دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۸ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

تجاوز و تشریفات عفاف

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۱ ق.ظ

تجاوز و تشریفات عفاف.

تجاوز عبور از خط قرمز و حریم حقوقی وحقیقی خود و دیگران است.

هر گونه عبور کردن و ورود بی اجازه به حریم دیگران تجاوز محسوب می شود.

دزدیدن.

وسط سخن کسی پریدن.

مداخله کردن.

دید زدن

دستمالی کردن بی اجازه

سرک کشیدن و تجسس در کار دیگران

گوش کاری کردن.

تملق و چرب زبانی.

نمایش دادن اندام و صدا و بو و... 

جلوه نمایی و لوندی کردن برای غیر

غر زدن.بهانه گیری.

 بلند حرف زدن.

سیاهنمایی کردن.

غیبت کردن.

تهمت زدن.

بوق بی جا زدن.

 تجاوز محسوب می شود.

مصادیق  در تجاوز زیاد است‌.

قوانین منع تجاوز در سراسر جهان دسته بندی شده و بسیار قاطع با متجاوز برخورد می شود.

پاره ای از زنها لوندی کردن را مهارت می دانند درحالیکه لوندی خارج از محدوده تجاوز به خودشان است. و تجاوز درحق بیننده است که تحریک به تعرض می شود.

طمع بیمار دلان، از لینت ولوندی است

می گوید؛  طمع ننداز طُعمه می شوید

سوره احزاب۳۲ می فرماید.

یا نسا النبی

لستن کاحد من النساء ان‌اتقیتن

فلا تخضعن بالقول

فیطمع الذی فی قلبه مرض

وقلن قولا معروفا.

نرم زبانی وچرب زبانی و عشوه گری  و طنازی نکنید

باعث به طمع انداختن کسی نشوید

آیات مهمی در دستور کار مهارت کلامی و رفتاری برای صیانت از عفاف داریم:

ازجمله سوره نور آیات ۳۰و۳۱

سفارش خدا به مردان در اولویت است

ای مردان اهل باور چشمانتان را ازنگاه های بیهوده و آلود مراقبت کنید. خودتان را جمع وجور کنید 

ودر آیه بعد به زنها فرمود از چشم و دل و زبان  خود مراقبت کنید  وسر وسینه خود رابپوشانید...

بازدارنده هایی که خداوند برای مصونیت از گزند تجاوز و طمع ورزی بیماردلان معرفی کرده است همچنان کارایی و قدرت باز دارندگی خود را  حائز است.

آیین شکوهمند اسلام و کتاب ارزشمند قران  مملو از  لاها ولم ها و لن هایی است که برای مصونیت از خدشه وگرفتاری ها، بازدارندگی هایش را در غالب ایات الاحکام بیان می کند.

ولن ترضی عنک الیهود

ولاتتبع خطوات الشیطان

ولا یغتب بعضکم بعصا

ولا تجسسوا

ولا تهنوا

ولامتخذی الاخدان  و....

دزدی نکنید.

غیبت نکنید.

تجسس نکنید.

بد گمانی نکنید.

بداخلاقی  نکنید

بد عهدی نکنید.

پُشت سر کسی غیبت نکنید

خیانت نکنید

زنا نکنید

لواط ومساحقه نکنید.

دوست بد نگیرید.

 بیهوده گویی نکنید

چشم چرانی نکنید.

بدزبانی نکنید.

بد دلی نکنید.

گناه و اشتباه نکنید..

زیراباید تاوان تمام این بخود آسیب زدن ها را پس بدهید و بپذیرید.

از این رو التزام عملی نسبت به آموزه ها وباورهایی که پذیرفته ایم در سلامتی و مصونیت و عزت وآسایش ما موثر است.

جامعه با فرهنگ و توسعه یافته با همین التزامات عملی همگانی به پویش ورشد نایل می شود.

هر اندازه در جامعه قانونمندی و قانون مداری و دقت در قانونگرایی باشد سطح رفاه وامنیت پایدار ان جامعه بالاتر خواهد بود.

و رعایت عفاف وحجاب مبتنی بر پذیرش مقتضیات زمانی واقلیمی  یکی از همین مصونیت های موعود وحیانی است.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۹خرداد۱۴۰۱

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دانستنی های بی فایده

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۰۰ ق.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 1

و به یقین برای شما در دام ها عبرتی است، از شیری که در شکم آنهاست به شما می نوشانیم، و در آنها برای شما سودهای فراوانی است، و از [گوشت] آنها [نیز] می خورید.

And indeed, for you in livestock is a lesson. We give you drink from that which is in their bellies, and for you in them are numerous benefits, and from them you eat.

از چارپایان باید درس گرفت؛

که بسیاری از آنان برای سلامتی انسان و محیط زیست و کره زمین سودمند.

گروهی از چارپایان  نشخوارگرند.آنها هیچ گاه غذایی که یافتند را نمی بلعند. بلکه در پایان روز همه ی آنچه را که جمع کردند را نشخوار می کنند و اگر چیز بی خودی را جذب کردند یا خوردند، پس می دهند.

درنشخوار فقط عمل بلعیدن صورت نمی گیرد بلکه خارج کردن آشغال و میخ وطناب و چوب خشک و گیاهان نامطلوب و..هم هست. که ورود آن به معده ،باعث بروز خطرات جبران ناپذیرخواهد بود.

فلینظر الانسان الی طعامه2 ؛

 پس انسان نیز باید به غذایش بنگرد. که چه می خورد؟

ذهن ما انسانها خیلی از حرفها و مطالب را جذب می کند . اما نشخوارگر یا تحلیل گر خوبی نیست !

باید بدانیم چه غذایی به خورد روحمان داده ایم؟!

تحلیل کنیم این مطالب به کجای هویت وسلامتی نفس و کرامت مان آسیب می رساند و یا بکار می آید.!

بسیاری از غذاهای روحی مانند غذاهای جسمی برای معده  دیر هضم ، چرب ، شور ، مضر ومیکروب ساز هستند...

این مطالب به روح آسیب می رسانند.

در گفتار نبی اکرم  داریم:

اللهم انی اعوذ بک من العلم لا ینفع3...

بسیاری ازخبرها. حرف ها. فیلم ها. داستانها. دانشها ومطالب وگفت وشنود ها بی فایده اند. وقت و حال ما را ضایع و خراب می کنند.

امروزه این گروه از مطالب چیپس و پفک وسموم و آفات خود خواسته ی زندگی روحی دانش پذیران و عموم مردم ماست.

فرد و جامعه نیازی به دانستن آن ندارد. وندانستنش زیانی را بر ما مترتب نمی کند و در واقع اهمیتی برای دانستن و یا ندانستن آن موضوع وجود ندارد.

چه باید کرد؟

باتوجه به کمبود وقت . ومحدودیت عمر مفید و استهلاک درک و فهم،  باید بادقت مطالب روشمند را در برنامه ریزی علمی و آموزشی خود قرار دهیم تا روحمان وهویت مان از آن مطالب وکتاب ها ودانش ها منتفع گردد.

صیانت از استعدادها با دستگیری از حدیث نبوی(ص) :

«اللّهمّ إنّی أعوذ بک من علم لا ینفع

و قلب لا یخشع

و دعاء لا یسمع

و نفس لا تشبع

أعوذ بک اللّهمّ من شرّ هؤلاء الأربع؛ خدایا از دانشى که سود ندهد و دلى که سوز ندارد و دعائى که شنیده نشود و نفسى که سیرى نپذیرد به تو پناه می برم خدایا از این چهار چیز به تو پناه می برم.»

توانایی ها باید هدفمند و مدون و با برنامه جریان یابد.

و استعدادها نیز در کسب دانش هایی که نیاز های خود و جامعه ی  بشری را تامین می کند، تلاش کرده و از پیگیری دانستنی های بیهوده به دور بوده و ازکارهای بیهوده ومطالعات و نشست های بیهوده، و وقت گذرانی های بیهوده  باید پرهیز کرد.

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

17اردیبهشت 1397

اول رمضان1440

 

·         پانوشت ومنابع

1-      قرآن کریم , سوره مومنون , آیه 21

2-      قرآن کریم , سوره عبس  , آیه 24

3-       کنز الفوائد , جلد 1 , صفحه 385

 

 

 

 

 

تمامی    تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارنگارنده محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دینداری سمی

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ


شاید سالهاست که ذهن جامعه از افتخار به غلط ها و کجی ها پر شده است.
این‌ پررنگ شدن های نا بهنجار نشانه های عمیقی از ضعف و بیماری و بازی های پنهان و پشت پرده دارد.

وقتی مردمی می خواهند با انحرافات و کجی ها خوش باشند یعنی مسموم و بیمارشده اند.

گروهی که با آسیب زدن به دیگران احساس خوشی وزیرکی دارند وبا توجیه رفتارشان خود را درستکارهم می دانند تا بتوانند دیدگاه دیگران و وجدانشان را مسموم کنند.!
سالهاست که با ضرب المثل های گمراه کننده و سستی زا به آنها می گویند که برای رسیدن به آسایش و آرامش تقلا نکنید. میان بر بزنید و دنبال مفاهیم جدید آسودگی باشید.
کتابهای انگیزشی می نویسند که بگویند غلطهای شماهم زیباست!
 به کلاسها و دوره هایی سوق داده می شوند که بدی ها وکجی ها و خراب بودن راارزشمند می کند!
در این حالت جامعه به لجنزار عفن تبدیل می شود.
باتلاقی که بسیار وهم آلود و خطرناک است.
آنهایی که هنوز هم با وجود انحراف از اصول دم می زنند. به نظر شما چه  تعریفی از اصول وباورها دارند؟
در گذار زمان اصول چه شاخ وبرگهایی در آورده ویااز دست داده است؟
چارچوب هایی برای رفتار زیستی نرخ گذاری و تعریف شده است که عدول و سرپیچی از آن اورا مجرم می کند .
این چارچوبهااز باورهای بنیادین زائیده می شوند.
درحقیقت دینداری ما در پایبندی به اصول و ارزشها و  قوانین است،  آموزه هایی که به باورهای بنیادین ما مبدل شده است
آموزه های راستینی که آن را الهامات وحیانی می دانیم.
باور به این بایدها ونباید ها مرا دیندار معرفی می کند و هویت می بخشد.

بنابراین دیندار ومذهبی کسی است که روشمند زندگی می کند و دین چیزی جز مهارت زندگی  و رفتار زیستی نیست!
باورم به راستگویی و بدی های دروغ، برایم هویت می آورد
اگر از آن خارج شوم متهم به دروغ و خیانت و تجاوز و بی مسئولیتی می شوم.
 اگر باورم به دزدی و دروغ و خیانت و ربا و زنا و ریا دگرگون شد دچار انحراف می شوم.

همه ی این باورها در پایبندی به آن راستی آزمایی می شود.
خطر اینجاست !
راه میان بری بنام کلاه شرعی پیداشده است که در توجیه وآسان سازی انحراف و تخلف ید طولایی دارد
و آن را سواد سیاه و ناملموس می شناسیم.
کلاه شرعی های اهالی مدعی دانایی فقه و دینداری این بلا را برای جامعه درست کرده اند. و مردم را از دین بیزار کرده و فراری داده اند.

زنی زنا می دهد و می گوید که شوهرم نمی تواند مرا ارضا کند.!
 قاضی می گوید خوب طلاق  می گرفتید.
می گوید بنطرت ما باید شناسنامه همو پاره می کردیم تا طلاق اتفاق بیفتد!؟

همینکه به او علاقه و نیاز و عاطفه ای ندارم طلاق است دیگه....
ماازهم جدا شده ایم وقتی طلاق عاطفی و رابطه ای داریم...

آنگاه قاضی به این برداشت می رسد که این کجی وانحراف ریشه در شیوه آموزش و بی تربیتی و بدتربیتی متهم دارد.
وسایر بزه های اجتماعی نیز اینگونه توجیه می شوند.

این طرز فکر و رفتار الان در جامعه فعال است.
مدعی هستند که بر اصول پایبندند و دین هم دارند
ببینید سارقی که در حین ارتکاب بزه می گوید رفتارم دزدی نیست.
پرسید ؛ پس چیه ؟
 می گوید؛ داشتم حقم را ازش می گرفتم!
چون مال و زندگیم را در زیاده خواهی هایش حبس کرده است.
اینها با سهم وام و اعتبار ماها به این ثروت رسیده اند.

و از این دست داستانهای روزمره.

چند سال است که دارم توجیهات را رصد می کنم .

دادگاه ها پر است از متجاوزینی که وکیل گرفتند تا تجاوز و زیادی خواهی و طمع خود را توجیه کرده و حق جلوه بدهند.
 بیایید و ببینید
در پاسخ خیانت ناموسی خیلی راحت می گوید تا موقعی که همو دوست داشتیم پس محرم و زن و شوهر هم هستیم!
بطلان ازدواج در دوست نداشتن است چون شروعش در عشق بود.
اتفاقا راست می گویند.
توجیهات جدید غلط محض نیست؛

بلکه راستی است که با غلط آمیخته شده است تا به مقصد خاصی برسد.
 اینکه در تقلب کارم غلط نیست!
اگر تقلب کردم چون اضطرار گفته است!
چون ماهیت ها عوض شده است.
چرا پیشرفت وتوسعه و نداریم؟
چرا نا امنی است؟
چرا زندگی مردم دچار لغزش و لرزش است.؟
حواستان کجاست زندگی امروز در جامعه ای که بیشتر رفتارهای مدیرانش توجیه و کلاه شرعی است روی توسعه را نخواهد دید.
وقتی فقهایش دین بازی کردند و سیاستمدار شدند و سیاستمدارهایش طراحان ومهندسین اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شدند.
همه لایه های زندگی جامعه را آلوده کرده اند.
واقعا کلاه شرعی چیست؟
یعنی توجیه و راه حلی برای نشان دادن درستی تخلف! و راهی برای برون رفت از هرگز وباید ونباید ها.
همه بدبختی های جامعه فلک زده ما از این جا شروع شده است .
روحیه تبعیض خواهی و فرار از قانون بیماری بسیار خطرناکی است که توجیه گری آن را تقویت وتشدید می کند.
این کلاه شرعی ها بود که خیلی ها بی گناه مجازات شدند و خیلی ها از اعدام و حبس و تنبیه گریختند!
کلاه شرعی هاست که می گوید دروغ بگو دروغت تقیه و  عین مصلحت است.
پلتیک بزن
بگو من "الف" را ندیدم درحالی که الف نادیده گرفته ای  وسعی کردی نگاهش نکنی و واژه ی دیدن را به گواه گرفته ای.
اما حضورش را درک کردی ویقین داری که اینجاست و می گویی ندیدمش....
این رفتارها جامعه را فاسد کرده است.
عمر عاص بودن آدمها در هر کاری باعث شد باورها و اصول، سبک و قابل تخفیف باشد!
قاطعیت را از اصول و قوانین بردارید چیزی برای عرض اندامش نمی ماند....

کف و ژرفای مشکل همینجاست
توجیهات و کلاه شرعی هایی که در همه ی اضلاع و زوایای زندگی ایرانی رسوخ کرده است به او اجازه درستی و صداقت و درستکاری نمی دهد.

گویا فقط زرنگ نماهایی که سواد کلاه شرعی و فهم زبان‌کلاه شرعی دارند حق زندگی دارند!
در چنین بینش وروشی صداقت وسادگی اعتبارش راباخت
پس برای برون رفت از این طرز اندیشه و رفتار باید این مزرعه را شخم بزنیم.

به اموزه های بنیادین و باورهای راستین روی بیاوریم وبه آن پایبند باشیم.
دروغ یک معنا بیشتر ندارد آن هم وقتی که‌ سخن و پدیده ای  حقیقت‌ نداشته باشد.
باید قانون را سفت بست و واشر زد تاچکه‌نکند.
هر وقت قانون شل باشدکلاه شرعی از آن نشت می کند.
سواد کلاه شرعی داشتن در جوامع فلک زده وتوسعه نیافته ثروت و سواد مهمی است وباعث امنیت آنها می شود. ودینداری را مسموم می کند. وباعث از بین رفتن فهم درست دینی می گردد.
دینی که بد استخراج بشود مسمومیت می آورد...
دین مسموم دینی است که شریانهای مهم آن را دچار انحراف و توجیه کرده باشند...

در قرآن بدترین گناهان دین بازی و توجیه است.

زیرا انسان را به شرک و کفر  می کشاند.

 


والی الله المصیر
حمیدرضاابراهیم زاده

۱۴ خرداد۱۴۰۲

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

دگرگونی در کارکردها و نقشها

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

دگرگونی در نقشها وکارکردهای اجتماعی و اقتصادی و دینی و فرهنگی  مهمترین  ضعف جامعه ماست.
عدم درک درست نخبگان سیاسی و اجتماعی درباره همسان سازی توسعه و همگرایی با تکنولوژی وسیاست خارجی
و عدم رغبت نخبگان واقشار مذهبی در پذیرش توسعه و عوام گرایی به علت عدم اشراف به مقتصیات زمان و تنشهای آنان در پیگیری  پیشرفت همه جانبه و اهداف ملی از مهمترین آفات پذیرش منصفانه ی توسعه است.
در واقع بسیاری از مفاهیم توسعه وصلح  وامنیت پایدار برای مردم و حتی نخبگان سیاسی غریب است.
مثلا؛
هنوز مردم‌ما نمی دانند یانپذیرفته اند دِربی فوتبال و المپیک های ورزشی با انگیزه تفاهم فرهنگی و دوستی و آشنایی با آداب و رسوم ملت ها برنامه ریزی  شده است.
و حتی به وسیله برد و باخت قهرمانی در  ورزشهای گروهی و انفرادی همچون کشتی و فوتبال نسبت به هم تفاخر می کنند!
و جنگ سردی را در پشت نقاب بازی های ورزشی نسبت به هم پیگیری می کنند که روح امنیت ملی بااین گونه رفتارها خدشه دار می شود.
و متاسفانه دولتمردان‌ما در موارد برد و باخت جَو دهی نموده و دراین سازوکار غلط و دگرگونی معکوس نقشها و کارکردها نقش آفرین و مقصر می شوند.

باین وصف همواره به دلایل پیچیده ای در پذیرش تکنولوژی از اروپا عقب تر بوده ایم.

"رادیو  وتلوزیون ۲۲سال پس از اروپا وارد ایران شد.
نخستین کتاب چاپی ۳۸۱  سال و نحستین روزنامه ۱۱۵ سال پس از اروپا درایران چاپ شد.
عرضه مطبوعات درایران به سبک اروپایی بوده و هنوز هم تغییری نیافته
وباحالت تجدد خواهانه شکل گرفته است..."(منبع؛ ایرانی از نگاه انیرانی . جوانبخت،مهرداد. ص۱۴۷)

هنوز هم بافاصله  ۲۰ تا۷۰ ساله نسبت به غرب و اروپا به سمت پذیرش توسعه وتکنولوژی حرکت می کنیم. 

پذیرش توسعه نیاز به بسترها و استعدادهایی دارد که برای رسوب پایه های پیشرفت، بستر امر باید با دقت نیاز سنجی و بومی سازی و اقلیم محوری، آماده گردد.

دوران گذار به توسعه اغلب اینگونه است که بسیاری از ساختار شکنی ها در اثر تشکیک و ستیزه جویی و یا فرار و تنفر نسبت به دارایی های فرهنگی و سرمایه های اجتماعی وآموزه های دینی و فرهنگی و سنت ها رخ می دهد .

یکی از بدترین گریزها، گریز از آموزه ها و باورهاست و با عدم التزام عملی به باورها وقوانین این ستیزه بسیار خطرناک با نشانه های دروغگویی و قانون گریزی و ریاکاری و در جامعه نمایان می شود.

توهم دانایی و توانایی واصلاح ناپذیری و ناباروری باورها و قایل نبودن به درمان، بزرگترین دردی است که جامعه به آن دچار شده است.

دین ستیزی و رفتارهای ضد دینی در دوره های خاصی پس از انقلاب فرانسه و روسیه وانگلستان وآمریکا  وارد ذهن ورفتار مردم شد . بمرور شدت دین ستیزی و سکولار منشی دچار اُفت شد وکلیساها توان واقعی خود را بازیابی کردند. بااینحال همه انقلاب های مهم  دوران گذار بسیار مهمی طی کردند تا به تعادل و پیشرفت برسند.

برنامه ریزی نخبگان و مهندسان فکری وسیاسی و فرهنگی واجتماعی جهت تاب آوری و توانمند سازی و ساختار سازی های دور اندیشانه  که باورها دوباره و محکم ودرست شکل بگیرند و ساختار آموزشی مُدوَنی را به سمت مهارت زیستاری ورفتار درست اجتماعی داشته باشند و پیرو این جهش وعزم ملی پیشرفت هایی نیز داشته اند.

آموزش همگانی حقوق شهروندی در سوئد و فنلاند و بسیاری از کشورها به منظور کم کردن هزینه های نابالغانه رفتارهای اقتصادی واجتماعی مردم با موفقیت شکل گرفت.
بسیاری از باورها باز سازی و متعادل شد.

بااینحال آفت هاشناسایی شد و اُفت ها در همه حوزه ها بررسی و رفع گردید.

 اُفت جمعیت اروپا  تا ۳۰ سال پیش بطرز نگران کننده ای وجود داشت. اما بطرز شایسته ای به سرعت جمعیت ترمیم شد و جمعیت جوان‌ و هوشمند جایگزین بافت فرسوده قرار گرفت.

اُفت رفتار اجتماعی وعاطفی وسردی اروپا بعد از جنگ جهانی و....با شتاب بالایی رفع گردید و زندانها خلوت شدند و حدودا تورم کاهش یافت و بیکاری نیز تا حدودی مهار گردید و ارزش سرمایه های اجتماعی درک شد و ارزش خدمات جای کالا را گرفت...

واکنون درکشورهای توسعه یافته اُفت های اروپایی وغربی وشرقی مبدل به نقاط قوت شده است.
و اروپا مسیرتوسعه چند جانبه ای را طی می کند  و درباره خانواده و گرایش به ارزشهای عاطفی، به نشاط اجتماعی بالایی نایل شده است.
و متاسفانه دراین گذار ما از تجربیات ان ها استفاده نکرده و ما‌نند بقیه عقب ماندگی ها با تردید و انتقاد به پیشرفت های آنها نگریسته ایم وچند گام  عقب تر حرکت کرده ایم.

و همیشه گام‌اولشان برای ما کفر آور و پیچیده، برگردان شده است!

چون مطابق برخی از نگاه های ضعیف  توسعه ی آنها را  لجن زاری آشفته می بینیم .

ازاین سوی اساسا نرخ خودکشی ما از سی سال پیش اروپایی ها بیشتر شده است!
فقر و قتل و تجاوز واعتیاد ما هم در فراوانی و نسبت های جهانی در جامعه آماری پیشی گرفته است.

شاخص امید به زندگی ما نسبت به نُرم جهانی بسیار سخیف است و ضریب جینی وشاخص فلاکت ما درحد بسیار بدی درحال رشد است!

بنابراین؛

این دوران گذار باید با جدی گرفتن موضوع آموزش هدفمندانه وهوشمند و اراده ملی برای پذیرش توسعه ایرانی اسلامی ، به سرعت رد شود .
گامهای موثری باید از سوی نخبگان حقوقی ما در پارلمان برداشته شود .

قوانین دست وپا گیر ویرایش و اصلاح شوند و آموزش و پرورش بعنوان کلید و محور توسعه جایگاه واقعی اش را دریابد و آموزش همگانی حقوق شهروندی آغاز شود و سپس بسترهای آماده برای ایجاد گزاره های دقیق ودرست بکارگیری شوند و جامعه با ریسک‌بسیار پایینی بسمت  مدینه فاضله خود حرکت کند.


والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
دوم خرداد۱۴۰۱

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

مدار یک جامعه

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۵ ق.ظ

مدار یک جامعه

بیشتر شما تلوزیون و یا رادیوی باز را دیده اید. یک صفحه سبز  پراز نقطه ها وخط های مدار الکترونیکی.

این همان جامعه است!

همکاری قطعات باهم در کارکرد و هویت یک دستگاه موثرند.

از اقسام خازن ها ودیودها و مقاومت ها و ترانزیستور ها و آی سی ها گرفته تا خروجی ها و ورودی برق و همه درکنار هم شاکله ی یک دستگاه را تشکیل می دهند.

قوانین مخصوصی نیز برای سنجش توانمندی و استفاده و کارکرد و چینش این قطعات وجود دارد!

این دستگاه  مهندس زیرکی دارد که به همه کارایی قطعات و چینشهایشان آگاه است

 مدارها و قطعات الکترونیکی مدارها نقشه و ژنوم هستند

که در آن روی سکه ی هویتی خود قطعه ها را برخود سوار می کنند

از سازمان  مدار و چینش هدفمند وهوشمندانه ی مجموعه این قطعات یک دستگاه درست می شود وکار می کند. رایانه ها. ماشین حساب ها. ضبط و رادیو وتلوزیون و گوشی و... دارای مدار الکترونیکی هستند.

جامعه موفق و هدفمند نیز دارای مدار ونقشه و قطعات کارآمد بر روی خود می باشد تا دستگاه درست کند.

هر قطعه فاسد و سوخته باعث می شود  دستگاه ازکار بیفتد 

و هر نقشه غلط ویا مخدوش وزخمی باعث می شود دستگاه ابتر و بی نتیجه باشد

همه افراد جامعه استعدادها وتخصص های خود را دارند

اگر بجا بکار گیری شوند هیچ دستگاهی  نمی سوزد .

مدار الکترونیکی همان جامعه است

همکاری قطعات باهم در  تشکیل و وجود هویتی یک دستگاه!

این قطعات را اول هر ترم سر کلاس درس خود  می برم. و بادقت درباره ی کارکرد شان حرف می زنم.

کارکرد قطعات و جنس و استعدادهای قطعات باید دستگاه را به کار بیاندازد!

لزومی ندارد که همه افراد جامعه پزشک و معلم و مهندس برق باشند!

یک دستگاه به  اقسام پلاستیک  وشیشه و مواد و  قطعات  مجهز می شود تا بااستفاده از استعدادهایشان کارکند.

ما در دستگاه اجتماعی خود نیاز به همه استعداد ها و گروهها داریم!

از پاک بان تا ارایشگر.

از مهندس پتروشیمی تا کارگر معدن.

از روحانی تا پارکبان.

ازشاعر تا آهنگر.

از مهندس خودروساز تا آشپزباشی.

از آرایشگر  تا خیاط .

از نگهبان تاسیسات تا  بازرس ویژه و... همه گروه های شغلی قطعات این دستگاه بزرگ ومهم هستند.

استعدادها در واقع سرمایه های این دستگاه هستند.

از همه اقشار واستعداد ها باید برای کارکرد درست در دستگاه خود استفاده کنیم.

و‌ظیفه مهندسان فکری وفرهنگی و سیاسی و اجتماعی همین است که قطعات و استعدادها را درست و بجا بکار بگیرند تا جامعه مسدود نباشد.

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده

۴ خرداد۱۴۰۱

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

وام قرض الحسنه

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۴ ق.ظ

در نوجوانی ام کتابی خونده بودم که خیلی ها به دیگران کمک می کنند تا وجدان درد نگیرند! و پاداش خدمت موثری هم نمی گیرند
مثلا کسی درحال غرق شدن است و شخصی دیگر می شتابد تا نجاتش دهد.
نویسنده می گوید: با توجه به روش اندیشیدن ناجی، برای تسکین وجدان دردش پاداش نجات دهنده یک شبه است و چیزی عایدش نمی شود
حداکثر درحد مژدگانی!
شاید نجات داد تا شب را راحت بخوابد و در دادگاه خاموش وجدان تبرئه شود و آسوده بماند!
 این سخن ذهنم را  مشغول کرد 
با اینکه اسم کتاب از یادم رفت. اما ساختار سخن سرایی و عنصر کلیدی سخنانش در ذهنم مانده است.
بزرگ شدم متوجه این حرفش شدم که ؛ گاه کمک می کنیم تا ترحم کنیم!
یابرای رهایی از کشمکش وجدان کاری برای خود کرده باشیم!
یا مژدگانی درخوری بگیریم!
اما
پاداش دیگری هم هست که پاداش دهنده شما را متوجه درستی کارتان می کند!
می گویند کاری نکنیدتا کسی که به شما محبتی کرده پشیمان بشود. و راه کمک به دیگران را نبندید.
نمک دان نشکنید!
چون‌کن فیکون می شوید!!!
اما آسیب زدن به ناجی واقعا راه کمک را مسدود می کند.
ظهر روزی در اوج گرماسرراه زنی را سوار ماشینم کردم اینقدر موذی بود که ازکرده ام پشیمان شده و دیگرهیچ راه مانده ای را سوار نکردم...
پاداش یک راحتی هست از جانب خدا!
پاداش بجا و به هنگام آفرینشکر" کمک های غیبی" است
خدا قرض شما رابه درستی و بهتر ونیکوتر ادا می کند.


قرض همان کمک و همکاری و کار خوب است و منظور از قرض همکاری و کمک در بحران است.

و قرض دادن فقط کمک مالی و پول و وسیله نیست!
بلکه بسیاری از خدمات در قالب واژه قرض قرار می گیرند.
قرض الحسنه وام نیکویی است که بانی و بنیانگذار آن آفریدگار گیتی است.
در این صورت شما باخدا همکاری می کنید
پس در گردش کار حضرت آفریننده برای روز مبادایتان پس انداز می کنید.
اگرچه انسان عاقل و فهمیده  برای مزد و روز مبادا کاری نمی کند، انسان فهمیده برای خشنودی خدا و آفریننده خیر و نیکی کار می کند.!
به نظرمی رسد ریشه همه بدی ها "نسیان" یا فراموشی است.
ما فراموش می کنیم  ابدیت جای دیگری در انتظار ماست.
ما فراموش می کنیم  فقر بیماری و نا خوشی ابدی نیست.
همان طور که فراموش می کنیم‌ سلامتی دارایی زیبایی و خوشی ابدی نیست!
مشکل نسیان هست
برای فراموش نکردن‌هم‌الزاما نیازی نیست مومن به معاد باشیم.
همینکه انسانیت خود را پاسداری کنیم کفایت می کند.
آموزه های ما نص و ریشه ی وحیانی دارد!
و نگارنده ی دستو العمل وکاتالوگ هستی در باره چرخه ی خیر و نیکوکاری می گوید؛
 مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. «سوره بقره آیه ۲۴۵»

"کیست که به خداوند وام دهد، وامى نیکو تا خداوند آن را براى او چندین برابر بیافزاید و خداوند(روزى بندگان را) محدود و گسترده مى سازد، و به سوى او بازگردانده مى شوید."

اگرچه خداوند نیازی به کمک ما ندارد اما همکاری کردن و غیرت بندگانش را دوست می دارد.
خدا از ما در چرخه اش استفاده می کند و دعوت به همکاری می کند و همان را پس انداز زندگی مان می کند و به هنگام خاص وگرانیگاه استراتژیکی خاص زندگی مان آن قرض را ادا می کند!
این‌پاداش مهم است
کاینات همه ی رفتارهای مارا در خود ذخیره می کند.
وگردش نیکی  ها در چرخه رفتار هوشمند کاینات می ماند تا به وقتش.!!
ما هنوز درک وآگاهی درست ودقیقی از باطن آموزه هایمان نداریم و همین نقطه ضعف ما "توهم" آور است.
 چو ندیدیم حقیقت ره افسانه زدیم
اساسا ماشیرینی مسلمانی را نچشیدیم!
همیشه از پشت ظرف عسلِ اسلام، پشت ظرف را لیسیده ایم و مزه دستمالی خود ودیگران را با مزه عسل اشتباه گرفته ایم!
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد  وای از پس امروز بود فردایی!!!
در مقطعی از تاریخ ایران ما با تناقض مواجه شدیم.
اسلام اجباری یک بخش مهم از دلایل تناقض رفتاری ما ایرانیان است.
اما مدار استعمارگری ودورویی ماایرانیان قبل از اسلام وجود داشت.
قبل از اسلام هم‌ما ایرانیان برای سایر ملت ها نگران کننده بودیم
دقت زیادی کردم چرا متوهمیم!
حس برتری جویی ماایرانیان دلیل توهم‌ماست
برتری جویی بدون تلاش و دستاورد واقعی
برتری جویی به قیمت استثمار ملتها
برتری جویی با چنگ ودندان نشان دادن وکار وتلاش نکردن!
برتری جویی با غارت ودزدی وفریبکاری 
برتری جویی با دروغ و فرار از واقعییات
باعث شد تامردم متوهم باشند واین ژن معیوب در نسل های ما جریان بیابد.
این توهم هرگز در بازار آزاد رفتارهای اجتماعی خریداری ندارد!
بلکه باعث تنافض و پسرفت و تحقیر ما شده است!
باید برای درک و فهم دقیق آموزه ها به دقت آموزش ببینیم
نهضت خودسازی فردی و همگانی برای درست اندیشیدن ودرست گفتن ودرست رفتار کردن راه بیاندازیم

والی الله المصیر

حمیدرضاابراهیم زاده
۱۶ اردیبهشت۱۴۰۱


تمامی حقوق این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ما هورمون ها

شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ

ما هورمون ها

این سخنان یک هورمون است

کاینات پر از ماست

که خاک آن را می نگارد   و نور آن را می خواند .

  و آب آن را می شوید وسیرابش می کند  و آتش آن را می رویاند و می خشکاند ‌

و باد آن را منتشر می کند ...

ما هورمونهایی هستیم که از خاک‌و باد و آب و نور  ساخته شده ایم و در فضا منتشر شدیم

کاینات پر از ماست

روح مذاب ما به عرش بر می خیزد

و غبار کالبدمان همواره به خاک می آمیزد و بر می گردد

ما هورمونها در تقابل هم خاک و نور و آب و‌ اتش و باد راسرند می کنیم!

تا به نیستی خود برگردیم

می خواهیم که نباشیم....

حمیدرضا ابراهیم زاده

۲۹اردیبهشت۱۴۰۰

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

آتشی در دل دریا خون کرد

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

دیروز حالم گرفته بود ، رفتم دریا

برای من دریا منبع انرژی های آبی و آرام است.

قدم زدن کنار ساحل در روز سرد بهمن که آفتاب پا به پای تو باشد زیبا ولذت بخش است.

قدم زدن روی کلاچین ها1 و گریز از هجوم ناگاه موج به ساحل، موج زدگی شیرینی را به من منتقل می کند.

چشم در چشم دریا ، روی ماسه های ساحل یادگاری نوشتن و آرزو کردن را دوست دارم.

گاهی وقت ها از تهوع دریا می شود دریافت که دریای به این بزرگی چیزی را برای بلعیدن وپنهان کردن ندارد.

کنار ساحل چیزی شبیه قیر پیدا کردم.

 

 

قبلا هم می دیدم که لابه لای  کلاچین ها جسمی شبیه سنگهای سیاه و  براق پیدا می شوند.

گمانم قیر نباشد ولی ساختارش شبیه قیر یا نفت خام منجمد باشد.

انگار در دل و جان دریا آتشی بزرگ نهفته است.

دراین حال و هوا غروب  ساحل جای ماندن نیست .

با شعله های غروب به باغ برگشتم .

به رسم همیشگی ام غروبها کنار آتشی می نشینم و قصه ی روزم را با او نجوا می کنم.

 این روزها از پوست پرتقال هایی که روی بخاری  خشک می کنم ،آتش درست می کنم .

در میان اجاق وسط باغ بوته ی آتش را کاشتم .

آتش بسیار خوشبو و مرغوبی داشت.

نارنج وکتری بر روی آتش ، حس و حال همان هوسی را دارد که از ازل با من همراه بوده است.

 

آتش

پوست پرتقال به سرعت باور نکردنی آتش می گیرد و شعله اش به رنگ سبز و آبی و صورتی و نارنجی می شود . بعد جسدش سیاه می شود. و بعد خاکستر سفیدی را به عنوان آخرین بازمانده ی آتش و پرتقال به تو هدیه می دهد.

هرگز خاکستر میوه ی آتش نیست.!

من در خلقت آتش مانده ام!

آتش حتی روی زغال را هم سفید می کند!

آتش درد، آتش عشق، آتش مهر،آتش تربیت همین کار را با آدم می کند!

ماهیت وهویت را دگرگون می کند.

گرما و حرارت دل زمین،  ساختار سنگ ها را اینگونه زیبا می کند.

دوست داشتن آتش از کودکی در دلم شعله می کشید.

هرگز از آتش  نترسیدم و نرنجیدم.

 بارها سوختم و از دوستی با او لباسهایم را ناقص و سوراخ کردم.

 بارها موهایم ناقص شد و خودم نیز برشته شدم  ولی از آتش دل نکندم...

 از دوریش ملول و غمین می شوم.

بوی دود و عودش را سود و جود می دانم. از گزش و آزارش نمی رنجم.

و همین می تواند یک نشانه باشد برای من!

یک راهنما و یک نشانه !

اذ رءا نارا فقال لاهله امکثو انی آنست نارا لعلی آتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی.(سوره طه 10)

"هنگامی که موسی آتشی دید به همراهش گفت شما درنگ کنید که من آتشی یافتم  شاید شعله ای از آن برایتان بیاورم و یا بر سر آتش راهنمایی بیابم!"

 آنچه مرا مجذوب خود کرده و وجودم را در حرارتش ذوب و ممزوج نمود روح آتش است. که بسیار سخی و قاطع است.

همواره آتش با گرما و روشنی همراه است و همیشه نار ، نور دارد.

ولو لم تمسسه نار. نور علی نور . یهدی الله لنوره من یشاء . و یضرب الله الامثال للناس !

آتشی که جان و هویت و ماهیت بسیاری از موجودات از اوست و از خود نور دارد.

و نور همه چیز آفرینش و دنیا و گیتی است و سرچشمه ی شناخت و درک وفهم همه ی حواس است.

نور اسم خداست.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ   مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ   الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ   الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ   نُورٌ عَلَى  نُورٍ  یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ   وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ   وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (نور 35)

چه رازهای شگفت و  مهمی دارد این نار و نور؟!

 حمیدرضا ابراهیم زاده. بابلسر

هشتم بهمن1398

 

1- کلاچین: به زبان مازندرانی همان صدف است.

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده