دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

سب و نفرین

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۴۴ ب.ظ

بسم الله الرّحمن الرّحیم


سـب ونفـرین


«ولاتسبّوا الّذین یدعون من دون الله،فیسبوالله عدوابغیرعلم

کذلک زیّنالکل امّهٍ عملهم ثم الی ربّهم مرجعهم فینبّئُهم بماکانوایعملون

 سوره انعام آیه 108

 

  


در پیشگاه ذات اقدس ربوبی حتی نفرین کردن به کفار هم دارای محدودیت است. روش ارزشمند تبلیغ آئین شکوهمند اسلام دراینست که چاره را برای برون رفت از محدوده بحران و بن بست‌های سیاسی می‌گشاید و برای حفظ  و تکریم حریم مقدسات، مسلمان را از فحاشی و کینه توزی با وی در دعوت و یا برخورد برحذرمی‌دارد . چنانچه می‌دانیم نفس اهانت به مخاطب خود بخود برای گوینده اهانت‌زاست. زیراعملاً قوه کینه توزانه و دفاع دشمن را در اهانت به شما تقویت و باز میگذارد و او در سدد پرخاش برای دفاع از همان عقاید غلط برمی‌آید که شما را برای خنثی کردنش تحریک کرده است. بدیهی است که کفار هم عقایدشان را محترم می‌شمارند و در گفتگو و مناظره باید راه احترام را گشود و بالغ فکری و برخورد صحیح مخاطب را برانگیخت نباید ذهن نقاد و یا مخاطب و حتی دشمن را برآشفت سیره و سنت معصومین و کلام خدا راه را برای جذب حداکثری باز گذاشته است. در روایات هم در خصوص سب و نفرین و دشنام راهی فراخ نیست و ایشان همه شرایط را محدود کردند.

حتی از نبی مکرم اسلام نقل است که فرمود:

«لاتسبوا الشیطان وتعوذوا بالله من شره»(نهج الفصاحه حدیث2446 )

به شیطان دشنام ندهید بلکه از شر وی بخدا پناه ببرید .

و یا اینکه فرمود:«لاتسبواالدهر فان الله هوالدهر» (نهج الفصاحه حدیث2445)

 روزگار را دشنام مگوئید که خداوند همان روزگار است.

با مردم باید با زبان نرم و خوش و رفتارِ ارزشی سخن گفت دشمن سازی بسیار آسان است اما دوست ساختن بسیار مشکل.

البته این نکته با خود باختگی و طرح دوستی با مکاران کینه توز اشتباه نشود، بلکه مهندسی مدارا با دوست  و دوستی نابجا نسبت به هم تفاوتهای  بزرگی دارند .

بالطبع نگاه راقی و اندیشمندانه پیامبر رحمت در خصوص سبوب انسان سلیم‌الفکررا به اندیشه وا می‌دارد که در پرداختن به دشمنی‌ها دقت و ظرافت بیشتری بخرج دهیم خداوند در آیه 108 سوره انعام دشمن محرز را از شنیدن دشنام برحذر می‌دارد اگرخدا حقیقی ما، اگر پیامبر و وطن ما، اگر نمادهای ملی ما مقدسند: چرا با دشنام دادن به همه نداشته‌ها و اباطیل آنان، مقدساتمان را لگد مال میکنیم؟

قطعاً همه این فحاشیها علیه ما و مقدساتمان قابل تعمیم است. اسلام برای دشمنی کردن با اعدا هم صاحب برنامه است و راه را برای بازگشت شان باز می‌گذارد.

در واقعه کربلا امام شهدا حر را پذیرفت اگر به مادرش و عقاید تاریکش فحاشی می‌شد و به کرامت انسانی و حقوق شهروندیش توهین میشد، اوضاع برای جناب حر طور دیگری رقم می‌خورد. در هنر روابط عمومی اسلام حکمت‌های لطیف و ظریفی لحاظ شده است نادیده گرفته شده و یا کج سلیقگی برآن حاکم می‌شود. نوع گفتمان  موسی با فرعون را در سوره طه دقت فرمائید. فرعون با ابزار زور ، و همدستی قارون با ابزار زر و ثروت وهامان وبلعم  با  ابزار تزویر دینی  وریا .که هرکدام  خودشان   را خدای یگانه معرفی می‌کنند، وفرعون سر دمدار مدعی قدرت ، مردم را از پرستش خدایی دیگر برحذر می‌دارد بالطبع از او دشمن‌تر برای خدا و پیامبرش در آن مقطع وجود ندارد اما خداوند به موسی توصیه می‌کند که با فرعون به نرمی و لینت سخن بگوید و او را از زشتی عملش باز دارد:

«فقولا له قولا لینا لعله یتذکر اویخشی- طه44»

نگاه غالب مفسرین منجمله رازی این است که فرعون روزگاری موسی را بزرگ کرد و بر گردن   موسی حقی  نظیر حق پدری دارد .

اما نگاه دوم اینست که موسی را از مجادله و درگیری با نماد زور و ستم که برای خود هیمنه‌ای قهرآمیز دارد برحذرمی‌کند.

با مردم باید به اندازه درکشان سخن گفت این راز دعوت برای خداست.

بنابرین اگرموسی حتی با ید ‌بیضایش به گفتگوی نرم توصیه می‌شود این از ابتکارات سیاسی خداست. روح و جان انسان به نرمی متمایل و مأنوس است و هیچگاه با زبان خشونت نمی‌توان کسی را یا جامعه‌ای را از انحراف بیرون کشید، و ابزارشقاوت و اضطراب نمی‌تواند ایمان وعصاره باور قلبی را در هم بریزد.

شاید جسم سمیه در ظل آفتاب سوزان و زیرشکنجه دوام نیاورد اما آنچه را که در اعماق جانش رخنه کرده او را به مقاومت وا می‌دارد. لذا آگاهی بخشی و دعوت از راه گفتگو مهمتر ازغلبه با شمشیر وابزار نظامی است. خداوند به پیامبری که رحمة العالمین است میفرماید:

اگر اندکی سخت دلی کنی از اطرافت پراکنده می‌شوند پس با ایشان از در رحمت خدا و زبان نرم ‌وارد شو و بر ایشان استغفار کن و در کارها از ایشان مشاوره بگیر و...(آیه 159سوره آل عمران).

لطافت جهاد و هجرت به این نیست که هرگاه احساس قدرت کردیم بر دشمنان بتازیم بلکه آغاز همه درگیریها و طرح دعاوی را به مقدمه جذب و گفتگو و مدارا پیوند بزنیم .

برای هر دعوا جهاد مسلحانه و سیاست تکفیر و تفسیق و تحقیر را بکار نبریم برای اختلافات داخلی و کدورتها و کج سلیقگی‌های درونی همدیگر را ملحد و مکار خطاب نکنیم و ابزار تفرقه را به دست دشمنان ندهیم. همه فتنه‌ها از عدم تحمل و خود برتر بینی‌ها آغازمی‌شوند.

 اسلام قبل از دعوت به مبازه چند مرحله را در طرح و ترک دعاوی مطرح می‌کند: در سوره نحل آیه 125 میفرماید:

«ادع الی سبیل ربک باالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن ان ربک هواعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین » برای دعوت راه گفتگوی منطقی و حکیمانه و پند نیکو اولویت بر مجادله  و محاجه دارد. البته این بدان معنی نیست که راه برای دفاع کردن بسته باشد بلکه روش برتر و کم هزینه و ارزشی بیشتر منظوراست.

لعن ولعان

اما واژه لعن 32 بار در قرآن تکرار شده و همه آن خطاب‌ها مربوط به خدا علیه مبغوضین و مغضوبین است. ادعای ابلیس در مورد خود برتر بینی‌اش بخاطر اندک خردی است که خداوند به او سپرد و به خاطر همین اندک خرد عاریه‌ای مأمور به تکلیف برای سجده بر خرد قدسی و نورانیت عقل انسان شد. و این تمرد و اجتهاد در مقابل نص حکیم، خداوند را برآشفت و فرمود :

«وان علیکم لعنتی الی یوم الدین-(صاد-78 )»

چون خداوند مدبر و قاهر و غیور است به ابلیس با عتاب و لعن سخن می‌گوید و از این دست آیات برای شیاطین انسی هم بکار رفته البته مفهوم لعن در نگاه علما بیشتر«دورنگه داشتن » ترجمه شده است؛«فلعنة الله علی الکافرین- بقره89 »


و بحث غضب را بعد از این هشدارها بمیان می‌کشد. او خداست و مربی و مدبر جهان، و می‌داند و می‌تواند که چگونه به تربیت و تأدیب مخلوقاتش اقدام کند.

روایت است که فرمود

فان الله عزوجل یبغض للعان السباب طعان علی المومنین و الفاحش المتحش السائل المحلف و یحب الحی العفیف و المتعفف)

(امالی ص254)

  خداوند لعنت کننده، دشنام دهنده ، زخم زبان زننده به مومنان ، زشت گفتار و به زبان گدایی سمج را دشمن می دارد و با حیا و بردبار و عفیف و پارسا را دوست دارد

 واژه «سب» بمفهوم فحاشی و هتاکی و دشنام دادن است.که فقط همین یک مورد در آیه 108 سوره انعام وجود دارد و انسان را از آن نهی کرده است. همه همت خداوند به بازسازی و تربیت است نه به فرجام دردناک و عقاب، اولویت همیشه  با تشویق است اصلاً جریان تنبیه در مباحث آموزشی جزئی از امکانات و شیوه‌های ارزشی است و با شکنجه و عقاب با همه حدود و ثغورش که همه ما کم و بیش با آن آشناییم تفاوت اساسی دارد. لذا ذات احدیت بیش از اینکه جبار و متکبر و قهار باشد، مدیر و مدبر و لطیف و رحمان و رحیم است. و البته مبحث جلالی و جمالی بودن نامهای خدا خود وسعت عمیقی را در وقت و پژوهش میطلبد. که هیچکدام از این صفات با دیگری برای معرفی حق منافات نمی‌آورند بلکه در عرض یکدیگر مدبر را معرفی می‌کنند، منتقم بودن خدا نشان از رحمانیتش دارد چون لازم و ملزوم هم هستند.../.

و سپاس خدارا سزاست که جهان به تدبیرحکیمانه‌اش زنده و بالنده است .

 

حمیدرضاابراهیم زاده  18خرداد 1387 

 

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است . 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دوست نیست؟

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ق.ظ


پیرمرد با چشمان سبز و خمارش نگاهم کرد و پرسید: چند تا دوست داری؟

 گفتم: چرا تعداد بگویم ؟ ده الی بیست تا ...

پاسخ دادم: فقط چند تایی


 آهسته و به سختی برخاست و در حالی که سرش رابه علامت تعجب تکان می‌داد .


گفت: تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری، اما در مورد آنچه که می‌گویی خوب فکر کن، خیلی چیزها هست که تو نمی‌دانی!؛

دوست، فقط آن کسی نیست که به او سلام می‌کنی، دوست دستی است که تو را از تاریکی و نا امیدی بیرون می‌کشد، درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می‌نامی. آنها سعی دارند تو را به درون نا امیدی و تاریکی بکشانند.

دوست حقیقی کسی است که نمی‌تواند رهایت کند؛ صدائی است که نام تو را زنده نگه می‌دارد حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده‌اند.

اما بیشتر از همه دوست، قلبی مهربان و بردبار است. 

دیواری محکم و قوی در ژرفای قلب انسان‌ها. جایی که عمیق‌ترین عشق‌ها از آنجا می‌آید. پس به آنچه می‌گویم خوب فکر کن، زیرا تمام حرف‌هایم برخواسته از حقیقت است.


پسرم یک بار دیگر جواب بده. چند تا دوست داری؟

آنگاه در دیده‌ام نگریست و در انتظار پاسخم چشم به من دوخت و منتظر ماند.

از اعماق قلبم با لطافتی خاص گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی.

بهترین دوست کسی است که شانه‌هایش رابه تو می‌سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می‌کند و در غم‌ها تو را دلگرم می‌کند. کسی که اعتمادی را که به دنبالش هستی به تو می‌بخشد. وقتی مشکلی داری آن را حل می‌کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به تو گوش می‌سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی‌توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست.

چقدر خداوند بزرگ است. درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می‌دارد.

و تو نه علتش رامی دانی و نه اندازه‌اش را.

اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ  ﴿الشورى: ١٩﴾


بقول شاعر :


آسمان جــــــای عجیبیست نمی‌دانستم


عاشقی کــــــــار غریبیست نمی‌دانستم


عمر مدیــــــون نفس نیست نمی‌دانستم


عشق کار همه کس نیست نمی‌دانستم

                   هفتم  آبان 1389

                 حمیدرضا ابراهیم زاده


کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دوست

دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ




شاید هیچ زیبایی و دلخوشی در این دنیا و آن دنیا به اندازه‌ی داشتن دوست نباشد.


ذات ازلی باریتعالی هم نسبت به دوستان و محبانش ارادت و عشق می‌ورزد.

و این میراثی است که از جانب پروردگار عالمیان به آدمیان ودیعه نهاده شده است.

به پسندم خداوند چون خلا والدین و همسر و فرزند داشت.

برخود جذب دوست را روا گذاشت. و موجودی را پدید آورد و عاشقش شد که او را انسان نامید.

او را اشرف مخلوقات و زینت بخش کائنات پنداشت و زیباترین صورت را برایش ساخت و آسمان و ترازو را برای خوشایندش برافراشت و کتاب عاشقانه‌اش را برای او نگاشت تا دوستی را در حقش تمام و کمال گذاشته باشد.

و سرانجام او را جانشین خود خواند و او را بر همه‌ی فرشتگان و عباد و کائنات برتری داد.


در واقع میل به دوست داشتن در انسان میل و مهر ازلی است. و انسان نمی‌تواند بدون دوست حیات طیبه و زندگی شایسته‌ای داشته باشد. بی‌شک پهنه‌ی دوستی و زوایایش چنان وسیع است که انسان برای تکامل تمایلاتش به همه‌ی این زوایا نیازمند است.


و در روایات داریم هر کس به  پسند و دوست خود در آن دنیا محشور می‌شود. 


اعتبار و منزلت  دوست به اعتماد ما  نسبت به داشته‌ها و بایسته‌هایش منوط گشته است.


دوستی رازی است که جنس و طبقه و سن و نژاد نمی‌شناسد. بلکه طبع و درون را جذب میکند. همانگونه که در قانون فیزیک داریم خلا باعث جذب است. انسان دارای خلاهای فراوان عاطفی و عقلی است و تنها با دوست به عنوان پازل مناسب جذب شده و چیده می‌شود.


انتخاب دوست امری است که به راحتی نمی‌شود بر آن خط و نشان کشید زیرا به همان قانون جذب مرتبط است.

اما می‌شود ذائقه را طوری طراحی کرد که انتخاب بهتر را گزینش کنیم. انتخابی که کمترین آسیب و بهترین عواید را برایمان به ارمغان بیاورد. به طور اهم مجموعه‌ی خوشایندها و نیازهایمان به نسبت صلاحیت‌های قانون مدارانه،  انتخابات اصلح را پدید می‌آورد. بنابراین دوست نیازی است که باید بصورت کامل و سالم برآورده شود.

در مثلها داریم که:

دوست آن دانم که گیرد دست دوست   در پریشان حالی و درماندگی ...(سعدی)


دوستی اعم از تعاون و تعامل نیک است .

و افراط در این دوستی نیز منجربه عشق می‌شود
که شیفتگی و دلدادگی نیز از مفاهیم آن است.

تولی و تبری داشتن برای دوست نیز از اهم رفتارهای ما با دوست است. یعنی بخاطرش دوست بداریم و بخاطرش دشمن بداریم. که در فروعات دینی ما شیعیان امری لازم برای دوستی با خدا و انبیا و امامان و اولیا الله است.


در نهایت دوست را می‌توان عزیزترین و نزدیکترین شخص و عامل قلبی و روحی خود تلقی کنیم و برایش جایگاهی ارزشمند در ذهن و قلبمان باز کنیم بالتبع دوست یافتن آسان است اما دوست داشتن و دوست ماندن امری بسیار مهم و گران است. دوست را نمی‌شود به هیچ قیمتی فروخت. بلکه باید با وی تا اوج بیکران افروخت...

چنین است یاد یاران سروش

ندای فراغ یاران بدارند گوش

تو با رفتنت دلم را بردی ای دوست

که دیگر خموشم خموشم خموش


 


            تهران  -  حمیدرضا ابراهیم زاده

  1392/2/24  



کلیه حقوق برای مولف محفوظ است


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این بد ها

جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۵۵ ب.ظ

با سلام و ادب...

 

با توجه به حضور خانم ها و آقایان در فضاهای مشترک از جمله اجتماع و فضای مجازی در خصوص افراط و تفریط تبرج بانوان و مشکلات در پی توضیح دهید با سپاس

 

باسلام

صراحت آیات28 تا35 سوره احزاب برای زنان  امت پیامبر کاملا شفاف ومحرز است که نیاز به تعبیر وتفسیر ندارد

-   عدم جلب توجه بانوان  در پوشش وآرایش و یا معاشرت برای به طمع انداختن بیمار دلان در همه ی حوزه های  بصری. کلامی. سمعی.  معاشرت  در قرآن موکد است.

فاحشه آن نیست که فقط تن به زنا بیالاید.!

زنانی که با  استعمال بوی  عطر ومواد آرایشی  مشام بیمار دلان را خیره می کنند

ویا باآرایش بی جا در  صدد تجلی جلوه های  فیزیکی و خصوصی خود هستند

یا با لباسهای بدن نما و خصوصی و محرک سعی در جلب وگدایی نگاه دارند

 یا مواظب طرز حرف زدنشان نیستند

وباهر کلمه و شگردی  می خندند و مزاح می کنند ویا خیره می شوند

 ویا اختلاط بی موردی را با نامحرمان بوجود می آورند وبیمار دلان را   به  واکنش وسو استفاده وتوقعات بی جا از خود وهم جنس های خود وادار می کنند هم فاحشه محسوب میشوند .

زیرا فحشا را ترویج می دهند .

فحشا فقط  تماس بدنی نیست وزنای  جنسی  نیست!

ایجاد  وترویج هرنوع فساد اخلاقی. مالی. اعتقادی و...چه از طرف مرد وچه از طرف زن که باعث اضمحلال کرامت انسانی ومخدوش کردن هویت فاخر انسانی  شود فحشا محسوب می شود

- من یات منکن بفاحشة مبینه یضاعف لها العذاب ضعفین/30 احزاب

- شکنجه های خدا هم الزاما اخروی نیست. بعضا دنیوی است وغالبا معنوی است.

همواره غالب داغ ها روحی هستند ودرد ناک بودنشان به  حوزه های معنوی ما برمی گردند

غالب سلب شدن ها واز دست دادن ها درد ناک است.

