دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

تومال من. من مال تو

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۰۰ ق.ظ

 

 

 

همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان  و...خداست .

تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.

واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...

این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.

ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.

فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و... می شود

ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:

مرا اطاعت کن. مراتمکین کن. مرا عاشقم باش تا چشم وگوش ودست وزبانت باشم.

وازهمه مهمتر می فرماید:

کن لی اکن لکم

من مال تو تو مال من.

این عاشقانه ترین جمله ای است که واژه هایش حرف به حرف شیفتگی وجذبه دارد.

وقتی اولین بار استادم این جمله رابمن تفهیم کرد، تاماه ها چنان حرارتی را دررگهای وجود وبندبند سلولهایم حس می کردم. وآنقدرداغ شده بودم که حتی ازلبهایم خون می چکید.

انسان ها معشوق پروردگارند چون دوستش داشت به بهترین وزیباترین صورت اورا آفرید.

واراده کرد تا معشوقش به بهترین شیوه برایش عشوه گری کنند.

وبرای تفهیم این تمنای بزرگ به انسانها مشق عشق داد.

تا با عشق ورزیدن به همدیگر مفهوم حقیقی عشق را درک کنند.

 وبه انسانها آموخت که محبت ودلبستگی به آینه ها پلی است برای رسیدن به فهم واله بودن.

 والله همان واله است که از هرطرف رحمان ورحیم وحبیب ومحبوب وعزیز وحائزهمه صفات خداست

 الله  جمیع خصال وذات قدسی پروردگار است چون بزرگی وحرارت ولطافت واله گی  را دربطن  وشمائل خویش گسترده دارد.

این است که آدمی اگرفهم عشق به معشوق وهمنفس انسانی خود رادریابد،همه حواس وتمایلاتش را متوجه او می کند

 وتمام میل ووجودش رادراین عشق می گمارد و معشوق خود را می پرستد ودرمعشوق ذوب می شود.

 وازاینجا مفهوم غیور بودن ذات خدا را می فهمد وبه همان غیرت یزدانی حکم تطهیر وطهارت براو مترتب می شود...

 همانطوری که عاشق به معشوق دلبسته شد دل ودیده  وهوش وحواسش را می بازد،

معشوق نیزاز هنگامی که عاشق می شود عقل و دل و دیده اش را ازدست می دهد وچشم ودلش ، معشوقش می شود.

ازاین جهت هم عاشق وهم معشوق پس از وصال متحد می شوند وبه وحدت وجود می رسند 

وهردو عاشق هم هستند همانگونه که هردو معشوق هم هستند

واگرجزاین باشد هرگزمدعی عاشقی، عاشق نشده ودرهوس خویش گره خورده و لاف میزند...

یا ربا هرگزمبادا معشوقه ازما دورباد  دیده ای که عاشق را نبیند کورباد.

صم بکم عمی فهم لایرجعون

جان وچشم ودل وزبان وگوش وهوش واعضای واقعی وجاودانه متصل به  ملجا خود؛بصیر وسمیع و...ذات حق است.

پس بادیدن عاشق می توان پی به رخساره ی معشوق برد

وازین روست که عشاق واقعی شباهت بی نظیری با معشوقشان دارند.

وعاشق درآینه جلوه معشوق چیزی جز خود نمی بیند.وآینگی صفت بارزدلشدگان است.

وهرچیزی که معشوق را ازاومکدر ودور می کند برای عاشق کافری کردن وگناه است.

الم یعلم بان الله یری؟

بنابراین کلمه طیبه ی لااله الا الله همان ارادت و چشم پوشی ازغیرمعشوق است وبس...

والی الله المصیر

حمید رضا ابراهیم زاده.

    سوم  بهمن 1393

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ  است.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آینگی.دلدادگی.

نظرات (۴)

حدیث قدسی

 یابن آدم اکثر الزاد فان الطریق بعید بعید

 و جدد السفینه فان البحر عمیق عمیق

و خفف الحمل فان الصراط دقیق دقیق

و اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر

 و اخر نومک الی القبر ، و فخرک الی المیزان ، و شهوتک الی الجنه ، و راحتک الی الاخره ، و لذتک الی الحور العین ، و کن لی اکن لک ، وتقرب الی باستهانه الدنیا ، و تبعد عن النار ببعض الفجار و حب الابرار ، فان الله لا یضیع اجر المحسنین.

ای فرزند آدم ! توشه راهت را افزون کن که راه بسیار دوراست، دور.

کشتی نجاتت (مرکب و وسیله راهت) را نوسازی کن که دریا بسیار عمیق است،عمیق.

 بار و بنه ات را (بارسنگین و معصیت را با توبه و انابه) سبک گردان که راه بسیار خطرناک و باریک است، باریک.

 عملت را از هر پیرایه ای برهان و تنها برای خدا و خالصاً لوجه الله انجام ده، که بررسی کننده پرونده و کسی که اعمال بندگان را می سنجد بسیار دقیق است ،دقیق.

 خواب و استراحت و آرمیدنت را به خانه قبر موکول کن. افتخار و بلند پروازیت را به مقابل میزان سنجش اعمال محول کن (که آیا چیزی داری که به آن افتخارکنی یا نه). اشتهاء، اشتیاق و میلت را متوجه بهشت گردان و راحتی و آرامشت را به قیامت احاله نما و کیف و لذتت را به بهره گیری وکامیابی از حورالعین واگذار. و بالاخره سعی کن در تمام حالات با من باشی و مرا فراموش نکنی تا من هم با تو باشم و تو را به خود وا مگذارم و با کوچک شمردن و اهمیت ندادن به دنیا به من نزدیک شو و با پرورش دادن بغض و کینه گنهکاران و ایجاد مهر و محبت نیکوکاران در قلب خویش، خود را از آتش جهنم دورگردان و بدان که خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند.

سلام
من مال تو ،تو مال من
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...

این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.

استادم میفرمود:

ذکر خدا بنده را از بستگی نجات میدهد وفکر همانا کلید ذکر است
ذکر همیشه دعاها وعباراتی که میگوییم نیست. ذکر یعنی یادآوری معشوق و عشق ازلی. و او میخواهد عشق واقعی او را ببینیم 

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

هرکس که در این دنیا طعم عاشقی را چشید سخن عشق او تا ابد بر سر زبانها خواهد بود


پاسخ:
سلام  بزرگ
هزارجهد بکردم که سرَ عشق بپوشم
نبود میسرم که بر سرآتش نجوشم
 
یادها فریادها دربادها گم شده اند. این  که برجا ماند رد یک عشق است وخالی از هوس.
ذکر داراویی است برای درمان اقسام بیماری ها وزخمها
یامن اسمه دوا وذکره شفا
داروی ذکر باید توسط طبیبی حکیم وحاذق تجویز گردد وبه اندازه کشش و وسع  ذاکر به او ذکر می دهند و دوز دارویی ذکر دراجابت سلامتی ونشاط ذاکر بسیار مهم است
-ذکر عشق هم دواست. یاد آوری معشوق وتمنیات وحالات وصفاتش کذت بخش و حتی شفا بخش است ودل را آرام می کند:
عشق عاشق معشوق. حب حبیب محبوب.  ذکر ذاکر مذکور
باورهای آدم عشق آدم است
هل الایمان الا الحب؟؟

ای زندگی تن توانم همه تو
حانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی و ازآنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را می دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می خواست، همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند... آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده بود و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان ها اوج می گرفت... شب قدر من، شبی که سلول های وجودم، در آتش عشق، تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می داد و وحی الهی بر آن نازل می شد و مقدس ترین پرستش گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می گرفت و به همه اطراف منتشر می شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان های سهمگین به وجود می آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی می کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می کرد. ای کاش می توانستم همه خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود.... نوری بود که در آن شب مقدس، بر قلبم تابید، بر زبانم جاری شد و به صوررت اشک، بر رخسارم چکید. من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمی فروشم و به خاطر شب های قدر زنده ام. و تعالای شب قدر عبادت من و کمال من و هدف حیات من است.* من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم. من روزگار کودکى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى کرده‌ام. من آدم خوبى بوده ام، باید تصمیم بگیرم که منِ بعد نیز خود را عوض کنم. حوادث روزگار آدمى را پخته مى کند و حتى گناهان مانند آتشى آدمى را می‌سوزاند. قسمتی از کتاب خدابود و دیگر هیچ - شهید چمران
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی