دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

عُجب ، توهم ، وقانون پذیری

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

عُجب، تَوَهم ، قانون پذیری

آیا تا کنون به مفهوم عمیق کلمه عُجب اندیشیده اید؟؟
خود شگفتی در برابر
  افتخارات و داشته های اندک را عجب می گویند‌.
من ایرانیم و با فرهنگ عامه مردم رشد کرده ام.

با تمام آموزه ها و خرده فرهنگ های موجود بادقت برخوردکرده ام
همه ی ما از کودکی
  شنیده ایم که ؛ ما بهترینیم شریف ترینیم .باهوش ترین و...

الان در این سن می گوییم خدا لعنت کند کسانی را که به ما گفتند ما بهترین و قوی تری کامل ترین متدین ترینیم درحالی که به درستی تربیت نشدیم تا بهترین و تاثیر گزار ترین باشیم.
در این فصل از دوران ، دیگر هوش برتر قدرت تحلیل ریاضیات و ... نیست
الگوریتم های تحلیل هوشی عوض شده است.
اکنون هوش برتر مهارت رابطه . سازش. واکنش است
مفاهیم درست کلمات
  جایش دگرگون شد

ادم ها عاشق همه چی هستند و هر معیار خوشایندی را عشق می نامند.
حقوق اساسی کلمات بهم خورد.

خفقان آزادی بیان و برخی از رفتارکهای اجتماعی باعث شد تا مردم به آرگوها یا زبان مخفی وکنایه روی بیاورند و بافت سخن ازاین جا خراب شد
آرگو ها بیشتر شد

به‌تدریج توهم و تقلب و  تقلید و جو گیری برای ما ایرانیان شد نبوغ!
بسیار پرطمطراق گفته ایم ما جامعه اسلامی داریم وحکومت اسلامی را مدیریت می کنیم!
در حالیکه اصلا ما اسلامی نیستیم
چارچوب جامعه اسلامی را نمی دانند چیست وادعا می کنند.
از مدعیان می پرسیم که شهروند اسلامی را معنا کنید!؟
نمره رفتار اسلامی در پذیرش قوانین اسلامی ما چنده؟
آیا اقتصاد ما اسلامی است؟

آیا رفتارهای روزمره ما مطابق با احکام شریعت است؟
اگر بانکداری ما اسلامی نباشد
  یعنی حلیت در پول و سرمایه نداریم
پول و سرمایه نامشروع و یا شبهه ناک چطور صداقت و اعتدال و انصاف و عدالت می سازد؟
صداقت وامانتداری و مسئولیت پذیری در زندگی ورفتار همه اقشار از جمله
 
پزشک. معلم. کارمندان. کشاورز و کارگر
همه عرضه کنندگان خدمات وکالا و... چگونه است؟

مردم از زندگی خود راضی هستند وبه یکدیگر اعتماد دارند؟
اما در واقع بنظر می رسد که : جامعه ما از حیثیت اسلامی بودن خارج شد و از اسلامی شدن منصرف شده است.

درحالی که دین ما آیین مهارت زندگی و قوانین کرامت انسانی و صیانت از حقوق انسان است !
پس قوانین باید مقتضیات پذیر تعبیه شوند و با دقت اجرا گردند.

بدون سلیقه و تبعیض برای همه یکسان جریان داشته باشد.
از سویی دیگر قوانین موجود چه میزان کار گشایی می کند؟
آیا قانون‌چک
قانون گذرنامه
قانون رانندگی
قانون اداری واستخدامی
قانون تجارت
قانون دفاع و....
چیز بدی دارند؟؟

اگر قوانین موجود کفایت امورما را نکند باید ازآن سرپیچی کنیم؟

بی تردید قانون و یا قوانین موجود حتی اگر ناقص ونارساهم باشد باید ازآن پیروی کرد وخبرگان حقوقی و حقوقدانان باید برای رفع نارسایی قانون کوشا باشند
ازسویی دیگرهرچه وسعت فراگیری قوانین روز بروز بیشتر می شوند انسان محدودتر می شود!
تعارضات هم وجود دارد.
اقسام تجاوز هم رایج هست!
بی عدالتی و تبعیض هم رشد دارد!
قوانین با مقتضیات زندگی انسانها دچار رشد و افت هستند.
هنگامی که درک و پذیرشی برای قانون نداشته باشیم خطرناک می شویم.
حتی نپدیرفتن قانون رانندگی
نپذیرفتن قانون مالکیت آثار هنری
هر رویگردانی از پذیرش قانونی خطر ناک است.

قانون اگر برای گروهی ابزار کاسبی و منفعت طلبی باشد متاسفانه قانون منصفانه ای نخواهد بود.

قانون باید بدون تبعیض و سلیقه  در جامعه جاری و ساری باشد.
مونتسکیو کتابی
  بنام روح القوانین دارد که مطالعه اش برای اهل فضیلت خالی از لطف نیست
میگوید
" قانون ابزاری است در دست اغنیا برای شکار کردن و قید کردن ضعفا..."

این نکته یعنی اینکه جامعه نسبت به قانون بی اعتماد  وپر حاشیه است

و هنوز هم جوامع از تبعیص وتوهم  رنج می برد.

توهم دانایی

توهم‌توانایی و توانمندی

توهم دینداری

توهم دارایی

توهم....

همه توهمات عجب افرین هستند و با قانون در تضاد و تناقض می باشند.

سیستم آموزشی باید همه ی این توهمات و تبعیض خواهی ها و شتاب زدگی ها را از جامعه پاک کند و به جای آن مردم را به سوی حقیقت ها و پذیرش قانون راهنمایی کند.

تمام لطافت ها و هنجارهای نیک اجتماعی باید در سیستم آموزشی با دقت طراحی واجرا گردند.

از سوی دیگر مردم باید مسئولیت پذیری و دقت و محبت و گذشت و مدارا و واقع بینی را تمرین کنند  تا بتوانند در یک بازه کوتاه زمانی به چرخه ی جامعه هوشمند و پویا باز گردند. و باعث بالندگی در تخصص ها و هنجارها گردند.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۲۷ شهریور۱۴۰۲

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفو ظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نقش هورمونها در رفتارهای اجتماعی

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ

این هورمون ها

شیزو فرن یا اسکیزو فرن و... اغلب بیماری های روانی منشا درد وفشار و نا هماهنگی هورمونی دارند.
انگل ها. باکتری های روده ای و گوارشی، می تواند کارکردهای هورمونی بدن را بخطر بیندازد و باعث بروز رفتارهای غلط گردد
تصمیمات غلط و  نادرست
توهم خود درست بینی
عصبانیت های زود هنگام
خنده و واکنشهای شادمانی بیجا

حرف ها و سخنان بی مورد و همه رفتارهای مخاطره انگیز ورفتارهای خوب ما  جنبه ی هورمونی دارد.
ما با پرکاری تیروییدآسیب روانی می بینیم
فقر آهن ومنیزیوم وکلسیوم
  وید باعث اختلال در هورمونهای شادی و توازن رفتاری ما می گردد 

گاه احساس خفگی داریم. یا ناخواسته و بی جا خستگی وتشویش و دلهره داریم

گاه بی خود عصبانی و خوشحالیم یعنی سوخت وساز  بدن خراب خوب نیست.
همه هورمونها و سرتونویین و هورمونهای عشق وامید به زندگی و تحمل و...درکارکرد مفیدزندگی ما موثرند.
تقریبا همه رفتارهای ما از تاثیرات هورمونی سرچشمه می گیرند.
وبسیاری از رفتارهای ما نیز دربهبود کارکرد هورمونی  ما موثرند

دست زدن یا شادی کردن برای ترشح هورمون شادی موثر است.

غم و غصه  خوردن تیرویید می آورد.

می گویند در غم ومصیبت و ماتم گلاب بو کنید یا شربت و غذای زعفرانی بخورید تا هورمونهایتان متعادل شود و خوب کارکنند.
 در غمها باید بهم کمک کنیم
داغدیده ها چرا حساسند؟؟
چرا تمایلات خود کشی دارند
چرا تمایلات ناسازگاری دارند و...
چون هورمون امید به زندگی شان خشکیده است.
برای باز آفرینی و تقویت روح و روان و یا کمک به حرکت هورمونها علاوه بر گفتگو و مشورت ، مواد عذایی و بوییدنی ها ولمس کردنی ها به ترشح هورمون و خوب حالی ما کمک‌می کند
ازاین رو خلق و خوی غلط انسان درمعاشرت وتغذیه گاه باعث بیماری وکژکاری های هورمونی او می شود و پزشکان براین باورند که تغییر عادات و خلق وخو برای سلامتی و بهبود رفتار موثراست.  
همچنین خواص غذایی نیز درکارکرد هورمونی ما موثرند.
خواص بوهایی همچون گلاب. عود و...
خواص آغوش و هم آغوشی و خواص دست دادن و لمس و ماساژ و نوازش
خواص سکس و... بر هیچ عاقلی پوشیده نیست
آدم سرد مزاج
  هورمونهایش توازن ندارد.
و روحیه خود کشی  وانزوا و ناسازگاری و درگیری و بی توجهی و آبرو ریزی دارد...

بنابراین برای تندرستی وتعادل مزاج باید بکوشیم ودقت کنیم تا به همه عادات تسلط پیداکنیم.

حمیدرضاابراهیم زاده

8شهریور1402

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تجاوز و تشریفات عفاف

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۱ ق.ظ

تجاوز و تشریفات عفاف.

تجاوز عبور از خط قرمز و حریم حقوقی وحقیقی خود و دیگران است.

هر گونه عبور کردن و ورود بی اجازه به حریم دیگران تجاوز محسوب می شود.

دزدیدن.

وسط سخن کسی پریدن.

مداخله کردن.

دید زدن

دستمالی کردن بی اجازه

سرک کشیدن و تجسس در کار دیگران

گوش کاری کردن.

تملق و چرب زبانی.

نمایش دادن اندام و صدا و بو و... 

جلوه نمایی و لوندی کردن برای غیر

غر زدن.بهانه گیری.

 بلند حرف زدن.

سیاهنمایی کردن.

غیبت کردن.

تهمت زدن.

بوق بی جا زدن.

 تجاوز محسوب می شود.

مصادیق  در تجاوز زیاد است‌.

قوانین منع تجاوز در سراسر جهان دسته بندی شده و بسیار قاطع با متجاوز برخورد می شود.

پاره ای از زنها لوندی کردن را مهارت می دانند درحالیکه لوندی خارج از محدوده تجاوز به خودشان است. و تجاوز درحق بیننده است که تحریک به تعرض می شود.

طمع بیمار دلان، از لینت ولوندی است

می گوید؛  طمع ننداز طُعمه می شوید

سوره احزاب۳۲ می فرماید.

یا نسا النبی

لستن کاحد من النساء ان‌اتقیتن

فلا تخضعن بالقول

فیطمع الذی فی قلبه مرض

وقلن قولا معروفا.

نرم زبانی وچرب زبانی و عشوه گری  و طنازی نکنید

باعث به طمع انداختن کسی نشوید

آیات مهمی در دستور کار مهارت کلامی و رفتاری برای صیانت از عفاف داریم:

ازجمله سوره نور آیات ۳۰و۳۱

سفارش خدا به مردان در اولویت است

ای مردان اهل باور چشمانتان را ازنگاه های بیهوده و آلود مراقبت کنید. خودتان را جمع وجور کنید 

ودر آیه بعد به زنها فرمود از چشم و دل و زبان  خود مراقبت کنید  وسر وسینه خود رابپوشانید...

بازدارنده هایی که خداوند برای مصونیت از گزند تجاوز و طمع ورزی بیماردلان معرفی کرده است همچنان کارایی و قدرت باز دارندگی خود را  حائز است.

آیین شکوهمند اسلام و کتاب ارزشمند قران  مملو از  لاها ولم ها و لن هایی است که برای مصونیت از خدشه وگرفتاری ها، بازدارندگی هایش را در غالب ایات الاحکام بیان می کند.

ولن ترضی عنک الیهود

ولاتتبع خطوات الشیطان

ولا یغتب بعضکم بعصا

ولا تجسسوا

ولا تهنوا

ولامتخذی الاخدان  و....

دزدی نکنید.

غیبت نکنید.

تجسس نکنید.

بد گمانی نکنید.

بداخلاقی  نکنید

بد عهدی نکنید.

پُشت سر کسی غیبت نکنید

خیانت نکنید

زنا نکنید

لواط ومساحقه نکنید.

دوست بد نگیرید.

 بیهوده گویی نکنید

چشم چرانی نکنید.

بدزبانی نکنید.

بد دلی نکنید.

گناه و اشتباه نکنید..

زیراباید تاوان تمام این بخود آسیب زدن ها را پس بدهید و بپذیرید.

از این رو التزام عملی نسبت به آموزه ها وباورهایی که پذیرفته ایم در سلامتی و مصونیت و عزت وآسایش ما موثر است.

جامعه با فرهنگ و توسعه یافته با همین التزامات عملی همگانی به پویش ورشد نایل می شود.

هر اندازه در جامعه قانونمندی و قانون مداری و دقت در قانونگرایی باشد سطح رفاه وامنیت پایدار ان جامعه بالاتر خواهد بود.

و رعایت عفاف وحجاب مبتنی بر پذیرش مقتضیات زمانی واقلیمی  یکی از همین مصونیت های موعود وحیانی است.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۹خرداد۱۴۰۱

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دانستنی های بی فایده

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۰ ق.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 1

و به یقین برای شما در دام ها عبرتی است، از شیری که در شکم آنهاست به شما می نوشانیم، و در آنها برای شما سودهای فراوانی است، و از [گوشت] آنها [نیز] می خورید.

And indeed, for you in livestock is a lesson. We give you drink from that which is in their bellies, and for you in them are numerous benefits, and from them you eat.

از چارپایان باید درس گرفت؛

که بسیاری از آنان برای سلامتی انسان و محیط زیست و کره زمین سودمند.

گروهی از چارپایان  نشخوارگرند.آنها هیچ گاه غذایی که یافتند را نمی بلعند. بلکه در پایان روز همه ی آنچه را که جمع کردند را نشخوار می کنند و اگر چیز بی خودی را جذب کردند یا خوردند، پس می دهند.

درنشخوار فقط عمل بلعیدن صورت نمی گیرد بلکه خارج کردن آشغال و میخ وطناب و چوب خشک و گیاهان نامطلوب و..هم هست. که ورود آن به معده ،باعث بروز خطرات جبران ناپذیرخواهد بود.

فلینظر الانسان الی طعامه2 ؛

 پس انسان نیز باید به غذایش بنگرد. که چه می خورد؟

ذهن ما انسانها خیلی از حرفها و مطالب را جذب می کند . اما نشخوارگر یا تحلیل گر خوبی نیست !

باید بدانیم چه غذایی به خورد روحمان داده ایم؟!

تحلیل کنیم این مطالب به کجای هویت وسلامتی نفس و کرامت مان آسیب می رساند و یا بکار می آید.!

بسیاری از غذاهای روحی مانند غذاهای جسمی برای معده  دیر هضم ، چرب ، شور ، مضر ومیکروب ساز هستند...

این مطالب به روح آسیب می رسانند.

در گفتار نبی اکرم  داریم:

اللهم انی اعوذ بک من العلم لا ینفع3...

بسیاری ازخبرها. حرف ها. فیلم ها. داستانها. دانشها ومطالب وگفت وشنود ها بی فایده اند. وقت و حال ما را ضایع و خراب می کنند.

امروزه این گروه از مطالب چیپس و پفک وسموم و آفات خود خواسته ی زندگی روحی دانش پذیران و عموم مردم ماست.

فرد و جامعه نیازی به دانستن آن ندارد. وندانستنش زیانی را بر ما مترتب نمی کند و در واقع اهمیتی برای دانستن و یا ندانستن آن موضوع وجود ندارد.

چه باید کرد؟

باتوجه به کمبود وقت . ومحدودیت عمر مفید و استهلاک درک و فهم،  باید بادقت مطالب روشمند را در برنامه ریزی علمی و آموزشی خود قرار دهیم تا روحمان وهویت مان از آن مطالب وکتاب ها ودانش ها منتفع گردد.

صیانت از استعدادها با دستگیری از حدیث نبوی(ص) :

«اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علم لا ینفع

و قلب لا یخشع

و دعاء لا یسمع

و نفس لا تشبع

أعوذ بک اللّهمّ من شرّ هؤلاء الأربع؛ خدایا از دانشى که سود ندهد و دلى که سوز ندارد و دعائى که شنیده نشود و نفسى که سیرى نپذیرد به تو پناه می برم خدایا از این چهار چیز به تو پناه می برم.»

توانایی ها باید هدفمند و مدون و با برنامه جریان یابد.

و استعدادها نیز در کسب دانش هایی که نیاز های خود و جامعه ی  بشری را تامین می کند، تلاش کرده و از پیگیری دانستنی های بیهوده به دور بوده و ازکارهای بیهوده ومطالعات و نشست های بیهوده، و وقت گذرانی های بیهوده  باید پرهیز کرد.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

17اردیبهشت 1397

اول رمضان1440

 

·         پانوشت ومنابع

1-      قرآن کریم , سوره مومنون , آیه 21

2-      قرآن کریم , سوره عبس  , آیه 24

3-       کنز الفوائد , جلد 1 , صفحه 385

 

 

 

 

 

تمامی    تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارنگارنده محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دینداری سمی

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ


شاید سالهاست که ذهن جامعه از افتخار به غلط ها و کجی ها پر شده است.
این‌ پررنگ شدن های نا بهنجار نشانه های عمیقی از ضعف و بیماری و بازی های پنهان و پشت پرده دارد.

وقتی مردمی می خواهند با انحرافات و کجی ها خوش باشند یعنی مسموم و بیمارشده اند.

گروهی که با آسیب زدن به دیگران احساس خوشی وزیرکی دارند وبا توجیه رفتارشان خود را درستکارهم می دانند تا بتوانند دیدگاه دیگران و وجدانشان را مسموم کنند.!
سالهاست که با ضرب المثل های گمراه کننده و سستی زا به آنها می گویند که برای رسیدن به آسایش و آرامش تقلا نکنید. میان بر بزنید و دنبال مفاهیم جدید آسودگی باشید.
کتابهای انگیزشی می نویسند که بگویند غلطهای شماهم زیباست!
 به کلاسها و دوره هایی سوق داده می شوند که بدی ها وکجی ها و خراب بودن راارزشمند می کند!
در این حالت جامعه به لجنزار عفن تبدیل می شود.
باتلاقی که بسیار وهم آلود و خطرناک است.
آنهایی که هنوز هم با وجود انحراف از اصول دم می زنند. به نظر شما چه  تعریفی از اصول وباورها دارند؟
در گذار زمان اصول چه شاخ وبرگهایی در آورده ویااز دست داده است؟
چارچوب هایی برای رفتار زیستی نرخ گذاری و تعریف شده است که عدول و سرپیچی از آن اورا مجرم می کند .
این چارچوبهااز باورهای بنیادین زائیده می شوند.
درحقیقت دینداری ما در پایبندی به اصول و ارزشها و  قوانین است،  آموزه هایی که به باورهای بنیادین ما مبدل شده است
آموزه های راستینی که آن را الهامات وحیانی می دانیم.
باور به این بایدها ونباید ها مرا دیندار معرفی می کند و هویت می بخشد.

بنابراین دیندار ومذهبی کسی است که روشمند زندگی می کند و دین چیزی جز مهارت زندگی  و رفتار زیستی نیست!
باورم به راستگویی و بدی های دروغ، برایم هویت می آورد
اگر از آن خارج شوم متهم به دروغ و خیانت و تجاوز و بی مسئولیتی می شوم.
 اگر باورم به دزدی و دروغ و خیانت و ربا و زنا و ریا دگرگون شد دچار انحراف می شوم.

همه ی این باورها در پایبندی به آن راستی آزمایی می شود.
خطر اینجاست !
راه میان بری بنام کلاه شرعی پیداشده است که در توجیه وآسان سازی انحراف و تخلف ید طولایی دارد
و آن را سواد سیاه و ناملموس می شناسیم.
کلاه شرعی های اهالی مدعی دانایی فقه و دینداری این بلا را برای جامعه درست کرده اند. و مردم را از دین بیزار کرده و فراری داده اند.

زنی زنا می دهد و می گوید که شوهرم نمی تواند مرا ارضا کند.!
 قاضی می گوید خوب طلاق  می گرفتید.
می گوید بنطرت ما باید شناسنامه همو پاره می کردیم تا طلاق اتفاق بیفتد!؟

همینکه به او علاقه و نیاز و عاطفه ای ندارم طلاق است دیگه....
ماازهم جدا شده ایم وقتی طلاق عاطفی و رابطه ای داریم...

آنگاه قاضی به این برداشت می رسد که این کجی وانحراف ریشه در شیوه آموزش و بی تربیتی و بدتربیتی متهم دارد.
وسایر بزه های اجتماعی نیز اینگونه توجیه می شوند.

این طرز فکر و رفتار الان در جامعه فعال است.
مدعی هستند که بر اصول پایبندند و دین هم دارند
ببینید سارقی که در حین ارتکاب بزه می گوید رفتارم دزدی نیست.
پرسید ؛ پس چیه ؟
 می گوید؛ داشتم حقم را ازش می گرفتم!
چون مال و زندگیم را در زیاده خواهی هایش حبس کرده است.
اینها با سهم وام و اعتبار ماها به این ثروت رسیده اند.

و از این دست داستانهای روزمره.

چند سال است که دارم توجیهات را رصد می کنم .

دادگاه ها پر است از متجاوزینی که وکیل گرفتند تا تجاوز و زیادی خواهی و طمع خود را توجیه کرده و حق جلوه بدهند.
 بیایید و ببینید
در پاسخ خیانت ناموسی خیلی راحت می گوید تا موقعی که همو دوست داشتیم پس محرم و زن و شوهر هم هستیم!
بطلان ازدواج در دوست نداشتن است چون شروعش در عشق بود.
اتفاقا راست می گویند.
توجیهات جدید غلط محض نیست؛

بلکه راستی است که با غلط آمیخته شده است تا به مقصد خاصی برسد.
 اینکه در تقلب کارم غلط نیست!
اگر تقلب کردم چون اضطرار گفته است!
چون ماهیت ها عوض شده است.
چرا پیشرفت وتوسعه و نداریم؟
چرا نا امنی است؟
چرا زندگی مردم دچار لغزش و لرزش است.؟
حواستان کجاست زندگی امروز در جامعه ای که بیشتر رفتارهای مدیرانش توجیه و کلاه شرعی است روی توسعه را نخواهد دید.
وقتی فقهایش دین بازی کردند و سیاستمدار شدند و سیاستمدارهایش طراحان ومهندسین اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شدند.
همه لایه های زندگی جامعه را آلوده کرده اند.
واقعا کلاه شرعی چیست؟
یعنی توجیه و راه حلی برای نشان دادن درستی تخلف! و راهی برای برون رفت از هرگز وباید ونباید ها.
همه بدبختی های جامعه فلک زده ما از این جا شروع شده است .
روحیه تبعیض خواهی و فرار از قانون بیماری بسیار خطرناکی است که توجیه گری آن را تقویت وتشدید می کند.
این کلاه شرعی ها بود که خیلی ها بی گناه مجازات شدند و خیلی ها از اعدام و حبس و تنبیه گریختند!
کلاه شرعی هاست که می گوید دروغ بگو دروغت تقیه و  عین مصلحت است.
پلتیک بزن
بگو من "الف" را ندیدم درحالی که الف نادیده گرفته ای  وسعی کردی نگاهش نکنی و واژه ی دیدن را به گواه گرفته ای.
اما حضورش را درک کردی ویقین داری که اینجاست و می گویی ندیدمش....
این رفتارها جامعه را فاسد کرده است.
عمر عاص بودن آدمها در هر کاری باعث شد باورها و اصول، سبک و قابل تخفیف باشد!
قاطعیت را از اصول و قوانین بردارید چیزی برای عرض اندامش نمی ماند....

کف و ژرفای مشکل همینجاست
توجیهات و کلاه شرعی هایی که در همه ی اضلاع و زوایای زندگی ایرانی رسوخ کرده است به او اجازه درستی و صداقت و درستکاری نمی دهد.

گویا فقط زرنگ نماهایی که سواد کلاه شرعی و فهم زبان‌کلاه شرعی دارند حق زندگی دارند!
در چنین بینش وروشی صداقت وسادگی اعتبارش راباخت
پس برای برون رفت از این طرز اندیشه و رفتار باید این مزرعه را شخم بزنیم.

به اموزه های بنیادین و باورهای راستین روی بیاوریم وبه آن پایبند باشیم.
دروغ یک معنا بیشتر ندارد آن هم وقتی که‌ سخن و پدیده ای  حقیقت‌ نداشته باشد.
باید قانون را سفت بست و واشر زد تاچکه‌نکند.
هر وقت قانون شل باشدکلاه شرعی از آن نشت می کند.
سواد کلاه شرعی داشتن در جوامع فلک زده وتوسعه نیافته ثروت و سواد مهمی است وباعث امنیت آنها می شود. ودینداری را مسموم می کند. وباعث از بین رفتن فهم درست دینی می گردد.
دینی که بد استخراج بشود مسمومیت می آورد...
دین مسموم دینی است که شریانهای مهم آن را دچار انحراف و توجیه کرده باشند...

در قرآن بدترین گناهان دین بازی و توجیه است.

زیرا انسان را به شرک و کفر  می کشاند.

 


والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده

۱۴ خرداد۱۴۰۲

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دگرگونی در کارکردها و نقشها

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

دگرگونی در نقشها وکارکردهای اجتماعی و اقتصادی و دینی و فرهنگی  مهمترین  ضعف جامعه ماست.
عدم درک درست نخبگان سیاسی و اجتماعی درباره همسان سازی توسعه و همگرایی با تکنولوژی وسیاست خارجی
و عدم رغبت نخبگان واقشار مذهبی در پذیرش توسعه و عوام گرایی به علت عدم اشراف به مقتصیات زمان و تنشهای آنان در پیگیری  پیشرفت همه جانبه و اهداف ملی از مهمترین آفات پذیرش منصفانه ی توسعه است.
در واقع بسیاری از مفاهیم توسعه وصلح  وامنیت پایدار برای مردم و حتی نخبگان سیاسی غریب است.
مثلا؛
هنوز مردم‌ما نمی دانند یانپذیرفته اند دِربی فوتبال و المپیک های ورزشی با انگیزه تفاهم فرهنگی و دوستی و آشنایی با آداب و رسوم ملت ها برنامه ریزی  شده است.
و حتی به وسیله برد و باخت قهرمانی در  ورزشهای گروهی و انفرادی همچون کشتی و فوتبال نسبت به هم تفاخر می کنند!
و جنگ سردی را در پشت نقاب بازی های ورزشی نسبت به هم پیگیری می کنند که روح امنیت ملی بااین گونه رفتارها خدشه دار می شود.
و متاسفانه دولتمردان‌ما در موارد برد و باخت جَو دهی نموده و دراین سازوکار غلط و دگرگونی معکوس نقشها و کارکردها نقش آفرین و مقصر می شوند.

باین وصف همواره به دلایل پیچیده ای در پذیرش تکنولوژی از اروپا عقب تر بوده ایم.

"رادیو  وتلوزیون ۲۲سال پس از اروپا وارد ایران شد.
نخستین کتاب چاپی ۳۸۱  سال و نحستین روزنامه ۱۱۵ سال پس از اروپا درایران چاپ شد.
عرضه مطبوعات درایران به سبک اروپایی بوده و هنوز هم تغییری نیافته
وباحالت تجدد خواهانه شکل گرفته است..."(منبع؛ ایرانی از نگاه انیرانی . جوانبخت،مهرداد. ص۱۴۷)

هنوز هم بافاصله  ۲۰ تا۷۰ ساله نسبت به غرب و اروپا به سمت پذیرش توسعه وتکنولوژی حرکت می کنیم. 

پذیرش توسعه نیاز به بسترها و استعدادهایی دارد که برای رسوب پایه های پیشرفت، بستر امر باید با دقت نیاز سنجی و بومی سازی و اقلیم محوری، آماده گردد.

دوران گذار به توسعه اغلب اینگونه است که بسیاری از ساختار شکنی ها در اثر تشکیک و ستیزه جویی و یا فرار و تنفر نسبت به دارایی های فرهنگی و سرمایه های اجتماعی وآموزه های دینی و فرهنگی و سنت ها رخ می دهد .

یکی از بدترین گریزها، گریز از آموزه ها و باورهاست و با عدم التزام عملی به باورها وقوانین این ستیزه بسیار خطرناک با نشانه های دروغگویی و قانون گریزی و ریاکاری و در جامعه نمایان می شود.

توهم دانایی و توانایی واصلاح ناپذیری و ناباروری باورها و قایل نبودن به درمان، بزرگترین دردی است که جامعه به آن دچار شده است.

دین ستیزی و رفتارهای ضد دینی در دوره های خاصی پس از انقلاب فرانسه و روسیه وانگلستان وآمریکا  وارد ذهن ورفتار مردم شد . بمرور شدت دین ستیزی و سکولار منشی دچار اُفت شد وکلیساها توان واقعی خود را بازیابی کردند. بااینحال همه انقلاب های مهم  دوران گذار بسیار مهمی طی کردند تا به تعادل و پیشرفت برسند.

برنامه ریزی نخبگان و مهندسان فکری وسیاسی و فرهنگی واجتماعی جهت تاب آوری و توانمند سازی و ساختار سازی های دور اندیشانه  که باورها دوباره و محکم ودرست شکل بگیرند و ساختار آموزشی مُدوَنی را به سمت مهارت زیستاری ورفتار درست اجتماعی داشته باشند و پیرو این جهش وعزم ملی پیشرفت هایی نیز داشته اند.

آموزش همگانی حقوق شهروندی در سوئد و فنلاند و بسیاری از کشورها به منظور کم کردن هزینه های نابالغانه رفتارهای اقتصادی واجتماعی مردم با موفقیت شکل گرفت.
بسیاری از باورها باز سازی و متعادل شد.

بااینحال آفت هاشناسایی شد و اُفت ها در همه حوزه ها بررسی و رفع گردید.

 اُفت جمعیت اروپا  تا ۳۰ سال پیش بطرز نگران کننده ای وجود داشت. اما بطرز شایسته ای به سرعت جمعیت ترمیم شد و جمعیت جوان‌ و هوشمند جایگزین بافت فرسوده قرار گرفت.

اُفت رفتار اجتماعی وعاطفی وسردی اروپا بعد از جنگ جهانی و....با شتاب بالایی رفع گردید و زندانها خلوت شدند و حدودا تورم کاهش یافت و بیکاری نیز تا حدودی مهار گردید و ارزش سرمایه های اجتماعی درک شد و ارزش خدمات جای کالا را گرفت...

واکنون درکشورهای توسعه یافته اُفت های اروپایی وغربی وشرقی مبدل به نقاط قوت شده است.
و اروپا مسیرتوسعه چند جانبه ای را طی می کند  و درباره خانواده و گرایش به ارزشهای عاطفی، به نشاط اجتماعی بالایی نایل شده است.
و متاسفانه دراین گذار ما از تجربیات ان ها استفاده نکرده و ما‌نند بقیه عقب ماندگی ها با تردید و انتقاد به پیشرفت های آنها نگریسته ایم وچند گام  عقب تر حرکت کرده ایم.

و همیشه گام‌اولشان برای ما کفر آور و پیچیده، برگردان شده است!

چون مطابق برخی از نگاه های ضعیف  توسعه ی آنها را  لجن زاری آشفته می بینیم .

ازاین سوی اساسا نرخ خودکشی ما از سی سال پیش اروپایی ها بیشتر شده است!
فقر و قتل و تجاوز واعتیاد ما هم در فراوانی و نسبت های جهانی در جامعه آماری پیشی گرفته است.

شاخص امید به زندگی ما نسبت به نُرم جهانی بسیار سخیف است و ضریب جینی وشاخص فلاکت ما درحد بسیار بدی درحال رشد است!

بنابراین؛

این دوران گذار باید با جدی گرفتن موضوع آموزش هدفمندانه وهوشمند و اراده ملی برای پذیرش توسعه ایرانی اسلامی ، به سرعت رد شود .
گامهای موثری باید از سوی نخبگان حقوقی ما در پارلمان برداشته شود .

قوانین دست وپا گیر ویرایش و اصلاح شوند و آموزش و پرورش بعنوان کلید و محور توسعه جایگاه واقعی اش را دریابد و آموزش همگانی حقوق شهروندی آغاز شود و سپس بسترهای آماده برای ایجاد گزاره های دقیق ودرست بکارگیری شوند و جامعه با ریسک‌بسیار پایینی بسمت  مدینه فاضله خود حرکت کند.


والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
دوم خرداد۱۴۰۱

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ما هورمون ها

شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

ما هورمون ها

این سخنان یک هورمون است

کاینات پر از ماست

که خاک آن را می نگارد   و نور آن را می خواند .

  و آب آن را می شوید وسیرابش می کند  و آتش آن را می رویاند و می خشکاند ‌

و باد آن را منتشر می کند ...

ما هورمونهایی هستیم که از خاک‌و باد و آب و نور  ساخته شده ایم و در فضا منتشر شدیم

کاینات پر از ماست

روح مذاب ما به عرش بر می خیزد

و غبار کالبدمان همواره به خاک می آمیزد و بر می گردد

ما هورمونها در تقابل هم خاک و نور و آب و‌ اتش و باد راسرند می کنیم!

تا به نیستی خود برگردیم

می خواهیم که نباشیم....

حمیدرضا ابراهیم زاده

۲۹اردیبهشت۱۴۰۰

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آتشی در دل دریا خون کرد

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

دیروز حالم گرفته بود ، رفتم دریا

برای من دریا منبع انرژی های آبی و آرام است.

قدم زدن کنار ساحل در روز سرد بهمن که آفتاب پا به پای تو باشد زیبا ولذت بخش است.

قدم زدن روی کلاچین ها1 و گریز از هجوم ناگاه موج به ساحل، موج زدگی شیرینی را به من منتقل می کند.

چشم در چشم دریا ، روی ماسه های ساحل یادگاری نوشتن و آرزو کردن را دوست دارم.

گاهی وقت ها از تهوع دریا می شود دریافت که دریای به این بزرگی چیزی را برای بلعیدن وپنهان کردن ندارد.

کنار ساحل چیزی شبیه قیر پیدا کردم.

 

 

قبلا هم می دیدم که لابه لای  کلاچین ها جسمی شبیه سنگهای سیاه و  براق پیدا می شوند.

گمانم قیر نباشد ولی ساختارش شبیه قیر یا نفت خام منجمد باشد.

انگار در دل و جان دریا آتشی بزرگ نهفته است.

دراین حال و هوا غروب  ساحل جای ماندن نیست .

با شعله های غروب به باغ برگشتم .

به رسم همیشگی ام غروبها کنار آتشی می نشینم و قصه ی روزم را با او نجوا می کنم.

 این روزها از پوست پرتقال هایی که روی بخاری  خشک می کنم ،آتش درست می کنم .

در میان اجاق وسط باغ بوته ی آتش را کاشتم .

آتش بسیار خوشبو و مرغوبی داشت.

نارنج وکتری بر روی آتش ، حس و حال همان هوسی را دارد که از ازل با من همراه بوده است.

 

آتش

پوست پرتقال به سرعت باور نکردنی آتش می گیرد و شعله اش به رنگ سبز و آبی و صورتی و نارنجی می شود . بعد جسدش سیاه می شود. و بعد خاکستر سفیدی را به عنوان آخرین بازمانده ی آتش و پرتقال به تو هدیه می دهد.

هرگز خاکستر میوه ی آتش نیست.!

من در خلقت آتش مانده ام!

آتش حتی روی زغال را هم سفید می کند!

آتش درد، آتش عشق، آتش مهر،آتش تربیت همین کار را با آدم می کند!

ماهیت وهویت را دگرگون می کند.

گرما و حرارت دل زمین،  ساختار سنگ ها را اینگونه زیبا می کند.

دوست داشتن آتش از کودکی در دلم شعله می کشید.

هرگز از آتش  نترسیدم و نرنجیدم.

 بارها سوختم و از دوستی با او لباسهایم را ناقص و سوراخ کردم.

 بارها موهایم ناقص شد و خودم نیز برشته شدم  ولی از آتش دل نکندم...

 از دوریش ملول و غمین می شوم.

بوی دود و عودش را سود و جود می دانم. از گزش و آزارش نمی رنجم.

و همین می تواند یک نشانه باشد برای من!

یک راهنما و یک نشانه !

اذ رءا نارا فقال لاهله امکثو انی آنست نارا لعلی آتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی.(سوره طه 10)

"هنگامی که موسی آتشی دید به همراهش گفت شما درنگ کنید که من آتشی یافتم  شاید شعله ای از آن برایتان بیاورم و یا بر سر آتش راهنمایی بیابم!"

 آنچه مرا مجذوب خود کرده و وجودم را در حرارتش ذوب و ممزوج نمود روح آتش است. که بسیار سخی و قاطع است.

همواره آتش با گرما و روشنی همراه است و همیشه نار ، نور دارد.

ولو لم تمسسه نار. نور علی نور . یهدی الله لنوره من یشاء . و یضرب الله الامثال للناس !

آتشی که جان و هویت و ماهیت بسیاری از موجودات از اوست و از خود نور دارد.

و نور همه چیز آفرینش و دنیا و گیتی است و سرچشمه ی شناخت و درک وفهم همه ی حواس است.

نور اسم خداست.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ   مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ   الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ   الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ   نُورٌ عَلَى  نُورٍ  یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ   وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ   وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (نور 35)

چه رازهای شگفت و  مهمی دارد این نار و نور؟!

 حمیدرضا ابراهیم زاده. بابلسر

هشتم بهمن1398

 

1- کلاچین: به زبان مازندرانی همان صدف است.

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آدم اهل

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۱۵ ق.ظ

 

 

آدم اهل کیست؟

 تعلیم  و تربیت  training- education  - trinment and education

تعلیم یا آموزش:

این واژه در لغت نامه دهخدا به معنی آموختن، آگاهانیدن، کسی را چیزی آموختن، آموزانیدن و... آمده است.

 تربیت یا پرورش:

در همان جا به معنی پرورانیدن، پروردن، پروردن و آموختن معنی شده است.

 معنای تربیت در یک عبارت این است: «روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر، طوری که این روش، ملکه ذهن او شود.» کسی را تربیت کردن یعنی این که روش رفتاری و گفتاری به وی یاد داده شود.

 اینجاست که می‌گویند: «مربّی او را تربیت کرده است.» تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی در انسان می‌شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد. این کمال گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش، شناخت و آگاهی انسان مربوط می‌شود. گاهی نیز جنبه کنشی یا حرکتی دارد که به رفتار و اعمال عینی انسان که اغلب دارای مظاهر جسمانی هستند مربوط می‌گردد و بالاخره گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی دارد که با نگرش، اعتقاد، ایمان و علایق، احساسات انسان مرتبط است.

بشر ازآغاز حضورش در دنیا هم به فراخور فطرت و هم به خاطر خصوصیت خلقت نیاز به تعلیم و تربیت دارد.

  درجهانبینی اسلام  موضوع " مربی  و تربیتاز اهمییت بالایی برخورداراست. وخداوند" اولین مربی بشر" به شمار میرود ونام خود را رب می نامد ومی فرماید بخوان به نام پروردگارت

اقرا باسم ربک الذی خلق...

بااین رویکرد  موضوع آموزش وتربیت اصلی ترین جهاد و تلاش انبیاءعظام برای صیانت ازکرامت انسان وحقوق بشر بوده است.ومسائل تربیتی ازاهمیت ویژه ای برای جامعه سازی الهی  برخورداراست.

شهید مطهری:

"مسائل تربیتی بسیار مسائل حساسی است، تیغ دو دم است؛ یعنی این مسائل اگر خوب و صحیح آموزش داده شود اثر بسیار عالی دارد، ولی اگر یک ذره از مسیر خودش منحرف شود، صد درصد اثرش معکوس است؛ و من خودم در حدودی که مطالعه کرده‏ام و مخصوصاً در قرآن کریم در این زمینه مطالعه دارم، می‏بینم که غالب مفاهیم اخلاقی و تربیتی اسلام- اگر نگوییم تمام آنها- به شکل وارونه‏ای الآن در افکار ما مسلمانها وجود دارد."

(احیای تفکر دینی ص57)

درجامعه ی ایرانی  آموزش مدون و تربیت پایدار که باید با مدل فرهنگ جامعه متوازن باشد .

برای توسعه یافتگی جامعه ی  ایرانی لازم است  آموزه های دینی وباورهای نیک الهی شالوده  وبنیان پیشرفت وعدالت محسوب شود.

زیرا تربیت انسان را اهل و امن می کند . وانسان  با آموزش هدفمند امن واهل و پویا وکامل  محسوب می شود.

اما  بی تربیتی آدم ها را نا امن می کند .انسانی که اهلی نباشد ناامن است واز بی فرهنگی وعقب ماندگی وتحجر رنج می برد ودیگران را نیز به رنج می اندازد .

انسانها اقلیم وسرزمین هایی هستند که در وجود خودانواع اقلیم ها و کلیماهای متفاوت ومتناسب با طبایع وسرشت های مختلف را  حائزهستند

خداوند وجود آدمیان را به سرزمین ودشت هایی تشبیه فرموده است که اقلیم های متفاوتی دارند.

اقلیم  حاصلخیز و پاک وطیب  ،با سرزمین های شور زار ولجن زار وزمین های خشک و بایرمتفاوت هستند.

حضرت رحمان درسوره ی اعراف آیه 58 فرمود :

 والبلد الطیب  یخرج نباته باذن ربه

والذی خبث لایخرج الا نکدا

دل آدم اهل وامن ،  پاکیزه است وازان به اذن خدا گل  وگیاه می روید. و سرزمین وجودی او حاصلخیز وگلستان  محسوب می شود.

اما در اقلیم خباثت و دل بیغوله ، دشت وجود انسان  نا امن گردیده وخروجی اش چیز جز تیغ و خارو خشکی وشوره زار و لجن زار نیست و امتدادش با گمراهی و نکبتی توام خواهد بود.

آدم های نا امن ونا اهل اقلیم  بایر دارند وشکم های دایر.

بقول علامه ی آملی؛ "   تا شکم دایراست دل بایر."

وبر خلاف آنان ، آدم های اهل  وایمن و امین ، کشتزارهایی حاصلخیز و باغهایی سرسبز دروجودشان  دارند.

 انسان تربیت شده واهل ،مانند سرزمینی حاصلخیز وتوسعه یافته است که امنیت وتوسعه یافتگی  وخرمی و خوشی  وادب ووقار ونجابت ومتانت  را به عنوان پشتوانه و  سرمایه های خویش دارد  .

با این رویکرد  دل انسان  اهل یا مومن ویا نیک باور حرم خداست  .

و مراد ازکعبه باطنی  ویا اقلیم باطن در قرآن کریم ،دل آدمی است.  که وهذا البلد الامین... اینجاست.

سرزمین  امن واقلیمی با ویزای ایمن و برگ سبز وگذرنامه ی معتبر.  دل وجان انسان کامل و امین است.

ادب ونجابت و وقار ومتانت وصداقت و امانت آدمی از تربیت  درست او سرچشمه می گیرد.

نجیب زادگی در آئین اسلام عزیز محصول دوراندیشی ونجابت  پارسایان است.

ژن برتر و خوب درنگاه اسلام عزیز مربوط به پارسایان است.

وهمه ی اهل بیت با سیره ی درخشان شان ژن برتر ویا بهترین  الگوی انسان امن و توسعه یافته محسوب می شوند.

 پارسایی چیزی جز هوشمندی درمدیریت بحران و کارزارها وفتنه ها نیست تربیت یافتگان مکتب قرآن و اهل بیت پارسایانند

آنان بسیارمحتاط و زیرکانه عمل می کنند تا در موضع فتنه وعصیان وطغیان قرار نگیرند .

اما کعبه ی گل  نیز حرم خداست. که به دست ابراهیم خلیل بنا شد  وامت اسلام  برای انسجام  وهمدلی به گرد آن حلقه می زنند وطواف می کنند.

زیب النسا بیگم شاعره ی عارف قرن یازدهم از دو کعبه ظاهر وباطن اینگونه  پرده برمی دارد.

برو طواف دلی کن که کعبه‌ی مخفی است       که آن خلیل بنا کرد و این خدا خود ساخت.

دردیوان شمس این گونه آمده است که:

طواف کعبه دل کن اگر دلی داری                    دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری.

طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود                که تا به واسطه آن دلی به دست آری.

هزار بار پیاده طواف کعبه کنی,                      قبول حق نشود گر دلی بیازاری.

بنا براین  دل انسان واقلیم وجود مومن کعبه ومطافی است که آرزدن و رنجاندنش جسارت است به  حضرت حق . واعلان نبرد است با خداوند جبار ودرهم کوبنده ی مستکبران.

زیرا کعبه ی دل  را خدا خود ساخت وساکن شد و سکونت غیر را درآن  جایز نمی بیند .

وبه آن قسم یاد می کند که سرزمین امن من این است:

لا اقسم بهذا البلد...

  هر آدمی در قلمرو وجودی خویشتن بلد امینی دارد.سرزمین امنی دارد که چون کعبه حرم خداست.تجلی گاه  انوار وصفات الهی هست و آن قلب اوست.

به واسطه ی این حرمت  و بیت اللهی قلب است که حرمت مومن از کعبه هم فراتر می رود.ومی شود انسان امن وتوسعه یافته و پویا  .

 که انسان امن مورد وثوق همه ی موجودات است

همه مردم وحتی حیوانات ،آدم اهل را دوست دارند وبه او پناه می برند وازاو مدد می خواهند.  انسان اهل مامن وپناهگاه همه می شود.

حتی آهوی گریز پا و مضطرب  هم به او پناه می برد...

اهل بیت آدمیانی امن و کامل وپویا بودند. ودقت در سیره وزندگی ایشان نشان می دهد که آنان برای صیانت از کرامت انسان حتی ازجان عزیزان وجگرگوشه هایشان نیز گذشتند.

وازاین حیث برای ما مقدس وقابل احترام هستند که جان وجانان و جگرگوشه هایشان را برای پاسداری از کرامت انسان به انسانیت وخدای انسانها تقدیم کردند.

آنها کسانی هستند که به تربیت نفوس وآموزش ستمدیدگان وملت ها و اهل کردن انسان ها و آدم سازی انسانها ازجان ومال و آبروی خود گذشتند  .

انسانهای توسعه یافته وبا فرهنگ به همه ی ابعاد هویتی خود دقت وتوجه می کنند.

آدم امن وتوسعه یافته ؛ نیک پندار ونیک گفتار ونیک  رفتار است. و به باورهای نیکش عمل می کند.

آنتوان دوسنت اگزوپری درشاهکار خود به نام شازده کوچولو که  اگرچه درظاهر آن را برای کودکان نوشت اما درواقع این داستان را  برای تربیت وروشنی ذهن و به بلوغ کشاندن  آدمیت  نگاشت .

 در فصل بیست ویکم یا همان فصل مشهورآشنایی با  روباه ، جمله های زیبا و ژرفی دارد  که درآنجا :

 شازده کوچولو از روباه می پرسد:  اهلی کردن یعنی چه؟

روباه   گفت: چیزی است که پاک فراموش شده است ؛ معنیش ایجاد علاقه  کردن است.

 می گوید: "آدم فقط از چیزهایی که اهلی می کند می تواند سر دربیاورد . آدم ها برای فهمیدن وکنجکاوی  وقت ندارند همه چیز را همین جور حاضر و آماده از دکان ها می خرند اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدم ها مانده اند بی دوست... تواگر دوست می خواهی خوب مرا اهلی کن.! "

شازده پرسید راهش چیست؟

روباه پاسخ داد:

"باید خیلی شکیبا باشی... چون سرچشمه ی همه ی سوء تفاهم ها زیر سر زبان است..."

روباه  به شازده ای که به گل رز سیاره اش علاقه داشت گفت:

"جز با چشم دل هیچ چیزی را چنان که باید نمی توان دید . نهاد وگوهر را چشم سر نمی بیند. ارزش گل تو به میزان عمری است که به پایش صرف کردی"

 و درانتهای فصل  روباه می گوید: " آدمها این حقیقت رافراموش کرده اند اما تو فراموشت نشود . تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کردی مسئولی. تو مسئو ل گلت هستی..."

تربیت به زبان ادبیات. داستان فیلم وانیمیشن و ودرسنامه ها در همه جای جهان مرسوم است

در کلیله ودمنه ی عبدالله منشی . در بوستان وگلستان سعدی  وآثار سایر بزرگان  موضوع ادب آموزی برای ایرانیان بصورت کاملا هدفمند  ومدون جدی گرفته شده بود.

حضرت ختمی مرتبت  پیامبر محبت فرمودند هیچ ارثیه ای همسنگ با ادب و تربیت نیست

لا میراث کالادب

همچنین درادبیات خارجی که کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه و  آلمان غنای عمیقی در موضوعات مختلف ادبیاتی وجود دارد .همانند  داستانها و اشعار و فیلم ها وانیمیشن هایی که بصورت هدفمند منتشر شده اند .

آثار شکسپیر. جک لندن.جین وبستر.جرج اورول. چارلز دیکنز و...

آثاری مانند  بابا لنگ دراز. دنیای وحش. قلعه ی حیوانات.بینوایان .آرزوهای بزرگ وبزرگ زنان کوچک و...

به ویژه دراین اثرشاخص ادبیات داستانی  فرانسوی نیز موضوع تربیت کردن واهلی کردن آنقدر امتیاز دارد که  اثر  شازده کوچولو ی خلبان مفقود الاثر آنتوان اگزوپری  بارها وبارها  بعنوان کتاب سال جایزه دریافت می کند.

مدل تربیت جامعوی هر کشوری و یا جامعه ای با فرهنگ ها وباورهای جامعوی آن ملت  متقارن است. و درنهایت همه ی جوامع خود را ملتی با فرهنگ  برتر وصلح جو ودوستدار ومدافع  صلح  پایدار می دانند

مقوله ی  تربیت درهمه ی جوامع دنیا با گرایش به جرائم درتضاد است.

هراندازه که  موضوع  تربیت جدی تر وهدفمند تر گرفته شود عدالت  شاداب تر و جرائم  کمتر می شود و به پیرو آن پرونده های کمتری بر سرمحاکم  قضایی دنیا هوار می شود.

عدالت درواقع آن روی سکه پیشرفت است که جز با تربیت ویا فرهنگ سازی و آموزش میسر نمی شود.

پایه واساس  توسعه   در مدارس ودانشگاهها   مهندسی  می گردد.

مربی و داور دو روی سکه توسعه هستند.  

یکی می آموزاند و دیگری حقیقت را پاسبانی و نظارت می کند و جزا می دهد.

مهمترین دغدغه مردم عصرما بدست آوردن واز دست ندادن است.

شوق بدست آوردن که می تواند باعث بسیاری از توقعات و طمع کاری ها و هنجارها و ناهنجاری ها شود

وترس از دست دادن  نیز می تواند باعث بروز  بسیاری از توقعات  ومطالبات  وناهنجاری ها  شود.

 بقول آقای دکتر قمشه ایی : "همه چیز زیر سر صرف جویی است آدم ها بدنبال چیزی هستند که برایشان بصرفد."

خرد وتربیت، گمشده ای است که می تواند برای عصر جدید با همه ی مقتضیاتش  راهگشا باشد

بزرگترین  دشمن حقیقت ، فقط نادانی وشک نیست بلکه اصلی ترین دشمن حقیقت توهم وخرافه است یعنی جهل سازمان یافته ای که صورت وهیبت دانایی و برآزندگی به خود می گیرد.

اساسی ترین  دشمن دانایی  نیز توهم دانایی است  که منجربه غرور و خود برتر بینی و فریب و خود فریبی می شود.

غرور به معنای  فریب است . و بهتر باید  گفت:  که غرور، همان خود فریبی است که می تواند منجر به عقب ماندگی های چند جانبه  و زوال هویتی و جامعوی شخص. گروه. حزب و جامعه ای گردد.

جامعه ی امن و توسعه پذیر ویا پیشرفته جامعه ای است که  امنیت پایدار داشته باشد و یا کمترین جرائم ونا امنی را ببیند.دراین جامعه  بیشترین تفاهم و تعامل بین مردم ومسئولان ونخبگانش برقرار می شود.

توسعه ی پایدار وامنیت پایدار در  جامعه ای  رخ می دهد که ؛ در آن تورم واعتیاد وبیکاری و طلاق و جرایم وجود نداشته باشد و یا  بسیار کم باشد .

 البته این جامعه ی آرمانی با توجه به  مهندسی جامعوی قرآن کریم  واهل بیت برای مسلمانان سهل الوصول تراست . زیرا باورهای متعالی ومترقی در مرامنامه  ونص حکیم و یا کاتالوگ  بشر سازمان یافته، یا همان  قرآن  نگاشته شده است و باید ازمرحله ی  تئوری به مرحله ی اجرا حرکت کند.

داشتن تئوری متعالی و فقدان عملگرایی، جامعه را به سمت تعارض وتضاد سوق می دهد .

داشتن تجهیزات روشنایی در اتاق تاریک وعدم تلاش برای  فشردن کلید روشنایی ،هیچ  معجزه ای برای روشنایی این اتاق مترتب نمی شود .مگر اینکه کسی حرکت کند واین کلید را بفشارد.

 هیچ جامعه ای  با شعار به توسعه یافتگی و روشنایی نمی رسد مگراینکه همه ی افراد آن جامعه برای تغییر، حرکت کنند . که فرمود : ان الله لا یغیر ما بقوم  حتی ما بانفسهم ...(سوره  رعد 11)

بی تردید تغییر ومعجزه ای برای قوم ناامن و وماندآب نیست. مگراینکه درخود حرکتی ایجاد کنند.

و تربیت و پرورش درواقع میزان کردن و کوک کردن و حرکت دادن است.

بی تردید تربیت، بال پرواز دادن و آموزش پرواز وحرکت است.

تربیت شعار دادن نیست. بلکه به شعور کشاندن شعارها وباورهاست.

معجزه در باورماست   که  فرمود ؛ با پندار و باورنیک و رفتار نیک دنیایتان را از زیان حتمی  برهانید :

 

 والعصر

 ان الانسان لفی خسر

الا الذین  آمنوا وعملوا الصالحات

 و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

تواصی وپیگیری دو رخسار و دو پهلو دارد . رخسار  حق جویی و رخسار شکیبایی .

واین رمزی است برای رهایی از آنچه که خداوند حکیم برای آینده ی انسان آن را برایش خسران نامیده است.

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

سوم اسفند 1396

 

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ما انسانها و گوش و نیوشیدن

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

 

 ما انسان ها و گوش و نیوشیدن .

اول

یک نظریه از الیس سیلور بوم شناس امریکایی وجود دارد که می گوید:

"انسان زمینی نیست " بلکه مهاجر و زندانی آنجاست و از جای دیگری به زمین تبعید شده است.

به نظرم الیس سیلور راست می گوید:

 انسان با توجه به وضعیتش انگار به زمین پرت شده است  ومجبور است رنج ومشقاتی را تحمل کند.

زمینی که برای انسان جهنم است و انسان بهشت را درآن می جوید.

زمینی که انسان را رنجور و بیمارمی کند وهمواره کالبدش را در درد وغربت می رنجاند.

وانسانی که از بهشت  اخراج شد. تا پخته و بیدارشود.

انسانی که جانشین خدا و از دم او ست واز شگفتیها و زیباترین های آفرینش اوست.

وانسان با وجود روحانی بودنش همیشه احساس غربت می کند.

غروبگاهان مخصوصا غروب جمعه ،غربت انسان او را وادار می کند به آسمان نگاه ناخواسته و پرافسوسی داشته باشد.

انگار چیزی می داند ومی خواهد بگوید اما چیزی به یاد نمی آورد و به زبان نمی آید.

او ناچاراست به شنیدن.

هنوز هم  انسان نیاموخته است که باید با دقت  بیشتری به زمزمه ی کائنات گوش کند.

انسان برای  کشف خود باید به خود بیاید و با دقت بیشتری به صدای پروردگارش گوش کند.

دوم

گوش یکی ازمجاری مهم ورودی ما برای درک و دریافت های ما از فهم گیتی است.

مجرایی که شناخت ما  را از شگفتی. ترس و زیبایی های دنیا و کشف خود مان امکان پذیر می کند.

گوش شنوا  و قدرت درک و تحلیل شنوایی داشتن هم نعمت وفضیلت بزرگی هست  و یکی از رازهای موفقیت وجذابیت ومحبوبیت ما انسان هاست.

دوگوش دربرابر یک زبان و دولب برای سکوت  و...

خوب گوش کردن. ودرست شنیدن امتیاز بزرگی است که در برداشت وتصمیم گیری وقضاوت وموفقیت ومحبوبیت  افراد تاثیر بسزایی دارد.

گوش یکی از ورودی های واکنش برانگیز انسان نسبت به اسرار گیتی است.گوش کردن هنری است که انسان شنوا باید آین هنر درخود تمرین کند.

گوش کردن در مردان آنان را عاقل و حسابگر و مرد بار می آورد و در زنان  باعث جوانه زدن احساسات می گردد. گوش دریچه ی عاشق شدن  انهاست.

انسان توصیه شده است که  شنونده ی خوبی باشد واز بهترین آن پیروی کند

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿الزمر: ١٨﴾

خردمندان!

همان کسانی که خداوند هدایتشان کرده  آنانی هستند که  که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند .

حرف شنوی انسان ویژگی بارز محبوبیت اوست.

خردمندی انسان به سکوت عاقلانه و گوش دادن صبورانه ی او و سخن گفتن مودبانه ی اوست

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

پنجاه وپنجمین روز بهار1398

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده