دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

استحاله ی واژه های عاشقانه

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۳۰ ق.ظ


بنده ی خدایی می گفت:

" شراب درست کردن کارخوبی نیست ولی من چند بار باانگور سیاه شراب ارغوانی درست کردم نه برای خوردن وسکر و..

فقط به انگیزه ی درک و دیدن مراحل ساخت و کشف رازهای شراب.

اززمانی که تاک به بار نشست تا زمانی که انگوررا برداشت کردم ومی ناب ازش ساختم.

و12 سال یه گوشه نگهش داشتم. وبهش نگاه کردم که روز به روز خوشرنگ ترشد و...


کسی که لب به می زده بود  وقتی چشاش بهش افتاد عطشش را به می ناب دست سازم دیدم.

 

چنان ازدیدنش واله ومنگ بود  اگه 55 سال ازم بزرگ تر نبود حتما به باد استهزای من له می شد.

 

برام می گفت: تو نمی دونی الان این دیگه  «می»  نیست الان مرحم دردها ست.

 

وگریه اش دراومد. گفت که این رنگ زیبا واین بوی پرتمنا جادوگرهست برای درد ما

 

گفتم می دونم شراب کهنه  تبدیل به دارو شد ولی باورم نمیشه که ازحیز انتفاع  وهویت شراب بودن ساقط شده باشه.

و آنقدرآسمان ریسمان کرد وگریه   وزاری راه انداخت  تاازچنگم درش آورد ..."

حکمت:

 

آدمی  که بدست شراب ساز حرفه ای سالک بعمل بیاید این قدر تو دل برو میشه که راهنما از هبه اش به دیگران ابا داره

 

وخدا که مربی و مرشد آدمیان  است

 

علم الانسان ما لم یعلم /علق:5

 

- واتقواالله یعلمکم الله/ بقره  282


پروردگارآموزگاری پارسایان را خود به عهده می گیرد وآنهارا ناب وخالص میکند.


حضرت حق وقتی به رنگ رخساره ی می ناب خودش می نگرد دلش نمیخواهد اورا به کسی هبه کند

 

دلش میخاد فقط مال خودش باشه. بهش غیرت پیدا می کنه. انگارنمیخاد مال زنی بشه . یا همسر کسی بشه 

 

اورا منحصرا برای خودش میخواهد

 

میگه من مال تو تو مال من

 

کن لی اکن لک

 

وقتی اینو میگه کن فیکون میشه

 

مسیر برای خدا شدن وبنده بودن برای معشوق خدا فوق العاده نزدیک است

تاجایی که ناخود آگاه  سر ازطی الارض درمی اورد

 

میگه بنده ی من  مال من باش هرچی بخای بهت میدم

 

  فرمود:

« عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر،

أنا مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون. 

بنده‏ ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏میرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقیر نمى‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده کنم مى‏شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود»

(الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى) ،ص709)

 

آدمایی که واقعا  عاشق میشن همینطوری میشن

 

به معشوقشان چنان دل می دهند که هردو یکی می شوند.

هرچی معشوق میگه  عاشق میکنه ووقتی درهم ادغام میشن دیگه معلوم نیست کی عاشقه و کی معشوق...

 

اختلاط شیر وعسل درحد اعلی

 

وقتی کسی به کسی میگه نفس من. عسل من هوس من...بمنزله ی اینه که ریه به هوا نیازمنده.

واگه نفسش وایسته کارش تمومه. نمی تونه تحت هیچ شرائطی خودشو بی نفس نگه داره

 

گمانم خیلی ها نمی دونند به کی بگن نفس من عسل من هوس من...

 

برای همین اصالت واژه عشق. ومستی و...را با کارهای جلفشون به سخره می گیرند.

ومفاهیم واژه های اصیل را خفیف وتحقیرمی کنند.

 

معنای بسیاری از واژه ها بی نهایت اصیل ومترقی است.

واژه ی دوستت دارم. عاشقتم. من مست تو ام و...خیلی مقدس هست

 

نمی شود که با سائقه های محقرانه این ذکرهای مقدس را  خفیف کرد...نمی شود.


حمیدرضا ابراهیم زاده

28مهر1394


تمامی حقوق این اثردرانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۲)

بل هم اضل
فرهنگ و فرهنگ دینی ما کجاست ؟
آیا قبل از فرهنگ ،فرهنگ انسانی نیست؟!
سبک زندگی ما همان شاکله ماست
و قران در سوره اسرا می فرماید:
کل بعل علی شاکله
شاکله روحی ما همان فرهنگ انسانی ماست که از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد
برای این شاکله انسانی بیاییم کمی با هم حساب کنیم
و عاقبت اندیشی نماییم
شاید عاقل شدیم
اعقل الناس انظرهم فی العواقب (حضرت امیر المومنین - غرر الحکم )
و چه بد هستند غافلین
اولیک کالنعام هم اضل
مانند چهار پا بلکه پست تر.....
چطور مگه ؟
جز اینکه ابلیس دوست دارد ما به هدف ها فکر نکنیم و فقط به سمت او حرکت کنیم
پس بیا
محاسبه کنیم
و با نفس خود حساب بکشیم
لیس ضامن من لم یحاسب نفسه فی کل یوم
هدف ما از ندگی چیست؟
براستی چنین نکنیم از اهل بیت و محبت انها جداییم
جدا
کاش کمی مقرب بودیم
کاش


از کتاب پیامبر.. آنگاه المیترا گفت:با ما از عشق سخن بگوی. پیامبرسربرآوردونگاهی به مردم انداخت"و سکوت وآرامش مردم رافرا گرفته بود.
سپس با صدایی ژرف و رسا گفت:
هرزمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید"هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد. و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید" و هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند. و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید.
هر چند دعوت او رویاهای شما راچون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند. زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر می نهد " به صلیب نیز میکشد. و چنانکه شما را می رویاند شاخ و برگ شما را هرس می کند. و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا میرود و ظریف ترین شاخه های شما را که در آفتاب می رقصند نوازش می کند . همچنین تا عمیق ترین ریشه های شما پایین می رود و آنها را که به زمین چسبیده اند تکان می دهد.
عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می کند. آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده ی خوشه بیرون می آورد. و سپس به غربال باد دانه را از کاه می رهاند. و به گردش آسیاب می سپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید. سپس شما را خمیر می کند تا نرم و انعطاف پذیر شوید. و بعد از آن شما را بر آتش می نهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید. عشق با شما چنین رفتارها می کند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید.و بدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزیی از آن شوید.
اما اگر از ترس بلا و آزمون" تنها طالب آرامش و لذتهای عشق باشید " خوشتر آنکه عریانی خود بپوشانید. و از دم تیغ خرمن کوب عشق بگریزید به دنیایی که از گردش فصلها در آن نشانی نیست" جایی که شما می خندید اما تمامی خنده ی خود را بر لب نمی آورید. و می گر یید اما تمامی اشکهای خود را فرو نمی ریزید. عشق هدیه ای نمی دهد مگر از گوهر ذات خویش. و هدیه ای نمی پذیرد مگر از گوهر ذات خویش.
عشق نه مالک است و نه مملوک. زیرا عشق برای عشق کافی است.
وقتی که عاشق می شوید مگویید:" خداوند در قلب من است. " بلکه بگویید "من در قلب خداوند جای دارم."
و گمان مکنید که زمام عشق در دست شماست" بلکه این عشق است که اگر شما را شایسته بیند حرکت شما را هدایت می کند.
عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد. اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید" آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و برای شب آواز می خواند. آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید. آرزو کنید که زخم خورده ی فهم خود از عشق باشید و خون شما به رغبت و شادی بر خاک ریزد آرزو کنید سپیده دم بر خیزید و بالهای قلبتان را بگشایید
و سپاس گویید که یک روز دیگر از حیات عشق به شما عطا شده است. آرزو کنید که هنگام ظهر بیارامید و به وجد و هیجان عشق بی اندیشید.
آرزو کنید که شب هنگام با دلی حق شناس و پر سپاس به خانه باز آیید. و به خواب روید. با دعایی در دل برای معشوق و آوازی بر لب در ستایش او...
ترجمه ی دکتر حسین الهی قمشه ای از کتاب ‹پیامبر› اثر ارزنده ی جبران خلیل جبران
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی