دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

۹ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

دلایل رکود باورهای اسلامی

جمعه, ۳۱ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۰ ب.ظ

  *مصاحبه

    مرضی بنام بی شعوری ، افیون سلامتی حقوق جامعه بوده  وباعث تبعیض وتهدید وفساد می شود .

 "بی شعورها کسانی هستند که حرص مقام وقدرت دارند

 هیچ سیاستمدار، موعظه گر یا پزشکی نیست که بخاطر سیاست، وعظ ،طبابت بی شعورشده باشد

 بلکه آنها بخاطر بی شعوری خودشان به سمت شغل هایی رفته اند که بتوانند بر روی مردم تسلط داشته باشند

 وبا وجود حقارت ، بردیگران حکم برا نند..."

 (دکتر خاویر کرمنت. کتاب بیشعوری صفحه45)

 اغلب بچه های خوب ودغدغه دار وخوش ساخت وارزشی ما از بی برنامگی رنج می برند

  همیشه به حواشی داغ   بیش از واقعییات متن گرایش دارند

  واین نقطه ی ضعفی است که همیشه باارزشیهای بی سر و سامان مشکل داریم.

  جناب عمر دومین خلیفه و اولین خلیفه ی مقتول مسلمین به همین روزگرفتارشده بود.

  او بعد از رسیدن به منصب خلافت  فکرکرد  لازم است تا خیلی  اکتیو تر از نص  باشد

   حتی در پاره ای از جهات به  نص یا متن قرآن وحدیث نبوی هم انتقاد ورزید

  حلال خدا و پیامبرش را حرام کرد و برعکس.

  اجتهاد دربرابر نص داد

  چه شد؟

  کسوف بلندی در دانش کلام  رخ داد ونقطه تاریک وشبهه ناک با خسوف فقاهت پدیدارشد.

 انشقاق وانفکاک عظیمی دربدنه اسلام روی داد که حضرت آقای عمر خودش هم فکرش را نمی کرد

  بس که این مرد علاقه داشت همه را  به یک مسیر  وطوری که دلش میخواهد هدایت کند

  نشد.

  ضررکرد.

  اسلام بیشترین ضربه را خورد.

  خودش هم بخاطر همین .استنباط ها وفشارها واستبدادها  و محاق آرا ، کشته شد.

  بعد ازآن  باب خلیفه کشی گشایش یافت.

  پس از آن،  جناب آقای عثمان وامام علی هم باتیغ کشته شدند.

  طبیعی است که سازمان برنامه ریزی خلافت اسلامی ناقص وناقض ومتحجر ماند .

  و از بالادست حکومت آن قدر دراجتهاد وفتوا غرق شد که انسانیت  معاصردراسلام هم مخدوش شد.

  ادعاها زیادشد و اثبات به حداقل رسید

 وشما در تاریخ دیده اید:

 به راحتی کسی که پیامبر برایش این همه حدیث و روایت نقل فرمود؛ اول  سال نوی  قمری وسط روز ، وسط  جامعه اسلامی سربریده شد. آن هم وسط این همه نماز شب خوان!!!!...

 بنابراین واقعه ی  بسیار تلخ ذبح یک معصوم با هفتاد ودو نفراز بهترین ونیکوترین انسانهای  معاصر، خروجی همان دیدگاه هاینابالغ و ناقص وناقض بود.

  امام حسین شخص ناشناس ومجهولی درمیان اذهان امت اسلام نبود، که حضور وغیابش برای مردم فرقی نداشته باشد.

  ببینید چه با ذهن ودل مردم کردند که  علاوه برکشتن  خودش وهمراهانش، زن وبچه ها یش را به اسیری بردند؟.

  هزینه ای که سالار شهیدان وبالتبع اسلام  برای اصلاح طلبی داد بی نهایت لازم وسنگین بود.

  امام هم می توانست مثل خیلی های دیگر باب مصلحت طلبی وتوجیه  را بازکند و مهجه اش را هزینه ندهد.

  عصاره ی قلب. وجگرگوشه ها  ودلخوشی های ما از زنده بودنمان ممتاز ترند.

  وامام حسین همه ی آنهارا وجه الضمان و بهای اصلاح طلبی اش قرارداد.

  ولی درآن مقطع  مردم عصر خویش و پس ازآن، آیندگان را به انسانیت وآزادگی فراخواند و...

 به دلایل  عدم بلوغ جامعوی و فقدان تربیت و بستر فرهنگی وآموزشی آن زمان،  امام حسین درآن لحظه منفور آن اجتماع بود شخصیتش به حدی مخدوش و مشکلدار معرفی  وسم پاشی شد که ذبح کردنش راحت و بی درد سر اتفاق افتاد....

 رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس   ***   گویا ولی شناسان رفتند ازاین ولایت.

 الان هم همان اوضاع هست.  وضعیت کشورهای اسلامی را بنگرید!

  هیچ روزی نیست خبری از قتل وجنایت در کشورهای به اصطلاح اسلامی نشنوید.

  درصدر تمام غائله ها یک ردی از اسلامیت دگرگون شده می بینید.

  داعش. سپاه صحابه. طالبان.بوکوحرام و.... باتوجیه اباطیل خود را اسلام ناب می دانند!!

  باطل به خود لباس حق پوشاند وبه نام اسلام خواهی،  انسانیت راازهرچه اسلام متنفر کرد.

 نقاب اسلامی ولی رفتار ددمنشانه !!!

  کجای این افراطی گریها در قاموس اسلام ثبت ودرج شده است

  پشتوانه ی کدام یک از حرکات جنایتکارانه این نقاب داران  سیاه دل، آیه وروایتی رحمانی  نهفته است؟

 همواره از استنباط  واجتهادات وتراوشات خشک مغزانه ی خود بنام اسلام وبه کام شیطان فتوا داده اند.

  شیطان قول داد با هر ابزاری با انسانیت بجنگد و او را ازبین ببرد.

  سربازانش هم که درستون پنجم امت اسلام  وااسلاماه می گویند.

  همه ی پله ها ی ترقی و نردبان آرمانها ی شان برای قدرت طلبی و وتسلط واستبداد وذلت انسانیت چیده شده است.

  مبارزه با این نوع از بی شعوری بسیار هزینه بر وسخت است.

  میل به حق گرایی هزینه دارد.  و هزینه اش هم بسیار گزاف است

تواصی به حق ، تواصی به صبر را می طلبد.

حق پژوهی وحق طلبی برباری وهزینه ی سنگین می طلبد.

  عده ای می خواهند  بدون هزینه  دررفاه و با آبرو زندگی کنند . اصلا نیازی به هزینه دادن نمی بینند.

  می خواهند بی دغدغه در آرامش زندگی شان بگذرد.آبرو منزلت و سرمایه ی شان بیشتر شود .

  نمازشبشان ترک نمی شود. خمس  وزکات و... می دهند ، روزه های مستحبی  و روضه های آنچنانی به راه می اندازند.

 حتی امر به معروف  ونهی از منکر کردن شان  هم به راه است.

 برای خالی نبودن عریضه به یاد همه ی امواتشان نه محض ریا ، بلکه محض وفاداری وثواب  وادای نذر های شان سفره ی شام و ناهار نذری و محرم  وصفر به راه می اندازند.یا دستگیری مستمندی را هم دارند.

  ودستشان هر از چندگاهی به جیب شان می رود تا  لقمه گلوگیرشان نشود.

  آبرو آبرو می کنند وبا بی آبرویی می میرند.

  گاه آیت الله  ومفتی اعظم می شوند امااز سنگ هم جامد ترند ومفت نمی ارزند.

  دکتر ودانشمند و... می شوند اما کودن تر از مرغ ماشینی می میرند.

  کافری همان مردنِ روح فهم ودرک وبینش است.

   ودر کافری مردن دیگر چه مصیبتی است الله اعلم.

 وماادراک فی سقر لاتبقی ولا تذر لواحه للبشر... (27-29 سوره ی مدثر)

پارسایان و زرنگ های ما گروهی با مطالعه و هدفمندند. خودشان وآمالشان  زیر ساخت دارد.

 برای توسعه ی جامعه ی مدنی  واتصال به حکومت مهدوی هزینه ها را رصد می کنند وباظرافت ،هر کاری را سرجایش انجام می دهند و برنامه ی هدفمند می چینند.

  ولی گروهی هم هستند  که فقط  می دانند وهیچ هزینه وعملی را نمی خواهند بپردازند.

 این گروه خیلی براندازتر از احمق ها هستند

 به تعبیر نص شریف: انهم یقولون ما یفعلون  (شعرا :226)

  چون همواره دنبال مصلحت طلبی ها ومصالح  زندگی وتوجیه کردن هستند.

به تعبیری عنصربی شعوری در خونشان فوران می کند.

  اما گروه دیگری هم هستند

  ساده دلند. نه مطالعه دارند نه سواد. اما غیرت نافذی دارند گوش بزنگ خوبان  هستند. فطرتشان آلوده نیست.

   اگر گروه اول بااینها رابطه اش حسنه باشه همه چی درست می شود.

 می شود خوب ذهنشان راباشیوه ی قرآن مهندسی کرد.وتربیت پذیرند.

  اما اگراینها با گروه دیگری بنام منافقین بیفتند، شرور تراز اینها خودشان می شوند

  چون همواره منافقین،خشکه مذهب های دوآتیشه را خیلی دوست دارند. همیشه می شود سرشان  کلاه گذاشت...

  ای کاش زیر ساختهای اعتقادی ما به حدی درست باشد که جامعه ی ما از لحاظ تسلط به اعتقاداتشان اینقدر فقیر و ساقط وجامد نداشته باشند

 باورهای مردم ما وامت اسلامی نباید با بازی های قدرت طلبانه عقیم و معتاد شود

 دین بازی کار بی نهایت بی شرمانه ورذیلانه ای است

 شنیده اید که نص شریف می فرماید:

 الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَٰذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ ﴿الأعراف: ٥١

 دین بازی وفرصت طلبی از دین ودینداری جنایت ومصیبت بزرگی است.که می تواند یک تمدن اصیل را از هستی ساقط کند.

 هرچه قدراز ارزش باورهای ملی کاسته شود به همان نسبت  به قهقرا وخودباختگی های اعتقادی ومذهبی نزدیک تر  خواهند شد

  یکی از بدترین مشکلات ایران امروزما همین هست

  مردم به دانشمندان وعلما کم توجه شدند.وعلما از دردها ی مردم کمتر می دانند .

اختلافهای کلامی وتبعیضهای زیستی واجتماعی وفرهنگی واقتصادی زیاد شده است.

جامعه شناسان ما محلی ازاعراب ندارند .علمشان غریبه هست.

  حقوق دانها را در دانشگاه  لای کتابها باید گیرآورد.

  مردم به علما بدبین شدند. درصدی که ماندند  گاه افراطی اند و می شود گولشون زد ومنفجرشان کرد.

  درصدی هم  می خواهند به هرقیمتی زندگی کنند.

  باقی مانده ها یا می خواهند منزوی باشند وکاری به کارکسی نداشته باشند یا اینکه  گمنام بمانند وکارشان  پیش برود.

  طبیعی است که امام زمان هم نمی تواند بااین ها رابطه بگیرد.

  چون انگار نیازی به امام ندارند

  اینا هنوز نیازشان پول و ...هست

  خوب آقا بیاد چیکار؟
ایشان را هم بگیرند وسط روز به اتهام
  الحاد وفتنه گری سلاخی کنند؟

  یا بایداز جهل وخامی در تنور بینش ودرک پخته بشوند.

یا از تب بی کسی وتعب بسوزند وباعطششان آب حیات را مطالبه کنند .

تا دراین صورت حکم ظهور ابلاغ شودو امامشان بیاید و این رابطه ی آب وتشنه وساقی برقرار شود.
  کاری که امام حسین نتوانست بکند. انجا اصلا مردم دلشون نمی خواست صدای امام حسین را بشنوند!

  خوب همه ی اینها توش یه دنیا حرف هست.

  رفتار دعای فرج خوان ها  وندبه خوانهای ... بی شباهت با رفتارمردمی که نامه ی فدایت شوم برای امام حسین نوشتند نیست.

  بنابراین باید اعتمادمان واعتقادمان را نسبت به امام ونیازمان به ایشان و دین وباورهایمان بالاببریم

  برای زندگی کردن در جامعه مهدوی باید هزینه های گران بدهیم.

باورهای  دینی مان را درخود وجامعه ی خود بارور کنیم وجامعه را به بلوغ بکشانیم .

  برای ادعاهای هرشب مان کنار بخاری وکولر که آی مهدی بیا . بایدپاسخگو باشیم وحاضربه پرداختن هزینه شویم

  مهدی می آید اما نه با دعای شکم پری وبه قصد ثواب بردن ما.

  مهدی می آید نه با  آوازه خوانی ریاکاران.

  مهدی می آید وقتی که دل وجانمان مهدی را بپذیرد

مهدی می آید وقتی که درک جامعه به بلوغ رسیده باشد.
 وقتی خسته تر از عاشق دلخسته شویم

  من مطمئنم او به زودی می آید.

 او می آید وآمده است و ما باید زاویه ی دیدمان رابرای درک ظهور اصلاح کنیم.

  اگرما اعتماد کنیم واعتقاد داشته باشیم. همین الان هم می توانیم ایشان را ببینیم.

چون آقا حی و حاضر و ناظر است.

  ظهورش یعنی تغییر دادن زاویه دید مان.

 باید بدانیم درکدام زاویه ایستاده و دقیقا سرمان بطرفش کنیم تا رویت حاصل شود...

 

  والی الله المصیر

 

حمیدرضاابراهیم زاده

   9 اسفند1393

 

* برگرفته از متن مصاحبه

http://www.irexpert.ir/Webforms/Forum/Question.aspx?QID=157921&Msg=OK

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

رواق ایمان

پنجشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۹ ق.ظ

چه کسی گفت؛
 گرانی است اینجا؟
آبرو ارزان است!
جان انسان نیز هم.!!!
چه کسی گفت؛
 که نت کُند شده...
همه چیز پشت سرش
سُست و خراب!؟
درعوض؛
سرعت فقر شتابان پیداست!
سرعت رفتن امید به قهر!
سرعت دغدغه ها بسیار است.!!!
همه چی بس زیباست
شهر امن و امان در غارت
مهلتی نیست تو را
دم بزنی
از انسان!
شاخ وشمشاد بگردی
 در رواق ایمان!
زندگی
 همچو ملات سیمان
که بدست بنا
تند وآهسته تو را می کوبد
تگری بر دیوار.
سیلیِ کمچه ی اُوستاست
تو را در هر سان.
بُت تو ساخته شد
از نسیان
بت وساخته شد با سیمان
بت تو
طرز نگه کردن توست 
بر کرام و احسان...

 

حمیدرضاابراهیم زاده
۳۰ تیر ۱۴۰۱

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

عید سعید غدیر خم

دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

عید محبت ومودت وولایت

 

عید با برکت غدیر خم

 

عید بیعت با مولای حب و ولایت و ارزشها

عید تمسک به قرآن واهل البیت

عید سرشکستگی ونا امیدی کفار

عید کامل شدن دین

عید خشنودی خدا از پیامبر مهربانش

مبارک وخجسته باد

 

 

 

ای آنکه تورا غدیر بخشید ولی

 

ای نام تو از نام خدا هست جلی

 

 ای سجده گه حوری و ابرار وپری

 

حمد است خدا را که تورا خواند علی

 

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

دهم مهر ماه1394

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

سکوت عید

يكشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ
 
عید همواره با شاد مانی واشتیاق عجین است
نوبریدن ها ونو پوشیدن ها ونو نگاه کردن هایی که عید را می سازد
اما امام موسی صدر از تفاوت عید قربان با همه ی اعیاد دیگر می گوید
امامی که همواره با نو آوری ها ونو باوری ها ونو اندیشی هایش باعث تحولات عمیقی در  گفتمان درک وفهم مسائل دینی وفلسفه ی دین دارد



امام موسی صدر
از سکوت عید
می فرمود:



یادداشت مطبوعاتی امام موسی صدر به مناسبت عید قربان که در تاریخ ۱۹۷۳/۱/۷ در ضمیمۀ روزنامۀ الحیاة بیروت منتشر شد.



Image result for ‫امام صدر‬‎

می‌‏گویند عید شده است. پس مقدم آن را گرامی بداریم و از آن سخن بگوییم و دربارۀ جایگاه و مفاهیم آن بنویسیم و ابعاد و اهداف آن را به مردم یادآور شویم. 
 
شگفتا! عید کی ساکت بوده است تا به کسی نیاز داشته باشد که از طرف آن سخن بگوید؟ عیدی که با صدای زنگش گوش جهانیان را پر و دل انسان‏ های غمگین را آکنده از سرور می‌‏کند؛ عامل تحرک ‏بخش بزرگی که کاروان انسانیت را به سرمنزل برادری، محبت و فداکاری سوق می‌‏دهد؛ این نشانۀ الهی بر زخم دردمندان مرهم می‌‏گذارد، با خستگان و درماندگان همدردی می‌‏کند و دل انسان ‏های درگیر با هم را به هم نزدیک می‌کند. 
 
این پنددهندۀ سرشار از زندگی، به کسانی که در خودپرستی خویش غرق شده و در درون خود فرو رفته‏ اند، هزاران هزار پند و اندرز می‌‏دهد. آیا چنین عیدی به کسی نیاز دارد تا دربارۀ او بنویسد و به کسانی که برای او جشن گرفته‏ اند یادآوری کند که به او گوش فرا دهند و با او به تعامل بپردازند؟ 
 
آری... عید آمده است و باید آمدن او و آداب و مسائل آن را به مردم یادآوری کرد و ابعاد و مفاهیم آن را برای مردم روشن ساخت. 
 
عید ساکت است پس دربارۀ آن سخن بگوییم!... عید به خاطر مردم در عزا و ماتم است و مردم به خاطر او شادمان و خوشحال‌اند. آنان از آمدن عید خوشحال‌اند و خانه‏‌ها و خیابان‏‏‌ها را آذین می‌‏بندند و شادباش می‌‏گویند؛ ولی... ولی عید برای آنان‏ اندوهگین است و در تنهایی و در رنج و درد به سر می‌‏برد و جوهر و روح خود را از دست داده است. 
 
پیام عید قربان با روش کسانی که آن را جشن می‌‏گیرند و گرامی می‌‏دارند، متفاوت است. عید به آنان می‌‏گوید: کسی که می‌‏گیرد ولی نمی‌‏بخشد، مرده است و امتی که در ساخت بنای انسانیت نقش نداشته باشد و فقط با تکیه بر بخشش و عطای دیگران زندگی می‌‏کند، از زمرۀ امت‌ها بیرون است و سرنوشت آن بدون دخالت اراده‏ اش رقم می‌‏خورد. 
 
شادی عید برای کسانی است که از بند خودخواهی‌‌ رها شده و توانسته باشند دوست بدارند، ببخشند و فداکاری کنند. کسی که خواهان موفقیت است باید از نفس و خواسته ‏های نفسانی به سوی خداوند و خدمت به خلق خداوند مهاجرت کند. معراج و برتری و پیشرفت مختص کسانی است که احساسی بزرگ داشته باشند و درد و رنج امت خود را درک کنند و با آنان مانند یک پیکر باشند که اگر عضوی از آن به درد آید دیگر اعضا نیز به خاطر او به بی‏ خوابی و درد و تب مبتلا می‌‏شوند. 
 
عزت و سربلندی برای کسانی نیست که فقط به خود می‌‏اندیشند و برای خود زندگی می‌‏کنند، بلکه برای کسانی است که آسایش و منافع و حتی جان خویش را در راه امت و پاسداری از کشور و شرافت میهن، اندک و بی‏ ارزش می‌‏شمارند. همۀ این‌ها پیام عید قربان است. عید نمی‌‏پذیرد که کسی با وجود اندوه دیگران رقص و پایکوبی کند. پذیرفتنی نیست که اندوه‏‌ها را با زینت‌کردن، و فجایع ملی و مصیبت‏ های رنج‏دیدگان را با مظاهر فریب‌کارانه و آیین‌های سنتی بپوشانیم. عید قربان، تسلیم‌شدن و تباهی و بی‏ مسئولیتی را رد می‌‏کند. 
 
عید قربان عزادار است؛ عزادار خود و دیگر اعیاد و همۀ اعیاد نیز عزادار عبادت‌ها، عزادار ایمان و عزادار سخن [حق]‌اند...! 
 
سخن بر روی لبان ما مرده است؛ سخنی که بخشی از وجود انسان و پیوند میان انسان‏‌ها با یکدیگر و میان گذشته و حال و آینده است؛ سخنی که تنها راه تفاهم و همدلی مردم و تبدیل فرد به امت است. 
 
این سخن نابود شده است. مرده است و در پی آن، پیوند و اعتماد و پایبندی نیز مرده است و هر فردی، غریب و تنها، در ماتم سخن به سر می‌‏برد. 
 
از این روست که عید ساکت است و هر آنچه ما می‌‏گوییم یا می‌‏نویسیم، مرثیه ‏خوانی و نوحه‏ سرایی است. پس ساکت شویم و به ندای عید گوش بسپاریم و به حرکت برخیزیم، شاید از این راه بتوانیم روح و زندگی را به سخن و عید و همۀ عوامل تحرک‏ بخش زندگی و الگوهای جوامع بازگردانیم. «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوُا اللهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدیداً. یُصْلحْ لَکُمْ اَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم.»
 
*****************


حمید رضا ابراهیم زاده

اول مهر1394
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

پیام تبریک امام موسی صدر بمناسبت عید قربان

يكشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۳۴ ق.ظ

امام موسی صدر در پیامی که در عید قربان سال 1971 خطاب به مردم لبنان صادر شده با نگاه متفاوتی از عید و مفهوم آن سخن گفته است. متن کامل این پیام را که برای اولین بار منتشر می شود در ادامه می خوانید.

 

 

Image result for ‫امامموسی صدر‬‎


 

چرا پرچم آرمان خواهی و فداکاری را به دست دشمن خود سپردید

و به جای خدای یگانه، گوسالۀ او را به خدایی گرفتید؟

 


دوست داشتم دربارۀ عید با شما صحبت کنم، اما سرگردان ماندم که از کدامین عید سخن بگویم؟ از عید مرهم و درمان یا از عید زخم و جراحت؟ از عید امید و آرزو یا از عید ناامیدی و افسردگی؟ از عیدی که فرصت حماسه آفرینی بود ولی اکنون به سرودن حماسه محدود شده است. آیا دربارۀ عیدی صحبت کنم که شوق دیدار از آفریدگار است یا عیدی که چاپلوسی از آفریدگان شده است؟

به دنبال ریشه های این عید در زمان های پیشین می گشتم. دیدم ابراهیم، پدر پیامبران و پیشوای یکتاپرستان در کهن سالی و با قلبی سرشار از ایمان، جگرگوشۀ خود را به قربانگاه می برد تا در پیشگاه خداوند و برای خشنودی او قربانی کند و خداوند مهربان و کریم نیز قربانی او را می پذیرد و فدیه ای از جانب خود برای او می فرستد و او را به امامت و پیشوایی همۀ آفریدگان می گمارد.

پیامبر خاتم عید را هجرتی خالص برای خداوند قرار داد و آن را در حج گزاردن به سوی کعبه، برای هر که بتواند به آن راه یابد، معنا کرد. حج همانا سفر از «من» به سوی «او» ست تا «من» را از آنچه در درون دارد تهی و با «او» پر کنیم. خانه و کاشانه و آسایش را رها کنیم و به سوی او برویم.

در میقات، در چند قدمی کعبه احرام می بندیم... یعنی لباس عَرَضی را قربانی می کنیم و از خوشی ها و لذت های جسم رو می گردانیم، سپس بر گرد کعبه طواف می کنیم و میان صفا و مروه هروله می کنیم ... یعنی وقار و خودپسندی را نیز قربانی می کنیم. آیا همۀ اینها جز بذل مال در راه خداوند بلندمرتبه است؟ آری، همۀ اینها راه پیامبر خاتم است... راهی که برای امت خویش در عید ترسیم کرد تا جایگاه والای خود را در معراج زندگی بشناساند. و بدین ترتیب، نخستین صفحه را پشت سر می گذاریم و صفحه ای دیگر می گشاییم و می خوانیم...

موسی (ع) سی شب را بر روی کوه می گذراند و هنگام بازگشت ده شب دیگر نیز بر موعد خود با پروردگارش می افزاید. سامری از غیبت نور و تأخیر موسی در بازگشت به میان بنی اسرائیل سوءاستفاده می کند و آنان را به پرستش گوساله ای فرا می خواند که خود از طلا ساخته بود تا چشم ها و جان ها را خیره سازد. آنان نیز پرستش خداوند را واگذاشتند و در برابر مال سر فرو آوردند و بهره مندی از دنیا و خواهش های نفسانی را مقدس ترین مقدسات و جولانگاه آرزوها و آرمان های خویش قرار دادند.

و زمان صفحه ای دیگر از این سِفر را رقم می زند... در طرف دیگر این صفحه، در این برهه از زمان... صاحب گوسالۀ طلایی، عید را می رباید و در پرتو آن قربانگاهی می سازد تا خود را مهتر همگان، از کلیسای مهد تا مسجد صخره، قرار دهد و بر این سرزمین پیشرو در قلب زمین چیره شود و با آن هرچه می خواهد بکند. در این میان، ما که استاد و پیش کسوت در قربانی دادنیم... در گوساله های طلایی، آجرهای چیده شده و چند وجب زمین فرو می رویم و در حاشیۀ منطقه ای که خود اهل آنیم زندگی می کنیم و همچون یتیمانی که چشم به دستان فرومایه دوخته اند، به آن می نگریم.

ای برادران ایمانی، پس از عید چه رخ می دهد؟ به گمانم این تصادفی نیست که عید قربان امسال برابر با پنجم فوریه شده است... آیا در پیام ها و مفاهیم این روز دقت و درنگ می کنیم؟ برای این وضعیت در ذهن من چهارضلع ترسیم شده است:

دشمنی سرکش، دوستی محافظه کار، جهانی سازش کار و ما که به همراه گوساله های طلایی خود به سوی کشتارگاه می خزیم.

برادران!
عید باید مناسبتی باشد تا در مفاهیم و پیام های آن ژرف بیندیشیم و پس از آنکه روشن شد وضعیت کنونی ما فاسد و تباه است، فضای مناسبی را برای عملکردی دیگر، از عید اقتباس کنیم. در تاریخ امت ها، جنبش هایی وجود داشته است... در تاریخ امت ها بیداری هایی بوده است. پس کی زنگ ها به صدا درمی آیند و چه موقع بانگ مؤذن رسا به گوش می رسد؟

امتی که نمی داند چگونه نیروها و توانایی هایش را به کار گیرد، نمی تواند به موجودیت خود ادامه دهد، زیرا یکی از اصول اولیه در این عالم بیرون راندن بیگانه است و ملتی که نمی داند چگونه برای خود فرصت سازی کند یا اجازه می دهد فرصت هایش تباه شوند، نباید دیگرانی را سرزنش کند که برای او فرصت مرگ را رقم می زنند.
دشمن همۀ توان خود را برای ورود به میدان مبارزه ای مستمر بسیج کرده و همۀ نیروهای شر و تباهی را در راه آن به خدمت گرفته است تا از رهگذر آن به خرافه های دینی اش جامۀ عمل بپوشاند و خودش را عنصری برتر از بشر نشان دهد، ولی ما فقط با نیروهایی پراکنده و با رؤیای انسان های خواب آلود و مریض وارد این میدان شده ایم. میدان دیگر، میدان ورود به تمدن قرن بیستم و همگام شدن با دنیای جدید است، ولی برای ورود به این میدان نیز چیزی آماده نکرده ایم، به جز جلوه هایی بی فروغ و حاشیه هایی ناکارآمد و تشریفاتی ظاهری و عاری از هرگونه ژرفای انسانی.

در کشاکش این دو میدان، بیدهای اختلافات داخلی درون را می خورد و بریدن از میراثی غنی و محرومیت از هر آرزوی بزرگ و هر آرمان شریف نیز باعث از هم گسیختگی بیشتر می شود.

در این میان، عید مناسبت خیره کننده ای است برای ژرف اندیشیدن در سرنوشت... ایام عید ارادۀ ما را برمی انگیزد و به ما هشدار می دهد و نهیب می زند که چرا پرچم آرما ن خواهی و فداکاری را به دشمن خود سپردید و به جای خدای یگانه، گوسالۀ او را به خدایی گرفتید؟

ای مردم لبنان!
عید یعنی اینکه افکار خود را متمرکز و در حماسه های پایداری و ایستادگی تأمل کنید؛ حماسه هایی که پیشینیان بزرگ شما در طول تاریخ رقم زده اند و در پرتو آن از موجودیت عظیم خود در برابر همۀ عالم دفاع کرده اند؛ حماسه ها و پایداری هایی که بدون فداکاری بزر گ مردانی سخت اراده که کوه را از جا می کندند، پدید نمی آمد.

در عید از این اراده ها الهام می گیریم تا زخم هایمان را مرهم نهیم و در ارزیابی و سنجشی همه جانبه، وضعیت موجود را بررسی می کنیم؛ ارزیابی و سنجشی همراه با قاطعیتی قاضی وار، امیدی مؤمنانه و افتخار حقیقی به گذشته و حال؛ نه با تکیه بر کهنه ای که بت شده یا بیگانه ای که هنوز پذیرفته نشده است. بیایید از لهو و لهوانگیزی، فساد و فسادانگیزی و اقدامات نسنجیده و تفرقه افکنی های نابخردانه دوری کنیم و برای ساختن میهنی مبارز تلاش کنیم و لهو، هرزگی، مجله های فاسد، قلم های ناپاک، سفره های سیری ناپذیر قمار و پوشش های بی بندوبار را از میان برداریم و این موج ها را که ریشه و بنیاد امت را تهدید می کند و به اسم آزادی ترویج و تبلیغ می شود، متوقف کنیم. آزادی واقعی از این دورنگی و نفاق به دور است. و این ساختۀ دشمن است.

بیایید از صدها هزار نفر از برادرانی که در مرزها هستند، در سنگرها و پناهگاه ها پشتیبانی کنیم. این کار بهتر از آن است که بر سر مزار کشته ای که جان خود را فدا کرده، پایکوبی کنیم یا خود را با خون سرباز دلاوری بیاراییم؛ سربازی که می دانسته چرا اسلحه به دست می گیرد و در همین راه کشته شده است.

بیایید دست فرزندان و جگرگوشه هایمان را بگیریم و به قربانگاه مقدس الهی، یعنی قربانگاه آمادگی برای دفاع از شرافت و آزادگی و سازندگی ببریم تا بتوانیم وطنی یک پارچه، سرافراز، شکست ناپذیر و مقتدر بسازیم و آیا اینها جز با تصویب و اجرای طرح خدمت سربازی به دست می آید؟ و با گام برداشتن در مسیر دانش و فناوری های سالم؟ چرا که برای همه روشن شده است که دانش ناقص چیزی جز نادانی و ناکارآمدی نیست.

اگر در مسیر خدای یکتا و یگانه حرکت کنیم در واقع به سوی وحدت و همبستگی حقیقی و ارزش های آرمانی گام برداشته ایم، زیرا دیگر هیچ گونه غوغاسالاری، جبرگرایی، فسیل و اهداف و منافع شخصی در میان نخواهد بود. فقط در این صورت است که توانسته ایم عیدی را که از ما ربوده اند، بازگردانیم و از عیدی که ما را به آن سرگرم کرده اند، فاصله بگیریم. اینجاست که خداوند به شما و عیدها و بلکه به همۀ روزهایتان برکت می دهد.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

قربانی

شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۰۰ ب.ظ

 

   »  قـــربانی یعنی فـــدا کـردن و بـریـدن و رهـــا کـردن  

دوســت‌داشتنــی‌هـایمــان بـرای دریافــت هـدایـای بهتـر وارزشـمندتر «

  درباره تعریف و حکمت قربان و قربانی می‌توان به حقیقت انسان کامل و خواسته  وتوقع ذات احدیت از انسان  اندیشید.

اگر انسان آز و نفسانیات و خواهشهای درونی و اشتهای سیری ناپذیری را که در خود پرورش داده است از خود ببرد و جدا کند، این جدا شدن و بریدن و رهایی از مشتهییات و حتی حلال الهی هم همان  اتصال به خدای اسرار و اتحاد عاشقانه‌های جاویدان است. ابراهیم خلیل الرحمن در گذر زندگی عبرت آموز خود از ابتدا با صنعت بت سازی در خانواده‌ی خود مواجه بود و البته این شغل جز ترویج آیین بت پرستی و ممر درآمد برای خانواده رویکرد دیگری نداشت. اندکی بعد حادثه‌ی شکستن بتها در معبد بزرگ، ابراهیم را در مظان اتهام قرار داد.

و ابراهیم در دادگاه نمرود گفت: از بت بزرگ بخواهید که چه کسی این بلا را برسرتان آورده است در این مقطع ابراهیم بالغ فکری همه بازخواست کنندگان و مطلعین را مورد خطاب نفس رحمانی خود قرارداد و آنگاه به خواب غفلت‌زدگان، او را مورد هجمه‌ی عناد خود قرار دادند. و او را هتاک و جسور خوانده و سپس حکم به تکفیر و تفسیق وی دادند و او را بوسیله منجنیق آتشین اعداء گرفتار کردند وهمان دم ابراهیم هزینه حق طلبی‌اش را پرداخت و بلادرنگ ثمره حق‌طلبی و دفاع از آیین ربانی را دریافت کرد.1    

و خداوند به آتش فرمان داد تا بر ابراهیم خنک باشد نه آنکه ابراهیم سردش شود. بلکه به سلامت فرود آید 2.

 با اینکه ابراهیم از گلستان حاصل از آتش عناد و کوردلی سربلند بیرون آمد، اما همچنان با انبوهی از غیرپرستان مواجه بود. او در برخورد با ستاره‌پرستان باز هم به بالغ فکری مخاطبانش توجه کرد و دعوتشان کرد تا به همان سیاق خود به سیر طلوع و غروب ستارگان بیاندیشند.

و آنگاه گفت: اما من چیزی که افول میکند را دوست ندارم.3 ...

اندکی بعد از خداوند یقین قلبی برای درک معاد را درخواست میکند و به اذن خداوند حکیم این امر بر وی محقق میشود و ابراهیم با پاره‌های بدن چهار پرنده و نهادن مخلوطی از چهار پاره بر چهارقله یا مکان به یقین قلبی رسید.4

 اندکی بعد در سن 120سالگی درخواست فرزند می‌کند و اسماعیل به وی هدیه میشود و برحسب اقتضای سن وابستگی عاطفی شدیدی در او فوران میکند. و در همان زمان دستور قربانی کردن دردانه‌اش در عالم رویا، به او صادر می‌شود. اشتهای ابراهیم به حیات فرزندش بر او چیره شده است. و می‌تواند این دستور را خوابی پریشان تلقی کند ولی ابراهیم امر ربانی را اطاعت میکند. اما ابلیس با اسلحه عقل به مصاف با ابراهیم و خدایش برمی‌خیزد و با ابراهیم بر سر مسائل عقلانی مجادله میکند. ولی ابراهیم این فرمان رانص حکیم می‌شمارد و در برابر اجتهاد عقلی شیطان می‌ایستد و او را از خود طرد میکند. ابلیس مأیوس می‌شود. و اسماعیل به مسلخ رهسپار می‌گردد.5

 

 

                                        

 

در این آزمایش با توجه به عزم راسخ ابراهیم هرگز خنجر بران بر حنجر کودک و دردانه ایشان، خدشه‌ای وارد نمی‌کند و ابراهیم چاقو را به نشان اعتراض به گوشه‌ای پرت میکند و می‌گوید: بارالها از اسماعیلم  بفرمان تو گذشتم. وهمان دم فرشته وحی به ابراهیم، پیروزی وغلبه‌اش را بر شیطا ن تبریک میگوید و به پاس این توفیق این زمان را بر ابراهیم و همه ابراهیمیان اعصار عید می‌کند.

ابراهیم در گذار این آزمون از دوست داشتنی‌هایش بخاطر خدا صرف نظر کرد و باز هم در این معامله از آسمان برای ابراهیم گشایش پدید می‌آید دراین قسمت قوچی را به ابراهیم بعنوان نماد غلبه بر اجتهادات و خواهشها اعطا می فرماید. وعملا قربانی  صورت می‌پذیرد و ابراهیم آن را به مستمندان صدقه میدهد. ابراهیم ذابح اشتهاهای درونی خویش شد و سربلند بیرون آمد و لقب خلیل‌الرحمان را بخود اختصاص داد... و در مقطع دیگری از زندگی ایشان خداوند او را امام خطاب میکند که خطاب امامت به پیامبر دیگری بجز نبی اکرم صورت نپذیرفت. اما در این مقطع ابراهیم با توجه به مجموع سوابق حسنه‌ای که برای خود رقم زد، از خداوند عنوان امامت را برای فرزندانش پرسش می‌کند و خداوند جواب آنچنانی قاطع و ظریفی به ابراهیم  می‌دهد به این مضمون که فرزندانت  باید آزموده شوند و مرا باستمکاران پیمانی نیست.6

 اکنون به این درک رسیده‌ایم که حقیقت عید قربان چیست. و در پسِ هر هدیه‌ای هزینه‌ها و آزمونهای بزرگ ترسیم شده است.

و اینکه عیدقربان عید کباب خوری و تناول از گوشت قربانی نیست. شایسته است درک درستی از ذبح تمنییات خود و هر آنچه که به ما وفادار نیست و در زندگی محدود خود به  آن دل بسته‌ایم ، بیاندیشیم و قربان راعید بریدن از براده‌های نفسانی بدانیم. زیرا حقیقت قربانی اینست که برای رضای خدا از بدی‌هایمان بریده شویم و در مراحل بعدی از خواهشها و نفسانیات حلال هم چشم پوشی کنیم و به محدوده مورد نیاز قناعت و اکتفا کنیم. بخاطر تمنیات خود دیگران را نرنجانیم. اگرچه حق با ما باشد... خود را نردبان ستمکاری دیگران نسازیم که دیگران با خوش خدمتیمان باعث تعرض به حقوق گروهی دیگر شوند. و تا جاییکه می‌توانیم خیرخواه دیگران بویژه مستمندان و محرومین باشیم. 

بسته به نیاز آنها و بضاعت خود، یاور محرومان باشیم گاه با لبخند، گاه با خدمات علمی و مشاوره‌ای گاه با حمایت عاطفی و مالی و... می‌توانیم نیاز سنجی کرده و با توجه به کرامت انسانی‌ شأن و منزلتشان را تکریم کنیم.

امیدست خداوندهمواره به ما توان شکرگذاری از نعماتش را مرحمت فرماید و اینکه بتوانیم برای  همنوعانمان مفید و موثر باشیم.

-دعای عقیقه وقربانی:

اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَالسَّمواتِ وَاْلاَرْضَ

خَنیفا مُسْلِما وَما اَنَا مِنْ الْمُشْرِکینَ

اِنَّ صَلاتى وَنُسُکى وَمَحْیاىَ  وَمَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

لاشَریکَ لَهُ وَبِذلِکَ اُمِرْتُ وَاَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ

اَلّلهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَاللّهُ اَکْبَرُ  اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ...

 

                                                            عاشقان عیدتان مبارک باد


                     

 

حمید رضا ابراهیم زاده        بابلسر  4/9/1388               

 

مراجعه به منابع برای دقت بیشتر ضروری به نظر می رسد.

1- سوره انبیا             آیه  18  

 2- سوره انبیا             آیه70

 3- سوره انعام            آیات 74-79

 4- سوره بقره            آیه 260

 5- سوره صافات        آیات 83-180

  6- سوره بقره            آیه124  

 

کلیه حقوق برای مولف محفوظ میباشد.

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

روز شناسایی

شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۰۰ ق.ظ

عصر نهم آخرین ماه سال قمری  روزشناخت است

روزنهم ذیحجه روز طلوع  آفتاب  نگاه  است

روزی برای شناخت امام زمانه ی ما آدمیان

روزی برای تجدید وبازیابی  الگو پذیری از دانای کل زمین وزمان

سفره ی  روز عرفه به پهنای همه ی ابعاد زمین وزمان گسترده می شود تا درخت نیایش به میوه شیرین اجابت ببار بنشیند

عصر عرفه  اقتدار وتصرفی  همچون شب قدر بر زمان وزمینیان وآسمانیان دارد

عرفه روزشناسایی خوشی ها. روزشناسایی دلبستگی ها. روز شناسایی داشته ها وعید توجه ومحبت واجابت است.

عرفه ی امام حسین نیایشی برای اجابت شدن و میثاق میهمان با میزبان مهربان است.

 

 

 

 اعمال  روز عرفه :

 غسل روز عرفه بسیار نیک وموکد  است

  پس از نماز عصر، پیش از آن‌که مشغول به خواندن دعاهای عرفه شود دو رکعت نماز بجا آورد در زیر آسمان و اعتراف و اقرار کند نزد حق تعالی به گناهان خود تا فایز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزیده شود پس مشغول شود به اعمال و ادعیه عرفه که از حُجَج طاهره ـ صلوات اللّه علیهم ـ روایت شده و آنها زیاده از آن است که در این مختصر ذکر شود.
همچنین
 «مستحب است روزه روز عرفه برای کسی که ضعف پیدا نکند از دعا خواندن و مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد، زیر آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به جای آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز کند در رکعت اوّل بعد از حمد توحید و در دوم پس از حمد قُل یا اَیهَا الْکافِروُنَ بخواند. پس از آن چهار رکعت نماز گزارد در هر رکعت پس از حمد توحید پنجاه مرتبه بخواند.»


حمیدرضا ابراهیم زاده

اول مهرماه 1394

 

 

 

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

پدیده ادواردو

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۰۰ ب.ظ


بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
سوره احزاب آیه ۲۳
شهادت کمال انسان است و حقیقت آرمانی انسان کامل، شهادت است که اصالت کمال ورستگاری را در پی دارد.
بی گمان‌دین مبین اسلام در مسیر تاریخی خود از صدر تا کنون چراغی روشنگر و دستگیره ای محکم برای نجات وهدایت ورستگاری بوده است.
  آیین اسلام همواره در طول تاریخ شاهد ستم و تاخت و تاز باطل نسبت به حق بود.  تاریکی هایی که حقیقت ها را احاطه می کردند اما هرگز موفق به محو و خاموشی آنها نمی شده اند.
تاریخ نیز همواره شاهد قربانی شدن پیامبران ،امامان و اولیا الله ،مومنین و انسانهای پاک‌نیت و خداجوی بوده است که به خاطر پایبندی به کلمه حق  (لا اله الا الله)جرعه شهادت را مستانه نوشیدند .
دراین رهگذر شهید "ادواردو آن نیلی" یکی از مستان الست بود .
اینک می خواهیم‌‌ یاد وخاطره  "هشام عزیز " یا "مهدی" یا همان  ادوارود آن نیلی را یک بار دیگر به خاطر بیاوریم وگرامی بداریم.

 

 

Edoardo    Anylini
"ادوارو آن نیلی" متولد شهر تورینو  ایتالیا در روز نهم  ژوئن  ۱۹۵۴ .منتهی در کلینیکی در شهر نیوریوک چشم به جهان گشود. پدرش  سناتور "جیانی آن آنیلی" مالک گروه کارخانجات فیات و باشگاه یونتوس  و مادرش پرنسس مارلا شاهزاده خاندان "کاراچولو " است
تحصیلات ابتدایی درمدرسه "سن ژوزپیه"شهر  تورین طی و سپس به کالج آتلانتیک انگلستان رفت و پس از آن تحصیلاتش  را در دانشگاه پرینسون آمریکا در رشته ادیان و فلسفه شرق  با اخذ مدرک دکترا ادامه داد.
"هشام عزیز " دوران دانشجویی اش برادران دکتر حسینی  و دکتر محمد اسحاق عبدالهی  طریق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک تورینو
دوست می شود وی پیش ازاین دوستی، با اسلام وقرآن آشنایی داشته و همچنین به تشیع علوی مشرف شده بود و گواهی اسلام را از حجه الاسلام  غفاری سفیر سابق واتیکان دریافت می کند‌.

وی درنمازجمعه ی ۱۴ فروردین ۱۳۶۰ در نماز جمعه ی تهران به امامت آیت الله خامنه ای حضور  پیدا کرد.
واز همان زمان مورد توجه شدید رسانه ها قرار گرفت.
اوپس از آن به دو نام اسلامی "هشام عزیز" و "مهدی" خود را معرفی می کرد.

آنیلی در مرکز اسلامی نیویورک به اهل تسنن  گروید و نامش به هشام عزیز تغییر یافت.اما  در ملاقات سپس با آیت الله خامنه‌ای در ایران  گفته می‌شود که به تشیع روی می‌آورد.به گفته قدیری ابیانه، او به فخرالدین حجازی اظهار می‌دارد که بنام «مهدی» به اسلام و تشیع گرویده.

وی می‌گوید:در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتابها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده‌است. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.

مصطفی غفاری ساروی در کتاب هدیه مسیح، چاپ شده از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نخستین آشنایی‌اش با «تشیع» را از طریق مصاحبه محمدحسن قدیری ابیانه با تلویزیون ایتالیا معرفی می‌کند، او می‌گوید آنیلی پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه می‌کند و «پیوند دوستی» بین آن‌ها ایجادمی‌شود
برادران عبد اللهی، ادواردو را شخصی وارسته و معتقد وملتزم به شیعه می دانند که در ۲۰ سالگی در دانشگاه نیوریورک بواسطه مطالعه قرآن‌،مسلمان شد و بواسطه اختیار کردن اسلام از خانواده ی ثروتمند وقدرت طلبش که تحت تاثیر و سیطره ی صهیونیست ها بودند طرد می شود واز همان هنگام به سختی شکنجه شده و مورد هجمه ی افکار عمومی نیز وا گذاشته می شود.
محمد حسن قدیری ابیانه  سفیر وقت ایران در رم  با تصدیق این مساله و تشرفش  به اسلام شخصیت "هشام عزیز"  را متاثر از امام خمینی می داند.
وی در هشتم فروردین ۱۳۶۰  بهمراه فخر الدین حجازی به دیدار امام خمینی  موفق می شود و امام پیشانیش را بوسیده واین مطلب را آیت الله هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش ثبت نموده است.
"هشام عزیز"در دهه هشتاد قرن بیستم میلادی مدیر باشگاه یونتوس( سپید و سیاه) بودولی از دهه نود او را از هر گونه فعالیت مدیریتی غزل کرده وباعث انزوای کامل وی در حوزه های مدیریتی شدند. بااین حال سعی در حذف وی از برخورداری نسبت به ثروت های خانوادگی اش داشته اند و اورا با شکنجه های مختلف روحی و جسمی و وشخصیتی مورد آزار قرار دادند که در  پایان  بخاطر باورهای اسلامی و تشرفش به اسلام  و تلاش برای رابطه گرفتن با مسلمانان به ویژه جمهوری اسلامی ایران اورا در تاریخ پانزدهم نوامبر سال ۲۰۰۰ به شهادت رساندند.
پیکرش در زیر پل "ژنرال فرانکو رومانو" در شهر فوسانو ایتالیا کشف شد
رسانه های متصل به صهیونیست ها نیز مرگ ناگهانی و عجیب وی را خود کشی اعلام نموده و تا مدت ها موضوع و ماجرای مرگ ادواردو در روزنامه ها بصورت یک معما مطرح بود.
گروهی در تحلیل ها مرگش را خودکشی  بررسی می کرده وگروهی دیگر شهادتش را یک دسیسه خانوادگی می دانستند.
سرانجام دادستان پرونده علی رغم وجود آثار جراحات دیگر ، مرگ وی را سقوط خودخواسته از ارتفاع هشتاد متری پل ژانرال فرانکو اعلام نمود و پرونده ی مرگ‌معما گونه اش را بست.
پیکر هشام عزیز را در  روز  ۱۶ نوامبر  در ۴۰ کیلومتری تورین در دهکده ی  "ویلار پروزا " که ییلاق خانوادگی  خانواده ی آنیلی است در  قبرستان‌ ویژه خانواده آنیلی ،به عنوان یک مسیحی درکنار پسر عمویش بخاک سپردند.
ادواردو آنیلی یکی از حقایق درخشان زنده ی تاریخ است  که باطل با آن مبارزه کرده و او را به شهادت رسانده است.
یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم ویابی الله الا ان یتم نوره... سوره توبه ۳۲
در حالیکه مطابق با وعده ی الهی چراغ حقیقت هرگز خاموش نمی شود.
قرآن نیز از اینگونه شهدای مظلوم و والا مقام به ارجمندی و رستگاری یاد می کند وآنان را به زندگی جدید و ارزشمند بشارت می دهد.
روحش شاد ویادش زنده باد. 
حمیدرضاابراهیم زاده
۲۲خرداد۱۳۸۰

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

باقرالعلوم

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۳:۲۸ ق.ظ

حضرت ذوالهلالین

باقرالعلوم  امام محمّد باقر(علیه السلام) متولد اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه است.

پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)،

و مادر مکرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى مى باشد.


از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به ذوالهلالین  بنى هاشم منسوب است.

 

 



آن حضرت یکى از اطفال اسیر فاجعه ی اسف بار  کربلا مى باشد که در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مبارکش گذشته بود.
حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمى مسلمانان به شمار مى رفت.

وجود نازنین امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امّت.زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند کسانى مىشناختند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند که حکّامى که به نام اسلام حکومت مىکنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه اى دوراند که مفاهیم کتاب خدا و سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در یک طرف قرار دارد و آن حاکمان منحرف در طرف دیگر.امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى تحقّق یافته است.
هشام بن عبدالملک خلیفه نابکار اموى وقتى به امام(علیه السلام) اشار ه مى کند و مى پرسد که این شخص کیست؟

به او مى گویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند.این شخص، امام عراق است.
در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مى خواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مى پرسیدند.این امر اندازه نفوذ وسیع او را در قلوب توده هاى مردم نشان مى داد.
از سوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مىشد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مىآمد، از او پاسخ مىخواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع کننده و مستدلّ و محکم خود آنان را به اعجاب وامىداشت.  
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث که تربیت کرده بود پایگاهى مهّم به شمار مى آمد.
جابر جعفى گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمّد بن مسلم گوید:

«هر مسئله که در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(علیه السلام)مىپرسیدم تا جایى که سى هزار حدیث از او سؤال کردم.»

امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف مى کند:

«همانا شیعه ما، شیعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بى ریایى از ما طرفدارى مى کنند و براى زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمىکنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمى گذرند. براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هر کس که با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش مىگیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مىکند.»


فضل و دانش امام باقر(علیه السلام)
امام محمّدباقر(علیه السلام) در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمن حلّ مشکلات علمى به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارةبن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلى، همّت گماشت.
آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود.
آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید.
یکى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره او مىنویسد:«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند .»

عبدالله بن عطا یکى از شخصیّت هاى علمى زمان امام، مىگوید:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على(علیه السلام) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم.»امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن کریم استناد مىنموده و از کلام خدا شاهد مى آورده و فرموده است: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفى کنم.»

علم بی نهایت


اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فى ذلک لایات للمتوسمین (1) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏ اى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.

 

 

در حلیة الاولیاء آمده است:

محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مى‏دیدم که در نزد او چون شاگردى مى‏ کرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد مى‏ نویسد:

شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازه‏اى که در میان پیروانش داشت مى‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ابن جوزى در تذکرة الخواص، مى‏نویسد: عطاء مى‏ گفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایى ‏اش نسبت به دانشمندى دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گوید: «منظور وى از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد» .
این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مى‏کند.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.

شیخ مفید مى‏ نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است....


 تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏کردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مى ‏آوردند.
گفتار آن حضرت درباره توحید
بنابر نقل مدائنى،

روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده ‏اى؟

امام پاسخ داد: من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمى‏کنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیده‏اى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مى‏ بینند.با حواس به درک نمى‏آید و با مردمان قیاس نمى‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او خداوندى است که جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد.

احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش


شیخ مفید در ارشاد، می نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مى‏گفت: گمان نمى‏کردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن على را دیدم.
مى‏ خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.

ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مى‏ بود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او تنومند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مى ‏کند.

به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مى‏ریخت با گشاده‏رویى جوابم گفت.به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مى‏کند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏کنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز کنم.بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.
محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى».کلینى در کافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل کرده ‏اند.
نگارنده: معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏ کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.

 

 

 

امام (ع) نیز بدو پاسخ مى‏ دهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم...»
بنابر همین اصل است که از صادقین (ع) دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد» .

شهادت:

شهادت امام باقر(علیه السلام) در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملک خلیفه ی سفاک اموى، به وسیله خوراندن سمّ،رخ دا د و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع مى باشد.
که غریبستان بقیع ملجا زوار محبان آل نبی است.

پى  ‏نوشت:
1 ـ حجر/75: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.
 
حمیدرضاابراهیم زاده

5مهر1392

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف محفوظ می باشد



http://dayeremina.blog.ir/1393/07/10



  • حمیدرضا ابراهیم زاده