بررسی آزادی از دیدگاه لیبرالیسم غرب و تفکراسلامی
الحمد للهِ الّذی جَعل الحَمد مِفتاحاً لِذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه والعظمته
پیرامون مبحث آزادی از دیدگاه قرآن و اسلام، توجه به آیه 157سوره اعراف ضروری است:
«الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ
الأمّیّ الّذی یجدونه مکتوباً عند هم فی التّورات و الإنجیل یأ مرهم
بالمعروف و ینهاهم عن المنکر ویُحلُّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث ویضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی کانت علیهم فالّذین ءامنوا به و عزَّروهُ و نصروه و اتّبعوا النّور الّذی أُنزل معه اُولئک هم المفلحون»
با
توجه به موقعیت ویژه زمانی و استراتژی حکومت اسلامی، در بحران جنگ روانی
دشمنان علیه اسلام این آیه خطاب به پیامبر وحی شد که: شما به دست وپای مردم
نپیچید و راه را برای فکر و جریان ایمان باز کنید، و این موضوع را به
پیامبر یاد آوری میکند، به امتش بگویید: من برای شما خبائث
را اعم از خوردن و آشامیدن و زندگی اجتماعی، حرام کردم. و بر شما پاکیزگی
را اعم از خوردن و آشامیدن و زندگی اجتماعی، حرام کردم. و بر شما پاکیزگی
را اعم از خوردن و آشامیدن و زندگی اجتماعی حلال کردم و در پایان آیه از فلاحت اشخاص و امتهایی که پیروی از راه نور کرده اند، بعنوان پیروزمندان ذکر میکند و دلیل آن هم بواسطه «تقوی و عمل صالح» بوده است.
آزادی مطلق
در اینجا بحث آزادی؛ تعبیر مطلق آزادی نیست. هر مقولهای از فعالیت های
انسان بصورت اختصاصی در ساختار اجتماعی فرد و اجتماع مؤثر است.
هنوز هیچ متفکری و جامعه روشنفکری نتوانسته از آزادی مطلق جانبداری کند و
یا در حوزه آزادی مطلق بحث کند. و البته هیچ طرفداری هم ندارد. گفته
میشود در جوامع لیبرال غربی آزادی مطلق وجود دارد، یا آزادی بلوغ بازتر
است.و البته این بمنظور یکی از مقولهها باید باشد، آزادی اخلاقی ـ
ایدئولوژی ـ بیان وقلم ـ تکنولوژی ـ تعلیم و تربیت و.... در هیچ جای جهان
ما طرفدار و حامی آزادی مطلق نداریم، زیرا قوانین اجتماعی واضع و پاسدار
حریم حرّیت است و آزادی در سایه قوانین و مقررات و امنیت، اعتبار دارد.
در
غیر این صورت هیچ چیز به حالت خود میسر نبود، از جمادات، حیوانات، تمدنهای
بشری همه اینها مستلزم قوانین و مقررات هستند تا آزادی دوام و قوام داشته
باشد.
پس آزادی مطلق به هیچ عنوانی وجود خارجی ندارد، آزادی معنوی هم مورد
ردّ و قبول نیست و منظور از آزادی همان آزادی اجتماعی است، آزادی بعنوان
یک حق انسانی، برای اندیشیدن، گفتار، رفتار، کردار و از این قبیل مقولات،
در کتاب و سنّت، مورد تجلیل قرار گرفته است.
با
توجّه بمفاد آیۀ مذکور، خداوند یکی از ویژگیهای پیامبری را اینگونه ابلاغ
فرمودند: غل و زنجیرها را از دست و پا و گردن مردم بر دارد، همین واژه
«اِصر» یعنی پایبندی به تقیدات و تعهدات تحمیلی، پیامبر باید اینها را از
مردم بر دارد، و خود این واژه وسعت مفاهیم را میرساند.
آزادی در اسلام و لیبرالیسم
اگر موقعیّت جوامع دینی و غیر دینی را در آن دوران در نظر بگیریم:
میدانیم که « اِصر» همان قیودات (زنجیرها) و تحریفات: ( عقاید خرافی و لهو
وباطل ، تحریف و تحمیق ) و تجملات است و البته همین فلسفه حلقه نامزدی هم
از قیو دات است و هم از تجملات، و این حلقه به نحوی آزادی ازدواج و شوهرگزینی را محدود می کند و هم به این مفهوم است که این فرد در تقید کنف حمایت شخصی بنام همسر ویا شوهر است...
اینکه ما در حوزه مادیّت؛« اسارت» را به واژههای مخالف با آزادی معنا
میکنیم و نسبت به این کلمه عصبیّت داریم، که اسیر کسی نباشیم (مستقل
باشیم) حالا اسارت از حُب مادی باشد یا از عداوت مادی و معنوی، و یا اینکه
انسان نباید اسیر نفس امّاره خود باشد، «و ما آبری نفسی إن النفس لَا َمارة
بالسوء ....» (53/یوسف)
همه اینها خلاف آزادی است، پس در
تمام جوامع دینی و غیر دینی « واژه اصر» یک معنا را دارد. و با این توضیح
ضرورت دارد بنا به گفته جرج جرداق نویسنده کتاب معروف «الامام الاعلی صوت
العدالة و الانسانیه»، در مقایسه بین دو جمله از امام علی «علیه السلام» و
خلیفه دوم در مورد آزادی، توجه کنیم: که در زمان خلافت عمربن خطاب گروهی از
والیان و کارگزاران و گماشتهگان حکومتی برای ملاقات و فیض رهنمودهای
خلیفه، در مکان خاصی تجمع کردند، که ضمن آن شخصی از رعایا گزارش شکوائیهای
نسبت به یکی از کارگزاران، به خلیفه ارائه داده بود، که طی آن خلیفه، با
نگرانی و ناراحتی و حالت خشم به کارگزاران این موضوع را اذعان داشت:
«استعبدتم الناس، و لقد خلقکم الله احرارا» «مردم را به بردگی گرفته اید! در حالیکه خداوند مردم را آزاد آفریده است».
و
جملهای از امام علی «علیه السلام» در نهج البلاغه که میفرماید:
« لا تکن
عبد غیرک و قد جعلک الله حرا»(نامه 31،دشتی، ص532)
« بنده غیر خودت نباش،
خدا تو را آزاد آفریده است» در این مقایسه این نتیجه قابل بررسی است که قول
امام علی«علیه السلام» به مراتب از قول خلیفه برتر است:
زیرا، خطاب جناب خلیفه نسبت به افرادی بود که آزادی(حرّیت) در دست آنها هیچ
تضمینی نداشت، بخاطر اینکه خود خلیفه به کارگزارانش گفته بود: «استعبدتم
الناس» ـ مردم را به بردگی گرفته اید!ـ پس حالا به آنها آزادی بدهید! ولی
امام علی«علیه السلام» کرم الله وجهه به خود مردم گفتند. و ضمانت اجرایی را
به خود کلام واگذار کردند.
«لا
تکن عبد غیرک» و آزادی را امری الهی وهدیه لایق برای مردم می داند. حریّت
جزء فطرت انسانی است در اسلام و سایر جوامع دینگرا تعریف واضحی از آزادی
شده است.
و
البته لزومی ندارد که ما در مورد آزادی به دنبال اندیشه های «کانت» «جان
استوارت میل» و.... باشیم بلکه آزادی یک ریشه قرآنی و منشأء اسلامی دارد،
دین بزرگترین پیام آور آزادی است همانطور یکه زینب پیام آور
عاشوراست، و اساسی ترین نیاز معنوی بشر هم دین است و آزادی معقول مهمترین
هدیه دینی به یک ملت و جامعه است.
به برکت آزادی است که آرا و اندیشه ها و مکاتبات فکری رشد پیدا کرد و استعدادها شکوفا میشود.
«استعداد» متضاد «استبداد» است. یعنی:«هر جائیکه استبداد باشد ، شکو فایی استعداد وجود ندارد» و اسلام شکوفایی «استعدادها» را مد نظر دارد
و این منابع باید استخراج شود، تا دنیا را آباد کند و بدون آزادی ممکن
نیست این جریان حاصل گردد. و جریان دو دسته غرب گرایان و دسته احتیاط گران
بدون آگاهی، با هم همدستی می کنند، تا مفاهیم آزادی را کاملا از حوزه
اسلامی خارج سازند، در حالیکه چنین امکانی وجود ندارد؛ زیرا مفهوم «آزادی»،
یک مفهوم کاملا «اسلامی » است.
اسلام
و احکام متین قرآنی برای آزادی اجتماعی ارزش و اعتبار و امتیاز بیشتری
قائل است، نسبت به مکاتب غربی و لیبرال، البته تفاسیر لیبرال متعدد است، از
زمانیکه بعد از رنسانس، تفکر لیبرالیسم در فرانسه و اروپا و همه جای دنیا رشد پیدا کرد و به انقلاب کبیر فرانسه منجر شد. و منشور آمریکایی هم ثمره و نهایت قضیه آن بود. از آن زمان تا کنون دهها تفسیر از آزادی بوجود
آمد، و تا کنون نظر یه پردازها و ایدئولوژیکهای آمریکایی مرتب در این
زمینه قلم فرسایی میکنند و کسانی هم به سفارش دستگاهای آمریکایی پیرامون لیبرال در کشورهایی مثل
اطریش ـ فرانسه ـ انگلیس مقاله و مطلب مینویسند که در واشنگتن چاپ میشود.
چون سفارش آمریکایی است و منشأ هم اهداف آمریکایی است. « إِنَّکم لفی قول
مّختلف *یُؤفک عنه مَن اُفک»( ذاریات/8-9).
در نهایت با وجود این همه تفاسیر
متعدد و مکرر پیرامون لیبرال غربی ، دیدگاه اسلامی یک دیدگاه راقی است.
برای
اینکه اسلام آزادی را امری فطری میداند، حقی برتر از سایر حقوق، مانند حق
حیات که میشود آن را در مقابل حقوق فرعی مانند مسکن گذاشت. و بنابراین
آزادی برترین نوع حقوق است اما هنگامیکه قصاص لازم باشد میتوان این حق را
مسدود کرد، چون قصاص هم حق است. همانند آزادی چون از بافت و نسوج آزادی
بوجود آمده است.
«.... من قتل نفساً بغیر نفس أو فسادٍ فی الأرض فکأنَّما
قتل النّاس جمیعاً...»(مائده/32)
«کشتن انسانی در اسلام مانند کشتن همه
انسانها است»، چون تعرض به حریم انسانیّت است و برای اضمحلال انسانیت، «من
قتل نفساً بغیر نفس أو فسادٍ فی الأرض» و در اینجا آزادی او محدود میشود و البته در اسلام اینگونه حقوق از استثئائیات است. در تفکّر اسلام مبارزه
برای آزادی تکلیف الهی است، چون مبارزه و دفاع امری الهی است، برای تحقق
آزادی، تفکر آزادی اجتماعی هدیه تفکر غرب نیست زیرا این تفکر با تکلیف
منافات دارد زیرا در اسلام آزادی آن روی سکّه تکلیف است، همینطور آزادی
ایدئولوژی دینی در غرب وجود ندارد زیرا با اصل آن مخالف است، اما در اسلام
انسان با این آزادی می تواند انتخابات بزرگ زندگی را انجام دهد و به تکامل
میرسد.
«آزادی»
در«اسلام» مقدمهای است برای «عبودیت». مثل همان حق حیات هر چه بیشتر مردم
از حق خداداد استفاده کنند اسلام به اهداف خود نزدیکتر میشود. در لیبرال
غرب مرزهای اخلاقی وجود ندارد. مثلاً در جامعه آمریکایی نهضت همجنس بازی
بصورت رایج و فعال است، هر کسی بخواهد مزاحم این آزادی شود، شدیداً مورد
هجمه مطبوعات و احزاب قرار میگیرد ....
آزادی
دروغ گویی، شایعه پراکنی و ارجاف هم جایگاهی ندارد (در اسلام).
در قر آن
کریم سوره احزاب آیه60 میفرماید: «لّئن لّم ینته المنافقون و الّذین فی
قلوبهم مّرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم ثمّ لا یجاورونک فیهآ الاّ
قلیلا»
مرجفون کسانی بودند که با گفتار و عملشان در
موقعیت حکومت پیامبر اسلام قصد افساد داشته و بر علیه امنیت ملّی حکومت جنگ
روانی بوجود میآوردند، مردم را از آتیه حکومت مأیوس میکردند و از
آینده میترسانیده و سلب آسایش مردم را فراهم میکردند. بواسطه ابلاغ پیام در
هم کوبیدن این اشرار به پیامبر، این آزادی برای گروه «فی قلوبهم مّرض»
مسدود شد و در ادامه میفرماید: «هر جاییکه این افراد را دستگیر کردهاید به
بدترین نحو ممکن آنها را به قتل برسانید». الان هم در تمام جوامع این روش
برخورد با عوامل علیه امنیت ملّی وجود دارد. این هم استراتژی تفکر اسلام
است، در غرب آزادی دانش ـ انتقال تکنولوژی ـ اطلاعات و اخبار و.... محدود
است و حتی آزادی پوشش .
الف- در برخی از دانشگاهها راه برای تحصیل دانشجویان برخی کشورهای خاص در مسائل تکنولوژی ممانعت می کنند.
ب- در انتقال اخبار: در جنگ آمریکایی خلیج فارس، وزارت دفاع آمریکا از ورود هر گونه خبر نگار و عکاسی مانع شد.
ج
- در تعلیم و تربیت همینطور برخورد شده و برای دانش آموز محجبه تحصیل وجود
ندارد و....
بااین تبعیض ها چگونه می شوداز تفکر لیبرال غرب آزادی مطلق را استنباط کرد؟
چون اساسا آزادی مطلق در مهندسی رفتار وپندار آنها وجود خارجی ندارد.
در مورد استفاده ابزاری از زن در غرب، بدنبال سوء
استفاده مادی و معنوی از این آینه شفاف و روشنیها برای اهداف تاریک و
مادی خود را مدافع حریم آزادی زن دانسته و خواهان تجاوز با این حرمت هستند
در صورتیکه اسلام و تفکر اسلامی زن را صاحب حقوقی برازندهتر میداند و تنها
مدافع حقیقی اوست .
استحکام
پایه های فکری در غرب بر اساس تعقیب حوزه مادیت است و لائیکی و بی دینی را
جزء آزادی قلمداد میکنند ولی در اسلام مهندسی آفرینش وخلقت بر محور«و ما خلقت الجنّ والإنس إلاّ
لیعبدون» است.(ذاریات/ 56)
همه خلائق برای پرستش بوجود آمدندچون آزادی مقدمهای
است برای عبودیت. دین تنها پاسداری است که آزادی را مرزبانی میکند و برای همین سخت گیری را ناقض این حق میداند:
«...
لو کنت فَظّاً غلیظ القلب لا نفضُّوا من حولک...» (آل عمران/159 )
«... و
استغفر لهم و شاورهم فی الأمر...» (همان) و البته اسلام به شخص وابسته نبود
و تکیهاش فقط برای منظور یکنفر نبود. و دیدیم پیامبردر جنگ خندق مشورت با
سلمان دارای قومیّت غیر عرب را پذیرفت و دین اسلام اساسش به مهربانی بود و
هست و هرگز پیامبراکرم(ص) نتوانست و نمی خواست بر مردم فشار و تقیّد بوجود
بیاید:
« فذکّر إنّمآ أنت مُذکّر* لّست علیهم بُمصیطر(غاشیه/21-22)
پیامبر
را فقط آن یادآوریگر برای مردم«إن أنت إلاّ نذیر» (فاطر/23) «از عذاب و عقاب ـ بشیر ـ نذیز»
میداند تو فرمان فرما نیستی (مصیطر) نباش.
چون آزادی و حرّیت جزء فطرت انسانی است و لواینکه پیامبر را از عمل فرمانفرمایی باز میدارد.
اسلام همه مردم را به آموختن علم فرا می خواند و شعرا و عرفای اسلامی همگی با اساس آزادی انسان از تقیدات متفقند.
آزادی
ریشه«الهی» دارد. در مهندسی تفکر آزادی اسلام، آزادی ریشه «الهی» دارد:
حرکت علیه آزادی حرکت علیه پدیده دینی است در لیبرالیسم غرب چون حقیقت «
نسبی» است ارزشهای اخلاقی و دینی نسبی است، لذا آزادی محدود است ولی در
بخش اخلاقی هیچ حدّی برای آزادی وجود ندارد چون حقیقت نسبی است، در اسلام
ارزشهای مسلم و حقیقت وجود دارد، حرکت در جهت حقیقت وجود دارد که ارزش است و
کمال که آزادی با این ارزشها محدود نیست، ضایع کردن فرآوردههای ارزشمند
مادی و معنوی مبارزه با آزادی است، البته دانستن و مطالعه
تفکرات لیبرال غربی و سایرین برای روشن کردن ذهن میشود استفاده کرد ولی
تقلید از آن کاری عبث است، چون لیبرالیست بصورت سر جمع همه آراء و نظریهها
و گرایشهای این مکاتب کاملاً مادی است و با وجود مهد
آزادی(اسلام) باید توجه به استقلال تفکر اسلامی و اصول استقلال و حاکمیت
اسلام، اندیشمندان و صاحبنظران تفکر اسلامی تلاش کنند مردم و جوانان ما را
با تحلیل های آن آگاه کنند. و آثار تقلید از مکاتب غیرمستقل لیبرال غربی را
برای استعدادهای ما بگویند والله المستعان .
حمیدرضا ابراهیم زاده 1377/4/6
*این مقاله در سایت سازمان تبلیغات اسلامی به آدرس زیر منتشر شده است
http://www.ido.ir/a.aspx?a=1390051606
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است