هویت ایرانیان زیر تیغ نقد
تومگو همه به جنگند و زصلح من چه آید تویکی نه ای هزاری توچراغ خود برافروز - مولانا
برای بلوغ و پیشرفت جامعه ی ما انقلاب درونی دربهسازی وبازبینی وبازپروری هویت و ساختار درونی و ابراز رفتار فرد فرد جامعه نیازاست.
ایرانیان باید بدانند چه کسی هستند و چه می خواهند وبه چه چشم اندازهایی باور دارند.؟
ایرانیان باید بتوانند درمقابل بحران ها چگونه خود را اداره کرده و حقوق خود و وجامعه و همنوعان خود را استیفا کنند.
قانون مداری و صیانت از کرامت انسان و پاسداری ازحقوق شهروندی و پیروی کردن از باورها و دگرگونی و بازسازی اخلاق زیستی و ظرافت و طهارت در رفتارگرایی و دوری ازشعارزدگی و توهم ، بایسته ترین نیازامروز جامعه ی متوقع ما است.
با توجه به کم توجهی دراخلاق گرایی و عمل به باورها و پندارهای نیک ، بی تردید به سونامی خودکشی بزرگ ودست جمعی نزدیک شده ایم که اگر این دگرگونی پیش نیاید دراین توفان سهمناک، ایرانی گری زیر خط بدسلیقگی و زشت پنداری بدرفتاری و سیه روزی ، گرفتار و نابود می شود .
انحرافات وخرافات و توهماتی که بر جان مردم تارتنیده است، مردم را از بضاعت واقع گرایی و درک درست بیرون آورده و جز شعار مطنطن هیچ برایشان نمانده است. وقت آن است که همه ی آحاد مردم دراین دگرگونی از شعار زدگی وخود زنی دست بردارند وبه سوی جامعه ی پیشرفته ومدنی حرکت کنند.
متاسفانه باتوجه به انتظارتی که درزیرساخت های فرهنگی و عقیدتی جامعه ی ما وجود دارد ؛ مردم ما درعمل به قانون بی نهایت قانون گریز وخودستیز ومتوقعند. این خود مداری وخود بخواب زدگی درحقیقت بذر تردید و مرگ ارزشها و عزت فرهنگی و اخلاق را در جامعه می پاشد و میوه ای جز تلخکامی ندارد که ازطاعون و وبا و سرطان خطرناک تراست.
این وظیفه ی ما معلمان. نخبگان ومهندسان فکری و فرهنگی است که برای بلوغ کشاندن جامعه ی خود هرچه زودتر پرده ی پندار را از دل وجان مردم برداریم. وبا آموزش هدفمند وپویا وهمگانی ، مردم را به حقوق خود و یکدیگرآگاه سازیم و آنها را به رفتارگرایی و توسعه سوق دهیم.
همه ی جوامع بامرگ تئوری های ناکارآمد دست وپنجه زدند وستیزه کردند.
ویکتور پلوین رمان نویس روسی در رمان ۲۰۰۸ خود، مدرن بودن را چنین تعریف می کند:
– قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند.
– کارکنان رشوه نگیرند.
– قُضات به تلفنهای سفارشی پاسخ ندهند و حق مردم ضعیف را نخورند.
– تاجران درآمد خود را به لندن نبرند.
– پلیس راهنمایی و رانندگی با حقوق خود راحت زندگی کنند؛ و...
ریشه فلسفی مدرن بودن در مدنیّت است. شخصِ مدرن به کسی که به او میگوید:
من شما را دوست ندارم، میگوید حقِ شماست که مرا دوست نداشته باشید؛ مگر قرار است همه مرا دوست داشته باشند.
شخصِ مدرن پرخاش نمیکند . بلکه تلاش میکند ریشههای جهل و نادانی طرف مقابل را کشف کند.
و کشف کند که چرا طرف مقابل آنقدر نادان است که چنین خرافاتی را باور دارد و برای باورهای غلطش اینگونه به تو پرخاش می کند.
شخصِ مدرن نه اجازه میدهد دیگری وارد حریم خصوصی او شود و نه در حریم خصوصی دیگران دخالت میکند.
اما یک ویژگی شخصِ مدرن بسیار تعیین کننده در جامعه مدنی و حکومت قانون است:
به محض اینکه پای خود را از منزل بیرون گذاشت ،در سطح جامعه برای تمامی شهروندان، حقوق انسانی قائل است.
تابحال دیده اید:
سرنشینان یک اتومبیل گران قیمت ، چگونه پوست میوه، دستمال کاغذی و فیلتر سیگار وپاکت زباله را به بیرون پرتاب میکنند؟
تا به حال دیده اید چند نفر آهسته با هم در عرض یک پیاده رو قدم می زنند و گپ میزنند و مانع عبور دیگر شهروندان میشوند؟
آیا تابه حال دیده اید پیاده روهای نزدیک به رستورانهای فستفود ساعت دوازده شب چگونه مملو از آشغال است؟
آیا تابه حال دیده اید رانندهای نه دوبله ! بلکه در ردیف سوم پارک کرده و ترافیک خیابان را مختل نموده باشد؟
اینها همه نشانه ی جامعه ای است که هنوز به بلوغ مدنی نرسیده. قانون در ان درست اجرا نمی شود.
جامعه ی ما باید آنقدر سطح سواد و مطالعه ودرک خود را بالا ببرد تا بتواند ازشر توهم وخرافات و از دست ستم خلاص شود.
برای رسیدن به این غایت وآرمان باید خود را دگرگون کنیم .انقلابی به وسعت درون خود . این تنها راه است.
که حضرت حق فرمود:
بی گمان سرنوشت هیچ قومی دگرگون نخواهد شد مگربا دگرگون کردن خویشتن./ سوره مبارکه رعد آیه یازدهم.
والی الله المصیر
حمیدرضا ابراهیم زاده
5 مهر1397
تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است.
- ۰۰/۰۱/۰۸
با سلام خدمت استاد ارجمند
در مقاله ارزشمندتون خود مداری را به عنوان یکی از عوامل مرگ فرهنگی و اخلاقی معرفی کردید
اگر خود مداری را نوعی خود خواهی در نظر بگیریم از تبعات آن می توان به قانون گریزی هم اشاره کرد همانطور که شما فرمودید
چنانچه بزرگان اخلاق گفته اند ریشه ی همه بی اخلاقی ها خود خواهی هست که خودش ریشه در حب نفس دارد
انسان خود خواه جهلش افزون تر ،حق به جانبی اش بیشترو قدرت تحقیرو ضایع نمودن حق در او بیشتر است
گویی بی اعتنایی به حقوق دیگران در او نهادینه می شود
او فقط خود و احتیاجات و امیال خود را می بیند و برای رسیدن به خواسته هایش هر کاری می کند تا آنجا که دیگر قادر به درک دیگران و رعایت حقوق آنها نیست
خود خواهی از منظر روانشناسی علل گوناگونی دارد. شاید مهمترین آن جهل و غفلتی باشد که همواره بر سر راه خرد ورزی چون شمشیری بران برافراشته شده تا آنجا که مانع گسترش خرد و تعقل در آدمی گشته و راه توسعه و مدرنیته را سد کرده است
سعدی علیه رحمه ابیات معروفی دارد :
بنی آدم اعضای یکدیگر اند
که در آفرینش زیک گوهر اند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
انسانی را که سعدی شایسته نام آدمیت نمی داند چه می توان نامید
انسانی که از محنت دیگران بی غم مانده
حال محنتی را در نظر بگیرید که خود او مسببش شده
یاد این آیه قران کریم افتادم
که دوزخیان را معرفی کرده
قلبی که با آن نمی اندیشند
چشمی که با آن حقایق را نمی بینند
گوشی که سخن حق را نمی شنوند
179 اعراف
قران این افراد را شایسته آدمیت ندانسته و در رده حیوان و بلکه پست از آن در نظر می گیرد
افرادی که در غفلت به سر می برند و در همین دنیا در دوزخ اعمال خود غوطه ور اند
گویی کور و کر اند و قدرت تعقل از آنها گرفته شده است
افرادی که به حقوق دیگران احترام نمی گذارند و حق ا الناس را رعایت نمی کنند
راننده ا ی را در نظر بگیرید که با تخلفش مشکل تردد ایجاد کرده یا فروشنده ای که در خیابان سد معبر کرده
با آنکه می بیند مردم در ناراحتی هستند وصدای دلخوری آنها رامی شنود اما انگار کور و کر است و چشم قلبش به تعبیر قرآ ن بسته شده
این همان ظلمی است که انسانی با خود رائی و خود خواهی خود در این دنیا به خود و به دیگران می کند
و آخرتش را تباه می سازد تا چند روزی از سر منفعت طلبی و خود خواهی در دنیا مثلا خوشتر زندگی کند
خدایا زنگار گمراهی را از قلبهای ما بزدا
لا اله الا
انت سبحانک
انی کنت من الضالمین
ن ف