درک نکردن لذت و ندانستن مزه ها و بوها وطعم ها ونفهمیدن قاعده ها  وعدم درک خوبی ها  وزیبایی ها  وبالاخص جاهل ماندن وگمراهی  بسیار درد ناک است

-جهل  وظلمت  یعنی عدم درک وعدم فهم واطلاع. از پدیده ها .

جهل مرکب وظلمات جاویدان تلخ ترین نوع تنبیه است.

- داغ ازدست دادن والدین وهمسر واقوام وفرزندان وعزیزان  بمراتب  سوزان تر از داغ یک تکه ذغال سرخ شده درکف دست ماست. آن که بردل جاودان می ماند واین لکه اش تا هفته ای برطرف می شود.

 یک سیلی دردناک تر است یا از دست دادن آبرو؟

- آیا ازدست دادن وسوختن بخشی از بدن دردناک تراست یا از دست داد جگر گوشه هایمان؟؟؟

بسیاری از عذاب ها معنوی وروحی هستند که داغ آن التیام پذیر نبوده وبلکه توقع برآن است که ای کاش ما می مردیم وآن صحنه یا درد را حس نمی کردیم.


نمی توان و نباید بر فواحش تاکید کرد بلکه باید بر رفع ومحو آن کوشید.


پیامبر اسلام فرمود: «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْ‏ءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّی‏ یَرْکَبَهُ»

  هرکه عمل بدی را شایع کند، چون عامل آن است و هرکه مؤمنی را به کاری عیب کند، نمیرد تا مرتکب آن شود.

(نهج الفصاحة، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(ص)، ص 775)

 

3آبان 94

حمیدرضا ابراهیم زاده

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر برای مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تفاوت تشیع علوی وصفوی

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ق.ظ

بنام حضرت سلام که هست بهترین کلید هرکلام

با نگاهی گذرا بر سیر تاریخی سازمان تشیع درمی یابیم که تشیع؛ روش. منهاج و شریعت و یا طریقه  و مسلکی روشن و پویا است.

برخلاف اینکه  منتقدین تشیع آن را رفض و انحراف وابداع می پندارند،شالوده ی تشیع  اینگونه نیست.

زیرا سازمان بدوی تشکیلات حکومت اسلامی نیازمند پشتگاه عظیمی از ذخایر علمی. فرهنگی و اجتماعی وفقهی وقرآنی است. به هرروی  مبانی تفکر شیعی مسلمات بدیهی مشترکی همچون توحید و نبوت وکتاب خدا وسیره رسول خدا ست.

اما تلاشهای مذبوحانه ای هم در حواشی کلام  و دانش کلامی بوجود آمد و انشقاقها و انفکاک هایی در ساختار سلایق رفتار و آرمان رفتارهای حکومتی حکام اسلام بوجود آمد  

وجود نازنین ائمه ی اطهار با پشتوانه ی بصیرت نافذ و قرآن ناطق بودنشان باعث توفق  علمی و عملی بسیاری در هدایت پیروان  و چگونگی رهبری حکومت اسلامی گردید.

به هرروی،  شاکله ظاهری فرمانروایی اسلام بدست غیر شیعیان اداره شد و هزار ماه حکومت امویان وسالیان سال حکومت عباسیان نفوذ  خود را برای رهبری جاویدان حکومت  در دنیای اسلام  توسط دولت های غیر شیعی  بنا نهادند.

شیعیان در دوران اختناق، مورد هتک وآزار واقع می شدند و وائمه معصومین در محاق.

بااین وجود امامان معصوم باذکاوت قدسی خویش به تربیت شاگردان خدوم وتاثیرگذار بر دنیای اسلام همت گماشتند وبنیاد معرفت عقلی ونقلی متقنی را درحوزه ی تشیع علوی بنا نهادند و در روح وجان حرکت اسلامی ، حیات را می دمیدند که تاثیرآن نیز هنوز محرز ومتعالی است

 تشیع درایران

در عهد صفویه با فروپاشی  حکومت جائر عباسی  و دولتهای سنی مذهب وتمرکز جمعیتی و نمو علمای شیعی وقیامهای پی درپی شیعیان  وپیروزی های علویان درمازندران و سراسر ایران که باعث اقتدارنسبی شیعیان  گردید ،حکومت شیعی با ساختار صفوی تاسیس شد .

و قیصر پاپیسم ناشی از فشار محیطی با توجه به خاستگاه جامعوی در آن مقطع از تاریخ بوجود آمد وحکومت ازنوع  پادشاه روحانی اراستیانیسم  یا دین دولتی  تشکیل گردید.

برای  تقویت بنیه ی این نوع ازحکومت، نیاز به مقدس سازی حکومت در ذهن مردم و رعایا بود بنابراین عقده های وامانده درگلو.اخبار ضعیف وکذب وهرچه که بتواند پایگاه این نوع حکومت را تقویت کند  مورد استقبال علما وحکمای وقت قرار گرفت.

نفوذ علمای شیعی  دردستگاه ونفوذ دستگاه حکومتی درعلما خود بخود استقلال پایگاه علوم دینی  وعلمای دین را برهم زد.

وازاین رو بسیاری از پدیده های نامانوس همانند؛  جعل تاریخ و تاریخ سازی. تفاسیر  ضعیف و شاذ. جمع آوری واقبال احادیث و روایات غالیانه و مشکل دار و درنهایت تالیف کتابهایی که بعدها می توانست منابع و پشتوانه فقهی  ویا حکمی باشد رخ داد.

کمی بعدازتشکیل حکومت صفویه .پادشاهی صفویان با روح دیانت و علمای روحانی  وتحصیلکرده های دینی فاصله گرفت .  وگروهی از علما و ادبای آن زمان مطیع و فرمانبردار اوامر ملوکانه ی شاهان صفویه گردیدند.

میگساری وشاهد بازی وحتا استعمال افیون  در دربار وتوسط شخص شاه معمول شد وعلمای درباری برای تطهیر خبط شاه ، جعلیات خود را  از بساط جادوی بیان وکلام رو می کردند .

پایه های اجرای احکام فقهی دراین حکومت برمحور ذوق وشوق وخوشایند اوامر ملوکانه ی حضرات شاهان صفویه استوار می شد.

طبیعی است که تناقضات در رفتار وآیین وفرهنگ شیعی  فراوان شد  و دنیا گرایی وحیوانیت خواهی برمکتب تشیع صفوی شکل گرفت.

برای آنان همه چیزآخرت وهمه چیز دنیا، بر گرد  محور تلذذ جسمانی وکالبدی می چرخید.

مسخ افکار عمومی. رواج ادعیه های تقلبی. رواج علوم غریبه. رواج ادبیات جدید و اشعار ومراثی  قهرآمیز وکتابها . احادیث . سخنرانی ها و احکام و... کاملا بر وفق مراد حجابی به نام تشکیل  وتقویت حکومت شیعی پای ریزی می شد وبالتبع خفقان عمیقی برای منتقدین وجود داشت.

همه چیز برای وفدای  تقویت حکومت  صفوی  وحکومت صفویه نماینده تشیع.

بنابراین همه ی تشکیلات  تشیع نمادی برای ماندن می شد

واستفاده ی ابزاری از معصومین وحوزه های عاشورا وروایات و... شکل پذیرفت. و عصبیت خواهی  وتعصب درمردم نهادینه شد ومردم نیز پذیرفتند برای استیلای تشیع برکفر والحاد ، نیازمند بردباری و اطاعت از حکام هستند  و حکام نیز باپشتوانه ی تعصبات  وشور وحرارت مذهبی مردم  ، اقدام به  تحدید  ودشمن سازی کردند  و درنگاه نخست ، مذهب سنی را دشمن شیعه انگاشتند تا بتواند مانا  ونیرومند ومقدس بماند و مردم برای  مقابله با دشمن سنی و فرار از یوغ حکومت های جائر سنی باید به همین حکومت کاملا علیه السلامی صفوی ، پایبند ومعتقد شوند. تا حفظ حکومت برایشان از حفظ جان واجب تر شود.

علی رغم همه این انحرافات صریح شاهان صفویه و علمای درباری  وتضییقات در حکومت صفوی مردم  و یا عوام الناس  بخاطر همان بافت تعصبی ، حکام صفوی را ظل الله می پنداشتند و خروج از امر شاه را کفر تلقی کردند.

سبک زندگی مردم دچار تغییرات اساسی گردید. ارزش و واحد پول و به تبع آن سبک و سیاق زندگی مردم ، شمایل، لباسها و آرایش چهرها هم دراین عصر با انقلاب صفویه تغییر کرد .

 و اساسا انقلاب صفویان دگرگونی های های شگرفی را در حوزه ی جهان بینی و رفتار حکومتی  پدید آورد. که اکنون نیز برخی از تاثیرات این انقلاب را در پندارهای شیعی مردم این عصر محرز است.

درصورتیکه تشیع راستین علوی ، دین را درخدمت مردم ودرجهت رفاه و امنیت آنان می داند .

حقوق مردم. حق الناس . حقوق بشر امتیازات ویژه ی  خودرادر پیشگاه ولایت امر داشته و ازنگاه امام متقین ، حکومت بدون پاسداشت کرامت انسان  بی ارزش است. و منصب حکومتی از آب بینی بز ولنگ کفش پاره هم کمتر می ارزد .

از نگاه ایشان اگر خلخال پای زن یهودی در جای دور دست  سیطره ی حکومتی اش مورد دستبرد قرار بگیرد حاکم اسلامی موظف به حق جویی واحقاق حق برای  او و همه  ی مردم است.

نه مذهب ونه جنس ونه طبقه ی اجتماعی برای علی درجه بندی نداشت

درجه بندی برای شهروند جرم بود. اگرکسی درجه ای برای شهروندی اش می طلبید با ذغال گداخته تادیب می شد.

علی(ع) امام ادب وکمال  ومرام قدسی بود.

ادب علی  ادب عشق  وادب  خدمت بود.

ادب علی مرام علی بود.

ادب علی درکلام علی مشخص است. کلام علی نام و اسلام علی است  .

نهج البلاغه ی علی مرامنامه ی راستین تشیع علوی است.

  اساسنامه تشکیلاتی حکومت علی درنامه  به مالک اشتر تبیین شده است.

انقلاب علی هنوزهم درمحاق وخفقان است و هرکه می خواهد ازحدود وآرمانهایش مطلع باشد  یک سفر به شهر بزرگ  نهج البلاغه برود وحکومت علی را درآنجا ببیند.

حکومت علی نهاد وموسسه نبود ونیست.

تشیع یک حرکت است نه یک نهاد وموسسه !  ورفض وطرد کننده ی هرنوع  فاسد ومنحرف، هرچند که شیعه باشد؟!


نتیجه تصویری برای صفویان

 

والی الله المصیر

18تیر1394

حمیدرضا ابراهیم زاده



تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

وسوسه

پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۵ ق.ظ


با سلام و ادب استاد ابراهیم زاده با توجه به موضوع و تشریح فوق العاده شمادر میوه ممنوعه توضیح دهید

وسوسه در دل انسان (الذی یوسوس فی صدور الناس)توسط شیطان چگونه انجام می شود و شیطان از چه عواملی در ذهن انسان سو استفاده می کند و قران در این زمینه روی کدام تکیه بیشتر دارد ؟

 

باسلام

یکی از  جنبه های بشری بخش کالبدی بشر ونیازمندی های  تابع آن است

ازاین منظر ابلیس با توجه به هوش ودرایتی که  داشت والبته به همین سبب مامور به تکلیف سجده برآدم شد از نص وحکم وامرربانی ابا ورزید وبه اجتهادخود مبنی بر فهم ودرک چیستی و تسافل بشر اجتهاد کرد. با توجه به رصدی که ابلیس از آدم داشت پیش بینی هایی هم داشت که حتی فرشتگان هم بااو هم نظر بودند.

اما خداوند جنبه دیگر وجود آدمی را با روح خود آفریده بود وفرمود چیزهایی هست که من می دانم وشما نمی دانید

ازاین منظر همواره اجتهاد در برابر نص کفر آمیز وفساد آور بوده است.

پرداختن به حواشی واجتهادات ودوری وابا از نص باعث انحراف وفساد است

اهل خرد وقرآن پژوهان می دانند که بسیاری از تاویلات وتفسیرهای مربوط به قرآن در تعارض با نص حکیم است.

 درکتاب604 صفحه ای قرآن کریم ، میلیونها صفحه شرح برآن وجود دارد که اغلب آنها  کهنه و گمراه کننده  اند که   اجتهادات کالبدی مولفین درآن درج شده است.

اصالت کالبدی بشر دارای مطالبات و توقعات کامجویانه در حوزه ی غرایز سفلا شامل خشم. شهوت .خونریزی. زیاده خواهی و ددمنشی است و درصورت توسعه و تکامل مدنی بشر، نیازهای التذاذ خواهانه اش را از مجاری توسعه یافته تری همانند  شهرت طلبی. انحصار طلبی. ریاکاری.احترام خواهی ودروغ ... مطالبه می کنند

وجناب ابلیس هم انسان راازاین حیث مورد رصد وکنکاش  خودش قرار داده است و با توجه به توقعات کالبدی انسان  اورا راهنمائی می کند تا به لذت های مورد نظرش دست یابد. این راهنمایی ونجوا  "وسوسه " است که در تضاد باالهام غیبی الهی قرار دارد

وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ – انعام121

از این روشیطان  به پیروانش  راهنمایی ها ونجواهایی دارد وامدادهایی به سربازان جنی وانسی خود می رساند تا به او اعتمادواعتقاد راسخ تری پیدانند. .طعم گناه را برایشان لذیذ و شیرین می کند.تاازهمین تسافل وعقب ماندگی  به شیطان وابسته بمانند. زیرکی ابلیس همین است که به بخش کالبدی بشر التفات دارد وانسان توسعه نیافته اسیر خاک وکالبدش است.

وازاین سو خداوند نیز  به پیروانش  راهنمایی ها والهاماتی دارد وبرای آنها امدادهایی از غیب می رساند تا بر باورهایشان پایدار بمانند. طعم پرستش وبندگی را درکامشان شیرین می کندو  فهم ودرک آنها را بانور خویش متعالی می کند.وبه زیور پارسایی وذکاوت آرایششان می بخشد وخود آموزگاری پارسایان را به عهده می گیرد....

 

 انسانهای تکامل یافته ی  عصر مهدوی یا همان عصر رجعت کبری   می توانند شیطان را باچشم ببینند

تقابل شیطان به عنوان سرکرده بدی ها وامام عصر به عنوان رهبر نیکی ها محرز است.

دوجناح متضاد نبرد سرنوشت سازی را رقم خواهند زد که در نهایت موعود جهانی پیروز این نبرد خواهد بود.

قرآن کریم دراین  باره برای تکامل ورستگاری  انسانها راهکارها والهامات زیادی رااشاره کرده است وپیوسته اهل خرد را به تدبر وتفکر دراین کتاب ارزشمند فرا خوانده است.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

9اسفند1394


تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تکه های آینه

يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ق.ظ

هوالعزیز

دلم شکسته است و سرم نیز

کنار نرخ ارزانم

شکسته های مرا نمی خرند

به فی لرزانم

نمی خرند شکسته را

که دارد بهای بی مقدار....

شنیده ام که دربازار

یکی است که می خرد

شکسته را به قیمت بسیار....

من از بهای بخس ابا ندارم

ولی

شرم دارم ز تکه های  دلم

که تکه ها به آئین آینه

می دهد نشان.

نشانی دقیق

 حضرت ستار مهربان

من ازتقاص وآه نشانه های شکسته می ترسم

که می  شکاند

 بساط جباران

ومی تکاند

عرش کبریایی را...

من از گواه

تکه تکه  آیه های

 این آینه  دانستم

که می دهد

 شهادت ازمهابت

حضرت باران

وازپناه شاه

که  با آه

درچاه

جاه

وقیمت یافت...


13مهر1395

حمیدرضاابراهیم زاده

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بردگی کودکان

جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ

کودکانمان امانت خدا و دوران ، به ما هستند . باید روش تربیتی ریسک ناپذیری را درباره موفقیت زندگی وعزت وسلامتی وصلابتشان اتخاذ کرد

  همه کودکان جهان و وطن فرزندان و برادران  و خواهران، و بلکه آینده  و آرمان های ما  هستند. ومادرقبال آینده ی آنها  مسئولیم.

کودکان  نسل اکنون به شدت در حال برده شدن و اسارت هستند

برده ی برنامه ریزی نرم و جذاب ولی بسیار خطرناک مهندسان فکری و سیاست گزاران حوزه فرهنگ و سیاست و اقتصاد دنیا هستند که از هر حربه ای برای استثمار بهره می برند

نقش صنایع دیجیتالی برای قطع دست والدین و یا فرهنگ اصیل واعتقادات و ازهمه مهمتر سنت های بنیادین فکر وعقیده بر ما روشن است

نقشی که درآن کودکان  به سبک مهندسان تربیت می شوند وهیچ سنخیتی با آموزه های ملی و مذهبی خود ووالدینشان ندارند

جنگ ها. نزاع هایی که درخانه ها رخ می دهد ونا بهنجاری هایی که در جامعه به عنوان انفجار اخلاق می بینیم محصول این بردگی  و جنگ نا برابر است

همه ی حکام  ورهبران مذهبی ادیان ودولتهای مسیحی. مسلمان. زرتشتی . یهودی وادیان الهی موظف هستند تا از کودکان بعنوان سرمایه ی جامعه به خوبی مراقبت ومحافظت کنند

و آموزه های بومی. دینی و ارزشها وکرامت انسانی را با ظرافت ودقت به آنها منتقل کنند.

درایران  حکومت ودولت  در حوزه ی آموزش وپرورش. آموزش عالی وصدا وسیما بیشترین نقش را در تربیت مردم دارند

رسانه های دیجیتالی  اهدایی مهندسان فرصت طلب الزاما دست پرورده  ذهن جائرین اقتصادی نیستند. بلکه دقیقا از سوی ابلیس به  آنها ابلاغ والهام می شود. تا برای استثمار نسل ها وملت ها از آن حربه ها بهره وری کنند.

هیچ آیینی درصدد مخدوش کردن هویت انسان وکرامت انسان نیست. همه ی این خطاها از  الهامات شیطانی است. که به راحتی به سربازانشان در غالب منفعت طلبی وتوقعات  فربه ونا بهنجار ابلاغ وتوصیه می شود.

همه ما موظفیم هرچه درتوان داریم. در هرآیین و ملیتی که هستیم  کودکانمان را از بردگی موهن فکر وعقیده برهانیم.

زمان چه زود دیر می شود وکودکانمان به سرعت درحال پیر شدن هستند

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

21آبان95

 

Children are  trust God and periods to us. we should  adopt a serious  risk aducative approch on their success of life and dignity and healthy and strength.

All children of the world and country are  our sisters and brothers and children  and  so they are our ideals and future and we are responsible for their future life.

The present generation of children are severly exposed to captured enslaved.

Slaves of soft and attractive planning but very dangerous of engineers of thought and policymakers of the world economy and policy and culture area who will benefit from any act of explotation.

The role of digital industry is clear to us to cut off the hands of parents or genuine culture of beliefs and above all is  fundamental traditions of thought and belief .

A role in which children are trained engineers style and dosnt compatible with any their religious and national teaching s and their parents.

wars ,conflicts that occurs in homes  and anomalies that we see in society as moral blast are the product of this slavery and unequal war.

all rulers and pious leaders of all religions and Christian states, Muslim, Zoroastrianism, Jewish valley of the children of God are obligated to care for and protect society as investment community.

In Iran, the state  and government in the field of education, higher education, television and radio have the most important role in educating people.

Digital media donated by opportunistic engineers are not necessarily trained mind of bullies or unreasonable people.

No ritual intended to defaced the personality of humanbeing and human dignity. All of these mistakes are diabolical inspiration that easily communicated and recommended to their soldiers in the form of vested interests and fat and abnormal expectations.

In every religion and nationality all of us have a responsibility to do everything in our power in order to rescue our children from the slavery of derogatory thought and belief.

How fast time is late and our children are aging rapidly.

And all appeals to God

Hamid Reza Ebrahimzadeh.

11nov2016


تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این مقاله دزدها

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۰ ق.ظ

 

این مقاله دزدها

 

مدتی است که من هم مورد تهاجم این ادب دوستان ماهرالسرقه واقع شده‌ام. که بعضا حتی حق استاد و شاگردی را هم رعایت نمی‌کنند. پدیده‌ی کپی پست باعث شد که رفقا فراموششان شود حتی یکبار متن را از رو بخوانند و سوتی‌هایش را جمع کنند.

 مانده‌ام صنعت کپی پست را تهدید اعلام کنم یا فرصت؟!

  ازاون به بعد به دو دلیل گفتم که تحقیق وپایان نامه ها رااول دستنویس ببینم.

 مخصوصا   باید پور پوزال ها را با مداد بنویسند! بعدش هم  فیش ها را ببینم . بعد  تایپ شده اش .

 دلیل اول :

فهمیدن مطلب ویاعنوان تحقیق وتز  بصورت اجباری . ولو اینکه کار از خودشان نباشد. اما خواندن ونوشتنش می تواند ذره ای  درک مطلب در ذهن و مخیله ی شان رسوب کند

 دلیل دوم :

 خط شان از خرچنگ قورباغه ای در بیاید وبالاخره رسم الخط منقرض نشود.حتی گفتم  یک ارفاق و چشم داشتی هم به خط خوش شما دارم.

خلاصه اینکه صنعت کپی پست ، اسباب دغدغه و درد سری برای ما شد

 اولین بار اواسط سال 1389 متوجه شدت بحران شده بودم. قبلا فکر می‌کردم نمودار فرزانگی چقدر رشد خوبی داشته، مخصوصا خوش به حالم که با دانشجویان فرهیخته و اهل تحقیقی روبرو هستم. البته هنوز هم بد گمان نیستم.

 یکی ازهمکلاسی ها ( شاگردان ) بنا به تکلیف متن تحقیق و کنفرانسش را برایم می‌خواند و همه‌ی اهالی کلاس به دقت گوش می‌کردند. یک سطر اول مقاله‌اش توضیح درباره‌ی زحماتش برای تهیه مقاله و اهمیت مقاله بود.

 اما از سطر دوم متوجه شباهت‌های عمیق جمله پردازی خودم و این مقاله شدم و کمی بعد کاشف بعمل آمد دقیقا این مقاله از خودم است. و طرف با گردنی افراشته دارد متاع خودم را به خودم قالب می‌کند.

 گفتم: چند لحظه نخوانید سوال دارم.

 خواجه ی  بد شانس ما  فکر کرد باید دفاعیه داشته باشد.

 گفت: ولی استاد دفاع را باید به من وقت بدهید.

 گفتم: نیازی نیست.

 فعلا ازحیثیت خودت دفاع کن . نمی خواهد از عنوان کنفرانس دفاعیه را بیاندازی.

 سوال: این مقاله را کی نوشتید؟

 گفت: از یکماه پیش به اتفاق این آقا واون خانم سه نفری نوشتیم.

 گفتم: یعنی مشارکتی دست به همچین ابتکاری زدید؟

 گفت: بله استاد. هرکدام ما یک سرفصل را بصورت تخصصی تعقیب کردیم .

 گفتم: عجب! پس چرا جای ویرگول‌ها و مکث‌ها را جدای از غلط‌های افتضاح روخوانی به دقت  ادا نمی‌کنی؟

گفت : آقا هول شدم .

گفتم: حماسه‌ای به این بزرگی را رقم زدی هول نشدی اما روی روخوانی رو نداری؟

 گفت: استاد متوجه منظورتان نمی‌شوم.

 گفتم : شهود و همکارانتان بفرمایند جلوی سن. همکاران یا مباشران و عوامل جرم، فاتحانه و با غرور جلوی انظار ایستادند.

 و گفتم: حضار شماهیئت منصفه!. آقایان و خانم‌ها، من این آقا و این دو نفر را متهم می‌کنم.

 الف: به جرم سرقت عمد از یک مقاله‌ی کاملا تخصصی.

 ب: فریب و تشویش اذهان عمومی.

 ج: تقلب و تخلف برای دریافت نمره و اعتبار.

 د:وقت کشی و هتک جلسه.

 ه: ضرب و جرح و تجاوز به عنف در واژه‌های اساسی جمله‌های مقاله.

 و: توطئه برای براندازی امنیت  تولید علم و حریم کلاس و جلسه و تخطئه و توهین به شعور استاد و جلسه و تخریب چهره‌ی مظلوم و خدوم پژوهشگری.

 ز: اصرار بر پیجویی جرم و مشارکت در بزه‌ی انتسابی.

 و...

 صدای نهیفی از حلقوم عامل اجرایی جرم در آمد و گفت: آقا به... ما خودمون نوشتیم.

 گفتم: یک جرم دیگر هم به اتهامات شما اضافه شد.

 ح: قسم دروغ و توهین به کتاب مقدس.

 مباشر مونث با سلاح اشکهایش دنبال مصلحت طلبی رفت و گفت: آقا من فقط تایپ و ویرایشش کردم.

 گفتم: خموش، تا به جرمت اضافه نشده. شما تایپ و یرایش شده‌اش را برداشته‌اید و...

 گفت : چشم آقا. و کلاس درس حالت جلسه دادگاه بخود گرفت.

 گفتم: من صفحه‌ی بعد را برایتان می‌خوانم شما هم این صفحه همراهتان را بگذارید روی صفحه‌ی مانیتور.  و از روی متنم در فولدر لپ تاپ چند خط را خواندم. و صدای همهمه پیچید.

 گفتم : ادامه بدهم؟

 متهمان با گونه‌های رنگ پریده و چشمان سرخشان گفتند: نه استاد.

 گفتم :اقلا تحلیلی از خودتان می‌نوشتید و حتی زرنگی می کردید و در حمله به سایت مربوطه به نام مولف دقت بیشتری می‌کردید که جلوی قاضی معلق بازی نمیشد!!

 صدا از در و دیوار در آمد اما صدای هیچکدام از حضار و متهمان به اختلاس مقاله‌ی 20صفحه‌ای نیامد. و گفتم: بفرمائید. فقط بخاطر اینکه باعث شدید این مقاله دوباره توی ذهنم مروربشه حذفتون نمی‌کنم.

  اما یک فرصت برای شما می گذارم:

 باید  با رویکرد آسیب شناسی تولید علم، موضوع علل تقلب و تخلف در مقالات و پایان نامه‌های دانشجویی، تحقیق مفصلی را انجام دهید.

 ظریفی از ته کلاس گفت: آقا شما در این رابطه مطلب و مقاله‌ای دارید؟

 گفتم: تا حالا خیر. اما این دفعه منتظر می مانم تا از تحقیق سروران بهره‌برداری کنم...

 وقتی که پای احضار نفرات بعد برای ارائه مقاله آمد، کلهم اجمعین  درخواست استمهال کردند.

 گفتم: شما هم؟..

 (اینجا بود که کشف کردم یک دلیل جدیدتری  به علت وحشت دانشجویان عزیز از من اضافه شد. و همچون اتهام به سنگدلی و نداشتن احساس و... خاطر عزیز دانشجویان را از بنده مکدر ساخته است...

 متأسفانه این روند برای تخریب چهره‌ی تحقیق و پژوهشگری ادامه دارد.

 غالب انگیزه های سرقت‌های ادبی و علمی و پژوهشی  کمر همت را برای شکستن کمر تولید علم  نشانه رفته و بصورت یک عرف و هنجاری معروف  نهادینه شده، و در حال  تبدیل به فرهنگ سازمانی است .

 حتی گاه اعتنایی هم به مولف نمی‌شود. به راحتی فیلم نامه و شعر و مقاله و رساله‌هایی که با دود چراغ و عرق جبین گردآوری شده‌اند، کپی پست شده و بلافاصله هر ابوجهلی، فرهیخته و فرزانه و ابو فضل محسوب می‌شود. و تمام زحمات مولف و صاحب اثر بر باد می‌رود.

 اما امروز یک  مطلب سه خطی برای صفحه ی مجازی ام نوشته بودم دقیقا 27 دقیقه‌ی بعد درصفحه ی بازدید عمومی دیدم همان مطلب توسط یکی از اهالی پیج شده. بدون هیچ کم وکاستی.

 بصورت گلایه نوشتم: دوست عزیز چرا منبعش را ننوشتید؟

گفت: من این متن را از منبعش گرفتم البته بای منبعش را هم نگذاشته بود.

 گفتم: کمتر از نیم ساعت پیش من این اثر را زائیدم شما 18 دقیقه بعدش آنرا پسندیدی و برای خودت عقد کردی!.

 گفت: من ازمصاحبت و دوستی با شما خیلی خوشوقتم...

 یعنی اینکه رفاقت برای همین وقت‌هاست دیگه!!

 جالب اینجاست اسمم را به یاد نمی‌آورد!!

 بگذریم

 با این اوصاف من این بساط را کجای دلم بگذارم که این قدر حرص نخورم.

 رفقا، بزرگواران، ایها الناس باور کنید گزش این دزدی کم از آن نیش دله دزدی‌ها ندارد.

 لااقل یه جایی بنویسید منبعش از کجاست. تا شأن و احترام مولف هم حفظ شود. گرچه خیلی خوشحالم که متاعم بدرد دزدیدن می‌خورد. که از همین جا بخاطر توجهشان به موضوعات و مطالب نهایت سپاس و قدردانی را دارم.

 موضوع بعدی سبک گویش و نوشتن بر اساس واژه‌ گزینی های خودم است. که هیچ مخالفتی با آن ندارم. حتی خوشحال هم می‌شوم که دوستان لطف دارند و به این سبک می‌نویسند و حرف می‌زنند.

 

ضمن اینکه باعث پیدایش همفکران و همگرایانی نو نیز خواهد شد.بنابراین از این طبقه‌ی منصف نیز نهایت سپاسگذاری را دارم.

 

                         حمید رضا ابراهیم زاده

 

       تهران  1392/1/28

 

 

 

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

لحاف پاییز

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۴ ق.ظ

لحاف پاییز






با نغمه‌ی محزون عند لیبان ! نه

با بانگ یاهوی سرگردان   !  نه

با نوحه‌ی بوف   حیران    ! نه

با نوای شباهنگ شادمان  !  نه

با غریو دژخیمانه‌ی هزاران کلاغ

بر فراز بستر مرغزار هزار باغ

برخواستم از زلال سبوی شب

به آغوش نمناک صبح وصال

لحاف زرد پائیز گسترده است

بر کرسی دشت ابد

 

هر گوشه‌اش کرشمه‌ای است

بر جمال رخسار وصال

این طرف شاهینی بر تک درخت عریان

نظاره می کند

رسوائی هوسناک  سعی یک شغال

آن طرف شیری خفته با چشمان باز

می‌گسارد غمزه بر

تفریح خرامان غزال....

سوی دیگرغوکی برجهید

بر سر نیلوفر دلبسته فال

شبنم صبح ازل هم می چکد

از قضای جست غوکان کمال

سمت دیگر بال می شوید

زنجره در نهر آب

برکه را آرامشی افتاد از طُهر خیال

در کنارم بید مجنون می سرود

یک ترانه در افق گاه صبا

باد بود و بید بود و من بی ملال

آن طرف تربوریا پوش ازل

بیت های یک غزل را با نوای طف سرود

این طرف تر زمزم مست نگاه چشمه بود

چشم بود و چشم بود و چشمه‌های بی زوال

 

 حمیدرضاابراهیم زاده 27/8/1392

 

 

تمامی حقوق نشر برای مولف محفوظ است.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده