قدیس های زندگی ما
قدیس های زندگی ما
زمین هرگز از حجت خداوند خالی نمی شود. امام علی . نهج البلاغه حکمت 147
بسیاری از انسان های وارسته وپارسا در هر عصر و دین و طبقه ای توانسته اند بر جامعه ی خود تاثیر بسزایی داشته باشند و موجی از احساسات نیک را برانگیزانند و با آن بسوی نشاط و تعالی جامعه حرکت کنند. که در دانش عرفان به آنها حجت های خدا و یا اوتاد می گویند.
در زندگی نامه بسیاری از بزرگان و تاثیر گذاران اخلاق زندگی دیده ایم که آنها روش زندگی خود را بر مبنای مردم دوستی و حمایت از همنوعان ایجاد صلح و آرامش وسازش و ترویج رفتار درست تنظیم کرده اند.
کسانی که باعث رونق هنجارهای نیک اجتماعی بوده ودر هر شرایطی از ناهنجاری ها ابا می ورزند..
روشی که سیاستمداران وجویندگان نام و مقام از آن دوری می کنند ویا به صلاح منافع خود نمی بینند بلکه با تظاهر و ریاکاری خود را به این منش منتسب می دارند!
صفاتی که اوتاد وحجت های خدا بر زمین نسبت به اشاعه و ترویج آن می کوشند برای هیچ کس غریب و بعید نیست.
پایبندی به پیمان ها
وفاداری
گذشت
فروتنی
شکیبایی
صداقت
امانتداری
محبت
سخاوت
شجاعت
غیرت وحمیت
بخشش وکرامت
مروت
پاکدامنی و عفت
پارسایی و حیا
مداراگری
تلاش
انصاف
نظم و انضباط
فروتنی
رازداری
چشم پوشی ازگناه و طمع
خطاپوشی
نوع دوستی
رافت و مناعت طبع
همدلی و تعاون
تعهد و تقید
مسئولیت پذیری
پاکیزگی
خوشرویی و....
همه رفتارها وهنجارهایی که انسان متعادل برای زندگی به آن نیاز دارد.
در وجود اوتاد و بزرگواران بعنوان مهارت رفتار زیستی موج می زند و به شخصیت آنها و زندگیشان رونق می بخشد.
بی گمان برای ترویج آن تلاش ها وپارسایی و شکیبایی زیادی لازم است تا در برابر ناملایمات از تداوم این رفتارها رویگردان و خسته نشوند!.
تاریخ زندگی پیشوایان و بزرگان مملو از داستانهایی است که آنها با رفتارشان در جامعه رقم زدند و محیط و جامعه خود را مورد تاثیر قرار دادند.
امروزه نیز زمین خالی از بزرگانی چون:مرشد احمد چلویی. شیخ محمود رضا امانی. شیخ رجبعلی خیاط. سید مهدی قوام. پوریای ولی. حاج رحیم ارباب. جهانگیرخان قشقایی. آقا موسی صدر و... نشده است.
بلکه بسیارند کسانی که بین مردم زیسته اند و رخ در نقاب کشیده اند و درخت وجودشان همچنان تنومند و پر بار است و یا کسانی که همچنان خورشید وجودشان در بین مردم می تابد و اغلب گمنام و ساده زیست مانده اند.
آنها می خواهند تا مردم زندگی کنند و به زندگیشان بها بدهند و به هر بهایی زندگی نکنند و رفاه و عزت و آسودگی مردم را آرزوی خود می دانند.
هزگز شبیه طبقه ی ریاکاران و سیاست ورزان و دین بازانی نیستند که بخواهند از راه عواطف و احساسات مذهبی و ملی مردم برای خود نام ومال ومقام بسازند.و یا با ترساندن مردم برای خود ودوست داشتنی هایشان زندگی بسازند.
خداوند همه ی آنهایی که درمسیر خدا حرکت می کنند تا برای مردم آبرو و آسودگی و رستگاری و برکت بسازند را رحمت کند و وجود با برکتشان را برایمان حفظ فرماید.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
دوازدهم شهریور 1383
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ می باشد
- ۰۲/۰۶/۱۳
"لنگی تقدس زایی "
خدایی که به سادگی کن فیکن می کند
به همین سادگی هم پیامبر و اولیا خود را در میان بقیه به ساده بودن و حتی سختی کشیدن عادی بودن زینت می دهد
تا انسان بهانه نسازد که پیامبران از جاده ویژه خواری در دنیا فرستادی !
و ما را در سنگلاخ بلا آزمودی !
چه افراد بی سوادی که باطل را در هر لباس و قیافه ای بسیار زود شناسایی می کنند و خود را به باطل آلوده نمی کنند و چه بسا دانشمندانی که ازتشخیص صحیح، ناتوان اند.
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین علت بعثت انبیا معاجله چشم و گوش ماست !
بینایی چشم باطن و شنوایی گوش باطن داشتن مهمترین امتیاز انسان ها باهم است که نه ژنتیک است نه قابل خرید و فروش!
پس ماییم و حواس طبیعی غریزه و تعقل ، وجدان که در خمیره فردی میشود
بصیرت در یکی می شود جهالت ...!
راه دین و دینداری با پیروری کورکورانه نا ممکن است
هنوز هم اگر هر که از پیامبر بپرسید یا رسول الله مردم به چه دعوت می کنی ؟
میفرمویند:ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی
من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم.(بحارالانورا جاد 2 ص 77)
پس تقدس زایی بیمار رشد بشریت است
حال باید پرسید الان این دمل چرکین "غلو" چرا و چگونه در چهره دین قرارگرفته ؟
چرا ما مسلمانان در استفاده از این واژه، پیشی گرفتهایم؟! چرا باید به هر جا و مقام محترم در زمینهها و موضوعات متفاوت پسوند مقدس بیفزاییم. این درحالی است که این واژه تنها درموارد خاصی به کار رفته است.
شوربختانه، دربسیاری از کشورهای جهان اعم از اسلامی، مسیحی یهودی هندو، بودیستی و... به مسئله تقدس گرایی اهمیت ویژهایی قائلند. ایندرحالی است که ادیان الهی با آن علقهای ندارند.
در واقع بایدگفت متاسفانه ساختار جامعه ما اسم زده است و مرتبا به اغراق و غلوگویی دررابطه با افراد و پدیدهها میپردازد.
همان طور که در قرآن کریم عنوان تقدس به موارد خاصی محدود شده است،ولی آنها که غلو می کنند اولیا الهی در حد تقدس خدا بالا می برند هیچ بصیرتی ندارند و دردام شیطنت حب افراطی، حس اسطوره سازی، جهالت و نادانی و تعصبات کورکورانه گیر کرده اند
این حرکت غلو آمیز هویتی است که نه یکباره و اتفاقی، بلکه در طول تاریخ ودر سیر تحولات سیاسی، اجتماعی فرهنگی مذهبی و... به وجود آمده است
قران و دین ما حرف حساب است ولی غلو و تقدس سازی نه تنها حرف حساب نیست بلکه روح آزاداندیشی، استقلال فکر و عزت نفس را از انسانها سلب میکند.
به شکلی غمانگیزی آسیب " تقدس زایی "در جامعه عامل انحراف است حتی اگربه این تعداد بگویی این تقدسگرایی امری مذموم و غلط است که متاسفانه به کافر بودن به شما برچسب اتهام می زنند
خمینی کبیر در منشور روحانیت در جلد 21 صحیفه می فرمایند:"امروز عدهای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق درحوزههای علمیه کم نیست "
به نظر می رسد تقدس گرایی در زندگی افراد مختلف در سطح جامعه با غلظتهای متفاوت در موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... جریان دارد.
این تعبیرمبتنی بر واقعیت است که قدیس سازی هویت انسان را در معرض نابودی قرارخواهد داد.
نکته بسیار مهمی که در این بحث وجود دارد این است که اسطورهها که برای رفع نیاز انسان به الگو توسط خود انسانها خلق می شوند مطلق اند. اما واگر ندارند. پس غیرقابل نقد هستند. هرچه اسطوره گفت همان حق است.حالا فکر کنید یک شخصیت حقیقی در اثر تقدسبخشی ما به او، اسطوره میشود.همه این ویژگی بر وی سوار می شود. در نتیجه انسان خطاکاری که مجموع خوبی و بدیاست مقدس شده و دیگر نمیتوان حتی به او گفت بالای چشمت ابرو است.
الگو و اسطوره سازی ما لنگ می زند
و خیلی ها عامل این لنگی هستند