه ایم !
اما واقعیت  مهم دیگری در جریان است که ما نمی دانیم  به دنبال چه می گردیم!
شاید به نظر برسد عمده پیگیری های ما اجتماعی و فان وخبر باشد.
اما در همین اصطلاحِ کمواژه مطالبات پنهان زیادی نهفته است
عمده جمعیت میهن بزرگ مجازی مستاصلانی هستیم که خوشایندمان را نمی توانیم از ناخوشایندمان تسویه کنیم.
برای همین به فوروارد های بی جا وخاله زنک بازی و سرکشی به حریم دیگران
سرکشی و تحلیل درباره اوضاع دیگران.
برهم زدن آرامش و حال گیری از دیگران با لایک و ان لایک.
آموزش دیگران.
راه حلی برای آرامش و درمان خود.
راه حلی برای فرار از خود کردگی ها.
و گاه به ندرت برای خوب کردن حال دیگران وقت می گذاریم!
بی گمان این حال خوب کردن ها،خیرش خیلی بیشتر از فورواردهای خاله زنکی سیاسی و... است. 
نمی دانم دانستن این همه اطلاعات  درهم و برهم سیاسی به چه کار مان می آید؟
آیا می فهمیم وقتی حال هم را بد می کنیم.
کسی را نا امید می کنیم یا کسی را گمراه و از راه به در می کنیم
چه عواقب شومی در انتظار ماست؟
این چرخه ی دوار و پرشتاب چه بلایی بر سرمان خواهد آورد!؟
اغلب هم ناخواسته دست به چنین کارهایی زده ایم.
مهمترین دلیل این رفتارها این است که ما به درستی برای زندگی در این میهن مجازی بستر نساخته ایم. وآموزش سواد رسانه ای ندیده ایم.
تاب وتوان خودمان را نسنجیده ایم چه برسد به تدانمندی ها وتاب آوری های طرف مقابلمان.
قهقهرای بی سوادی رسانه ای ، مردمِ مسلح ما را بی چاره کرده است.
اول از همه تجهیزات وپلتفرم ها را در اختیار همه طبقات سنی و جنسی و تحصیلی و... داده اند
به این نیندیشیده اند که این شمشیر دو دم بدون هیچ آموزشی چه بلایی می تواند بر سر فرهنگ و اقتصاد و تعاملات اجتماعی جامعه بیاورد...
و سپس مهندسان فکری وفرهنگی واقتصادی وسیاسی واجتماعی که برای قشر بزرگ جمعیت نا آگاه چه برنامه ریزی هایی انجام داده اند، ما رابه حیرت وشگفتی وا می دارد
قوانین مزورانه ی موجود هم که قابلیت باز دارندگی ندارد بلکه حلقه های پنهان آموزش تخلفات حرفه ای وخلاقانه ی جدیدی را رو نمایی می کند.
مولانا می گوید
بدگهر را علم و فن آموختن      دادن تیغی به دست راه‌زن 
تیغ دادن در کف زنگی مست     به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران      فتنه آمد در کف بدگوهران...
اگرچه باید گفت منافع و مبراتی هم برای زندگی در این میهن پرجمعیت مجازی وجود دارد
بقول حافظ؛
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو     نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند...
بی گمان آورد و تضاد وستیزه ای هم در این میان رخ می دهد
فرق بین مطالب و سخنان و کتاب های مفید با مطالب سهل الوصول و انحرافی و دستکاری شده را چگونه باید کشف کرد؟
اخلاق حاکم بر اعضای این جامعه مجازی چه اندازه منزه و قابل اعتماد است!؟
به هر روی  احتیاط خردمندان اجتماعی در این گرانیگاه آنها را به واکنش مهمی وا می دارد
که همه اعضای این میهن بزرگ نیازمند به اعتماد هستند
کسی هم مسئولیت کارش را نمی پذیرد.
شاعر ونوازنده و خیاط و استادکار و آشپز و مداح و سخنران و قاری و هنرمند و خوشنویس وخواننده و کشاورز و معمار و پزشک و... این جامعه چه سهمی را بر اعتماد سازی برای آموزشهای سواد رسانه ای این کشور بزرگ کم بنیه ی اجتماعی دارند!؟
چه استدلال ها و توجیهاتی برای توثیق واستناد دهی ویا اعتماد سازی در بکار گیری از کالاهای مصرف فکری و فرهنگی وجود دارد. ؟
کدام مستندات درست و موثق وقابل اعتماد است؟
قدر متیقن باید دانست که کشف  سره از ناسره و حقیقت از غل و غش بسیار سخت است.
وبرای این کشف نیز به زمان و منابع  ومآخذ موثق بیشتری نیازمندیم  تا از هجمه ی توفنده  شبهات وابهامات جلوگیری کنیم.
حال آنکه برای راستی آزمایی و کشف حقیقت چه اندازه وقت و حال مصرف می کنیم جای بحث و کنکاش است. اما حقیقت ماجرا این است که اغلب ما بدون راستی آزمایی این منابع و اطلاعات را پذیرا می شویم و حتی برای دیگران نیز ارسال و منتشر می کنیم.
از این رو مهندسان فکری وفرهنگی ما باید تمهیدات و راهکارهایی بیافرینند تا از مضرات وآسیب های فقر سواد رسانه ای کاسته و با آموزش های همگانی نسبت به باسوادی رسانه ای مردم  و به ویژه آگاهی بخشی برای زندگی در جامعه مجازی جدی گرفته شود و با دقت و جدیت ، آموزش را با روش های هنرمندانه  اجرا نمایند.
مسئولیت جامعه شناسان و رفتارشناسان اجتماعی  و نخبگان حوزه های مختلف فرهنگ و هنر نیز ، آموزش تولید محتوای درست و کامل برای همه اقشار است‌ .
بی درنگ مسئولیت پذیری همه خواص جامعه به ویژه نخبگان عرصه های علمی و فناوری و فرهنگی برای پویش باسوادی رسانه ای جامعه از اهم  مطالبات ملی است.

والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
۱۴ مرداد ۱۴۰۴

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ناسخ و منسوخ ۲

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ

ناسخ ومنسوخ
با گذشت زمان و گذر مقتضیات زمانی واقلیم های متنوع جغرافیایی و اجتماعی وفرهنگی، قوانین وپدیده ها دچار انسداد شده و دست وپا گیر می شوند و برای همین  فناوری های جدید و قوانین نو بنیانی به وجود می آید که پدیده ها وفناوری ها و قوانین قبلی را نسخ و کامل می کند.
منسوخ شدن در واقع بلوغ و تکامل گرایی تدریجی است و راهکار و پاسخ روشنی برای نا کارآمدی پدیده ها و قوانین و فناوری ها است.
مثلا؛ نسل اول تلفن های بی سیمی و گوشی های همراه قابلیت هایی داشتند که تلفن های ثابت نداشتند وسپس ظهور بلوتوث در گوشی ها و قابلیت های جدید و رفته رفته و به تدریج نسل گوشی های جدید با قابلیت های نو توانستی است نسل های قبلی خود را منسوخ نماید و همچنان فناوری های جدید در حال منسوخ سازی  نسل های پیشین خود است
وهمینطور قوانین وپدیده ها نیز قابلیت های جدیدی را مطالبه می کنند که قوانین سابق را منسوخ می نماید.
وبا استناد به نسل های پیشین خود توانسته اند ظهور یابند.
سنت های الهی نیز اینچنین بوده است که در ماموریت برای رسالت پیامبران الهی ۱۲۴ هزار پیامبر در اقوام مختلف برگزیده شده اند. که گاه همزمان بایکدیگر مبعوث شده ولی اغلب  یکدیگر را منسوخ نموده اند.وبلوغ وتکامل بالاتری را نسبت به انبیای پیشین برای پیروان خود به ارمغان گذاشته اند.
چنانچه جناب مولانا فرمود؛
چون که صد آید نود هم پیش ماست
نام احمد نام جمله انبیاست.
برخی از آیات قرآن نیز مشمول این فرایند قرار گرفته ودچار نسخ گردیده وتغییر وضعیت داده اند.و آیات جدیدی جایگزین متن سابق شده و احکام را با توجه به مقتضیات زمانی به بلوغ کشانده و دچار دگرگونی نموده اند.و حکم قبلی از درجه اعتبار  برای اجرا ساقط می گردد.
خداوند دراین باره می فرماید؛
مَا نَنسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ‌ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَیٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ‌ ﴿۱۰۶﴾ (ترجمه:هر حکمی را نسخ کنیم، یا آن را به [دست‌] فراموشی بسپاریم، بهتر از آن، یا مانندش را می‌آوریم؛ مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست؟ (بقره–۱۰۶)
مانند آیه نجوا ؛ دستورى که به مسلمانان در مورد دادن صدقه قبل از نجوا و گفتگوهاى درگوشى با پیامبر اکرم داده شده بود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقه اى در راه خدا بدهید). (سوره مجادله، آیه 12)
این آزمونى بود براى مسلمانان که جز یک نفر ـ امام علی(علیه السلام) ـ به آن عمل نکرد و به زودى آیه ناسخ نازل شد و فرمود: «اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ»؛ (آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خوددارى کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است). (سوره مجادله، آیه 13)
وسایر آیاتی که در قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی دچار نسخ شده اند‌.
قوانین وپدیده های دیگر نیز مشمول این بلوغ و تکامل قرار می گیرند وبه فرایند تکامل خود جامه ی عمل می پوشند.
ودر زندگی فردی واجتماعی مردم تاثیرات بهتری می گذارند.
اغلب انقلاب های بزرگ نیز این چنین هستند که با نسخ سازو کارهای پیشین به پویش کارآمدی سازمانی جدید وبلوغ  ارزشمند نزدیک و مسیر حرکت و رشد را پیموده و به عزت و رفاه اجتماعی کمک می کنند.
زندگی خصوصی ما نیز باید این گونه باشد که با خود سازی و پیمایش رفتارهای جدید، منِ سابق خود را منسوخ ساخته و انسان نو و کارآمد تر و بالغ تر و کار آمد تر وتاثیر گذارتری از خود به جای بگذاریم وبه رستگاری وعزت وآرامش نزدیک تر باشیم.

والی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده 
دهم مرداد۱۴۰۴

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

درسی که یزید به انسان ها آموخت

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

 

یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ

 وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

 

نتیجه تصویری برای درسی که حسین به انسانها آموخت هاشمی نژاد

 

 

درسی که یزید به آدمیان آموخت

این بودکه هرگز

درسودای باطل خویش آفتاب آزادی و حق را نتوان خاموش کرد

یزی دبه  آدمیان این درس را آموخت که

تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف

 

 

  یزیدی که ادب طلب وتمنا  نمی دانست 

 حسین را به مصالحه ی با باطل خود فرا خواند و او را از طغیان علیه خود برحذر داشت

یزید به آیندگان آموخت

که راه گریز از یزید ماندن ؛سوارشدن بر کشتی نجات حسین  است

یزید  از حسین اسطوره ی آزادی و آزادگی به جهانیان معاصر وآیندگان نشان داد

و مردم را سالهای متمادی برسفره ی درسهای حسین نشاند

 

**************

 

یـزیـد بن معاویه نامه‌اى به همراه اشعارى براى عبداللّه بن عباس یا طبق نقلى، براى عمرو بـن سـعـیـد، حـاکـم مکه فرستاد تا آن را در مراسم حج بخواند، یزید چون از روحیه مردم مدینه و روحـیـه سـلحشورى سیدالشهدا علیه السلام مطلع بود و مى‌دانست که آنان زیر بار حکومت غاصبانه یزید نـمـى‌روند،  تصمیم گرفت از باب مصالحه و نرمش،از وقوع جنگ جلوگیری کند، زیرا مى‌دانست جنگ و کـشـتـه شـدن حـسین بن على علیه السلام براى او گران تمام مى‌شود،

مردم مدینه وقتى اشعار یزید را دیـدند، آن را خدمت امام حسین علیه السلام فرستادند، رهبر آزادگان جهان با یک نظر به فراست دانست کـه ایـن اشـعـار را یزید فرستاده، لذا در پاسخ او به یک آیه از قرآن کریم بسنده کردند که خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله مى‌فرماید:

 

بـسـم اللّه الـرحمن الرحیم

"فان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بری مما تعملون./ والسلام"

؛ اگـر کـفـار تـو را تـکـذیب کردند، بگو من مسؤول اعمال خودم هستم و شما هم مسؤول اعمال خودتان، شما از اعمال من بیزار هستید و من هم از آنچه شما انجام مى‌دهید بیزار هستم.

اینک چند نمونه از اشعار یزید:

 

یا قومنا لا تشبوا الحرب اذ سکنت                     تمسکوا بحبال الخیر واعتصموا

قد غرت الحرب من قد کان قبلکم                      مـن القـرون و قـد بادت به الامـم

فانصفوا قومکم لا تهلکوا بذخا                          فرب ذى بذخ زلت به القدم (1)

 

"آتش جنگ را که خاموش است شعله‌ور نسازید،

و به راه خیر چنگ بزنید. جنگ، اقوام گذشته را مغرور کرد و جمیعت‌هائى را نابود ساخت.

در حـق خـویـشـان خـود، نـیـکـى کنید و کبر و بزرگى را کنار بگذارید که چه بسا افراد متکبر قدم‌هایشان لغزید."

 

تحلیل پاسخ امام علیه السلام

سیدالشهدا علیه السلام با تمسک به آیه شریفه سوره یونس، اعلان برائت از کفار و مشرکین و منافقین و همه دشـمـنـان اسلام مى‌نماید که اصولا هیچ راه مصالحه و سازش با آنها وجود ندارد و در واقع این آیه اجـمالى است از آنچه در سوره کافرون آمده که شش نفر از کفار به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند کـه:

"یک سال تو خدایان ما را عبادت کن، یک سال هم ما خداى تو را پرستش مى‌کنیم، در نتیجه اگـر مـسـلـک ما بهتر بود، تو ضرر نکرده‌اى، و اگر دین تو بهتر بود، ما ضرر نکرده‌ایم و شریک در کیش تو شدیم." (2)

اما در این حال سوره کافرون نازل شد و پاسخ محکمى به همه این پیشنهادات داد، زیرا قرآن کریم هـرگـونـه هـمکارى و مساعدت و مودت و دوستى و مطاوعه و سازش با کفار و مشرکین و دشمنان اسلام را ممنوع کرده است. خـداونـد مـتعال می‌فرماید:

"یا ایهاالذین امنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیا تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جاکم من الحق"(3)

اى مؤمنین! دشمنان من و خودتان را، دوست نگیرد، شما نسبت به آنها اظهار محبت مى‌کنید در حالی که به آنچه از حق براى شما آمده کافر شده‌اند.

مفسرین چنین نقل کرده‌اند که شان نزول آیه در مورد حاطب بن ابى بلتعه است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- مقتل خوارزمى، ج1 / ص 218/ تاریخ ابن عساکر، ص 203 ناسخ ، ج2، ص 28.

2- مجمع البیان 10/552 / تفسیر فخر رازى 32/144.

3- ممتحنه / 1.

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

برقامت آن ماه شهیدان صلوات

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۰۱ ق.ظ

 



 

 بر تارک آن شاه شهیدان صلوات                                                                                                              بر راه رو راه شهیدان صلوات

آن شیر زن قافله راهست سلام                                                                                   بر قامت آن ماه شهیدان صلوات

 

سوم آبان1393

حمیدرضا ابراهیم زاده

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روضه ی شبنم

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۳۱ ق.ظ

 

 

مهتاب امشب آید  بسراغ من وتو  

که بگوید

 شب نمناک دلش روضه ی شبنم دارد

 وسیه کرده به تن شب هجرانی باغ

 جامه ی جیغ عزا دردل  داغ

 فصل دلتنگی یک باغ زداغ انجیر

فصل دل باختن وجنگ میان تدبیر

 ترکیده دل میوه ی انجیر

 ز داغ مامش

وپریشان شده سلسله ی   بید

 زحال بابش

باغ بیچاره ی  محزون به دلش تعزیه  برپا شده است

دسته ی  نوحه ومرثیه از ماه خزان آمده است

وقت پاییز

  که انجیر دلش   تنگ  محبت بشود

سرخودرا قمه خواهد زد وگفت:

 فصل باران  من است

غم یاران من است

وانار

از حسرت  این داغ خون بارد

 وسینه کند چاک  

و سراید که مرا

عزم نبرد است با سلسله ی دندان دهور

  بید مجنون  دراین سوگ بزرگ

 زنجیر زنان مرثیه خوان

باد صبا را گوید :

 مویه کن و سوز بکش. مشک بده اشک بده  ابر بده دم بده  .

مرحمتی، دست نوازش  بکشان دیده ی یاران  وبباران باران.....

باز این همهمه بی دوست سرآید دوران؟

بازاین شورش عظما ست برای انسان؟

یادهراف لک من خلیلی  

کم لک بالاشراق والاصیلی

آفتابا نظری کن که عیار شدم

من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم

تب تدبیر تو و زلف پریشان چه کنم؟

کشته ی غمزه چشم تو به دیدار شدم

 

حمیدرضاابراهیم زاده

13شهریور1394       

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار شاعر محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده