دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

حرم خدا

سه شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

القلب حرم الله.

 قلب کعبه واقعی است که خدا خود بدست خویش بنا کرد.

واین کعبه ی سنگی  نیز اثر حضرت خلیل هست که ره گم نشود.

کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود. حاجی احرام دگر بند و ببین یار کجاست.

ابراهیم حاجی قلب خویش است که خدا را درآن ساکن کرد. وابراهیم ازاین لحاظ خلیل هست که بمقام خلت رسید .

خلت سرخی آتش به رنگ سرخ خون کفتری است که نقش آتش ، روی ذغال و هیزم می افتد  .

هیزمی که عین آتش هست ولی جنس و کالبدش ازچوب هست.که وجودش از شدت نزدیکی به آتش ناری می شود.

  وابراهیم ازاین روی خلیل خداست که با وجود کالبد انسانی خویش به تمام ذهنیات خود درباره خدا وآفرینش به مراتب عالی یقین و تسلیم  ونزدیکی و خلت رسیده است

مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ (حج -78)

پیرو این  وجاهت انتظارات وتوقعاتی  هم  جناب ابراهیم (ع)از خدا یافته بود برای همین مقام خلت وخلیلی و رابطه ی فوق حساس ونزدیکش  با ذات اقدس ربوبی است.

اما حضرت قلب که معنی متن واصالتش هم از عالم بالاست ونقطه ی جان دراین ظریفه ی گوشتی سامان می پذیرد ، صاحب عقول وشعائر هست.

برخلاف عقل که صاحب شعور وادراک نیست ولجام وعقالی بیش برایش مترتب نمی شود. ونقش پاسبان و زندانبان را دارد.دوره فعالیتش به حضورقلب مبتنی است. و هرگاه  که بر قلب غالب شود حسابگری می کند.

انسانی که حساب گر می شود امرقلبی را درک نمی کند و ازهمین زاویه درک بهشت ولذت ها ی معنوی و اخروی برایش مشکل ومحال می شود.

لذتهای شنیداری ناشی از استماع آواز وسخنان شیوا واشعار برای عقل مداران چندان امتیازی ندارد و بلکه قابل حظ و بهره ولذت نیست.

قرآن نیز کتاب بیان است که برقلب پیامبر یا بیت المعمور نازل شد وعقل قریشیان و...را براین نزول دشمنی بسیار بود.

 اندیشه با عقل ویا حساب ورزی شخص را ازقواعد درک امور ربانی برحذر می دارد واین چنین می شود که ریا و تزویر گل می دهد. واگر قرار باشد کسی با حسابگری خدا پرستی کند باید  به عدل  حق بسنده کند. و قانع باشد .وعدل برای عادل همان حسابگری است.

آن وقت است که خدا وند با  دو دوتا چهارتای ما  باما رفتارمی کند...

الهی عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک .

واینجا ست که جناب انسان بدلایل عقلی و تنسک برعقل معاش وتجربی خویش همیشه ی خدا بدهکار محضر حضرت رحمان می ماند.

خدایی که خود شاهد و وکیل و قاضی است دوست دارد به مهر ولطف وکرم و رحمانیت ورحیمیتش اشتهار یابد که فرمود:

بسم الله الرحمن الرحیم  الا تعلوا واتونی مسلمین (نمل - 31)

ما آدمیان  هرچقدربیشترعقل ورزی می کنیم، بیشتر  برخود  و دیگران ستم روا می داریم.

واگردراین مقطع  حضرت شاهد که وکیل وقاضی عالمین است ،بخواهد با حسابگری وعقل خود باما حساب کند  مطمئنا انسان بازنده ای بیش نیست.

 الهی به عدلت با من رفتارمکن ، بلکه به فضل بذل ولطف ومحبتت چشم دوخته ام ...

 قلب خانه ی خداست به کسی جز خدا نباید جایش داد.

آگاه باشیم که دل بیدار و زنده فقط جای خداست . دلی که ابلیس بخواهد درآن سکنی گزیند یعنی عذر خدا را خواستن...

انسان اهل وامن دلش جای خداست . یاد خدا همیشه بردل و زبانش جاری است. وازدست ودل وزبانش به مردم سود می رسد.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

تبریز5آبان1394



تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصار مولف محفوظ می باشد


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

خانه دوراست ونزدیک

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۰ ب.ظ


پدر

پسر

روح القدس

خانه دور است ونزدیک. سردی غربت استخوانم را درید ونغمه ی دردم را برید.

دریا

رود

چشمه

خانه دور است ونزدیک.جوششی سبزدرون اقیانوس تمنایم را ملتهب می کند

کوه

تپه

سنگ

خانه دور است ونزدیک. .زلزله ای ازاعماق دریای درونم کوه تکانی می کند.

جنگل

درخت

ساقه

خانه دور است ونزدیک.توفان سهمگینی ازکوهستان درونم برجنگل هجمه می کند.

آتش

شعله

جرقه

خانه دیگر سوخته.

جنگل دل زیر خروار آتش داغ ها افروخته.

ساقه با سنگ وجرقه چشمه رابا استخوانم دوخته .

 

پروردگارا به آغوش تو مشتاق ترم.


حمید رضا ابراهیم زاده

 

سه شنبه ۳    بهمن    ۱۳۹۱


* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

غم غصه بهانه

جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۳ ق.ظ

 

پدر  پسر روح القدس

 

غرب

 

غروب  

 

غربت

 

غافل من از توحیرت در بزمگاه عزت هم شعله با مروت.

 

غم

 

غصه

 

غریبی

 

  غش  با سلاح غیبی آشفته است حبیبی ازفرط خود فریبی

 

غبن

 

غفلت

 

غریزه

 

 غفران ، عیش وانگیزه. در خلوت وپاکیزه  ، عاشق  کش وستیزه

 


غبار

 

غرور

 

غیرت

 

 

 

غوغا شده شاه  سوار اومده.

با شادی و حرارت  از کار زار اومده

  همپای باران عشق تا لاله زار اومده

همراه با ترانه  ببین بهار اومده .

از وصف شور وشادی  غنچه به بار اومده

صبا به دیدن تو به انفجار اومده.

پشت سرت رو نگاه ببین که یار اومده

به شوق وصل  باتو  زار ونزار اومده

 برای دیدن تو با افتخار اومده.

 

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

 

26/12/1393

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آب چشمه اقیانوس

پنجشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ب.ظ

پدر پسر روح القدس


آب

چشمه

اقیانوس

آنکه ذوب دریا گشت لاجرم بی جان بر ساحلش رسواگشت.

ذکر
ذاکر
مذکور
قدمی مانده به احساس حضور. عقلها مست غرور.نقل ها تشنه ی شور.

باران
شبنم
نم نم
ثروت اشک را دستهای پاک مستان می سرود.مردم چشم ترم توشه ی دنیا نمود.
خورشید
دریا
آزفنداک

صحرا سکوت را درحجله گاه می برد.باران چو نقاش بزرگ هفت رنگ بر بومی سپرد...

دست
انگشت
اشاره

ای شب پرستاره پائیز برام بهاره.
یه وقت نگی دوباره باید بارون بباره.
سحرشده یه باره.
چشمام نداره چاره .
با طرفه ی شراره.دنیا رو کردآواره. واله و بی قراره....

حمید رضا ابراهیم زاده
12مهر1392

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

درسی که یزید به انسانها آموخت

سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ب.ظ


یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ

 وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ




نتیجه تصویری برای درسی که حسین به انسانها آموخت هاشمی نژاد



درسی که یزید به آدم آموخت

این بودکه هرگز

درسودای باطل خویش آفتاب  آزادی وحق را نتوان خاموش کرد

یزیدبه  آدمیان این درس را آموخت که

تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف

 

 

 و یزید که ادب طلب وتمنا  نمی دانست 

 حسین را به مصالحه ی با باطل خود فرا خواندواورااز طغیان علیه خود برحذر داشت

یزید به آیندگان آموخت

که راه گریز از یزید ماندن ؛سوارشدن بر کشتی نجات حسین  است

یزید  ازحسین اسطوره ی آزادی وآزادگی به جهانیان معاصر وآیندگان نشان داد

ومردم را سالهای متمادی برسفره ی درسهای حسین نشاند


**************


یـزیـد بن معاویه نامه‌اى به همراه اشعارى براى عبداللّه بن عباس یا طبق نقلى، براى عمرو بـن سـعـیـد، حـاکـم مکه فرستاد تا آن را در مراسم حج بخواند، یزید چون از روحیه مردم مدینه و روحـیـه سـلحشورى سیدالشهدا علیه السلام مطلع بود و مى‌دانست که آنان زیر بار حکومت غاصبانه یزید نـمـى‌روند،  تصمیم گرفت از باب مصالحه و نرمش،از وقوع جنگ جلوگیری کند، زیرا مى‌دانست جنگ و کـشـتـه شـدن حـسین بن على علیه السلام براى او گران تمام مى‌شود،

مردم مدینه وقتى اشعار یزید را دیـدند، آن را خدمت امام حسین علیه السلام فرستادند، رهبر آزادگان جهان با یک نظر به فراست دانست کـه ایـن اشـعـار را یزید فرستاده، لذا در پاسخ او به یک آیه از قرآن کریم بسنده کردند که خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله مى‌فرماید:


بـسـم اللّه الـرحمن الرحیم

"فان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بری مما تعملون./ والسلام"

؛ اگـر کـفـار تـو را تـکـذیب کردند، بگو من مسؤول اعمال خودم هستم و شما هم مسؤول اعمال خودتان، شما از اعمال من بیزار هستید و من هم از آنچه شما انجام مى‌دهید بیزار هستم.

اینک چند نمونه از اشعار یزید:


یا قومنا لا تشبوا الحرب اذ سکنت                     تمسکوا بحبال الخیر واعتصموا

قد غرت الحرب من قد کان قبلکم                      مـن القـرون و قـد بادت به الامـم

فانصفوا قومکم لا تهلکوا بذخا                          فرب ذى بذخ زلت به القدم (1)


"آتش جنگ را که خاموش است شعله‌ور نسازید،

و به راه خیر چنگ بزنید. جنگ، اقوام گذشته را مغرور کرد و جمیعت‌هائى را نابود ساخت.

در حـق خـویـشـان خـود، نـیـکـى کنید و کبر و بزرگى را کنار بگذارید که چه بسا افراد متکبر قدم‌هایشان لغزید."


تحلیل پاسخ امام علیه السلام

سیدالشهدا علیه السلام با تمسک به آیه شریفه سوره یونس، اعلان برائت از کفار و مشرکین و منافقین و همه دشـمـنـان اسلام مى‌نماید که اصولا هیچ راه مصالحه و سازش با آنها وجود ندارد و در واقع این آیه اجـمالى است از آنچه در سوره کافرون آمده که شش نفر از کفار به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشنهاد کردند کـه:

"یک سال تو خدایان ما را عبادت کن، یک سال هم ما خداى تو را پرستش مى‌کنیم، در نتیجه اگـر مـسـلـک ما بهتر بود، تو ضرر نکرده‌اى، و اگر دین تو بهتر بود، ما ضرر نکرده‌ایم و شریک در کیش تو شدیم." (2)

اما در این حال سوره کافرون نازل شد و پاسخ محکمى به همه این پیشنهادات داد، زیرا قرآن کریم هـرگـونـه هـمکارى و مساعدت و مودت و دوستى و مطاوعه و سازش با کفار و مشرکین و دشمنان اسلام را ممنوع کرده است. خـداونـد مـتعال می‌فرماید:

"یا ایهاالذین امنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیا تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جاکم من الحق"(3)

اى مؤمنین! دشمنان من و خودتان را، دوست نگیرد، شما نسبت به آنها اظهار محبت مى‌کنید در حالی که به آنچه از حق براى شما آمده کافر شده‌اند.

مفسرین چنین نقل کرده‌اند که شان نزول آیه در مورد حاطب بن ابى بلتعه است.


پی‌نوشت‌ها:

1- مقتل خوارزمى، ج1 / ص 218/ تاریخ ابن عساکر، ص 203 ناسخ ، ج2، ص 28.

2- مجمع البیان 10/552 / تفسیر فخر رازى 32/144.

3- ممتحنه / 1.


حمیدرضاابراهیم زاده

12آبان1393



* تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

معلم شایسته

شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۴ ق.ظ

معلم  شایسته  و نقش ربوبیت مربی

مربی به مفهوم پرورنده و آموزگاراست که از رب آمده است و رب یعنی پروردگار.

خداوند اولین مربی ومعلم انسان ها است.

انسانها برای گذراز تحجر و رسیدن به تمدن، به دگرگونی های مهمی دست یازیدند. راهنمایان و مربیان شایسته ی زیادی را درخود دیده اند تا به انسانهای بالغ و مدرن فعلی تبدیل شوند.

انسانها درگذار دوره ی دگرگونی هایشان به انقلاب کشاورزی و شهرسازی و صنعتی،  به عنصر پرورش و اهلی کردن خود و سایر موجودات  همت گماشتند تا بتوانند دراین مسیر به رفاه و موفقیت برسند . یکی از این  اهلی کردن های مهم زندگی انسان ها اهلی کردن چارپایان به ویژه اسب بوده است.  و اهلی کردن اسب سرکش ،کار دشواری است و دقت و هنر بسیار بالایی را می طلبد.

رام کردن مانند نوازندگی است و رامشگر کسی است که با هنر و تدبیر و درایت خود ازاجسام خشکی مانند چوب وسیم و پوست، آهنگ ها وصداهای زیبایی را می آفریند که  بردباری و هوش از شنونده گان می رباید.  رامش  بسیاری از وحوش در واقع پرورش و دگرگون سازی ژرفی را در وجود تربیت شونده ایجاد می کند و روشن است که مربی درخود هنرها وحکمت ها و ظرائفی دارد که او را نسبت به سایر افراد متمایزمی کند.

هرچه قدر مربی سوارکاری و مربی رامش اسب ظرافت بیشتری در پرورش اسب و سوار کار بخرج دهد، موفقیت بیشتری برای اسب وسوارکار رقم خواهد خورد.

بنا براین تربیت عنصرمهم وکلیدی پیشرفت ودگرگونی است. واز نگاه هیچ اندیشمندی به عنوان بستر توسعه و تحول دور نمانده است.

پروراندن  وپخته کردن نفوس هنری است بسیار دقیق وظریف که  با خود باوری بالا و دانش امن به فرجام می رسد.

زیتون پرورده محصول تلاش یک پرورنده ی هنرمند و هدفمند است که زیتون تلخ را به آن خوشمزگی می پروراند.

عنصر تربیت و پرورش برای دگرگون کردن وتحول وحرکت است.

قصه های قرآن مملو از پرورش ودگرگونی از بد مزگی وبی مزگی وتلخی به خوشمزگی است.

در قصه های قرآن از دگرگون کردن و پرورش دادن  بسیار سخن به میان آمده است.

درمیان قصه های قرآن ، شخصیت حضرت موسی بعنوان یکی از کلیدی ترین عناصر قصه های قرآن یاد شده است.

زندگی موسی از بدو تولد تا پایان عمرش سراسر پند وتربیت و رشد وحرکت بوده است.

یکی ازمهمترین اضلاع زندگی موسی پرورش جسمی وکالبدی ایشان درنزد فرعون زمانش بوده است. و همین ضلع از زندگی موسی او را هویتی مبارز و با بینش می بخشد. به این دلیل که موسی ازآب می آید وبا آب زندگی می کند  ازآب می رود و نماد ستم را درآب فرو می برد.

موسی در کاخ فرعون پرورش می یابد و به عنوان عنصرمبارز در مبارزه با بزرگترین نماد قدرت، بر او چیره می شود.

موسای کلیم نماد دانش ظاهر ونماد مبارزه با قدرت ها به دنیای آن روز شناسانده می شود وخود را برترین دانای زمان خویش می پندارد و زیتون وجودش را یگانه ی دهر می بیند.

جناب موسی بن عمران  برای ادعایش درباره دانای کامل بودن خویش همان تلخی زیتون را داشت.

البته پیامبر اولوالعزمی با مجموعه مختصات موسی (ع) حق داشت چنین ادعایی داشته باشد.

اما پروردگار چنین تلخی را نتابید و او را  با خضرنبی روبرو کرد.

خضرهمان نماد دانش باطن است  که چراغ  سرالاسرار حقایق  با دانش وتدبیر وبینش او روشن می گردد.

مواجهه ی دو نماد علم ظاهر و علم باطن با همدیگر، شبیه تلاقی دو دریا با یکدیگراست.

زیتون وجود موسی در رویارویی با نمک و ضربه و چاشنی تربیتی خضر چه شود؟!

موسی پرسید:  چگونه ببینم کسی را که از من دانا تراست؟

پاسخ شنید: که سفر کن و خبر بیاب .

و دریای مواج موسی در سفری مملو از اشارات به دریای دانش خضرمی پیوند که فرمود:

فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا وعلمناه من لدنا علما .(65کهف)

که جناب خضر؛

بنده ای  است مثل همه ی بنده های من.

رحمت  ومهرم در او فوران می زند.

دانایی او متصل است به دانش من...

و موسی دراین سفر به شدت وشگفتی  با واقعیتی ژرف در فهم ودرک دنیای ظاهرخویش مواجه می شود و دگرگون می گردد.

بااین مقدمه دریچه ای ازحکمت ها به درون موسای کلیم گشوده می شود و نور دانش و بینش براو می تابد و موسی از وسعت وشدت تابش این دانش بزرگ از حال می رود...(اعراف143)

همه مربیان شایسته باید این سه ویژگی رادرخود داشته باشند؛

احساس بنده بودن.

رحمت ومهرورزی و مفید فایده بودن برای همه ی نفوس

همواره دانش جو  و پژوهشگر بودن ویا اتصال به دانش روز داشتن.

برای پرورش وتربیت همه ی افراد این سه مولفه لازمه ی موفقیت وشایستگی هر معلم بالیاقت وشایسته ای است.

امام زین العابدین هم معلم شایسته ای بود که درک بالایی در فهم نیازهای مردم زمان خویش داشت. وآن هم پرورش و آموزش مردم  برای توسعه پذیری بود.

بسترهایی که ایشان درچشم انداز جامع خود برای توسعه مردم  وجامعه روا می دید ، دقیقا  عالی ترین نیاز جامعه اش بود.

ازاین رو ایشان پیشوای زمان خود است زیرا  همه ی نجابت وشرافت و دقت وظرافت یک انسان کامل ویک رهبر پارسا در وجود ایشان چیده شده بود . وهمچنین پیشوایان شایسته قبل از او و بعد از او نیز چنین  امتیاز و رویکردی داشته اند.

ایشان پیشوای متفکر وباهوشی بود که تلاش کرد جامعه ی بی تربیت را به اندیشه وا دارد و شاگرد پروری کرد تا مسلمان بسازد و سرباز ساخت تا پیرو دانش  بمانند.و باب ستم و زیان و امام کشی  بسته بماند...

نقش پر رنگ پیشوایان و مربیان ومعلمان عزیز در رهیافت به پیشرفت ودگرگون سازی و پرورش برهیچ کس پوشیده نیست.

 پر برکت باد جان وتندرستی ومال وآبروی همه ی کسانی که در پرورش افراد وجامعه ی خود  تلاش و جانفشانی و روشنگری می کنند .

 والی الله المصیر


حمیدرضا ابراهیم زاده

13 مهر1397


* به بهانه ی  پنجم اکتبر روزجهانی معلم وآموزگار


تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است.
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

انبیا وفتنه ی شیاطین

يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ ق.ظ

لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿ حج: ٥٣﴾
هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگ دلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفته‌اند!

ماهیت جنَی شیطان از آتش است صراحتهای قرآنی را ببینید که می فرماید :

شیطان گفت:
خلقتنی من نار وخلقته من طین - ص76
و کان من الجن ففسق عن امر ربه - کهف 50
 
طبیعت آتش ؛ ذوب کردن و پختن. سوزاندن. گرم کردن. جذب و ساختن است.
طین و طینت بشر از خاک است.

فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ ﴿الصافات: ١١﴾
انسان از آب و گل درآمده بسان کوزه ای است که ساخته شده و کوزه ی بدون سفر به  کوره هرگز کوزه نیست. بلکه با هر نم و و ضربه ای  فرو می پاشد وخاک وخمیر می شود.
همه انبیا و رسل از جنس بشرند.
همه از خاک و در خاک شدند و می شوند.
فتنه ی شیطنت ابلیس  مهندسی خدا نبود. اما نمی تواند از مهندسی خدا خارج باشد.
مثل خط خطی کردن کودکی در صفحه سفید کاغذ است که هر چه خط خطی کند در داخل همان صفحه است. اگر شما ذهن خلاق و خیَالی داشته باشید می توانید از خط خطی های کودکانه اش شکلهای زیبایی درآورید.
این نظام خلاقانه ی شما دلیلی بر تعمد و جبر حرکتهای طفل نیست بلکه خلاقیت خود شماست که کودک را در مسیر تکامل خلاقیتش به تکامل می رساند.
شیطان هم از این خط خطی ها در صفحه ی تکامل بشر می کند.
حالا با عنادی که باتوجه به حس خودبرتری و حسادت و غروری که در خود دارد کارهایی را انجام می دهد.
اما اگر خلاقیت. جباریت. جمال و جلال خدا بر او و ما حاکم نبود ممکن بود این کوزه در این آتش از شدت داغی و گرما تغییر هویت دهد.

پناه بردن به خدا
توکل بر خدا یعنی اینکه ما صاحب و سرپرست داریم.

وعلی الله فلیتوکلوا  ان کنتم مومنین
حالا اگر این سرپرست را
باور دارید به او اتکا کنید.
وجود مقام یونس نبی هم همین  حالت را داشت
و هو مکظوم و مذموم  بودنش. 

فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَکْظُومٌ ﴿القلم: ٤٨﴾
لَّوْلَا أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿القلم: ٤٩﴾ 
لنبذ بالعرا؟؛
طبیعی است که خشم. دلسردی.و...که از ایشان تراوش شد جزء برنامه ی رسالت او نبود.

پختگی یونس در شکم ماهی حاصل شد!
جناب ذالنون. در سوره نون والقلم ،آقای  یونس هستند.

در سوره انبیا ذکر یونسیه یک دریایی از معرفت است.
در فص حکمت و کلمه ی یونسیه این حکمت مهم است که یونس هم همراه با مردمانش پخته شد. اما از یونس توقع آن می رفت که باتوجه به رسالتش بردبار تر رفتارکند.

جناب ایوب و یعقوب ....هم ازا این کوره عبورکردند.
شیطان بیشترین آسیب را به ایوب زده است.
ایوب از بدنه ی مردم بود اما خداوند او را پخته تر از این می خواست وهمان  شد.
هیچ پیامبری از سختی و آزمایش مصون نبود.

همه ی این بازی هایی که شیطان برای انبیا درست می کرد در حقیت پناهندگی محض آنان به خدا را می رساند.

یحیی. مریم. مسیح و مصائبشان به همان اندازه ی مصائب یونس. یوسف. یعقوب. موسی و ابراهیم است.

وجود نازنین رسول خدا هم آسیب های فراوانی از شیاطین جنی وانسی دید.

همه پیامبران از طائفه وقوم  خود نگران و ناراحت و شاکی بودند.  و می توانیم بگوییم که احساس  ناگواری های شخصی وکالبدی شان موجب شد این بلاها سرشان آمد.

اما پیامبراسلام "رحمت للعالمین" بود
"حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم" بود  (توبه 128)
اینقدری که رسول اکرم  برای همنوعان و پیروانش دلسوز و دلرحم بود خداوند به او رحمت برای عالمیان لقب گذاشت.

طبعا آنچه که به پیامبر آسیب می رساند ناپختگی وخودسری های مردم زمانه اش نسبت به او بود.
پیامبری که همچون  دیگران در بازار راه می رفت. زن داشت. بچه داشت. می خندید. بیماری  ومرگ داشت

پیامبر آدمی بود مثل همه و از جنس همه  ، که فرمود:


وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً « فرقان20».

پیرو جسم کالبدی  همه رسولان حق ،پیامبر اسلام نیز ازاین امرمستثنا نبود وبلکه به همین عواطف  بی اندازه نسبت به اهل ایمان  و هدایت دلخوشی هایش علاقمند بود.

.«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»:( توبه 128)

طبیعی است که درد دیگران به جانش آسیب می رساند....

خداوند روح همه پیامبران را شاد کند و دل پیامبر ماراازما خشنود گرداند. اللهم آمین
 
21 دی1394
حمیدرضاابراهیم زاده

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است .

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

گمشده درخاطرات کودکی

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۱۵ ب.ظ

 

هنوزدلم با خاطرات کودکیم قایم باشک بازی می کند ، هنوز هم هوای کودکی سلسله ام را می آشوبد .

با وجوداینکه همه ی بکارتهای کودکانه مضمحل شده و هیچ چیزی سر جایش نیست ،ولی باز هم نغمه آواز خرامان کودکانی که در نهایت سبک خیالی دنیای خویش با همه کوچکی و بزرگی خیال به تکامل خویش مشغولند مرا قلقلک می دهد .

و چرا رؤیاهایی که از حیاط کودکانه ی حیاتم به کابوس وحشت زندگی امروز گریختند هرگز باز نمی گردند ؟!

گاه یاد دوستان خردسالی و کودکی و نوجوانی ام می افتم .می بینم که از آنها نیز هیچ اثری از نشاط و طراوت و صمیمیت نمانده علاوه بر چند تایی که رخ در نقاب خاک کشیده اند . باقی مانده هایمان در صعوبات درّه نداری و قله ی دارایی زندگیمان کور و کچل و منگ و یابو و زرنگ و.. شده ایم .

به عکسها که نگاه می کنم می بینم :

سمت راست اولی که به طرز مهیبی به دوربین زل زده ضایعاتی شده وهمیشه خدا دنبال آهن قراضه وآبگرمکن شکسته و سماورکهنه می دود وانگار این تمنای سیری ناپذیرمس وپلاستیک وآهن ، برایش اشباع شدنی نیست

یکی معتاد شده وهمیشه به دنبال جیز است .

 آن یکی که تا دیروز فکرمی کردم عاقد شده باشد .طفلک بزاز شده واز بد زندگی، همیشه ی خدا دم در دادگاه طلاق ودفترعقد وازدواج پلاس است ،

این عزب اوغلی ازحمامی بودن نتیجه ی خاصی نگرفته بود.حالا شده سوپری محله شون.

اون یکی چند زنه شده و دیگر اثری از او نیست ، آخرین باریکی از بچه ها درسفرزیارتی آنتالیا ایشان را دیده بود که داشت به افق می نگریست.

کنارش این یکی بزچران زندان قصر شده ،چیزی نگفتن بهتراست .حاشای او دیوار ما.

سمت راستش دروازه بان ما ساقی تشریف دارند طفلکی بچه دار نمی شود و خودش را می کشد که یک انگل به جامعه اضافه کند .

اما این یکی که انگشت اشارت درغاربینی پنهان نموده است.رییس بزرگ شرکتی بزرگتراز آرزوهایش شده و به مستعمره هایش جفنگ می گوید .

پشت سری این آقا هم گفته می شود سرهنگ شده ومدام از معجزات تفنگ می گوید.

وکناردستی اش  همین یکی که خداوند در عطای وسعت پشت لب بالا برایش سنگ تمام گذاشته ، با پولهای یامفت ابوالزوجه وکیل شده و اصلاً هیچ کس را به یاد نمی آورد .

این یارگرمابه و گلستان ما هم انگارعمرش به دنیا نبود. داغش مونده هنوز توی دلم.

میرزا بنویس کلاس ما دادستان شده و تا سلام و اظهار ادب می کنیم می گوید دفعه قبل واسه چی دیده بودمت ؟!

این شامورتی باز مشهور به اصغر گشنه هست ایشان کل سال تحصیلی ازصبحانه ی بچه ها تغذیه می نموده است. یه جورایی دوزیست کلاس ما بود . شده بنگاهی و چه مطنطن و مرتب هم میگه عزیزمی . ارادت...

اینی که دستشو گذاشت روی دوش این شامورتی باز لکن معلم شده و توی راه با خودش حرف می زند ، مهم نیست ازاولش هم باازما بهتران می پرید.

و این یکی که مداد را به شکل سیگار به لبش فرو برده هم آجان شده . موندم بابا ش رد مظالم کیو نداده که گل پسرش چنین شتابان پریشان درخود سنگر ساخته است. طفلک باون سگرمه هاش سیگار را با سیگار روشن می کند و مدام خود را می سوزاند.

بغلی هم مشهور به ... پاکوتاه است عاشق دلخسته ای بود واس خودش . نمی دونم به ورزشهای رزمی آشنایی دارید یا نه . یه روز توی راه مدرسه به خونه درحال متلک پرونی به یه خانم بلند بالا . یهویی دختره برمی گرده به عقب یه تی چاگی تمیز می کوبه به حلق این بینوا... قووووداااا

انگار مخ این بشر رگ به رگ شده. یه دل نه صد دل عاشق ضاربه ی مورد نظر میشه.

به جهنم که بهش نرسید ولی درعوض  پا کوتاه قصه ی ما استاد تکواندو شده .

ازهم اکنون والبته تا اطلاع ثانوی بابای 5تا بچه هم می باشد .

ای بسوزد پدر عشق

بغلی این استاد هم با مرگ وعزای ملت کاسبی کوچکی راه انداخته. بماند که ته صدایی هم داشت. وعقده ی داریوش شدن مونده انگار توی دلش .نکبت چه زبان بازی شده ارواح ...ش.

ای دلها بسوزد برای خانواده ی معزا...!

مبصر کلاس ما خدا ازش نگذره ، شده سلمانی.ازاولش بین بچه ها سرشناس بود.

 آخری سمت چپ ردیف اول بانکی شده واز بالای عینکش چنان به توخیره می شود که گویی اولین بارآدم می بیند.

آن دیگری که پزشک شد مواظب است که دستت به دستش نخورد تا میکروب کنجکاویت به حریم خصوصیش لن ترانی بخواند.

دیگری مدیرکل یک اداره است و دائما در جلسه پشت در بسته می خوابد.

این کچل قلی هم که استاد دانشگاه شده بی خود و بی جهت می خندد و راه به راه بوق می زند و مواظب است کسی با وقتش تصادف نکند.

این موقشنگ که همیشه ی خدا بایک مونث جدید ظاهر می شود . همچنان از جیب اجداد میراث دارش انگل وار تغذیه می فرماید.

اینی که یقه اش سفت بسته شده .گمونم الان ازبچه های بالا ست. کسی هنوز پیاده روئیتش نکرده است.

این برادرکه انگشتهاش را به علامت وی داده بالا مشهور به تیر دروازه ایشان درحال حاضر سوپور می باشند.

این چاقاله هم شده شب نامه نویس سیاسی که مدام حرف مفت و توهم توطئه اش باعث اضافه وزنش می شود.

ردیف دوم اولی مسعود نفهم هست.  که شده مترجم زبان ودارالترجمه زده.منتهی زبونش نه حالیمون میشه نه زبون مارو می فهمه .

کناردستش دلقک کلاس مارا باش رستوران زده ازترس اینکه گوشت الاغ به خورد بچه ها بدهد کسی نزدیکش نمی شود.

مورد داشتیم که یارو گشنه خان میره عرض ارادت و یادآوری عهد شباب . اینم اصغر را می بنده به شیشلیک الاغ میت. گشنه خان که کیفورمیشه دلش میخاد ازطرز پخت این شیشلیک بازدیدی محرمانه بفرماید و مطابق با کنجکاوی ژنتیکی اش که به دایی جان کمیسرغضمفرش رفته.که هیچکی جلودارش نبود. منتها گندش اونجایی دراومد که گشنه خان میره پشت درخروجی آشپزخونه تف هوارکنه.. .چشمش میفته به سلاخ خان وخلاصه زل میزنه به سلاخی واون چیزی که نباید ببینه رامی بینه. چشمتون روز بد نبینه اصغر دیگه انگاربا این صحنه ی دلخراش اکبرشده بود. آبرو واسه دلقک نمی زاره...

ای بسوزه این پدر نداری

اینی که علم یزید کرده تنش هوشنگ شب پره هست تاجر ورشکسته ی فرش هست ازبد زمانه .بی ادبی نباشه مرتیکه افتاده توی بیزینس خاله خانباجی به کشورهای اونور آب .

ای درد بگیره این اجنبی رو و راس همه ی اونا آمریکای جنایتکار.

این پائینی راننده ی آژانس است و داخل ماشینش همیشه ی خدا عروسی است ...

یکی در کارگاه خیالش همچنان شعرهای غم انگیز می سراید و بغل دستی اش که همچنان گاب نه من شیر ده مانده است .

این یکی همچنان چپکی نشسته وفیلسوفانه به دار دنیا بد دهنی می کند کسی را نیافته که نبرد مسلحانه بفرماید.

اینم که عینک پرفسوری نصبیده است بردماغش، عامی اوغلای شاپورشامپانزه است .فعلا حسابدار شهریدار می باشد. اروج خان ازاولش باگنده ترازخودش می پرید.

 

اینم از شاپور شامپانزه که گشاد گشاد راه می رفت. علاوه براینکه جاسوس مدیر بود کارش فروش قاچاقی کالاهای بی تربیتی به بی تربیت های بدترازخودش هم بود. عوضش الان کارمند ارشد اداره راه شد. نمی دونم چرا همش فکرمی کردیم این بشرحداکثر کارگر سیرک خواهدشد.؟!!

ای بسوزه پدر بد شانسی.

اینی که کنارم نشسته ودستش را زیرچانه اش استوار کرده کسی نیست جز فردین جان. فردین که معرف حضورتان هست .داستان دارم باهاش.ایشان سرجهازی من از دوران مزوزوئیک تا الانه.

بگذریم : خلاصه یکی آنقدر پول پارو کرده که خودش را گم می کند و دیگری آنقدر پولدار نشده که خودش را پیدا کند.

چندتایی هم مثل من زیردست و پای اراذل و پولدارها و رییس بزرگ ها و خرشانس ها جا مانده ایم .

ستون فقرات جوانی ما ، درهم شکسته و خبری از عزت و لذت نیست ، به هر کسی که برسیم می گوئیم خوب دیگه چه خبر ؟!

اساساً گذر از جوانی و نوجوانی و رسیدن به عالم پدرشدن ومادرماندن ... می شود نوعی سوختن و ندامت .

کسی نیست که جواب کودکیمان را بدهد که با بی رحمی تمام زیر شلاق زمان برای همیشه جامانده ایم ، و در بازارچه شلوغ مادیات گم شده ایم .

کاش به همراه این همه اختراعات ،می شد دوباره به منوی اصلی بازگردیم .از دست دادن عمر، پدر ، مادر و بستگان و دوستان وحتی فرزند هرکدام غمی و چینی پر پیشانی مان می گدازد و افسوس که در همین گیر و دار کارت دعوت حضرت اجل هم بما می رسد و ما هنوز هم به آرزوهامان نرسیده ایم .

ای بسوزه این دار دنیا که کارش سوزوندن دل ما آدمهاست.!

 

 

 حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 شانزدهم خرداد ماه 1387


*تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تلافی

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۲۰ ق.ظ

 

یکی از حقوق خاص فردی وشهروندی حق قصاص وتلافی است.

وقصاص وتلافی بخشی از زندگی تکاملی انسان است

 

وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: ١٧٩﴾

جان دربرابر جان چشم دربرابر چشم.  گوش دربرابر گوش ،بینی در برابر بینی ، دندان دربرابر دندان...

 

حقی که هرکس برای استیفای بقا وهویت خود وجامعه اش ازآن بهره مند است.

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا:

أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالْأَنفَ بِالْأَنفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ

وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ

فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ

وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. ﴿المائدة: ٤٥﴾

 

تمام ملت ها دربرابر تجاوز  ازقوانین دفاع  به صورت یکسان برخوردارند

ومشربهای اقتصادی وسیاسی واجتماعی جهان این حق را دربرابر افراد به رسمیت می شناسند

اما برخی ازدولت ها و گروهها واندیشه این حق را با احتساب قوانین تبعیض زا ضایع می کنند.

وحقوق درجه بندی شده ای را  به برای تجاوزات وتعارضات خود خواستارند. وتضییع  حقوق دیگران برایشان مهم نبوده وبلکه لازم به شمار می آید  .

واین گونه است که جهان در آتش جنگ وتبعیض وفساد می سوزد .

این رفتارهای جاه طلبانه  وافکار باطل وانحرافی همیشه باعث  تجاوز وجنگ طلبی شده است.

 

*بسیاری از اقدامات تلافی جویانه  نیز جنایت وجرم وخیانتی بزرگ تر از اصل ماجراست.

مثلا ؛ کسی که گمان برد ویا یقین حاصل کند؛ شوهرش به او خیانتی کرده واو بخواهد برابر با آن خیانت، همان حرکت را تلافی کند . این عمل مجرمانه تراز  تخلف شوهرمحسوب می شود.
ازاین رویکرد بسیاری از تجاوزات باید برابر با  مختصات وشرائط ماهوی وجامعوی  تجاوز پاسخ داده شود
مانند جرم قتل نفس مظلوم. ویا تعرض به خاک وطن .هتاکی به نوامیس ومیراث معنوی یک ملت،که قوانین دفاعی برابر با آن تشخیص وتجویز وسازمان دهی می شود.

 


وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِهَا  ﴿یونس: ٢٧﴾


وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ ﴿البقرة: ١٩٣﴾

اما براستی تلافی وتلافی جویی بااینکه حقی انکار ناپذیر است ودرخود خشمی مقدس به نام غیرت را به همراه دارد

وقتی که برای دفاع ازنوامیس ومیراث معنوی خود و دلخوشی هایمان مرتکب قتل می شویم.

خشمی مقدس بنام غیرت به جریان می افتد.

اما همیشه خشم های مقدس نمی توانند با تلافی جویی قبحی را  مهار ویا سرنگون کنند

بلکه اینجا چشم پوشی ها و احکام جایگزین مهرورزانه می توانند علاوه بر مهار والتیام ماجرا از تجدید عمل جلوگیری کرده وباعث تنبه وبیداری گردند.

اگر کشتن بد است وحرمت دارد ،برای قصاص کننده هم باید همان مفاهیم را تداعی کند.

درک این مسئله باعث عفو وگذشت می شود

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى.

الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَىٰ بِالْأُنثَىٰ .

فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ.

ذَٰلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٧٨﴾

 

عفو به  معنای سستی وتجاهل نیست که راه را برای عصیان وتجاوز بیشتر بگشائیم!

بلکه با ندامت و بیداری  جانی، از حق فردی خود دربرابر انجام  تلافی یا واکنش بزه انتسابی گذشت کرده ایم و  قوانین بازدارنده ی  مدعی العموم ،تداوم جنایت را برای  جانی مهار کرده باشد.

عیسای مسیح که لحم نخورد وذوات لحم نیازد همواره  با پندار و گفتار رفتار نیکش ازبروز خونریزی وزیاده خواهی وتوقعات نابجا و تبعیض و تجاوز  برحذر بود وپیروانش را از بزه وآزاربه دیگران برحذر می داشت.

هرگز خونی نریخت وبه دنبال لذت هایش جنبنده ای را نیازد و...

 پیامبر رحمت نیز ازدریچه محبت ومودت با منکران آزادی ها برخورد کردند

دفاع برای آزادی لازم است وآسایش هنگامی به بار می نشیند که دشمنانش از دستبرد وتجاوز به آن ناکام بمانند

 

ثمره درخت آرامش، میوه شیرین رفاه وآسایش وآرمیدن در سایه  امنیت وآسایش است

تلافی ازنوع مدرن وارزشمندش:

  این است که اگر کسی برای پاسداشت کرامت وشرافت وامنیت ما احسانی کرد ،به همان نسبت ویا بیشترقدردان نیکی هایش باشیم.


وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا

  ﴿النساء: ٨٦﴾

وچنانچه برایتان تحییتی دادند پس بهتر ازآن ویا برابر با آن  تحییت شان گویید .

بی تردید خدا وند برهرچیزی حسابگر است.

نیکی را جز نکویی پاسخی نیست. و منشا و قرار گاه بهشت چیزی  جز نیکی ونکویی و بخشش ومروت نیست.

 بهشت نیکی ها همواره پناهگاه وآسایشگاه تان باد./

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

17مهر1394

 

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این کعبه پرستان

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم


کعبه پرستی و امام پرستی عین بت پرستی است.


کور آن نیست که چشم او کور باشد ، بلکه کور آنست که بصیرتش کور است (نبی اکرم - نهج الفصاحه ح 2373)

رسالت نبی مکرم اسلام و همه انبیا عظام برای راهنمایی مردم ، رفاه و امنیت عدالت برای ملت ها خاصه دل بریدن از بت های دست ساز بشر و غیر فعال و انحرافات و خرافات بود.(1)

بت پرستی گاه با سنگ و چوب ، گاه با شخص پرستی و حیوان پرستی و خورشید و ستاره پرستی و پدیده پرستی و جمادات پرستی ... بود و در بین گروهی از مردم بصورت هنجاری رایج بوده است که آگاهانه و غیر آگاهانه در این شرک غوطه ورند.

به همین دلیل انبیا مردم را از پرستش آنان نهی می نمودند و آیات زیادی در قرآن کریم وجود دارند و حتی در سایر کتاب ها ی آسمانی و مقدس نظیر تورات و انجیل نیز به چشم می خورد که بت نپرستید و برای خدا شریک نگیرید .(2)

شیطان پرستی و پول پرستی و مقام پرستی و ترس پرستی هم در جوار این چند گانه پرستی ها و بت پرستی ها از انحرافات سازمان یافته و رایج بین مردمان آغازین و کنونی است . علی رغم همه دستورات الهی باز انسان مترقی در ماده پرستی و پول پرستی و مقام پرستی و شیطان پرستی و خود پرستی بصورت یک ناهنجاری مدون ،در آن غرق است.

گویا همه این انحرافات و خرافات بصورت هنجاری فراگیر در جریان است و از حالت قبیح به حالت نیکو در حال گسترش می باشد.

 بقول مولانا ؛ هر لحظه بشکلی بت عیار برآمد ... دل برد و نهان شد

                   هردم به عبای دگر آن یار برآمد ...  گر پیر و جوان شد

گاهی به تک طینت صلصال فرو رفت  غواص معانی ز تک کهگل فخار برآمد  زآن پس به جهان شد... .

در هر صورت هر نبی و فرستاده ای مشکل خاص زمان و عصر خویش را در هر راه تبلیغ رسالت داشت.(3)

همه انحرافات بسته به نیازهای خاص زمان خویش به هنجار مبدل می شوند. گرچه امروز مادیات پرستی همچون خورشید پرستی عهد ابراهیم خلیل الرحمان و جود دارد همچنانی که در عصر فرعون ، فرعون پرستی بلای ضد بشری بوده امروز به زبان دیگر امام پرستی و شخصیت پرستی و کعبه پرستی ، به صورت بت پرستی مدرن و محترمانه در جوار سایر موارد بیگانه پرستی ، تحت حرکت خیزنده جنگ نرم به سراغ عوام و خواص زمانه آمده است.هر آنچه که باعث شود تا بین خدا و بنده اش حجاب و پرده ای حائل شود قطعا باعث انحراف و خرافه و دگر پرستی خواهد شد .

بقول حافظ؛ میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست     تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

ائمه هدی و معصومین واسطه های غیض حق تعالی و اسباب توسل هستند (4) و یا می توانند باشند.

اما هرگز خود خداوند یا فرزندانش نیستند . آنان روزنه های هدایتند. باب الله الذی یؤتی (5) هستند. 

پنجره هائی که دریافت کننده ی نور حقند و فیلتر و آسان ساز درک معارف الهی.

هرگز هیچ فردی خدا نیست . ویا وابسته نسبی با خدا ندارد بلکه فرستاده و خلیفه منصوب از خداست برای فهم و درک و معرفت . که آن هم محدودیت مکانی ،و ظرف زمانی خاص خود را دارد.

اینجاست که دیدن و بینش (بصیرت) دو عنصر متفاوت و متشابهند . انسان اگر دو چشم سر و دنیا بین نداشته باشد ، کور باشد ، می تواند خیرو شر را از از هم تشخیص دهد  این تمایز و درک همان بینش اوست .

اما اگر فهم و بینش نداشته باشد و نتواند مدرک خیر یا شر باشد اگرچه دو چشم بینای دنیابین را هم داشته باشد کور باطن است. چون به ضرر خود هم تصمیم سازی می کند . بدون بصیرت احساس می کند که کار عاقلانه ای کرده است . در صورتی که قوه تمیز و فرقان در وی هیچ یافت نمی شود.

نبی اکرم می فرماید: هر که از روی بی دانشی (بی بصیرتی) کار کند فسادش از اصلاحاتش بیشتر است.(اصول کافی ج 1 ص 144)

امام متقین می فرماید: ای مردم ، دینی که درست فهمیده نشود هیچ خیری در آن نیست. (بحار ح70 ص 307)

امام باقر (ع) : اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد کنم که فهم دینی ندارد ادبش می کنم .( میزان الحمه ج4 ص1401)

بی گمان عدم تفقه و بصیرت در دین بت پرستی های مدرنی همچون امام پرستی و خود پرستی که هر کدام در جای خود صنم پرستی هستند و تفاوتی بین آنان وجود ندارد را بوجود می آورد . فقط مقدس را در مقابل مقدس قرار دادن و دین را در مقابل مذهب چزاندن است . همان کاری که قرآن را بر سر نیزه می کردند و قرآن ناطق را درک نمی کردند . قرآن در تقابل توحید . شهدا در مقابل قرآن ، امام حسین در مقابل خدا و هزار و هفت مثل حادث شده و امکان اتفاق دیگر . بی گمان یکی از اهداف رسالت امام عصر (عج) همین غبار رو به رویی است که وجود دارند . غبارروبی از حجاب وحائلی که که بین مقدسات باب می شود.

امام حسین که اسوه ظلم ستیزی و میرمبارزه با دین دولتی است و رسالتش برای برطرف کردن خرافات و انحرافات است . خود مظلوم واقع می شود و تا به امروز هم از نام و مرامش برای ظلم کردن سواستفاده میشود. اگر چه جسم و جان امام در کربلا هتک شد و او را مورد ستم قرار دادند . امروز هم از نام و مرام او استفاده ابزاری برای وصال به تمنیات خود بهره ها می برند . مظلومیت امام گویا تمام شدنی نیست ، همه و همه این ستم ها برای اینست که مردم به شدت به پول پرستی و ماده پرستی و مقام پرستی رغبت دارند . 

بقول صائب؛ پشه از شب زنده داری خون مردم می خورد

بر حذر باش که این دست و دهن آب کشان              خانه پرداز تر از سیل فنا می باشند

نظر قرآن به اهل فهم و بصیرت  این است که : ولا ترکنوا الی الذین ظلموا   (هود 113)

خود را نردبان ستمکاری ستم پیشه ها قرار ندهید . بیدار باشید که اسباب ستم به خود و ملت خود نباشید

هدف کشی از قیام حسین (ع) و پایمال کردن مرام و هدف عاشورا و حسین بن علی (ع) ظلم عمیق تری است .

گروهی حسین (ع) وهمه مقدسات را برای رسیدن به تمنیات خود خدا می کنند . حسین و مقدسات را برای نجات خود سنگر بلا می کنند تا هم خود را از انزوا  و آشفتگی و ملال خارج کنند و هم حسین (ع) را بدنام ... /

امام پرستی در عصر خود ائمه در نزد غلات (غلو گران/ غالیان)باب بوده و ائمه با آنان برخورد می کردند و اجازه گسترش  این گونه شرک ها  و خرافه ها را به آنان نمی دادند و چه اینکه خود قربانی همین مبارزات با خرافه و تحریف شده اند.

اگر پاره ای از عقیده ها عقده شوند و یا این که عقده ها لباس عقیده بر خود بپوشند خدا می داند که دردین چه بحران ها و تحریفات و بزهکاری هائی پدید می آید . و بنام دین تمام می شود .

هزینه ی گزاف و کمرشکنی را که امروزه اسلام می پردازد یکی از همان عقده هایی است که همه امت اسلامی در فرق و مذاهب  گوناگون را درگرداب خود را غرق کرده اند . تقلب و غلو و افترا در تعریف دین اسلام و خاصه در قشر مبلغان دینی و عناصر ترویجی باعث بد دینی های گمراه کننده ی پیروان شده است .

گروههای تکفیری و ضد اتحاد اسلامی توسط افراطی گری های مفسرین و مروجین کج فهم دینی سامان دهی می شوند که خواسته قلبی شیاطین جنی و انسی را جامه ی عمل می پوشانند.

اولین مرحله مبارزه مداوم و اصولی با این انحرفات قطعا مبارزه با جهل و بی بصیرتی است .موثرترین شیوه ای که خود انبیا و معصومین بدان تمسک می جسته اند ، قوه فعاله و بالغ فکری مردم را به حقیقت ها دعوت می کردند و این حرکت خود ، بیشتر راه اصلاح را رفته است ...

بی شک در نص اسلام هیچ اثری از انحراف و خرافه نیست و در عصاره آن تحریف راه ندارد . همه معضلات برخواسته از کج اندیشی منادیان و مفسران و راهنمایان تنزیه نشده و تهذیب  نیافته  نا اهل و مدعی اسلام است آنانی که هر گونه دغل بازی و هوسرانی و ماده پرستی را در وجود و دارند و فقط ادعای راهنمایی و اصلاح می کنند، اما مصلحان و مجددان دینی ه عصر این انحرافات و خرافات و غلو و توجیهات را بر خواهند داشت . منتها امت اسلام باید هوشیار باشند که با بصیرت بمانند .

بصیرت با حلال خوردن ، حلال اندیشیدن و حلال عمل کردن جریان می یابد . دشمنی با محرمات و دوستی با واجبات بصیرت را رونق خواهد داد.

بطور قطع رسالت ختم رسل ختم رسالت انبیا بود . و رسما اعلام شده است که رسول ظاهر برای همیشه در سالهای آغازین صدر اسلام در 25 ماه می 632 میلادی 28صفر سال 11 هجری به پایان رسیده است .

و از این پس مجددان دینی از امامان معصوم فقط به تبیین رسالت رسول اکرم پرداختند و هیچ رسالت جدیدی در بین نبوده بلکه فقط  قرآن را شرح و تفسیر دادند. چون اندیشه منزه از عیوب اهل بیت (ع) در جهت حقیقت دینداری بکار گرفته شد ،آنان قرآن را در بر گیرنده همه نیازمندی های بشر در اعصار معرفی کردند و لذا خرد قدسی و تهذیب شده ائمه هدی همان حقیقت قوه ناطقه قرآن است و ولایت باطنی و ظاهری آنان با سید الوصیین آغاز و با خاتم الوصیین به پایان می یابد.

ختم اولیا قطعا در زمان حیات است و روشنفکران و علمای عصر موظفند تمام این نیرو و انرژی را برای فهم مردم  منتقل و معرفی نمایند . مصلحان  وفقها موظفند تا در زمان غیبت کبری دین درست را بمردم بدهند نه نظریه و آرا شخصی خود را ، و نه عقده ها و مطامع خود و پیروانشان را ، بلکه فقاهت آنقدر پدرانه و روشن ضمیرانه به رفاه و امنیت مردم می اندیشد که مردم به تحجر و افراط و تفریط گرایش نیابند.

اسلام راستین در قرآن تعریف شده است و ائمه نیز ناطقان برحقند و فقها و مصلحان و روشنفکران هم می توانند در تبیین این مفاهیم به مردم کمک می کنند . اما هرگز خدا و نماینده خدا  نمی شوند  حرفشان صد در صد خدا نیست .چون بالاخره با دست بدست شدن روایات و مسائل کلامی به شرط و شروط هایی مشروط می شود.

نوع حکومت کردن و زمامداری بر مردم یکی از ضعف های برخی فقها و روشنفکران دینی است.اگر بنام حکومت اسلامی و دینی اشرافیت بسازند دوباره معاویه روی کار خواهد آمد . بجای اینکه رفتار علوی را شیوه خود کنند اگر مشی معاویه را بپیمایند .

بالطبع بنام خدا بر مردم ظلم خواهند کرد . هزینه و خرج روی دست اسلام و مسلمین گذاشتن است. سوار شدن بر گرده ملت اسلامی کار دین اسلام نیست  اسلام بمردم آیین سروری وآقائی می آموزد، سواری از مردم کار منحرفین است که بنام دین به مردم ظلم و ستم کردن بدترین شیوه ستمکاری است .به فرموده پیامبر: حکومت با کفر می ماند ولی با ظلم هرگز باقی نمی ماند. (6)

دیکتاتوری دینی به مراتب خشن تر و مخوف تر از دیکتاتوری غیر دینی است. دین و ولایت هرگز دیکتاتوری ندارد و اصلا قرار نیست که دیکتاتوری را تحمل کند. اما چون عده ای دین را ابزار وصال گشایش عقده هایشان می پندارند بالطبع مردم هم زود هنگام فریب سخنان این گروه مدعی دین مدار و شریعت مدار را می خورند. چون دین بازی و عوام فریبی ابزار اقتدار لشکر نفاق است .

 والذین اتخذوا دینهم لهوا و لعبا و غرتهم الحیوه الدنیا فالیوم ننساهم کمانسوا لقا یومهم هذا و ما کانو بایاتنا یجحدون - اعراف 51

اسلام حقیقتش جهاد و مبارزه با استبداد و استعمار است و سراسر آیات آن مملو از آزادگی و رفاه و امنیت و برخورداری از زندگی دنیوی و حیات اخروی با سعادت است.دین اسلام دین آسانی و رحمت و امنیت است.(7)نه بندگی و برده داری و و بردگی و استضعاف.

انقلاب اسلامی نیز برخواسته از روح آزادگی و رحمت خدا به ملت است و مبارزه با طواغیت خود ساخته و انحرافات و اعمال محبت و ایثار و رفاه و امنیت از اهداف آن است .

حتی اگر این انقلاب و نظام اسلامی هم روزی بخواهد بت وحجاب شود و مردم از امنیت و رفاه و خدا پرستی منحرف شوند قطعا منحرف و ستمکار خواهد بود اگر بنام عدالت اجتماعی اگر بنام استقلال اگر بنام اسلام اگر بنام ایران و ایرانی بر مردم دست زور و فشارو ستم و فساد و تباهی دینی ، اقتصادی ،اجتماعی ، سیاسی ،نظامی غالب شود.

قطعا باید خلیل الله بت شکنی خود این انحراف را بشکند .

هیچ توجیهی برای صدمه زدن به مردم. وامنیت مردم وهتک اوامرالهی پذیرفته نیست .

اگر خدای ناکرده افرادی در نظام خود را به الفاظ دینی و اصطلاحات اسلامی زینت دهد و در درون بد رفتاری ، بدکرداری و فشار و چپاول و خیانت به مردم و اسلام آراسته کنند قطعا نظام و اسلام وابسته ی فرد و افراد خاص نیست و تعلق به اسلام و مسلمین و ایران و ایرانی دارد . بطور قاطع با آن افراد و تیم باید مبارزه کرد حتی باید بخاطر مصالح اسلام و خونهای ریخته شده و نورانیت قلب مردم مظلوم ، خون داد.

مردم بخاطر دین ، استقلال ، رفاه ، امنیت این نظام را پذیرفتند و از این نظام توقع و انتظاری جز این ندارند.

اگر روزی ببینند که طاغوت و انحراف در آن خانه کرده این بت را خواهند شکست.

البته به کمک مجددان دینی و روشنفکران و صالحان دلسوز به امت آن را در هم خواهند ریخت .

اگر دین توسط شخص ، افراد و گروه و دولت و دنیا دوستان و اقتدار نظامیان و عقده روحانیان غیر منزه مصادره و منحصر شود . قطعا حضور امام عصر و مجددان و فقهای دینی را برای فروپاشی این نوع خدعه ها و بت های تمام عیار خواهان است . اگر حوزه های علمیه فقهیه نباشند ، اخلاقی نباشند،مستقل از مادیات دولتی نباشند و روحانیت در آن بی رونق شود و قید دنیا دوستان قرار بگیرند  باید از آن دوری کرد گرچه مدعی ترویج اسلام و تشیع هم باشد

و من اظلم ممن افتری علی الله کذب و هو یدعی الی الاسلام والله لا یهدی القوم الظالمین (صف:7)

بالطبع وجود اندیشمندان و فقهای صاحب منزلت در پیشگاه خدا مانع از چنین حوادث شومی خواهد بود چه در حوزه های دینی ، چه در دانشگاهها و چه در هرم نظام اسلام قطعا بزرگان و راست قامتانی هستند که مانع از اشاعه این تحریفات خواهند شد. ازامام صادق روایت است:

 اگر عالمی را دوستدار دنیا یافتید او را در کار دین خود متهم سازید زیرا هرکه دوستدار چیزی است که آنرا دوست می دارد   (بحار ج 2 ص 107)

امام کاظم به نقل از پدرانش از رسول خدا:

فقیهان امانتداران پیامبرانند تا زمانی که در دنیا داخل نشده باشند گفتند ای پیامبر خدا داخل شدن ایشان در دنیا چیست؟

گفت: پیروی سلطان ، چون چنین شدند از ایشان بر دین خود بهراسید. (کافی ج1 ص460)

البته منظور از حکام وسلاطین همان حاکمان ورهبران ستمکار و نامشروع است.

روحانی و روحانیت باید منزه از کشمکش های جناحی ، ماده پرستی ، مقام پرستی ،شخصیت پرستی ، امام پرستی و ... باشد تا بتواند بدون عقده عقیده اش را طرح کند و بتواند با عقده های نامشروع دیگران مبارزه کند. وگرنه خود روحانیت هم متهم به بت پرستی خواهد بود.همچنانی که در حرم برخی از معصومین و ائمه و امامزادگان بچشم می خورد که بعضی زوار چشم به سنگ های زینتی و آیینه کاری ها و مطلا بودن ضریح و... دوخته اند و بوسه بر هرجای زیبایی می زنند و دلشان غافل از امام و معصومی که ناظر بر زائر است . بنحوی از صاحبان حرم غافلند . زوار خانه خدا هم گروهی به سنگ و پرده و ایوان می پردازند و غافل از خدای کعبه اند .

کعبه جز سنگ نشانی چیز دیگری ندارد

.گرد خدای کعبه بگرد . حقیقت کعبه را باید  در قلب خود جستجو کنیم و نحن الیک من حبل الورید (8)

لذا بت پرستی حتی در طواف خانه خدا توسط مسلمین هم امکان پذیر است اگر تفقه و بصیرت نباشد (9)

نمی دانیم خدا را می پرستیم یا خانه خدا را؟!

حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟      کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود

 

پی نوشت ها

1- قرآن کریم . آل عمران 164 - اعراف 157 - بقره 256 - کهف 29 - مزمل 19 - غاشیه 21 و22 - قاف 45 - فاطر 24 - دهر 3 - حدید 25 - آل عمران 159

2- حج 3 - حج 26

3- انعام 112

4- مائده 35

5- دعای ندبه

6- الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم . رسول اکرم

من دعا للظالم بالبقا فقد احب ان یعصی الله  امام حسن (ع) - (ارشاد القلوب ص76)

لتعاونوا علی البر و التقوی و لا تعونوا علی الاثم و العدوان - سوره مائده آیه 2

7- یا ایها الناس ان دین الله یسر - پیامبر - میزان الحمکه  ری شهری ج2 ص951

یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر  -بقره 185

یرید الله لیجعل علیکم من حرج   - مائده 6

8- قاف 16

9- اذا اراد الله بعبده خیرا فقهه فی الدین وزهده فی الدنیا وبصره عیوبه - نهج الفصاحه 157

 

                                                          حمیدرضا ابراهیم زاده- ۶ / ۷ / ۸۷  

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده