دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

شر مطلق

جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۹ ق.ظ

اسرائیل شرمطلق است




خطر صهیونیسم برای اسلام و مسیحیت

«امروزه سخنانی می‌شنویم که اینجا و آنجا مطرح می‌شود. می‌گویند که قدس اکنون در دست یهود است و آن‌ها از پیروان حضرت موسی و دین آسمانی او هستند و توحید دینی است که یهود قبل از محمد (ص) و قبل از عیسی (ع) مردم را به آن دعوت کرده است. بنابراین، این سلسله و اولین دین و تمدن و تعالیم با دین یهود شروع شده است. این‌ها حرف‌هایی است که افکار غربی‌ها و انسان‌های بدوی را که در زندگی مادی غرق شده‌اند، منحرف کرده است؛ حرف‌های خطرناکی است که باید بررسی شود و صحت و سقم آن‌ها مشخص شود.


ریشۀ یکتاپرستی دین یهود نیست، بلکه اولین کسی که آن را پایه‌گذاری کرد و سنگ بنای آن را گذاشت، حضرت ابراهیم (ع) بود. قرآن کریم او را مؤسس اسلام و پدر انبیای بزرگ می‌نامد.

عبادت ساده و ابتدائی خدا از روز اول خلقت در وجود انسان بوده است. از وقتی که انسان آفریده شده، خدای یکتا را عبادت می‌کرده، ولی بعد از آن، از راه حق منحرف شد. برخلاف آنچه می‌گویند و فلسفه‌بافی می‌کنند که فهم انسان از تاریخ در نتیجۀ وضع اقتصادی یا اجتماعی ویژۀ آن زمان رفته‌رفته متحول شد، ادلۀ تاریخی اثبات می‌کنند که انسان‌های اولیه به خدای والا و غیر مادی ایمان داشتند. اکتشافات تاریخی سرخ‌پوستان آمریکا و سیاه‌پوستان آفریقا و آریایی‌ها، نزد تاریخ‌شناسان ادیان معروف‌ است و قدمت توحید را در بین همۀ انسان‌ها به صورت دقیقی ثابت می‌کند.

بله، وقتی یهودی‌ها به فلسطین آمدند، در آنجا قبایلی از عرب‌ها و کنعانی‌ها و فینیقی‌ها و دیگران را دیدند و آن‌ها را از خانه و کاشانه‌شان بیرون کردند. برای اثبات چگونگی رفتار یهودیان با فلسطینی‌ها، متن تورات کافی است. [در تورات آمده که] وقتی یهودیان وارد فلسطین شدند، آنان را بیرون راندند، فرزندانشان را کشتند و زنانشان را به اسارت گرفتند و با توسل به انواع حیله‌ها و نیرنگ‌ها بر آنان مسلط شدند. این قبایل به خدای یگانه ایمان داشتند و خدای خود را «ایل» می‌نامیدند. این فرقۀ منحرف (یهود) از این تفکر (یکتاپرستی) تأثیر گرفت و تلاش کرد تا برای خود خدای مخصوصی انتخاب کند.

اینجا بود که انحراف به وجود آمد و منشأ همین حرف‌هایی شد که دوست دارم امروز برایتان بگویم. آن‌ها خدایی برای خود انتخاب کردند و او را «یهوه»، یعنی خدای یهود، نامیدند و خودشان را ملت برگزیدۀ خدا و حاکمان دنیا خواندند. انسان‌ها را به دو گروه تقسیم کردند: گروه اول یهود و گروه دوم دیگر انسان‌ها که برای خدمت به انسان‌های برگزیده (یهود) آفریده شده‌اند. و برای آنکه خود را از دیگران متمایز کنند، به طرز لباس پوشیدن و شئون فردی و شرایط و قابلیت‌های فردی اکتفا نکردند، بلکه تلاش کردند که فلسفه‌ای برای آن بتراشند. لذا اساساً برای خودشان خدایی غیر از خدای بقیۀ مردم انتخاب کردند.

این اعتقاد آنان بود؛ اعتقادی که هیچ دلیلی برای آن نداشتند. خود حضرت موسی (ع) هم از این حرف‌ها متنفر است. اصول دینشان را به کلی تغییر دادند و کتابشان را تحریف کردند. کتابشان را مطالعه کنید و ببینید درباره زندگی حضرت لوط (ع) چه نوشته است؟ نوشته است که حضرت لوط (ع) با دختران خود نزدیکی کرد و از آنان بچه‌هایی به دنیا آورد که اجداد یهود به شمار می‌روند. ببینید تا چه اندازه به اصول اخلاقی و انسانی و شرافت پایبند بودند. در تورات، مطالب عجیب و غریبی هست که از گفتن آن‌ها شرم دارم، حتی شرم‌آور‌تر از این. همۀ ارزش‌ها را زیر پا گذاشته‌اند و آن را برای خودشان افتخار و کمال می‌دانند. واقعاً انسان شرم می‌کند. دلم می‌خواست چند نمونه برایتان بگویم، اینکه چگونه حضرت سلیمان (ع) با ملکۀ سبا نزدیکی کرد و پادشاهان لشکرش به دنیا آمدند. نمی‌خواهم چیزهایی بگویم که انسان از گفتن آن‌ها شرم دارد. این تورات آن‌هاست، خدایشان یهوه، کتابشان تورات و خودشان ملت برگزیدۀ خدا هستند و شأنشان از بقیۀ مردم جداست. این‌گونه بود که از زمان‌های قدیم تا امروز، این نژادپرستی ریشه‌دار بین انسان‌ها و مکاتب و ادیان به وجود آمد و این مصیبت بزرگ شکل گرفت.

می‌گویند ما ملت برگزیدۀ خدا هستیم و خداوند ما را در برهۀ خاصی از زمان انتخاب کرد و رسالتش را بر عهدۀ ما گذاشت، ولی همان‌طور که می‌بینیم، به خدا خیانت کردند و رسالت او را تحریف کردند و به آن کافر شدند. خدا هم رسالتش را از آنان گرفت و به ملت دیگری سپرد. قرآن مجید و انجیل‌های چهارگانه را ببینید.

جریان معروفی را برایتان از انجیل می‌خوانم که حضرت مسیح (ع) برای بزرگان قومش مثلی می‌آورد و می‌فرماید: چند شراب‌ساز باغ انگوری را اجاره کردند، ولی از دادن اجرت آن به صاحب باغ امتناع ورزیدند. صاحب باغ کارکنان خود را برای دریافت اجرت فرستاد، ولی آن‌ها چند نفر از کارکنان را کشتند و چند نفر را آواره کردند و چند نفر دیگر را به اسارت گرفتند. سپس صاحب باغ پسر خود را به سوی آن‌ها فرستاد. وقتی شراب‌ساز‌ها او را دیدند، با خود گفتند که این وارث باغ است، بیایید او را بکشیم و میراث او را به‌ چنگ بیاوریم. سپس او را گرفتند و از باغ بیرون انداختند و سرانجام کشتند. (این‌ها همه در اِصحاح بیست‌و‌یکم انجیل [متی] آمده.) آن‌گاه مسیح از آن‌ها می‌پرسد: به نظر شما وقتی صاحب باغ آمد، با این شراب‌ساز‌ها چگونه رفتار کند؟ پاسخ می‌دهند: آن‌ احمق‌ها را به بد‌ترین شکل به قتل برساند و بستان را به شراب‌سازهای دیگری اجاره دهد که محصول آن را سر وقت به او بدهند. بدون شک، منظور مسیح از شراب‌سازان، قوم خودش بود. سپس به آن‌ها می‌گوید: آیا تا به حال در کتاب نخوانده‌اید که‌‌ همان سنگی که بنایان به دور انداختند، سنگ اصلی ساختمان شد؟ ‌این امت شماست‌ ای عرب!

آن‌ها سپس پا فرا‌تر گذاشتند و انبیای خدا را به ناحق کشتند و تاریخی را پایه‌گذاری کردند که سراسر توطئه و حیله و فتنه بود. تاریخ مسیحیت و اسلام را مطالعه کنید، تاریخ مسیحیت پر است از انواع کارشکنی‌ها و دسیسه‌ها و فتنه‌ها و توطئه‌هایی که همه به دست یهودی‌ها صورت گرفته است. پس از آنکه یهودی‌ها تلاش کردند حضرت مسیح (ع) را به قتل برسانند، که طبق عقیدۀ ما موفق نشدند، شروع کردند به آواره کردن مسیحیان و توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی. صد‌ها هزار نفر از آن‌ها را کشتند و مشکلات و گرفتاری‌هایی برایشان درست کردند. به این هم اکتفا نکردند و گروهی از یهودی‌ها، طبق نقل تاریخ، خود را مسیحی جا زدند و در میان مسیحیان نفوذ کردند و تغییر و تبدیل‌هایی [در آیین مسیحیت] اعمال کردند و مشکلات و دردسر‌هایی برای آن‌ها به وجود آوردند.

موضع یهود در برابر اسلام هم همین‌طور بوده است. [در تاریخ اسلام] شاهد توطئه‌های یهودیان و هم‌پیمانی آن‌ها با مشرکان هستیم، به‌ویژه در جنگ احزاب و دیگر مشکلات و آشوب‌ها و دسیسه‌ها و فتنه‌هایی که برای مسلمانان به ‌وجود آوردند. آن‌ها به این هم اکتفا نکردند و تلاش کردند تا عده‌ای از خودشان را مسلمان معرفی کنند. این عده در جمع راویان حدیث داخل شدند و بدین ‌وسیله به کتب حدیث دسترسی پیدا کردند و احادیث بسیاری از خود بر جای گذاشتند که امروزه آن‌ها را «اسرائیلیات» می‌نامیم و در کتب حدیثی ما هم فراوان وجود دارد و کار اجتهاد و جدا کردن احادیث صحیح از باطل، در نتیجة این توطئه‌ها خیلی سخت و مشکل شده است.

قرآن کریم در سورۀ جمعه که دائماً در روزهای جمعه می‌خوانیم، [خطر یهود را] به ما یادآوری می‌کند. مسئله مسئلۀ تنفر و انزجار نیست، بلکه اعلام خطر قرآن و انجیل است برای ما. این هشداری از سر نژادپرستی نیست. هرگز! علت مهم و اساسی در فلسفه‌ها و افکار و نگرش‌های آنان نهفته است. قرآن کریم در سورۀ جمعه، که هر جمعه آن را می‌خوانیم، می‌گوید: «مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا» [۱] ‌افتخار نکنند که کتاب خدا تورات نزد آن‌هاست- «کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.» [۲]

هر جمعه می‌خوانیم، أیها الناس! «وَاللهُ لا یَهدی القَومَ الظّالِمینَ»، به آنان اعتماد نکنید، از طرف آنان آسوده‌خاطر نباشید، از خطر‌هایشان غافل نشوید و نقشه‌ها و توطئه‌های آنان را کوچک نشمارید. سپس می‌گوید: «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ» [۳] ‌اگر خود را ملت برگزیدۀ خدا می‌دانید‌ ـ «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمینَ.» [۴] قرآن روی این تکیه دارد. سپس دربارۀ رابطۀ یهودی‌ها با مسیح می‌گوید: ‌«‌إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَـةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَختَلِفُونَ.» [۵] و در آیۀ دیگری می‌گوید: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ.» [۶]

هدف قرآن از این آیات چیست؟ می‌خواهد از ابتدای کار اعلام خطر کند که‌ ای مردم، فریب این‌ها را نخورید، این‌ها را تقویت نکنید: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَـة وَ المَسکَنَـة»؛ معنای آیه این نیست که الان و بالفعل ذلیل و بی‌چاره هستند، بلکه قرآن کریم به ما هشدار می‌دهد. مسیح هم در انجیل به ما اعلام خطر می‌کند و می‌گوید: «ای اورشلیم!‌ ای قاتل انبیا و سنگسارکنندۀ پیامبران! بار‌ها خواستم مردمانت را یک‌جا جمع کنم، همان‌طور که مرغ جوجه‌هایش را زیر بال‌هایش جمع می‌کند، ولی خودت نخواستی. این هم خانۀ شما!» این سخنان مسیح است. می‌گوید:‌ ای مسیحیان! این خانۀ شماست که به ویرانه تبدیل شده و به دست خودتان هم ویران شده و اگر خودتان نمی‌خواستید ویران نمی‌شد.

در جای دیگر انجیل آمده که: یسوع (مسیح) از کلیسا بیرون آمد و مشغول راه رفتن شد. شاگردانش به او نزدیک شدند تا ساختمان‌های کلیسا را به او نشان دهند. او پاسخ داد: این‌همه را می‌بینید؟ مطمئن باشید که در اینجا هیچ سنگی روی سنگی قرار نمی‌گیرد (هیچ بنایی ساخته نمی‌شود)، مگر اینکه ویران می‌شود. این سخن مسیح و قرآن است، سخن خداست، ولی ما آن را باور نمی‌کنیم.

مسیح در انجیل متی این‌ها را در مورد اورشلیم گفته است، اما بعد‌ها که اورشلیم به قدس تبدیل شد، در مورد قدس در مقدمه‌ای می‌گوید: زیر سلطۀ کسی نروید تا بر شما تسلط پیدا نکنند. قضاوت نکنید تا در مورد شما قضاوت نکنند. همان‌گونه که رفتار می‌کنید، با شما رفتار می‌شود. چرا خار را در چشم برادرت می‌بینی ولی تکه چوب را در چشم خودت نمی‌بینی؟ چگونه به برادرت می‌گویی اجازه بده خار را از چشمت بیرون بیاورم و در عین حال در چشم خودت چوب را نمی‌بینی؟‌ای ریاکار! اول چوب را از چشم خودت بیرون بیاور، سپس خار را از چشم من.

بعد از آن می‌گوید: «قدس را به دست سگان نسپارید، و آن را زیر پای خوکان‌‌ رها نکنید تا لگد مال کنند و بعد از آن نوبت پاره‌پاره کردن شما برسد.» آری، این گفتۀ معروفی است و برادران، این تعالیم اعلام بیدار باش و اعلام خطر است. چرا ساکت نشسته‌ایم؟ هر جمعه می‌خوانیم: «وَاللهُ لا یَهدی القَومَ الظّالِمینَ.»‌ای مردم! توجه کنید، آنان ظالم‌اند و خدا ظالمان را هدایت نمی‌کند. هر جمعه و در هر آیه‌ای می‌خوانیم و مسیحیان هم [سخنان مسیح را] می‌خوانند، ولی خواب ماندیم و از دستمان رفت تا امورشان را سامان‌دهی کردند و حکومتشان را تشکیل دادند و صهیونیسم را تأسیس کردند و شیوه‌های معروف خود را، که در این روز‌ها در کتاب‌ها هم می‌نویسند، شروع کردند. نقشه‌های خود را اجرا کردند و بر این مناطق مسلط شدند و امروز جهان مسیحی ساکت نشسته و سخنان مسیح دیگر شنیده نمی‌شود. ساکت نشسته و تأیید می‌کند، اما در آینده خطر یهود آنان را هم غافل‌گیر خواهد کرد.

اگر واقع‌بین باشیم، آیا امروز اخلاق و تربیت و دین مسیحیت از خطر یهود در امان است؟ کسی که این حرف را می‌زند، از آنچه امروز در جهان می‌گذرد، بی‌خبر است. در همۀ مناطق دنیا مؤسساتی وجود دارد که کارشان فاسد کردن اخلاق است. مؤسساتی وجود دارد که عقاید مخرب تولید می‌کنند. مؤسساتی هست که کارشان نقشه‌کشی و فتنه‌انگیزی و ایجاد درگیری دائمی میان ملت‌هاست. همۀ این مؤسسات یهودی‌اند و الان هم مشغول فعالیت‌اند. خبر‌ها به گوش ما نمی‌رسد. اخیراً کتاب‌هایی چاپ شده که این مطالب در بعضی از آن‌ها آمده است. حتی پشت پردۀ تجارت مواد مخدر هم دست یهودی‌ها دیده می‌شود. منشأ اکثر فساد‌ها و فحشا‌ها در هر جایی آنان هستند و سر این رشته در دست آنان است.

با این همه جهان سکوت اختیار کرده و البته نتیجۀ سکوت خود را به‌زودی خواهد دید. [یهودی‌‌ها را تبرئه می‌کنند و] می‌گویند آن‌ها مسیح را نکشتند. از باورهای ما مسلمانان این است که راضی بودن به عمل یک گروه مشارکت در عمل آن‌ گروه‌ است. اگر کسی گناهی را مشاهده کند، باید با دست و زبان، از آن نهی کند و اگر نتوانست، قلباً از آن عمل انزجار داشته باشد. این کمترین مرحلۀ ایمان است. کسی که گناهی را می‌بیند و به آن راضی می‌شود، در آن سهیم است. این تفکر مبنای دینی و علمی دارد و آن این است که رشد و کمال و شکوفایی انسان به صرف عمل کردن نیست. عمل صرف در رشد انسان تأثیری ندارد، بلکه آنچه موجب کمال و رشد او می‌شود، آن جنبه‌ای است که انسان را با اعمالش پیوند می‌دهد و آن نیت اوست. اگر عمل کوچکی را با نیت بزرگ انجام بدهی، صعود می‌کنی و اگر عمل خیلی بزرگی را بدون قصد قربت انجام بدهی، تأثیری نخواهد داشت. چرا؟ زیرا تأثیر عمل در صعود و تکامل تو مشروط به نیت توست و به همین سبب است که گفته‌اند: «إنَّما الأعمالُ بِالنّیاتِ.» با نیت می‌توان در اعمال دیگران مشارکت کرد. این برداشت ما از تعالیم دینی است و «گناه ازلی و طلب آمرزش و عزاداری» فقط بر این اساس توجیه‌پذیر و تفسیرشدنی است.

امروز حرف یهودی‌ها و صهیونیست‌ها چیست؟ اگر مسیح (ع) امروز ظهور کند و به قدس برود، آیا‌‌ همان حرف‌هایی را تکرارنمی‌کند که بار اول هنگام داخل شدن به معبد گفت؟ در انجیل متی، اصحاح ۲۱ آمده که: «عیسی داخل معبد شد و همۀ کسانی را که در آنجا به خرید و فروش مشغول بودند، بیرون کرد و بساط صراف‌ها و کبوتر فروش‌ها را جمع کرد و به آنان گفت: خداوند خانۀ مرا برای نماز قرار داده، ولی شما آن را به محل غارت و چپاول دزد‌ها تبدیل کرده‌اید.»

اگر امروز مسیح داخل قدس شود و ببیند که مرکز سیاست نژادپرستی و توطئه‌ها بر ضد صلح جهانی و آواره کردن مردم و به ‌فساد کشاندن اخلاق و احتکار‌های جهانی است، چه می‌گوید؟ آیا‌‌ همان گونه که با پدران آن‌ها رفتار کرد، با آن‌ها رفتار نمی‌کند؟ در این صورت جواب مسیحیان و یهودی‌ها چه خواهد بود؟ آیا نمی‌گویند کشتن او واجب است؟ آیا نمی‌گویند او دروغ می‌گوید؟ آیا‌‌ همان حرف‌هایی را که در جواب پیلاتوس گفتند، تکرار نمی‌کنند؟

در انجیل متی، اصحاح ۲۷ آمده: «پیلاتوس دستان خود را پیش چشم همگان شست و گفت: من این خون را به گردن نمی‌گیرم، شما خودتان می‌دانید چه کار کنید. مردم یک‌صدا گفتند: خون او بر گردن ما و فرزندان ما.»

این خون امروز هم جاری است؛ یعنی اگر مسیح امروز داخل قدس شود و با آن‌ها‌‌ همان رفتار را بکند، آن‌ها هم با او‌‌ همان کار را می‌کنند (او را می‌کشند)؛ وگرنه چرا به مسیح ایمان نیاوردند؟ این عمل (ایمان نیارودن) دلیل این است که آن‌ها هم صد در صد در این خون شریک‌اند.

قرآن کریم و پیش از آن، انجیل و قبل از آن، انسان‌های بابصیرت و آگاه بر افکار و گرایش‌ها و فلسفه و دیدگاه‌های یهود، این خطر را حس کرده بودند و سعی می‌کردند تا از وخامت آن جلوگیری کنند، ولی بدبختانه این خطر وخامت پیدا کرده و مصیبت، واقع شده و صهیونیست‌ها رژیمی تشکیل داده‌اند که با تکیه بر آن موجودیت خود را حفظ کرده‌اند و در پناه آن برای اجرای نقشه‌هایشان در تلاش‌اند و به برگزیده بودن خود اعتقاد دارند. حال چاره چیست و چه باید کرد؟

این خطر بر ضد ما و فرزندان ما و اسلام و مسیحیت و مردم روی زمین و ارزش‌ها و بر ضد همه چیز است. گذشتگان به ما اعلام خطر کردند و ما امروز با چشم خودمان می‌بینیم. چه باید کرد؟

برادران، در این بحث‌های ارزشمند، بسیار شنیده‌اید، ما وقتی احساس می‌کنیم که خطر یهود مهم‌ترین خطر در زندگی ماست، قبل از هرچیز منتظر فرمان جهاد هستیم، اما باید بگویم که این جهاد نیست، دفاع است. ما دنبال جهاد نیستیم، بلکه می‌خواهیم از خودمان دفاع کنیم. آیا در معرض خطر نیستیم؟ آیا دین و کشور و سرزمین ما در خطر نیست؟ خطر واقع شده و ما را غافل‌گیر کرده است. باید آماده شویم و تلاش کنیم. باید همۀ توان خود را بسیج کنیم. ‌ باید زبان و دست و قلب و فکرمان را به‌کار بگیریم. باید همۀ نیروهای موجود را به کار بگیریم. باید نیرو‌های اسلامی و مسیحی را و نیرو‌های انسانی را که نیتشان پاک است، بسیج کنیم. باید همۀ انسان‌های آزادۀ جهان را بسیج کنیم و از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم.

برادران، ما همیشه این سخنان را می‌گوییم و می‌شنویم، ولی امروز آن‌ را لمس می‌کنیم. این خطر و آیندۀ تیره و تار را لمس می‌کنیم. پیش از هر چیز و بدون آنکه منتظر آرا و افکار و تحلیل‌های این و آن باشیم، باید در هر ساعت و هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال از خودمان بپرسیم: برای مسئلۀ فلسطین چه کرده‌ایم؟ در قبال این مشکل که آیندۀ ما و فرزندانمان را تهدید می‌کند، کدام یک از وظایف خود را انجام داده‌ایم؟ باید از خودمان سؤال کنیم.

برادران، ما نمی‌توانیم با محول کردن کار‌ها و مسئولیت‌ها به یکدیگر، از این خطر نجات پیدا کنیم. احیاناً از رهبران مقاومت می‌خواهیم [که به مقاومت ادامه دهند] و از آنان اعلام حمایت می‌کنیم. ولی خودمان چه کمکی می‌کنیم؟ تشویق و تحریک کردن کافی نیست. خودمان چه خدمتی کرده‌ایم؟ آیا همۀ توان ما این است؟

برادران، ما وظایف بسیار بسیار فراوانی داریم. همان‌طور که شنیده‌اید، تنها راه تغییر و تبدیل انسان به انسانی سالم و بی‌عیب و نقص، تقویت ایمان است تا در سایة آن، بتوانیم همۀ توان‌ خود را در راه حل این مشکل و آزادسازی فلسطین بسیج کنیم.

ما در این مکان و بعد از شنیدن این سخنرانی، از رهبران و سازمان‌ها و احزاب و مجموعه‌ها و تک‌تک شما می‌خواهیم تا به ضروری‌ترین و مهم‌ترین وظیفۀ خود عمل کنید و در راه خدمت به فلسطین متحد شوید و توان خود را صرف ضربه زدن به یکدیگر نکنید.

برادران، شکی نیست که در جامعه‌ و کشور، اختلاف‌های فکری و تفاوت‌های نگرشی وجود دارد و همان‌طور که می‌دانید، جامعۀ ما هم همین‌گونه است، ولی باید اولین و مهم‌ترین و شدید‌ترین خطر را مد نظر قرار دهیم و به فکر رفع آن باشیم و بعد از رفع آن به سراغ دیگر خطرهایی برویم که نسبت به اولی اهمیت کمتری دارند.

چه می‌شد اگر همۀ رهبران و تشکیلات و جمعیت‌ها و احزاب و نیرو‌ها با یکدیگر هماهنگ و متحد می‌شدند و همۀ توان خود را برای حل این مشکل (اسرائیل) و چاره‌جویی برای رفع این معضل متمرکز می‌کردند؟ می‌گویند هماهنگی فعالیت‌های مقاومت فلسطین با سیاست‌های کشورهای عربی ممکن نیست. به نظر من این اشتباه است و به‌راحتی می‌توان این هماهنگی را به وجود آورد، البته اگر بخواهند؛ به‌ویژه اینکه همه این را پذیرفته‌اند که مسئلۀ فلسطین را باید به خود فلسطینیان واگذار کرد و حاکمان [کشورهای عربی] مستقیماً وارد عمل نشوند.

بدین ترتیب، همه می‌توانند نقش خود را در قبال این مسئله ایفا کنند. آیا مقاومت الجزایر نبود که مراکز و پایگاه‌های خود را در خاک تونس و مراکش و صحرا قرار داده بود [و از آنجا مقاومت را رهبری می‌کرد؟] آیا در دوران حکومت نازی‌ها جنبش مقاومت آزادی‌بخش کشورهای اروپایی در کشورهای همسایه تشکیل نشد؟ پس چه مانعی دارد که این مقاومت آزادی‌بخش هم، به حق همسایگی و برای دفاع از خود در اینجا تشکیل شود؟ هیچ مانعی نیست. ما مصرانه آرزو داریم و امیدواریم که این سخنان اثر خود را در دل‌های آنان بگذارد و شاهد هماهنگی اقدام‌ها و تقبل مسئولیت‌ها در این سطح و در این شرایط سخت و دشوار باشیم.

آنچه به ما مربوط می‌شود و می‌توانیم دربارۀ آن صحبت کنیم، این است که باید اموری را که به ما [مسلمانان] مربوط می‌شود، مثل ایمان و نماز، تقویت و بیشتر کنیم، ولی ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که [ادیان و مذاهب مختلفی در آن زندگی می‌کنند.] لذا باید خودمان را با این وضعیت و تفاوت دیدگاه‌ها وفق بدهیم. به همین سبب، باید تدابیر اساسی بیندیشیم، از جمله اینکه دولت و مجلس نمایندگان را دعوت کنیم و از آن‌ها بخواهیم که قانون خدمت علمی و سربازی را اجرا کنند. غیر از انسان‌های پست و فرومایه و بی‌توجه به این مسائل، کسی از این اقدام فرار نخواهد کرد و بدین ترتیب، هر کس که دنبال جهاد و مقاومت و خواهان عزت و شرف است، از نوجوانان و جوان‌ها تا پیرمرد‌ها، همه آمادگی پیدا می‌کنند تا در دوره‌های سربازی شرکت کنند و مهیای مقاومت شوند. به این شکل می‌توانیم تا حدودی بعضی از مشکلات اخلاقی را مخصوصاً در جوانان از بین ببریم.

برادران، جوانان ما سرشار از تکاپو و خواهان تغییر و تحول‌اند. از ویژگی‌های جوان این است که دنبال تغییر است. او با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، رابطۀ ارگانیک یا عقلی برقرار نمی‌کند و می‌خواهد آن را تغییر دهد و در مقابل آن می‌ایستد. این نوعی ثروت است و باید از آن استفاده کنیم؛ باید جوانانمان را از غرق شدن در این دریای فساد نجات دهیم و برای این موج ویرانگر فساد که توان و پایداری و ایستادگی جوانانمان را از بین می‌برد، مجالی نگذاریم.

باید فضا را از لحاظ فکری و عملی به گونه‌ای سمت و سو دهیم که جوانان به سمت این آرمان و هدف بزرگ کشیده شوند. باید به آنان سفارش کنیم و بگوییم که ما زیربنای این حرکت را می‌گذاریم و از شما توقع داریم که همراه ما یا بعد از ما، نتایج آن را به ثمر بنشانید و به این مصیبت (قضیۀ فلسطین) خاتمه دهید.

ما خواستار اصلاح و بهبود بخشیدن این وضع و ریشه‌کن کردن این فساد هستیم؛ فسادی که از راه‌های مختلف، مثل مجلات و برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌ها و مجالس لهو و لعب و پارتی‌ها، وارد جامعه می‌شود. هیچ دولت و هیچ ملتی نمی‌تواند با این وضع زندگی کند و در مقابل آن هیچ احساس مسئولیتی نکند. برادر عزیزم، همۀ این‌ها را در این یک کلمه خلاصه کرد.

هیچ مبالغه‌ای در کار نیست. باید باور کنیم که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که درگیر جنگ است. برادر من، چرا باور نمی‌کنی؟ آیا باور آن سخت است؟ دیدیم که چه اتفاق افتاد و شنیدیم که چه چیزی قرار است، اتفاق بیافتد. نقشه‌هایشان را شنیدیم. چرا باز هم تردید داریم؟ یا اگر باور کرده‌ایم، چرا ساکت و بی‌حرکت نشسته‌ایم؟ آیا همه چیز تغییر کرد؟ چه شد آن اهداف و آرزو‌ها؟ کجا رفت آن عزت و شرف؟ چگونه ممکن است جامعه‌ای با این بی‌مسئولیتی‌ها دوام بیاورد؛ جامعه‌ای که به دنبال خوشی و راحت‌طلبی است و فراموش کرده که در آستانۀ جنگ قرار دارد و خطر‌ها از پس و پیش آن را محاصره کرده است؟ ما باید با تمام نیرو، خودمان را برای زندگی در چنین شرایطی آماده کنیم تا بتوانیم تمام توانمان را در رفع این مصیبت، که بزرگ‌ترینِ مصیبت‌هاست، یک‌جا جمع کنیم.

برادران، از امروز به بعد، هر روز و هر شب باید از خودمان بپرسیم: آیا امروز برای حل این مشکل قدمی برداشتیم یا نه؟ اگر جوابمان منفی بود، خودمان را مخاطب قرآن کریم و انجیل و احادیثی مثل «إنَّ السّاکِتَ عَن الحَقِّ شَیطانٌ أخرَس» (کسی که از گفتن حق خاموش بماند، شیطانی لال است) قرار دهیم. باید هر شب خودمان را سرزنش کنیم که چرا امروز کاری انجام ندادیم. از خودمان حساب بکشیم. این است معنای عید. نباید عید بگیریم برای اینکه این حالت در ما وجود ندارد. با خیال راحت به آینده فکر می‌کنیم و منتظریم که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این حالت را در خود ایجاد کردیم، آن وقت این عید بر همۀ ما مبارک خواهد بود. والسلام علیکم.

-----

[۱]. «مَثل کسانی که تورات به آن‌ها داده شده و بدان عمل نمی‌کنند...» (جمعه، ۵)

[۲]. «مَثل آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند. بد مَثلی است مَثل مردمی که آیات خدا را دروغ می‌شمرده‌اند و خدا ستمکاران را هدایت نمی‌کند.» (جمعه، ۵)

[۳]. «بگو:‌ای قوم یهود، هرگاه می‌پندارید که شما دوستان خدا هستید، نه مردم دیگر.» (جمعه، ۶)

[۴]. «پس تمنای مرگ کنید اگر راست می‌گویید. و آنان به سبب اعمالی که پیش از این مرتکب شده‌اند، هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد. و خدا به ستمکاران داناست.» (جمعه، ۶-۷)

[۵]. «آن‌گاه خدا گفت:‌ای عیسی، من تو را برمی‌گیرم، و به سوی خود برمی‌آورم، و از کافران دور می‌سازم، و تا روز قیامت آنان را که از تو پیروی کنند، فراز کافران قرار خواهم داد. سپس بازگشتِ همة شما به سوی من است و من در آنچه اختلاف می‌کردید، می‌انتان حکم می‌کنم.» (آل عمران، ۵۵)

[۶]. «مقرر شد بر آن‌ها خواری و بیچارگی و با خشم خدا قرین شدند.» (بقره، ۶۱)


*
متن فوق ب
خشی از سخنرانی امام موسی صدر دربارۀ اسرائیل و یهودیان است که برای اولین بار منتشر می شود. بخش نخست این سخنرانی که به مناسبت عید مبعث، معراج و اسرا ایراد شده و به فلسفه این ۳ واقعه می پردازد، پیش از این منتشر شده است. این سخنرانی از جلد یازدهم کتاب «مسیرة الامام السید موسی الصدر» برگرفته و ترجمه شده است.
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نقش مسجد در تربیت وتوسعه

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ق.ظ

س: آیا مساجد توان تربیت و جذب نوجوانان جامعه ی ما را دارد؟

باسلام

در شریعت اسلام جائی برای تاذی حقوق وکرامت انسان وجود ندارد

 اساسا کرامت انسان باعث بعثت پیامبران  شده است

 انسان برای تکامل و عزت خود نیازمند به پویشی برمحور پاکیزگی فکر و روح وجسم است...

از آغاززعامت اسلام مکان انسجام سازماندهی این آموزه ها  وپویش ها مسجد انتخاب شده است.

 مساجد بربنای پارسایی بنیان نهاده شده است.

 بنابراین اصالت تاسیس مساجد برای تربیت کردن است.تربیت بنیاد فکر. ساختن روح. وسلامتی جان و درون وباطن است

 ازاین لحاظ ساحت مساجد مقدس می شود وباید برعتبه اش بوسید.

 اگر اعضای هیئت علمی مساجد وروسای آن صلاحیت این مجموعه را ندارند ساختار مسجد معیوب نیست

 بلکه سازمان مدیریتی ناپسندی دارد.

 اگرهم عیوبی دارد  قطعا قابل اصلاح و ترمیم است . باید به  آنها راهکار داد. تا با خلا مخاطب مواجه نشوند.

 طبعا برای اصلاح شیوه های تربیتی آن یا بقول ما بخش آموزشی مجموعه راباید به افراد کاردان سپرد.

وبالتبع اگر خلائی دراین رابطه وجود دارد دلیلی نیست ما همه کاسه وکوزه را روی سرمسجد خراب کنیم.

 انحلال مسجد مثل انحلال آموزش عالی  محال است. مثل انحلال آموزش وپرورش و...که درحقیقت فقط کادر سازمانی آن منحل می شود نه خود سازمان.



 باید بپذیریم که اگر ماها در جاهایی نواقصی درحوزه ی تربیت ورفتار داریم .راه اصلاح. تعمیر. ترمیم وتطهیر بسته نیست

 پارسایی یعنی دقت وزیرکی برای  خطا وتخلف نکردن.

 تهذیب  همان ویرایش و ترمیم  واصلاح  است.

 تهذیب همین است که همه ی اصلاحات در فرد وجامعه صورت بپذیرد. عبادت وپرستش در واقع همان تربیت یافتن وتوسعه پذیری است

 مدل توسعه ومهندسی توسعه درجوامع اسلامی نیز بر محور قرآن واهل بیت است وبقول بزرگان دین ،کتاب وسنت و عقل واجماع برای راه گشایی به درک تمدن وتوسعه است

 اصلا دینداری جمود وآزار نیست

 شما جوامعی که درآن تخلف وجرائم کمی دارند را نگاه کنید، دلیل خالی بودن زندانها و سلامت اخلاق مردم در چیست؟

 دقیقا در حفظ کرامت انسانی وحقوق شهروندی است.

 مگر ادیان چیزی جزاین می خواهند؟

 بلژیک. هلند. سوئیس. فنلاند برای آموزش وپرورش خود محورهای دین مدارانه را تزریق کرده اند.

  آنها عمل کردند ولذت توسعه رادریافتند.

 اما جوامع توسعه نیافته ویا محترمانه عرض کنم درحال توسعه همچنان جنجال برسر "حق با من است" دارند.

  وقتی دقت در رعایت حقوق شهروندی به حداقل برسد ومبلغین آن فاقد درک وسواد اجتماعی و بینشی باشند و ازهمه بدتر تطهیر نایافته ونامنزه به دین ودین داری نگاه کنند همین می شود که تمام جنگ ها در کشورها وجوامع مدعی " حق دارم" رخ می دهد. وجهان سوم محل نبرد آموزه های دینی است.

 درنگاه افراد خارج ازگود اساسا دین دارد می جنگد.

 ولی واقعیت این است این دین نیست که می جنگد این فهم دینی افراد است که دارد تجاوزمی کند و...

 توصیه می کنم دوستان عزیزروحانی و مبلغ وروشنفکران ونظریه پردازان ما تحمل خود را درپذیرش انتقاد وشنیدن جواب انتقاد بالا ببرند

 به هرحال تربیت تیغ دو دم است.پس باید نهایت ظرافت ودقت را برای امر تربیت بکارگرفت.

 و  بالتبع هم افزایی شیوه های تربیت دینی دراین مقطع چاره سازاست.

   اساسنامه مسجد برپایه ی تربیت و انسجام  منظم شده است  

  وقتی فضای مسجد از نخبگان ویا پژوهندگان ونسل نو  خالی می شود. قطع یقین ازخلا مدیریت ونظارت و فکر بزرگواران فرهیخته محروم خواهد بود

مسجد درجامعه امروز  با تز وپورپوزال اعضای خوشدل ومدبر وهدفمند جان و رونق می گیرد

کلیسا ها وکنیسه ها وصومعه ها هم همینطور دقیق مدیریت می شوند. کوچکترین آبادی جوامع توسعه یافته مکانی برای  عبادت وتجمع دینی وتربیتی مردم دارد وکاردینال وکشیش به آنجااعزام می شوند.

 انها اجازه نمی دهند فقط کارافتادگان علاقمند ویا افراد با فکر افراطی و.. وارد مجموعه مدیریتی  کلیسا وکنیسه بشوند. مطالعه بفرمائید چه دقتی برای برنامه های فکری واعتقادی مردم دارند.

 البته همین سیاق از اداره مراکز دینی توسط مسلمانان هم در اروپا وآمریکا و اقیانوسیه جدی گرفته می شود

 الان  دراروپا  مساجدی که در رم . انگلیس و آلمان و... اداره می شوند دراصل مراکز مطالعات وتربیت و ترویج آیین اسلامی هستند.

 متولیان وهیئت امنایش دراصل اعضای هیئت علمی آن مسجد هستند.

 مساجدی که درآمریکا واروپا اداره میشوند همه ی آنها دارای مدیریت توانمند علمی وتخصصی هستند .

 وبرخی از مراجع و یا دولتهای اسلامی برای آن مساجد هزینه می کنند  وپشتوانه ی مالی و معنوی آن هستند

 دراین مساجد سالانه صدها نفر به اسلام مشرف می شوند.

 طبیعتا درغرب پذیرش اسلام چیزی جز تحقیق ومطالعه نیست ...


نتیجه تصویری برای مسجد


  اگرسه ضلع تخصص وتقید وتعبد یک مثلث در آموزشگاههای تربیتی جوامع دین مدار دایر  باشد .

اساسا تحقق توسعه وتکریم حقوق وکرامت انسانی  روان تر وسریع تر خواهد شد و ما اصلا نیاز ی به شعار نداریم .

اصرار میکنم دوستان ما به ویژه روشنفکران وصاحب نظران حوزه تربیت و توسعه با مساجد انس بگیرند ودرکادر مدیریتی اش روزانه یکساعت وقت بگذارند قطع یقین حرکت های خوبی پیش می آید.

 بااین رویکرد فضا برای  بی برنامه ها  بسته و دست نااهلان هم ازاین قلمرو مقدس  قطع می شود

اگه مسجد جای مقدسی هست دلیلش فقط آموزه ها یش هست.

 تربیت و دانش وجه مقدس بودن مراکز مقدس هست

بنابقول استاد ما باید در دبستان و دانشگاه را بوسید. و این واقعا جمله جای تامل دارد.

  به نظرمتنوع سلیقه  دراین نوع مباحث باعث خیزش و جهش هست. ا

انتقاد همه ی بزرگواران هم  درباره شعار زدگی ، روا و بجاست.

  درحقیقت شعار گرایی وشعار زدگی آفت جان خیزش های اسلامی است.

برای برون رفت ازاین خطر وآفت راهی جز حرکت نداریم

مرحوم آقای علی صفایی مشهور به ع ص کتابی دارند بنام حرکت. که مطالعه اش خالی از لطف نیست.

 دوستانی که به حوزه ی تربیت  و مهندسی تربیت علاقمندند حتما   این کتاب را نگاه کنند.

ومفهوم واقعی حرکت اونجا خوب اشاره شده :

 

ایشان در قسمتی از این کتاب گفته بودند:

 « کفر متحرک ، به اسلام می رسد ولی اسلام راکد پدر بزرگ کفر است .سلمان ها در حالی که کافر بودند حرکتشان آنها را به رسول منتهی کرد و .. . ( کتاب حرکت ص 12)

 به  هرحال حرکت به سمت آموزش همگانی حقوق شهروندی و فهم سواد اجتماعی برای همه ی طبقات امت اسلامی واجب است.

 آنچه که درغرب جدی گرفته شده ، درنصوص اسلامی توصیه شده. ولی همچنان مهر وموم شده درجامعه اسلامی خاک می خورد.

 این طرح مصائب سیاه نمایی وگزاف اندیشی نیست

همین شیوه های گزنده  ومبتلا به در مدیریت مساجد. همین درسنامه های دینی مدارس

همین جرائم وقیحانه درلباس متدینین

همین بد دینداری کردنها

همین جرائم انبوه

همین طلاق ها

همین خودکشی ها

همین اختلاسها

و...

نشان از کمبود آشنایی مردم وزمامداران نسبت به حقوق شهروندی است

حق الناس شعار نیست. حق است باید داد وگرفت.

این مردم هستند که با انتخابات درست دزندگی . باحضور در مجامع مهم واستراتژیکی مثل مدیریت مساجد. وحتی عضویت در کتابخانه ها و انجمن اولیا ومربیان مدارس باید شهد نظارت و مدیریت خود را به مذاق هموطنان بچشانند.

واجب است که  دغدغه های تربیتی مسائل اجتماعی مان را جدی بگیریم اهتمام به امور مسلمین  واجب وضروری است .

 مثلا وقتی ریختن زباله بد است.  باید زشتی ها وگزشهای این تخلف را باورش کنیم.

 از انداختن آدامس تا پرتاب یه نایلون زباله درمعابر و... همش تعدی وتجاوز به حریم خود ودیگران است.

وقتی 30 سال پیش درخارج ازایران ،انداختن آدامس جرم بود. بعضی ها درایران این برخورد را جبر دولتها می دانستند!

 الان هم دربعضی کشورها به ازای  تحویل هرقوطی مستعمل نوشابه  به باجه ی جذب قوطی ،یک مداد یا شکلات یا نوشیدنی هدیه می دهند.


 تصویر مرتبط

این توجهات یعنی  آموزش برای پذیرش کارهای خوب وتربیت برای  تکریم حقوق بشر.

 یعنی این دولتها  اساسا به حقوق مردم خود ازحال تا آیندگان توجه دارند

برای آموزش ملت ها  جدیت و هزینه ی ملی و سازمان دهی زیر ساخت ها لازم است.

 در پذیرش آموزه ها  عزم ملی و برنامه ریزی دولت ها باید مجدانه باشد

واگر ما مشتاق همه ی این توسعه پذیری های ریز ودرشت برای جامعه و  مملکت خودمانیم.باید از همین حالا آموزش ببینیم و درست تربیت کنیم وبه آموزه های دینی و ملی خود باور داشته و پایبند باشیم.

آرزو و هدف دستورات ادیان جز این نیست

 والی الله المصیر

حمید رضا ابراهیم زاده

 25/8/1395

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نذر و نقش آن در توسعه ی جوامع اسلامی

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ

نذر

موضوع مشارکت های نیک اجتماعی به عنوان یکی از نیازهای جوامع پیشرفته و سازمان یافته محسوب می شود.

در آموزه ها و باورهای اسلامی موضوعات مهم وگسترده ی زیادی وجود دارد که می تواند به توسعه وسازمان یافتگی جامعه ی اسلامی کمک های شایانی را داشته باشد. و مومن بودن به باورها ویا باور داشتن آموزه ها و رفتارکردن با همین باورها می تواند در توسعه یافتگی این جوامع تاثیر بسیار بسزایی را داشته باشد.

عمل به فروعات دینی وتوجه وپیگیری سیره ی پیشوایان دینی وبزرگان این حوزه می تواند به باروری باورهای فردی واجتماعی پیروان دین اسلام داشته باشد. توجه و پرداختن وعمل کردن به موضوعات مهمی همچون خمس و زکات وامر به معروف ونهی ازمنکر خیرات جامعوی بسیار بسزایی را درپی خواهد داشت.

به نظر می رسد یکی از ضعف های عمده ی جوامع اسلامی  کم توجهی به فروعات دینی وبه ویژه کم سوادی و بی سوادی در فهم مسائل فقهی و یا بی توجهی به رساله های توضیح المسائل مراجع است.

بنا براین شایسته است با درنظرگرفتن هویت خود درهرطبقه ی اجتماعی و تحصیلی  و اقتصادی ، نسبت به هویت فردی واجتماعی و صیانت از هویت  خود پایبند باشیم .  

موضوع نذر یکی از رفتارهایی است که در جامعه ی ما به عنوان رویکرد چند جانبه ی فردی واجتماعی ومذهبی مطرح است وتاثیرات مهمی را درهویت جامعوی وهنجارهای اجتماعی واقتصادی ما دارد.

"نذر آن است که انسان  برای خدا برخود واجب کند که کار خیری را بجا آورد، یا کاریرا که نکردن آن بهتراست ترک نماید." ( مساله ی2605 ازتوضیح المسائل آیت الله سیستانی)

باید گفت هیچگونه تفاوت کلامی وفقی در مورد نذر درفقه شیعی و اهل سنت وجود ندارد.

نذر یک  پیمان  تعهد آور بین فرد و خداست که با نیت انجام کاری به وساطت وشفاعت شخص،حالت،موضوع ومناسبتی صورت پذیرفته و نذر کننده متعهد می شود در ازای روا شدن حاجت یا انجام کار برای خشنودی خدا عملی را جبران یا خدمات یا وجهی را بعنوان پیشکش تقدیم کند.

نذر ممکن است شامل ارائه ی خدمات یا پرداخت وجه و دارایی یا قربانی کردن باشد ولی هرگز نباید مشکل ساز و شر باشد. وموضوع جاری شدن صیغه ی نذر ازاینجا اهمیت دارد که درآن از خشنودی خدا سخن بیاید.

نذورات معمولا صدقات و وقف ها و  قربانی ها را نیز دربرمی گیرد. اما همه صدقات ویا قربانی ها نذر نیستند.

نذورات برای رضای خدا و جلب خشنودی حضرت حق، با وساطت و شفاعت شخص ویا عملی صورت می پذیرد.

 مثلا:  نذرکردن برای روا شدن کاری با استمداد از ازحضرت سید الشهدا  که پس از رواشدن  انگشترش را به حرمش  ببخشند یا خدمتی برای ایشان  یا سفره ای به نام ایشان بگستراند.

یا مثلا : نذر کردن برای روایی حاجت و خواسته ای که پس از روا شدن نمازاول وقت  خود را ازآن پس درهرحالتی تا روز حیات  ترک نکند.یا دروغ نگوید یا به والدینش خدمت کند یا ترک مکروهی راانجام دهد و...

نذورات با نیت کردن و یا جاری شدن صیغه ی نذر که همان اقرار برای خود وتعهد برای ادای دین است رسمی و شرعی می شود و نیازی به شاهد وانشا نیست .اما می شود آن را نوشت .

نذر فقط برای ناذر و مال و جان نذر کننده  تعهد آوراست. و تا زمان قید حیات او الزام به  ادای آن وجود دارد درغیراین صورت باید مالی را برای ادای نذرش از قبل کنار بگذارد.

برای نذرکردن باید از کسی که ضمانت اجرایش را عهده دار خواهد شد اجازه گرفت.

مثلا:  برای شوهر یا فرزند اگر نذری منعقد می شود که ازمال ویا وقت وخدماتش استفاده شود ، حتما باید از ایشان کسب اجازه گردد.اما اگر نذر کننده خود ضامن اجرای این نذرباشد و از مال و درآمد خودش  صحه بگذارد مانعی نیست.

موضوع نذر یکی ازفرصت هایی است که می توان برای  توسعه و ارتقای رفاه و کرامت جامعه از آن بهره برد.

اوایل خرداد سال 1381درباره موضوع  نذرچند نگاه توسعه محوربه جامعه ارائه کردم وبرای تائید این نگاه با مراجع بزرگوار تقلید نیزمشورت کردم و درباره ی کارکرد و درستی این نگاه نظرآنان را جویا شدم. که هزار البته با رغبت  وتائید آن روبرو شدم.

درآن نگاه  نذورات را مطابق با نیت ها دسته بندی شد ودرباره تعمیم وفرهنگ سازی نگاه های کمتر توجه شده نیز سخن گفتم. و درکنار نذرهای  صرفا اقتصادی ،  سه نذر را در سه غالب متنوع  دسته بندی کردم.که دقت در این جنبش ونگاه می تواند باعث پیدایش رفتارها وهنجارهای هدفمند ونیک اجتماعی گردیده وبه توسعه ی پایدار جامعه خدمات شایسته وارزشمندی را داشته باشد .

متاسفانه آنچه که  درجامعه به عنوان نذر جاافتاده است نگاه صرفا زود گذری مالی است که در لوای سنت حسنه ی اطعام دهی وکمک به سفره های مساجد وبرگزاری جلسات  روضه و سفره وهیئت های مذهبی  و نظایر آن جریان دارد. که البته  علی رغم داشتن خیرات اجتماعی و فرهنگی،  بازدهی کمتری برای توسعه ی ارزشها و تعالی جامعه دارد. برای گسترش و دگرگون سازی این سنت نیازمند آگاهی بخشی صحیح درمورد هویت نذر وهدفمندتر کردن و دقت در اجرای این امر و ارزش اجتماعی می باشد.والبته بزرگان حوزه ی دین به ویژه علما و روحانیون ومبلغین وهمچنین مهندسان فکری وفرهنگی  جامعه ازجمله نخبگان و هنرمندان  وشاعران ومعلمان واساتید در بوجود آوردن این جنبش نقش به سزایی خواهند داشت.

 نخست  نذر فرهنگی.

بدلیل فروانی رویکرد به سمت اطعام دهی می شود با جایگزین کردن بخشی از این سنت به هویت اجتماعی وتوسعه ی جامعه ی پویای اسلامی کمک کرد.

-           با اهدای کتاب به کودکان و نوجوانان و اقشار مردم  و دانشجویان و کتابخانه ها  بجای هر کاسه آش و چلو قیمه و...  که درجای خود ارزشمند است ،به تغذیه ی روحی مردم وبه ویژه نسل های جدید توجه کنیم.  

-          باهزینه در حوزه مطالعه شاهد رشد فرهنگی واجتماعی وسلامت فکری جامعه و نسل هایمان خواهیم بود.

-          ایجاد اشتغال برای مددجویان.

-           ایجاد فرصت سرمایه گذاری برای جوانان.

-           کاشت درختان مثمر. وقرس نهال

-          تدریس رایگان درس ها وآموزش یا تحصص به مردم.

-          تقبل هزینه ی پایان نامه ها . مقالات.

-          تقبل هزینه نشر کتاب های مفید و مقالات

-          حمایت از مدارس مناطق محروم

-          حمایت از برگزاری محافل قرآنی و آموزش قرآن

-          حمایت ازدانشجویان و دانش آموزان . به ویژه دانش آموزان و دانشجویان کم بضاعت.

-            نگهداری وحمایت از محرومان وسالمندان و... همگی نذر فرهنگی است

دوم :  نذر سلامتی

-          خرید و یا سفارش دارو  درمان برای بیماران بی بضاعت ویا کم بضاعت

-          خرید و تجهیز وسایل پزشکی وکمک های اولیه برای خانواده ها یا درمانگاه ها و یا بیمارستان ها.

-           تاسیس درمانگاه ویا تجهیزات تخصصی مورد نیاز بیمارستانها.

-          تقبل هزینه ساخت حمام خانگی برای اقوام  وخصوصا بی بضاعتان.

-          آموزش های عام المنفعه برای ترویج سلامتی مردم.

سوم  :نذر اجتماعی

-          ایجاد و توسعه ی خدمات رفاهی برای مردم همانند مشارکت در پرداخت وام های قرض الحسنه.

-          ایجاد خدمات در حوزه های رفاه اجتماعی  درحوزه های راه و پل سازی . مدرسه سازی و...

-          تقبل کمک هزینه ازدواج. جهیزیه کم بضاعتان

-          کمک به هزینه ی تحصیل و تهیه ی لوازم تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان .

-           کمک به پاکبان ها.

-          سوار کردن عابرین بین راهی.

-          خدمت در بیمارستان ها درمانگاه با رعایت هماهنگی با مسئولین.

-           خدمت به جنگل ومراتع.

-          کمک به کشاورزان.

-           کمک به عابرین سالمند درمعابر سخت.

-           کمک به در راه ماندگان .

-          حمایت از حیوانات در ماههای سخت وسرد وگرم و....

-          تهیه  ما یحتاج روزانه ی مستمندان به ویژه سالمندان آبرومند ومحروم .

-          حمایت ازبحران زدگان ناشی از زلزله. سیل. سوانح وپیشامدهای ناگوار

روشن است که پیش نیاز همه ی نذر ها  نیت برای کار نیک برای  خشنودی خداست .

بنابراین بیشتر نذورات را می توان غیر مالی انجام داد.

رفتارهای فردی زیادی است که رویکردهای مهم  جامعوی را درپی خواهد داشت

-          نذر برای گناه نکردن.

-          خشم وبد زبانی را کنارگذاشتن

-          دروغ نگفتن.

-          غیبت نکردن.

-          خوب رانندگی کردن.

-           با خانواده خوش اخلاقی کردن.

-          به پدر و مادرو بستگان  توجه بیشتر کردن.

-           از خطای بد دیگران چشم پوشی کردن وبخشیدن.

-          نماز اول وقت خواندن.

رفتارهای نیک اجتماعی یکی از مهمترین نیازهای جامعه ماست که درمجموع نیکی کردن بخود ودیگران است.

برای نذر کردن حتما نباید خیلی هزینه کنیم ... نباید خیلی پول داشت...

ترک بسیاری ازعادات مکروه وبد خیلی بهتر از تقبل هزینه های جانبی دیگر است .

  می توانید برای مدت معین هیچ چیز را دور نریزید و حتی خرده نان را هم برای  پرندگان ومورچه ها کنار بگذارید

می توانید نذرکنید کینه توزی و قهر را کنار بگذارید وحتی  دوستان واقوام را آشتی دهید.

می توانید نذر کنید تا یک ماه هیچ جا زباله نریزید و یا زباله های رها شده را در سطل زباله بریزید.

می توانید نذر کنید تا اسراف نکنید  مثلا  تا چهل روز آب  وبرق وگاز را به اندازه نیاز مصرف کنید.

می توانید نذر کنید تا چهل روز ریا نکنید.

نذرکنید از کارتان نزنید.  گران نفروشید .احتکارنکنید.

می توانید نذر کنید تا دیگر به کسی تعارف بی جا نکنید.

نذرکنید تا به همه ی عهد های خود وفا دار باشید.

نذرکنید به حریم خصوصی کسی نزدیک نشوید و راجع به زندگی خصوصی دیگران پرس و جو نکنید.

می توانید نذر کنید خرافات وانحرافات را کنار بگذارید وتا چهل روز با واقعیت ها زندگی کنید.  

می توانید نذر کنید   برای بچه های فامیل یا همسایه ها کتاب بخوانید

می توانید نذر کنید یک هسته میوه کنار خیابان بکارید و تا سبز شدن آن، از او نگهداری کنید.

نذرکنید دیگر سرعت غیرمجاز نروید. بااحتیاط رانندگی کنید وبه قوانین احترام بگذارید.

نذرکنید تا عصبانی نشوید و بخواهید مدارا کنید

نذرکنید هرگز حرف های زشت نزنید. غیبت نکنید و تهمت نزنید و قضاوت بی جا نکنید.

نذرکنید تا جلوی رفتارهای بد خود را بگیرید.

نذر کردن فقط  به  اطعام نیست.

 نذرکردن درحقیقت؛ اکرام به خود وکرامت انسان واکرام  ایتام و مردم است.

اگر ازاین دیدگاه به موضوع گسترده ی نذر بنگریم می توانیم جامعه ی پرنشاط و سالم و توسعه یافته ای را بسازیم.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

 18 اردیبهشت 1398




تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زلیخا و ماجرای احسن القصص

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳ ق.ظ

 

تعلیم سوره یوسف به زنان

خداوند بهترین هایش را برای ما انسان ها رقم زده است.

احسن الخالقین

احسن تقویم

احسن القصص و...

ماجرای سوره یوسف علیه السلام ،احسن القصص پروردگار گیتی است.

هویت یوسف نبی با مجموعه مختصاتی که دارد باعث پدید آمدن زیبایی های چند جانبه در ماجرای زندگی ایشان شده است.

هفت گرگ درهفت بزنگاه  به یوسف حمله ورشدند.

1-      یوسف را گرگ زیبایی درتن افتاد و درید.

2-      یوسف ازگرگ حسادت برادرانش به چاه کشانده شد

3-      یوسف از گرگ نیرنگ برادران به ثمن بخس فروخته شد

4-      یوسف از گرگ خواهش های عزیزمصر به قیمت گران خریده شد

5-      یوسف از گرگ هوس های زلیخا طعمه ی شهوت شد.

6-      یوسف از گرگ چاره جویی و انتقام عزیز به زندان افتاد.

7-      یوسف از گرگ بوران حوادث روزگار به عزیزی مصر رسید. برادران را بیدارکرد و زلیخا را اجابت کرد و پدر را دید .

همه ی آنچه را که داستان یوسف می دانیم کشاکش بزنگاه هایی است که باید در مختصات وجورچین خود قرارگیرد تا زیبایی بزرگی به نام یوسف اتفاق بیفتد.

هویت یوسف پذیرای همه ی این حوادث و ازجمله ماجرای عشق زلیخایی شد.

جذابیت وساختار هویتی یوسف منجر شد زلیخا دگرگون شود وبی تردید می توان گفت که ؛ کاتالیزور یوسف این رخداد را آفرید.  

بقول حافظ:

من ازآن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را  

   در کشاکش و اوج خواهش وکشش  زلیخا و روز واقعه آمده است که :

ولقد همت به وهم بها لو لا ان رءا برهان ربه 1...

و بی تردید آن بانو به او اهتمام ورزید یا کشش جنسی شدید یافت.و همینطور آن آقا هم این کشش در او بود.

یعنی کشش برای رابطه جنسی دو طرفه شد.

اگر برهان خدا نبود ، یوسف و زلیخا هر دو مشکل دار می شدند.!

عشق با زاویه ی انگیزشی  معمولا زودتر رخ می دهد. زن ومرد ندارد. طبقه وسن و...ندارد

کشش کشش هست.

تعهد وعواطف و انگیزش در زلیخا باعث شد او را به چنین ماجراهایی کشاند.

درحقیقت ماجرای زندگی وهویت  یوسف نبی  افق هویت انسان کامل و خط سیر تکامل و احیای کرامت انسان است.

روایتی ازامام علی (ع )است که فرمود:

 «لا تعلّموا نساءکم سورة یوسف و لا تقرأوهن ایّاها فانّ فیها الفتن و علّموهن سورة النور فانّ فیها المواعظ.2

 : به زنان خود سوره یوسف را یاد ندهید و آن را بر آنان نخوانید که در آن آزمایشهاست بلکه به آنان سوره نور را یاد بدهید که در آن پندهاست.»

با اندکی دقت درسلسله راویان  این روایت درمی یابیم که که این حدیث مرفوعه است .

در دانش حدیث شناسی مبحثی داریم بنام احادیث مرفوع .

مرفوع: حدیثی است که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد، ولی با تصریح به لفظ "رفع".

گاهی نیز مرفوع به حدیثی گفته می شود که در آن قول یا فعل و یا تقریری به معصوم (ع) نسبت داده شود، اعم از این که سند آن، مقطوع، مرسل یا غیر اینها باشد3

قطعا مرفوعه بودن، با جعلی بودن حدیث تفاوت دارد و ما نمی توانیم بیان شدن چنین سخنی را از حضرت علی (ع) با قاطعیت انکار کنیم. بنابراین بهتر است در معنای آن دقت کنیم.

گمان نمی برم این گفتار از امام علی برای بیان تحقیر جنس زنان و ساده اندیشی ویا  سخیف اندیشی زنان باشد.

معنایی که از این حدیث در ذهن بسیاری متبادر می شود و سبب می شود آن را انکار کنند، این است که وجود داستان زلیخا در سوره یوسف و بیان شیوه ها ونقشه ها و اصرار زلیخا دریوسف خواهی  شدیدش وپا فشاری برای رسیدن به معشوق پنهانی ، و در نتیجه رفتار او تاثیر سوء برذهن زنان می گذارد .

بااین توضیح یاد دادن ویا تفسیر خام این سوره نوعی آموزش  غیرمستقیم برای توضیح وتبیین  نحوه ی برقراری ارتباطات زلیخا با یوسف و راهکارهای زلیخا می تواند  برای اذهان ناپخته ایجاد دلیل وراه تجربه و درنتیجه انحراف نماید. چنانچه بسیاری از دانستنی ها و آگاهی ها برای بسیاری ازطبقات سنی و جنسی وفکری مسمومیت آوربوده وباعث آزار و زیان برای داننده ی آن آگاهی خواهد بود مگر با احراز صلاحیت وگذر ازآن  بزنگاه ومختصات وموقعیت سنی. فهمی و...

بسیاری از کتاب ها وحرف ها وفیلم ها برای کودکان. زنان ویا مردان خوب نیست. ودیدن وشنیدن این حرف وداستان و فیلم رایشان ناپسند ویا زیان آور است.

درباورهای اجتماعی نیز داریم که فلان حرف وفلان  فیلم و فلان کتاب ، فلان غذا و دارو برای کودکان خوب نیست.

فلان حرف و فلان فیلم و فلان لباس و فلان موقعیت برای مردها خوب نیست.

فلان لباس وفلان حرف و فلان داستان وفلان جا وفلان موقعیت برای بانوان مناسب نیست.

بی تردید دقت به تناسب موقعیت ها باعث سلامتی و موفقیت و آرامش خواهد بود.

زنان احساسات عمیق تر و خواهش هایش گسترده تر و قوه ی خیال بالاتری نسبت به مردان دارند. واز سویی دیگر نمی شود این سوره را از زنان پنهان داشت.

 باید زیر ساختهای فکری  و باورهای اعتقادی زنان راازپای بست مستحکم کرد تا با شنیدن این مسائل خللی در احساسات و اعتقادات شان  رخ ندهد و کراهت  شیوه های مکارانه از ذهنشان خارج نشود.

 یکی ازمهمترین ومقدم ترین زیر ساختها برای باروری  وپختگی باورها تعلیم سوره ی مبارکه نور است. که با مجموعه محتویات و آموزه هائی که درآن مهندسی شده است درتاسیس وتقویت حیا ونجابت ووقار مرد وزن نقش اساسی دارد.

 قرآن برای مومنین شفاء است وبرای ستم کاران زیان باراست. (سوره ی اسرا82 )

 پس تلاوت سوره ی یوسف برای بانوان بخودی خود موجب ایجاد بیماری در قلب آن ها نمی شود:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ؛[یونس/۵۷]

اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سینه‏ هاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان.»

بنابراین خواندن این سوره بر زنان مومن تاثیر سوئی ندارد. و از این جهت نباید بازدارنه ه ای وجود داشته باشد، کما اینکه در بعضی از روایات تعلیم سوره یوسف به خانوداه توصیه شده است:

«نبی اکرم فرمود: علّموا ارقّاءکم سورة یوسف فانه ایّما مسلم قرءها و علّمها اهله و ما ملکت یمینه هون الله علیه سکرات الموت و اعطاه القوّة ان لا یحسد مسلما؛4

پیامبر خدا(ص) فرمود: به بردگان خود سوره یوسف را یاد بدهید زیرا هر مسلمانى که این سوره را بخواند و به خانواده و کنیزکان خود یاد بدهد،خداوند سکرات مرگ را به او آسان مى کند و به او قدرتى مى دهد که به برادر مسلمان خود حسد نکند.»

اما باید به این توجه کنیم که هر آیه قرآن موضعی دارد:

«یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛[مائده/۱۳] سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى ‏کنند.»

و داروی شفاء بخش، اگر به جا استفاده نشود، نه تنها اثری در شفاء ندارد، بلکه می تواند موجب بیماری نیز بشود.

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً؛[اسراء/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ کنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى ‏افزاید.»

با توجه به این نکات با دقت در حدیث متوجه می شویم که سخن درباره کسی است که هنوز قرآن را نیاموخته و بحث از تعلیم دادن به اوست.

برای چنین استعدادی آیا آموختن سوره نور اولویت دارد یا سوره یوسف؟

 کسی که هنوز مفاهیم ومبانی عفاف و عفت (آنچه که در سوره نور بیان شده) را نیاموخته، آیا بیان داستان راههای زلیخا برای دستیابی به معشوقش یوسف  و روش زلیخا برای حق به جانبگی  رفتارهایش نمی تواند برای او دارای آثار منفی باشد؟

آیا این دانستن و آگاهی یک فتنه و آزمایش برای او نیست و احتمال لغزش برایش ایجاد نمی کند؟

باتوجه به این توضیحات  تعلیم سوره ی نور در زیر ساخت سازی واستحکام باورهای زن ومرد بسیار بسیار مقدم تر از سوره یوسف است . ودرحقیقت  این مقدمه برای تقویت درک  وفهم سوره یوسف  لازم است.

 هر آیه قرآن موضع و جایگاهی دارد و قرآن به مانند داروخانه ای برای هر کس نسخه ای متناسب با خودش دارد. ابتدا باید داروی متناسب با بیماری برای درمان  خودمان از قرآن بجوییم. و بعد با تلاوت مکرر تمام قرآن، تسلطی اجمالی بر آن بیابیم تا نسبت به حوادث زندگی، دستور العمل ها را آموخته باشیم و بدانیم که در هر موضعی، جایگاه کدام آیه است. و آن را دوای درد خودمان قرار دهیم.

-          پانوشت

 

1-      سوره یوسف آیه 24

2-      تفسیر نور الثقلین ج ۲ ص ۴۰۸.

3-      قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص 114، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوم، 1416ق.

4-       تفسیر نور الثقلین ج ۲ ص ۴۰۸.

 

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

 

14 دیماه 1379

 

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آسیب شناسی رویکردهای دینی

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

آسیب شناسی رویکردهای مذهبی وآئینی


الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحا لذکره وسببا للمزید من فضله ودلیلا علی آلائه وعظمته ( نهج البلاغه خطبه ی 157)

ستایش سزاوار خدایی است که ستایش را کلید یادش وسبب افزایش مهرورحمت ودلیلی بربذل هدایایش قرار داد

دغدغه ی معتنابه اهل خرد و دین ورزان مدبروهمدلان منصف درباره   رویکرد  مردم وبه ویژه نسل نو  به مسائل  دینی وتوجه به مناسک مذهبی بوجود آمده است که برای رفع آن نیازمند به ساختار سازی وتدوین طرح وبرنامه های همگام با مقتضیات  وتحولات زمانه است.

بی تردید دین گریزی و فرار ازمناسک دینی و خالی شدن مساجد از حجم انبوه نسل نو تبعات بسیارمهمی را در حوزه ی حیات اجتماعی واقتصادی وسیاسی جامعه ی اسلامی دارد.

با توجه به پذیرش اصل مشکل ضرورت دارد که  به بازشناسی مشکل و آسیب شناسی   وتشخیص  آفات ودر نهایت به تجویز ودرمان مسائل بپردازیم

الف: عوامل درونی که در سازمان مسجد باعث آسیب ورکود می شوند

1 – مسجد گریزی وضعف ورکودهای حواشی مسجد ومنبر

مسجد :

مجتمع ومکانی برای تجمع مومنین ومردم برای سازمانی شدن وعبادت کردن. حل مشکلات. همدردی کردن وهمفکری کردن وآموزش پذیری و تاثیر گذاری تربیتی همه نسل ها وطبقات  واصناف و جنسیت ها است.

اصولا پایگذاری مسجد برای انسجام طائفه ی مومنین ورفع دغدغه های تربیتی واجتماعی است که در غالب عبادات جمعی ونیایشهای فردی واجتماعی بروز داده می شود

منبر:

منبر اولین رسانه ی پرمخاطب جهان اسلام است .

در منبر آموزهای تربیتی درحوزه های اخلاق وحقوق اجتماعی وکرامت انسانی وسیاست های کلی اسلامی آموزش داده می شود ومنبر یکی از اصلی ترین لوازم مبلمانی یک  مسجد محسوب می شود

مبلمان و معماری مسجد به گونه ای است . که برای مخاطب ایجاد آرامش وهمدلی می کند

اندیشوران حوزه ی دین واقتصاد وزندگی واجتماع وسیاست  دراین فضا آموزه های تربیتی و اندرزهای اجتماعی واخلاقی خود را به مخاطبان  کمپین های مسجدی ویا مومنین منتقل می کنند

واشخاص تاثیرگزار اجتماعی در پایگاه اجتماعی مسجد به رشد وبالندگی می رسند ودرهمانجا تاثیرات  مثبت ومنفی خودرابرجامعه می گذارند.

بنابراین مسجد ومنبر پایگاه همدلی وهمزبانی وانسجام یک جامعه و امت وبلکه ملت هاست.

  آفات وضعف ورکودهایی که درخلال مدیریت سازمانی وسازمان مدیریتی مساجد به ویژه درحوزه های اداره ی مسجد ومسائل مالی و وآموزشی وجذب وجوددارد

1- عدم  آراستگی ظاهری  ونظافت  درساختمان مساجد وسرویسهای بهداشتی مساجد.

زیبایی وآراستگی ظاهر  ونظافت مکانی و یا نظافت فردی وخوشرویی وخوش اخلاقی  مومنین ودست اندرکاران ومدیران اجرایی وخدام مسجد نقش بسیارمهمی در جلب وجذب نفوس واذهان عمومی وخواص دارد

برای جلب نگاه نوجوانان وجوانان وهدایت آنان به مسجد  نظافت  وزیبایی مکان وافراد یا مدیران وخدام بسیار اهمیت دارد

-آیتم های رسیدگی به نظافت مسجد وفضاهای وابسته به مسجد وآراستگی وخوش اخلاقی مدیران وخدام ازغبارروبی  فضا تا غبارروبی قلب واخلاق همگی از لوازم لازمه ی جذب محسوب می شوند.

2-  عدم نظم اداری وبرنامه های سیستماتیک در اداره ی مساجد

عدم نظم  وانضباط درسیستمهای مدیریتی مساجد ازعلل مهم ضعف ورکود وحتی انحطاط اداره ی مسجد محسوب میشوند وازتوجه  نسل نو به مساجد دارای اختلاف واختلال می کاهد.

-لازم است مدیران اجرایی مساجد اختلاف های سلیقه ای دراداره مسجد وهمچنین کشاندن مباحث تفرقه انداز بین مسجدیان خودداری کنند ومسجد را پایگاه وسنگر توقعات ومطالبات حزبی خود و  گروههای خاص قرار ندهند.

عدم نظم درامور اداری مساجد درخود ریشه های قابل توجهی را تعمیم می دهد وهرکدام باعث رکود وریزش مسجدیان وعدم اعتماد به مسجد سالاران می گردد.

-   ضعف درایجاد پروژه های  فرهنگی(برگزاری نماز اول وقت جماعت.احیای  مراسمات محلی. ملی. مذهبی.سوگواره های آئینی. جشنها واعیاد و...)

-   ضعف درمدیریت فرهنگی وتبلیغاتی وامور مراسم

-    ضعف در سیتم صوتی وتصویری  مسجد

-    ضعف درسیستم حرارتی وبرودتی

-    ضعف در رفتار وقوای  خدام وخدمه های پذیرائی کننده

-   ضعف هیئت امنا دراجرای مقررات داخلی 

-    بی برنامگی ویا مهندسی  درانتخاب هیئت امنای کارآمد ومقید وغیرسلیقه ای.

-    عدم حضورنخبگان وفرهیختگان به عنوان متصدیان  اجرائی ویا هیئت امنای مساجد

-    حضورکمرنگ نخبگان متعهد ومتخصص وخوش فکردرکمیته های فرهنگی مساجد

-     اخلاق خوب کارگزاران معتمدان محلی ونخبگان ومومنین  درجایگاه هیئت امنا باعث تقویت  روحیه مومنین وجذب نسل نو  برای حضور درمساجد می شود

-    تخصص وتقید وتعهد ونظم وبردباری مسئولین برای برنامه ریزی های کلان بسیار مهم است

-    مدیران فرهنگی باید دلسوز وبردباری را چاشنی تخصص هایشان قرار دهند

-   مدیران خدماتی باید خوشرویی وتقید را سرلوحه ی  تصمیماتشان قرار دهند

-    کارگزارن مسجد ،امورمساجد را کار برای خدا بدانند و مساجد را موروثه  پدری خود ندانند که بتوانند ازپشتوانه ی حرمت مسجد وکاردرمسجد به مطامع سیاسی واجتماعی واقتصادی خود برسند

روحانی ومبلغ

روحانی هرمسجد با توجه به اقتدار علمی وپارسائی اش هرم فرهنگی ان مسجد ومحل محسوب می شود. ودرواقع روحانیون مساجد قبله نماهای معنوی آن اماکن ومحلات وبقعات محسوب می شوند

-  روحانی باید مردم شناس ومردم دارباشد و باید طرف امنیت وآرامش ورفاه عموم مردم را بگیرد

-   عدم اقتدار واشراف روحانی ومبلغ به جامعه شناسی منطقه وعدم اشراف آنان به رفتارشناسی توپوگرافیک  مردم منطقه ویا توقعات  ویا میزان سواد مردم ونحوه ی زیست وهزینه ودرآمد مردم می تواند هویت فرهنگی ودینی  اهالی یک مسجد ومحله را مخدوش کند.

-    روحانی ومبلغ باید منطقه وخاستگاه ومطالبات روانی ومادی مردم منطقه را بشناسد ودرک کند

-   روحانی ومبلغ باید برنامه ریزی دقیق وثابتی برای ترویج آموزه هایش داشته باشد

-   روحانی برای مردم نماد ونماینده ی محبت های خدا  محسوب می شود وباید در  جذب مردم به  آموزه های دینی  مسلح به سلاح تدبیر و پارسایی وبردباری باشد

-    روحانی موظف است از مقتضیات زمانه ومسائل روز مطلع باشد ودر بین مردم واز جنس مردم بماند

-    روحانی باید منبر ومحراب را مامن مردم بشناساند وفضای مسجد را مختص به نماز  ومنبر رفتن نداند. باید درد های مردم را درمسجد حل کرد واز مکان مسجد برای مردم دلخوشی بسازد.

-     نقش روحانی اغلب مانند نقش پدر وبرادر ومعلم وپزشک برای جامعه است

 

مدت منبر

-  کیفیت وکمییت منبر برای روحانی باید توامان اداره شود

-  منبرهای طولانی با مباحث خاص برای مخاطبین آزار دهنده هستند وباید به غنای کیفی منبر اکتفا کرد

-  الحکایات جند من جنودالله یثبت الله بهاالعارفین .( قواعدا لتصوف ابن مرزوق ص332)

 حکایات سربازان خداهستند. نقش داستان وشرح وقایع وتحلیل درست  شیوای داستانها برای مردم جذاب هستند وخداوند در قرآن برای افزایش درک وفهم بشر از عنصر داستان در ترویج  دینش استفاده بسیار نموده است.

- بیان حقایق ناب وروشن دین واحکام به زبان ساده وشیوا

- یکی از خشن ترین آسیب های روحانی  قیم مابی مردم  وکیل الدوله شدن آنهاست. روحانی باید ازهمیشه مدافع ارزشها وکرامت انسانی وهویت اسلامی باشد وازمداخلات ومنازعات حزبی بپرهیزد وبه فکر تالیف قلوب  باشد تا  طرفداری از سلیقه وگروه  خاص.

 ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ( نحل 125)

 -   حق دادن به جو ویا جمع کارمنافقان است وروحانی باید شجاع وآزاد ومنصف باشد

-   روحانی راز دار مردم و مرحم درد های مردم است وباید با خوشدلی وبرباری شفیق مردم باشد

اسباب وآفات منبر

-    بی نظمی وشلوغی مجلس

-    رفت وآمدهای مکرر وپذیرایی نا هنگام

-    بیماری واشتغال فکری  سخنران

-    دلمشغولی وخستگی های سخنران

-   عدم مطالعه هدفمند

-     عدم دسته بندی دقیق مطالب مورد ارائه ی سخنران

-   اضطراب و مشکل دربیان

-  عدم برگزاری بموقع منبر

-    حوادث وحواشی محیطی مربوط به فضایا محیط

-   استفاده ی ناگوارازمداح ویاسائر افراد که یاباعث اغتشاش  ودفاع از موضوع می شوند ویا باعث اتلاف وقت سخنران شده اند.

 امور فرهنگی وهیئات وکتاب خانه وفضای مجازی مسجد

 

هرمسجد به طور معمول نیازمند فضایی برای مطالعه ونگهداری کتابها ومنابع خاص خود است

کتاب ومطالعه  غذای روح است ومطالعه   برای تقویت اندیشه  وبهروری ازتجارب ومعلومات دیگران  مفید لازم است

-    نقش ارزشمند کتاب وفضای مجازی سالم در مسجد توسط فرهیختگان تبیین گردد

-   ازمنابع مطالعاتی  به روز ومفید برای جذب جوانه ها استفاده شود

-    برداشتن فضای تک جنسیتی در استفاده از کتاب واینترنت

-     مدیریت صحیح مطالعه و هدفمند کردن مطالعه برای مسجدیان

-    آموزش سبک زندگی وخانواده درغالب برنامه های فرهنگی مساجد

-     تشکیل گروه وکارگروه های علمی برای مشاوره های زندگی. درسی. اقتصادی  ومذهبی

-    آموزش وکلاسهای قرآن. وفوق برنامه ی علمی

-    اهدای جوایز از طرف فرهنگی مسجد به نخبگان علمی وفرهنگی وورزشی و...

-    جذب نخبگان بری عضویت درکمیته ها وکارگروهها

-    پرهیزازاقتصادی کردن مسجد وبه ویژه حوزه   فرهنگی مسجد

-   همسوئی با اهداف آموزش وپرورش ودانشگاه

-   آموزشهای هنری برای اشتغالات خانگی

-    ترویج فرهنگ میانه روی واعتدال وانصاف ورزی درهمه ی امور با ارائه ی مسابقات فرهنگی ورزشی

-    ایجاد کمپین های اجتماعی درفضای مجازی  برای مساجد

-    بهره گیری ازمشاوران ومتخصصان حقوقی ومعتمدان محلی برای حل اختلافات

-    تشکیل کمیته ی تهیه جهیزیه برای نیازمندان

-    تشکیل کمیته مالی برای قرض الحسنه به نیازمندان

-   تشکیل شورای امر به معروف از بین نخبگان ومعتمدان محلی

تشکیلات وبرنامه های سازمان یافته ای که می تواند اقتدارآرمانهای مسجد ومحراب ودین به رخ بکشاند

ب: عوامل بیرونی که درخارج از حوزه ی مسجد باعث مخدوش شدن چهره ی زیبا ومقدس مسجد ودین می شوند

جامعه ی ما بعنوان جامعه اسلامی که حکومت دین برمردم درآن جریان دارد شناخته شده است بنابراین همه ی  نا کارآمدی های مسئولین وکج رفتاری ها وبد سلیقگی های مدیران نظام به حساب دین برای مردم تلقی می شوند. توقعات مردم از جامعه دینی انصاف مدیران ومسئولین  برای توجه به معیشت وآرامش آنهاست.

مردم شیفته ی عدالت وآرامش هستند

به فرموده معصومین : الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم

بی توجهی به مطالبات وتوقعات مردم سبب نارضایتی آنان از جامعه ی مدعی دینی است

واسباب متعدد زیادی می تواند ازاین منظر در زاویه گرفتن مردم از دین ومسجد گردد

-    بی مبالاتی مسئولین درلوای مدیران نظام

-     تبعیض   ونابرابری هایی که مسئولین و مدیران باعث بروز آن هستند

-     فقرفرهنگی واقتصادی  ناشی از کم توجهی علما ومسئولین

-    تورم وحواشی ناشی ازآن که بر مردم ایجاد  فشار  وتبعیض می کند

-    بی توجهی به حوزه ی اقتصادی ومعیشتی مردم

-   عدم توجه مسئولین به ساختار سازی های آموزش حقوق شهروندی

-   عدم توجه مدیران نظام به زیرساخت های اقتصادی وتوسعه اقتصادی وعلمی

-    نفوذ  افکارپلید بیگانگان در سیاه نمایی از دین وحکومت

-   نفوذ فرصت طلبان ومعاندان جامعه دینی در بطن مدیریت  ذهن مردم

-    قشریگری متنسکان   دینداری و جهل درهویت دینی ظاهربینان مذهبی

-    عدم تقارن ظاهر وباطن  بسیاری ازمسئولین ومتدینین متمول

-     کم توجهی به مباحث خمس وزکات وامربه معروف ونهی ازمنکر

-    عدم رغبت مسئولین به انتقاد پذیری وامربه معروف ونهی ازمنکر

-    کم توجهی به حوزه ی پرورشی وآموزشهای حقوق شهروندی در آموزش وپرورش

-    اشتغال افراطی به مسائل اقتصادی

-    عدم اشتغال وبیکاری

-    اعتیاد ومسائل اخلاقی که برپایه بی هویتی ویا تزلزل مقبولیت خانوادگی رخ می دهد

-    تضعیف علما توسط گروهها واحزاب

-    تفرقه بین علما وفقهای دینی

-    عدم اشراف مردم به حقوق شهروندی خود

-   عدم اشراف  ودقت مردم به اصالت ادیان درخدمت انسان

-    بی مبالاتی روحانیون درسبک زندگی ودنیا زدگی آنان

-    اشتغالات ومداخلات  روحانیون در مباحث اقتصادی کلان .

-    تلاش برخی افراطی ها برای  دولتی کردن دین

-    ضعف مهندسان فرهنگی در بدفهماندن دین به مردم در قالب فیلم وداستان. شعر و...

-    ضعف وبی توجهی  صدا وسیما دربیان واقعیات

-    بوق تبلیغاتی شدن صدا وسیما برای برخی از احزاب ودوری از مطالبات مردم

-    میلی شدن صدا وسیمای ملی

-    بی کفایتی وافراطی گری مدیران ومسئولین ویقه سفیدان

-    انفصال مدیران ازواقع گرائی وتوجه به توقعات ومطالبات مردم

-    انتفاع جویی مدیران ومسئولین  درجلب رای مردم وبی دقتی دراجرای خواسته های نظام ومردم

-    سقوط ارزشها با مسخ شدن توسط ماهواره ها

-   دنیا گرایی افراطی وترویج اشرافی گری

-    دورشدن از هویت ایرانی واسلامی

-     تغییر سبک زندگی اسلامی ایرانی به دنبال تغییر ذائقه ها


درپایان انتظار می رود  باتوجه به اهمیت توجه مردم به رویکردهای مذهبی همه ی مهندسان فرهنگ واقتصاد  با همدلی وآگاهی از خطرات مربوط به دین زدگی و دین گریزی  همزبان ومنسجم باهم  پی گیر حل مشکلات از راه توجه به زیر ساختها  وآموزش حقوق مردم  و تلاش  برای بازگشت به اعتدال وانصاف دین خدارا در توجه به عزت ورفاه مردم وهمنوعان یاری نمایند


ان تنصرالله ینصرکم فلا غالب لکم


حمیدرضا ابراهیم زاده

24/8/1380


 * تجدید ویرایش  30آذر1394


* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

حضرت دوست رادلگیرکردن نابخردی است

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ب.ظ

هوالعزیز

حضرت دوست رادلگیرکردن نابخردی است


همه ی آیات قران بابرکت و پر رمز ورازند.

و بلکه شفابرای اهل باور وسم مهلکی برای ستمکاران  نیز هستند

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿۸۲سوره اسرا ﴾.

 دراین ماه آیه ی 53 سوره زمر برای اهل دل  وکسانی که دلشان ازخودشان مکدر و  تنگ شده تلالوی خاصی دارد

اهل معنا می دانند این آیه ازقرآن یکی از امید بخش ترین واژگان حیات انسانیت است.

آیه ی زیبایی که می فرماید:

قـل یـا عـبـادى الّذیـن اسـرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه ان اللّه یغفر الذنوب جـمـیـعـا انـه هـو الغـفـور الرحـیـم

به این مضمون که:

ای بنده های من!

ای کسانی که در تلف کردن عمرخود زیاده روی کردید!

از رحمت. بزرگواری. گذشت. ارفاق خدا ناامید نباشید.

خدا همه ی گناهان. اشتباهات. گرفتاریها. زیان ها ی شمارا می بخشد.

همه ی گناهانتان را نادیده می گیرد.

قطعا ایشان آمرزنده ای مهربان هست.

بنده برای خدا بنده است. تبعیض نژادی وجنسیتی و ...ندارد.

پروردگارمهربان  با همه ی انسانیت سخن می گوید

مکمل این آیه را من در سوره ی فرقان دیدم.

یک معامله وسودایی است که آدم زرنگها می دانند این سوداگری  دوسرسود به معنای واقعی است.

 آیۀ مبارکۀ هفتادم از سوره فرقان

إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا (فرقان- ۷۰ ).

حالا انسان در ضرر کردن زیاده روی هایی دارد که سوره والعصر براش نازل شد.

اصرار برگناه یعنی اصرار به خطا وانحراف.

کارغلط  وزیانباری را اصرار ورزیدن. چقدر سود دارد؟

گناه زیانی است که بر فرد مسلط می شود وفرد را ازامنیت.تکامل. سلامتی. موفقیت بازمی دارد.

حالا هرگناهی که باشد

چوب لای چرخ موفقیت وتکامل فرد می گذارد.

شما اشتباها پایتان را به لجن زار و یا باتلاق  فرو کنید.

فقط کفش ولباستان خراب نمی شود!

قطع یقین  امنیت و سلامتی و عزت تان. موفقیت در مسیرتان هم مخدوش می شود.

چه اصراری هست پای بعدی وقدم بعدی را  با آن مطابق وقرین  ومماس کنید؟

اینجا خداوند فرمود:

همه اشتباهاتتان  به ضررشماست. خسارت است مگر کسانی که پا پس بکشند.

یعنی پشیمان بشوند ودلشان نخواهد این مسیر را دوباره تجربه کنند

خوب

این گروه را در قران با واژه تائبین  و توبه گران می شناسیم.

خداوند برای این پشیمانی شان  ضرر وزیان و ... لحاظ نکرده است

بلکه این توبه و پشیمانی برای خدا قیمتی است.

هرچه که بد وضرر بود را ازش بعنوان کالای واقعی می خرد!!!

اصلا جنس بدش را باجنس خوب معاوضه می کند. وخودش هم خریدارش می شود.

یبدل الله سیاتهم حسنات

زشتی را به  نیکویی  مبدل می کند.

این آیه اگر پیشوند آیه ی قبلی  درنظرگرفته شود  نیک باوران را به بلوغ می کشاند.

بالغ فکری فرد مومن را جان می بخشد.

اما اگرنه برعکس عمل کنیم.

غرور وتکبر ومن می دانم وحسابم حساب هست خودمان را به رخ خدا بکشانیم.

اصلا واژه ی غرور یعنی فریب.

حالا زرنگ بازی وفریب را شما حساب کتاب کنید بخواهید با خدا سودا کنید.

چه می شود؟

دیگر ممکن است خدا با عدلش با حسابگری هاش با حساب کتاب دقیقش با ما رفتارکند.

ما که به فضل خدا چشم دوخته ایم آیا طاقت حساب کشیدن هایش را داریم؟!

نه

ابدا

بهتراست

برای خدا بازی درنیاوریم.

حسابگری نکنیم.

شریک براش قائل نشویم.

 نگوییم اگر فلانی نبود.اگر فلان چیز نبود مشکلم. بیماری ام......حل نمی شد.

واقعیت این است همه ی انسانها می توانند سرباز خدا باشند اما بعضی ها ازامرحق گریزانند. سست اراده اند وتنبل بازی درمی آورند.

فرار از مسئولیت دارند و یا حسابگری و زرنگ بازی در می آورند.

خوب اینها که سرباز خودشون هم نیستند چه برسد به سرباز خدا.

عناصر گیتی وانسان ها. حیوانات. خس وخاشک. باد وآب وباران وابر وشن و سنگ و...می شوند سربازخدا.

و خداوند امرخود را به برخی از آنان محول می کند.

و می شوند نماینده ومدیر اجرایی خدا.

حواسمان باشد!

مدیراجرایی خدا رنگ و لعاب ندارد. اما کارش را بلد است.

رنگش خدایی است.

خداوند ماموریتش را به آنان می سپارد

اگر درماموریت توانستند گره از کار دیگران. کمکی برای احقاق حق. سلامتی. امنیت و تعالی بشر ومحیط زندگی شان داشته باشند اینها می شوند اولیا ی حق.

حالا هرچیزی که باشند. هرجنسیتی. هرقیافه ونژادی

پزشک. فرماندار. وزیر. کارگر انسان عادی. ...

گره ازکارکسی می گشاید ومی رود

پیامبراکرم  فرمود: ( نهج الفصاحه ترجمه پاینده:حدیث144)

اگر خدا به بنده اش  چشمداشتی داشته باشد حوائج و گره گشایی از کارمردم را به عهده اش می سپارد

حالا هرکاری که مردم را خشنود نگه دارد.می شود سربازی برای خدا.

نمایندگی برای خدا!

خوب

بااین حال انسانی که ازیاد خدا غافل شد و گفت ؛اگر فلانی نبود  من بیماری ام. وضع مالی ام . بحران زندگی ام  خوب نمی شد. یا می مردم.یا از شدت ناراحتی جزع و فزاع راه انداخت وگفت؛ درگذشت نابهنگام  و... ویا هنگام شادمانی، بندگی خدا ازیادش رفت.

این یعنی همان غفلت ازیاد خدا!

آدمها واشیا و... وسیله اند.

خداوند بسیار بزرگتر از دغدغه ها ونگرانی ها ومصیبت ها وداشته ها ونداشته ها و آرزوهای ماست.

اگر سحرگاه  و ظهر و مغرب  برماذنه ها می گویند خدا بزرگتراست، برای این است که یادمان نرود او نیز هست.

خدا توانا و کننده ی کارها است و حکمت و دانش او خدشه ناپذیر است.

اراده خدا به بود و نبود و شد و نشد امور. کلید ویا مهم ترین اصل انجام کارهاست؛

که فرمود:

من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ أمره و قد جعل لکل شی ء قدرا  (طلاق 3)

 توکل ووکالت دادن امور به خدا  زیرکی  پارسایان است .

خداوند هم به اراده ی حکیمانه اش .به  کرامت  وجودش وسایل وسربازانش را برای رفاه موکلش معمول می دارد.

وسیله کارش رامی کند اما نمی شود.یا می شود... به اراده ی خداست.

اگر خدا بخواهد حتما می شود

اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون

کن

ف

یکون

پروردگار گیتی هرآنچه دلش بخواهد برای ما تقدیرمی کند.

دلبری کردن برای قادرمتعال ، پیروی کردن و بزرگ داشتن ایشان ،نظرش متوجه ما می کند.

قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبب کم الله و یغفر لکم ذنوبکم  والله غفور رحیم. ال عمران 31

بنابرین دلخورمی شود از کسی که او را نادیده بگیرد.

حواسمان باشد

قدرت خدارا در شنیدن .دیدن و درک کردن و... را ندیده نگیریم.

قدرت خدا به حکمت هایش وابسته است.

یعنی حضرت  حکیم   تمام بسترها وظرفیت ها را ارزیابی می کند وآن  کار را اراده به بود و نبود می کند.

 إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا .. (نساء116)

خدارا با سهل انگاری و زرنگ بازی هایمان دلگیرنکنیم.


والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

12خرداد1396



* تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بی بهانه

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۱ ب.ظ

 

به دور از هرچه  شوخی

یا بهانه

به دور از هر شعار

بی کرانه

به دور از هرچه گفتم

یا آن چه گفتی

به دور از بیت های

 هر ترانه

زلال و گرم می بوسم

چشمهایت را

ز بطن یاس می بویم

غزل های لبانت را

و می چینم از آغوشت

ستاره درشبان

بی نشانه

پراز احساس می گویم

که دوستت دارم و

می مانم کنارت

ابد را خانه  تا خانه

و می پیمایم به همراهت

سرت بر شانه ام شانه

تو ای همراه من

همراز دردانه

تو ای معشوقه ام

ای عاقل همواره  دیوانه

ازاین کابوس برخیز و

نجاتم بخش

 مرا از کنج زندان فسانه

ازاین دار در و دیوار ویرانه 

الا ای یار فرزانه

مکن عیبم به میخانه

که من در ترک پیمانه

دلی دارم

چو خمخانه

دلی دربند معشوقم

 گهی درگیر

 کاشانه

دلی مسرور و سودایی

ز طاقت هست

بیگانه   

 مرا عهدی بماند یاد

که تا جان دربدن یابم

هوادارش بمانم من

جوانمرانه مردانه...

 

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

12/2/1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار شاعر محفوظ است.


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

رسالت شعر وشاعر

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ق.ظ

بنام خداوند جان و خرد

 گذر قدم قلم برجان سپید کاغذ اندیشه خوش افتاد که گفت:

ان البیان لسحرا

سرچشمه های فرهیختگی و دانش وحکمت  همواره در بیان وکلام ادیبان نجیب باعث  رشدو رونق  گلستان علوم گردیده است وچه بسیار دریاها و  آبگیرها ودشت هایی   که ازاین چشمه ها ی  پرآب  حیات یافتند.

شعر وموسیقی با واژه ادب همراه  وقرین هستند  شعر وادب به مثابه تعلق عطر به گل را می ماند

ادب شاعر است که موسیقی کلام را در جانها می نوازد.

کشتی پهناوری به نام شعر و ناخدایی  بنام شاعر برپهنه ی اقیانوس درک  ومطالبات بشری وسواد رسانه ای جامعه حرکت می کند

و آوای خوش رستگاری را در قالب کلام سحر انگیز، به همه ی جزایر یاس وناامیدی می پراکند ...

خدایگان خرد  وادب و شعر از قدیم الایام  تاثیر فوق العاده به سزایی بر تربیت و آموزش جامعه ، درقامت  یک  رسانه ی  بی نظیر و ماندگار اجتماعی  داشته اند.

منبر شعر ادب همواره رسانه ی موثر وموفقی برای تربیت نفوس و اشاعه ادب وخرد ونشان دهنده ی  نیازها وآلام بشری بوده است

شاعران وادیبان درواقع  جامعه شناسان و روانشناسان  عصر خویش هستند و طبیبان حاذقی  برای درمان  مشکلات فردی و بحران ها ی حوزه های اجتماعی به شمار می روند.

نگاه نافذ وموشکافانه  آنان ابواب خیر و اصلاحات گسترده ای را در جامعه رقم می زد.

واگرچه  تیغ تیز سرکوب وخفقان جانشان را می آشفت اما در رسالت ماندگار خویش موفق وواثق بوده اند.

ازآغاز  تاکنون نقادی واصلاح طلبی ، درونمایه ی فرهیختگی شعرا  بوده است.

شعرا همواره از دریچه ی جامعه شناسان درد ها و مطالبات اجتماعی را درک و رصد می کردند وبه گوش همگان وبه ویژه خواص وحکومت می رساندند.

آموزه های اخلاقی واندوخته های علمی  خود را در غالب شعر وتمثیل ووعظ و خطابه  به دیگران وحتی نسل های بعداز خود منتقل نموده اند و باعث شکوفایی واعتلا وغنای فکری  واخلاقی واعتقادی جامعه خود هستند

اززندگی و گفتمان  مفاخر ارزشمندی چون :

حضرات رودکی  ومولانا و سعدی. فردوسی و انوری وحافظ و صائب و...تا نیما وشهریار و پروین و سهراب و سلمان هراتی وسید حسن حسینی وقیصر امین  پور ... چه برداشتی می توان داشت ؟ جز اشاعه فرهنگ وادب وخرد  ونشان دادن ریشه های فرهیختگی  و بازگو کردن  ناملایمات اجتماعی  وفردی  .

و البته درادبیات  سایر ملل نیز اوضاع به همین منوال است

نویسندگان وشاعران و تصویرگران وسینماگران در یک کلام مهندسان فرهنگی جامعه هستند.

تولیدات آنها کالاهای مصرفی خرد واندیشه وفرهنگ است.

حضرت مولانا یکی از شاخص ترین مهندسان فرهنگی جامعه  وجامعه شناس ترین معلمان اخلاق ودین وفهم دینی  جامعه خویش وپس ازخویش است ،که جهان بینی  خاصی را اززاویه نگاه جامعه مدنی ارائه کرده است. بن مایه های تمام تمثیلاتش  بکار گیری بالغ فکری  عامه مردم است.

اقتدار تربیتی مولانا تا حدی است که باید گفت؛ مولانا از اشراف حکما ست.

ودنیای  شعر وادب مملواز حکیمان وارسته و فاخری چون سعدی و عطار وخیام و حافظ  وفروسی ومولاناست.

سر چشمه های جوشان ادب وحکمت در نقطه به نقطه ی وبیت به بیت  فرمایشاتشان جاری است

 به تعبیر رسول اکرم:

" کاد الحکیم ان یکون نبیا "

وبه گمانم این حدیث  تقارب وتقارن رسالت نبی و حکیم  را می رساند.

رسالت شاعری  تبیین وآموزش وتقویت  کرامت انسانی وارزشهای متعالی انسان است.

همچنان که رسالت  انبیا چیزی جز تبیین کرامت انسان نبود.

وانقلابی که شاعر درجان ودل مخاطب ایجاد می کند؛ بالتبع همگام با آموزه های رسولانه ی ادیان الهی است

رسالت شاعر رسالت معلمی وارشاد. رسالت مهندسی اعتقاد ورسالت طبابت جامعه وانتقاد است.

رسالت  شاعر گاه خبررسانی و زنده نگه داشتن یک واقعه است.

شاید سایر اشعار محتشم هرگز به آوازه ی  رثای عاشورایی او نرسد.

 این  باطن و عصاره معنوی هویت اوست که در قامت یک شعرآئینی  شورش می کند...

مذموم است که رسالت  شاعر را در قامت  مداح کارگزاران  حکام تقلیل دهیم.

شاعر  وظیفه دارد از این بلیه  وآفت  گریزان باشد.

وازاین رو اغلب شاعران تاثیرگذار و ماندگار در عسرت و تنگدستی امرار معاش می کردند .

والبته شاعرانی نیز بودند که  بخاطر حضور در دربار و دیوان  از گزند حاسدان بارها وبارها زندگی خویش را باختند.

 شاعربودن  بخاطر  ثقل رسالتش هزینه ای گزاف می طلبد.

به هرکس که سخن منظوم می سراید نمی شود گفت شاعر.

شاعرآن است که بیت های غزلش بیداری باشد و مخاطب رااز جمود وخماری برهاند.

 

من  که شاعرنیستم

تابه یک واژه ی  مستور

لب دلبر شیرین دهنی برگیرم

وبه یک  قافیه ی دور سر زلف ودل یارببینم

و به یک دیده ی مخموردل از عاشق دلخسته بگیرم

 وبه  یک غمزه ی مستور

گهی مست وگهی عور

گهی دور و گهی کور

قاف یک قافیه را کوک کنم

و از آن ساز، می وخم ولب لعل وطره ی گیسوی پریشان و زلفک  پرچین کریمان بنوازم

 وگهی  رقص کنان مست وجوان

برسرمنبرگلهای جوان دست فشان برخیزم

 شاعرآن است که در وهم وخیا لا ت گزاف

گل رخساره ی یک بوته ی نرگسی مست ،چنان مست وخرابش بکند.

که دل ازدل بدهد کف. بزند دف وبرقصد تاسرمنزلگه مقصود وهدف...

شاعر آن است که جادو بکند  در نفسی

گل قالی بدهد آب وبچیند سر و زلفک مهتاب

وبه یک واژه ی بی جان بدمد همچو مسیحانفسی

ورهاند دل دلتنگ زهجران  وفراق و  قفسی

این همه گاف که در قافیه ام بی تاب است

گفته اند نیک شمارا؛

  محض رخ یار ودل زارودعای دل ابرارنبودم شاعرعیار؟

 

فاعتبروا یا اولی الابصار.

 

 حمیدرضا ابراهیم زاده

یازدهم اردی بهشت 1394

 

 
 


تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است.
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

به پای تو

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۰۰ ق.ظ

انگار خود منم

پا به پای صبح

غروب می شود

خورشید یاد من

انگارخود منم

که پا به پای شب

 سیاه  می شود

روزگارمن

طلوع می کنم

غروب می کنم

وشب می شوم

 به پای تو

دانی تو ای سحر

  بازاین منم

که درسپیده می دمم

به عهد  آن وفای تو

 برش شدم  به دست تو

اتو شدم برای تو

دوان دوان

غروب را پروو زدی

 به قامتم

به اوستادیت زدی

به من سجاف های نو

شکاف ها  دوخته ام

دل به دلت فروختم

بدزومم به پای تو...


حمیدرضا ابراهیم زاده

19تیر1397



تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بزارکه من گم بشم

پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ق.ظ


بزارکه من  برای تو گم بشم

مثل یه جرعه می  توی خم  بشم

بزار که بگذرم ازین سختیا

برات پراز حس تلاطم بشم

بزار برات بمونه خاطره هام

مثل گلی برات تجسم بشم

بزارکه یادمن برات خوش بشه

نه من  برات قاطی مردم بشم

بزارکه بارون نگام بباره

 روی لبات حس تبسم بشم

تو آینه منونگاه  باچشمات

توی نگات محو ترنم بشم


حمیدرضاابراهیم زاده

7 اردیبهشت1395


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار شاعر محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده