دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات،یادداشتها وآثار پژوهشی واجتماعی حافظ ومترجم قرآن کریم و نهج البلاغه، شاعر و خوشنویس، جامعه شناس و پژوهشگر حوزه جامعه و رسانه؛ استاد دانشگاه دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

درسوگ این مثلث

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ۰۲:۰۰ ق.ظ

 

نبی مکرم اسلام اسوه خلق نیکو وآینه ی تمام نمای جمال وجلال ذات باری تعالی  است

و سبط اکبرش امام حسن نیز از جهت  زیبایی اخلاق واز جهت زیبایی خلقت به او شبیه ترین است


وفرزند برومندشان امام رضا سلطان سریر قلبها ونماد خوبی ها وامام رئوف نیزجلوه اش پیامبرگونه  ست

 


 

 

 سالگرد رحلت وشهادت این عزیزان  بزرگوار را بر امت اسلام به ویژه رهروان وتابعین وعلاقمندان به اهل بیت عصمت وطهارت  تسلیت وتعزیت عرض می کنم


 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آفتاب درحجاب

جمعه, ۹ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۴۰ ق.ظ

 

 

  بســـم الله الـرحـمـــن الـرحـیــم

  خطبه قدس است ز ملک قدیم

 ربّنا لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما. 1   سوره فرقان

و سپاس خدای را که راهنمایان و مربیان ما را از صالحان و پرهیزکاران قرار داد و ستایش را کلید ذکرش.

یاد و یادواره صالحان و مصلحان اسباب نزول برکات و رحمت خداوندی است. با توجه به حدیث زیبا و شریف رسول گرامی اسلام ، پیغمبر رحمت حضرت طاهای مقدس(ص) که نقل است:

«تنزل الرحمه عند ذکر الصالحین»2

یکی از بزرگترین مصلحان و سبز قامتان معاصر و اندیشمندان جهان اسلام و ادیان، عزیز ارزشمند، مولانا حضرت آیت الله امام سید موسی صدر هستند که بی شک خورشیدی تابان در تمدن معاصر است (تمدنی است در بطن تمدن های موجود). آفتابی که در حجاب شد و چشم های زیادی به انتظار طلوع عاشقانه‌اش دوخته شده است. از کودکی تصویر خورشید خوش سیمای جهان اسلام مرا محور خویش ساخت تا در این هنگام که سالیان متمادی از حجاب ناگوار آن سید بزرگوار می گذرد، هنوز ذره‌ای از آن عطش عاشقانه کاسته نشده است و به یقین این عشق الهی را نشانه‌ای از کرامات آن معظم له می‌دانم.

اندیشه‌های ناب و سرسبزی که به وسعت فراوان از دریای بیکران خداوندی(حقیقت ناب) سرچشمه گرفته، هر مخاطبی را مجذوب مناظر زیبا و بکرش می‌کند و حتی بارها دیدن، شنیدن و گفتن و نوشتن تازگیهای جذابی دارد. پس از آن فترت عمیق و نابهنگام امام موسی صدر از عالم محـضور است و متمنا، در لیله القدری خالصانه دست نیاز بسوی ذات  اقدس بوبی دراز کردم که باری متمتع گردم بزیارت کعبه خوش منظر فقاهت و محبت آزادمردی حضرت مولانا امام موسی صدر:

 مراگفتند؛ کامشب از شبهای قدر است         عزیز امشبم مــولای بـدر است

  به ابرار و عزیزان و ا نیسان               دعایم بوسه بر موسای صدر است

 

                            

 

آنگاه خاضعانه از عشق رباعی طلب سرودم که می‌دانم کار قلم نیست؛

        به ایام خدا شبــهای قدری               در آئیـن وفـا مــولای بدری

       وجیه قدسیان و روح عیسی               تو در طور صفا موسای صدری

 از آن پس دل خوش داشتم به اینکه منتظر خبر خوشی باشم از نسیم حیات،امید آن دارم که یادگار آل یاسین و نگین فقاهت رخ از حجاب برآرد و عالمی را مست از غنای سیره ی محمد و آل محمد(ص) کند.

« یریدون أن یطفئو انور الله بأنواههم و یأبی الله إلا ان یتم نوره…» 3

هیچگاه نور و نشانه خدا با خواست ذلیل و ضعیف دشمنان از بین نمی‌رود و بزودی کید و کینه دشمنان نابود می‌شود و این خواست خداست که پاسدار و نگهبان دوستان خویش است.

در این مجال به گوشه‌هایی از زندگی و شخصیت ممتاز علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حضرت امام موسی صدر به اختصار اشاره می کنم و امیدوارم که مقبول نظر دوستان آید و دعای خیری حاصل شود برای استخلاص. « آفتاب در حجاب»

  حمیدرضا ابراهیم زاده – مردادماه 82

 

 

 

خورشید زیبای کوچه عشقعلی قم در روز 14 خرداد1307 ش از دامان مادری پاک از سلاله رسول اکرم(ص) طلوع کرد.

پدرش سید صدرالدین صدر از مراجع بنام تقلید، و جدش سید اسماعیل صدر نیز از مراجع کرام تقلید و جانشین میرزا حسن شیرازی بود.(مرجع مطلق زمان خود بود).

خاندان شریف صدر از تبار پاک پیشوای هفتم شیعیان، امام موسی کاظم(ع) و از سادات علوی و از میان آنها شخصیت‌های بزرگ علمی، سیاسی، اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشتند، البته خاندان شرف‌الدین نیز از همین ریشه امتداد یافته است که هر یک در ایران،عراق،لبنان طلایه دار علم و دانش و جهاد و فضیلت بودند.

مادرش بی بی صفیه از سلاله پاک پیامبران، دختر عالم ربانی، مجاهد نستوه مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد علیه رضا خان بود و نسبتش با 28 واسطه به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد.

همچنین جّد اعلای امام موسی صدر، مرحوم آیت الله سید صدر الدین صدر، مرجع بزرگ حوزه اصفهان و فرهیختگانی چون شیخ مرتضی انصاری و شیخ هاشم چارسوقی بودند. در طول هزاره گذشته زمانی نبوده که عرصه مرجعیت شیعه، از حضور نیاکان امام موسی صدر خالی باشد «نسب امام موسی صدر با 32 واسطه به امام موسی کاظم(ع) می رسد، و دانشمندانی چون شهیداول و شهید ثانی تنها دو تن از وسایط هستند»3

نتیجه تصویری برای امام موسی صدر

امــام مــوســی صــــدر:

تحصیلات ابتدایی و راهنمایی‌اش را در مدرسه حیات قم و در مقطع دبیرستان در مدرسه سنایی قم به پایان رسید. آنگاه در سال 1320 ش بصورت تمام وقت وارد حوزه علمیه قم شدند و بصورت جدی به تحصیل علوم حوزوی همت گماشت.5     

درسال 1326 همزمان با ورود علامه بزرگوار امینی صاحب الغدیر که از نجف بمنظور زیارت مشهد رضوی به تهران آمده بود،امام موسی صدر مسأله وحدت فقهی بین المسلمین را مطرح کرده و ازآن عالمانه دفاع کرد و در اثر همین دفاعیه مورد توجه و تمجید و تفقد علامه قرار می‌گیرد.6

درسال 1329 مهر ماه، همزمان با تحصیل در حوزه وارد دانشگاه تهران شد و به عنوان اولین دانشجوی روحانی، در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و در خردادسال 1332 با نگارش پایان نامه ای تحت عنوان ترجمه شروط و صحت با نمره عالی به دریافت دانشنامه لیسانس حقوق اقتصادی فارغ التحصیل شد.

در خلال همین سالها وارد حوزه علمیه نجف شد و از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه   انجمن تعلیمات دینی را عهده دار شد و همزمان با تحصیل در حوزه نجف به عضویت هیأت امنای جمعیت«منتدی النشر»درآمد و همینطوربه تدریس درحوزه علمیه نجف نیز مشغول بود.7  

 اساتید:

1-آیت الله سیدصدرالدین صدر-والد        7-آیت الله شیخ حسین حلی

2-آیت الله سید رضا صدر-اخوی                     8-آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین

3-سیدمحمدباقرسلطانی طباطبایی                  9-آیت الله سید محمدمحقق داماد

4- علامه سید محمد حسین طباطبایی              10-آیت الله محمد حجت

5-امام خمینی رضوان الله                                11-آیت الله سید محسن حکیم

6-شیخ حسین طباطبایی بروجردی                   12-آیت الله شیخ صدر بادکوبه ای و…

دوستان همفکران و یاران

1-شهیدمظلوم دکتر بهشتی                   6-آیت الله سید مهدی روحانی

2-شهید مظلوم محمدباقرصدر                 7-آیت الله ناصرمکارم شیرازی

3-شهید مظلوم محمدباقرحکیم               و شهید علامه مرتضی مطهری

4-آیت الله موسوی اردبیلی

5-آیت الله سید موسی شبیری زنجانی (که از دوستان بسیارصمیمی ایشان بوده اند.)

 شاگردان:

آیت الله شیخ یوسف صانمی            4-شهیدسیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله لبنان و…

2-آیت الله شیخ ابوالحسن ایازی(ره)   5-آیت الله هاشمی رفسنجانی

3-آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد  6-آیت الله شیخ هادی روحانی(ره)

نماینده ولی فقیه در مازندران و امام جمعه بابل

و یارانی همچون : شهید چمران و…. 8  

در سال 1337، آخرین سال حضور و فعالیت در قم اداره و تأسیس مدرسه نهضت ملی، و سردبیری مجله مکتب اسلام با همفکری و همیاری شهید بهشتی ،در آبانماه 1338 بنا به وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین و خواسته آیات عظام: بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین برای رهبری و زعامت ملت مظلوم لبنان و فلسطین عازم شهر صور در لبنان شد، در آن هنگام شیعیان لبنان در اثر نفوذ استعماری فرانسه از هویت اصلی خویش بازمانده بودند،ضمن حرکت خروشان ملی،امام موسی را سوار بر هودجی از عزت نموده و بعنوان رهبر قلب‌های ملت مظلوم لبنان، در قلب شیعیان و مسلمانان و غیرمسلمان جا می‌گیرند و از همان هنگام به او امام می‌گفتند، ایشان در همان هنگامه می‌فرمایند:« امروز زمان این است که محرومان از وطن و محرومان در وطن در یک خندق واحد علیه دشمن واحد بجنگند…» 9

در خرداد ماه 1348 با رأی اکثریت قاطع مردم به ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان برگزیده شدند. البته از مدت‌ها قبل روزنامه ها از ایشان می خواستند رئیس جمهور شود در بهمن 1348 در جلسه سالانه مجمع البحوث اسلامی در قاهره پس از سخنرانی مهم و مبسوطی به عضویت دائم آن مجمع پیشنهاد و دعوت شدند.

در سال 1350 بمنظور مبارزه با صهیونیزم جهانی، اسرائیل غاصب ،جنبش أمل که به حرکت المحرومین موسوم بود با همیاری شهید دکتر چمران تأسیس و آغاز به کار کرد. درسال 1351 نظریه گفتگوی تمدنها را جهانی کرد.

در سال 1357 نهم شهریور، شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی طی سفر دوره‌ای خود به برخی از کشورهای اسلامی، بنا به درخواست معمر قذافی به کشور لیبی عزیمت می‌کرد و بعلت حسادت‌ها و شقاوت‌های ضد انسانی و آزادگی در لیبی مغقود گردید.

که این فقدان، تنها محاکمه خورشیدی بود عالم تاب توسط خفاشان شب پرست، و جز این نیست که معمر قذافی به یاری شیاطین تنها عامل ربودن و پاسخگویی حذف مولانا امام موسی صدر است.

 

امـام مـوســی صــدر و انقــلاب اسـلامـی ایــران


نتیجه تصویری برای امام موسی صدر

 پس از رهبری امام موسی صدر در لبنان ،ایشان در مجامع بین اللملی از جایگاه و اعتبار خاصی برخوردار بودند.

بگونه‌ای که مسیحیان لبنان او را مسیح می‌گفتند و سایر مسلمانان و غیر مسلمانان از ایشان به عنوان امام و مقتدایشان یاد می‌کردند.

پس از دستگیری امام خمینی(ره) در خرداد 1342 و تبعید ایشان برای ترکیه توسط رژیم منحوس پهلوی و یاران خارجی،عوامل تبعید ،ترکیه را بلحاظ شرایط اجتماعی‌اش لائیک بودن دولت و ملت مدنظر داشتند و آنجا برای نشر و جریانات فکری امام خمینی(ره) مناسب نبوده و همینطور احتمال برخورد و حذف فیزیکی نیز در مواردی برنامه‌ریزی شده بود.

در این مقطع امام موسی صدر، با درایت و با توجه به اهمیت اعتباری شان در مجامع اقدام به رایزنی‌های مختلف با دولت‌های غرب، سفربه شمال آفریقا و اروپا، گفتگو با پاپ و شیخ شلتوت درالأزهر و حتی برای تحت فشار گذاشتن رژیم شاه، راضی به دیدار با مقامات ایرانی شدند و سرانجام توانست، ضمن ثمر بخشی این رایزنی‌ها و ضمن انتقال امام به زندان به منزل قیطریه، اسباب اتقال ایشان را به نجف در عراق را فراهم میکنند. انتقال امام به نجف به نفع آینده انقلاب اسلامی بود، و این خواسته امام موسی صدر بود، بالطبع جایگاه علمی، شیعی و فرهنگی و اجتماعی نجف تفاوت شگرفی با ترکیه داشت، در نجف شرایطی چون وجود حوزة مقدسه علمیه، راه برای تدریس و تربیت شاگردانی که غالباً ایرانی بودند باز بود، وجود هم اندیشان و یاران همفکر در نجف نقطه آغاز حرکت بود این رابطه برای  هوشیاری و بیداری افکار فرهیختگان و سوق دادن آنها بطرف انتفاضه بزرگ انقلاب اسلامی مهیا شد، و بدین ترتیب کشور سنتی و مذهبی ایران که وابسته به روحانیت بود می‌توانست طی سازمانی دقیق تر و با برنامه‌ریزی آگاهانه‌تر و با اندکی حوصله و تلاش و همت مردم مبدل به نظام جمهوری اسلامی ایران شود. البته این اندیشه امام موسی صدر بود و مدد غیبی ذات اقدس ربوبی.

آیت الله خویی(ره) یکی از اساتید امام صدر،ایشان را تنها عامل آزادی اولیه امام خمینی پس از خرداد 42 می‌دانست، و گفته بود: انتقال امام خمینی به نجف جزء طرح و برنامه‌های امام موسی صدر بوده است.11

امام موسی صدر علاقة زیادی به امام خمینی(ره) داشته اند، ایشان را رهبری جهانی و علی الاطلاق می‌دانستند، رهبری که می‌بایست برای پیوستن به او آماده شوند، ایشان همواره به یاد و عشق امام خمینی(ره) و انقلاب دلسوزانه به یاران خود روشنایی طلوع فجر را نوید می‌دادند. امام موسی صدر می‌فرمودند؛ امام خمینی استاد من و همه علمای مبارز ایران است. اوست که انقلاب اسلامی ایران را رهبری می‌کند و تنها اوست که می‌تواند رژیم شاه را سرنگون کند.12

ایشان به آینده ایران و انقلاب اسلامی به رهبری امام امیدوار بودند، ایشان در نامه‌ای به خواهر زاده‌اش سید صادق طباطبایی می‌نویسند:13

«امیدواریم دنیایی که نسل شما می‌سازد ، و دنیایی باشد که در آن ،عدل، حق و خیر همراه ایمان و علم دیده شود . دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آرامش در آن بگذرانیم.»

در ماههای قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، امام صدر پیروزی انقلاب اسلامی را برای سران کشورهای اسلامی نوید می‌دادند و برای حمایت از انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) جلسات زیادی را مصروف می‌دارند.

ازجمله جرج لوسین خبرنگار روزنامه لوموند که عاشق و مرید امام صدر بود و سالها قبل بواسطه امام موسی صدر به اسلام مشرف شد، شاهد گفتگوی یک ساعته امیرعبدالله و امام صدر بود که در این جلسه 50 دقیقه از گفتگو به انقلاب اسلامی ایران اختصاص یافته بود و تنها 10 دقیقه آخر را به لبنان اختصاص دادند.14

در سال 1345 آیت الله سید محمدعلی ابطحی از امام خمینی می‌پرسد، بفرض پیروزی انقلاب اسلامی چه کسی را دارید که در رأس حکومت آینده ایران قرار دهید؟

امام به سادگی به ایشان می‌فرماید: «رفیق خودت آقا سید موسی صدر».15

اما، سالها بعد در خرداد 1357 هنگامیکه امام موسی صدر از سفر مجمع بحثهای اسلامی کنگره الجزایر به آلمان رفته بودند، برای استراحت و دیدار با شهید بهشتی و خواهر زاده‌اش سید صادق طباطبایی و کارهای دیگرشان، به شهر "بوخوم " آلمان در منزل خواهر زده‌اش سید صادق رفتند و در آنجا با شهید بهشتی ملاقات کردند و این دوستان صمیمی برای تفریح وگفتگو بعد از ظهر همان روز به جنگل در نزدیکی منزل دکتر طباطبایی برای قدم زدند رفتند.

در آنجا درباره اوضاع ایران گفتگو کردند، در همین اثنا شهید بهشتی قریب به این مضمون گفتند: "من عازم عراق هستم می‌خواهم با امام خمینی درباره برنامه هایشان صحبت کنم. ببینم چه طرح و برنامه‌هایی در ذهن دارند، آیا آن چه امام در ذهن دارند با شرایط سیاسی موجود مناسب است؟ امام موسی صدر فرمودند: به نظر من تنها راه همین است که امام شروع کردند، چون الان ایران و منطقه در یک بزنگاه تاریخی فراهم آمده است و اگر از این بزنگاه بهره‌برداری نشود دیگر معلوم نیست، چنین مجالی به این زودی ها فراهم آمده شود و قریب به این معنا فرمودند: این اولین بار در تاریخ معاصر است که زعیم سیاسی یک مرجع علی‌الاطلاق تقلید نیز می‌باشد.

البته در سابق مرحوم آیت الله کاشانی و آیت الله طالقانی و پیش از آنها میرزای شیرازی یا میرزای نائینی فعالیتهای بزرگ سیاسی کرده‌اند. اما هیچکدام مرجع علی الاطلاق نبوده‌اند، و همچنین مرحوم آیت الله سیدصدر الدین صدر(جداعلا) یا در مقطع دیگرآیت الله بروجردی یا آیت الله سید محمد تقی خوانساری حضور داشتند. اما مانند امام خمینی زعامت سیاسی نداشتند، به علاوه جریان پرقدرت روشنفکری دینی که تفکر غالب در دانشگاههای کشور و بخش اعظم دانشجویان خارج از کشور است، دست در دست یک مرجع بزرگ و روشن بین و بلا منازع دینی گذاشتند و یک جریان توفنده سیــاسی قدرتمــند را بوجود آورده‌اند و مـهمتر اینکه مساجد بدنبال اینها حرکت کرده‌اند و مردم حضور یکپارچه دارند، این یک بزنگاه تاریخی است، بعد امام صدر خطاب به شهید بهشتی فرمود؛ اما من نگران چیز دیگری هستم ، شما برای بعد از امام چه فکری کرده اید؟ شهید بهشتی گفت: نظر ما روی آقای منتظری است .

امام صدر فرمود:آقای منتظری؟ شهید بهشتی گفت؛مگر شما غیر این فکر می کنید؟ امام صدر فرمود تعجب می‌کنم که شما اینطور فکر می‌کنید. من آقای منتظری را خیلی خوب می شناسم و شاگرد او بوده‌ام، نسبت به او ارادت هم دارم. نگرش او به فقه و استنباطش و شجاعتش را هم قبول دارم. اما درایت و تدبیر او برای اداره امور کشور و اراده سیاسی هدایت یک کشور امر دیگری است. شهیدبهشتی پرسید: شما چه نظری دارید؟

امام صدر فرمودند: من نظرم روی سید محمد باقر صدر است. زیرا بیش از دو دهه است که آقا سید محمد باقر صدر فقه حکومتی تدریس می کند. حزب دارد، مبانی فکری‌اش تشکیلاتی و اجرایی و حزبی است. از وقتی که یادم می‌آید اصرار دارد که باید حکومت اسلامی داشت".16

 نگاه امام موسی صدر به شهید محمدباقر نگاهی عمیق و مدبرانه بود، زیرا همان هنگام شهیدمحمدباقر صدر با همین نگرش فقه حکومتی به مبارزه با صدام مشغول بود و سرانجام بواسطه تحریم عضویت در حزب بعث وقیام علیه صدام ،به همراه خواهرش بنت الهدی، تعقیب، شکنجه و به طرز فجیعی در اردیبهشت 1359 به شهادت رسید.17

پس از ربودن امام موسی صدر شهید محمدباقر صدر احساساتش را در مورد شخصیت علمی امام موسی صدر چنین بیان می‌کند:«اگر پسر عمویم اقا موسی به سنت حوزه پایبند و در نجف باقی می ماند مرجع یگانه و علی الاطلاق شیعه می شد.18

دکتر سید مصطفی محقق داماد از دوستان امام صدر پیرامون ارزش علمی و شخصیتی ایشان می‌گوید؛ " یکی از مردان شایسته که می توانیم بگوییم در طول تاریخ تشیع توانست طی مدت کوتاهی اسلام را در یکی از مناطق کره زمین بدرخشاند، امام موسی صدر بود، او دولتی مستعجل بود و به عقیده من انگیزة آنهایی که باعث شدند ایشان را از ما بگیرند، حسادت بود."

انسانهای زیادی پیدا می‌شوند که نمی توانند کسی را در کنارشان ببینند  و وجودش را تحمل کنند. امام موسی صدر شخصیتی بود که در مدت کوتاه اقامتش در قم با داشتن اساتید بزرگ به مدد استعداد و نبوغ ذاتیشان توانستند، در همان اوان جوانی به سرعت و قدرت هر چه تمام تر مدارج علمی را طی کنند. ما در آغاز طلبگی بودیم که ایشان در قم حضور داشتندجلسه درس ایشان در مدرسه فیضیه از درسهای درخشان حوزه علمیه قم بود. حضور فقیهان و معلمان بزرگ معاصر، امام موسی صدر به عنوان فقیهی بزرگ در جهان شناخته شدند.19

امام موسی صدر مملو از اندیشه‌های ناب و جذاب بود، از آثارش می‌توان استنباط کرد که او فقیهی نوگرا بود و می‌توانیم مدعی باشیم تا زمانیکه این اندیشه‌ها کارا و مورد استفاده قرار گیرد، امام موسی صدر زنده و پاینده است.

 امام موسی صدر نمونه بارز یک روحانی متعهد و اهل مدارا بود،معروف است که ایشان جمعی از جوانان را در سالنی گردآورده و بانگ بر می آورد که: « درها را ببندید و دهانها را بگشایید.» 20

به اعتقاد بنده، امام صدرانتقاد را از زاویه نگاه ا صلاحات سوای عیب جویی معاندان استقبال می نمود و درها را به این خاطر می‌بسته که ظرفیت‌های محدود به مخاطره نیفتد و لذا دهانهای گشوده می‌تواند باب روشنی را در فهم مسائل دینی بگشاید… بعلاوه امام موسی صدر از زمره پایگذاران گفتگوی تمدن و ادیان است و از آن حمایت و استقبال نموده اند.21

امام صدر تأکید داشتند که ؛ ممکن است مردم از نظر رنگ، دین و مذهب متفاوت باشند، اما همه در برابر قانون انسانیت یکی هستند.

ایشان ذیل آیه:

أُدعوا الی سَبیلِ رَبّکَ بالحکمتهِ وَ الموعظه الحَسنهِ و جاد لهم باللتی هی احسن .22

می فرمایند: " گفتگو معنایش چیست؟ به معنای مباحثه‌ای است که غلبه بر خصم نباشد گفتگو در درجه اول مقدمه یک امر است، پیش مقدمه است، همه اش،‌مسأله درک طرف مقابل است… انسانی که اهل یک تمدن است و می‌خواهد در انسانی که اهل تمدن دیگر است نفوذ کند، در درجه اول باید تمدن طرف مــقابلش را بداند و بشناسد، بنده فکر می‌کنم که ترجمه فارسی کلمه گفتگو مناسب نیست. باید گفت و شنود باشد. تنها گفتن و آماده شنیدن نبودن هیچ ارزشی ندارد…" 23

معنویت همراه عدالت ، این فکر شالوده این مطلب است که دین مختص  برای آخرت و اموات نیست، اسلام دینی است. هم برای آخرت و هم برای دنیا، معنویت تنها نیست. معنویت همراه با عدالت است که عدالتش از طریق شریعت تأمین می شود، اندیشه شریعت تحقق بخش آمال عدالت است.24

امام صدر در روز 30/11/1353 در سخنرانی مهم و مبسوط خود در جمع مسیحیان و راهبه‌ها و اعضای کلیسای کبوشین لبنان در بیروت، که برای مراسم معنوی ویژه گرد آمده بودند، فرمود: « ادیان در خدمت انسان»25

«ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد بودند، دعوت به سوی خدا و خدمت انسانها این دو نمودهای حقیقی یگانه هستند و آنگاه که در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد، توجه هر دینی بخود آنقدر زیاد شد، که تقریباً به فراموشی هدف اصلی انجامید، اختلافات شدت گرفت و درد و رنجهای انسان فزونی یافت. ادیان یکی بودند زیرا نقطه آغاز همه آنها یعنی خدا یکی است و هدف آنها یعنی انسان یکی است، و چون هدف را فراموش کردیم از خدمت انسان دور شدیم. خدا نیز ما را فراموش کرد و از ما دور شد و ما به راهها و پاره های مختلفی بدل گشتیم و در پی خدمت به منافع خاص خود برآمدیم و معبودهای یگانه دیگر جز خدا را برگزیدیم و انسانها را به نابودی کشاندیم» 

امام موسی صدر مصداق و الگوی آزادی و حریت بود، آزاد مردی که خار چشم دشمنان آزادی زیست و آزادی و حریت را همچون جدش امام حسین(ع) پاسداری و احیا کرد. امام موسی صدر در مورد دشمنان آزادی می‌فرماید:

«قالب سلب آزادی در گذر زمان تغییر یافته است، گاهی بصورت استبداد گاهی بصورت استعمار، گاهی بصورت نظام ارباب رعیتی، گاه بصورت تروریزم فکری و ادعای قیومیت بر مردم و نابالغ فکر انگاشتن آنان، گاه بصورت استعمار نو، گاه بصورت تحمیل مواضع بر افراد با ملت‌ها رخ نموده است، فشارهای اقتصادی، فرهنگی، فکری از مظاهر همین تضییقات است.»26

« محدود کننده آزادی کافر است» 27

«کسی می تواند آزادی را محدود کند که بفطرت انسانی کافر باشد…فاقم وجهک للدین حنیفافطرت  الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون.28

صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی…آزادی بر خلاف آنچه می گویند هرگز محدود شدنی و پایان پذیرفتی نیست…»

امام موسی صدر علی رغم همه این آثار و گفته ها هنوز هم  ناشناخته مانده  است .امروز پس از گذشت سالیان متمادی از فقدان اسف بار ربودن ایشان ضایعه ی تأسف بار تر عدم استفاده از اندیشه ها و مهجوریت شخصیت و آثار ممتاز ومقام فقهی و علمی معظم له است. به عقیده من،جز صهیونیست هیچ قدرتی نمی تواند ازاین فقدان سود جوید،روژه گاروردی نویــسنده شهیر فــرانسوی در مقدمه کتاب پرجنجال و پر تیراژ خود بنام «اسراییل و صهیونیزم سیاسی» می نویسد:29

«اما ما شاهدیم که در برابراین تصریحات که حاوی برنامة دقیق و زمانبندی شده دولت اسراییل است و تا کنون بخشی از آن به اجرا درآمده ،عکس العمل ملتها و دولتهای مورد تهدید چه و چگونه بوده است؟ البته آگاهانی در دنیای عرب و مسلمان مثل امام موسی صدر، از سالهای قبل این خطرها را جدی گرفته و در سخنان خویش به برنامه های آینده اسراییل اشاره کردند و کوشیده اند تا در برابر این نقشه ها با اقدامات جدی مردم را آماده سازند»

اما اینک قطعاً حضور امام موسی صدر در این ایام می توانست نقطه عطف و رهبری واحدی باشد برای نجات انسانهای مظلوم و احیای اسلام ناب محمدی(ص) در جهان اسلام و خارچشمی باشد برای دشمنان حریت و دولتهای بیدادگری چون صهیونیزم و یاورانش.

افسوس که این آفتاب در حجاب عمیقی به کسوف گرفتار آمد و بنا به نقل خواهر و خانواده محترمشان امام موسی صدر با محاکمه قذافی و غرب به زندان مؤبد دچار گردید.30

اما امام خمینی پرچمدار طریقت و شریعت اسلام ناب محمدی(ص) این بیرق را در ایران بر افراشت. وی در زمان حیاتش علیرغم اصرار و اهمیتی که مسئول سیاسی وقت برای روابط با لیبی قائل بود، از پذیرایی معمر قذافی خودداری می‌کرد و این تـصمیم را برای شاگرد با وفایش آیت الله موسوی اردبیلی چنین بیان و توجیه می‌کند. 31

« او(معمر قذافی) هنوز مسئله آقا سید موسی را حل نکرده چگونه او را بپذیرم؟!» و در جریان اشغال سفارت آمریکا در آبانماه 58 تهران، امام خمینی(ره) بیدرنگ پیشنهاد غسان توئینی شخصیت برجسته مذهبی و مسیحی لبنان را مبنی بر معارضه گروگان ها با امام موسی صدر، پذیرفت . 33

بی تردید منصّفان و محققان ازنقش امام موسی صدر در انقلاب اسلامی ایران و میل و علاقه متقابل امام خمینی و امام صدر را در تاریخ نایده نمی‌انگارند. اما در این سالهای خاموش و به خواب رفته تاریخ، چه کسی می‌تواند پاسخگوی راز و نیاز مادر محزون و مرحومه ی امام موسی صدر که در سجاده نمازهایش پسرش را ازخدا می‌طلبید ،باشد.

کدام دلیل جز حقارت و کینه وحسد برای  حجاب او شایسته است.

«یریدون لیطفوا نورالله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون، هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون.34   

آنان به گمان اینکه نور خدا را با دهانشان خاموش کنند دلخوش کردند در صورتیکه خدا علی رغم میل باطنی کفار نورش را کامل خواهند گردانید و اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و آئین کامل روانه کرد تا پیروزی را عایدش کند و لو اینکه مشرکین را ناخوش آید.

 در این هنگام دست یاری و طلب بسوی حضرت قدس اعلی ذات باریتعالی دراز می‌کنیم و خاضعانه می‌خواهیم که هر چه زودتر نسیم حیاتی بوزد و خبر خوشی از امام صدر به خانواده و عشاقش برساند.

 صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی .    (آفتاب در حجاب) 35  

* اللهـــم فــک  کــل اســیر*   36               

 

 حمید رضا ابراهیم زاده

بابلسر    29/7/82  

 

 منابع و مآخذ:

1-سوره فرقان آیه 74 .

2-حدیث نبوی صحیح نجاری.

3-سوره توبه ایة 32 .

4-www.Imam Sadr news

5-روزنامه همشهری 12/6/81 .

6-روزنامة جام جم 11/6/82 .

7-روزنامة همشهری 10/6/81 .

8-همان

9-مصاحبه با دکتر سید صادق طباطبایی

10-سایت مرکز تحقیقات امام موسی صدر.

11-روزنامة همشهری 12/2/81 .

12-روزنامه شما 13/6/82 .

13-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

14-روزنامه همشهری 12/6/81 .

15-روزنامه اطلاعات 11/6/81 .

16-روزنامه جام جم 7/7/81 .

17-یاد نامه شهید محمدباقر صدر- دکترالهه کولایی 59 .

18-روزنامه اطلاعات 11/6/82 .

19-روزنامه اطلاعات 9/6/82 .

20-روزنامه یاس نو10/6/82 .

21-روزنامه همشهری 10/6/82 .

22-سوره اسرا آیه 125 .

23-روزنامه اطلاعات 9/6/82 .

24-همان .

25-روزنامه جام جم 16/6/81 .

26-همان.

27-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

28-سوره روم ایه 30 .

29-اسراییل و صهیونیزم سیاسی- روژه گارودی.

30-مصاحبه با خانواده امام موسی صدر-فیلم مستند.

31-فصلنامه مفید زمستان1377 –مصاحبه با آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی.

32-همان.

33-روزنامه یاس نو 10/6/82 .

34-سوره صف آیات 8 و 9 .

35-روزنامه اعتماد 10/6/82 .

36-ادعیه روزهای ماه مبارک رمضان.

 

 

 

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آسیب شناسی صله رحم در جامعه ایرانی

جمعه, ۲ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۰۴ ق.ظ

۰:

آسیب شناسی صله رحم درجامعه ی ایرانی

یکی ازمهمترین چیزهایی که افراد را از خانواده و برادر را از برادران و خواهرانش جدا می کند

بی توجهی و بی درکی نسبت به وضعیت و حال واحوال هم است.

حال این بی توجهی می تواند از مشغله و کم مهری ناشی شده باشد و یا حتی گرایش وسواسی در توجه به مال اندوزی و صیانت از دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی باشد.

اما دوری و مسافت نمی تواند چندان آسیبی به روابط حسنه ی اقوام درجه یک و دوی خانواده وارد کند.

که بی توجهی تصنعی و برانگیخته شده از هم وغم اقتصادی و عاطفی می تواند این فراق را بسازد!

اگرچه دلیل اصلی بیشتر مفارقت و جدایی های بین اقوام درجه یک ودو ، روش تربیتی والدین وباورها و رفتار والدین است.

رفتارهای تبعیض آمیز و یا مداخله گرانه در امور و حریم شخصی توسط والدین این شکاف را ایجاد می کند که با استقلال بچه ها آنها از هم دورشوند و فقط برای خودشان تلاش کنند و با برادر و خواهر خود مانند غریبه برخورد کنند.

این بد تربیتی ویا بی تربیتی ها اغلب از خطاهای تربیتی والدین سرچشمه می گیرد.

توجه ناملموس وملموس به دارایی و مقام ومناصب افراد.

احترام نابجا به دارا ها

تحقیر نادار ها

خودبرتر بینی

 بدون در نظر گرفتن سایر شئون افراد باعث تقویت تبعیض خواهی می گردد.

تبعیض گذاشتن بین بچه ها به هر علتی

مهمترین عامل و شکاف بین برادران و خواهران یااعضای خانواده خواهد بود ودر مراحل بعدی غرور کاذب و حسادت ورزی. کینه توزی هم به هر دلیل کوچکی رخ می دهد.

اغلب برادر وخواهرانی که بعد از ازدواج و استقلال مالی از هم دور می شوند اینگونه تربیت شده اند که بین خودشان و دستاوردهایشان با برادران وخواهران وحتا والدینشان حد ومرز قائل شوند.

این حد و مرز ساختن های نابجا برای صیانت از مال ومنصب بوده و خیلی زود خلا های عاطفی فراوانی را برایشان متصور می سازد.

و آنها را وادار به گرفتن دوستانی قوی تر یا ضعیف تر و یا همتراز جنس و مشابه خود می کند که خاستگاهها و مناسبات و مراودات شغلی و  تجاری و اقتصادی و مناسبتی باهم دارند که اگر بجای پر کردن خلا والدین یا برادران وخواهران باشد، بسیار خطرناک است.

مراوداتی که پایه های عاطفی در جایگاه واقعی خود وجود ندارد و این دوستی هانمی تواند خلا وجود و حضور برادر و خواهر را برایشان پر کند.

در واقع کارکرد داشتن برادر و خواهر همین همدلی ها و صمیمیت ها و گذشتها و مدارا گری ها و حمایت های مادی و معنوی است. اما هنگامی که خلا برادر وخواهر به افراد دیگر واگذار شود آن نیازها بصورت درست و دقیق خود بر آورده نشده و دوستی ها و روابط بااین افراد مدام دچار افت وخیز وچالش قرار می گیرد.

البته بااستقلال خانوادگی برادران و خواهران بخش زیادی از تاثیرات به عروسها و دامادهای خانواده منوط می شود.

 تفاوت های فرهنگی افراد جدیدی که به خانواده ملحق می شوند در رفتار برادران وخواهران تاثیر می گذارد.

با ظهور افراد جدید در خانواده

مشغله ها و مطالبات و خوشایندها و بد آیندها متفاوت می شوند.

و مزاج وطبع افراد باهم همخوانی کمتری دارد!

و از سوی دیگر اگر باور تربیتی درستی در خانواده اتفاق نیفتاده باشد و آموزشهای مسئولیت پذیری و مدارا و تاب آوری ها و شکیبایی و تحمل  و روشهای  دوست داشتن و کنار آمدن توسط والدین اتفاق نیفتاده باشد

به سرعت به بهانه های مختلف روابط بین افراد مخدوش می شود و آمدن برادر زاده ها وخواهر زاده ها این روابط را سطحی تر و بی قواره تر و ناسور تر می کند .

شاید عمو زاده ها و عمه زاده ها و خاله زاده ها و دایی زاده نتوانند باهم ارتباط بگیرند و نسل دوم خانواده کاملا از هم بیگانه خواهند بود.

و همین رفتار نیز در بافت خانواده های جدید تاثیر می گذارد نسلهای جدید هم به پیروی از والدین شان نسبت به هم کم میل و بی میل رشد خواهند کرد.

برای داشتن خانواده پویا ومنسجم آموزشهای ملموس و ناملموس مستمری وجود دارد که توانمندی ها وتاب آوری های افرادخانواده را می سازد

نجابت و وقار در افراد خانواده با تاب آوری ها وتوانمندی هایشان محاسبه می گردد

میزان پایبندی به باورها

میزان گذشت افراد

میزان شکیبایی ورزی

میزان مداراگری

میزان مسئولیت پذیری های گوناگون افراد

میزان پایبندی به خانواده

میزان محبت ورزیدن های بی دریغ و...

همه ی توانمندی ها وتاب آوری در برابر گرفتاری ها وخشم ونگرانی ها و ناراحتی ها باعث می شود به کسی بگوییم نجیب زاده و موقر و مودب.!

انسانهای نجیب و موقر و متین و مودب و دوست داشتنی از دل خانواده های منسجم رشد می کنند!

خانواده هایی که همگرایی و توجه بیشتری به هم دارند.

خانواده هایی که به عزت و سلامتی همدیگر توجه دارند.

خانواده هایی که به همدیگر اهمیت می دهند.

خانواده هایی که رفتارهای سمی و تبعیض و تحقیر و توجیه ندارند.

خانواده هایی که نجیب و با حیا وامن هستند.

خانواده هایی که برای عمو و عمه و خاله ودایی و اقوام‌اهمیت واحترام قایل هستند.

بنابراین باید کارکرد خانواده را در رشد شخصیت اجتماعی افراد جدی گرفت.

و در جامعه نیز رفتارهای خوب و بد افراد باعث  هنجار سازی ها ویا ناهنجاری های بزرگ می شود.

 

و از سوی دیگر ناهنجاری های خانوادگی باعث سلب اعتماد اجتماعی و از دست دادن اعتبار و سرمایه های اجتماعی نیز می گردد.

 

 بنابراین ناهنجاری هایی همانند ؛ دروغ گویی و خود پسندی و بهانه گیری و توجیه گری و  بی مسئولیتی و بی تعهدی  و نخوت و غرور و بی گذشتی و هوا پرستی افراد می تواند ریشه در تربیت خانوادگی آنها داشته باشد.

 

خانواده ای که روش تربیتی درست را در خود اعمال نکند ،دچار تشتت شده و پویایی خود رااز دست داده و مضر جامعه نیز خواهد بود.

 

صله رحم مهمترین راهکارانسجام خانوادگی و تبادل صمیمیت بوده و باعث می شود تا آموزشهای ناملموس و نیک اجتماعی به افراد منتقل شود.

 

 همچنین پیش می آید که خانواده ای در مهمانی های خانوادگی  پدر و مادر و فرزندان در جمع دیگران ، به دور خودشان حلقه می زنند و تلاش می کنند در یک جبهه دیگر بنشینند و در یک‌ صف و منطقه قرار گیرند وتلاش می کنند با سایرین کمتر رابطه برقرار کنند یا فقط با همدیگر مشغول می شوند، این روش برخورد نیز پذیرای انسجام خانوادگی نیست و ارزش وکارکرد صله رحم را مخدوش نموده وسلامت بلوغ و رفتار اجتماعی شان را تحت الشعاع قرار می دهد و اعضا را نیازمند تغییر اساسی در رفتار خود می نماید.

درواقع این رفتار سایرین را متوجه جنگ سردی می کند که ممکن است بزودی تنشهای وسیعی رخ دهد و یا باعث شکاف بزرگتری شود.

این رفتار سمی، خانواده را کریه و سمی نشان داده و اسباب واکنشهای منفی و موضع گیری سایرین نسبت به این خانواده می گردد‌.

مسئول این رفتار نیز والدین سمی این خانواده ها هستند‌.

که بلوغ اجتماعی نداشته و تربیت درست عاطفی در آنها جریان ندارد !

تربیت عاطفی مهمترین آموزش ومهارتی است که بایدبرای همه اعضای خانواده اتفاق بیفتد!

 

این نوع رفتارها درجمع خانوادگی در واقع نپذیرفتن قداست واعتبار آن جمعیت است ونشان دهنده اجبار و اکراه در پذیرش سایر افراد مهمانی اعم از دایی و عمه و عمو و ... بوده و متناسب با انسجام خانواده نمی باشد

بنابر این حضور در مهمانی های  اینچنینی با اکراه بوده ویا با هدف قدرت نمایی و دگر باشی است. 

 

و همین رفتار باعث فروپاشی صله رحم و روابط بین خانواده ها می گردد. 

 

کار کرد صله رحم ؛ تبادل صمیمیت و همدلی و همگرایی و گره گشایی و انتقال تجربیات و کارگشایی و ایجاد شور ونشاط است.

 

برای داشتن صله رحم ومهمانی های منسجم ودرست ، نیاز به حذف و برداشتن سم مهلک کینه توزی و خود برتربینی و نخوت وغرور و خود تحقیری است.

 

عواملی که باعث می شود خانواده ها همدیگر را دوست بدارند ؛ باورها و داشته ها و دغدغه های مشترک است. 

 

مناسبات و دغدغه های مشترک باعث می شود در غم وشادی های هم حضور یافته و در تاثیرات آن شریک باشند.

 احترام به استمرار صله رحم وداشتن روابط درست را باید با مهر ورزی و مدارا گری تمرین کرد

برای داشتن صله رحم های مستمر و روابط بهتر با برادر و خواهر باید احترام ها را نگه داشت.

این احترام؛ از مداراگری و گذشت و راز داری و امانتداری و مهرورزی و مسئولیت پذیری سرچشمه‌می گیرد.

دوری از تکلفات مهمترین عنصر حفظ رابطه است!

هرچه صمیمیت بیشتر باشد تکلفات کمتر خواهد بود.

 

 

والی الله المصیر

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

 اول شهریور ۱۴۰۳

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار نگارنده و مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

عوارض و هزینه های توسعه پذیری

چهارشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۷ ق.ظ

 

 

 

در توسعه پذیری همراه با همگام سازی جهانی  ، مقتضیات و تحولات و خاستگاههای  مهم اعتقادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی واقتصادی  بین المللی  وجود دارد  که  یکی ازعمده ترین دلایل فرار از توسعه پذیری و یا عدم توسعه یافتگی به شمار می آید .

درحقیقت اصل همگام سازی جهانی توسعه باعث فراراز پیشرفت پویا وپایدار ویا رکود وعدم توجه به توسعه پذیری است

به دلیل  آنچه را که تفاوت های ماهوی حوزه های جهان بینی فکری و اعتقادی و اقتصادی  و فرهنگی واجتماعی جوامع  می نامیم ، مدل های متفاوت ومتنوعی در سبک زندگی (Life style) جوامع وسطح زندگی و نوع گفتمان وسلوک و جهانبینی  بومی مردم در زیست بوم آنان وجود دارد. که  نوع وسطح  نیازها وچگونگی معاشرت آنان را تحت شعاع خود قرار می دهد.

بنا براین ممکن است درپاره ای ازمباحث توسعه پذیری  همه جانبه وهمگام  با معادلات جهانی بدلیل تعارضات جامعوی  با عدم اقبال ملی ویا عدم پذیرش قانون اساسی  آن جوامع  روبرو شود.

با بررسی تفاوت های فرهنگی واجتماعی  ملل مختلف  درمی یابیم که همگونگی وپیوستگی  تفاوت ها دشوار و یا اجتماع نقیضین محال است.

مثلا  : جامعه ی  ایرانی با مجموعه مختصات هویت ایرانی وجهانبینی الهی واسلامی  تعارضات فراوانی با ساختارجوامع تبتی وبودایی دارد.

مباحث اولیه اعتقادی جامعه بودایی وتبتی از توحید  وماهیت پروردگار گرفته تا حلیت خوردنی ها وآشامیدنی ها تعارضات فراوانی را درپذیرش قواعد فرهنگ   و به تبع در حوزه های اقتصادی حجم مبادلات تجاری در کالاهای مصرف فرهنگی و خوراکی  با آنها خواهد داشت.

باورها ورسوم وعادات زندگی جوامع  تفاوت ها وتعارضاتی را باسایر ملل وجوامع ایجاد می کنند که  همین تعارضات،باعث  ثقالت ویا سنگینی معاشرت اجتماعی واقتصادی آنان نسبت به یکدیگراست.

اما بخشهایی ازتمنیات و آمال ملی  وفرهنگ ها ورفتارها و قوانین بشر دوستانه ی جوامع تبتی با جامعه ایرانی مشترک و یا سازگاراست.

معمولا دولت ها میادین مشترکی رادر حوزه های  سیاسی واجتماعی واقتصادی ورفتارهای فرهنگی  جستجو می کنند و روابط خود را با کشورهای دیگر گشایش می دهند و مثلا : حجم مبادلات تجاری واقتصادی در تسلیحات. خدمات صنعتی وصنایع دفاعی  و سایر صنایع  پزشکی وسوخت و ارزاق ... را تعیین و افزایش می دهند.

لیکن همچنان تعارضات جامعوی مهمی ، درحوزه ی بینش های اجتماعی واعتقادی واقتصادی و فرهنگی ملل می توان جست که  روابط کشورها  ویا جوامع را تحت شعاع قرار می دهد.

مثلا : کشورمیانمار( برمه)    بارویکرد نسل کشی مسلمانان و به آتش کشیدن جان ومال و زندگی مسلمانان بومی  این کشور ، جنایات  ضد بشری مرتکب شده و یا تعارضات علنی  و مخاطره انگیزی را به جهان مخابره کرد . طبیعی است که روابط اینگونه کشورها با کشورهای توسعه یافته ویا جوامع متمدن  مسدود ویا درحد ضعیفی برقرارمی شود که عموما سفارت خانه وسفیری هم ندارند.

بزرگترین دلیل قطع روابط  اقتصادی وسیاسی  کشورها با یکدیگر مناقشات حوزه حقوق بشر یا مداخلات در مسائل داخلی یکدیگر ویا فتنه انگیزی آنان نسبت به یکدیگراست که نشان دهنده ی تعارض درباورها ی  جامعوی است.

معمولا جوامع توسعه نیافته وعقب مانده درخود  ضمختی ها ویا آشوب های ضد بشری فراوانی دارند که به مذاق جوامع مدنی ناخوشایند ونامطبوع است و به همین دلیل ارتباطات  اجتماعی واقتصادی بسیار کمی  فی مابین آنان صورت می گیرد

جوامعی که درآنها  گروههای  فاشیستی وتروریستی به هرجنایتی مرتکب می شوند اغلب جایگاهی دربین جوامع مستقل ومتمدن ندارند.

البته روابط   گروهها ی تروریستی با کشورهای توسعه یافته می تواند با واسطه گری پنهان  قاچاقچیان سلاح وانسان ومواد مخدر صورت پذیرد که درقانون همه ی جوامع به عنوان جرم  شناخته می شود و این رابطه محکوم به خطر وخطا ورسوایی است.

به دنبال واکاوی  رسوایی های مالی بسیاری  نخبگان سیاسی وسران دولتی  کشورهای خاص، درمی یابیم که رابطه ی مخفیانه ی  آنان با گروههای عقب مانده ویا تروریست ها  افشا شده ویا در معاملات وداد وستد های پنهانی ونامشروع ویا غیررسمی  با همدیگر دچار تشتت شده اند.

بنابراین تضاد درباورها وسبک زندگی باعث می شود که ملل واقوام مختلف بوجود بیایند و برای یکرنگ کردن ویا پیشرفت متحد الشکل جوامع،  چرخ های توسعه ی پایدار جهانی  دچار لغزش ویا لنگش باشد.

 

نتیجه تصویری برای توسعه پایدار

 

 

اگرچه همواره  مدل توسعه ی جوامع پیشرفته وپویا با لحاظ همه ی فعالیت های نیک اجتماعی واقتصادی وسیاسی وفرهنگی با جوامع پیشرفته ی دیگر با تفاوتهایی  همراه است .اما درنهایت نقاط مشترک  مهم و فراوانی  بین آنان وجود دارد که می توان به مطالباتشان در حوزه ی صلح و امنیت پایدار و رفاه ملی وسلامت وبهداشت وآموزش های همگانی  جوامع  فوق اشاره کرد.

شاخص های مبارزه با رشوه واختلاس.شاخص های مبارزه با پولشویی و تورم ومبارزه با بی سوادی وخشونت و تروریسم و شاخص های میزان افزایش امید به زندگی. افزایش شغل  ودرآمد . افزایش تولید وبهره وری.شاخص های جرم وجنایات و... کاهش بزه های اجتماعی  وجرم وجنایت .کاهش رشوه واختلاس . کاهش تورم ونقدینگی . کاهش زندانیان . کاهش فقر وفلاکت . کاهش  بیکاری واعتیاد وطلاق و ....دارای ( نرم مشترک ) میانگین یکسان بین المللی است . که دغدغه ی همه رهبران سیاسی و سران دولت های جهان است وهمه ی جوامع جهانی  آن را پذیرفته و قبول دارند.

تمام اهداف وآرمانهایی که گفته شد اهداف وآرمان هایی است  که دولت ها توقع دارند به آن برسند درحقیقت نمودار  پیشرفت وتوسعه ی آنان محسوب می شود.

حرکت به سمت کاهش نرخ های تورم وبیکاری واعتیاد وجرم و زندانی و رشوه واختلاس و رانت خواری  وافزایش تولید و بهره وری اقتصادی  وتولید دانش و توسعه بانکداری بدون ربا  چیزی جز توسعه یافتگی نیست .

 ازآن سو با دقت در عمق باورها  و مشی اعتدال در سلیقه های اجرایی  وتوجه به نیازها وتطبیق وتسهیل وتنزیه وتطهیر  قوانین اساسی کشورها وتوجه ودقت وظرافت  دولت ها به  الزامات و پیوست های فرهنگی واقدامات مناسب آموزشی و در نهایت تحولات مثبت  جامعوی آن جامعه، پیشرفت پذیری رخ می دهد. و مهندسی فکری و فرهنگی واقتصادی واجتماعی وسیاسی جوامع  شکل می گیرد .

پیشرفت پذیری درصورتی رخ می دهد که همه جوانب حرکت برای  تحول اززیر ساخت های مطمئن و بستر مناسب برخوردار شده و تفاهمات  جهان شمول فرهنگی بین ملت ها  شناخته شود. وبرای کم رنگ کردن تفاوت های فرهنگی به تفاهمات فرهنگی توجه بیشتری شود وبرای کاهش هزینه های عوارض تضاد وتعارض به سمت باورهای مشترک  تنسک جست.

برای پیشگیری از جنگ ویا برخورد تمدن ها بهترین راه این است که مناقشات را رمزگشایی کرده وبرای رفع آن  منصفانه ودقیق تلاش کرد و با آراستن کرامت انسان و دل بستن به کرامت انسانی نقاط مشترک باورهای ملی را به همدیگر بشناسانند ونیازهای مشترک جوامع را ارزیابی  ودقت نظر قرار دهند و برمحورعدالت و محبت وکرامت انسان به سوی پیشرفت پایدار حرکت کنند.

مبتنی است که براین اساس سازمان های مختلف بین المللی درجهت اعتلای توسعه پایدار وصلح جهانی  تاسیس می شود


نتیجه تصویری برای توسعه پایدار

 

 

ساختار سازمان های بین المللی  براین است که نیازهای مشترک ملل را بررسی نموده و دولت ها وحکومت هارا به پاسداشت کرامت انسان وصلح جهانی وتوسعه وامنیت پایدار جهانی تشویق کنند

  سازمان فرهنگی یونسکو درخود اهداف بشر دوستانه را دنبال می کند. برنامه ها و مصوباتی که این سازمان پی گیری می کند درحقیقت  آموزش مردم جهان برای برون رفت از فقر همه جانبه وترویج آیین مهرورزی  وتوجه به محیط زیست و توسعه ی پایداراست

حتی موضوع المپیک با توجه به اساسنامه ی آن،نیز این هدف را دنبال می کند که ملت ها با فرهنگ و آداب و رسوم هم آشنا شوند. ودرحقیقت آرمان  بلند  بازی ها ورقابت های المپیک ویا سایر برنامه های بین المللی  آشنایی وتوجه به همزیستی مسالمت آمیز واحترام  متقابل به  زبان  و نژاد  یکدیگر ونوع دوستی وآشنایی ملل با فرهنگ وآداب ورسوم یکدیگر وصدور اندیشه ها و کمک های بشردوستانه است. همچنانی که سازمان جهانی صلیب سرخ  فعالیت هایش را به کمک به همنوع ونجات انسانها معطوف کرده است.

 


تصویر مرتبط

 

 

مهمترین عنصر پویش و حرکت ،و اساسی ترین قوه ی محرکه ی حرکت به سمت  پیشرفت  پویا و پایدار و همه جانبه ی  جهانی در این است که همه مردم ازآموزش  همگانی ودسترسی به دانش بدون تبعیض برخوردار بوده وازحقوق خود آگاه شده  ونسبت به آینده ورفاه خود وامنیت زمین وهمه اهالی زمین دغدغه داشته باشند.

والی الله المصیر

 

حمیدرضاابراهیم زاده

تهران

19/2/1389

 

تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

کارکرد قطعات و توانمندی های دستگاه ها

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۲ ب.ظ
در دنیای الکترونیک
برخی قطعات تاب وتوان مقاومت برای برخی کارهای سنگین و دشوار را ندارند
بااینکه برای همان موضوع ساخته می شوند ولی زود خراب می شوند یا می سوزند
اغلب نوسانات برق و منبع تغدیه مقصر این جریان شناخته می شود
اما همیشه اینطور نیست!
گاه دشواری و حرارت و خستگی کار دارند
اما مهندس تامین ویا سازنده برای برون رفت ازاین ریسک در کارهای مهم از عوامل خارج از بورد و به منظور تقویت شاسی اولیه برد جدیدی را به کمک چند قطعه ی دیگر یا  مجتمع  قطعاتی  در یک آی سی  تامین کننده قدرت تاب آوری و توانمندسازی ریسک را راه می اندازد .
حالا همین قطعات بورد جدید شاید کارایی قطعات اصلی شاسی اولیه را نداشته باشند. اما در کنار هم میتوانند توانمندی لایق تر و تاب آوری بالغ تری از خود بروز بدهند!
این دستگاه است
که ایجاب می کند چه قطعه ای سر کار باشد!
مهندس امر فقط می تواند برای تاب آوری دستگاه، قطعات را جابجا کند
به هر حال نظام مسایل هر دستگاهی نباید با ریسک فراوان روبرو شود.
چون وقتی قطعات کلیدی یک دستگاه ناکارآمد شود یا بسوزد بی گمان باید کل دستگاه را عوض کرد زیرا شاسی بستر خوبی برای کار کردن نیست.
مقاومت ها شکسته می شوند.
خازن ها انرژی ذخیره نمی کنند.
دیودها یکسو سازی ندارند.
ترانزیستورها هماهنگ نمی کنند و...
پس برای تعیین بورد سایه باید بیشتر دقت کرد که فشار را از روی دستگاه برداشت تا به قطعات کلیدی فشاری وارد نشود.

این ادبیات در سیستم اداره یک دستگاه یعنی دچار بحران نشدن!
ومن همیشه برای مسایل سیاسی واجتماعی واقتصادی اینطوری فکر کردم.

 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

15 اردیبهشت 1403

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

پاکسازی زمین از کفار ناسپاس

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۵۰ ب.ظ

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تسبیح

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۴۰ ق.ظ

تسبیح

تسبیح

یکی از چیزهایی که زیاد دوستش دارم تسبیح است.

تسبیح به هر رنگ و جنسی که باشد و بتوانی در دست جایش بدهی!

اصلا می گویند : یک قبضه تسبیح  گرانقیمت  مثل سندلوس و عقیق و یاقوت و کهربا و یسر و  مروارید و مرجان و شاه مقصود یا همین سنگی های معمولی و یا اصلا ارزانقیمت های چوبی و  پلاستیکی.

جمع دانه های  ازهم گسیخته با یک نخ می شود  یک "قبضه تسبیح" !

" قبضه "را برای اسلحه بکار می برند.

انگارکسی که واحد شمارش تعداد تسبیح  را اختراعش کرد  شان تسبیح  را با اسلحه و سلاح برابر یافت!

روی میزکارم یک قبضه تسبیح پلاستیکی فیروزه ای دارم که هر وقت نگاهم به او می افتد احساس آرامش پیدا می کنم

آن را بر می دارم و سیر  نگاهش می کنم در کف دستم لمسش می کنم وسپس از  بین مشتم  به طرف انگشت اشاره و شست حرکتش می دهم...

نخ تسبیح کار پیشوا و پدر و یا مادر و میانجی و بزرگتر رامی کند همه را درکنارهم نگه می دارد واز فروپاشی  اعضا جلو گیری می کند.

 نخ تسبیح  شرافت و کرامت دارد.

به او آسیب بزنی "لشکر تسبیح" از هم می گسلد.

دانه های تسبیح بخاطر نخ تسبیح "هویت تسبیح "پیدا می کنند.

تسبیح  دور دارد و محدود است و حساب کتابش معلوم است.

وادارت می کند به اینکه دقت کنی چه می گویی!

چیزی جز" ذکر" نمی توانی بگویی.

ذکر همان "یاد کرد و یاد داشت " است.

عنوان ذکر نیز داروست.

دانشمندان  دانش ذکر، آن را دارو می دانند.  دز خاصی را برای مصرف افراد تجویز می کنند.

هر ذکری را به هرکسی نمی دهند و هر تعدادی را برای هر فردی تجویز نمی کنند.

اما تسبیح مثل  "عطر و گلاب و بهار نارنج" است  همین که یک دور "صلوات " می فرستی و یا استغفار می کنی و یا برای نفی خواطر و رفع تشویش و پریشانی یک دور  " لا اله الا الله " می گویی و یا "تسبیحات حضرت زهرا" می گویی آرام می شوی.

گاهی ذهنت مشوش است و برای رفع پریشان به تعدادی " لا اله الا الله " می گویی.

گاهی دلت می خواهد  "صلوات " بفرستی تا آرام شوی.

گاهی دلت می خواهد تا درخواست آمرزش کنی و به تعداد خاصی" استغفار"می کنی.

بیشتر ما درکیف و یا جیب  خود  اسلحه ای حمل می کنیم که شیطان و نفس بد  از آن می ترسد .

تسبیح اسلحه ای است که برای مراقبت از سلامت درونمان طراحی شده است.

فارغ از رنگ و جنس و اندازه  اش، تسبیح را باید دوست داشت.

تسبیحت با تو خو می گیرد. و دلش همیشه برایت تنگ است.

هر دورکه آن را  در دستتان  می چرخانید . انگشت هایتان ولب هایتان  به سمت آنچه که شما را مشوش می کند شلیک می کند. و یا باحضورش شما را آرام می کند.

باید تسبیح داشت. و مسلح بود. و حرمتش را نگه داشت.

بقول بابای من که؛ «اگه لازم شد با انگشت هایت هم تسبیح بزنی حرمتشان را نگه دار».

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

7 دی1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

خوشبختی

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

خوشبختی

 

خوشبختی حس خوبی است که در پی آرامش می آید. خوشبختی در بین آدم ها نسبت به هم فرق می کند.

ممکن است دو قلوهای همسان ساکن  در یک خانه و در یک شرایط تربیتی و.. .از خوشبختی دو تعریف مجزا داشته باشند. یکی خوشبختی را درمسافرت می بیند. یکی درمحبت ومهرورزی داشتن  ودیگری جلب احترام دیگران برای خود. یکی درپول وسرمایه و املاک .دیگری در شهرت  و مقام. یکی در ازدواج موفق . دیگری در فرزندان سالم . یکی در سلامتی.... همه اینها به دنبال آرامش به راههای متفاوتی که درونشان به آن نیاز پیدا کرده می دوند.

دریغا که رفاه و آرامششان را می فروشند تا  تبدیل به وسیله ی راه جستجوی خوشبختی کنند. درحالی که خوشبختی را بفروش می رسانند تا وسیله بخرند. ودر قهر واستهلاک وسیله تلف می شوند.

دلیل این انحراف از بزرگراه خوشبختی در کالبد ماست.

کالبد ما  تعلق خاطر عجیبی به آنچه که لمس می کند دارد.

کالبدی که فقط  شنیدنی ها و دیدنی ها وچشیدنی و بوئیدنی ها ولمس کردنی هارا لذت خود می داند راه خوشبختی را گم می کند.و بی سرو سامان  برده ی خواسته های خود ودیگران  می شود.

 برای رهایی از پیله ی کالبد باید پندارها را دگرگون کرد . بال  پرواز خوشبختی در روش اندیشیدن ما نهفته است.

 برای درک خوش بختی باید آموزش دید که چگونه ببینیم. چگونه بیاندیشیم وچگونه رفتار کنیم.

پذیرش خوشبختی ویا صید کردن آن نیاز به درست اندیشیدن دارد.

در هردین ومسلکی که باشیم فرقی نمی کند .از هرطبقه و نژاد و جنسی که باشیم فرقی نمی کند

مهم این است که خودمان باشیم. وبه واقعیت وهویت خود ایمان بیاوریم و باورهایمان را بارور کنیم. و به جذابیت های درونمان  بال وپرواز بدهیم. وبرای  یافتن حس خوب و آرامش ، دل از هرآنچه که ما را می آشوبد پاک کنیم.

‫‪ما سرنوشتمان چیزی جز تکامل وخوشبختی نیست

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

18 اسفند1397

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

هزینه های ریسک پذیری

سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۴ ق.ظ

ریسک کردن هزینه ی گزافی دارد!
برای هرچیزی و هرکسی از جان و سلامتی و مال و اعصاب و روان و آبرویتان هزینه نکنید!
خیلی وقت ها دیر می فهمیم فلان کار اشتباه بود و فِلانی عوضی!
پس باید بدانید که ؛
هر کتابی را نخوانید
هر فیلمی را نبینید
هرچیزی را از هرکسی نخرید
با هرکسی مسافرت نروید
با هر کسی همسایه و همراز و همسر و همبستر وفامیل و همسفر نشوید!
تحقیق و دقت کنید تا بتوانید هزینه های کمتری را بپردازید!
خیلی راحت با هر کسی دوستی نکنید!
اگر ‌برادر یا خواهرتان با کسی دوست است شما هم با او دوست نشوید.

هرگز این ریسک را نکنید واینگونه با خودتان رفتار نکنید!
حتی آدم های خوب هم فرکانسهای متفاوتی نسبت به هم دارند
چه بسیارند دوست ها وشرکا و زوج هایی که هم را رها می کنند در حالیکه هر دو ازخوبان  بودند اما دارای توانمندی ها وتاب آوری های متفاوتی بودند!
 تفاوت در عقیده و سلیقه و... آنها را نسبت به هم دور و یا دشمن می کند.

شاید دوستی فردی با برادر و خواهر شما مشکلی ایجاد نکند اما برای شما اینگونه نباشد واین فرد برایتان  آدم امن و امینی نباشد !
پس بخاطر  فامیل بودن و دوستی با اعضای خانواده کسی را نمی توانید به درون خود راه دهید ! و یا با او نزدیک و صمیمی شوید!!!
با هرکسی وارد فازصمیمیت نشوید!
با هر سرمایه داری شریک‌نشوید!
با هر همسایه و همکاری صمیمیت نکنید!
با هر کسی خرید و فروش نکنید!
هر جایی نروید!
سلامتی و عزت و شان و منزلت خود را یک شبه از سرراه پیدا نکردید!
تندرستی و عزت و شان و منزلت و آرامش شما خیلی گران بدست آمده است. پس آن را در دسترس هر کسی و هر چیزی قرار ندهید!
به هر مهمانی و جشن وعزا و مراسمی نروید حتی از نزدیکانتان باشد!
متوجه باشید چه بلایی سرت می آید!
میزبانی که برای ارضا حس نخراشیده اش شما را به تشویش و حقارت وا می دارد !
گاه تعارفاتی می کند که ممکن است تحقیر شوید!
گاه اصرار می کند حتما یک ناهار وشام بیایید. 
مقصود چیست؟
آیا می خواهد بگوید من حال و روزمان خوب است . شما در این حس خوب با ما شراکت کنید ؟؟!
یا می خواهد شما را به میدان مبارزه دعوت کند!
و از خود تمجید کند؟
یا وادار به کاری شوید که در توانتان نیست و او بصورت عادی نمیتواند از شما ان خواهش را بخواهد!
یا می خواهد بگوید نمی توانید مثل ما باشید شما گرفتارید بد بخت وذلیلید!! 
می خواهد با درد دل هایش وجود شما را  سطل زباله خود قرار دهد.
شاید بخواهید بگویید؛
یک مهمانی دادن که این حرفها رو ندارد!
یک شب که هزار شب نمی شود !

همه که اینطور نیستند!
یک چیزی گفته شما نشنیده بگیر....
خیر!!!
هر گز ریسک نکنید
مهمانی و صله رحم بسیار خوب و لازم است اما نه با هر کسی و هر انگیزه ای!!!
 وقتی کتابی می خوانید تا دوهفته دچار تغییر ناخواسته ای در رفتارها وطرز فکرتان می شوید و نمی توانید خودتان باشید!
اگر کتاب حاوی روش زندگی و فکر غلطی باشد چه!
اگر این کتاب مثل خوردنی های مسموم باشد چه!؟
مسمومیت های خواندنی خیلی پیچیده است بی رنگ و بی بو با کلمات سحر انگیز و جادوی واژه های جداب به تسخیر یک روش فکری در می آیید وخیلی زود به سبک همان کتاب حرف می زنید
فیلمی که می بینید شمارا تشویق می کند چطور باشید!
مطالعه کردن و نوشیدن و همپیالگی و همسفر شدن و همبازی شدن و شراکت و
محبت کردن وصله رحم و...همگی خوب ولازم هستند
اما نه به هر قیمتی!
شماهرگز نباید نمونه آزمایشگاهی و یا کیسه بوکس و سطل زباله کسی بشوید!
گاه کسی شما رو بی جهت دوست دارد.

دلایل زیادی برای این خوشایندها وجو دارد اما کافیست یک دلیلش برایخودتان نباشد!
شاید چون شبیه معشوق و پسر و دختر وبرادر و...از دست رفته اش هستید.
در واقع او به شما محبت نمی کند.
بلکه دقیقا به عزیز از دست رفته اش  محبت می کند.

حتی به این خیال خیلی ها ازدواج کرده اند و فلاکت ببار اورده اند.

دنبال تشابهات اینچنینی نروید !
شما به مهمانی اقوام می روید.
میزبان مدام از همه گله گزاری شکایت می کند.
درد دلش گره زندگیش نیست که بخواهد حلش کنید او شنونده ای می خواهد تا زهر و آتشش را در شما تخلیه کند.! 
 حسادت و اظهار فضل او را تحمل می کنید وسپس بیمار و ناراحت ازاین مهمانی بر می گردید.روزها و هفته ها آن انرژی بد در شما می ماند وشما را اذیت می کند.
اما اگر بگوید بچه ام باهام ناسازگارشده شما کمکش می کنید.
اگر بگوید به کمک‌شما در حل یک بحران نیاز دارم حتما همفکری می کردید.

اما می دانید که او از شما چنین درخواستی ندارد!

وقتی غیبت می کند می گوید غیبتش نباشد و یا به ایشان نگویید...

پس چه کمکی از دستتان بر می آید!! شما فقط شنونده وزباله دانی بیش نبودید که فکرتان را آلوده کرده است..
اصالت صله رحم برای همین گشایش هاست.
اما اگر بگوید خواهرشوهرم  برادر همسرم مدام در حال مسافرته و یکجا بند نمی شود.
بجای اینکارش پولشو بزاره برای...
این حرف هایش یعنی من حسودم  ونمی توانم خودم راقانع کنم بیا در این  آتش و سوزش شریک من باش!
همش نق وناله

همواره بهانه و غیبت و دروغ و...
فلانی از کجا پیدا کرده!؟
از کجا آورده؟
چطور آوردی؟
چقدر می گیری؟
کجا میری؟
حریم شخصی شما و دیگران را شخم می زنند که بگویند ما دلمان نمی خواهد سرافراز و پیروز باشی!
حرفهایی که برای رشد هم زده نمی شود!
برای مباهات و بچشم کشاندن قدرت خرید و فخر فروشی و... است
آدمهای ضعیف اینطور رفتار می کنند و اعضای خانواده مهمان را با یک مهمانی در گیر می کنند.
ویا بایک مهمانی رفتن میزبان را با خاک یکسان می کنند حسادت ها و یا رفتار هایشان و گفته هایشان بوی محبت و مروت نمی دهد!

بهانه های مهمانی دادن و مهمانی رفتن اگر درست نباشد شما وارد ریسک بدی شده اید!
باید مواظب بود در این میزبانی ها و مهمانی ها و خواندن ها وخوردن ها و دوستی ها و....چه به خوردمان می دهند ؟
بد بینانه نیست!

وقتی کمی هشیار هزینه کنیم که این خوردن ها و پوشیدن ها و نوشیدن ها و خواندن ها و دیدن ها وشنیدن ها و رفت وآمد ها چه تبعات و هزینه هایی برای ما خواهند داشت!
انگیزه ها همیشه صادقانه و ساده  نیست. 
دم خور شدن با بیماری های پیچیده روانی دیگران به سلامت وصلابت و غنای روانی شما و خانواده تان ناخواسته و یا خواسته آسیب می زند!
پس هرجا نروید
هر چیزی نخرید
هرلباسی رانپوشید
هر مدلی راه نروید
هرچیزی را ننوشید
و هرچیزی را نخورید
هر چیزی را نشنوید و نبینید
وارد هر احساسی نشوید
هر بازاری نروید
وارد هر مغازه ای نشوید!
مراقب باشید
این روزها هزینه ریسک زیاد شده است!
نمی شود گفت؛
ای کاش؛
 این نوشیدنی را مزه نمی کردم
این خوراک را نمی خوردم
این‌ملک و خودرو را نمی خریدم 
این لباس را نمی گرفتم
کاش با فلانی نمی گشتم
کاش این ها را به حریمم راه نمی دادم

کاش به این ازدواج تن نمی دادم

کاش با فلانی دوست نمی شدم!
ای کاش ها دردناکند.
هزینه زیادی روی دستتان می گذارد.
برای هر ای کاش؛
عمرتان. سلامتی و اعتبار و آبرو و باور و آرامش و پولتان از دست رفته است!
برای به دست آوردنشان هزینه بالایی را پرداخته اید.
ریسک کردن های بی جا انسان را از عزت و تندرستی می اندازد!
باید آگاهانه تر رفتار کرد.
هر اندازه که هوشیاری داریم  به خدا توکل می کنیم و به او پناه می بریم که برای ما خیر و امنیت و آرامش را برگزیند و به‌ما هشیاری و دقت و فرقانی هدیه بدهد که بتوانیم به وسیله ی آن از خود مراقبت کنیم. و به آرامش و رستگاری و بلوغ و تکامل برسیم.

والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
۲نوروز۱۴۰۳

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

امام حسن مجتبی

سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ

 

سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی

 

 

امام حسن (ع ) فرزند ارشد امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

 

 

ولادت

 

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - که یک درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها کنیه اوست .

 

القاب امام

لقب هاى او: سبط، سید، زکى ، مجتبى است که از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

 

پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

 

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با شهادت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

 

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه که دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما در این باره کمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

 

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى به رسول اکرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند:

 

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندکى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریک ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه . سیمایى نمکین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

 

ابن سعد گفته است که (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى کردند).

 

کمالات انسانى

امام حسن (ع ) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى کرد و مى بوسید و مى بویید.

 

از پیغمبر اکرم (ص ) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع ) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند).

 

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده ، در حالى که اسبهاى نجیب را با او یدک مى کشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست ، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد که بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى کرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).

 

سرشت و طینت امام

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر که او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر که با او آمیزش ‍ داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :

 

(پس از رسول خدا (ص ) هیچکس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او کسى از برابرش عبور نمى کرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى کردند). در راه مکه از مرکبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در کاروان همه از او پیروى کردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در کنار آن حضرت راه افتاد.

 

ابن عباس که از امام حسن (ع ) مسن تر بود، رکاب اسبشان را مى گرفت و بدین کار افتخار مى کرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.

 

با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود که : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (ع ) فورا از مرکب فرود آمد و گفت : (خدا متکبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت کرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاک .

 

در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت کرده که :

حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند که پیرزنى در آن زندگى مى کرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین کردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید. یکى از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقدارى بریان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکى رفتار خواهیم کرد. و رفتند.

 

شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى کشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و کار بر پیرزن سخت شد، از آن محل کوچ کرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع ) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم که در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.

 

حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود که به گفته مروان ، با کوهها برابرى مى کرد.

 

 

 بیعت مردم با حسن بن على (ع )

هنگامى که حادثه دهشتناک ضربت خوردن على (ع ) در مسجد کوفه پیش ‍ آمد و مولى (ع ) بیمار شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند، و در آخرین لحظات زندگى ، او را به این سخنان وصى خود قرار داد:

 

(پسرم ! پس از من ، تو صاحب مقام و صاحب خون منى ). و حسین و محمّد و دیگر فرزندانش و رؤ ساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس ‍ فرمود:

 

(پسرم ! رسول خدا دستور داده است که تو را وصى خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصى خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا ماءمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت ، آنها را به برادرت حسین بدهى ).

 

امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش ، على علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثناى بر خداوند متعال و رسول مکرم (ص ) چنین گفت :

 

(همانا در این شب آن چنان کسى وفات یافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان بدو نخواهند رسید). و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و کوشش هایى که على (ع ) در راه اسلام انجام داد و پیروزیهیى که در جنگها نصیب وى شد، سخن گفت و اشاره کرد که از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیه اش از بیت المال ، که مى خواست با آن خدمتکارى براى اهل و عیال خود تهیه کند.

 

در این موقع در مسجد جامع که مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس ‍ بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق کرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند. و این روز، همان روز شهادت پدرش ، یعنى روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود.

 

مردم کوفه و بصره و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن على بیعت کردند جز معاویه که خواست از راهى دیگر برود و با او همان رفتار پیش گیرد که با پدرش پیش گرفته بود.

 

پس از بیعت مردم ، به ایراد خطبه اى پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص ) که یکى از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن کریم هستند تشویق فرمود، و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت .

 

بارى ، روش زندگى امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید کسان ساخته بود. حسن بن على (ع ) شرایط رهبرى را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستى او یکى از شرایط ایمان بود، دیگر آنکه لازمه بیعت با او این بود که از او فرمانبردارى کنند.

 

امام (ع ) کارها را نظم داد و والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت . امّا زمانى نگذشت که مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احکام و حدود اسلامى قاطع دیدند، عده زیادى از افراد با نفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوى کوفه تحریک نمودند، و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع ) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او کنند یا ناگهان او را بکشند.

 

خوارج نیز بخاطر وحدت نظرى که در دشمنى با حکومت هاشمى داشتند در این توطئه ها با آنها همکارى کردند.

 

در برابر این عده منافق ، شیعیان على (ع ) و جمعى از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل - چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانى که امام (ع ) دستور جهاد داد - ثابت کردند.

 

امام حسن (ع ) وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزى فرا خواند ولى معاویه در جوانب امام (ع ) تنها به این امر استدلال مى کرد که (من در حکومت از تو با سابقه تر و در این امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ !).

 

گاه معاویه در نامه هاى خود با اقرار به شایستگى امام حسن (ع ) مى نوشت : (پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر کس بدان سزاوارترى ) و در آخرین جوابى که به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود که (برگردید، میان ما و شما بجز شمشیر نیست ).

 

و بدین ترتیب دشمنى و سرکشى از طرف معاویه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشى آغاز کرد. معاویه با توطئه هاى زهرآگین و انتخاب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگرى و نفاق ، توفیق یافت . او با خریدارى وجدانهاى پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یاءس در مردم سست ایمان ، زمینه را به نفع خود فراهم مى کرد و از سوى دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومى فرا خواند.

 

امام حسن (ع ) نیز تصمیم خود را براى پاسخ به ستیزه جویى معاویه دنبال کرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاویه به کسانى بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام مى بودند، امّا در لشکر امام حسن (ع ) چهره هاى تابناک شیعیانى دیده مى شد مانند حجر بن عدى ، ابو ایوب انصارى ، و عدى بن حاتم ... که به تعبیر امام (ع ) (یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود). امّا در برابر این بزرگان ، افراد سست عنصرى نیز بودند که جنگ را با گریز جواب مى دادند، و در نفاق افکنى توانایى داشتند، و فریفته زر و زیور دنیا مى شدند. امام حسن (ع ) از آغاز این ناهماهنگى بیمناک بود.

 

مجموع نیروهاى نظامى عراق را 350 هزار نوشته اند.

 

امام حسن (ع ) در مسجد جامع کوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت بسوى (نخیله ) تحریض فرمود. عدى بن حاتم نخستین کسى بود که پاى در رکاب نهاد و فرمان امام را اطاعت کرد. بسیارى کسان دیگر نیز از او پیروى کردند.

 

امام حسن (ع ) عبیداللّه بن عباس را که از خویشان امام و از نخستین افرادى بود که مردم را به بیعت با امام تشویق کرد، با دوازده هزار نفر به (مسکن ) که شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تاءثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یک میلیون درم که نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود کشاند. در نتیجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.

 

پس از عبیداللّه بن عباس ، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع ) را ضعیف نمودند. عده اى از کارگزاران معاویه که به (مدائن ) آمدند و با امام حسن (ع ) ملاقات کردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع ) در بین مردم شایع کردند. از طرفى یکى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن زد، بحدى که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. بهر حال وضعى براى امام (ع ) پیش ‍ آمد که جز (صلح ) با معاویه ، راه حل دیگرى نماند.

 

بارى ، معاویه وقتى وضع را مساعد یافت ، به حضرت امام حسن (ع ) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن (ع ) براى مشورت با سپاهیان خود خطبه اى ایراد فرمود و آنها را به جانبازى و یا صلح - یکى از این دو راه - تحریک و تشویق فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عده اى نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام ، پیشنهاد صلح معاویه ، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد که معلوم بود کسى چون معاویه دیر زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند، و در آینده نزدیکى آنها را یکى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد، و در نتیجه ، ماهیت ناپاک معاویه و عهد شکنى هاى او و عدم پاى بندى او به دین و پیمان ؛ بر همه مردم آشکار خواهد شد. و نیز امام حسن (ع ) با پذیرش صلح از برادر کشى و خونریزى که هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على (ع ) را بهر قیمتى هست ، قطع کند، جلوگیرى فرمود. بدین صورت چهره تابناک امام حسن (ع ) - همچنان که جد بزرگوارش رسول اللّه (ص ) پیش بینى فرموده بود - بعنوان (مصلح اکبر) در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفى جز مادیات محدود نداشت و مى خواست که بر حکومت استیلا یابد. امّا امام حسن (ع ) بدین امر راضى نشد مگر بدین جهت که مکتب خود و اصول فکرى خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودى برهاند.

 

از شرطهایى که در قرارداد صلح آمده بود؛ اینهاست :

معاویه موظف است در میان مردم به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفاى شایسته عمل کند و بعد از خود کسى را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مکرى علیه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شیعیان آنها در هیچ جاى کشور اسلامى نیندیشد. و نیز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانى به هیچ فرد مسلمانى نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زیادى را شاهد گرفتند. معاویه به کوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوى کوفه روان شد.

 

امام حسن(ع)

ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنکه : (هان اى اهل کوفه ، مى پندارید که به خاطر نماز و روزه و زکات و حج با شما جنگیدم ؟ با اینکه مى دانسته ام شما این همه را بجاى مى آورید. من فقط بدین خاطر با شما به جنگ برخاستم که بر شما حکمرانى کنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینک خدا مرا بدین خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش ندارید. اکنون بدانید هر خونى که در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدى که با کسى بسته ام زیر دو پاى من است ).

 

و بدین طریق عهدنامه اى را که خود نوشته و پیشنهاد کرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زیر هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا کرد!

 

سپس حسن بن على (ع ) با شکوه و وقار امامت - چنانکه چشمها را خیره و حاضران را به احترام وادار مى کرد - بر منبر بر آمد و خطبه تاریخى مهمى ایراد کرد.

 

پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنین فرمود:

(... به خدا سوگند من امید مى دارم که خیرخواه ترین خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را که کینه هیچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هیچ مسلمانى نیستم ...) سپس فرمود: (معاویه چنین پنداشته که من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ مى گوید. ما در کتاب خداى عزوجل و به قضاوت پیامبرش از همه کس به حکومت اولیتریم و از لحظه اى که رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ). آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقى اش ‍ اشاره کرد و فرمود: (این انحراف سبب شد که بردگان آزاد شده و فرزندانشان - یعنى معاویه و یارانش - نیز در خلافت طمع کردند).

 

و چون معاویه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادى از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین مى گوییم .

 

امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حرکت به مدینه شد.

 

معاویه به این ترتیب خلافت اسلامى را در زیر تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممکن استفاده کرد، و سخت ترین فشار و شکنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت .

 

امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى کرد و هیچگونه امنیتى نداشت ، حتى در خانه ، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.

 

همسران و فرزندان امام حسن (ع )

دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتى دوستان ساده دل سخنانى بهم بافته اند. امّا آنچه تاریخ ‌هاى صحیح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از:

 

(ام الحق ) دختر طلحة بن عبیداللّه - (حفصه ) دختر عبدالرحمن بن ابى بکر - (هند) دختر سهیل بن عمر و (جعده ) دختر اشعث بن قیس .

 

بیاد نداریم که تعداد همسران حضرت در طول زندگیش از هشت یا ده به اختلاف دو روایت تجاوز کرده باشند. با این توجه که (ام ولد)هایش هم داخل در همین عددند.

 

(ام ولد) کنیزى است که از صاحب خود داراى فرزند مى شود و همین امر موجب آزادى او پس از مرگ صاحبش مى باشد.

 

فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده اند بنامهاى : زید، حسن ، عمرو، قاسم ، عبداللّه ، عبدالرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسین ، فاطمه ، ام سلمه ، رقیه ، ام عبداللّه و فاطمه .

 

نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت درست نیست .

 

 

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده