نقش وتاثیر فرهنگ و هنر وادبیات بر توسعه
ادبیات و مفاخر ادب وهنر در تعالی رفتار و ساختار آموزه های زندگی ساز تاثیر بسزایی دارد.
اهرم حرکت و جرقه های بیداری و حرکت و روشمندی در چگونگی وسبک زیستن از آموزه های فرهنگی نظیر داستانها و شعر وادب وهنر بر می خیزد چیزی که امروز در جامعه ایرانی با توجه به مقتضیات زمان توجه کمتری به آن شده است وخلا و فراغ و فراق محتوای مهارت زیستن برای رسیدن به آرامش و برای آسان تر رسیدن به آرامش مواجه هستیم.
درمقابل انتقاداتی که به فرهنگ و مفاخر غربی وارد کرده اند به گمانم بسیاری از
آثار علمی وادبی و فرهنگی نویسندگان و اندیشمندان غربی خیلی بیشتر از آثار فارسی رسا تر و زیباتر در ذهن و زندگی مردم نمایان شده است
چنانچه اگر شوکت وشکوه آثار مفاخر ما نظیر ؛مثنوی مولاناو گلستان وبوستان سعدی و شاهنامه فردوسی و کلیله و دمنه نصرالله منشی نبودند گمانم ادعای ایرانیان درباره فخر ادب پارسی منسوخ و بیهوده می شد.
شما وقتی آثار تاثیر گذار بر دنیا را در رمانهای غربی را از ویکتور هوگو، توماس هاردی ،جک لندن. چارلز دیکنز.آنتوان دوسنت اگزو پری و لئوتولستوی و... می خوانید در تار و پود آن داستانها،آموزه های غنی توجه و احترام به کرامت انسان،عشق و مودت و نوع دوستی و تعهد وصداقت وامانت داری و مسئولیت پذیری وخیر خواهی و مشارکت های اجتماعی و احترام زندگی و توجه به خدا و کرامت خویش را می بینید.
و در آثار دیگران و معاصرینی همچون جی پی واسوانی،برایان تریسی ، آر اف دلدر فیلد و گلنن دویل ملتن و ...هم مهارت زیستن و آرامش خواهی ولذت را در می یابید.
گستره ای از حرکت همه جانبه و تشویق جامعه برای بهتر زیستن در جامعه غربی رخ داده است.
و همین گستره بر رخداد رنسانس و انقلاب صنعتی غرب صحه گذاشته است. و بسیاری از اختراعات در حوزه های همه جانبه ی تکنولوژی صنعتی پدید آمده است.
آنچه که ادبیات ما از آن خالی و یا آن را کم مایه کرده است بی توجهی به مهارت زندگی است.
شیوه و سبک زندگی و مهارت زندگی یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر توسعه وپیشرفت است.
گویا ما و آموزه هایمان از زندگی گریزانیم.!
اگرچه برخی از نویسندگان معاصر ما همچون محمود دولت آبادی و بزرگ علوی ومنصوره اتحادیه و سهراب سپهری و پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد و...تلاش کرده اند که پیوندی با زندگی و مهارت زیستن ایجاد کنند که تلاششان جای سپاس دارد
در لحظه زندگی باید کرد.!
یکی از مهمترین ادله ی لذت در زندگی، گزینش سبک زندگی و نحوه اندیشیدن به زندگی و نیازها و بایسته ها وشایسته های زندگی است.
گرو گذاشتن حال زندگی به چشمداشت آینده و احتمال، یکی از بدترین آسیب ها نارسایی ها وناراحتی های زندگی است.
بسیار دیده ایم که افراد و مردمانی که در سخت ترین حالات زیستی، تلاش می کنند و از الگو های موفق کار و تلاش و زندگی هستند و احساس رضایتمندی و آرامش و کرامت از زندگی دارند.
معلول ترین افراد در حاد ترین شرایط زندگی می کنند و در خود عزت و ثروت و بی نیازی احساس می کنند.
در حالیکه بخش وسیعی از نخبگان و متمکنین مالی جامعه ما با دلهره و نارضایتی و فقر و سلب آسایش و آرامش دست وپنجه نرم می کنند و با وجود تمکن و داشتن امکانات و مواهب خوب مالی آرامش از آنها گریزان است. و چشم انداز تار و موهومی از خوشبختی ، در باتلاق درونشان تراوش می کند.
توهم عجیب و قطوری است.!
توهم وسیع و عمیقی همچون رسوب و غباری قطور بر آینه زندگی مردم نشسته است.
گمشده درک و فهم ما بیداری و دقت در مطالعه و آفرینش سبک زندگی مقارن با مقتضیات زمان و اقلیم و فرهنگ و نیازهای ماست.
با آفرینش آثار ادبی جدید و مطالعه و توجه بیشتر به داشته ها وآموزه ها و آثار گذشتگان و یافتن کلیدها و ارتباط بین آموزه ها ومهارت نیک زیستن می توانیم بر این کم توانی و ناتوانی غلبه پیدا کنیم.
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
چهارم اردیبهشت۱۴۰۱
تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد
- ۰۲/۰۲/۰۴
قلم چشمه هدایت فکر است، مقدس است و حرمت دارد، حرمتش نه برای صاحب قلم که برای صاحبان قلم و اندیشههاست.
امروز ابزارهای جدید ارتباطی به همه ما این امکان را دادهاند تا بنویسیم، و اندیشههایمان را با جهانیان به اشتراک بگذاریم، این امکان از جهتی فرصتی است برای تبادل سریع دانش و اطلاعات، اما تهدیدی هم هست اگر دست به اشاعه پیامی بزنیم که از اساس مغایر با واقعیات و فرهنگ و تاریخمان است.
گاه این اتفاق بیغرض است، اما وای از روزی که با غرض و با نیت رسیدن به منفعتی کلمهای را بنویسیم که رویاروی حق ایستاده باشد.
شاید از همین روست که در کتاب مقدس میخوانیم: «زینهار، تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را در خدمت جسم درنیاوری... اگر میفروشی، همان بِهْ که بازوی خود را، امّا قلم را، هرگز».
مسعود سعد سلمان، نیز موقعیت حسّاس قلم و نوشتن را چنین ترسیم میکند:
نبشتن ز گفتن مهمتر شناس/ به گاه نوشتن به جایْ آرْ هوش
اگر در نبشتن خطایی کُنی/ سرت چون قلم دور مانَد ز دوش
ارزش قلم به پیام آن است و عظمت نوشته به محتوایش. چه بسیار نویسندههای متعهدی که در راه نوشتن واقعیات متعهدانه نوشتند، تعهدی که ریشه در «آگاهی»، «مهارت»، «دقتنظر» و «لحظهشناسی» دارد. صاحبان قلمی که در راه اشاعه روشنگری و هدایت فکری بشر تا پای جان رفتند و مصداقی شدند برای این ابیات:
هر آنچه نتوان گفت بر ورق بنویسم
قلم به دست گرفتم که حرف حق بنویسم
قسم به جان قلم خورده ام که نای قلم را
به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم
محمد رضا سرشار - به مناسبت روز قلم