استحاله ی واژه های عاشقانه
بنده ی خدایی می گفت:
" شراب درست کردن کارخوبی نیست ولی من چند بار باانگور سیاه شراب ارغوانی درست کردم نه برای خوردن وسکر و..
فقط به انگیزه ی درک و دیدن مراحل ساخت و کشف رازهای شراب.
اززمانی که تاک به بار نشست تا زمانی که انگوررا برداشت
کردم ومی ناب ازش ساختم.
و12 سال یه گوشه نگهش داشتم. وبهش نگاه کردم که روز به روز خوشرنگ ترشد و...
کسی که لب به می زده بود وقتی چشاش بهش افتاد عطشش را به می ناب دست سازم دیدم.
چنان ازدیدنش واله ومنگ بود اگه 55 سال ازم بزرگ تر نبود حتما به باد استهزای من له می شد.
برام می گفت: تو نمی دونی الان این دیگه «می» نیست الان مرحم دردها ست.
وگریه اش دراومد. گفت که این رنگ زیبا واین بوی پرتمنا جادوگرهست برای درد ما
گفتم می دونم شراب کهنه تبدیل به دارو شد ولی باورم
نمیشه که ازحیز انتفاع وهویت شراب بودن ساقط
شده باشه.
و آنقدرآسمان ریسمان کرد وگریه وزاری راه انداخت تاازچنگم درش آورد ..."
حکمت:
آدمی که بدست شراب ساز حرفه ای سالک بعمل بیاید این قدر تو دل برو میشه که راهنما از هبه اش به دیگران ابا داره
وخدا که مربی و مرشد آدمیان است
علم الانسان ما لم یعلم /علق:5
- واتقواالله یعلمکم الله/ بقره 282
پروردگارآموزگاری پارسایان را خود به عهده می گیرد وآنهارا ناب وخالص میکند.
حضرت حق وقتی به رنگ رخساره ی می ناب خودش می نگرد دلش نمیخواهد اورا به کسی هبه کند
دلش میخاد فقط مال خودش باشه. بهش غیرت پیدا می کنه. انگارنمیخاد مال زنی بشه . یا همسر کسی بشه
اورا منحصرا برای خودش میخواهد
میگه من مال تو تو مال من
کن لی اکن لک
وقتی اینو میگه کن فیکون میشه
مسیر برای خدا شدن وبنده بودن برای معشوق خدا
فوق العاده نزدیک است
تاجایی که ناخود آگاه سر ازطی الارض درمی اورد
میگه بنده ی من مال من باش هرچی بخای بهت میدم
فرمود:
« عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا
اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر،
أنا
مهما أشاء یکون أجعلک مهما تشاء یکون.
بنده ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمىمیرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقیر نمىشوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده کنم مىشود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود»
(الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى) ،ص709)
آدمایی که واقعا عاشق میشن همینطوری میشن
به معشوقشان چنان دل می دهند که هردو یکی
می شوند.
هرچی معشوق میگه عاشق میکنه ووقتی درهم ادغام میشن دیگه معلوم نیست کی عاشقه و کی معشوق...
اختلاط شیر وعسل درحد اعلی
وقتی کسی به کسی میگه نفس من. عسل من هوس من...بمنزله ی اینه که ریه به هوا نیازمنده.
واگه نفسش وایسته کارش تمومه. نمی تونه تحت هیچ شرائطی خودشو بی نفس نگه داره
گمانم خیلی ها نمی دونند به کی بگن نفس من عسل من هوس من...
برای همین اصالت واژه عشق. ومستی و...را با کارهای جلفشون به سخره می گیرند.
ومفاهیم واژه های اصیل را خفیف وتحقیرمی کنند.
معنای بسیاری از واژه ها بی نهایت اصیل ومترقی است.
واژه ی دوستت دارم. عاشقتم. من مست تو ام و...خیلی مقدس هست
نمی شود که با سائقه های محقرانه این ذکرهای مقدس را خفیف کرد...نمی شود.
حمیدرضا ابراهیم زاده
28مهر1394
تمامی حقوق این اثردرانحصارمولف محفوظ است
- ۹۸/۰۳/۱۳
فرهنگ و فرهنگ دینی ما کجاست ؟
آیا قبل از فرهنگ ،فرهنگ انسانی نیست؟!
سبک زندگی ما همان شاکله ماست
و قران در سوره اسرا می فرماید:
کل بعل علی شاکله
شاکله روحی ما همان فرهنگ انسانی ماست که از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد
برای این شاکله انسانی بیاییم کمی با هم حساب کنیم
و عاقبت اندیشی نماییم
شاید عاقل شدیم
اعقل الناس انظرهم فی العواقب (حضرت امیر المومنین - غرر الحکم )
و چه بد هستند غافلین
اولیک کالنعام هم اضل
مانند چهار پا بلکه پست تر.....
چطور مگه ؟
جز اینکه ابلیس دوست دارد ما به هدف ها فکر نکنیم و فقط به سمت او حرکت کنیم
پس بیا
محاسبه کنیم
و با نفس خود حساب بکشیم
لیس ضامن من لم یحاسب نفسه فی کل یوم
هدف ما از ندگی چیست؟
براستی چنین نکنیم از اهل بیت و محبت انها جداییم
جدا
کاش کمی مقرب بودیم
کاش