دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی و اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

مورد استثنائی

يكشنبه, ۸ آبان ۱۴۰۱، ۰۷:۳۲ ب.ظ

مورد استثنا (تبعیض)

یکی از مشکلات جامعه ما تبعیض و ویژه خواری و استثنائات خواهی های نارواست.

فراقانونی رفتار کردن بدترین ستم در حق مردم است.

اگر بارها برای خودمان در ماجراهایی استثناقایل شدیم بدانیم که آمادگی زیادی برای ستمگری داریم.

ستم فقط این نیست که زیر گوش کسی بزنیم. یا تصرف و تعرض مشهود در مال و جان و ناموس کسی داشته باشیم. بلکه آن است که برای خود حقوقی بسازیم که دیگران نتوانند بحقشان برسند و امکان هر حقی را از دیگران سلب کنیم.

بارها دیده ایم در صف نانوایی که چندین نفر در صف کلافه ایستاده باشیم و به یکباره یکی از پشت سر با شاطر خوش و بش گرمتر از حد معمول راه می اندازد و با صدای نخراشیده اش تعادل صف و اعصابمان را بهم می زند و بسرعت قانون صف را می دراند و ویژه و خاص می شود.

بسیاری از چنین پدیده های نامانوسی بمرور زمان نادیده گرفته می شوند.

مخدوش کردن قانون بدست رانندگانی که در خود شجاعت و جرات بیشتری سراغ دارند،از چراغ قرمز عبور می کنند. سرعت و سبقت غیر مجاز دارند و در یک جمله به قوانین رانندگی هیچ وقعی نمی گذارند. اما وقتی یکی مثل خودشان در مقابلشان چنین حرکتی را مرتکب می شود فغان و فریادشان از بی فرهنگی و قانون گریزی بلند می شود و این در حالیست که فرهنگ قانون پذیری اولین حرفش اینست که همه ما در پیشگاه قانون یکسانیم و برای اجرای آن باید تلاش کنیم.

استثنایی در کار نیست وقتی همه بخواهیم با دقت در مسیر قانون حرکت کنیم بود و نبود مجری قانون و دوربین ها و چشم ها نباید تاثیری در قانون مداری ما داشته باشد.در جوامع توسعه نیافته حس ویژه خواری در اثر آموزش و پرورش غلط و کمبود و فقر قانون درست  بیشتر به چشم می آید.

تبعیض باعث تحقیر دیگران می شود.

البته در سنت آزمون ارفاق خواهی گناه نیست بلکه در نگاه آزمون گیر کسی که خواهان ارفاق است باید پویش و هزینه ای در رفتار و منش خود انجام داده باشد تا به چشم بیاید.فضل خواهی همان درخواست ارفاق است که از روی مودت رخ می دهد.

از خدا می خواهیم که با ما به دیده فضل خودش رفتار کند. نه با عدل و حسابگری...

"یهب من یشا. یغفر من یشا . تعز من تشا..."

نظر خدا را با ندامت و حیا و نیکدلی و امانتداری و خوش برخوردی در رفتار با دیگران می شود جلب کرد.

تمایل به ارفاق دادن چه از طرف خدا وچه از طرف ما  به افراد مودب و باحیا معطوف است.اما سوای ارفاق در آزمون همه چیز در رسیدن به فرجام نیک به رعایت بایدها و نباید ها بستگی دارد.

از این روی فرشتگان عیون و چشمهای خدایند در محضر خدا حرمت شکنی و قانون ستیزی و قانون گریزی جرم بوده و ارفاق آور نیست.

"الم یعلم بان الله یری.؟ " / علق14

در زندگی اجتماعی نیز قانون گریزی و قانون ستیزی جرم تلقی می شود.

هر کجا ستیز و گریز از قانون بیشتر باشد رشوه و اختلاس و تورم و فساد و تباهی و رکود بیشتر است و براین اساس جوامع توسعه نیافته و عقب مانده جرم خیز ترند.   وبرخلاف آن درجوامع توسعه یافته جرائم کمتری رخ می دهد و مطابق با سامانه های آموزشی مردم آموزش می بینند که به بزهکاری و قانون ستیزی نزدیک نشوند والبته بازدارنده ها و  قوانین پیشگیری از رفتار مجرمانه بسیار دقیق و سختگیرانه وضع شده است.

هر کجا امنای مردم و نحبگان و مدیران و خادمان مردم قانونگرا تر باشند و از ویژه خواری بگریزند مردمانی شادتر و رفاهشان بیشتر و شاخص امید به زندگی شان درخشان تر و بالاتر است. و پیرو آن رضایتمندی و توسعه در آن رونق دارد.

می توان نتیجه گرفت که رابطه بین توسعه و قانونمداری کاملا بهم پیوسته است.

نهال اقتصاد مبتنی بر کارآمدی و سلامت و فرهنگ زیستی بارور و پویا فقط در عمل به باورها و یا قوانین رشد می کند و گل می دهد.

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

بابلسر 15شهریور

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تاریخ می زاید مرا

شنبه, ۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۶:۱۴ ق.ظ

تاریخ می زاید مرا

گاهی وقت ها دم غروب که چراغ های حیاط را روشن می کنم ، همان دم به چهار صد و سی سال قبل بر می گردم.

به دنیایی که قبلا در آن زیسته ام. و بی درنگ به "صُلب" اجدادم سفر می کنم و دنیای آن روزگاران  را می بینم.

رایحه ای که اول از همه شامه ی  خاطرات غریبم را می نوازد و همه جای تصوراتم را رنگین می کند.

رنگ و لعابی که برایم بوی کهنگی  ندارد.

درخشش نور  طلایی و خورشیدی لامپ  مرا  سوار بر اسب  این حس می کند و در دیوار زمان به تاخت می تازد.

حس غریبی دارم. انگار از آنجا به اینجا کشانده شدم .

خانه های گلی کومه ای. با سقف های سفالی و پوشالی.

سختی های زندگی آن زمان و  تلخی نداشتن امکانات و لوازم آسایش زندگی.

وسط دشت پهناوری که تک درختان" بلوط" و "اوجا"های کهن هرگوشه ای میزبان صدها و بلکه  هزاران دسته از پرندگان هستند.

زیر درخت بلوطی "تنومند " اسبم را می بندم

خورجینم را پر از "خربزه" و "گرمک" می کنم.

و مقداری علوفه برای اسب و گاوهای منتظر در طویله جمع می کنم و در پشته ای بزرگ آن را می بندم  و سوار براسب "کَهَر "روی زانوانم  قرارش می دهم.

وقتی که به خانه برمی گردم ، دیگر هوا تاریک شده است.

نگاهی گذرا  به گرگ و میش طویله می افکنم و سپس علوفه ها را میان گاوها و مادیانم به حسب لیاقتشان  تقسیم می کنم.

کنار حوضچه " دَلو"  چرمی را به داخل چاه آب پرت می کنم و از آن آب می کشم. بسیار خنک و گواراست.

وضو می سازم و به سمت ایوان خانه حرکت می کنم...

از پله ها به سمت ایوان گام برمی دارم

نرده بزرگ و پهن  چوبی را به کمک می گیرم تا گام اولم را به حصیر و نمد پهن شده بر ایوان بگذارم . چراغی در آغوش سینی مسی نشسته است و دلش می سوزد از حرارت عطش .

دارد این خرمن ماه به پایان راهش می رسد.

زندگی در تاریکی و بوران  شبهای  سرد زمستان  .

زندگی در نسیم  بهار و حرارت تابستان .

زندگی در پائیز  مستان ، پر از تلاش و کارهای سخت وسنگین

زندگی در ماه رمضان و ماه محرم و صفر  هرکدام رنگ و لعابی دارد.

"منبرخانه"  آبستن  روضه های پر طنین واعظان و مرثیه سرایان است.

به آرامی همه ی برگ های آلبوم زندگی ام ورق می خورد...

 صدای مناجات  کسی را می شنوم  که در سوز و گدازش غرق است .

 دراتاقی کاه گلی که دیوارش هم به اندازه  کمرگاه " کوب " بندی و تزئین  شده است برای استراحت تابستان مان مرتب کرده ایم یک در چوبی سمت شمال این اتاق و یک درب چوبی دو لته ای هم سمت جنوب این اتاق درست مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند  . و روی "رف" "چراغ  پیه سوز"ی روشن کرده اند  به "مخده " ای تکیه  می دهم .  

وسایل حصیر بافی سمت پایین ایوان بطرف منبر خانه چیده است. باید ساقه های خشک " گاله "را مرتب کنم و برای فردا کوب بافی کنم.

آنقدر "گاله " درو کرده و دسته بسته ام که باید سقف را هم بطور کامل  بااین بساط تعمیرکنم . زمستان که بیاید دیگر بالا رفتن از سقف محال وسخت می شود.

درخت گردویی که  وسط حیاط آماده است این روزها  فارغ شود از دور بمن زل زده است .

کار پشت کار.

نه تنها در خانه ی من بلکه در هیچ خانه ای  خبری از رادیو وتلوزیون و اشیا نیست.

خیلی ها بی سواد مطلق هستند.

شاید از معدود خانه هایی باشیم که درآن کتاب و قلم وجود دارد و من عاشق  کتاب و قلم و عطر و بچه هایم هستم.

کتاب "گلستان و بوستان " در تسخیر بچه هاست .

و مفاتیحم چندی است که به امانت رفته است.   کلیات "جوهری"  و  بقیه هم توی منبر خانه حبس شده اند. شاید همین ده جلد کتاب را داشته باشم.

بجز کلام الله  مجید که در پارچه ی مخملین پیچیده است. کتاب دیگری در این اتاق نمانده است!

اینجا اتاق خصوصی برای بچه ها وحتی خودمان نداریم همه با هم می خوابیم و برمی خیزیم علاوه بر منبر خانه ، اتاقک دیگری هم هست که بیشتر اسباب و وسایل و ظروف و مایحتاج اولیه ی ما در آن نگهداری می شود.

یک انباری هم این پشت کنار طویله داریم و یک دستشویی هم کنارش.

شب نشینی های ما از پائیز شروع می شود. با مهمان ها هم در این اتاق جمع تر می نشینیم.

 اگرچه صحن اتاق نسبتا بزرگ است. زمستان ها وسط" کرسی "می گذاریم و همه کنار هم قصیده ی نوبه ای من و بچه ها را گوش می کنیم.اسطوره ها وافسانه ها و خیام خوانی ها همراه با تلاش وکار هم اتفاق می افتاد "کیکا کشی" دود غلیظ ناشی از "پنبه چوله" و"کیکا"  وگاه  کره اسب و گوساله ی تازه متولد شده  برای حفظ از سرمای استخوان سوز  آذر و دی مهمان ما میشدند. دقیقا کنار اجاق هیزمی. روی گونی کنفی. کُره ها تا چند روز مهمان ما می شدند تا قوام بگیرند.

روال جانفرسای "کنف ریسی" هم داستان خودش را داشت.

  کنار دیوار شمال غربی اتاق ، قلم و دوات  و چند برگ کاغذ لوله شده در گوشه ی تاقچه خاک گرفته اند.

خیلی وقت است که دلم می خواهد قرآن بنویسم. زمستان را رصد کرده ام برای نوشتن.

اول پائیز باید بروم  کاغذ و دوات و قلم  مناسب تهیه کنم.

عبای شکلاتی بافته از موی بز در زاویه جنوب شرقی اتاق اویزان است. و کلاه شمدی هم روی آن سوار است.

 سجاده ی سرخی که نقش محراب سبز دارد پهن است و تسبیح زیبای کهربایی ام به گرد مهر بزرگ "تربت کربلای معلی". حلقه زده است.

 نمازمغرب و عشا را بجا می آورم . وکلاه و عبا را به جایشان برمی گردانم وسجاده را جمع می کنم و بر روی رف کنار قرآن می گذارم.

و قرآن را بر می دارم و رو به قبله به دیوار تکیه می دهم و با آهنگی  ملایم  و آرام سوره" هل اتی "را می خوانم.

قرآن خواندنم که تمام شد ، بلا فاصله همسرم بمن چشم می دوزد و می گوید: قبول باشد و زیر لب فاتحه ای می خواند و بچه ها هم.

 بچه ها نشسته اند مشغول صحبت کردن باهم. محمد  از حسین درس" گلستان" می پرسد  و دخترها مشغول شانه کشیدن موهای یکدیگرند.

شام را درون یک  مجمعه ی بزرگ میل می کنیم ، بشقاب جدایی نداریم.

بعد ازشام به حیاط می روم وکمی قدم می زنم. صدای کودکان و نوزادانی که از خانه های اطراف می آید و مادرانی که  تلاش می کنند تا زودتر  آنها را بخوابانند. وبه رتق و فتق کارهای خود برسند.

 سری به طویله می زنم.

 اهرم و "کلون"  در حیاط پشتی را می گذارم  و در بزرگ چوبی از پشت کاملا بسته می شود.

کنار چاه برمی گردم و از باقی مانده آب داخل دَلو ، تجدید وضو می کنم  و به اتاق برمی گردم بچه ها جایشان را گذاشته اند

تسبیحم را بر می دارم و یک حلقه کامل استغفار می گویم و بعد صلوات...

 همانطور نشسته و دراز کشیده  بر بسترم ناغافل خوابم می برد.

صدای ملایم موذنی  "بیشار"م می کند. برمی خیزم و به حیاط  کنار چاه آب می روم و از چاه سطلی آب می کشم و وضو می سازم . وکمی از آب را داخل " اَفتو" سرازیر می کنم و کمی را درکوزه .

  به آرامی محمد را صدایش می زنم.  اما حسین بر می خیزد و محمد را با دستهایش تکان می دهد.

هردو افتان و خیزان به سمت حیاط می روند.

گفتم : بچه ها ! روی نرده  توی کوزه برایتان آب گذاشته ام اگر نیاز به قضای حاجت ندارید همین جا وضو بسازید.

 یکی سلانه سلانه می رود و دیگری می ماند.

و من  نمازم را بجای می آورم . و  دوباره در بسترم تسبیح بدست می نشینم.

همسرم آن گوشه همچنان در سجاده نشسته است.

زینب و نرگس هم  کنار سجاده اش  نشسته اند و هر آینه از شدت خواب بر دامن مادرشان وِلو می شوند.

آرام آرام  بین خواب و بیداری  صدای زندگی  و آواز صبح را می شنوم از ساعتی بعد کلی گاو و گوسفند و مرغ وخروس در میان  حیاط و کوچه ها و خیابانها رها می شوند.

همه چیز اینجا رنگا رنگ است.

ترس ها و آرزوها همه در رنگ بندی زندگی ام نقش دارند.

ترس از  باد و بوران تند.

ترس از خشکسالی و قحطی !

ترس از زایمان سخت زنان خانواده ام!

ترس از آتش سوزی ها!

ترس از "گو دز " ها و اسب دزدها.!

ترس از حمله شغال به مرغدانی ها و شکار اردک ومرغ و غازها!

ترس از گله گرگ...

آرزوی های ما به پاییز گره خورده است . همراه با برداشت محصول آرزوهای ما تحقق می یابد.

زیارت امام رضا و زیارت امامزادگان  اطراف 

عروسی و نامزدی جوانان

نوسازی خانه ها و خانه سازی های جدید.

ختنه سوران و کوب بافی وهوله بافی و پنبه ریسی و...

تند و تند و رنگارنگ ، ترس و آرزو در کنارهم چیده شده اند.

به "منبر خانه" می روم و از روی رف پشت منبر کتاب "حافظ " را درآغوش کتاب" خیام" می یابم.

ورق می زنم و می خوانم ؛ "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند "...

با چه سرعتی از "دالان " بزرگ زمان سحرگاه  به در می آیم.

زنی که منقل روشن کرده است تا چای  درست کند.

سماوری در کار نیست.

لیوانهای مسی و استکانهای سفالی و مسی.

بجز چند استکان شیشه ای کوچک که برای مهمان گوشه ای خاک می خورند . همه ظروف این خانه مسی و سفالی است.

سر خوشی با" قلیان " ندارم اما کنار تاقچه ی شمالی یک قلیان شیشه ای بزرگ قد علم کرده است که هفته ها و شاید ماه هاست که دستی به او نخورده است.

کنار منقل کتری های مسی و سفالی نشسته اند و چند کودک قد ونیم قد را می بینم که گوشه ای آرمیده اند.یکی از آنها "جد اعلا"ی من است

ای وای !  ای وای !

من به کجا رسیده ام؟!

بانویی که مراقب است تا سر وصدای  اسباب تهیه صبحانه کسی را بیدار نکند

تمام  فرزانگی و نجیب زادگی ام را مدیون این زن نجیب هستم.

او که  همواره  به زیر لب دعا می خواند و غمی در سینه دارد این زن !

آرام وبی صدا گریه می کند و با ماشه، آتش منقل را جابجا می کند.

منقل مسی مملو از آتش است ، انگار من از اشکهای این زن در کنار همین منقل  تولید شده ام .

 جدم روی حصیر کهنه و مندرسی خوابیده است. آسیاب سنگی گوشه ای از ایوان منتظر من است می نشینم واز گونی کنفی کاسه ای کندم به حفره آسیاب می ریزم  و دسته را می چرخانم و می چرخانم.

 همه جا ی حیاط  درختی ایستاده در مقابل من است.

نگاه خیره ای مرا بخود می کشاند .

خمره ای با شکم بزرگ  به نام "دشون" آماده ی رقصیدن بین دستان بانو وکودکان است.

تاساعاتی دیگر دیگهای مسی  شیر و سر شیر را در کامش می ریزند و آنقدر تکانش می دهند تا کره را از دوغ جدا کند. آنگاه بانو دستهای بلندش را به حلق دشون فرو می برد و کره را از حلقومش بیرون می کشد. دَلَمه ها  و تکه های کره را باهم   پیوند می دهد و یک قالب گِرد بزرگ از کره در سینی مسی می گذارند و سپس بچه ها هرکدام کاسه ای دوغ می نوشند و  بقیه ی دوغ را داخل کیسه ای آهار داده شده از متقال  می ریزند و در کیسه را محکم گرفته و داخل حیاط به شاخه ی انار  آویزان می کنند تا چکه های آب از دوغ برود و ماست چکیده بمرور در این کیسه بعمل آید.

کره در واقع روغن ماست

گاه آن را داغ می کنند و در خمره های مخصوص نگهداری می کنند.

 زنان با کمک بچه ها و یا بزرگ ترها  غروبها با هیزم  و ریشه های درشت و عجیب  "نی"  نان  می پزند.

هر غروب دو یا سه چانه خمیر  از محصول  آرد  خود  برای مصرف شب وصبحانه پخت می کنند.

تنوری  درکار نیست واگر هم باشد خیلی معدود ودست ساز است.

خمیر آماده را در داخل دیگ مسی در میان گدازه های سرخ ذغال قرار می دهند .

نان بسیار خوش عطر و مطبوعی است.

این همان " لَوِه نون " مشهور ماست که با گردو  وسر شیر و پنیر و عسل برای صبحانه میل می کنند.

بانو سفره صبحانه را پهن کرده است و بچه ها به تدریج به میل خود دست و رو شسته به سفره اضافه می شوند.

گوش می دهم به صدای  صبح

هیاهوی گنجشکان. پرندگان. ماغ کشیدن گاوان و درپی هم دویدن  مرغ و خروسها  وگردن کشی غازها و... همه وهمه می گویند زندگی کن.

"شب روان " از شکار  و "خی بانی " و "شوپه"   برگشته اند.

ناله ی زنی می آید. انگار قرار است کسی بزاید!

آه درست است

تاریخ دارد می زاید مرا...

 

حمید رضا ابراهیم زاده

۵ آبان۱۴۰۰

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

زن باش

جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۰۰ ق.ظ

 

 

زن باش

 اینکه  مرد بودن ارزش است و نر بودن  جنسیتی است کاملا غیر ارادی .

زن بودن نیزهنر است و ماده بودن هم جنسیتی است غیرارادی.

هرماده ای نمی تواند زن باشد .

زن قابل طرد وچپاول وگمشدن نیست.

هویت زن به حیا ونجابت ومهر ووفای اوست.

زن درتالار وجود خود آینه ی جمال خداست.

زن در زنانگی خود فرشته ی مهر ورزی وحامل هویتی است که درآن مهر و وفا ونجابت وحیا ومتانت ووقار وایثار ترسیم شده است.

زن باش تا دستانت تار و پود دنیا را ببافد وهنر رضایت از زندگی  را بر روی سفره ی  دنیا بیاراید

زن باش تا بدانی الماس وجودت چه تلالویی دارد

وآفتاب  نگاهت سرزمین منجمد وفسرده ی دلها را مملو از نور وحرارت و زندگی می کند...

 والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده


6/8/1396

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

توسعه پذیری با پایبندی و التزام به قوانین و تعهدات میسر می شود

 

"پایبندی به تعهدات" و‌ "مسئولیت پذیری" رکنی از ارکان پیشرفت و موفقیت و" نجابت ماهوی" است.

یکی از زشتی های رفتار فردی و اجتماعی مسئولیت ناپذیری است.

بیشترین مشکل جامعه‌ی ما سلب مسئولیت و تعهد از رسالت و وظایف فردی و اجتماعی است

تعهد به "فعل نیک" یا" ترک فعل بد" ، از نگاه  شرع و قانون و عرف باعث پایبندی  و‌ رونق خواهد بود.

بی تعهدی و عدم پایبندی به مسئولیت ها باعث  بوجود آمدن جرایم و افزایش مشکلات چند جانبه ی اجتماعی شده است.

بی تردید افراد پایبند به تعهدات و‌ دولت‌ها و جوامع متعهد امنیت و صلاحیت بیشتری برای احراز موفقیت دارند و همچنین افراد و جوامع و دولت های نا امن و غیر متعهد به قوانین هزینه های گزافی را برای همزیستی و حیات خود  می پردازند و" بودجه های دفاعی "سنگینی را بر خود تحمیل می کنند تا امنیت کاذب و یا مقطعی  را شامل خود نمایند

پایبندی والتزام عملی به قوانین  باعث کم‌شدن تنش ها و" بهبود روابط وسطح زندگی" و "همزیستی های" اجتماعی خواهد بود.

وبااین رویکرد حتی التزام داشتن  به قانون ناقص بمراتب بهتر از بی قانونی و افسار گسیختگی است.

در طغیان و‌بی قانونی هر هجمه و پدیده ی فاجعه باری ممکن است رخ‌دهد که‌جبران آن میسر نبوده و بلکه مستلزم هزینه‌های گزاف خواهد بود.

اما برای دگرگون سازی و تکامل قانون و‌ بروز کردن قوانین  با مقتضیات زمانی و اقلیمی باید بسترهای لازم را برای قانون نگری و قانون نگاری فراهم کرد تا قوانین وتعهدات از گزند خدشه و آسیب ازجمله "تعارض و تبعیض" مصون بماند و میزان رضایتمندی و پایبندی به قوانین و تعهدات افزایش یابد.

مثلا در قوانین راهنمایی و رانندگی علاوه بر امنیت خودرویی و رعایت ایمنی رانندگی و بسترهای امنیت جاده ای  ،بنا به مقتضیات فراوانی تردد و شلوغی در بسیاری از محدوده ها ،میادین جدید با راهکارهای برون رفت ترافیکی و پیشگیری از سوانح جاده ای همراه با اصلاحات اساسی  وساختاری در مواجه با پدیده های سنگین وهزینه بردار، توجه می شود. که همه ی این تدابیر و باز دارنده های قانونی در کاهش خطرهای ناشی از سوانح جاده ای دارد و پیرو آن  هزینه های کمتری به شهروندان و ترددکنندگان جاده ای تحمیل خواهد شد.

بنابرین با تجدیدنظر خواهی های مستمر در  قوانین و همچنین بروز رسانی قوانین و فراهم آوری "ملزومات پایبندی "به تعهدات نیز باید دقت کرد و ظرافت بخرج داد.

درشرایط کنونی اوضاع  نشان داده است که ما نیاز به اصلاحات و" ساختار سازی" و "بازنگری" در تمام لایه های قانونی داریم

واین میسر نیست مگر با "همه خواهی "و همدلی ملی برای برون رفت از انسداد های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی.

مردم باید به این نتیجه ی مهم برسند و بخواهند که باید برای پیشرفت و‌حرکت از" نمکزار عادت" هایشان خارج شوند.

و بسیاری از" موهومات "و "ساختارهای غلط " فرهنگی و اجتماعی و بد فهمی های دینی و عرفی و قانونی خود را کنار بگذارند.

و قدم به نو ‌شدن و بهترشدن وحرکت در مسیر تعالی بگذارند.

والی الله المصیر.

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

۲۳آبان۱۳۹۹

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

کودک درون و تربیت

شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۰۰ ق.ظ

 

کودک درون و تربیت

در دالان وجود هر بالغی کودکی بسر می برد ؛

گاه به شور و شعف  مشغول.

 گاه به اندوختن و یادگرفتن دلگرم .

 گاه به سکوت و هیمان و حیرت مشتاق.

گاه به بیماری  و ناراحتی دچار.

گاه به گشت وگذار و سیاحت سرگرم.

گاه به شیطنت و موذی گری مصر.

و گاه به  دقت کردن و آرامش و آسودگی نشسته است  .

این کودکان، بالغ خود را می آشوبند تا  برایشان  بردگی کنند و یا سروری کنند .

کودک درون مودب و نجیب و موقر و یا  تربیت نشد ه و وحشی هر کسی فرمانروای احساسات اوست.

کودکان درونتان را دریابید وتربیت و یا مراقبت کنید.

کودکانی که تا کنون به آسودگی نرسیده اند و یا خیلی زود پیر شده اند بدون آنکه خردی کرده باشند ، هنوزهم نیاز به تربیت و مراقبت دارند

کودکی کردن در دوران کودکی ، نیازی برای رشد است.

بالغ تربیت نشده همان کودک بی تربیتی است که کودکی نکرده و یا هرگز تربیت نشده و یا بد تربیت شده و مملو از عقده هایی است که در کودکی ببار آورده است.

مهم تربیت و شکل دهی نقش و هویت  و هدفمندی شخصیت در کودکی است.

دانش اندوزی در کودکی مانند سنگ نگاری است.

کودکی کردن یعنی اجازه تخلیه نشاط وکنجکاوی دادن به کودک است.

کودک باید کودکی کند ، جنب وجوش داشته باشد تا در بزرگسالی و بلوغ ، نا آرام و چندش آور وعقده ای نباشد.

کودک باید کودکی کند تا تربیت و پرورش و پویش و  پیشرفت را به خوبی بپذیرد.

برای بالا بردن درک کودک باید اجازه داد کودک بپرسد. نشاط داشته باشد. کنجکاوی کند و آزمون و خطاهای کم هزینه انجام دهد و در نهایت هدفمند تربیت شود. تا به بالغ خود کمک کند و رهبری شایسته برای بالغ خود باشد.

کمال گرایی، واقعگرایی، آرمانگرایی ، بلند پروازی و...در کودکی باعث نبوغ بالغ می شود. و یا افراط در هر کدام باعث انحطاط او خواهد شد .

درک هرکدام از مطالبات، نیازمند تربیت و کنجکاوی های کودکانه ی افراد است.

یادگیری مفاهیم مطالبات، اولویت بخشی به خواسته ها، تصمیم گیری و مدیریت برای داشته ها، ترسیم و رصد برای بدست آوردن خواسته ها، مبارزه برای دروغ نگفتن، حسادت نکردن، طمع نورزیدن، نترسیدن ، حیا کردن ، تحمل نکردن تحمیل ها، بخشیدن ، نرنجیدن ، مشورت خواستن ،  نجیبانه رفتار کردن، امانت داری کردن ، تلاش کردن برای رفاه ومعاش، نوع دوستی ومشارکت پذیری، و پس انداز کردن، اندیشیدن برای رشد  وپیشرفت و. . بسیاری ازمفاهیم رفتار زیستی در کنجکاوی ها وآزمونهای کودکی شکل می گیرد .

تربیت هدفمند در پاسخگویی به کنجکاوی ها،آزمون وخطاها  و پیگیری مطالبات باعث می شود. کودکیِ هر بالغی اقتدار و نجابت و وقاری شایسته ی رهبری کردن را بیابد.

باید شادی و شادابی کردن را  به کودک بیاموزیم. و در برابر بهانه و افسردگی و لجبازی و تمارض و گریستن به او بیاموزیم که  برای رسیدن به خواسته هایش باید گفتگو و تلاش کند. باید مدارا گری را بیاموزد و خواسته هایش را ساماندهی و اولویت بخشی کند.

باید بیاموزد که شادکردن و شاد بودن بهتر از گریستن وگریاندن است.

باید بتواند بخنداند و بخندد و شور و نشاط داشته باشد. از در و دیوار سختی ها  بالا برود.آزمایش کند و نتیجه بگیرد....

 والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده . بابلسر

 17 تیرماه 1398

 
 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

قوانین مزاحم

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۵ ق.ظ

نقش قوانین در تضییع  وتبعیض حقوق ملت ها.

از قوانین باز دارنده می توان دراین باره سخن بگویم که دشمن عزت و سالب آسایش ملت هاست قوانینی که هرگز در گذار مقتضیات زمین و زمان منافع همه اقشار و بویژه  رنج دیدگان و مولدین کالا وخدمات را تامین نمی کند.

مونتسکیو درکتاب روح القوانین گفته است؛ " قوانین دست ساز بشری همچون تار عنکبوتی است که ضعفا را می رباید و دربند می کشد و ثروتمندان و اقویا آن را می درند و از آن رد می شوند"

قانون محصول فکر بشر باید حافظ منافع همه ملت ها و نژاد ها و ادیان و جنسیت ها باشد.

به تعبیر امام علی ع  خطاب به فرمانداران وکارگزاران فرمود:

"استعبدتم الناس؟؟؟

مردم را به بردگی گرفته اید؟؟؟

خداوند انسان را آزاد افرید وکسی حق ندارد آزادی آنها را مخدوش کند.

ولقد خلقک الله احرارا"

کسی که ازادی دیگران را برباید ستمکار است.

وهر کسی بخواهد بنام آزادی ،آزادی دیگران را مخدوش کند نیز گناهکار است.و سزاوار کیفرخواست.!

آقا امام موسی صدر جمله ی بسیار قاطع و زیبایی دارد که قریب به فتواست  .

ایشان درمراسم بزرگداشت ترور خبرنگاری فرمود:

"محدود کننده آزادی کافر است..."

پس لازمه زدودن تزاحم آزادی ها ایجاد قوانین فاقد تبعیضی است که اصلاح پذیر باشد وبنا به مقتضیات زمانی و مکانی و فوریت ها قابلیت اصلاح و ویرایش را داشته باشد.

و مثلا در خود واژه اصلاح پذیری دوران ده' پانزده ساله را داشته باشد.

قوانین باید در راستای منافع و عزت و رفاه و آسایش جامعه نگاشته و توضیع شود.

تضییع حقوق دیگران بنام قانون برای جامعه ی توسعه پذیر نقص وعیب ساختاری محسوب می شود.

یکی ازمجاری و ابزارهای توسعه داشتن قانون مقارن با فرهنگ و اقتضائات و مطالبات جامعه و قرابت مطابقت با جامعه جهانی است.

از قوانین باید تا حد توان پیروی کرد. حتی اگر ناقص و ضعیف باشد و اگر چه داشتن قانون ضعیف بهتر از نداشتن آن است.

قوانین ساده ای مثل راهنمایی ورانندگی اگر یک لحظه هم نباشند موجب طغیان و آسیب هستند. اگرچه معایب و تنگناهایی هم دارند اما کاملا دست ساز ایده های بشری است و بیشترین قابلیت اصلاح و ویراست را دارد.

بسیاری از آیین نامه ها و قوانین همین گونه اند.

بنابرین قانونمندی وقانون گرایی والتزام عملی به قانون یک فرهنگ است و تسهیل گرترین  عنصر قرابت با توسعه است...

مهمترین و بزرگترین مصادیق بی فرهنگی در دنیا قانون گریزی وقانون ستیزی و عدم پذیرش قانون وعدم التزام به قانون محسوب شده است.

و جرایم مبارزه با قانون بدون هیچ اغماض و تبعیضی  برای همه یکسان جزا داده می شود.

بنابراین عنصر و اهرم قانون را در مدینیت و فرهنگ و پیشرفت جامعه باید جدی گرفت...

والی الله المصیر

 حمیدرضاابراهیم زاده.

 12اسفند1395

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

توهم دانایی

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۲۸ ق.ظ

 

توهم دانایی
 
 

  بزرگترین دشمن انسان نادانی  نیست بلکه توهم دانایی است !

 توهم دانایی سرطانی است که می تواند برهر فردی از هرنوع جنس وطبقه وسن و مقامی  مستولی گردد واغلب با علائم دلواپسی وجلوه گری ها ی افراطیانه ظاهر می شود

توهم دانایی ممکن است در سپهر سیاست. اقتصاد و فرهنگ و بسیاری از حوزه های تخصصی رخ دهد.

  یکی از این توهمات روشنفکری در عقیده و ابراز موضوع عفاف و نجابت و  متانت و وقار بانوی شرقی و ایرانی است که با موهومات شعاری و توهم زدگی یا سلیقه شخصی بدست نمی آید بلکه شاخص آن فارغ از معیارهایی که در دین بیان شده است ، در ادبیات اصیل ایرانی هم ریشه دارد.

 به تعبیر دیگر اگر یک بانوی ایرانی حتی اگر مسلمان هم نباشد، چنانچه بخواهد اصالت ایرانی داشته باشد ، باید براساس معیارهای برآمده از ادبیات و فرهنگ غنی خود رفتار کند و الا هویت او بی معنا می گردد.

 
نتیجه تصویری برای توهم دانایی
 
 

مثلا به اعتقاد فردوسی ؛ آنچه زن را زیبا و شایسته تخت سروری می کند متانت، وقار، عفاف و حجاب است.فردوسی پوشیده رویی را از مسائل بسیار مهم برمی شمارد. به گونه ای که آن را هنر زنان و مایه افتخار و سربلندی آنان می داند.

 او از زبان شه بانوی ایران، چنین بیان می کند:

    مرا از هنر موی بُد در نهان

    که آن را ندیدی کس اندر نهان

    فردوسی حجاب زنان را مایه ارزشمندی و شکوه آنان می داند. به همین سبب در بسیاری از موارد به جای واژه «زن» عبارت هایی چون «پوشیده روی» و «پوشیده رخ» را به کار می برد. هنگامی که «جندل» فرستاده «فریدون» می خواهد دختران پادشاه یمن را برای پسران فریدون خواستگاری کند؛ از زبان فریدون دختران او را «پوشیده روی» و «پوشیده رخ» خطاب می کند، و می گوید:

    ز کار آگهان آگهی یافتم

    بدین آگهی تیز بشتافتم

   کجا از پس پرده پوشیده روی

 تو داری سه پاکیزه نامجوی ...

 سه پوشیده رخ را سه دیهیم جوی

سزا را سزاوار بی گفتگو

 حکیم فرزانه ایران حتی دختران تورانیان ـ دشمنان ایران ـ را نیز «پوشیده روی» می خواند.

 همه دخت توران پوشیده روی

همه سر و بالا همه مشک بوی

زنان شاهنامه همواره مواظب تن خود هستند، و آن را از چشم دیگران می پوشانند. و به این امر می بالند و افتخار می کنند. به طوری که منیژه با افتخار می گوید:

 

 منیژه منم دخت افراسیاب

 برهنه ندیده تنم آفتاب

حال با این معیارها می توان دریافت که بانوی ایرانی به متانت و وقار ونجابت و اصالتش بانوی شایسته  ای است .

بانوی شایسته و نجیب ایرانی  نه با  پول و ثروت ، نه با خودنمایی و  پوشیدن  لباسهای سخیف و مانتوی تنگ بدن نما و ساپورت پوشیدن  در انظار عمومی و نه با تیپ و قیافه های آنچنانی که درجامعه مشاهده می شود همسو و  مشابهت دارد

جالب هم این است که اتفاقا  حامیان این  تیپ ها خودشان را بیش از متدینین ، متدین تر  وایرانی ترمی دانند !

مشکل این نیست که نسبت به فرهنگ خودشان جهل دارند ( که البته دارند ) بلکه ریشه اصلی این ناهنجاری توهم دانایی است.

والی الله المصیر
 
حمیدرضاابراهیم زاده

12اردیبهشت 1395

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثردرانحصارمولف محفوظ است

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

شه دین حضرت احمد

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۷:۱۰ ق.ظ

 

 

عید میلاد باسعادت فخرکائنات حضرت ختمی مرتبت صاحب کنز سعادت ومعدن جود وسخاوت حضرت محبت

و مولانا امام صادق (ع)

مبارک باد

 

 

بر درخانه ی  حضرت باران نوشته اند

 

او(پیامبر) دوستی است که درهمه ی پیشامدها وحوادث ناگوار امید شفاعت از وی می رود

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

 

 

خانواده و آموزشگاه

 خانواده  به عنوان مقدس ترین و موثرترین نهاد جامعه ی بشری شناخته شده است.

قداست خانواده به این است که تربیت وآموزش وایجاد نسل وساختار  هویت درآن جریان دارد.

خانواده ی متعادل وپویا به خانواده ای اطلاق می شود که دررگ های آن آموزش وتربیت وهمکاری و همدلی متقابل و مستمر جریان داشته باشد .

اما خانواده ی دیگری هم نقش تربیت و هویت سازی  را برای تکامل و پویش وتعادل نسل ها را ایفا می کند. وآن خانواده ی دوم یا مدرسه است که درآن اعضای تیم های آموزشی وتربیتی  به رسالت و وظائف خود درقبال پرورش باورها ی نیک و تطهیر روح وجان  وتداوم مستمر  آموزش دانش ، عمل می کنند

دانشمندان وبه ویژه جامعه شناسان ورفتارشناسان اجتماعی  وسیاستمداران وپژوهشگران حوزه ی توسعه ،آموزش وپرورش را به عنوان محور بی بدیل توسعه می شناسند.

متون ونصوص دینی در اسلام عزیز و باورهای ما  نشان ازاین دارد که آموزش وتربیت هدفمند راه رشد وتکامل است.

کتاب  قرآن کریم  به عنوان معجزه ی نبی اکرم نماد دانش به بشریت معرفی شده است و توصیه موکدی بر  فهمیدن درست وپژوهش در همه ی حوزه های هستی شناسی دارد.

سیره ی معصومین حکایت ازآن دارد که آموزش وآموختن دریچه ی برتری وپارسایی است

تاجائیکه امام متقین خود را بنده ی کسی می داند که به او حرفی بیاموزاند

امام زین العابدین  کتابی دارد به نام رساله ی حقوق که درآن برای  تکامل ورشد  انسان  توجه به 51 حق ضروری دانسته شده است. و راه برون رفت از عقب ماندگی و ستمدیدگی و ستمکاری  و درواقع  عدم تکرار فجایعی همچون عاشورا ، دانستن وآموزش حقوق شهروندی معرفی شده است.

آنچه که جوامع را از تحول وپویایی وحیات باز می دارد درحقیقت جهل وتوهم دانایی است

نادانستن و توهم دانستن  همه ی آن چیزی است که جوامع را مستبد و عقب مانده  نگه می دارد.

آموزش ودانستن درشریعت اسلام فریضه وجهاد به شمار می رود. و خداوند دراولین کلامش با نبی اکرم ایشان را به خواندن وعلم اندوزی می کند.وبه او و بلکه بشریت زمان حال  و آینده وواپسین کتاب  هدیه می کند وآن را معجزه ی رسالتش می خواند.

آنچه که اکنون  جوامع ما را تهدید می کند عدم توجه به آموزش وپرورش وتهاجم توهم دانایی درحوزه های مختلف اجتماعی وفرهنگی واقتصادی است.

با وجود برخی از  تفاوت های فرهنگی  جامعه ی دین سالارمدنی  ما با جوامع  توسعه یافته ی غربی ، انقلاب های بزرگی  که  درحوزه های صنعت واقتصاد وکشاورزی ورسانه و تکنولوژی وشهر سازی ورفاه مدنی درجوامع توسعه یافته رخ داده اند توجه ونقطه ی اتکایشان به جدی گرفتن نقش آموزش وپرورش در رسیدن به توسعه مطلوب بوده است.

خانواده های جوامع پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که راه رسیدن به رفاه اجتماعی و برون رفت از مصائب و بحران های جامعوی همچون  تورم. نقدینگی. اعتیاد. بیکاری . طلاق و جرائم سازمان یافته و جنایات ،در حقیقت  امتیاز دادن به  بعد آموزشی و داشتن آموزش وپرورش توسعه محور و هدفمند و هوشیار است.

جامعه ی دینی ما نیز برای برون رفت از بحران های اقتصادی واجتماعی وفرهنگی و... ازاین امر مستثنا نیست وقطع یقین برای پویایی هرجامعه ای با هر مدلی از توسعه، نیازمند  به آموزش وپرورش  هدفمند وسالم هستیم که درآن باورهای نیک وآموزه های  واقعی دین و دانش ، حیات داشته باشد.

بااین نگرش مدارس و آموزشگاهها و دبیرستانها ودانشگاهها وموسسات علمی وپژوهشی وآموزشی  بعنوان کارگاه توسعه سازی  وآینده ساز  جامعه ی ما خواهند بود ونقش حیاتی  وارزشمند ی را برای شکل گیری مدل پیشرفت ایرانی اسلامی ایفا خواهد کرد.

کادر آموزشی متعهد ومتخصص ومتعبد هرآموزشگاهی  مهندسان توسعه ی ما خواهند بود

شورای عالی برنامه ریزی تحصیلی وکتب درسی ما. نویسندگان وشعرا وفرهیختگان ونخبگان ما باید درفرایند این توسعه نهایت دقت وحسن سلیقه را بکارگیرند تا دراین گرانیگاه فرزندان ما ، ویا درحقیقت سرمایه های اجتماعی  ما وثروت ها وذخایر میهن مان دراین کارگاه ها  به نیروهای ی باارزش افزوده ومتخصصان ومدیرانی تربیت یافته در دامن  فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی به آینده ی وطن وبلکه دنیای ما   مبدل شوند.


نتیجه تصویری برای انجمن اولیا ومربیان

 

 

افزایش بهای سرمایه های اجتماعی ما ویا موفقیت نسل نو و بلکه  تلاش های ما برای رسیدن به توسعه ی پایدار میسر نیست مگر با همت عالی  و همکاری و همیاری و همدلی وتعامل   همه ی اعضای جامعه به ویژه نخبگان. نویسندگان. شعرا . دانشمندان و آموزگاران واساتید وهنرمندان وطبقات علمی ودینی ،  با کادرآموزشی  مدارس و آموزشگاهها. بوده  تا تیم های  عملیاتی و پرتلاش  آموزش درکارخود موفق وخرسند وسرفراز باشند.

ودراین مقطع ، همدلی وهمیاری تنگاتنگ اولیا ومربیان  باهم ودقت نظر درشیوه های آموزشی وتربیتی و رفع موانع کمک آموزشی سهولت امر را برای شتاب بهتر موفقیت ها رقم خواهد زد.

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

نهم مهرماه 1396

 

 

*با نهایت احترام تقدیم به مادرم حضرت نیلوفر

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

بیشعوری به سبک توهم دانایی

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ ق.ظ

نا آگاهی برای افراد ویا جوامع بیشعور می تواند مفید باشد!
افراد وجوامع واپسگرا از ناآگاهی وبی سوادی مردم سود می برند و برای خود بازار تقاضا می سازند.
دکانداری به سبک عهد قجر.
اول؛
قریب به هشت سال پیش در دفتر دوستم نشسته بودم و باهم گفتگو می کردیم. درهمین حین شخصی وارد دفتر شد وگفت؛آقایان تابلو فرش آوردم با یک سوم قیمت.
بی آنکه نتیجه ای از رخصت ما را ببیند  بساطش را روی میز ریخت. همان اوائل یک تابلو فرش بسیار زیبایی را با طرح وان یکاد بچشمم زیبا آمد.  فروشنده آنقدر زیرک بود که از نگاه ما بفهمد خوشایندمان کدام است.

بلافاصله گوشه های فرش مورد نظر را بدست گرفت و بالا کشید و پیچ وتاب می داد و بازارگرمی می کرد.
ناگاه نگاه متعجب من ودوستم در هم گره خورد.
پشت فرش را هم با دقت نگاه کردیم
لبهای فروشنده می جنبید شاید داشت برایمان وجعلنامی خواند...
این فرش نفیس مشکلی اساسی داشت.
بااین حال بقیه تابلوها را هم نگاه کردیم
شاید از بین دوازده فرشچه ای که آورده بود همگی دچار نقصی بودند. 
زیباترینشان همانی بود که نقص کلیدی داشت. و فرش برعکس بافته شده بود.
شاید اشکال در نحوه برنامه ریزی بافت بود ولی هرچه بود سمت اصلی فرش نوشته هارا برعکس زده بود.
اساسا این فرش به هیچ دردی نمی خورد زیرا وان یکاد رویش نوشته بود و قابلیت زیر پایی هم نداشت.
فروشنده با تفرعن خاصی گفت؛ اشکالش چیه؟ بلافاصله توجیه کرد که آیه قرآن پشت و رو ندارد!!!
گفتم؛ در قاموس کسی که می داند، فریب خوردن نمی گنجد فرمایشات گهر بارت راببر جای دگر. بلافاصله جمع کرد و رفت. 
اینکه اگر ما غفلت می کردیم و اندک سواد خواندن ونوشتن نداشتیم و یا فریب ظاهر تابلو را می خوردیم قطعا بازنده بودیم.
جوامعی که مدیران و مسئولین و تولید کنندگان ذائقه و کالا و خدماتش این گونه بخواهند با شعور مردم بازی کنند قطعا نا اهل بوده و فرعونیت و دیکتاتوری نامحسوس دارند.
واین نوع نگاه که نادانی وغفلت مردم برایشان بازار تقاضاست همواره وجود دارد. و البته به این راحتی قابل حذف و اصلاح نیست.
جوامعی که بیسوادی وبیماری وگرسنگی را برگ برنده خود می دانند بی تردید بیمار و ستمگرند!
دوم؛
همسایه ای پیداکرده بودم که در اوج جوانی بسیار بی انصاف وبی شعور بود.

سگ وخروس و انواع حیوانات موذی و پر سرو صدا را پشت اتاقم جمع کرده وعلی رغم داشتن شغل پر مشغله بیرون از منزل، مشغول به باغ وحش سازی شد!
 جوانک می توانست در هر گوشه از باغش جای خوبی برای این سبک از زندگی ننگینش درنظر بگیرد.
 علی رغم اینکه در سه طرف دیگر باغش هیچ همسایه ای وجود ندارد جانمایی تمیزی را برای آزارم انتخاب کرد. تا خواسته باشد وجود نحسش را بچشمم بیاورد.
از قضا صبح علی الطلوعی ازخواب بیدارش کردم ولب به اعتراض و گلایه گشودم که چه رفتار بدی است!!
گفت ؛ اصلا هم بد نیست. شما از صدای حیوانات لذت ببرید. مردم برای دیدن و شنیدن صدای حیوانات هزینه می کنند و...
گفتم ؛آقای بی فرهنگ و بیشعور! این صدای چندش آور گاه وبیگاه چند خروس بی محل و زوزه سگ ولگرد و... راببر داخل اتاقت ما لذت و بهشت اجباری نخواستیم!
مردک خودش را به جهل و کم خردی زد و خزعبلاتی بافت، گویی کودک ۵ ساله برای یک بزرگسال شیرین زبانی می کند!
پرسیدم حالا چرا سگت تا صبح واق می زند؟
گفت؛ حیوان را از جنگل پیدا کردم بی سرپرست بود دلم سوخت!!!
گفتم؛ بلبل خان ! تو بابای خوبی هستی براش اما توله ات را داخل حریم خودت نگهدار. با هزینه اعصاب خودت براش مادری کن.!
گوشه بهتری انتخاب کن من نیاز به استراحت حداقلی دارم...
در پاسخ ها اینقدر وقیح بود که نیاز به گوشمالی داشته باشد.
بااینحال گفتم؛ خدا شفایت بدهد.
فقط گفته باشم بیشعوری هایت بمن آسیب زده و صبرم‌محدود است. !
واقعا نمونه هایی که با این نوع رفتار سبوعانه و منش خود زیرک پندارانه در ادارات و بازار و همسایگی. و همه اقشارجامعه می بینیم، کم نیستند.

وسعت آزادی خواهی شان ناقض آزادی و امنیت دیگران است.

این‌گروه از بی شعورها توهم دانایی بالایی دارند.
توهم عجیبی است در کلمه ی؛
می دانیم! 
 بااینحال از چراغ قرمزهای زندگی رد می شوند .
توهم دانایی. توانایی. دینداری و... در همه جای دنیا بلای جان آسودگی و امنیت  جوامع شده است.
کتاب" بیشعوری آقای خاویر کرمنت" علی رغم اسم زاقارتش واقعا کتاب کار خوبی است.  گمان‌می برم خواندنش یکبار درسال واجب کفایی است.
بیشعورها الزاما احمق نیستند اما دوست دارند دیگران را احمق فرض کنند و یا به حماقت وادارشان کنند .
اینکه بافریب و تفرعن دیگران را مجاب به تحمل کنند برایشان زیرکی و هنر محسوب می شود.
اینکه دیگران به آنها بگویند بیشعور نباش را فحش و هتاکی می گمارند.
راهکار چیست؟
جوامع نیاز به آموزش مهارت زندگی با توجه به آموزه های اقلیم فرهنگی و بومی خود دارند
مهارت؛ راستگویی،امانتداری،رازداری، پارسایی، انصاف، قانون مداری،ایثار، همدردی، مشورت، شجاعت، نوعدوستی،بردباری، دانشوری ، احترام به حقوق دیگران و.... نیاز به آموزش جدی دارد.
دروغ نگفتن
فحشا و زنا نکردن
ربا نگرفتن
کلاهبرداری نکردن
تجسس نکردن
دزدی نکردن
غیبت نکردن
تهمت نزدن
رشوه نگرفتن
بی عفتی نکردن
خیانت نکردن
قانون گریزی نکردن و... مهارت می خواهد.
جامعه نیاز به این‌ مهارت ها دارد تا بتواند شاکله و پیش درآمد پیشرفت وامنیت وآسایش را ببیند.
دانایی بدون بینش و رفتارِ درست مصرفی ندارد.
استاد ومعلم بی مسئولیت!
فروشنده کالا وخدمات بی انصاف!
پزشک بی اخلاق!
کارمند بی توجه و بی تعهد!
چقدر می توانند به عفت و آسایش و پیشرفت عمومی جامعه اسیب برسانند؟
دانایی فقط به دانستن الفاظ خوبی وبدی نیست.!
 مهارتِ درست رفتار کردن اهمیت دارد. مهارتِ التزام عملی داشتن به این آموزه ها برای پویایی جامعه بسیار مفید است.
واین میسر نیست مگر با عزم ملی برای آموزش همگانی.
والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
بیستم مهر۱۴۰۱


تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده