قواره ی وجودتو
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ق.ظ
زتار و پود هستی ام
بافته اند
پارچه ی کبود تو
جنس مرا بریده اند
به قدمت
قواره ی وجود تو
پروو شدم
به هیبت وجلای آن قواره ات
اتو شدم
به داغی سرودن سرود تو
قیچی تقدیرمرا
جدا جدا نظاره کرد
آستری زدند مرا
گمان من
به سود تو
به سوزن وصال هم
دوخته اند
مرا به هم
افق شدم
ز زخمه های سوزنی
تا که شوم عمود تو
دکمه ی هستی مرا
به دست تو
نهاده اند
سبزشده چراغ من
سرخ شده
صلابت حدود تو
جمال تو نهال من
آینه ای است بهر هم
شیشه ی من کمال تو
جیوه ی روزگار من
آینه ای است در پروو
به قامت قواره ات
قیامتی به پاشده
به قیمت سجود تو ...
حمیدرضا ابراهیم زاده
27 اردیبهشت 1393
تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است
- ۹۸/۱۲/۰۳