دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۱۸ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

ما زمینی ها

پنجشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۰۰ ق.ظ

ما زمینی ها

 فلسفه کنش و واکنش مربوط به قوانین فیزیکی زمین است و در هیچ جایی غیر از زمین کاربرد زمینی ندارد!

هنگامی که در اقلیم  بهشت می زیستیم قوانین زمین بر ما حاکم نبود.

هیچ کدام از نگرانی ها و مقتضیات زمین و زمان بر ما اشراف نداشت.

آنچه که با خود کردیم تابع شرایط زمینی بود و به خواست نیای مان آدم و حوا به زمین تبعید شده ایم تا "بیداری و بلوغ"  بیابیم و درک لذت های واقعی را از توهم باز شناسیم...

اما زمینی که در آن و از آن و برای آن می سراییم محدوده وتبعیدگاهی است که در آن قوانین محتوم و محکمی حاکم است. و پیروی نکردن از آن قوانین عوارض وعواقب سنگینی دارد که انسان را به رنجش و تلخکامی می کشاند.

"بین توهم و واقعیت" ، " تاریکی و نور " تنگنایی است بنام محدوده درک ما انسان ها که کامل ومتقن نیست.!

آفریدگار" سیر بلوغ و پذیرش درک "ما را تدریجی و پویشگر در نظر گرفت.

زمین با مجموعه ی مقتضیاتش برای انسان جای زیستن و ماندن و جاودانگی نیست.

برای کشف علت بودن مان به بلوغ بیشتری نیاز داریم.

اگر چه شتاب ما برای بالغ شدن بیشتر شده است. اما مقتضیات زمین و زمان نیز به سرعت در حال رشد و توسعه است...

برای دریدن پرده های پندار و توهم نیاز به نور است. که برهمه ی " زوایای ذهن بشر " بتابد!

و توهم و تاریکی ونقص وتنافض را از میان بردارد.

این "نور" را آفریدگار در عقل ما می تاباند  و دلبخواهی هم می تاباند!!!

"یهب من یشاء"

"یهدی من یشاء"

"یوتی من یشاء"

"یرزق من یشاء"

"تعز من تشاء و ..."

دلش می خواهد چون ظرفیت ها و عطش ما را می سنجد.

حکمت خدا در این است که خودش درک کند و خوشش بیاید.

تو دل برو شدن برای آفریدگار ، دلبری کردن وعشوه آمدن برای او قلق های خاصی دارد که در سیره پیشوایان دینی و اندیشمندان بزرگ جهان باید یافت...

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

19 آبان 1398

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

عبدالباسط محمد عبد الصمد

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۱۴ ق.ظ

 

 

 

عبدالباسط محمد عبدالصمد

 

وقتی حرف از زیبایی تلاوت می شود نام  شیخ عبد الباسط   بی درنگ بر صفحه ی ذهن می درخشد

 

انصافا  مرحوم استاد عبد الباسط  یکی از مفاخر ومعجزات خداوند است که نعمت وجود نازنینش برای اجرای تلاوت های ماندگار بعنوان  یگانه ی دوران رقم خورده است.

 


 

 در سال ۱۹۲۷ در روستای «المزاعزه» یکی از توابع شهر ارمنت در استان قنا در جنوب مصر به دنیا آمد.

 نسب خانوادگی وی از کردهای مهاجری می‌باشد که به هنگام لشکر کشیهای صلاح الدین ایوبی به همراه وی    تعداد زیادی  از اهالی منطقه به علت فقر و...به ترکیه به مصر مهاجرت کردند.

جد اعلایش در مصر سکنی گزید وخادم مسجدی در منطقه ی ارمنت مصر شد

 بااینکه پدرش عبدالصمد لوکوموتیوران بود اما   یکی از مدرّسین حفظ و تجوید قرآن کریم  نیز به شمار می رفت .

عبدالباسط در ۶ سالگی به مکتب القران در ارمنت رفت. در ۱۰ سالگی حافظ کل قرآن شد. پس از اینکه عبدالباسط به سن ۱۲ سالگی رسید از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه دعوت‌هایی به سوی او روانه شد، چراکه گواهی استاد سلیم  حماده که به عبدالباسط اعطا شده بود نقطه اطمینان همه مردم بود.

 

او در سال ۱۹۵۰ همراه پدرش در مراسمی که بر پا شده بود حاضر شد. در آن مجلس یکی از نزدیکان عبدالباسط از مسئولین مجلس اجازه خواست تا او ۱۰ دقیقه‌ای را به تلاوت بپردازد. عبدالباسط آیاتی از سوره احزاب را تلاوت کرد واین تلاوت عبدالباسط ۱٫۵ ساعت ادامه پیدا کرد و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت.

 

در سال ۱۹۵۱ عبدالباسط به رادیو مصر رفت. او پس از به دست آوردن شهرتی که در طول چند ماه بدست آورده بود به قاهره مهاجرت کرد. با ملحق شدن اوبه رادیو استقبال مردم در مصر برای خرید گیرنده‌های رادیوئی زیاد شد و در اکثر خانه‌ها گسترش یافت.

 وبه این ترتیب عبد الباسط به شهرت جهانی دست یافت

 تعداد زیادی از شنوندگان  صدای تلاوت مرحوم عبد الباسط با نوای روحبخش تلاوت ایشان به اسلام گرویدند

مرحوم شهید مطهری در کتاب حماسه ی حسینی جلد اول ص224می گوید:

 من خودم ... واقعاً از شنیدن قرآن لذت می‌برم...

واقعاً زیبایی قرآن را حس می‌کنم مخصوصاً وقتی که با آهنگ لطیف و زیبایی خوانده شود. این قرآن‌های عبدالباسط... بعضی قسمت‌ها که مخصوصاً آهنگی که انتخاب کرده با موضوعی که در آن آیه است تناسب دارد، تأثیرش عجیب است مثل آیه یا «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» یا سوره «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» غالباً هر چه خوانده اینجور است سوره «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» را با آهنگی متناسب با معنی آن خوانده است، مخصوصاً وقتی با این آهنگ‌ها می‌شنوم خیلی لذت می‌برم. این حلاوت و شیرینی قرآن و اینکه هر چه تکرار می‌شود از شیرینی‌اش کاسته نمی‌شود از وجوه اعجاز قرآن کریم است.

 

 

 

 

-زیبا ترین تلاوت های مرحوم عبدالباسط که وی را به شهرت  بی بدیل جهانی رساند تلاوت سوره حمد ایشان است که با قصار السور گرد آوری شده است.

تلاوت  های مجلسی سوره مریم/حج/ مدثر وقیامت اجرا در بغداد/ لوانزلنا اجرا در کاظمین/ وتلاوت های مجلسی سوره توبه/ قمر والرحمن/ می باشد از زیباترین وماندگارترین تلاوت های قرآن است که از ایشان به یادگار مانده است

استاد عبدالباسط درروز ۳۰ نوامبر ۱۹۸۸ ( ۹ آذر ۱۳۶۷ ) در اثر بیماری دیابت و سرطان کبد در بیمارستان المنصوری  درگذشت.

 

 روحش شاد  وقرین رحمت حق باد.

 

حمید رضا ابراهیم زاده

8آذر1394

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سرگشتگی

سه شنبه, ۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۵:۰۱ ق.ظ

گاه  مثل ساعتی پیش
سواد نوشتن هم ندارم!
سواد این که کی ام و کجایم؟
اگر کسی را نمی شناسم خیلی خوب است.!
بدتر این است که نمی دانم کی ام و اسمم چیست.؟

در کجا و در چه قرنی هستم؟
جنسیت و رسته ی حیاتم چیست؟

اسم و کاربرد اشیای اطرافم را نمی دانم!
انگار یک درختم وسط جنگل جلگه ای.!
زنبورم در باد !
"سرخ ولیکم" در اعماق یک جنگل کوهستانی.
علفم در اعماق بیابانها.
ماهی ام در ژرفای اقیانوسها.
ترسناک‌تر این است که هزار بار در هزاران جاندار و اشیا ظاهر شدم هربار درگنجشک و گربه و گزنه و گرگ و گل و گوزن و گوجه و قارچ و درخت وسنگ و زالو ومورچه وملخ و هزاران‌حیوان زندگی کردم و هزاران بار بااین چشم، اعصار و گیتی را دیدم
هربار به شکلی و اسمی.!
جرقه ای به هیبت بیگ بنگ آفرینش فیبونای وجودم را در گردبادش می پاشد و اسپیرال یک وجود جدید را شکل می دهد.
جرقه ای که باعث شد قارچ بودنم درجنگل یادم بیاید.
دوستم را مار ببینم. دشمنم را سگ هار ببینم.
آن دوست دیگرم را کبوتر ببینم ودشمن‌دیگرم را قوش زیبای شکارچی...
فلانی را کلاغ ،فلانی را گرگ، فلانی را تمساح و...
بدی و خوبی ، دوستی و دشمنی همه در ماست. زشت و زیبا  می شویم. 
تا به گرد هم بگردیم.
حرفهایم از شوریدگی ودیوانگی نیست!
من اگر تکه شهاب سنگی ام از یک‌ستاره ی سوخته در میلیاردها سال پیش،
دراین دوره انسانی ام بدون دم،
این دوره والدین و دو برادر و دوخواهر بنامهای کنونی داشتم.
اینها عمو و دایی و عمه و مادربزرگها و فرزند و همسر و... دوستهایم هستند وخیلی زود بتدریج همگی حذف می شوند.
مثلا دیگر آن مردهاپدر و پدر بزرگم‌ نیستند دیگر آن زن ها عمه ومادر بزرگ و دوست و... نیستند.
یکی درخت فندق می شود.
دیگری سنجاب  و دیگری دارکوب و دیگری درخت بلوط.!
من گزنه می شوم و شما نیلوفری در مرداب.
دیگری نگین انگشتر می شود.
در هم و برهم‌می شویم
اسم عوض می کنیم.
رسم عوض می کنیم.
هم راگم می کنیم وپیدا می کنیم و  می شناسیم وبه یاد نمی آوریم.
من دراین‌مقطع از زندگی ام این شده ام.
دارم سیلیس وجود خازن یک رادیو می شوم. اگرچه شما مردی هنرمند درحال گوش کردن آن رادیو شده باشید
ویا دختر بچه ای درکنار پدر به رادیو زل زده باشید.
شمارا صدا می زنم ولی مرا نمی شنوید اما مرا حس می کنید.
یا قطعه ای نی می شوم که دوست دارید از او نی لبک بسازید و در آن بدمید
وصافیش را به صورتتان بمالید بگویید چقدر دوستش داشته اید؟
وسپس لب بر روی لب هایم بگذارید. وبامن بسرائید ویا دادم رادر آورید‌.
من کی ام اکنون؟
از پاپیروس وجودم کاغذ و جوهر و قلم و کتابها ساخته خواهد شد.
آب وجودم در حلق میلیونها گیاه و حیوان و انسان توزیع می شود.
همانطور که میلیاردها سال پیش از آب بدن ماموت ها ، نهنگ ها و ادرار زنبورها و دایناسورها تراویده ام.
زمین زندان بزرگی است که‌من آن را دانه ی شنی کنار ساحل دریای نوشهر می بینم.
چشم برگردانی در میان سلولهای ساحل گمش می کنیم.
اینگونه ما گم می شویم.
گمشده ی هم‌می شویم.
ودیگر پیدا نمی شویم
آنقدر همدیگر را گم‌می کنیم و دگرگون‌ می شویم که هرگز بار دیگر همدیگر را در هیبت انسان‌نخواهیم دید.
فقط این مقطع زمانی ومکانی این هستیم و در کن فیکونی دیگر  آن و حال دیگری خواهیم بود. و اکنون هنگام آدم‌ بودن و شناخت انسانی هم است.
اسپیرال آفرینش گیتی ما را بسرعت ازهم‌می پاشد و می آفریند.

زاییده می شویم ومی زائیم !
مثل همین پزشکی که دارد درباره نقص در همو گلوبین را در رادیو  توضیح می دهد. او هم به زودی قطعه ای سنگ کف اقیانوس می شود و با سنگهای دیگری همنشین‌می شود و باز در یک آتشفشان اقیانوسی به  جزیره ای پرتاب می شود و از خاکسترش گل و درخت می روید. وذغال می شود و از کربن وجودش سنگ جدیدی می روید و قرنها بعد به یک سیارک شلیک خواهد شد...
این سرگشتگی من است که سالهاست ناخواسته بسراغم آمده است.
می شود بگویم ما باطل ساخته نشدیم .!!!
والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده

 سحرگاه هشتم آذر۱۴۰۱

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ضرب المثلهای ناهنجار

دوشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۳۳ ب.ظ

نقش ادبیات عامیانه و ضرب المثل ها و چکیده سخنان واشعار وتک بیتی ها در تربیت جامعه و تاثیر آن بر فرهنگ و سبک زندگی مردم بسیار پررنگ وشفاف است.

انرژی و رواج سخنان در آرامش ویا نا آرامی جامعه نقش کلیدی دارد.

قدرت و تاثیر بسیاری از آیات وابیات و آموزه ها که از راه سخن وبیان  نقش هدایت و سربازی مهندسان سخن را ایفا می کند بر هیچ ذهن و عقل سلیمی پوشیدی نیست.

در اینجا به نقش مخرب برخی از امثال و سخنان رایج در  بازار روابط اجتماعی می پردازیم که با ایجاد ناهنجاری باعث پیمودن سبک زندگی اشتباه و ناروا می گردد.و ارزش زندگی هنجار را مورد خدشه قرار می دهد.

 اصطلاحات غلط و رایجی که در رگ های ارتباطی جامعه جریان دارند، نیاز به اصلاح و بازسازی دارد.

همانند :

۱- خدا بد نده:

این کلام بی معرفتی به پروردگار است.

زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:

هیچ خوبی به شما نمی رسد مگر از ناحیه خدا و هیچ بدی به شما نمیرسد مگر از ناحیه خود شما (که بخاطر اعمال خودتان است)


۲- عیسی به دین خود، موسی به دین خود:

این جمله معنای صحیحی ندارد.

زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همه آنها مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت میکردند و عقیدۂ یکسانی داشتند.


۳- ولش کردی به اَمان خدا:

این حرف کفر آمیز است.

زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست. بهتر است بجای این کلام گفته شود: 

"ولش کردی به حال خودش"


۴- انسان جایز الخطاست:

این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست. 

بهتر است بگوییم انسان "ممکن الخطا" است. 

یعنی ممکن است خطا کند و بهترین خطا کنندگان، توبه کنندگان هستند.


۵- در گذشت نا بهنگام... ( العیاذ بالله)

شاید در گذشت هر عزیز و انسانی بسیار ناگوار باشد اما درگذشت هیچکس نا بهنگام نیست بلکه در دایره تقدیر الهی زمانه و نحوه مرگ افراد بسیار هوشمندانه و حکیمانه رقم می خورد.

که خداوند در بهترین زمان‌ممکن جان را از بندگان و دوستانش می خرد ...

خداوند  مطابق با سیستم هوشمند خود در وقت خاص مبادرت به گرفتن جان انسان ها می کند ونیاز به اجازه وخوشایند کسی ندارد.

بنا براین این سخن بسیار سخیف وغلط است که خدا و حکمت ها و مهربانی هایش را نادیده بگیریم.

۶-قیمت فلان وسیله خدا تومن... (العیاذ بالله)

این سخن نیز شرک و تمسخر خداست !و بسیار ناخوشایند وبی ادبانه است.

خداوند قیمت ندارد. وجزیی از کالا وخدمات کسی نیست که قیمت گذاری شود

باید ادب بندگی را رعایت کنیم.

۷-خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو...

این سخن یعنی برای تغییر وحقانیت هیچ حقی پایداری نکن. با غلط دیگران همراه باش وخود را سازگار کن.

این مثل مخالف رسالت هر پیامبری است زیرا پیامبران همواره به تنهایی قیام الهی خود را آغاز کردند.

۸-مشت نمونه خروار است

اتفاقا هیچ مشتی نمونه خروار نیست.!

این رفتار نشانگر تعمیم بی خردانه و بی انصافانه‌ هر  فکر و رفتاری است.

خشک و تر سوزاندن و همه ی افراد یک کلاس ومدرسه و شهر وجامعه را بد دانستن و خوب دانستن  منطقی  نیست.

هیچ جا وهیچ استعدادی در افراد شبیه سایر استعدادهایش نیست.

۹-دیگی که برای من نجوشد  سر سگ در آن بجوشد.

تمایل به خود .و خود برتر بینی و خود خواهی و دیگران را ندیدن  رفتاری بسیار ناپسند است.

۱۰-حرف مرد یکی است.

یکی از ضعف های شخصیتی افراد  لجاجت وسماجت است

انعطاف پذیری و شکیبایی و مدارا و بازسازی وبهسازی رفتار برای مرد یا هر فردی، پسندیده تر از لجاجت وسماجت اوست.

قران با آنکه کلام خداست آیات زیادی از آن دچار ناسخ و منسوخ شده اند.

یعنی بهسازی و ویراست همراه با مقتضیات زمان ومکان شامل حال این کتاب بزرگ شده است...

بسیاری از ضرب المثلهای ما نه تنها جنبه تربیتی ندارد بلکه باعث بروز بد تربیتی نیز شده است. باید تلاش کنیم و بیاندیشم تا ارزش واقعی سخنان را درک کنیم.

و خود را همنشین سخنان سازنده نگه داریم.

 

 

حمیدرضاابراهیم زاده

۷ آذر۱۴۰۰

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

الله اکبر

دوشنبه, ۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ب.ظ

خدا بزرگتر از ترس ها و آرزوها و پندارهای ماست

وقتی روزانه چندین بار از ماذنه ها می شنویم و می گوییم "الله اکبر"، ! یعنی " خدا بسیار بزرگتر است"  از هرآنچه که به آن نیازمندیم و هراس داریم.

کسی که با بی صبری " اکبر بودن " خدا را نادیده می گیرد و "وکالت و شهادت و قضاوت خدا را" رد می کند، بی تردید نسبت به او بد گمان است. اگرخود را بنده ی خدا می دانیم ؛ باید به خدا خوشبین باشیم.

خداوند وکیل وشاهدی است که قضاوت هم می کند.

اگر کسی مورد ستم واقع شود خداوند شاهد و وکیل و قاضی بسیار هوشیاری است که در مهمترین فرصت ستمگر را محاکمه و نقره داغ خواهد کرد.

"خشم و قهر " خداوند بسیار بزرگتر از ستم پیشگانی است که او را نادیده می گیرند! او درهم کوبنده جباران و بیماران متوهمی است که او را فراموش کرده و یا نادیده می گیرند .

پیامبر رحمت فرمودند: « از نفرین ستمدیده بپرهیز زیرا او به دعا حق خویش را از خدا می ستاند و خدا حق را از حق دار دریغ نمی دارد.»

پس شایسته است برای خدا قیمت قائل نشویم و برای هرچیزی بنامش قسم نخوریم. و آستانه ی کوششها و فرجام تلاشهایمان و نتیجه  و داوری  امورمان را  به خدای بزرگ واگذار کنیم.

شایسته است که بنام خدا زندگی کنیم. بنام او حرکت هایمان رامنظم کنیم و بنام او بخوریم و بیاشامیم و قربانی کنیم.

"الله اکبر من الآمالی  و خوفی و حرصی وحاجاتی.

الله اکبر من ذنبی وجرمی و اسرافی..."

 " الله اکبر"  ذکری است که همواره  همچون سپر و اسلحه ای باید همراه ما باشد.

و بدانیم که ما دراین "دنیای سازمان یافته و هدفمند و هوشمند" بزرگتری داریم که همه ی رفتارها و همزیستی های ما را بشدت کنترل و درج در پرونده ی  حیات مان می شود و با  آن پاداش و مجازات و امتیاز می گیریم.

آگاه باشیم که با " ستمکاری و بیهودگی" " خشم و قهر"  خدا رانسبت به خود فعال نکنیم.

به دیگران رحم کنیم و امین خدا در آبرو و جان و مال و ناموس مردم  بمانیم...

پس خودم را بخدا پناهنده می کنم از هر آنچه که پرونده ی رفتارهای مرا تخریب می کند.

«اَللَّهُمَّ اِیَّاکَ نَعبُدُ وَ اِیَّاکَ نَستَعین قَدتَری ما اَنَا فیهِ فَفَرِج عَنّی یا کَریم»

 والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

سوم آذر13980

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

در آمدی بر داوری ها ی غلط و پیشداوری ها

جمعه, ۴ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ ق.ظ

در آمدی بر پیشداوری ها وداوری های بد
داوری غلط بیشتر به  خطاهای درک و قضاوتهای غلط می پردازد
غلط یعنی بی راهگی و انحراف در ساختار یک امر وپدیده .
هر آنچه در اندیشوری و گفتار و رفتارورزی مغایر با واقعیات همه شمول و حقایق همه فهم  باشد خلاف وغلط است.
برای همه دنیا رنگ سفید ، سفید است و کسی به سپید سیاه نمی گوید.

همه جای دنیا مفهوم نیش زنبور درد وسوزش است.

کسی نمی تواند بگوید یک انسانی در آن سوی دنیا سوزش از نیش زنبور را لذت می داند.
قضاوت درباره هر پدیده و چیزی  برداشت برهانی ما از دیدن وشنیدن است.
آستانه درک افراد متفاوت است؛
 جنسیت، سن ، تندرستی وبهره هوشی ،
طبقه فرهنگی واجتماعی واقتصادی
سطح سواد و بینش افراد وهمچنین
اقلیم وبازخوردهای مربوط به آب وهوا و فرهنگ و روش زندگی وبسیاری از ریز نقشهای زمانه در فهم و نفهمی افراد تاثیر بسزایی دارند.
شما بصورت اتفاقی با صدای بلبل در مسیر و گذرگاهی روبرو می شوید  و یا از شنیدن صدای بلبل بر روی تک درخت کوچه وخیابان سرمست می شوید واقرار می کنید و می گویید چه زیباست آواز عندلیبان ، حتی به وقت سحر !
اما باغبان این تلقی وبرداشت و  درک را ندارد و حتی برایش مهم نیست از بس که  صدای بلبل را شنیده دیگر این صدا برایش تکراری شده و حتی خوشش نمی آید واعصابش هم درآن موقع سحر از قیل وقال بلبل بهم‌می ریزد.
قضاوت وداوری در واقع  تشخیص و برداشت و تجویز است!
من از بوی یک ظرف مملو از گلاب باید همان رایحه ای رااستشمام کنم و بفهمم که شما می فهمید.
اگر درک همه ما از کمیت و کیفیت یکی باشد ، رویدادی معین ومشخص و همه فهم رخ داده است.
 ما انسان ها بدلیل همان تاثیراتی که گفتیم  برداشت یکسانی از درک درد و زیبایی و زشتی و شورانگیزی و ترس و ارامش و لذت نداریم. زیرا آستانه های درک متفاوت است.
هنگامی که پرسش می کنید، با دقت توجه می کنید تا بهترین درک را از پاسخ داشته باشید.
تمام سائقه های فیزیولوژیکی که در ماست محصول بی دقتی ونیازهای ما نسبت به نتیجه ی برداشت است.
مثلا ؛شخص گرسنه کتابفروشی را کباب فروشی بخواند.
این نوع خطا با دو عنصر نیاز بالا و بی دقتی رخ می دهد و حتی منجر به توهم نیز می شود.
بنابراین برای برداشت خوب به دقت بالا نیاز داریم تا خطای ذهنی و بصری و شنیداری باعث تشخیص غلط نشود
آدم کم شنوا و کم‌بینا نمی تواند مثل آدم سالم درکی از دیدن وشنیدن داشته باشد.
کسی که فقر دانش و بینش و فرهنگ دارد درک پایین تری نسبت به مسائل علم  و دانش و فرهنگ مداری خواهد داشت.
در آموزه ها و دانش ها و مهارت های زیستاری، بایسته ها و شایسته هایی وجود دارد که التزام عملی به آن مایه سلامت وصلابت و رشد و پویایی است. بایسته ها راباید به دقت عمل کرد. 
شایسته ها را باید رعایت نمود.
شرط سلامت و آسایش این است به دانسته ها عمل کنیم.
از سویی دیگر  هرچیز جدیدی که یاد بگیریم برای ما مسئولیت آور است.
وباید هزینه ی آن را بپردازیم.
دنیای آگاهی و توانایی و دانایی تکلیف آور است.
و اگر  هم ندانیم از قافله ی رشد عقب خواهیم ماند.
پس انسان برای رشد خود نیاز به تداوم فکر و آموزش دارد تا از خطاها مصون بماند.
 خطای راهبردی در رفتار هر کسی باشد اورا از پای می اندازد. 

۱. کار گوش را نادیده گرفتن .
۲.جای دقت در دیده ها وشنیده ها باقی نگذاشتن.
۳.وقعی به نشانه ها وراهنمایی ها نداشتن.
۴.روشمند نبودن سبک اندیشیدن وزیستن.
۵.یکدندگی کردن در رفتارهای قابل تجدید نظر.
این خطاهای بزرگ رفتاری در هر انسانی باعث می شود تا به شدت آسیب ببیند و راه پیشرفت وپویش براو ناهموار گردد.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
سوم آذر۱۴۰۱

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

پدیده شوم دروغ

پنجشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۲۶ ق.ظ

ترویج دروغ در جامعه وآموزش نا محسوس و سیستماتیک دروغ به مردم بزرگترین نقص وخطر جامعه محسوب می شود. وقتی حکومت توجیه گری را برای تخلفات، انقباضات، خفقان، کمبودهایش انتخاب کند
وبرای هرچیزی پاسخ  وحیله وکلاه شرعی تهیه می کند
دروغ گویی همه گیر شده وفسادهای حرفه ای رخ می دهد

دروغ بافی از دروغگویی خطرناک تراست
کسی که دروغ را می بافد و دروغ گویی و توجیه گری را آموزش می دهد عامل فساد وتهدید علیه امنیت ملی است.
اگر فشار دروغ بر جامعه بالا باشد
مردم بدون دروغگویی نمی توانند زندگی کنند
چون کارشان بدون دروغ  پیش نمی رود
منفعت طلبی وتسریع در بدست آوردن  منافع بی دروغ امکان پذیر نیست.
حکومت ها برای پیشبرد منافع گروه و حزب و یا سران و... بطور سیستماتیک دروغ می گویند
در کشور ما مظهر دروغگویی صدا و سیماست که ازاخبار وگزارش ساماندهی شده وگزینشی برای منافع سیستم استفاده می کند که بخاطر طمع وترس توامان و دائم دروغهای زنجیره ای بافته می شود.
کتمان حوادث، تحریف وقایع و پدیده ها وتطهیر تخلفات ومشکلات از مهمترین رفتارهای صدا وسیماست و پروپا گاندای حرفه ای قرارگرفتن این ابزار به میل وتمایل آن گروه ها وسیستم از نشانه های بیماری این دستگاه است.
دروغ فقط بزبان آوردن ونوشتن کلمه و جمله خلاف واقع نیست.
گاه با سکوت،گاه با نگاه واشاره ،گاه با کتمان و... دروغ رخ می دهد.
دروغ ها یاباترس از دست دادن و زیانکاری و یاخطری گفته می شود
یا با طمع برای بدست آوردن چیزی گفته می شود.
برخی دروغ ها هیچ منفعتی برای گوینده ندارد  اما باعث می شود تا ذهن دیگران نسبت به یک موضوع منحرف شود و یاتصمیم غلطی و آنی وعاطفی اتخاذ شود ویااصلا توجهی به این خبر و داستان وپدیده  نشود و این دروغ خاصِ بیماران روانی است.
دروغگویان حرفه ای روشمند دروغ می گویند طوریکه حرف راست در برابر دروغشان مشکلدار می نمایاند.
آنهایی که از دروغشان ناراحت می شوند و وجدان درد پس از دروغ بسراغشان‌می آید اگر وادار  به دروغ شوند دیگر به دروغ نمی گروند. وتلاش می کنند تا با دروغ خود راضعیف و حقیر  نشان ندهند وبرای همیشه از دروغ فاصله می گیرند
وآنهایی که بخاطر طمعی دروغ گفتند بی تردید بر وجدانشان غالب می شوند و رهایی از دروغ را برای خود و منافعشان  فاجعه بار می دانند...
پدیده دروغ آنجایی  بحران ساز می شود که با عواطف دینی همراه شود و باقسم  خوردن ادله اثباتی برای خود می سازد.
این نوع دروغگویی عمدتا برای طمع کاری و بدست آوردن‌منافعی است، تا ترس از زیان و خطر.
دروغ نشانه ی  ضعف وحقارت روحی است
آدم ضعیف ترسوست و طمع می کند.
طمعکار ضعیف است چون در خود نیرویی برای کسب وبدست آوردن نمی بیند وبه دروغ متوسل می شود.
برای داشتن جامعه ی تمیز وسالم  باید لکه ی‌دروغ را از جامعه پاک کرد.

دروغ از این رو گناه است زیرا از بین برنده اعتماد و موجب اُفت پیشرفت و امنیت و رفاه است. و باعث حقارت نفس و زیانکاری است.

والی المصیر.
حمیدرضاابراهیم زاده

۱۵ابان۱۴۰۱

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

اعتبار سرمایه های ملی ما

سه شنبه, ۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۲ ق.ظ

اعتبار سرمایه های ملی ما

در صحبتهای روزانه می شنویم فلان بچه  و فلان دانش آموز حیف شد پزشکی قبول نشد.

فلانی بااینهمه استعدادش چرا پزشکی نرفت؟!

چرا فلانی رشته وشغل معلمی راپذیرفت و....

اساسا  چیزی بنام فلانی حیف شد این رشته قبول نشد بسیار زشت و مسخره است.

چرخه فرهنگ واقتصاد وصنعت و بهداشت  و پیشرفت کشور نیاز  به همه استعدادهای سرمایه های ملی  ما دارد.

نسل نو و دانش آموز و دانشجو و پژوهشگر ما سرمایه ی ملی ماست .

آگاه باشیم این سرمایه را به هرز ندهیم.

یکی استعدادش هنر های زیباست.

یکی دندانپزشکی، دیگری معلمی ،دیگری پرستاری

یکی باید معمار و طراح بشود یکی باید مکانیک و لوله کش و صافکار باشد.

چرا اعتبار و فرهنگ و هویت مشاغل را به شغل پزشکی می فروشیم؟!

البته پزشک وجامعه پزشکی زحمتکش و محترم است. ولی اشتباه جوامع توسعه نیافته اینست که یک سویه پزشک را نعوذ بالله تا خدایی برده است.

در حالیکه معلم ابتدایی و هنروری در فرش و نگار گری خیلی ارزشمند تر از پزشکی است.

طلا سازی وکار باجواهرات وطراحی لباس و مد  از دندانپزشکی هم بیشتر در آمد دارد.

اگر اعتبار مشاغل به پول سازی و پشت میزنشینی و ... سنجیده شوند مملکت به قهقرا می رود.

همینی که الان رخ داد !!!

مردم پاکبان های را بد بخت و پست می دانند در رفتارها و مثالهای تهدید آمیزشان به کودکان این بزرگواران و زحمتکشان را تحقیر می کنند در حالیکه پاکبانی شغل بسیار ویژه تری نسبت به پزشکی است.

پزشک  با عفونت و مریضی وخطر  سر وکار دارد.مرزبان و  دشتبان و پاکبان هم همینطور

این مسخره است  ما بخواهیم‌دانشمندان را و مفاخرمان را پزشک بدانیم و بگوییم پزشک ها زیرک تر و نخبه ترند!

اصلا این ذهنیت با ساختار توسعه در تضاد هست.

فیزیکدان و روانشناس و قران شناس و زمین شناس کشاورز و گیاه شناس وزیست شناس و اقتصاد دان و حقوقدان و جامعه شناسی و طراح لباس ومد و ماشین آلات صنعتی هم دانشمند دارد.

اصلا چه کسی اختراع کرد پزشک نخبه است!؟!

اتفاقا بر عکس است.

نخبه های ما در معماری ومکانیک و‌هنرهای زیبا جمع شده اند.

نوابغ و مخترعین و مکتشفین ما پزشک هستند یا از سایر حوزه های علمی امده اند.

باید این طرز فکر را اصلاح کنیم

کشور بحران زده ی فکری ما نیاز به سبک درست اندیشوری دارد.

ما برای توسعه درست وهمه جانبه نیاز به توجه به همه رشته ها داریم

معلم و آموزگار باید استعداد دانش آموز را کشف وتقویت کند

بی تردید سرمایه های اجتماعی ما با بی توجهی و بد سلیقگی و بد بینشی آموزگاران و  معلمان و اساتید نامنزه به سر خوردگی و دلزدگی سوق داده می شوند.

این وظیفه معلم است که غبار و رسوب را از منافذ استعداد سرمایه های اجتماعی و ملی ما بردارد.

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

139999

 

حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده