دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۱۸ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

به دنبال الگو

سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

 

به دنبال الگو

جامعه برای پویایی وحرکت خود نیازمند راهنما والگوهای کارآمد است.

الگوهای نیک یا اسوه ی حسنه ، ابعادی متوازن ومتعادل  دارند

توازن وتعادل وپویایی درهویت هرکسی که به چشم بیاید آن فرد الگوست.

موفقیت های زیادی درتخصص های اجتماعی وفرهنگی وعلمی وارزشی وجوددارد.که موفقین آن تخصص ها بعضا الگوهای پیشرفت دیگران درهمان رشته ی تخصصی می شوند

تخصص هایی که بتواند به تولید دانش و اخلاق. عزت ملی. تولید اقتصادی و.... خدمت کند قهرمانانش الگو های ارزش در همه ی حوزه های دانشی. اخلاقی .اقتصادی  وارزشی جامعه می شوند ومورد توجه ودقت وتکریم مردم قرارمی گیرند.

به عقیده ی من نام آوران وممتازان تخصص ها گاه الگوهای چند بعدی جامعه می شوند.

 دانشمندان حوزه ی دانش های مولد فقط مدال آوران رشته ی علمی خود نیستند بلکه نام آوران شجاعت واخلاق و ادب ووقارند وازاین رو می توانندبه عزت وافتخارملی مبدل شوند.

بنابراین بسیاری از نام آوران می توانند بارعایت ادب ووقار وتهذیب در معاشرت واخلاق. درپوشش وگویش به  الگوهای ملی مبدل شوند

خدمت وخیانت بسیاری ازنام آوران در پیدایش الگوهای رفتاری و اخلاقی و اجتماعی پیداست.

هرنام آوری به صرف داشتن شهرت درتخصص خود نمی تواند ونباید نامنزه سخن بگوید ویا نامنزه لباس بپوشد ویا نامنزه افاضه ی فیض کند

هرمتخصص نام آوری به اندازه ی توانایی خود دررشته ی تخصصی اش حق اظهارنظر وافاضه ی فیض دارد .

اینطورنیست یک وزنه بردار.هنرپیشه  و...باهرپوشش وگویشی که خلاف شان خود و وقار ملی باشد به حوزه ی سیاسی و تخصص علمی ورود پیدا کند واسباب تزاحم ومداخله ی بیجا  شود وهم با پوشش وگویش متعارض ونامناسب، هویت فرهنگی واجتماعی جامعه را مخدوش کند  و اثری بد ومنفی درجامعه بگذارد وبرود.

نام آوران مسئولیت اخلاقی فراوانی را درجامعه دارند که باید به بایسته ها وظرافت های آن دقت کنند.

ادب حکم می کند الگوهای هررشته با درنظر گرفتن شرائط اجتماعی وفرهنگی جامعه ومقتضیات جامعوی وملی خود همراه باشند.

هنگامی که به دنبال کارآمدی الگو های نیک وجامعه شمول وحتی جهان شمول می رویم به هویت این الگو اضلاع وزوایای متوازن ومتعادل می دهیم

حقیقت این است که الگوهای نیک ،با تلاش خود وبا خودسازی درحوزه های اخلاقی درمعاشرت. درگویش. درپوشش ودرپویش های اجتماعی بخود وقار می دهند.

ومردم همواره به دنبال نیکی های جامعوی حرکت کردند

فطرت مردم زیبا پذیر است.زیرا آفریدگار اورا زیبا وزیبا دوست وزیبا پژوه آفرید.

انسان سالم یعنی زیبا پسند.

طبیعی است که بد سلیقی درهرضلع از هویت رفتاری نام آوران می تواند هویت جامعه را مخدوش کند

نام آوران درهررشته ای وظیفه دارند با توجه به مقتضیات نیک اجتماعی  پویا باشند.

خدمت وخیانت الگو های متخصص ویا نام آوران درهمین است که چقدر به عزت ووقارملی واجتماعی وفرهنگی خود پایبند ی داشته وبه هویت جامعه ی خود احترام می گذارند.

روح انسجام ملی و اجتماعی.نوع دوستی. همراهی باارزشها .صیانت از کرامت انسانی دروجود هر موفقی که باشد اورا مبدل به الگو خواهد کرد.

البته اسوه ی حسنه درقرآن* به صورت مصداق نام برده شده است که پیروی ازاین الگو ها برای ما فرض است.

ولی به پیروی ازاین الگو ها می توان الگو های بسیاری را درجامعه یافت وازآنان تجلیل وپیروی کرد.

الگوهای شجاعت درمبارزه با ترس وطمع. مبارزه با فساد وگناه. مبارزه با خیانت . مبارزه با نفس اماره .مبارزه بافقر. مبارزه با جهل ونادانی .مبارزه با توهم دانایی. مبارزه با رکود .مبارزه با بیماری و...

الگوهای موفق وموقری که درجامعه آنهارا پروفسورسمیعی. مریم میرزا خانی. ریزعلی دهقان فداکار . شهید حاج حسین بصیر. نابغه ی قرآنی محمدحسین طباطبایی. شاعره ی پارسا پروین اعتصامی. شاهکارنقاشی استاد فرشچیان. شاهکار آوازاستاد شجریان. وبسیاری از حاذق های هنرهای زیبا. دانشهای ارزشمند.کارآفرینان و... می شناسیم

اگر سپاسگزارشان نباشیم چگونه بتوانیم سپاسگزار آفریدگارشان بمانیم؟!

 

*پانوشت؛ الگوهای نیک درقرآن: سوره احزاب آیه 21 – سوره ممتحنه آیات 4و6

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

 

26تیر1396

 

 

 تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مسافر آرزو ها

سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۹ ق.ظ

مسافرآرزوهایم هستم

مسافری شده ام که به دنبال مزار خود شهر به شهر را می گردم...

سنگ قبری خواهم داشت در دیار غریب که روی آن آینه ای سرتا سری خانه هویتم را در بر خواهد گرفت....

ما آرزوی خیلی ها هستیم و خیلی ها آرزوی ما.

تاریخ زندگی همین است.

که شهاب سنگی بوده ام از جای نامعلومی به زمین پرتاب شده ام...

تاریخ همین است که پرنده ای بودم ساکن سیبری برای  امرار معاش وادار شدم تا به سواحل جنوبی خزر مهاجرت کنم که با گلوله به استقبالم آمدند و ناگاه در پهنای دام صیادان اسیرگشتم وبال شکسته و خسته، گلویم را بریدند و برایم ماهیتابه ها ساخته شد

سرخ شدم  و تمام ...

انگار موطن اصلی ام  خندق بلای دیگران بود....

تاریخ زندگی همین است که رایحه ی غباری باشم از اربیل و کرکوک و دشت های موصل وبصره ، اسیر باد شدم و درمزرعه ی کشاورزی درخاک ایران فرود آمدم و ذرات گندم و خمیر نان و شیرینی  را تشکیل دادم و درصلب پدری جای گرفتم و در شکم مادری حمل شدم...

تاریخ همینی است که من می گویم نه آنکه اسکندر و چنگیز آن را به چنگ ودندان گرفته اند .

حتی چنگیز واسکندر هم اسیرهمین پرتاب و مهاجرت وشلیک باد  بوده اند...

آدمها شبیه جاها واماکنی می شوند که در آنجا ساکن هستند و بو می گیرند از رایحه ای که در همان جا زندگی می کنند.

دریایی ها دریایی می شوند.

و کوهی ها خصوصیت کوه را می گیرند.

رود خانه نشین هارود خانه وار رفتار می کنند.

مسجدی ها همانگونه بوی مسجد می دهند.

 مردابی ها مثل مرداب ترسناک و بی روح.

جنگلی ها قد برافراشته و جنگلی می شوند. 

و کویری ها همیشه درحال مسافرت وحرکت .

اما آنهایی که با رویاهایشان وآرمانهایشان زندگی می کنند ؛ بوی خوشی می گیرند.

کالبد نحیف ما برای پروار و راحت طلبی و آرامشش آنقدرناله و ناز می کند که روح به این بزرگی را در سلطه واختیارش می گیرد و در باتلاق و پیله ی خود محبوس می کند.

 کافی است که کالبد موفق به سلطنت  دل و روح کسی شود.  کار آدمیتش همانجا تمام است.

هیچوقت بزرگ نمی شود و رشد نمی کند.

اسلاوی ژیژک می گوید؛

«خطری که امروزه تهدیدمان می کند انفعال نیست بلکه فعالیت کاذب است، اشتیاق به "فعال بودن"، "مشارکت کردن" و پنهان ساختن پوچی آنچه جریان دارد است. مردم همواره مداخله می کنند و "کاری می کنند"؛ دانشمندان در بحث های بی معنا شرکت می کنند،و غیره. کاری که به راستی دشوار است عقب نشستن و پا پس کشیدن است. صاحبان قدرت غالباً حتی مشارکت"انتقادی" و گفت و شنود را به سکوت ترجیح می دهند_ صرف وارد ساختن ما در"گفت و شنود" مطمئن شان می سازد که انفعال نامیمون ما را شکسته اند.»

برای بزرگ شدن باید روح را بزرگ  کرد .

جسم هنگامی که بالغ و بزرگ شد دوست دارد بمیرد.

اما روح دلش نمی خواهد مثل کالبد بپاشد وبپوسد.

روح می خواهد باشد و همراه باد صبا رایحه ی ریحان گردد.

روح می خواهد ازسیبری به اربیل مهاجرت کند و از اربیل  به کیهان سفرکند

شاید هم بخواهد به ایران بازگردد.

مسافرم  و گمشده ام مزاری است  که مرزی ندارد ...

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

18 مهرماه 1398

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار نگارنده محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

گزاف اندیشی الگو های نا کار آمد

سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

گزاف اندیشی الگوهای نا کارآمد

 

  اوست جاودانه تا ابد

 

 

گزاف اندیشی الگوهای غیر ورزیده و نامنزه و یا انحراف در الگوها و یا اشتباه در انتخاب الگوهای اجتماعی باعث بروز  ناهنجاری های بنیادین در ژنوم  ساختار جامعه می شود.

هنگامی که  گزاف اندیشی فکری و اعتقادی و اقتصادی و اجتماعی و سطحی نگری در غالب لایه های فکری جامعه قرار و رسوخ  یابد بسیاری از ناهنجاری ها با این علائم در جامعه بروز می کند.

 - تغییر سبک اندیشیدن به سمت  سکولار

- تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی

- تحقیر باورها دربی اخلاقی و معکوس رفتارکردن

- مد پرستی ومدلینگ گرایی

- مادیگرایی صرف

- فرار نخبگان از حریم و حرم تولید فکر و توسعه ی فرهنگی و مدنی

- تحقیر و انزوا و فرار از سنت های ارزشمند اجتماعی و دینی

- ظاهر پرستی بزرگان و آموزش عملی آن به مردم

- ترویج اشرافی گری

- بالا رفتن نرخ هرزگی و آفات و جرائم اخلاقی

-غفلت از نخبگان علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی

- عدم تناسب و تناقض روح جامعه با  مطالبات وچشم اندازها و آرمانهای اصیل جامعه

-  تقلید کورکورانه ومدگرایی افراطی متاثر از خودباختگی هویتی

- افراط در توجه زیاد به چهره های تک بعدی : آلامدها هنرپیشگان و ورزشکاران و تبعیتت از آنان.

- تعلل در جامعه پذیری و قانون مداری

- افت تفاهم اجتماعی و انقباض حقوق شهروندی

-مصرف گرایی

- توقع نامنزه از معیشت، آرامش و زندگی و درآمد و مصرف و تولید و...

 گاه با روند توجه افراطی به آلامدها و هنرپیشگان و قهرمانان ورزشی امربه نام آوران تک بعدی مشتبه می شود و توقعشان از جامعه برای حرف شنوی از آنها بخاطر شهرت در حوزه های ورزشی و هنر بازیگری بالا می رود و در بلند مدت توقع دارند تا الگوی اندیشه و فرهنگ جامعه شوند. در صورتیکه این بزرگواران فقط در یک بعد از هنر یا ورزش به نخبگی رسیده اند و نیاز به دقت و تربیت در شاخه های دیگر شخصیتی دارند.

البته این به این مفهوم نیست که همه ی  هنرپیشگان و یا قهرمانان ورزشی تک بعدی باشند بلکه در بین آنها افرادی تحصیل کرده و  فرهیخته ی علمی و دینی و اجتماعی هم وجود دارند. اما در کلیت اینطور نیست.البته در تاثیر گزار بودن همه ی هنرپیشگان و قهرمانان شاخص بر جامعه نیز شکی نیست.

حال سوال اینجاست که آیا حضور سلبریتی ها؛  قهرمانان ورزشی اعم از فوتبالیست ها و کشتی گیران و هنرپیشگان وخوانندگان که از دریچه رسانه های عمومی  به شهرت رسیده اند می توانند بعنوان افرادی صاحب نظر و متخصص ، برای حوزه ی رسانه، دین و فرهنگ و جامعه و اقتصاد نظر کارشناسی بدهند؟

در چند سال اخیر تعدادی از قهرمانان ورزشی و هنرپیشگان بخاطر شهرت و موفقیت حرفه ای با حضور در عرصه های تصمیم گیری اجتماعی در قامت عضویت در شورا و مجلس و... باعث بروز مشکلاتی در پست های فوق الذکر و حواشی تلخ گردیده اند که انصافا از سومدیریت آنان در  مدیریت شهرت خود سرچشمه گرفته است .

بسیاری از مناصب و جایگاههای مهم اجتماعی نیازمند افراد متخصص و متعهد و مقید است و صرف آوردن رای از راه شهرت نمی تواند ملاک صلاحیت همه جانبه ی این عزیزان باشد.

-بسیاری ازهنرمندان و ورزشکارانی هستند که از امتیازات علمی و اجتماعی و تخصصی جدای از شهرتشان بر خوردار هستند.  متاسفانه نخبگی چند جانبه برای احراز صلاحیت در عضویت شوراهای شهر، مجلس و وزارت و.... را ندارند.

 اغلب تغییرات منفی و سومدیریت ها در سبک زندگی مردم و انتخاب غلط الگوهای نسل نوی ما هم از همین بد استفاده کردن از شهرتهای افراد یک بعدی است.

همانگونه که قبلا گفته شد  ما منکر تاثیر گزار بودن چهره ها ی تک بعدی نیستیم .

اما چهره هایی که می خواهند و می توانند الگوی  مفید وموثر باشند باید بیش از گذشته به تطهیر و تعدیل ابعاد دیگر شخصیت خود بپردازند و در یک کلمه خود سازی را در برنامه ی رفتاری خود داشته باشند.

بنابراین بهتراست به هنرپیشگان و ورزشکاران بگوییم افراد تاثیر گذار اجتماعی نه افراد الگو و فرهنگساز و جامعه مدار...

 - مردم و مسئولین و همه ی مهندسان فرهنگی موظفند تا اجازه ندهند خلا های مدیریتی وآموزشی موجود توسط چهره های تک بعدی اشباع شود.

 باید بیشتر از گذشته به کرامت انسان و هویت ایرانی بودن بها بدهیم و آموزش همگانی حقوق شهروندی و ترویج  و نکوداشت کرامت انسانی را جدی بگیریم.

برای توسعه یافتگی همه جانبه ، باید بیشتر به مقوله ی اخلاق  و تخصص در جامعه ی موسوم به اخلاقی خود بپردازیم.

 برای مردم نیز نادیده نمانده است که هنرپیشگان نمایش و فیلم و ورزشکاران  الگوهای  شاخص و بالغ و کامل نسل ما نیستند. بلکه فقط افراد تاثیرگزار جامعه ی ما محسوب می شوند.

متاسفانه غالب آدمهای تک ضلعی در زندگی شخصیشان دچار ابهام و اشکال هستند.

حکایت تاثیرات سوء  طلاق های مکرر و ازدواج های عجیب هنرپیشگان بر کسی پوشیده نیست.

هر از چند گاهی در یک پارتی و محفل آنچنانی و نامشروع ازجلوه های ویژه وارزشی  ورزشکاران و قهرمانان و هنرپیشگانی رونمایی  می شود که جوانان ما آنها را به اشتباه الگوهای خود پذیرفته اند.

  آقای مجری  که با هزار افاده وادعا و نخوت با آرایش  و بزک زنانه وارد  حریم اوقات واذهان مردم میشود  تا به مردم درس زندگی بدهد اما صراحتا جز توهین به مردم وبی ادبی  و حقارت د ررفتار وکلامش  چیزی نیست اینها از کسانی هستند که   درزندگی شخصی خود به اندازه ی  چند ماه هم به قواعد  زیست مسالمت آمیز پایبند نبودند! وحدیث مسخره زندگی ومعاشرت شخصی شان جز بد آموزی وبی حیایی  و تاسف   چیز دیگری ندارد

 بسیاری از اظهارات این عزیزان در حوزه های فرهنگ و جامعه اغلب در تناقض با فرهنگ و قانون و هویت ملی و مذهبی جامعه است  و یا اینکه اظهاراتشان ناقص و غلط و یا درحد شعار هست. که باعث صدمه به بافت جوان و جویای هویت جامعه است.

 صدمه و آسیب ناپختگی رفتاری و فکری این گروه از مشهورین و نام آوران تک بعدی بر پیکره ی اخلاق جامعه بسیار عمیق و رنج آور است.

متاسفانه حکایت زندگی ضایع  خصوصی بسیاری از این نام آوران تک بعدی نوعی کژی و بدآموزی است و صد تاسف که همیشه ی خدا شعارهای ژورنالیستی پرطمطراقشان اسباب تناقض و زحمت برای  مردم و جامعه و خودشان فراهم می آورد.

  نگاهم این است که اینها هم عضوی از ماشین بزرگ مهندسی فرهنگ محسوب می شوند و باید با خودسازی و اعتماد به نفس و رفتار صادقانه مبتنی بر ایرانی بودن خود، گوشه هایی از کار سبک زندگی ایرانی را بگیرند.

 به اعتقادم بیشتر باید روی شخصیت  و هویت و شیوه ی فکری عزیزانی که استعداد نام آوری دارند کار کرد.

 نجابت و وقار و متانت و حیا ی  یک ایرانی اصیل باید در رفتار و کردارشان منعکس شده باشد تا بتوانند تاثیرات مثبت اجتماعی بر جامعه داشته باشند.

متاسفانه در یکی از نقدهای تلوزیونی شبکه4 آقای هنرپیشه مشهور سینما وتلوزیون که  اتفاقا پا به سن هم گذاشته است با شما ئل  بسیار عجیب وغریب و نامطبوعی  برای اجرای زنده ی برنامه نقد میهمان تلوزیون بود.  خیلی ناراحت شدم از اینکه ایشان همواره در نقش شخصیت تاثیرگذار اعم از روحانی و یا افراد خوشفکر در فیلم ها بازی کرده اما در هویت واقعیش یک شمائل کاملا غلطی را برای خودش خرق کرده گمانم برای هویت و وقار و کلاس خودش هم اصلا مناسب نیست.

- در مورد موضوع  برنامه های موهنی همچون حضور هنرمندان و ورزشکاران در پارتی های نامشروع و اعتیاد و مصرف مسکرات و... دیسکو و... ظاهرا دستگاههای امنیتی و قضایی باید با دقت بیشتری موضوع را پیگیری کنند. و برخوردشان با دوستان هنرمند بیشتر باید جنبه ی توجیهی و تربیتی داشته باشه و بقول حقوق دانان  خوب تفهیم اتهام بشوند و جرم بودن بزه انتسابی را بپذیرند.

والا فکرمیکنند همه  افراد جز خودشان متحجر و عقب مانده اند.

  هنرمندان و قهرمانان و نام آوران و تاثیرگزاران جامعه باید بیش از سایر اقشار جامعه، به فرهنگ و کلاس ایرانی بودن اعتبار ببخشند .

ایرانی بودن و ایرانی ماندن تابع التزام و پایبندی به باورهای ایرانیان است...

  از این منظردر حال حاضر هنرمندان ورزشکاران مرجع و الگوی مردم نیستند. متاسفانه دوستان هنرمند و ورزشکار ما افرادی تک بعدی و یک وجهی هستند و در یک رشته محبوبیت دارند.

والزامی ندارد که بخاطر تاثیر گزار بودن این افراد اینها راالگو و مرجع مردمی معرفی کنیم. واقعا اشتباه است اجازه بدهیم این افراد که جامعه پذیری پائینی دارند الگو معرفی شوند و یا آنقدر امر بهشون مشتبه شود که بیایند در فعالیت های سیاسی و اجتماعی مداخله کنند و با توجه به همان محبوبیتی که دارند رای بیاورند یا هر چیز دیگری که شما بهتر می دانید و متعاقبا  دردسرسازهای سیاسی و اجتماعی باشند نمونه ی زشت این موضوع را بصورت مصداق در شورای شهر تهران سراغ داریم.

 در هر صورت چون ما از ورزشکاران و قهرمانان صفت پهلوانی و صداقت را سراغ داریم توقع داریم تا الگوی سازنده ی نسل نوی وطن باشند که دوستان  ما هم بشرط خودسازی و کسب وجوه دیگر ابعاد شخصیتی می توانند  الگوهای ارزشمند و بی حاشیه ی جامعه ما باشند.

 وقتی ورزشکاران به سراغ اعتیاد و مسکرات می روند و مرگ ناگوارشان به همین علت رقم می خورد.

 وقتی یک ورزشکار و هنرپیشه چندین بار به جرائم اخلاقی متهم و محکوم می شود و یا   سرشناسانی از طبقه هنرپیشگان سینما و ورزشکارانی که چند بار طلاق گرفته و ازدواج کردند و هیاهوی طلاق  متعدد و ازدواج های عجیب برای خودش رقم می زنند چطور می توانیم  به چشم الگو به آنها نگاه کنیم.

 و البته منکر حضور خوبان در این میدان نیستم ولیکن خوبان در اقلیت و محاق به سر می برند و همچنین  اتهام زدن و تخریب بخشی از جامعه ی محبوب کشور زشت و گزنده و حتی جرم است.

 دوستان و مدیران و دلسوزان عزیز همه ی شما به عنوان یک ایرانی این مصائب و معضلات را لمس می کنید و می بینید.

  استدعا داریم الگو و مرجع را به نخبگان عرصه قرآنی، علمی و فکری و اقتصادی و تولید نسبت دهید. و برای نخبگان در وزارت نوپای ورزش کرامت بیشتری قائل شوید.

والی الله المصیر

 حمیدرضاابراهیم زاده

 16/12/1394

 

 

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانصار مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 

 

هنرپیشگان. ورزشکاران واعضای محترم شبکه های مجازی   سلام

 

 در شبکه های مجازی که جامعه ی بسیاربزرگ و کشوری با رهبران  نامریی است؛

ناهنجاری های  آلوده ای  باب شده که اعضا و کاربران به هم فحاشی می کنند

ویا به هم نسبت های ناروایی می دهند.

و یا با نمایش گذاشتن عکسها وکاریکاتورهای وقیح آنچنانی اخلاق وعفت  عمومی جامعه ی پویای  مجازی وبالطبع جامعه ی مرتبط با زندگی خود را  تخریب ومخدوش و له می کنند. تا بگویند ما روی دیگر آن سکه   هستیم

که  با توجه به قدمت ادعاهای ایرانیان در نجابت و وقار ومنزلت وحیا  ومتانت ،  این رفتارها ی ناپسند درشان هیچ فارسی زبانی  نیست   .

همه ی این رفتارها چه ازگوینده و چه از پذیرنده، توهین وستم محسوب می شود.

متاسفانه توهین با هرانگیزه و گویش ولحن وقواره ای خود را زیر نقاب صراحت  بزک کرده  و در قالب  یک نا هنجاری و پدیده ی مضر اجتماعی ، خود نمایی می کند.

توهین به عواطف. احساسات. فرهنگ .عفاف وحیا و  مقدسات. خانواده وشعور افراد نه تنها  زشت است  بلکه گناه وبزه محسوب شده و مستلزم پیگرد قانونی و حقوقی نیزهست و مدعی العموم موظف است از عفت عمومی جامعه صیانت کند.

ازشما وبازیگران و ورزشکاران  وهمه ی هنرپیشه هایی که قصد دارید دل مردم را شاد کنید و برای مردم  منزلت وکرامت قائل هستید انتظار می رود که به عواطف وآئین وعفت وحیای جامعه وفرهنگ  مردم نیز احترام بگذارید. سوای زندگی شخصی آزاد وفردی ، در مقابل انظار حرمت ها را حفظ  ومراعات کنید ومقابل ستمی به نام توهین  با سلاح  منطق وانصاف ووقار بایستید و خود را سپرعزت و روح وکرامت مردم نمایید .

زیرا همه ی هنرمندان ، مهندسان فرهنگی جامعه محسوب می شوند. وبیش ازدیگران رسالت پاسداری از فرهنگ وحیای جامعه را دارند

وازساحت محترم همه ی کاربران واعضای جامعه ی مجازی  وعموم مردم هم انتظار می رود ، توهین به  هرزبانی را به چالش بکشند.

و نگذارند آن روی سکه ی انسانیت و مرام  ایرانی بودن ، تقلبی محسوب شود.

دوام  توفیق وسلامتی همه ی دوست داران ایران وایرانی وفرهنگ ایرانی  آرزوی ماست.

 

حمیدرضاابراهیم زاده

5 مرداد 1395

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نام های برگزیده

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۵ ب.ظ


خداوند آدمهایی رابه هم می رساند و در مسیر هم قرار می دهد که بتواند شاهکاری از خود وقدرتش رقم بزند ویک امر الهی پیش برود.

وکسانی را از هم جدا می کند که جلوی یک بی ریختی را بگیرد تا امر الهی مخدوش نشود.

خداوند قلب ها را بهم پیونده می دهد و نگهدار نیکی هاست.
از آغاز پیدایش زمین
بیش از صد میلیارد انسان بر روی زمین زیسته اند و محو شدند و در شکم زمین بلعیده شدند و نام غالب آنها برچیده شد!

اما نام اندک شماری از تاثیر گزاران زمین زنده مانده است واین نامها برگزیده شدند تا چراغ زمین روشن بماند و راه نیکی هموار جذاب و تمیز بنمایاند.
و زمین بارمز این اسامی می چرخد.
بدانیم 
که در برابر امر الهی چگونه ایم؟
چگونه و به چه قیمتی زندگی می کنیم وبه زندگی  بها می دهیم؟
ودر سرنوشت دیگران چه تاثیری داریم ؟
وچه نیرو وانرژی و بهانه ای برای حیات  چه اسمایی خواهیم بود؟....

به یاد بیاوریم کسانی چون ما بوده اند که باعث اعتلای اسامی برگزیده شدند
و کسانی نیز زیسته اند که بامردن خود  محو شدند ونامشان نیز در گور مدفون شد وفراموش شدند. ویا در جهنم بدنام ترین نام های دنیا سیاه شده اند.
انسانهای خردمند وهدفمند و کریم هرگز  فراموش نمی شوند ونام و یاد و رفتار وآموزه هایشان  به عنوان یک اثر ماندگار ، جاودانه می ماند ...

والی الله المصیر
حمید رضاابراهیم زاده
۲۸ آذر۱۴۰۰

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

خلیل

چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۲۰ ب.ظ

 

خلیل

هنگامی که انسان به تنگنا و بحران دچار می شود ازخود می پرسد عیب کارهایم چه بود؟

اولین نکاتی که بخاطرش می آید دخالت مشاوره و یا رفاقت با برخی از افراد. ووابستگی اش با برخی ازمکانها ووابزارها و اعلام و...است

درآن زمان که اندیشه اش درحال بازیابی خطاها واشتباهاتش هرروزنه ای را می کاود، می گوید: ای وای کاش این دلبستگی ورفاقت بین ما نبود.

رفاقت با افرادی که بوی سلامت وکرامت وفطرت نمی دهند؛ افراد بخیل. نادان. خودفریب ومغرور . شهرت طلب. شهوت پرست . بی شعور و حریص وآزمند . ترسو و... همیشه باعث فشارها وخلا ها وچاله های عمیق درکارکردهای ما می شود وبه تدریج به ما رنگ و بوی آنهارا خواهد داد.

هنگامی که ازچشم اندازهای خود دورشویم درمی یابیم که دلیل اینهمه دوری فقط وفقط گرایش به فرد وافراد. کتاب ومشرب.فضا وگروه. وحزب. ابزارها و ...رفتارهایی بوده است که مارا از حیز انتفاع خارج کرده و از چشم اندازها و آرمانهایمان منحرف و دور ساخته است.

انسان هدفمند وهوشیار برای خود آرمانها وافق مشخصی برای تکامل وپویایی آرمانهایش دارد.

نشست وبرخاست ما با هرآنچه که آرمانهایمان را به تدریج مورد دستخوش قرار می دهد، اشتباهی نابخشونی است.

مرحوم استاد ما شخصیتی به غایت حکیم و اندیشمند بود برای آگاه کردن ما از محیط ورفیق ناهمگون ازمثالی درعمل استفاده کرد که تلالو آن هنوزپس از بیست وپنج سال  در ذهنم می درخشد.

غروب تابستانی گرم از باغ روبروی خانه ی استاد خربزه های رسیده جمع کردیم که عطرمسحورکننده ای داشت. خربزه هایی که ازشدت حب و شیرینی ورایحه ی دلفریب، دلشان ترکیده بود.

هوا گرم بود ومن هم به خربزه ارادت واشتیاق عجیبم پنهان نبود ونیست. هیچگاه نشد شهد خربزه مرا بیازارد. واین عطش سیری ناپذیرم به خربزه ای که همش آب و بو است ازچشم استاد دورنماند.

به مناسبتی یکی ازهمسایگان درآن غروب در زد و مقداری گوشت بره برای تبرک به منزل استاد آورد.

همسایگان واهالی دهکده لطفی وافر به استاد داشتند.و به همین مناسبت ما هم ازاین لطف طفیلی بی نصیب نمی ماندیم.

 غروب ها قبل ازاینکه درس وبحث مان با بچه های گروه وهم مباحثه ای های عزیز شروع شود . ابتدا یک پذیرایی مختصر. شربت و چای و یا به فرا خور موقعییت فصل وایام ، نوشیدنی و خوراکی برای بچه ها  می آوردیم.

منزل استاد بزرگ بود. وایشان دربین باغی زیبا ومجلل سکونت داشت. من هم دریکی ازاتاق ها اتراق کرده بودم و بیشتر روزها وشب ها همانجا کنارشان می ماندم. اغلب اوقاتم را درآنجا مطالعه می کردم ویا بعد از کار و امور روزمره آنجا استراحت می کردم.

 یا بچه های گروه که نوه ها و خانواده واقوام استاد بودند درآن اتاق اتراق می کردند.

اتاق نسبتا بزرگ که درطبقه ی بالای ساختمان قرار داشت که پنجره ی مشرف به آفتاب صبح  وغروب منظره ی زیبایی به آن می داد وما دراین اتاق  گرد هم می آمده وگفتگو واستراحت می کردیم و خوش می گذراندیم.

اتاقم قفسه ای پرازکتاب داشت ومیزکوچک تحریری هم گوشه ی شرقی کنارپنجره صبح  قرار داشت که اغلب چند نفری روی آن خط  تمرین می کردیم ویا متن می نوشتیم. چند قلمدان داشتم که خودم با نی  بامبو درستش کرده بودم مملو ازقلم های خوشتراش برای خوشنویسی و یک قلمدان هم پراز خودکار ومداد و... و همچنین یک لیوان مدادرنگی وماژیک.

یک گلدان بلوری زیبایی هم داشتیم که یکی ازبچه ها زحمتش را کشیده بود. به هرمناسبت وفصلی گل درآن می گذاشتیم . اغلب رز سفید مهمان ما می شد.

روی تاقچه ی پنجره ی صبح هم یک گلدان سفالی شمعدانی بود. وآنطرف پنجره ی غروب هم چند گلدان سفالی ازگل شمعدانی چیده شده بود. پنجره ها باز بودند وباد صدای قهقه ی مستانه مان را  تا قله ها به سوغات می برد. وبرای مان هوای مطبوعی ازکوه ودریاچه  به ارمغان می آورد.

پرده ی اتاقم توری ابریشمی سفید رنگ و نازکی بود که با هرنسیمی گیسویش به هوا برمی خواست و دلداده اش می شد.

کف اتاقم ازچوب درست شده بود. دیوارش هم به چند تابلوفرش وتابلوی نقاشی  زیبا آراسته بود.

اتاقم را دوست داشتم.

اتاقی که بهترین لحظات و روزهای زندگی ام درآن سپری شد.

به هرحال آن غروب قبل آمدن بچه ها ، استاد فرمود پیازی پیداکن برای شام کباب مخصوص برایتان درست کنم. عرض کردم روشش را بمن بفرمائید انجام بدهم. فرمود نه خودم می خواهم کباب بسازم دوست داری بیا و ببین.

پیاز نسبتا بزرگی را از زنبیل مطبخ پیدا کردم . کم پیش می آمد مزاحم حاج خانم برای اینگونه ازکارها بشویم. ایشان هم سرشان به  کارهایشان گرم بود وبا همصحبتی با بچه ها ونوه ها وکارهای منزل ازسالمندیشان لذت می بردند .

استاد، به هیبت وقامت  پیاز سیری فرمود وگفتند؛ باشه نصفش کفایت می کند من نصفش کردم ونصف دیگر را فرمود خرد کن . تا گوشت را درآن عمل بیاورم.

اما نصفه ی مازاد را به دستم داده وفرمود:عزیزجان ! این نیمه را بااین خربزه ی چاک چاک  شکری ، داخل  جا یخی بگذار تا خنک بشه.

من هم هردو را داخل سینی گذاشتم.

یخدان ما یک صندوق بزرگ نیم متر دریک متری از جنس یونولیت یا چوب پنبه ی ضخیم بود. که بجای یخچال ازش استفاده می کردیم. تهش یخ وبرف سفت بود ویک سینی یا لایه صاف چوب پنبه که فضای درونی یخدان را می گرفت،  رویش گذاشته بودیم تا غذا ها را روی آن ثابت نگه داریم وبعد هم درپوش چوب پنبه بود که یخدان چفت و قفل می شد.

کمی بعد بچه ها آمدند و درس شروع شد. همهمه ی کلاس ما ستودنی ترین نجوا وهمهمه ای است که تا کنون شنیده بودم.عطر سخن وجستجو وپژوهشگری بچه ها استاد را به وجد می آورد. و من مسحورهمین شعف وشادمانی بودم.

ساعت هایی که برما می گذشت. زمان را مانند مادیانی سرخوش بر دشت وسیع وآزاد می تازند و ما دیر متوجه زمان می شدیم.

در آن شامگاه پایان درس ، من، کنفرانس بحث آزاد مان درباره ی آیه ی " یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا "  (فرقان 28) را انجام می دادم ،که خلیل سرخی آتش برروی ذغال است که  براثرهمنشینی با حرارت شدید آتش، ذوب و گداختگی و این سرخی خوشرنگ برذغال حاصل می شود. و... مصادیق زیادی ازاین درهم ذوب شدنی هارا گفتم. حتی به گل هم اشاره کردم. که طبق فرمایشات شاعران و لطیفان ادب وسخن ؛ حتی گل هم درهمنشینی با خار مغرور می شود.

ای گل نشستن با خسان پیوسته ات گر خوست   روزی بیاید کز تو نه رنگی به جا نه بوست

با غیر اگر که آشنا از چه به من یار است     سالک به من گر بی وفا از چه به اغیار است. (حسن صدر سالک اصفهانی)

سخن به درازا کشید ویکی ازبچه ها چیزی گفت؛ که گاه دوری از برخی افراد باعث طرد وانحطاطشان می شود یا باید دستشان را بگیریم و یا باید از داشته هایشان چشم پوشی کنیم. این درحالی بود که یکی از ما جدیدا با فردی دوست شده بودیم که به ظاهر دانش خاصی داشت ولی درباطن کردار و دانشش برای ما نه تنها سودمند نبود بلکه همنشینی اش برای ما می توانست آسیب زا باشد و استاد از این موضوع باخبر بود. منتها اصلا زبان به پند و هشدار نگشود. واین فرصت برایش پیش آمده بود که کارستان بکند. حرف و خطابه های ما همه درلفافه  مزین بود و مبحث به هیچوجه شفافیت برای کانون گذاشتن برسرآن موضوع پنهان را نیافت.

استاد فرمودند : دستگیرباید حجاب نیک وپشتیبان وپشتوانه ای  برای آلوده نشدنش داشته باشد که این حجاب و پشتوانه  پارسایی ودانش اوست به هرحال اگراین دستگیری به همنشینی بیانجامد مصداق همان گل می شود.

اصالت خار همینی است که هست. درکنارگل هیچ خاری  ترک ماهیت نمی کند، اگرچه ازیک ریشه تغذیه می کنند. زیرا ماهیتش همین خاربودنش هست. وهمین خاربودنش هست که گل را درخود محصورمی کند وبلکه ماهیت گل را به غرور و انزوا وخودشیفتگی سوق می دهد...

یکی پرسید : چرا دست گیر برای نجات و کمک به کسی نباشیم که  همنشینی اش برای مان بد است؟

استاد روبه من کردند وفرمودند:عزیزجان  پارسا کیست ؟

گفتم : کسی که احتیاط می کند و زیرک است تا آلوده نشود.

فرمود: آفرین ! احتیاط از روی زیرکی.

آن کس که پارسایی می ورزد و احتیاط می کند نمی خواهد که آلوده شود.البته امر به معروف ونهی ازمنکر مراتبی دارد که برهرمسلمانی مطابق با احراز شرائطش واجب کفایی است.

بعضی ها می خواهند شیطان را هم نجات دهند ویا به ابلیس رانده شده امر به معروف کنند.در حالیکه به پارسایی و پرهیزکاری نیاز دارند.

ازکسانی نباشید که در توهم نجات به خواب زدگان ، نجابت خود را می بازند.

وگرنه ابلیس هم با  توجه به اندک خردش که در توهم گرفتار است می شود بیدارش کرد.

 اما نه اینطور نیست.! او خود را برتر می شناسد و در توهمش لجاجت دارد و به آن پایبند وپایدار است.کمک وهمنشینی به ابلیس آن می کند که شرط بندگی وپارسایی و احتیاط نیست. باید از اینگونه افراد به خدا پناه برد.

وقتی کسی که نخواهد بیدارشود . بیدارنمی شود چون درخواب نیست. بلکه خود را به نشنیدن زده است.

صم بکم عمی فهم لایرجعون. او کصیب من السماء فیه ظلمات.../ بقره18

خداوند برای خردمندان پارسایی را تاکید و سفارش فرمود.

وبه پیامبرش فرمود: ازلجاجت لجوجان  روگردان باش.

واژه ی اعراض در قرآن بارها تکرار شده است. . وعلت آن نیز روشن است..

واعرض عن الجاهلین . واعرض عن المشرکین. و...

فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ/ سوره حجر94

خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ / اعراف 199

حیات انسان آنقدر بسیط نیست که بتواند خود را برای نجات لجوجان درلجن پندار وکردارشان آلوده کند.

بهتراست  به همان مراتب موکد سفارش به معروف کنیم. واز منکر بازداریمشان. واگرنشد تکلیف برما برداشته می شود این وظیفه حکومت است که تشکیلاتش را برای بازدارندگی منکرات استفاده کند.

اما برای پارسایان وخرد مندان و نیک باوران و افراد عادی فقط مراتب کفایی آن امر مترتب است.

دفاعیه هارا به نوبت شنیدند و سپس بمن امرفرمود یک پذیرایی بفرمائید تا کباب آماده شود.

 من هم رفتم خربزه های قاچ شده  وخنک را برای بچه ها بیاورم.

خربزه رادرظرفی گذاشتم تا برای بچه ها قاچ  و تقسیم کنم.

به صحن کلاس یا پیشخوان وروبروی بچه ها که رسیدم استاد باتبسمی نگاهی به قامتم انداختند. وبه یکباره این نگاه درهم گره خورد و من همه ی راز نگاهش  را ازبرشدم .

دفاعیه ام این بود:

دوستان عزیز!.

 این خربزه خوشبوی خوش عطر شکری دراثرهمنشینی با  حضرت پیاز هم اکنون بوی پیاز می دهد.

این شما واین هم طعم جدید جناب خربزه.

خربزه بااین همه عظمتش. با آن همه شکوه ورنگ ولعابش. با همه ی نجابت ووقارش بوی پیازمی دهد...

پایان جلسه به کباب خوری انجامید. ولایه های صحبت به همنشینی های لازم وملزوم ختم شد. همشینی هایی که همدیگررا کامل می کنندنیمه های گمشده ی هم هستند و یا پازل همدیگررا کامل می کنند . زندگی پراست ازاین همه  ناهمگونی ها وتناسبات، مثل همین کبابی که به نیش می کشیم. گوشتی که به همنشینی پیاز نیاز داشت. و خلیل جناب پیاز شد...

دوست خوب. رفیق همراه. یارغار و گرمابه وگلستان وهمنشین ماانسانها به غیرازهمنوعان وکتاب ها وفضاها ومحیطی که با آنها انس گرفته و همراه می شویم ، خود وجودمان است که اغلب با ما غریبه می شود. تربیت وتهذیب نمی شود و درخود شراره های حیوانیت وخشم وشهوت را می خروشاند.

 گاه این دوست وهمنشین غریبه خودمان هستیم. که درونمان را تربیت وتهذیب و تطهیر نکرده ایم.

همه ی ما انسانها با مجموعه مختصاتی که برما مفروض است؛ درخود بمب خطرناکی را ساخته ایم. که این بمب چیزی جز توهم وغرور یا خودفریبی نیست. غرور و توهمی که با ما دوست وهمنشین می شوند ومارا به انحراف واشتباهات نابخشودنی سوق می دهند. این بمب هوشمند زمانی منفجر می شود که بداند ما بااین انفجارنابود خواهیم شد.

آگاه باشیم ونگذاریم که این بمب دروجودمان ساخته شود. وقبل ازانفجار با توکل برخدا ویاری خواستن از او ودوستان گرامی اش وبا ابزارنیک پنداری ونیک اندیشی و ونیک گفتاری ونیک رفتاری  وپاکیزه نگهداشتن درون وپارسایی ،آن را خنثی کنیم.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

26 آبان 1397

 

تمامی حقوق مربوط به این اثردر انحضارمولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روزت مبارک دانشجو

چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۲۰ ق.ظ

 

 

 دانشگاه سرچشمه پیدایش همه ی دگرگونی ها و پیشرفت هاست.

 

 

دانشجو روزت مبارک

با توسعه تمدن ها امروزه دانش جایگزین انرژی شده است. وهرگونه اطلاعات و دانشی در حقیقت سرمایه های بزرگ و واقعی  آن سامان خواهد بود. بنابراین عقیده، دانشجو و همه ی کسانی که در تولید علم سهیمند سرمایه ها وذخیره های جهان هستند.

همه ایام ولحظات دانشجو وپژوهندگان علم ومعرفت، با برکت وارزشمند است. امر دانش پژوهی ،مبارزه ورویارویی با گمراهی ونادانی و بزهکاری وفقر وفلاکت است.

جناب ابلیس بزرگترین عامل دعوت کننده ومشوق  به فقر وفلاکت است.

مطابق با فرموده خداوند حکیم:

الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ٢٦٨﴾

شیطان، شما را وعده فقر و تهیدستی می‌دهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر می‌کند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می‌دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‌های خود، وفا می‌کند.)

  براین اصل  شیطان همواره با دانش پژوه در تقابل است زیرا دانشجو هرگز گمراهی وفقر و فساد را بر نمی تابد.

از این روست که ساعتی  تفکر اهل علم ، حتی از هفتاد سال عبادت زهاد واهل عبادت ارزشمند تر است.

 فضیلت دانشوری ودانش پژوهی با نگاه پروردگار دانش دوست بسیار برجسته است . اهل علم در پیشگاه خدا بسیار مقرب وارزشمندند. تا جائی که حضرت حکیم می فرماید:

 إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ- فاطر 28

از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند؛ خداوند عزیز و غفور است!

بنابر این اعتقاد ، سر در دانشسراها وکلاسهای درس ورپژوهشکده ها را باید همچون رواق وعتبه ی عتبات بوسید، زیرا از این درب و دروازه ها ،معرفت وکمال وعزت وسعادت وارد وخارج می شود. دریچه هایی که می تواند جهان را غنا بخشد ونجات دهنده ی آلام بشریت گردد و دنیا را مملو از رفاه وسلامتی وسعادت کند.

بارونق دانش وتولید علم، عزت وکرامت انسانی معنا پیدا میکند.

همانگونه که می دانیم معجزه رسول خاتم، پیامبر مهربانی ومحبت ،قرآن بوده که نماد دانش است  ودانش اجابت کننده ی همه ی نیاز های مردم درجهان پایانی است.

رسول ما برای دانش اندوزی وتربیت و تربیت کردن ارزش بسیار بالایی قائل بودند.ودانش اندوزی ، از گهواره تا گور را توصیه فرمودند. ونیز بدنبال دانش تا چین رفتن را سزاوار می دانستند.

با این اوصاف به نظر می رسد دانشجو همه روزش مبارک است.

وما نمی توانیم برای دانشجو ودانش پژوه، روزی را تعیین کنیم که در آن برایش خیر وبرکت آرزو کنیم. بلکه باید برای  همه ی روزهایش طلب برکت وخیر کنیم. واگرچه این روز با شهادت دانشجویانی که در مبارزه با تباهی وفساد جان خود را برای روشنگری واعتلای آزادگی فدا کردند، مصادف است.

اما همه ی ایام برای  دانشجویان عزیز روزهای افتخار و مبارزه ومجاهده است. مبارزه باهمه ی خواسته های شیطانی، بزرگترین رسالت دانشجویان آزاده وغیرتمند سراسر دنیاست.

ودانشجو همواره حامل مشعل روشنگری وآزادگی است.

امیدوارم لطف وعنایت خدا همیشه پشتیبان دانشجویان ودانشمندان عزیز باشد .

دوام توفیق همه ی خادمان دانش ودانش اندوزی را از ذات اقدس ربوبی خواهانیم

14/9/1391 حمید رضا ابراهیم زاده

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دانشجو کیست؟

سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۳۰ ب.ظ

امام موسی صدر:



دانشجو محترم ‌است، زیرا آینده‌ساز است ‌و به ‌شایستگی ‌آینده‌ساز است، زیرا در حین تحصیل در جستجوی آینده ‌است ‌و دنبال ‌منافع‌ فرزندان ‌نسل ‌کنونی ‌و فرزندان ‌ماست. پس‌ باید محترم ‌باشد.

دوست ‌دارم‌ معنای ‌واژۀ دانشجو را توضیح‌ دهم. دانشجو کیست‌ و چرا از دانشجو سخن ‌می‌گوییم؟ خصوصیات ‌دانشجو چیست؟ دانشجویی ‌که ‌ما از او سخن ‌می‌گوییم ‌کیست؟

اگر می‌بینید که ‌آنچه‌ را شما در مرحلۀ عمل ‌انجام ‌می‌دهید، من ‌با بیانم ‌یاد می‌کنم، معذرت‌ می‌خواهم. دانشجو جوانی ‌است‌ که ‌دانش ‌می‌آموزد. شایستگی‌هایی ‌دارد: شایستگی ‌جوانی ‌و شایستگی ‌یادگیری. شایستگی‌ جوان‌ چیست؟ تفاوت‌ میان ‌او و پیر چیست؟ با اینکه ‌در منطق ‌دینی، می‌خواهم ‌برای‌ خود توجیهی ‌دست ‌و پا کنم ‌که ‌انسان‌ پا به ‌سن ‌گذاشته ‌هم ‌اگر مؤ‌من‌ و درست‌ کار باشد، به ‌تعبیر دین، به‌ جوانان ‌ملحق خواهد شد، اما تفاوت ‌میان ‌جوان ‌و پیر این ‌است ‌که ‌جوان امتیازات ‌مادی ‌و معنوی ای دارد که ‌دیگران ‌از آن ‌برخوردار نیستند.

نخست: قدرت ‌بیشتر جوان‌ است ‌و این‌ کاملاً‌ روشن ‌است‌ و قدرت ‌همیشه‌ قاعده ‌و ابزار و سبب ‌کامیابی است، زیرا هر تلاشی ‌نیازمند نیروست ‌و هرچه‌ ‌نیرو بیشتر باشد، تلاش ‌نیز بیشتر خواهد بود.

دوم: صبر و تحمل‌ جوان ‌در برابر سختی‌ها بیشتر است ‌و این‌ هم ‌یکی ‌از عوامل‌ پیروزی‌ است. تلاش نیازمند تحمل سختی‌هاست، به‌خصوص در حین تحول و تغییر، به‌خصوص زمان رویارویی با محافظه‌کاران و سنتی‌ها.

سوم: شکیبایی ‌جوانان‌ در برابر تمایلات‌ و هوس‌ها بیشتر است. شاید این ‌امر عجیب ‌به ‌نظر برسد، اما این حقیقت است. نیاز جوان ‌به ‌عناصر فریبنده ‌و تمایلات ‌بیش ‌از دیگران ‌است، اما صبر و توانایی و مقاومت او ‌در برابر آن‌ها نیز بیشتر است. می‌توانیم ‌مثال‌ کوچک ‌و روشنی ‌ارائه ‌کنیم. روزه‌ را در نظر بگیرید که ‌خودداری ‌از خوردن ‌و آشامیدن‌ در مدتی‌ معین ‌است. نیاز جوان ‌و نیاز سلول‌های ‌بدن ‌او به ‌خوردن‌ و آشامیدن‌ بیشتر است، اما توانایی‌ او نیز در خودداری از خوردن‌ و آشامیدن ‌در آن ‌مدت‌ معین بیشتر است. ‌هرچند نیاز جنسی‌ جوان ‌بیشتر از دیگران ‌است، اما شکیبایی ‌او نیز بیشتر است و این چه‌بسا عجیب ‌به ‌نظر برسد. اما مطالعۀ اجمالی ‌انعطاف‌پذیری جوانان در ‌این ‌امر را ثابت‌ می‌کند و پزشکان‌ و تحقیقات ‌آنان ‌دربارۀ ‌بدن ‌انسان‌ در دسترس ‌شما قرار دارند، می‌توانید از آنان بپرسید.

چهارم: فرصت‌ روزانۀ جوان‌ بیشتر است، زیرا فرد مسن ‌در طی 24 ساعت ‌شبانه‌روز، نیاز به ‌استراحت ‌بیشتری ‌دارد. نیاز به ‌برخی آمادگی‌ها برای حضور در مجالس ‌عمومی ‌دارد. جوان‌ حتی ‌اگر شب نخوابد، روز می‌تواند در کلاس ‌یا کارخانه ‌و یا اداره‌ حاضر شود و کارش ‌را انجام ‌دهد، درحالی‌که ‌شخص ‌مسن ‌اگر کم بخوابد و یا شب‌بیداری ‌بکشد و یا در معرض ‌هوای ‌سرد قرار گیرد، امکان‌ چنین‌ کارهایی ‌را ندارد. کوچک‌ترین مشکلی‌ او را از کارش ‌بازمی‌دارد. هرجا دیدید که ‌مردی مسن ‌در اجتماعات ‌حضور یافته ‌است، مطمئن ‌باشید که ‌وقت ‌زیادی ‌برای آماده‌ کردن‌ خود به منظور شرکت‌ در آن ‌مجلس ‌صرف ‌کرده ‌است. به ‌این ترتیب، ‌درمی‌یابیم که ‌با اینکه 24 ساعت ‌شبانه‌روز برای ‌پیر و جوان ‌مشترک ‌است، فرد مسن ‌نمی‌تواند از بیش ‌از سه‌ چهار ساعت‌ آن ‌استفاده‌ کند، درحالی‌که ‌جوان ‌می‌تواند از بخش ‌اعظم ‌آن ‌بهره ‌گیرد.


بدون جوانان جامعه‌ای وجود ندارد


پنجم: شور جوانان‌ در هنگام‌ لزوم ‌بیشتر است ‌و همین ‌امر است‌ که ‌احساسات‌ روانی‌ جوان ‌را در برابر صبر و تمایلاتی ‌که ‌یاد کرده‌ایم، تثبیت ‌می‌کند. ارتباطات ‌جوان ‌و تعهدات ‌او در جامعۀ کنونی‌کمتر است، زیرا میان انسان ‌مسن، که ‌دوره‌ای ‌از زندگی ‌را در یک ‌جامعۀ معین ‌پشت‌ سر گذاشته‌ است، و جامعه، روابط ‌و تعهداتی ‌شکل ‌می‌گیرد. این ‌روابط و ‌تعهدات، دست‌ و دل ‌و اندیشۀ آنان‌ را می‌بندد و آنان را بیشتر به جامعه‌شان وابسته می‌کند. در حالی ‌که ‌جوانی‌ که ‌در جامعه‌ای ‌زندگی ‌می‌کند، هنوز ارتباطات ‌و تعهدات‌ محکمی ‌با جامعه‌اش ‌ندارد. بنابراین، ‌پایبندی ‌جوان ‌به ‌جامعه‌اش‌ کمتر است. و همین‌ امر به ‌جوان‌ کمک ‌می‌کند تا تلاش ‌بی‌نهایت خود را برای‌ تحول ‌و تغییر ‌جامعه ‌به ‌کار گیرد. این ‌به ‌معنای ‌آن ‌است‌ که ‌موانع ‌تحرک ‌در برابر جوانان‌ کمتر از دیگران ‌است. دیگران ‌وقتی ‌که ‌می‌خواهند حرکتی ‌یا انقلابی ‌یا تحولی ‌و یا طرح ‌تازه‌ای ‌برای‌ نظم ‌جامعه رقم ‌بزنند، با منافع‌ خود و خانواده‌ و خویشاوندان ‌و دوستانشان برخورد می‌کنند و باید به ‌آنچه ‌در فلان ‌مجلس ‌و فلان ‌سال‌گفته‌اند، پایبند باشند و هزاران‌ بند و زنجیر آنان ‌را زمین‌گیر کرده‌ که ‌غالباً‌ مانع تحرک ‌و تغییر ‌آنان می‌شود.

از این‌ مهم‌تر، فرصتی که جوان در طول‌ عمر خویش ‌دارد، بیشتر از دیگران ‌است، یعنی‌ جوان ‌وقتی‌ که ‌می‌خواهد برنامه‌ریزی کند، می‌تواند برای ‌بیست ‌سال ‌یا سی‌سال ‌برنامه‌ریزی ‌کند، زیرا می‌داند که ‌فرصت ‌درازی ‌دارد. درحالی‌که ‌فرد مسن امکان ‌چنین ‌برنامه‌ریزی درازمدتی ندارد، زیرا مطمئن ‌نیست ‌مدت طولانی زنده ‌باشد، مگر آنکه ‌احساس ‌کند که بشریت یکی است و همانند آن‌ دهقانی ‌بیندیشد که ‌گفت: دیگران‌ کاشتند و ما خوردیم، ‌ما بکاریم ‌و دیگران ‌بخورند؛ و بدین‌ترتیب، با کسانی ‌که ‌پس‌ از وی خواهند آمد، ‌احساس یگانگی ‌کند.

از حیث ‌روحی ‌نیز امکانات ‌جوان ‌بیشتر است، زیرا هرچیزی ‌را ممکن ‌می‌شمارد. این ‌امر شاید مبالغه ‌به ‌نظر برسد، چراکه ‌عملاً‌ هر چیزی شدنی ‌نیست. اما احساس‌ جوان ‌به ‌اینکه ‌هر کاری‌ شدنی ‌است، سرمایۀ عظیمی ‌در مسیر تحرک و تلاش ‌است. جوان ‌در برابر خود هیچ ‌چیزی ‌را محال ‌نمی‌شمارد و این ‌نیز فرصتی‌ است.

اما از حیث ‌روانی، صفای ‌نفْس‌ و قوای ‌دِماغی جو‌ان طراوت ‌بیشتری دارد، که ‌به ‌سرعت‌ حافظه ‌و سرعت ‌اراده ‌و سرعت ‌فراگیری و سرعت ‌یادآوری می‌انجامد. به ‌این‌ ترتیب، ‌درمی‌یابیم ‌که ‌جوان از نیروی‌ جسمی ‌و روحی‌ و مادی ‌بهره‌ای ‌دارد که ‌دیگران ‌ندارند. از این‌روست ‌که ‌کتاب‌های ‌دینی از جوانی ‌با تعبیر «فلما بلغ‌ اشده؛ زمانی‌ که ‌به ‌قدرت رسید» یاد می‌کنند. یعنی‌ وقتی که ‌می‌خواهند بگویند کسی ‌به ‌سن ‌جوانی ‌رسید، می‌گویند او همۀ ‌نیروهای ‌خود را به ‌دست‌ آورد. بنابراین، ‌جوان ‌کسی ‌است‌ که ‌در عمر خود صاحب بیشترین‌ نیروی ‌روانی ‌و روحی ‌و جسمی ‌و مادی است. از این‌ رو، به ‌میزانی ‌که ‌جوان نیروی ‌بیشتری داشته ‌باشد، مسئولیت‌هایش ‌بیشتر و انتظار و امیدی ‌که ‌از او می‌رود، بیشتر است.

اما در عمل، در مقام ‌روحانی ‌باید بگویم‌ که ‌بیشتر پیامبران ‌و بلکه ‌تمام ‌آنان در سنین ‌جوانی پیامبر شدند: ابراهیم و موسی و عیسی‌ و محمد و بیشتر دیگر پیامبران ‌در سن ‌جوانی ‌به ‌پیامبری ‌رسیدند. شک ‌نیست ‌که ‌در منطق ‌دین، مقام ‌نبوت بالاترین ‌مقام ‌است‌ و زمانی‌ که ‌انسان ‌شایستۀ ‌مقام‌ پیامبری‌ شود، شایستۀ ‌همۀ ‌مقامات ‌است. بنابراین، انسان‌ جوان در حقیقت محور امید زمین و آسمان ‌است ‌و در منطق‌ ماده‌ و منطق ‌روح، مسئول‌ آینده‌ است. این ‌گوشه‌ای ‌از تفسیر مفهوم ‌جوان‌ و جوانی ‌بود.

اما دانشجو، کسی ‌است‌ که ‌تحصیل ‌می‌کند و در فضای‌ دانش ‌زیست ‌می‌کند و بیش‌ از آنکه ‌در فضای ‌واقعیت ‌زندگی ‌کند، در فضای‌ دانش ‌زندگی ‌می‌کند و چنان‌که ‌می‌دانیم،‌ جوانان ‌میان‌ واقعیت ‌و حقیقت تفاوت قائل‌اند. طبعاً،‌ در اثر این ‌همزیستی ‌با علم و نه ‌با واقعیت، دانشجویان ‌بیشتر به ‌آرمان‌گرایی ‌و اخلاص‌ نزدیک ‌می‌شوند، زیرا به ‌اصطلاح‌ دینی زندگی ‌واقعی‌ سرشار از تاریکی‌هاست؛ سرشار از امور ناهمخوان‌ با علم ‌و سرشار از ظلم ‌فردی ‌و اجتماعی ‌و تزویر و حقیقت‌پوشی ‌است. درحالی‌که ‌دانشجو ساعت‌ها با کتاب ‌و استاد و آرا و نظریات ‌و بررسی‌ها و مباحثات ‌سروکار دارد و می‌توان‌ گفت ‌که بیشتر ساعت‌های ‌بیداری اش ‌را با علم ‌می‌گذراند.

اما علم ‌چیست؟ پرتویی‌ برای کشف ‌حقیقت است. جوان ‌بیش‌ از آنکه ‌در فضای ‌واقعیت‌ خارجی ‌زیست ‌کند با حقیقت ‌مجرد و محض ‌زیست ‌می‌کند و این ‌امر بر آرمان‌گرایی‌ و اخلاص ‌او می‌افزاید. حتی ‌اگر طبقۀ منحرفی ‌از جوانان ‌را دیدیم، اغلب ‌در اخلاص ‌آنان ‌شک‌ نخواهیم‌ کرد و خواهیم‌ دید که ‌آنان ‌این ‌مسیر را از روی ‌رغبت ‌صادقانه ‌به ‌کشف‌ حقیقت ‌و تلاش ‌مثبت ‌و سازنده انتخاب ‌کرده‌اند، زیرا منافع‌ دانشجویان‌ در پیمودن‌ این ‌خطوط ‌کمتر از دیگران ‌است. ‌آنان ‌تعهدات‌ و ارتباطات‌ چندانی ‌با جامعه ‌ندارند، چنان‌که ‌در تفسیر مفهوم ‌جوان ‌گفتم.

بنابراین، جوان در مقام جوان، عنصری ‌است ‌دارای ‌نیروهای ‌شگرف ‌و در مقام دانشجو، عنصری ‌است ‌که ‌بیش ‌از آنکه ‌با واقعیت‌ خارجی ‌ارتباط ‌داشته ‌باشد با علم‌ و حقیقت ‌سروکار دارد. دوم آنکه دانشجو در فضای علم جدید و متجدد زیست می‌کند که این هم نکته‌ای اساسی است. حتی ‌علما و هنرمندان‌ و ادبا و خبرگان‌ خارج ‌از دانشگاه ‌نیز در فضای علم سال‌های گذشته زندگی می‌کنند؛ سال‌هایی که دوران دانشجویی ‌را در دانشگاه‌ می‌پیمودند. اما دانشگاه‌ همیشه ‌با دانشجویان‌ خود ‌و در فضای ‌علمی ‌که ‌دائماً‌ در حال‌ نو شدن ‌است، زیست ‌می‌کند. در این ‌وضعیت ‌نیز تفاوت‌های ‌بزرگی با گذشته ‌پدید آمده ‌است، زیرا در گذشته سال‌ها و بلکه ‌ده‌ها سال ‌نیاز بود تا آرا و نظریات‌ تغییر یابند، ولی‌ در اوضاع ‌کنونی هر روز و هر ماه‌ و هر سال ‌آرای ‌جدیدی ‌در زمینه‌های مختلف عرضه‌ می‌شود.

دانشجو در فضای ‌علمی‌ به ‌سر می‌برد و این ‌علم ‌هم ‌همواره‌ در حال ‌نو شدن ‌است. بنابراین، دانشجو در مقایسه با ‌عالِمی ‌که ‌در خارج ‌از دانشگاه‌ است ‌و در وضعیت‌ دانشجویی‌ قرار ندارد، به ‌حقیقت ‌نزدیک‌تر است.

حال به موضوع اصلی این سخنرانی می‌رسیم. بدون ‌هیچ‌ تعارفی ‌باید بگویم این است ‌امکانات‌ و سرمایۀ ‌انسانی ‌عظیمی‌ ‌که ‌دانشجویان ‌دارند. بی‌تعارف، تنها تلاش‌ ما این است که آنان را در برابر مسئولیت‌های خود قرار دهیم و از آنان خواهش و تمنا کنیم و آرزو و دعای خالصانه کنیم. جوان ‌دانشجو ثروت و سرمایۀ هر جامعه ‌است، زیرا جوان ‌با امکاناتی‌ که ‌دارد، آینده‌ را می‌سازد ‌و جامعۀ ‌بدون‌ جوان ‌دانشجو جامعه‌ای ابتر ‌است ‌و بلکه ‌آینده‌اش بی‌روح ‌است‌ و هرگاه تفاوتی میان‌ حال‌ و آینده‌ نباشد، به ‌معنای مرگ ‌و جمود است. بنابراین‌، جوان بخش متحرک جامعه‌ است‌ و یا به ‌تعبیر فلسفی ‌قدیم ‌و جدید آنتی‌تز هر جامعه‌ای ‌است ‌که ‌می‌تواند با قدرت ‌و شایستگی‌ها و امکاناتش‌ آینده‌ را بسازد.

هان ‌ای ‌جوانان،
شما سازندگان‌ جامعه‌اید. بدون شما جامعه‌ای وجود ندارد. ما گروه ‌مهمل‌ و بیکاره‌ای ‌از بشر در این‌ منطقه‌ایم؛ نه صاحب ‌ملت‌ و نه‌ امت ‌و نه‌ جامعه. چیزی ‌نداریم، جز آرزو دربارۀ ‌آینده ‌و تحقق ‌این ‌آرزوها به ‌دست ‌شما.

 

 

*
در این سخنرانی که در 1969/۱۲/4 در دانشکدۀ حقوقِ دانشگاه لبنانی ایراد شده، به نقش دانشجویان در ساختن آینده یا ساختن سرنوشت اشاره شده است. بخشی از سخنرانی امام موسی صدر با محوریت جوان و ویژگی‌های آن برای اولین بار منتشر می‌شود

http://www.imam-sadr.com

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

به سفر قطر باید کرد

يكشنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۱۶ ب.ظ

در حاشیه برگزاری المپیک در قطر
از ابتدای مراسم گشایش برنامه ها،
قطر توانست؛ توانمندی های فرهنگی واقتصادی و اجتماعی و دین مذهب و رویکردهایش را در بسته های شکیل به نمایش بگذارد و باعث همگرایی و نفوذ در دلهای بازدیدکنندگان  و سرمایه گذاران شود .
انتخاب تک تک آیتمهای برنامه المپیک هوشمندانه و هدفمند  همراه با ترویج وآموزش وتبلیغ و جذب استعدادها و سرمایه هاونفوس بوده است. مثلا؛
نمازخانه شیشه ای آن مجموعه به ویترینی برای دعوت به تبلیغ دین مبین اسلام برنامه ریزی شده است بیش از ۱۰ نوع ترجمه قران در هتلها و کیوسک هاو... بصورت رایگان توزیع شده است تا مهمانان را با دین و فرهنگشان آشنا سازند.
تا کنون تعدادی از گردشگران‌ ورزشی مسلمان شده اند!
مروجین دینی و فرهنگی واقتصادی ایستگاههای ارتباطی خود را با مهارت درست کرده اند تا بتوانند بیشترین بهره های ممکن را  بدست بیاورند.
دولت و ملت قطر ،نه شیعه اند،نه تابع ولایت و...
اما تصمیم گرفتند از بسترها و استعدادها و بزنگاههای موجود بیشترین بهره را ببرند.
این اراده وبرنامه ریزی باعث شد تا گردشگری جدید وطُفیلی با رویکرد ترویج اسلامی در کنار المپیک بوجود بیاید. والبته موفق هم شدند تا اسلام صادر کنند.
نکته
رفتار و موضع پیشرفت مقارن با الگوی اقلیم فرهنگی واجتماعی نیاز مند باز نگری یا توان یابی ویژه است
اتفاق عجیبی است که  جریان دارد وآن این است که خرده کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر، امارت ،بحرین، عمان کویت و... که رویکرد اصلاحگرایی در روش دیپلماسی سیاست داخلی وخارجی  مهارت زیستاری بکار گرفته اند همچون سنگاپور و مالزی و اندونزی و... موفق بودند.  و باوجود کوچکی مرزهای خاکی و منابع،  نقش های بزرگی را در ریل گذاری سیاست های واقتصادی وامنیتی  منطقه ایجاد کرده وحتی  نقش میانجی گری را برای دولت ها ی مهم و کشورهای مدعی  قدرت فراهم کنند.
این دگرگونی های خود خواسته و مدون و هوشمندانه آنها را از لحاظ دیپلماتیک و رفتار سیاسی و اقتصادی واجتماعی آبرومند کرده است.
و بااین بسترها دین ومذهبشان هم راحت تبلیغ وپذیرفته می شود.
در حالیکه جامعه ی ما بخاطر ریشه فسادهای بسیار تنومند دچار ضعف و توهم و خطاهای شناختی شده است.
  صبح به صبح با فساد و رشوه و تبه کاری و اختلاس و درگیری جدیدی مواجهیم.
اگر نقد دلسوزان را سیاه نمایی و تشویش اذهان تصور نکنند باید توجه همگان را به این پدیده های ناموزون سوق داد .
دقت بیشتری برای آنالیز آمار خودکشی و طلاق و جرائم و فسادها و جنایات لازم است و جای فکر و آسیب شناسی و هم افزایی برای برون رفت از این بحران کهنه دارد.
همین امروز سربازی در تبریز دو عضو کادر درمانی را در بیمارستانی کشت.

یک پدر در اهواز دختر ۱۷ ساله اش را کشت.
فلان دزد فرار کرد.
فلان سلبریتی دستگیر شد.
فلان کارخانه سوخت . قتل وتجاوز و خرابکاری ...
تدبیر در برنامه ریزی کشوری با سرمایه های اجتماعی بالا کار یک تیم و گروه وجناح نیست.
نخست باید بیماری وبحران را شناخت و پذیرفت! وسپس به درمان اساسی وهزینه های آن‌مبادرت ورزید.
وادادگی امنیتی و یک ریخت ویکنواخت حرکت کردن، مسیر توسعه را مسدود کرده و باعث کژ کاری و فساد می شود.
اراده ملی برای درمان و دگرگونی های رفتاری و التزام به قانون و آموزه های راستین لازم است.
آموزش همگانی و هدفمند و بی زاویه برای درک مفاهیم حقوق شهروندی لازم است تا بتوانیم در افق بهتری پویایی و تندرستی جامعه را شاهد باشیم.

والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
۱۳ آذر۱۴۰۱

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دینداری و توسعه

پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ

دین چیزی نیست جز برنامه های مدون با ذخایر وبایگانی و آرشیو های مهم و ابزار هوشمند و برنامه ازپیش تعیین شده برای مهارت زندگی.
دیندار
یعنی فرد برنامه محور.
شهروند وجامعه دیندار  یعنی جامعه هوشمند وهدفمند. دینداری
به قیافه وطبقه وجنس ونژاد نیست.
بلکه به روش زندگی است
به امن بودن آدمها و افراد وجامعه است.
انسانهای بدوی بیشترازما اطلاعات درباره چگونه پدید آمدن های اشیا و چرایی آفرینش و کلمات‌داشتند.
چون آدم اولیه با کسی گفتگو می کرد و از کسی می آموخت که آفریدگارش بود.
قران یا کتاب ، نماد دانش معجزه ی مردمان نو و واپسین است.
اکنون‌چیزی توانمندتر از دانش نیست.
دین ومذهب کتاب و برنامه دارد
قرآن کاتالوگ وکتاب راهنمای مهارت زیستن است.
قدیمها وقتی تلویزیون و رادیوی نو می خریدیم در داخل جعبه علاوه بر کاتالوگ نقشه هم همراهش بود
تمام قطعات تعریف شده سرجایش چیده می شد با شرح توانایی وتاب آوری آن قطعه.!
 رادیو یا تلوزیون با حذف کوچکترین دیود ومقاومت و آی سی و ترانزیستور و خازنی از کار می افتد.
دلیل الصاق نقشه فلاپی آن تلویزیون به همراه روش استفاده از آن برای کاربرد بهتر وامن تر بود. 
حالا کتاب وکتالوگ  را بگذاریم بالای سرمان چیزی حل نمی شود.
قرآن را بالای سر گذاشتن به این معناست که هرچیزی که فرمودی بالای سرِما. چشم. اطاعت.!!!
طبق برنامه عمل کردن یعنی دیندار بودن
حالا چقدر دیندار داریم؟
چقدر روشمند وخداگونه و خردمندانه زیسته ایم!؟
لطفا بدقت قرآن را مطالعه کنید
لطفا با دقت نگاه کنید.
میگوید؛ یخرج الحی من المیت وتخرج المیت من الحی ..."آل عمران۲۷"
از زنده مرگ خارج می شود
از مرده زندگی...
میگوید وانزلنا الحدید فیه باس شدید ومنافع للناس... ما آهن رابه زمین شلیک کردیم!  "سوره حدید۲۵"
زمین شناسان می گویند که اهن شلیک شد و باعث بسیاری از دلایل مغناطیسی و حیاتی زمین شد.
صدها نشانه وایه در قران با رویکرد زیست شناسی وزمین شناسی و گیتی شناسی وجود دارد که دانش روز با آن راستی آزمایی می شود.
هنوز درحوزه فیزیک ومتافیزیک حرف ها وامور غیبی وپنهانی وجود دارند که قرآن از آن علوم پنهانی خبرها داده ولی چون ما آگاهی و تحصیلی درآن موارد نداریم سطحی و گذرا از آن رد می شویم.
اگرچه در سایر ادیان وآموزه ها ومکاتب این اخبار و دانایی ها اشتراک داده شده است.
 در آموزه های شرقی داریم؛ یونگ و یین  دو ویرگول اسپیرالی بهم پیوسته زایش مرگ از زندگی است و زایش زندگی از مرگ
بسیاری از مطالب است که قران  دقیقا به آن اشاره کرد.
توانمندی این کتاب به قدرت راستی آزمایی اش منوط است.
این کاتالوگ وکتاب مقدس است چون تمیز  و نو است بسیار کاربردی است. چون نجات بخش است.
تحجری دراین کتاب راه ندارد
وقتی می گوید در مرگ بذر حیات است ودر زندگی بذرمرگ می روید.
وقتی می گوید همه چیز از آب پدید می آید.
وقتی می گوید ؛ اینگونه باشید تا رستگاری ببینید.
هنگامی که می گوید؛ اینگونه نباشید تا زیانکار نباشید!.
یعنی هشدار و آگاهی می دهیم تا تمیز وشایسته زندگی کنید ولذت ببرید.
خداوند کرامت انسانی را برخود فرض داشت. چون دوستدار انسان است.
بنابراین اگر مسلمانیم یعنی دانشمندی بالقوه ایم چون کتاب تمیزی داریم
آیا واقعا مومن هستیم؟
آیا باور هایمان کامل ومحکم است!؟
آیاازاین کتاب فهم درستی داشته ایم؟
آیا مفسرین ومروجین ما خطای شناختی را در برداشت خود راه ندادند؟
از یک جلد کتاب ۶۰۴ صفحه ای میلیونها کتاب سریالی نوشته شد.
چرا؟
چون آنقدر ژرف و عمیق است که بازهم جای کاوش دارد!
کائنات و گیتی بزرگی دراین کتاب پنهان است
که عمر هیچکس برای کاوش به اعماق آن قد نمی دهد.
دوستان عزیزم که کندوکاوی دراحوال مسلمانان دارند خرده گیری شان به کج فهمی مفتیان ومفسرین  ورهبران دینی است. نص کتاب بغایت تمیز است!
طلای ناب وزلالی است که  هرکس از ان ابزاری ساخت.
التزام عملی به آموزه هایمان داشته باشیم  بی گمان توسعه را درک خواهیم کرد.
"لا ولن" های قران یعنی نکن و نزدیک نشو.!
دروع نگوییم
تهمت نزنیم
ربا نخوریم
زنا نکنیم
تجسس نکنیم
قانون شکن وقانون گریز نباشیم
ستم نکنیم
دزدی نکنیم
بدگمانی نکنیم
بد رفتار وبد گفتار نباشیم!
چیزهایی که قران سفارش دارد چقدر عمل شد و می شود؟
هرکس در هر مرتبه ای قران رادر زندگیش اجرا کند دستگاه جامعه خراب نمی شود.
مهمترین عیب ما این است که می خواهیم همرنگ نادانان شویم.
سهل انگار و خسته ایم!
بایدها ونبایدهای قران در هر جامعه ای پیاده شود جامعه تمیز و پیشرفته خواهد شد
قانون وقانونمداری فرهنگ هر فرد وجامعه ای باشد ان جامعه پویا و پیشرفته است.
توسعه مفهومش همین است.

والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده
دهم آذر۱۴۰۱

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده