قسمت اول :
جامعهشناسی شماتیکی رفتار گـــرگ 1 در بین انسانها
در رفتارگرگ مفاهیم زیبایی همچون اصالت اراده و عمل،
مدیریت از روی دوراندیشی، ایثار برای ابراز وجود، تلاش برای حفظ مطالبات و
تمنیات، نشاط غریزی، شدت عمل در رسیدن به آرزوها و اهداف، وحشی بودن در
شادابی و استفاده از غریزه نهفته است که کمتر مورد توجه و وثوق قرار گرفته
است.
متمدنترین
گروه حیوانات در کارهای اجتماعی و قوانین زندگی اجتماعی مربوط به گرگهاست.
چون گرگها مطابق با عقائدشان عمل میکنند. حتی بچههای ناقص و رنجور
خودشان را میکشند چون طاقت زجر کشیدن و به پستی افتادن آنها را ندارند.
اصالت روح گرگ ماده است. و گرگِ الگو و نماد،رهبر و رئیس به ماده گرگها اطلاق میشود. بنابراین این موجود در پذیرش مسائل و سیاستگذاریها ی گروه زیرکانهترین تصمیم را میگیرد.
ارزش قلمرو و زوجیت و فرماندهی گروه باعث میشود که گرگهای مدیر بسیار مستبد باشند.
در
جامعهشناسی رفتارهای گرگ، طرد یک گرگ تنبل و بزهکار و سر به هوا بسیار
سیاسی است گویا در برخورد با گرگ متخلف همانند انسانها برایش تصمیم می
گیرند. ابتدا او را از دسته جدا میکنند و اجازه نمیدهند با سایر گرگها ی
گروه حشر و نشر داشته باشد و این عمل دارای قوانین خاصی است و مدت خاصی را
برای هر جرم و تخلفی در نظر گرفته میشود. گاه گرگ متخلف، صبوری را از کف
میدهد و یاغی میشود و جانش را در طغیان از دست میدهد. و گاه برای
خوشایند گروه کاری کارستان میکند و گاه برای پرداخت غرامت چیزهایی را از
دست میدهد. و گاه از فرط بیتوجهی و بیمحبتی، منزوی میشود و افسردگی
میگیرد و یا دق میکند و میمیرد...!!!!
گرگهای
خائن حق اختیار و ادامهی زوجیت و بقای نسل ندارند. گرگها با اثبات
توانمندیهایشان متاهل میشوند. گرگهای ممتاز پستهای حساس و استراتژیک
میگیرند و...
بنابراین
تعجب نمیکنم وقتی قرآن برای باز شناسی رفتار و تربیت به انسان توصیه
میکند تا با نگرش در رفتار حیوان خود را ارزیابی کند.و اگر میفرماید که از حیوانات چهار پا چیزی یاد بگیر دلیلش اینست که دقت کنیم و تربیت شویم. زیرا عبرت گرفتن دیدن و پند گرفتن و تربیت شدن است.
میفرماید: وان لکم فی الانعام لعبره.(مومنون 21- نحل 66 )
معـرفت گــرگ درداســتان یــوســف پــیامــبر
گرگ
که نماد بیرحمی و وحاشت.. برای انسان است. در این داستان خود را بخاطر
خوردن و دریدن یک پیامبر بدنام نساخت. و در حقیقت انگ و اتهامی که توسط
حسادت برادران یوسف به گرگ وارد شده است. برای فرار از بدنامی کینهها و
بیرحمی خودشان بود.
بنابراین هرگز گرگ مشهور یوسف را نخورد. بلکه گرگ حسادت و بخل و کینه یوسف را خورد. وپیراهنش را درید وبه چاهش انداخت...
گرگ
حیوانی از عمق بکارت و وحاشت آمده است تا با ایثار اسم خودش و به قیمت
بدنامیهایش به اهل خرد حمایت فکری و عقلی و زیستی بدهد و...
« ما انسانیم و نمایندگی خدا بر زمین بر ما واگذار شده است. و گرگ حیوانی بدوی است و انسان او را نمایندهی بیرحمیها و بدنامیها در انعکاس رفتارهایش قلمداد کرده است.
انسان
کامل از درون اراده و ایثار و استقامت یک گرگ (مطالبات بکر و تمنیات بدوی)
خارج میشود و لباس عزت به تن میکند. اما انسان حسود و بخیل به گرگ یاغی و
منزوی برمیگردد. و برهنه و عریان در اعماق سبئیتش فرو میرود و لباس
کرامت انسانی را از تن در میآورد و منزوی میشود. یکی میشود شد یوسف نبی
که گرگ درون دیگران او را کریم و ارزشمند و مطهر جلوه میدهد و دیگرانی که
گرگ مغان درون خود را بر خویش حاکم کردند و در نهایت بعلت قانون گریزی
بیاعتبار و منزوی شدند. ما انسانها با بخل و کینه و... کرامت انسانی خود
را میدرانیم.»
بنظرم خیلیهاتشنهی اینند که در روح و کالبد مردهی آنها روح درک و بصیرتدمیده شود.
ضرب المثلی به نام گرگ باران دیده
در ابتدا باید این ابهام زدوده شود که گرگ بالان دیده مقرون به صحه است.
زیرا:
بالان بمفهوم : رعد و برق بسیارترسناک در بلندی های کوهستان که باعث شکافتن سنگ و آتش گرفتن درختان و باعث مرگ هر حیوان و جنبنده ای است.
بالان
کنایه از صعوبات و تلخ کامیهاست. گرگهای مقتدر برای حراست از گروه و
تجلی مسئولیتپذیریهایشان در آن شرائط صعب و جانکاه مقاومت میکنند. و
حتی پناهنده نمیشوند. بلکه از جائی به مکانی دیگر شتاب بر میدارند، یا
زنده میمانند و با غرور در گروه زندگی میکنند. یا میمیرند و
مسئولیتپذیری خود را نمادین میکنند.... در کشور ترکیه و در بین اقوام ترک
و مغول گرگ نماد تلاش و اقتدار و مسئولیتپذیری و مظهر عزم و ارادهی جدی
است. و موجودی کلیدی در اشعار و تمثیلات است. و مردم این کشورها گرگ را
نماد آرمان خواهیهای خود میدانند.
اما گرگ ایثار بزرگتری برای درک و فهم انسان کرد و به قیمت بدنامی خود پا به عرصه ادبیات وحشت و بیرحمی نهاد.
مولانا میفرماید :
ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از آن خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو میدرانند از غضب اندام تو
آن سخن های چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت
زانیان را گند اندام نهان خمر خواران را بود گند نهان
سیرتی کاندر نهادت غالب است هم بر آن تصویر حشرت واجب است
من
این شعر مولوی را بخاطر تمثیل و اشارات و ایهام واستعارهاش خیلی دوست
دارم کنایه از حسادت برادران یوسف و باور یعقوب نبی بر گرگ بودن عنصر حسادت
است. نه گرگ خوردن پسرش.
و
به علاوه در درون هر شخص غرایز و عقدهها و تمنیاتی (مثبت و منفی) وجود
دارد که به منزلهی گرگ وحشی است. یا باید گرگ خودت را اهلی کنی و یا باید
آزادش بگذاری تا بدراند.
وجه مثبت :
واژه
مدیر از درایت میآید مدیریت یعنی که درایت داشتن. جالب است که این واژه
عربی نیست. بلکه فارسی است. و در دوران کهن وارد زبان عربی هم شده . مثل
چندواژه رومی و قبطی و نبطی و یونانی و فارسی و ترکی و... که در قرآن وجود
دارد واژهی ادری. هم در قرآن آمده است یعنی دانائی از روی هزم و دوراندیشی.
البته کمی مترادف درک است. منتها حروف اصلی ادری: دری است و درایت بمعنی شناسایی عمقی. اما ادراک از درک است بمفهوم پذیرش فهم یک امر.
واژهی «ادری» سه بار در قرآن تکرار شده است.
(1)
قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی
وَلَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ وَمَا أَنَا
إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿الأحقاف: ٩﴾
(2) فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُکُمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٌ مَّا تُوعَدُونَ ﴿الأنبیاء: ١٠٩﴾
(3) قُلْ إِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَدًا ﴿الجن: ٢٥﴾
جالب است بدانید که
«دری» و «ادری» از درانیدن ودریدن است: یعنی شکافتن امر مجهول و معما با
روشن بینی. دانائی از راه بصیرت و دقت و موشکافی از نوع ممتاز و منحصر بفرد
دانستنیهاست. مثل اینکه به شما بگویند بدنتان گلاب ترشح می کند.
بعد بروید آزمایش بگیرید ببینید زیر بغلتان بجای عرق ،گلاب ترشح می کند.
ارزش این نوع کشف ودانستن یعنی اینکه یک امر غیر منتظره و نادرالوجود که
منحصر به شماست برایتان اثبات شود. که دانشی اظهر من الشمس است.وخدشه پذیر
نیست.
لذا دریدن گرگ دو نوع حالت دارد:
الف: منفی: وحشیانهی منفی. و خرابکاری و آسیب رساندن که در ذهن همهی مردم جا افتاده است.
ب:
مثبت: یعنی ارادهی پولادین برای حل معما و مجهولات. و یا تصمیم قطعی برای
بدست آوردن و پایداری کردن بر سر هدف. با این لطیفه که وحشیانهی مثبت که
بمفهوم خستگیناپذیر و با اراده شناخته شده است. وحشی یعنی بدوی و بکر و اصیل و راسخ . حتی اسامی خاص و محترمانهای هم از این صفت وجود دارند. مثل شاعر ارزشمند و نامی وحشی بافقی .
به هرصورت گرگ با درایت و دوراندیش است این که چشمان خاکستریش انسان را یاد چشمان خاکستری بانوان کهنسال میاندازد یعنی همین هازم بودن و سیاست ورزی یک پیرزن.
بنظر
میرسد آنچه که جامعه از آن به گرگ یاد میکند نوعی مقابله با طبیعت و
سرشت زندگی است. وزن نمادین و نیز همچون گرگ به تیغ مبارزه سپرده شده و از
اصالت و سلامتی خویش دور ماند. نشاط و سر زندگی گمشدهی زن امروز است که
متاسفانه با شعار و توجیه نجابت از دایرهی حقیقیاش خارج شده است و عاقبتی
چون گرگ برای نشاط و شادابی و مدیریت زندگی برای نابودیاش ترسیم شده است.
..
نکته: (راهکارهای برون رفت از این تحقیر و تبعیض در دست گردآوری و انتشار است و جایش بعلت اطالهی موضوع در این مجال نیست.)
حمیدرضا ابراهیم زاده - 12 اسفند 91 - ارومیه
قسمت دوم
گرگ . نماد . اسطوره
------------------------
1- گرگ. نمادها و اسطوره ها از اسطوره تا کنون
گرگ و وضعیت بقا
کمترین نگرانی (IUCN 3.1)
طبقهبندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشتخواران
تیره: سگسانان
سرده: Canis
گونه: C. lupus
گُرگِ خاکِستَری
(نام علمی: Canis lupus) که گاهی بطور خلاصه گرگ نامیده میشود یکی از پستاندارانگوشتخوار و گونهای از سگسانان است.
گرگ
سگسانی است بزرگ شبیه به سگ با دم افتاده. رنگ گرگ متغیر است ولی بطور کلی
خاکستری و زرد یا قهوهای مخلوط با موهای سیاه میباشد. بصورت یک خانواده
یا گلهای که از چند خانواده تشکیل شده دیده میشود. معمولاً در روز شکار
میکند، بویژه صبح زود به گلهگوسفندانحمله میکند، و گاهی هم شبها به آغل گوسفندان حمله میکند.
گرگها
معمولاً زیر ریشه و تَنهِ درختان افتاده و یا حفرهایی که بوسیله جانوران
دیگر ساخته شده بسر میبرند، احیاناً در سوراخ کوهها نیز آشیانه میگیرند،
گرگها در جلگههاو جنگلها و مناطق کوهستانی دیده میشوند. گرگ حیوانی بسیار خطرناک است.
این
گوشتخوار بسیار باهوش به صورت اجتماعی و در گروههای ۲۰ تایی زندگی میکند.
در داخل هر گروه یک جامعه طبقاتی بخوبی تنظیم شده وجود دارد که توسط یک نر
و ماده غالب هدایت و رهبری میشود، گروههای خانواده گرگها، قلمرو
گستردهای تا هزار کیلومتر متر مربع را اشغال میکنند (۴۰۰ مایل مربع).
اعضاء یک گروه (گله) برای ردگیری، محاصره و کشتن طعمههای بزرگ مثل گوزن
کانادایی با همدیگر همکاری میکنند.از زیر گروههای آن میتوان به گرگ مکزیکی اشاره کرد.
گرگهای
خاکستری پس از انسان بطور طبیعی گستردهترین پستانداران بر روی زمین
هستند. البته امروزه به علت پیشروی انسانها، گرگها بسیاری از مناطق زندگی
قبلی خود را از دست دادهاند.
گرگهای خاکستری بطور متوسط ۸ تا ۱۲ سال عمر میکنند. در حالت حفاظتشده آنها قابلیت زندگی تا ۲۰ سال را نیز دارند.
طول
بدن اکثر گرگهای خاکستری بین ۱۰۰ تا ۱۶۰ سانتیمتر، طول دمشان ۳۰ تا ۵۰
سانتیمتر، قد ۵۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر و وزنی بین ۱۵ تا ۸۰ کیلوگرم دارند.
گونهٔ مذکر معمولاً ۲۰ درصد بزرگتر از گونه مونث است.
رنگ
گرگهای خاکستری بطور اصلی خاکستری یا قهوهای است اما میتواند طیف رنگی
سفید تا سیاه را نیز شامل شود. نواحی شکم و گلوی گرگها معمولاً رنگ
روشنتری نسبت به مابقی نواحی بدن دارد.
گرگهای
خاکستری در دستههای ۸ تا ۳۵ تایی زندگی میکنند و یک آلفا (گرگ مونث)
رهبری گروه را بر عهده دارد. گرگها توسط ایجاد بو، صدا (شامل زوزه)، حالت
چهره و بدن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
گرگهای خاکستری زیرگونههای فراوانی دارند که از آن جمله میتوان به گرگ کوهستان راکی، گرگ قطبی، گرگ مکزیکی، گرگ ژاپنی و گرگ ایرانی اشاره کرد.
گرگ مزرعه
این گوشتخوار که بسیار شبیه به سگ است به خانواده گرگها، شغالها و روباهها
تعلق دارد. گرگ مزرعه در گروههای خانوادگی کوچک زندگی میکند که هر کدام
تعدادی عضو خانوادگی ویژه خود دارند. گاهی به تنهایی شکار میکنند و با
نزدیک شدن به طعمه او را شکار میکنند. خرگوشها و جوندگاناز
نمونه جانوران کوچکی هستند که توسط این شکارچی خورده میشوند. آنها
همچنین به طور دسته جمعی شکار میکنند و در آن صورت به حیوانات بزرگتر
مانند گله گاوهایا گوزنهاحمله میکنند.
گرگهای
مزرعه بیشتر گروهی حرکت میکنند ولی این دسته از گرگها به هنگام حمله تک
میشوند. گفته شده که گرگها حیواناتی بسیار خسیس میباشند و هنگام حمله به
گله تا آنجایی که میتواند حیوانات را میدرند.
پراکندگی: پراکندگی گرگها در جهان.
گرگها در قدیم در همه جهان پراکنده بودند ولی امروزه تنها در خاورمیانه، اوراسیا و آمریکای شمالیدیده
میشوند. به دلیل شکار غیر قانونی این جانوران و نیز کم شدن طعمههای
طبیعی شان تعداد آنها در جهان رو به کاهش گذارده است. برای نمونه، در سال
۲۰۱۰ میلادی تنها ۲۰۰ گرگ در کشور سوئدشمارش شدند که بیشترین تعداد از این رده در منطقه اسکاندیناویاروپا بودهاند.
در اسطورههای اقوام وملل
گرگ موجودی مورد احترام برای ترکها و مغولهااست. در اکثر حماسههای ترکی گرگ موجودی راهنما برای نجات و پیروزی است. افسانهٔ آسنایک
اسطوره قدیمی ترکی است. که بر طبق آن نژاد ترکها به گرگ خاکستری باز
میگردد. همچنین در اسطورههای ترکی آمده است که یک گرگ خاکستری به ترکها
راه خروج از سرزمین مادری افسانهایشان (Ergenekon) را نشان داد و باعث شد که آنها بر همسایگان خود مسلط شوند.
ریشهشناسی
گرگ از واژه پهــلوی gurgبه زبان فارسی کنونی رسیدهاست.
نماد شناسی گرگ .از اسطوره تا امروز
زبان
، تاریخ و اسطوره در شکل گیری هویت ملی نقش اساسی را بازی می کنند بهمین
خاطر جنبش های ملی ارزش زیادی برای هر یک از آنها قائل می شوند . بعضی از
پرسوناژ های اسطوره ای در بحران های ملی بصورت نجات دهنده در روانشناسی
اجتماعی ظاهرمی شوند و گرگ در اسطوره های ترک چنین نقش وجایگاه مخصوص را
دارد . گرگ در اسطوره های ملل ترک همان نقشی را بازی می کند که سیمرغ در
اسطوره های فارس بازی کرده است . دردوران آنیمیسم گرگ توتم اقوام ترک بوده
است .
اجداد اولیه ترک ها اعتقاد داشتند که ترک ها از بچه ای که از یک ماده
گرگ خاکستری زاده شده بود بوجود آمده اند . در قرن هشتم میلادی که ترک
هابا اسلام آشنا شدند این اسطوره نیز اسلامی شد و گفته شد قبایل ترک از پشت
پسران حضرت نوح بوجود آمده اند.
حضرت نوح نیز برای ترک هااز آن جهت در
میان پیامبران برجسته تر است که قبل از پیدایش ادیان توحیدی نوح خدای نورو
خورشید بوده است و در بعضی از اسطوره هاهم عمر نوح سیصد وشصت وپنج سال ذکر
شده که برابر سیصد وشصت وپنج روز یک سال است و نوروز همان روز تولد خورشید
است .
جالب توجه است که گرگ و مخصوصا گرگ سفید در میان قبایل سرخپوست آمریکای شمالی هم حیوان مقدسی محسوب می شود
و چون طبق نظرمردم شناسان ، در دوره یخبندان که شمال آسیا به آلاسکا در
شمال آمریکا وصل شده بوده ، بومیان شمال شرق آسیا ازین طریق به آمریکا رفته
اند و بعد از دوران یخبندان ارتباط آنان با ساکنان سایر قاره ها قطع شده
است لذا احتمالا اعتقاد به مقدس بودن گرگ از ریشه ترکی سرخپوستان آمریکای
شمالی مانده است . سرخپوستان لقب گرگ سفید را برای روسای قبایل انتخاب می
کنند.
درمیان تمام طوایف شکارچی ودامدار گرگ
دارای ابهت ویژه است زیرا گرگ همواره بدنبال گله گوسفند وگله حیوانات وحشی
گیاهخوارمی رود و در فرصت مناسب به گله می زند و سهم خود را می برد
.
قبل از اینکه ساکنان آسیای مرکزی سگ را اهلی بکنند توان مقابله با گرگ
را نداشته اند مخصوصا که گرگ شکارچی ماهری است و با پنهانکاری تمام به گله
نزدیک می شود و اگر حمله گروهی باشد کاری ازدست چوپان بر نمی آید بدینجهت
گله داران اولیه گرگ را می پرستیدند و فکر می کردند اگر احترام والتماس
بکنند گرگ کمتر به آنها خسارت خواهد زد .
انواع اوراد جادوئی نیز برای
جلوگیری از حمله گرگ وجود داشته و حتی بعد از اسلام هم این اوراد جادوئی
بشکل دیگری حفظ شدند مثلا دعای بستن دهان گرگ که در کتابهای دینی وجود دارد
تغییر شکل یافته همین اوراد جادوئی است . گرگ در تمام نقاط جهان وجود دارد
اما در نقاط سرد سیر شمال آسیا و شمال آمریکا بیشتر از جاهای دیگر است
وبهمین خاطرگرگ در زندگی روزمره بومیان شمال آسیا وآمریکاحضورعینی دارد و
با فرهنگ مردمان شمالی عجین شده است .
گرگ
خاکستری در اسطوره های پیدایش گوگ ترک ها (ترک های آسمانی)عنصر میتولوژیک
برجسته ای است .طبق نوشته قدیمی ترین منابع چینی ، اولین خاقان گوگ ترک ها
که « آسینا» یا آچینه نام داشت از یک ماده گرگ خاکستری زاده شده بود . این
خاقان دارای نیروی ماوراء طبیعی بود و بر روزقارها و یاغموت ها حکمرانی می
کرد .توضیح اسطوره فوق این است که گوگ ترک ها درسواحل غربی دریای غرب زندگی
می کردند ، یکی از ملل همسایه که دشمن آنان بود با حمله ای آنان را قتل
عام کرد ، از این کشتار تنها یک پسربچه زنده ماند . سرباز دشمن که اورا
دیده بود نخواست اورا بکشد ولی دستها و پاهای وی را برید و اورا در باتلاقی
انداخت .
این بچه را گرگ ماده ای پیدا نموده و بزرگ کرد و از وی حامله شد .
خان دشمن وقتی از زنده ماندن او با خبر گشت ماموران خود را برای کشتن آن
شاهزاده فرستاد و گرگ خاکستری قبل از رسیدن ماموران دشمن شاهزاده را برداشت
و به شرق آمد و در غاری پناه گرفت و در همانجا پسری بدنیا آورد . بعد ها
خاقان های ترک هرسال در ماه مخصوصی آدمهای خودشان را به این غار مقدس
میفرستادند و در آنجا قربانی کرده و به ارواح اجدادشان هدیه می کردند . این
غار را ترک ها «بودون اینلی» یعنی خدای نگهدارنده ملت می نامیدند .
خان
های گوگ ترک ها درمقابل فرارگاهها و اقامتگاههایشان علمی نصب می کردند که
شکل کله گرگ را داشت . سایر تیره های ترک نیز که در آسیای مرکزی حکومت کرده
اند در باره منشاء پیدایش خودشان همواره روی عنصر گرگ تاکید می کردند .از
قرن چهارم میلادی به بعد در منابع چینی در باره ترک های اویغور اطلاعات با
ارزشی وجود دارد و هنگام ذکرنام اویغور ها منشاء آنان را به اسطوره گرگ
خاکستری نسبت می دهند . طبق یکی ازاین روایات چینی یکی از خاقانهای هون ها
دو دختر بسیار زیبارو داشت ، اطرافیان خاقان اعتقاد داشتند که این دختران
شایسته خدا هستند. خاقان تصمیم می گیرد این دختران را به خدا هدیه کند و
بدینجهت آنان را درقلعه بزرگی در نقطه ای که کسی را بدان دسترسی نبود پنهان
می سازد . روزی در مقابل این قلعه گرگی ظاهر می شود و یکی از دختران خیال
می کند که این گرگ فرستاده خداست و با آن گرگ هماغوش می شود و اویغورها از
پیوند گرگ با آن شاهزاده خانم زیبا بوجود می آیند .
طبق
این اسطوره خان های اویغور نیز که خود را از نوادگان گوگ ترک ها می
دانستند همواره علم فلزی (سنجاق) با خود حمل می کردند که بشکل کله گرگ بود .
گردیزی می نویسد که « مویون – چور»، خان بزرگ اویغور ها یکی از ژنرال های
چینی را وادار کرده بود که در مقابل پرچم گرگ خاکستری به خاک بیافتد .
بعد
از تشکیل امپراطوری مغول اسطوره هائی که در باره منشاء ترک ها موجود بود
به سلاله چنگیزخان نیز نسبت داده شد و آن عده از سلاله های ترک که در تشکیل
امپراطوری مغول شرکت کرده بودند ، اصل و نسب خود را با چنگیز خان یکی می
دانستند .
حکومت
های ترک که در اتحادیه (فدراسیون) قبچاق وارد شده بودند خود را با
چنگیزخان هم منشاء می دانستند و در اثری بنام «چنگیزنامه» دو اسطوره در
باره سلاله چنگیزخان قید شده است یکی از این اسطوره ها خیلی شبیه روایت
چینی ها در باره منشاء اویغورها است طبق این اسطوره خان «آق دنیز» (دریای
سفید) دختری بسیار زیبا بنام «اولاملیک» داشت که در زبان مغولی بمعنی غزال
(مارال) می باشد. این دختر بقدری زیبا بود که وقتی می خندید درختان خشکیده
گل می دادند و وقتی قدم در زمین خشگ می گذاشت زمین پر ازسبزه می شد. پدر
دختر برای اینکه ماه وخورشید اورا نبینند وی را درقصر بزرگی مخفی کرده بود.
روزی هنگامی که دختر از پنجره قصر به بیرون نگاه می کرد آفتاب به صورتش
خورد و از نور خورشید حامله شد و بعد از سپری شدن دوران حاملگی پسری بدنیا
آورد که اورا « دوبون – بایان» نام نهادند . می دانیم که « دوبون – بایان»
یکی از اجداد چنگیزخان است و باین ترتیب منشاء چنگیزخان را به نور نسبت می
دادند . در این اسطوره نامی از گرگ خاکستری بمیان نیامده است .
اسطوره
دوم درباره افسانه «آلان – قوآ» مادرچنگیزخان است . آلان قوآ بعد از مرگ
شوهرو بیوه شدنش از روحی که بصورت نور وارد می شود و بشکل گرگ خاکستری خارج
می گردد حامله شده و چنگیزخان را بدنیا می آورد. در این اسطوره گرگ
خاکستری با نور یکی شده است .
مورخین
مسلمان که تاریخ مغولان را نوشته اند هیچکدامشان از گرگ خاکستری سخنی
بمیان نمی آورند ابوالقاضی خان و رشیدالدین که اعلام میکنند « چنگیز نامه»
های زیادی دیدهاند و در باره منشاء مغول ها اظهار نظر کرده اند از «بورت –
چینه» که در زبان مغولی بمعنی گرگ خاکستری است تنها بعنوان یک شخصیت
نامدار یاد می کنند . طبق نوشته همین مورخین «آلانقوآ» از انسانی که در
میان نور از آسمان نازل شده بود حامله شده وچنگیزخان را زائیده است .
خان
های مغول که بعدها تحت تاثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته بودند در باره منشاء
خودشان اسطوره گرگ را نمیپسندیدند بهمین ترتیب خانهای اویغورها نیز بعد
از آنکه دین مانوی را قبول کردند گرگ خاکستری را فراموش نمودند در این مورد
می توان به اسطوره بوغوخان اشاره کرد . در روایت «توکوز – اوغوز» (
اویغور) پسر بچه ای که دستها و پاهایش بریده شده بود بوسیله یک راهب مانی
پرورش داده می شود ونه توسط گرگ خاکستری .
در
بعضی از داستان های قدیمی گرگ به ترک ها راه نشان می دهد و سمبل خرد و
کیاست است . در کتیبه اوغوز خاقان که بخط اویغور نوشته شده گرگ راهنمای ترک
هاست. عین همین مضمون در تاریخ « علی حال الدین» نیز قید شده است و در هر
دو مورد گرگ راهنما « باش قورت» یعنی رئیس وسرکرده گرگها نامیده شده است .
از
دورانهای بسیار قدیم منشاء سلاله های ترک به گرگ نسبت داده می شده وهیچ
فرقی بین گرگ اسطوره ای با جانور معمولی که گرگ است قائل نمی شدند و فقط
بعد از زیاد شدن جماعات ترک این اینگونه فهمیده شد که گرگ خاکستری یک جانور
معمولی نبوده بلکه موجود خدائی بوده که بصورت نور از آسمان به زمین آمده
است و بعد هانیز نقش رهبر ومربی به وی نسبت داده شد .
گرگ
در میان مغول ها سمبل خشم و قهر نیز هست ، در تاریخها آمده است که وقتی
چنگیزخان خبر کشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید غضبناک شده
بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید و بدینسان همه فهمیدند که باید
آرایش جنگی بگیرند وانتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهد شد.
در
کتاب ده ده قورقود در یکی از حکایات، دو باراز گرگ با احترام یاد می شود
یکی : « قوردون اوزو مبارک» یعنی روی گرگ مبارک و دیگری « قاراباشیم قوربان
اولسون قوردوم سانا» یعنی سر سیاهم قربان تو باد ای گرگ من، است. همچنین
در اوراد ودعاهای شامان های ترک نیز با فرهنگ گرگ خاکستری برخورد می کنیم .
هم
اکنون دربعضی ازروستاهای آذربایجان وقتی ظلم بزرگی به کسی می شود و یا
عزیزترین آدم یک نفربناحق کشته می شود ویا در اثر صانحه ای می میرد، زن یا
مادر کسی که مرده در بیرون از آبادی زوزه گرگ می کشد و این باقی مانده نوعی
از اعتقادات شامانیستی است و بمعنی اعتراض به خالق می باشد. کسی که زوزه
گرگ می کشد می خواهد بگوید که دیگر انسان نیست و خدارا بندگی نخواهد کرد و
همه تکالیف دینی را از دوش خود انداخته است و هیچ چیزی را گناه نخواهد شمرد
حتی قتل نفس و حرام خواری را.
طی
قرن های گذشته ساکنان شمال آسیا در زمستان که درجه حرارت تا چهل درجه زیر
صفر می رسد از پوست گرگ پوستین درست می کردند تاخود را از سرما حفظ بکنند و
مخصوصا هنگام شکار پوستین گرگ می پوشیدند که هم سبک است و هم گرم و در اثر
برف و باران نیز خیس نمی شود . شامان های ترک نیز که « تویون» نامیده می
شدند همواره پوستین گرگ می پوشیدند . دندان گرگ بعنوان دگمه لباس و نیز
گردنبد برای جلوگیری از چشم زخم ، دم گرگ بعنوان زینت کلاه ، پوست گرگ برای
پوستین و دست خشگ شده گرگ برای معالجات جادوئی استفاده عمومی در میان
ساکنان شمال آسیا داشته است .
اکنون
نیز در روستاهای قره داغ دست گرگ را در خانه ها نگهمیدارند و هنگامیکه
گلوی بچهای درد می کند، دست گرگ را بر محل درد می زنند و اعتقاد دارند که
بیماری برطرف می شود ونیزعلیرغم حرام بودن گوشت گرگ برای مسلمانان می دانیم
که شکارچی ها دل و جگر گرگ را می خورند و مخصوصا در آذربایجان این اعتقاد
وجود دارد که خوردن جگر خام گرگ، دل وجرئت آدم را زیاد می کند. همین امروز
حتی در شهرهای آذربایجان «قورد اورهیی یئمیش» (کسی که دل گرگ را خورده
است) معادل آدم فوق العاده بیباک و شجاع بکار میرود. بعضی از روستائیان هم
دل وجگر گرگ را بعنوان داروی معجزه گر می خورند و آدمهای تک رو و تیز بین
را هم به گرگ تشبیه می کنند و نسبت به گرگ ترسی توام با احترام دارند .
تعداد
زیادی از شاهکارهای ادبی جهان با الهام از افسانه ها و اسطوره هائی که در
باره گرگ وجود دارد ساخته شده اند و به هرجا که پای ترکان و اقوام شمالی
رسیده است اسطوره گرگ نیز با آنها به اقصی نقاط جهان رفته است که از آنجمله
می توان از گرگی یاد کرد که سمبل شهر رم در ایتالیاست و طبق اسطوره ها آن
گرگ روملوس را با شیر خود بزرگ کرده و وی نیز شهر رم را بنیانگذاری کرده
است .
اثر
جاودانه استاد رضا براهنی بنام « رازهای سرزمین من» هم با الهام از اسطوره
گرگ در فرهنگ ملل ترک نوشته شده است و در آن ماده گرگی که بچه هایش توسط
ماموران شاه کشته شده اند از کوه سبلان پائین می آید و بصورت زنی جنگجو
قهرمانانه در انقلاب ضد سلطنتی شرکت می کند ومی جنگد و بعد از آنکه رژیم
شاه را سرنگون میسازد دوباره به موطن اصلی خود دردامنه سبلان بر می گردد و
از انظار پنهان می شود .
حمیدرضا ابراهیم زاده - تهران 28 دیماه1391
قسمت سوم
شیخ احمد جامی گفت:
نه در مسجد گذارندم که رندی نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهیست غریبم عاشقم آن ره کدام است
خواستم شرح غم دل به قلم بنویسم آتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
غره مشو که مرکب مردان مرد را در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
نومید هم مباش که رندان باده نوش نا گه به یک ترانه به منزل رسیده اند
عشق آیینه ایست کاندرو زنگی نیست با بی خبران در این سخن جنگی نیست
دانی که کرا عشق مسلم باشد آن را که ز بدنام شدن ننگی نیست.
خداوندبه حضرت یعقوب «علی نبینا و آله و علیه السلام» وحی کرد:
می دانی چرا بینتو و یوسف جدایی انداختم؟
برای آنکه گفتی: می ترسم از او غافل شوید و گرگاو را بخورد «1»، چرا از گرگ بیم داشتی، ولی به من امیدوار نبودی؟
و چرابه غفلت برادرانش نظر کردی و به حفظ من نظر نداشتی؟! «2»
نا امیدی بددردی است به حدی که اگر درمان نشود، انسان را به دره هلاکت می کشاند،
خداوند متعال که نسبت به بندگانش بسیار مهربان است، در قرآن کریم بهبندگانش بسیار امید می دهد،
اگر دقت کنیم، در قرآن 12 بار کلمه (عسر) بهمعنای شدت و سختی آمده، در حالی که 36 بار کلمه (یسر) آمده، با یک حساب سرانگشتی می توان گفت: هر یک سختی، سه راحتی به همراه دارد و این، یعنی امیدبه اینکه انسان در سختی ها و مشکلات، جا نزند و خود را نبازد، بلکه تکیه بهرحمت گسترده الهی داشته باشد.
امید، بهترین سرمایه برای ادامهزندگی است، اگر امید در زندگی نباشد زندگی تبدیل به مردگی شده و حیاتیبیهوده خواهد بود خداوند در قرآن می فرماید: ما به یوسف وحی کردیم که درآینده از چاه نجات پیدا می کند و برادرانش را از کارشان شرمنده خواهد ساخت.
همین خدایی که تا این حد نسبت به بندگانش مهربان است، در آیات قرآنش امید و امیدواری موج می زند.
حمیدرضا ابراهیم زاده
منابع:
1.قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَ أَخَافُ أَنیَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ. سوره یوسف آیه 13.
2. اخبارمربوط به حضرت یعقوب، بحار الانوار.
کلیه حقوق برای مولف محفوظ است.