دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

نجوای من

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ق.ظ

نیایش


وقتی خدای به این مهربانی و بزرگی، بزرگتر و سرپرست ما باشد:

چه باک که چقدر کوچک و چه باک که چقدر خطاکار باشیم.
حتی من هم به آینده‌ی تلخ خود خوش بینم.
و به آرزوهایم خوراک می‌دهم تا پروار شوند.
آن قدر که قوچ آرزوها و امیالم به وسعت باور نکردنی و محال بزرگ شود و پرواز کند.
سپس آن را قربانی و فدای کسی می کنم  که دوستم دارد و دوستش دارم.

خدای من!
کافر شدن به تو محال است!
دوست داشتم محض احترام بگویمت شما
اما نشد!

چون تو تویی.
و دوست نداری که شما صدایت کنم
می‌خواهی آنقدر صمیمی باشم که ذوب در گنجایشت شوم مثل قطره در اقیانوس...

 

عزیزم!

هرچه آرزوها و امیالم بزرگ باشد لیکن تو بزرگتر و مقتدرتری .
من انباشته از آرزوها و آرمانهایی هستم که در عقل به آن محال می گویند و در نقل به آن زوال.
اما تو که وکیل و سرپرستم باشی چه باک که عقل و نقل چه بگویند.
من پروارم از توکل 
بگو
کجا و چه وقت خودم را قربانی‌ات کنم
تا خشنودی‌ات را درک و فراهم کنم...

 

حمیدرضا ابراهیم زاده    12/12/1392  

 

 

تمامی حقوق نشر برای مولف محفوظ است

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

عید سعید فطر مبارک باد

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

 

 

حلول ماه هلال

 

عید تحول  احوال

 

معاد بریدن از غبار زنگار و انکال برشما مبارک باد

 

 

 

 

 

   عید سعید فطر

 

                           

 

   عید بریدن از زشتی‌ها و پیوستن به نیکی‌ها

 

برهمه مسافران مسیر بیداری و طراوت وعشق

 

 مبارک باد.

 

 

 

 لا ادری   :  عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

 

    صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

 

خاقانی شروانی :

گفتم کدام عید نه اضحی بود نه فطر

بیرون از این دو عید چه عیدست دیگرش

 

رودکی سمرقندی :

روزه به پایان رسید و آمد نو عید

هر روز بر آسمانت باد امروا

 

منوچهری دامغانی :

بر آمدن عید و برون رفتن روزه

ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزه

 

خواجه شمس الدین محمد حافظ :

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

کایام گل و یاسمن و عید صیام است

 

مسعود سعد سلمان :

ای خداوند عید روزه گشای

بر تو فرخنده شد چو فر همای

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نقش مالیات و عدالت بر توسعه

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۳۷ ق.ظ


مالیات در کشورهای توسعه یافته یکی از ارکان درآمد وتوزیع عادلانه ثروت و عدالت است
که باعث می شود فقر وفلاکت وجرم در جامعه کمتر شود.
افراد جامعه بار سنگین حمایت از هم را تقسیم می کنند و جامعه دچار شکاف اقتصادی و اجتماعی نشده و پیرو آن  تبعات موصوف بر شکاف  نیز وجود نخواهد داشت. ویا بسیار کم خواهد بود.
درکشور ما این ساختار به درستی کار نمی کند زیرا چیدمان اخذ مالیات دچار نقائص بسیار پیچیده و سیستماتیکی است.
اخذ مالیات چند باره از روند تحول و تکامل یک کالا با یک نرخ کاملا بیجا و غیر قانونی است.ولی خدمات و کالاهایی که مشمول تحول در گردش مالی شرکت های پول ساز می شوند نیازمند اخذ مالیاتند.
نوع و میزان‌مالیات برابر هم نیست.
کالاهایی که در غرب مشمول مالیات بر ارزش افزوده نمی شوند شامل؛
تمام‌اقلام نهاده های دامی
تمام اقلام آموزشی
تمام اقلام مواد خوراکی که سبد وسفره خانوار محسوب می شوند
تمام اقلامی که شرکت های تولیدی دارویی  بعنوان دار و مجوز می گیرند
و...
بنابرین با توجه به اخذ مالیات بالا در کشورهای توسعه یافته مردم روی تغذیه. آموزش و بهداشت دچار مشکل نمی شوند و ما علنا در کف خیابان دزد و فقیری نداریم.
زندانها مملو از جرایم وبزه های ناچاری نیست و آمار  زندانیان به یک سوم تقلیل می یابد وغالب زندانیان افرادی هتاک وجسوری هستند که از روی طمع و کلاهبرداری های وسیع با روحیات رفتار سازمانی تجمع یافته اند واین نیز بخاطر عدم تبعیض در قانون و قانون گرایی همگانی بسیار معدود است و ما زندانیان بسیار کمی در این کشورها داریم.
رابطه رفاه نسبی وعدالت اجتماعی و کاهش بزه ها در این کشورها مشخص هست .
بهره بانک هابسیار کم بوده و بانکها در تولید و کنترل بزه و بحران نقش دارند.
بیمه ها در شاخص امید به زندگی نقش دارند.
ضریب جینی این کشورها بسیار پایین و منطبق بر نُرم ها و رفتار بازارهای جهانی است.
درکشورهای توسعه یافته قوانین تولید و کار آفرینی با مشوق های چند گانه همراه است.
مالیات بر در آمد مشمول مشاغل خاص است.
کارمندان نظامی و گمرکی . قضایی. آموزشی و.. در آمد بالایی دارند.
اما تعدادشان بسیار محدود بوده مالیات بر در آمدشان به اندازه ای بالا هست که کارگران معدن و شهرداری شورش نکنند!
میزان دریافتی تفاوت چندانی ندارد.
اشخاص بخاطر در آمد محترم و ذلیل نمی شوند.
رغبت نخبگان و مردم به کار دولتی کم است.
شرکت های تولیدی و خدماتی خصوصی بیشترین سهم را در ایجاد مشاغل دارند‌
فاصله و شکاف طبقاتی بسیار کم است
وقتی تلفن زدن خصوصی از مجموعه اداری جرم و رسوایی محسوب می شود.
وقتی ایجاد ارتباط صمیمی با بانوان در محیط کار جرم و بزه محسوب می شود
دوایر دولتی پاکیزگی دارند.
در جوامع توسعه یافته ادارات دولتی به رسالت و وظایف خود باور دارند.
فرار از قانون ؛ در رانندگی. در مالیات دهی. در حق وحقوق اداری و رفتارهای فردی.
رشوه؛ جرم و رسوایی است.
تبعیض ؛ جرم محسوب می شود
مجرم در هر درجه شغلی انفصال از خدمت می گیرد نه کسر حقوق. نه تبعید و تغییر در محل کار و...
احزاب در پاک دستی و قانونگرایی و خدمات دهی باهم رقابت می کنند‌.
رانت های بد درست نمی شود
گروههای سرمایه داری  تمیزکاری دارند.
شرکت ها با کمترین تخلفات وارد بازار کالا وخدمات می شوند
ماهیت رشوه گیر و قانون گریز در کمترین زمان لو می رود.
همه این ها یعنی مدیران کشورها توسعه یافته برای مردم خود امانتدارند.
تبعیض خواهی ندارند و فقر ستیزند.
اگرچه مشکلاتی هم‌برای عبور از بحران های سوخت و دستمزدهای کارگری وجود دارد.
که مقطعی بوده و بانکها و بیمه ها نقش زیادی را در بروز و یا برون رفت ازبحران به صورت مستقل دارند...
تفاوت ما در روشمندی و کارکرد عدالت های چند گانه با جوامع توسعه یافته بسیار بالاست به گونه ای که گویا آنها مسلمانند و ما کفار حربی هستیم.

در حالیکه؛ آموزه های اسلام وقرآن تاکید می کند که ربا نخور . تجسس نکن. دروغ نگو. دزدی نکن. هتاک نباش. امانتدار باش. شکیباباش.به حق پایبند باش. از حرام و ناحقی بپرهیز.و...همه این باید ها ونباید ها در آموزه های ما قانون ماست !

قوانینی برای مهارت زندگی وحرکت درمسیر پویایی وپیشرفت و تکامل.
التزام عملی به قانون در یک کلمه ی ترکیبی بنام قانون گرایی. باعث می شود عدالت آموزشی‌ . اقتصادی. اجتماعی. حقوقی و... با رفاه ملی قرین باشد.
و این یعنی خروجی توسعه یافتگی.
عدالت و توسعه دو روی یک سکه اند.
جوامع عدالت گریز و تبعیض خواه به دنبال اولویت بندی در حقوق شهروندی هستند.
پاره ای از شهروندان بخاطر مناسبات اعتقادی، شغلی، مالی خود را برتر می دانند و می خواهند قوانین برایشان منطقه فراغ داشته باشد.
تبعیض خواهان اعتقادی اغلب در جوامعی رشد می کنند که خرافات وانحرافات مذهبی رواج دارد و با تایید باورهای مردم بتوان بر آن صحه گذاشت!
در سخن بزرگان‌ما عدالت امر مقدس و معتبری است و مخدوش کردن و  هتک حقوق شهروندی درنگاه آنان به عذاب و دوزخ دردناکی وعده داده می شود که امام علی (ع) فرمودند؛
روز عدالت براى ظالم، سخت تر از روز ستم بر مظلوم است!
یَومُ العَدلِ على الظّالِمِ أشَدُّ مِن یَومِ الجَورِ على المَظلُومِ. (نهج البلاغه حکمت341)
 این که جامعه ما بخواهد به عدالت های چند جانبه برسد نیارمند بسترهای پذیرش همگانی و هزینه های مادی و معنوی وپایداری برای رسوب عدالت است.
هزینه هایی که باید هرچه سریعتر برای پذیرش امر عدالت در جامعه پرداخت شوند و آن چیزی جز آموزش و التزام عملی به قانون و باورهای توسعوی نیست.
 آموزش حقوق شهروندی وصیانت از آن  و مداومت و استمرار آگاهی و پایداری برای داشتن و تحقق عدالت فرا گیر مهمترین راه حل برای  پذیرش و رسوب توسعه پایدار و امنیت و عدالت پایدار است .

 


و الی الله المصیر
حمید رضا ابراهیم زاده
۱۱ نوزوز ۱۴۰۳

 

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

تسبیح

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۴۰ ق.ظ

تسبیح

تسبیح

یکی از چیزهایی که زیاد دوستش دارم تسبیح است.

تسبیح به هر رنگ و جنسی که باشد و بتوانی در دست جایش بدهی!

اصلا می گویند : یک قبضه تسبیح  گرانقیمت  مثل سندلوس و عقیق و یاقوت و کهربا و یسر و  مروارید و مرجان و شاه مقصود یا همین سنگی های معمولی و یا اصلا ارزانقیمت های چوبی و  پلاستیکی.

جمع دانه های  ازهم گسیخته با یک نخ می شود  یک "قبضه تسبیح" !

" قبضه "را برای اسلحه بکار می برند.

انگارکسی که واحد شمارش تعداد تسبیح  را اختراعش کرد  شان تسبیح  را با اسلحه و سلاح برابر یافت!

روی میزکارم یک قبضه تسبیح پلاستیکی فیروزه ای دارم که هر وقت نگاهم به او می افتد احساس آرامش پیدا می کنم

آن را بر می دارم و سیر  نگاهش می کنم در کف دستم لمسش می کنم وسپس از  بین مشتم  به طرف انگشت اشاره و شست حرکتش می دهم...

نخ تسبیح کار پیشوا و پدر و یا مادر و میانجی و بزرگتر رامی کند همه را درکنارهم نگه می دارد واز فروپاشی  اعضا جلو گیری می کند.

 نخ تسبیح  شرافت و کرامت دارد.

به او آسیب بزنی "لشکر تسبیح" از هم می گسلد.

دانه های تسبیح بخاطر نخ تسبیح "هویت تسبیح "پیدا می کنند.

تسبیح  دور دارد و محدود است و حساب کتابش معلوم است.

وادارت می کند به اینکه دقت کنی چه می گویی!

چیزی جز" ذکر" نمی توانی بگویی.

ذکر همان "یاد کرد و یاد داشت " است.

عنوان ذکر نیز داروست.

دانشمندان  دانش ذکر، آن را دارو می دانند.  دز خاصی را برای مصرف افراد تجویز می کنند.

هر ذکری را به هرکسی نمی دهند و هر تعدادی را برای هر فردی تجویز نمی کنند.

اما تسبیح مثل  "عطر و گلاب و بهار نارنج" است  همین که یک دور "صلوات " می فرستی و یا استغفار می کنی و یا برای نفی خواطر و رفع تشویش و پریشانی یک دور  " لا اله الا الله " می گویی و یا "تسبیحات حضرت زهرا" می گویی آرام می شوی.

گاهی ذهنت مشوش است و برای رفع پریشان به تعدادی " لا اله الا الله " می گویی.

گاهی دلت می خواهد  "صلوات " بفرستی تا آرام شوی.

گاهی دلت می خواهد تا درخواست آمرزش کنی و به تعداد خاصی" استغفار"می کنی.

بیشتر ما درکیف و یا جیب  خود  اسلحه ای حمل می کنیم که شیطان و نفس بد  از آن می ترسد .

تسبیح اسلحه ای است که برای مراقبت از سلامت درونمان طراحی شده است.

فارغ از رنگ و جنس و اندازه  اش، تسبیح را باید دوست داشت.

تسبیحت با تو خو می گیرد. و دلش همیشه برایت تنگ است.

هر دورکه آن را  در دستتان  می چرخانید . انگشت هایتان ولب هایتان  به سمت آنچه که شما را مشوش می کند شلیک می کند. و یا باحضورش شما را آرام می کند.

باید تسبیح داشت. و مسلح بود. و حرمتش را نگه داشت.

بقول بابای من که؛ «اگه لازم شد با انگشت هایت هم تسبیح بزنی حرمتشان را نگه دار».

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

7 دی1398

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

خوشبختی

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

خوشبختی

 

خوشبختی حس خوبی است که در پی آرامش می آید. خوشبختی در بین آدم ها نسبت به هم فرق می کند.

ممکن است دو قلوهای همسان ساکن  در یک خانه و در یک شرایط تربیتی و.. .از خوشبختی دو تعریف مجزا داشته باشند. یکی خوشبختی را درمسافرت می بیند. یکی درمحبت ومهرورزی داشتن  ودیگری جلب احترام دیگران برای خود. یکی درپول وسرمایه و املاک .دیگری در شهرت  و مقام. یکی در ازدواج موفق . دیگری در فرزندان سالم . یکی در سلامتی.... همه اینها به دنبال آرامش به راههای متفاوتی که درونشان به آن نیاز پیدا کرده می دوند.

دریغا که رفاه و آرامششان را می فروشند تا  تبدیل به وسیله ی راه جستجوی خوشبختی کنند. درحالی که خوشبختی را بفروش می رسانند تا وسیله بخرند. ودر قهر واستهلاک وسیله تلف می شوند.

دلیل این انحراف از بزرگراه خوشبختی در کالبد ماست.

کالبد ما  تعلق خاطر عجیبی به آنچه که لمس می کند دارد.

کالبدی که فقط  شنیدنی ها و دیدنی ها وچشیدنی و بوئیدنی ها ولمس کردنی هارا لذت خود می داند راه خوشبختی را گم می کند.و بی سرو سامان  برده ی خواسته های خود ودیگران  می شود.

 برای رهایی از پیله ی کالبد باید پندارها را دگرگون کرد . بال  پرواز خوشبختی در روش اندیشیدن ما نهفته است.

 برای درک خوش بختی باید آموزش دید که چگونه ببینیم. چگونه بیاندیشیم وچگونه رفتار کنیم.

پذیرش خوشبختی ویا صید کردن آن نیاز به درست اندیشیدن دارد.

در هردین ومسلکی که باشیم فرقی نمی کند .از هرطبقه و نژاد و جنسی که باشیم فرقی نمی کند

مهم این است که خودمان باشیم. وبه واقعیت وهویت خود ایمان بیاوریم و باورهایمان را بارور کنیم. و به جذابیت های درونمان  بال وپرواز بدهیم. وبرای  یافتن حس خوب و آرامش ، دل از هرآنچه که ما را می آشوبد پاک کنیم.

‫‪ما سرنوشتمان چیزی جز تکامل وخوشبختی نیست

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

18 اسفند1397

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر در انحصار مولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نماز ی که یک عمر نماز قضا را جبران می کند

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۳۷ ق.ظ

نمازی که یک عمرنماز قضارا جبران می کند!!!

نمازخاص روز جمعه آخررمضان

ازرسول اکرم روایتست که:

هرکس نمازقضا بر ذمه اش باشد قبل از ظهرجمعه آخرماه مبارک رمضان.

4رکعت نماز بگذارد به دوسلام.درهررکعت بعدازحمد یک مرتبه آیه الکرسی و15 مرتبه سوره کوثر.

این نمازدویست سال نماز قضا را کفایت می کند.ودرروایت دیگر از آن حضرت چهارصد سال ودرروایتی از امیر المومنین ششصد سال.

وازحضرت رسول پرسیدند مردم آخرالزمان بیش از صدسال عمرنمی کنند.

فرمود:«نماز قضاهای پدر ومادر واقربای اورا کفایت میکند».وبعدازنماز این دعارابخواند:

بسم الله الرحمن الرحیم

یا سامع الصوت یا جامع الفوت یا محی العظام بعد الموت صل علی محمدوآل محمد واجعل لی فرجا ومخرجامماانافیه انک تعلم وانت تقدر ولا اقدر وانت علام الغیوب یاواهب العطایا یاغافرالخطایا یاسبوح یاقدوس یارب الملائکه والروح ربّ اغفر و ارحم وتجاوز عمّا تعلم انک انت العلی الاعظم یاساترالعیوب یاکاشف الکروب یا غافرالذنوب یا ذاالجلال والاکرام برحمتک یاارحم الراحمین./

سالها پیش این متن رااز دوست بسیار عزیزی هدیه گرفتم ومتن آن را در پشت جلد کتاب مفاتیحم یادداشت کردم  اماازدرج سلسله روایات ومنابع این موضوع غافل شدم.

قصد تشکیک ندارم اما همین قدرباور هم که مومن بخواهد خودراجلا دهد می تواند مفید باشد .البته این به این معنا نیست که کسی  کاهل وتارک نماز باشد وفقط  درسال منتظر همین روز باشد که نماز قضایش را اعاده کند .

بلکه فرجه ای است برای کسانی  که مسیر عبودیت برآنها هموار نبود.وهنوز هم مسافر دائمی این مسیر هستند.

وجاهایی ازراه ماندند ویا به تازگی توبه کردند بسیارمفید فایده است .از این رووبااین نگرش، اعتباروسند این دعا بیشترمقرون به صحت است زیرا تنبل پرورنیست.

بالطبع یکی از لطایف ایام خاص همین است که خداوند رایحه های را برای معشوقه هایش می فرستد تا بدان خود را درمعرض سلامتی وسعادت قراردهندآگاه باشیم که خودراازمعرض این نسیم رویگردان نکنیم1..بنابراین این نماز بشرط تداوم حرکت درمسیربرای عامل مفید وراهگشاست.2

                                                   

توفیق همگان راازدرگاه ذات اقدس ربوبی خواهانم.

پی نوشت :

1-      رسول خدا فرمودند:

قطعابرای هرکسی در ایام عمرش رایحه های ازسوی خدا می وزد آگاه باشید که ازآن رویگردان نباشید.بحارالانوارج68 ص231

2-  از دوستانیکه به این سند حدیثی دسترسی دارندخواهشمند آدرس این سندبرایم ارسال فرمایند.

3-روایات متعددی دلالت بر «وجوب قضاء ما فات کما فات»  دارد یعنی قضاء نمازی که فوت شده و از دست رفته، باید همانگونه که از دست رفته باشد. اگر دو رکعت بود دو رکعت، اگر شکسته بوده شکسته و .. و لذا هیچ چیزی جز بجا آوردن نمازهای قضا شده نمی تواند جایگزین آن گردد.
برفرض صحت سند منظور این است که ثواب نمازهای قضا را دارد نه این جای آن را پر کند.حکم و سنت الهی دگرگون نمیشود  مثل این که در باره برخی کارها گفته شده ثواب حج را دارد معنای آن این نیست که اگر مستطیع هست نیازی به حج رفتن نیست. /

- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال 1409 هـ.ق، ج‏8، ص 268.

 

 

حمیدرضا ابراهیم زاده

30مرداد1391

 

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

قرآن به سر نروید لطفا

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۱۲ ب.ظ

 

شب قدر بگیر بخواب

شبهای قدر جون میده واسه ی خوابیدن

نه خودتو آزاری میدی نه دیگران  را !

نه فرشتگان زا برا میشن

نه لج خدا رو در میاری

بگیر بخواب.!  چیزی پیش نمیاد .

نه آزاری برسان  نه آزاری ببین

بقول سعدی :

تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.1

بد میگم؟!

قران به سر که چی؟!

وقتی که  قرار نیست خودم را عوض کنم ،  خدا برایم چیکار کنه؟!

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم 2

خدا را قسم می دهم به  چهارده معصوم وقرآن ومقربان درگاهش .

آخرش قرآن از سواری سرم پیاده نشده انگار نه انگار.

خدا را چگونه بفریبم ؟

قرآن را چگونه بازیچه قرار دهم؟

مقربان ومعصومین را چگونه دست بیاندازم؟

وقتی که قرار نیست برگردم!

وقتی که  قرار نیست خودم را تکان بدهم!

این همان خود بخواب زدنی است که قرارنیست برخیزیم.!

اینجاست که فرمود:

إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ

فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِکُمْ

فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ

 فَتَابَ عَلَیْکُمْ  إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ .3

برایتان بهتر است که خودتان را بکشید.

باید خیال و وهم و زیرکی و عقل حسابگرم شیر فهم شود...

 

والی الله المصیر

حمیدرضا ابراهیم زاده

سوم خرداد1398

 

پانوشت:

1-      1- گلستان سعدی  باب اول درسیرت پادشاهان

2-      2- سوره رعد آیه 11

3-      3- سوره بقره آیه  54

 

 

تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این قرآن به سرها

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ

 

بسم الله الرحـــمن الرحــــیم

 

این قـــــرآن به ســــرها 

 

هر عملی که خداوند آن را مقدس می شمارد پشتوانه متقن وفطری دارد.

 

 

  قرآن بعنوان کتاب راهنما و کاتالوگ کائنات و بشریت،احکام و دقایق و ظرایفی دارد که در پهن دشت حیات انسان کارائی عمیقی دارد. وآنچه که قرآن را مقدس ساخته بی شک معجزه بودن این کتاب الهی است. با دقت سازمانی می توانیم دریابیم که معجزه‌ی هر رسول اولوالعزمی مجموعه خدمات مادی و مجازی بودکه باید در همان روز مرئی باشد. موسی(ع) و معجزات عصا و مجموعه های وابسته به آن عصر در تقابل با سه عنصر (زر: قارون) (زور: فرعون) (تزویر: باعورا و هامانیان). اما کتابش و مجموعه ماندگارش سخنان وحی نبود. و یا عیسی مسیح(ع) و مجموعه تولد آدم‌وار و معجزات حوزه‌ی استشفاء و جانبخشی به مردگان با رویکرد بیداری اذهان مجازی و مادی (آیات 23-61  آل عمران )؛ اما کتاب انجیل کتاب دستورات مستقیم وحی نیست و مجموعه بجای مانده فقط داستان سفرها و کلام اشخاص و حواریون است. ابراهیم (ع) با معجزه آتش و گلستان، و معجزه طلب یقین برای معاد (260بقره) که کتابی از او باقی نماند نوح(ع) و آدم(ع) نیز همینطور و سایر انبیاء عظام که دین و مسلک ماندگاری نداشتند .

 اما رسول  مکرم اسلام معجزه اش کتاب است. کتابی که از وحی به ایشان ودیعه داده شد اگر به کوه و زمین سپرده می شد قطعاً متلاشی می‌شدند (احزاب 72-ه رعد 31-حشر21) فقط به انسان داده شد به تعبیر آیه 72 سوره احزاب ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهی) برابر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند (و اظهار ناتوانی کردند) اما انسان آن رابدوش کشید، او بسیار ستمکار و نادان بود (چون برخود ستـم کرد و قـدر این مقـام را ندانسـت)

 (( ظلوماً جهولاً)) یِ انسان مورد خطاب و عتاب قرار گرفته است.

 در می‌یابیم که کتاب بعنوان نماد دانش و دانش پژوهی، معجزه الهی رسول خاتم است درب دانش باید پس از انقطاع رسالت همچنان باز بماند. و در زندگی مردم اعصار آینده و حاضر پویا بماند. تنها دلیل ماندگاری جز پیشرفت دانش نیست و با نگاه امام صادق دانش نوری است در دست خدا و به هرکس که پسندد می‌سپاردش .

 بی‌شک قرآن هدایتگر و راهنمای انسانیت است. و باید فصل به فصل گشاده و بروز شود کلیدداران خاصش را بعنوان ابواب (درهای دانش) می‌طلبد که قطعاً پارسایان و منزه از خطاهایی باید «باب» این دانش باشند که شارح این کتاب عمیق باشند. و رسول خدا خود را شهر دانش و علی (ع) را درب و دروازه این شهر می شناساند و طبیعی است ائمه هدی در کلیت همگی ابواب این شهر بزرگ هستند و راهنمایان و شارحان و ناطقان قرآن هستند که در اجتماع انسانی نقش پیشوا را ایفا می کنند.

 جالب است که در لیالی قدر که مصادف است با ضربت خوردن قرآن ناطق و باب دانش مولی(ع) و شهادت ایشان ، هر سه شب با مقدمه و اصل و نتیجه به تعبیر عرفاً تخلی، تزکی، تجلی در این 3 شب مهندسی شده و علی (ع) که نماینده خدا و شارح فرقان است. فرق سرش می شکافد و در این 3 بخش علی نیز میهمان مسیر شناخت عباد میگردد. و البته تقارن این دو موضوع به هیچوجه اتفاقی و تصادفی مهندسی نشده است. و ما مردم قرآن بر سر میگذاریم تا :

 1) بگوئیم همه احکام و فرامین فرقان حکیم بالای سر ماست. و از خدا می‌خواهیم این صحنه را برایمان ثبت کند که از امشب به بعد قرآن و دستوراتش روی سرمان است و عامل و مطیعیم.

 ((سمعاً و طاعتاً)) پذیرای احکام الهی خواهیم ماند.

 2) بگوئیم که پرورگارا بواسطه قرآن و بخاطر کلام خود از گناهان و قصورات و تقصیراتمان چشم پوشی کن. یعنی استغفار ما را با شفاعت قرآن بپذیر . که شفاعت قرآن در نزد خدا چه در دنیا و چه در عقبی پذیرفتنی است.

 اگر به هر دو نظر بیاندیشیم و دل ببندیم و اعتقاد یابیم ، زیباست.

 3) اما اگر قرآن را بر نیزه ی سرمان آویزان کرده باشیم چه؟ نیزه رأس، خودسری‌هایمان و تداوم انحرافات و کجروی هایمان است. همه بلیاتی که از خود محوریها و اجتهادات غیر منزه‌مان تولید می‌شود که باید بخاطر این عمل فریبکارانه به اتهام غش در معامله و فریب و جعل و ... مواخذه و تنبیه شویم.

 

اگر خدای ناکرده پس از صبح شبهای احیا همه اعمال سخیف  و انحرافات (روز از نو روزی از نو) یکی پس از دیگری سر برآوردند. بنظر می‌رسد که در آن شبها در حال فریب واغفال فرشته‌ها و خدا بودیم، که البته خداوند و ملائک هیچگاه فریفته نمی شوند... پس بخود و عاقبتمان زیان رسانده‌ایم.

 از خداوند حکیم می‌خواهیم که قرآن را و سایه محبت قرآن را از ما جدا نسازد و این قرآن به سر کردنها را برایمان به شفاعت بپذیرد و از تقصیراتمان بگذرد و به ما توفیق عمل به خواسته‌هایش بدهد و ما را از زیانکاری در این دنیا و روز حشر برهاند و توفیق عمل به آیاتش را بر ما کرم نماید.

 البته جمله‌ای از امام موسی صدر وجود دارد که مباحثات علمی و مطالعه (سودمند) در این شبها از قرآن به سرکردن (البته به نگاه سوّم) بالاتر و مقبول تر است. 

 به همان نگاه معصوم  که فرمودند: یکساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر است.

 

 

                                 حمید رضا ابراهیم زاده 22 مرداد 1390

 

   

 

کلیه حقوق برای مولف محفوظ است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این شبهای قدر

شنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ

بسم الله ا لرحمن الرحیم

 

این شــبهای قـــدر

 

 

" حم والکتاب المبین انّا انزلناه فی لیله مبارکه انّا کنا منزلین  فیها یفرق کلّ امرحکیم

  امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمه من ربک انه هو الّسمیع العلیم"( دخان ( 10-5

 

     

 اختلاف در تعیین شبهای قدر

 الف : اختلاف ناشی از تعدد روایات : 

 دو گروه هستند که میگویند :

 

1- در نیمه شعبان لیالی قدر وجود دارد :

 الف ) بدلیل تولد امام عصر که قرآن ناطق است 

 ب ) بدلیل برخی از روایات اهل سنت 

 ج) نظریه مقام فرقان و مقام قرآن

 

 

 2- در شبهای 19-21-23 ماه رمضان واقع شده است :

 طبرسی در مجمع البیان از معصوم ( ع ) روایت کرده است : اطلبها فی تسع عشره واحدی و عشرین و ثلاث عشرین . ( شب قدر را در شب 19 و 21 و 23 جستجو نما ) و نیز در روایت دیگری وقتی حضـرت باقـر(ع ) در مورد تعیین شب قدر مورد سوال قرار می‌گیرد ، پاسخ میفرمایند : فی لیلتین لیله ثلاث و عشرین واحدی و عشرین ( در شب 21 و 23 ) نکته قابل توجه اینست که غالباً اختلافات در مسایل ناشی از اختلاف روایات متعارض است ، بدین بیان که رب در مسئله‌ای خاص دو یا چند روایت یا مضامین متضاد دو متناقض یکدیگر از چند راوی مختلف نقل می‌شود و همچنین اختلاف در روایت ، منشاء اختلاف مفهومی می‌گردد که در اصطلاح اصولین این روایت به متعارض یاد می‌شود . خصوصیت روایات متعارض در اینست که هر کدام دیگری را طرد و نفی می‌کند از این رو قطعً از میان تمام آنها یک روایت صحیح و صادق بوده و بقیه خلاف واقع است، هر چند فعلاً قدرت بر تشخیص صحیح از مستقیم را نداریم . اما اختلاف موجود در مسئله تعیین شب قدر از این نسنخ اختلاف نیست ، بلکه بطور صریح از امام باقر (ع) در پاسخ به جماعت پرسشگر در نورد شب دقیق سوال شد ، امام میفرمایند : " چه می شود تو را که در دو شبی همت نموده و آنرا بزرگ داری که شب قدر یکی از آن دو است . " چنانچه  ملاحظه می‌شود در عدم تعیین شب قدر تعمدی در کار بوده که قطعاً تابع حکمت خاصی می‌باشد و حال آنکه حکمت چیست ؟

 بنظر میرسد که با استفاده از بعضی روایات می تواند جازم شد می تواند شب قدر شب بیست و سوم ماه رمضان است ، چه اینکه مسلماً شب قدر ، تعدد نداشته و یک شب بیش نیست و بناچار بایستی یکی از سه شب مذکور باشد و مستفاد بعضی روایات اینست آن شب ، بیست و سوم می‌باشد . بنابرایت دو شب قبلی براساس مصالح و دلایلی مقدمه ورود به شب سوم قرار داده شده‌اند و از جمله آن مصالح می تواند بدین شرح باشد :

 

    

 

مراحل سه گانه سیر و سلوک :

 

 شب قدر بفرض 23 ، شب نزول تجلیات و عنایات الهی است و به همین دلیل لیله مبارکه، نام گرفته ( انا انزلنا فی لیله مبارکه ) از این رو می توان آنرا " شب تجلیه " نامید. و از آنطرف به اعتقاد اهل معرفت مراحل سیر و سلوک و حضرت به سوی خدا در سه مرحله کلی خلاصه می‌شود : 1- تخلیه   2- تحلیه   3- تجلیه   که رابطه بین این سه مرحله ، علی و معلولی و تربتی می‌باشد یعنی مراتب قبلی ، زاینده مراتب بعدی و مراتب بعدی متوقف می‌باشند از اینرو " تجلیه " خود متوقف بر دو مرحله "  تخلیه و تحلیه " است.

 " تخلیه "به معنای پیرایش صفحه دل از رذایل اخلاقی و تاریکی هایی است که در اثر ارتکاب گناهان، زوایای خانه قلب را فراگرفته به عبارت دیگر  تخلیه  ترک معصیت و گناه می‌باشد .

 "تحلیه" به معنای آرایش دل به زیور و زینت طاعت و بندگی است . امتثال اوامر الهی و انجام واجبات در یک عبارت : انجام وظایف عبودیت و بندگی راه  " تحلیه" گویند . از اینرو"تخلیه" جهت سلبی عبودیت است و" تحلیه" جهت ثبوتی آن ، که مجموعاً این دو از آدمی  بنده‌ای صالح می‌سازد و در این میان ، همیشه پیرایش  و به عبارتی پاکسازی مقدم برآرایش و بازسازی است تا هنگامیکه خانه دل از وجود اغیار خالی نگردد نمی توان بهره ای چندان از عبارات و دیگر اعمال ایجابی و ثبوتی بهره برگرفت. چه دانسته شد رابطه این مراحل با یکدیگر رابطه‌ای علی و معلولی است و یکی از اسرای تقدم استعاذه  (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم )که در واقع خالی کردن خانه دل از شیطان است . بر بسمله ( بسم الله الرحمن الرحیم ). که آراستن دل به نام و یاد خداست را می‌توان ، همین دانست .

( برو تو خانه دل را فرو روب         مهیا کن مقام و جای محبوب )

 بنظر میرسد با توجه به این مقدمه طولانی، شب نوزدهم متکفل مقام "تخلیه" و شب بیست و یکم متکفل مقام  "تحلیه" است که در مجموع این دو "تجلیه" و نورانیت را در شب بیست و سوم نتیجه می دهد به عبارتی دیگر در شب نخست بندگان خدا بایستی با توبه و انابه از گناهان هجرت نموده و در شب دوم متعهد نشوند که وظایف بندگی را بجای خواهند آورد آنگاه در شب بیست و سوم خداوند پاداش آن هجرت و رجعت  را با تجلی الهی خویش می دهد ، از همین جا سر آن همه تأکید بر بزرگداشت و بیداری این سه شب و نیز عدم تعیین آن از جانب حضرت معصومین ( ع ) روشن می‌شود و در این میان از باب اینکه هجرت و رجعت را نیرویی پرتوان لازم است و باید به وسایط فیض توسل و تمسک جست که خداوند فرمود: (ابتغوا الیهم الوسیله.  در مسیر به سوی من از وسیله بهره گیرید ) از اینرو، وجود مناسبت ضربت خوردن امیرالمونین علی ( ع ) در شب نخست و شهادت آنحضرت در شب دوم خالی از لطف نیست چه حضرتش به عنوان انسان کامل و بنده محبوب حق بهترین وسیله بندگان گنهکار که عزم جزم رجعت دارند می‌باشد . در خاتمه این بخش شایسته می‌نماید روایتی را که مرحوم کلینی در اصول کافی آورده نقل می‌نمایی ؛ شخصی از امام باقر( ع ) سوال کرد: ای پسر رسول خدا چگونه شب قدر را در هر سال بشناسیم آنحضرت فرمودند: هگامیکه ماه رمضان رسید سوره دخان را در هر شب صدمرتبه تلاوت کن و آنگاه که شب بیست و سوم رسید تو نظاره گر تصدیق آنچیزی می‌شوی که از آن سوال نمودی. این روایت متضمن بر دستور العملی برای معرفت فزونتر شب قدری باشد بر اهمیت فوق العاده شب بیست و سوم ماه رمضان نیز دلالت دارد.

 

1)اختلاف در افق شبهای قدر :

 در واقع وجود طبیعی و مادی زمان ( شب قدر ) که متعدد شده و گرنه حقیقت آن همان دهر اسفل و دهر اعلی  است غیر قابل تعدد بوده و یکی می‌باشد ، از این رو تمام شبهای مختلف از آن حقیقت یگانه بهره ورند و آن حقیقت در ضمن تمام آنها وجود دارد و به عبارت دیگر « ذی ظل . که همان شب قدر دهری» است یگانه بوده و کثرت معلول عالم کثرت (طبیعت ) می‌باشد .

 

  

                                                                       حمید رضا ابراهیم زاده 82/8/25

  

منابع :

قرآن کریم : سوره های دخان ، مائده ، قدر

اصول کافی ( مرحوم کافی )

مجمع البیان ( طبرسی )

تفسیر القرآن الکریم ( محی الدین عربی )

فتوحات مکیه  ( محی الدین عربی )

اسرار لیله القدر ( حمید رضا ابراهیم زاده- 1380 )

 


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

لذت روزه گرفتن چیست

جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ

 

 

*پرسش

 در مورد اهمیت روزه این حدیث  از پیامبر در بحار الانوار آمده  که

  الصوم فى الحر جهاد.

  روزه گرفتن در گرما، جهاد است. (بحار الانوار، ج 96، ص 257)

  با توجه به حدیث بالا و از اونجایکه که ما برای جهاد در قرآن در سوره های نساﺀ 95 و 74  وتوبه 20 تا 22   پاداش  اجرعظیم رو داریم  و مشخصا در آیه ی 111  توبه هم  به خود فوز عظیم  اشاره شده ( چه بکشند چه کشته شوند)

سوالم این است که آیا  برای چنین روزه ای که در حدیث بهش اشاره شده یعنی روزه گرفتن در روزهای گرم سال  هم چنین اجری رو  می تونیم  داشته باشیم  وپاداش اون با جهاد در راه خدا برابری می کنه و همون فوز عظیم می شه یا نه اصلا چون خود بهشت هم درجاتی داره  و روزه داری هم نوعی  مبارزه با نفس و جهاد اکبر تلقی می شه فوز عظیمش حتی اعظم و بالاتر از جهاد می شه؟ ( هر چند باتوجه به اینکه  خود جهاد فلسفه اش پاسداری از دین و انجام واجبات مثل نماز و روزه  و ... و ترک محرماته)

 باسلام

همانطورکه می دانید تمامی سخنان  پیامبر اعم از خود قرآن وهرچه که به زبان می آورد شامل محاورات و روایات وشوخی ها و... تنزیل هستند

زیرا پیامبر" ماینطق عن الهوی "بودند

ازاین جهت :

"تنزیل العزیز الرحیم لتنذر قوما ما انذر ابائهم...."

زبان پیامبر "زبان  منطق وتنزیل و درک وفطرت " هست

-          بحثی درابتدای مقدمه ی  بحار الانوار وجود دارد بنام "فاضربوه فی الجدار"

.به این مضمون که مولف می گوید:

من فقط جمع آوری کننده احادیثم. کاری به غلط ودرستش ندارم فقط امانتداری کردم ویک جا جمعش کرد م حالا شما حدیثی را یافتید که با عقل وحس وقلبتان جوردرنیامد خوب .پرتابش کنید بخوره به دیوار. یعنی ارزشی نداره....

احادیث فراوان وکتابهای روایی فراوانی وجود داره که مملو از پرت وپلا وچرت وپرت هست. اصلا تناقض هست مثلا در اصول کافی باب فضل قرآن روایاتی مبنی برتحریف قرآن درج شده است که ثبت ودرجش مغایر با نص قرآن هست

به حسب این روایات کذ ب ومسئله دار کتابهای مشکل داری مثل انوار نعمانیه واسرار آل محمد و.... نوشته شده که کاملا باهویت شیعی واسلامی ما مغایراست و متاسفانه تشیع نیز چون سایر فرق اسلامی درگذار اثبات حقانیت خویش به افراط ها وتفریطهایی دست زده که  تا امروز نیز این تحریف ها باعث بروز مسائل بغرنج بسیاری  شده است..

من با نص این حدیث شریف کاملا موافقم وسیر حدیثی اش را دقیق می دونم

منتها در روش برداشت این حدیث بنظرم فقط به یک روی سکه اش توجه شده است

 روزه علاوه برمواهب حوزه ی تندرستی گوارش. آثارزیادی برسلامتی سایر  اعضا دارد ومهمتر از همه بعد دیگری هم دارد که کمتر به آن توجه می شود وامر عرفانی روزه است.

برد باری روزه داری در روزهای گرم شاید مبحث اندیشیدن به مشقت معیشت گرسنگان وتشنگان را اشاعه دهد.

اما امر مهم این است که روزه داری دراین  موقعییت سبب بازشدن قفل های فهم ودرک می شود. درک  فیوضات ولذایذی که نیاز به ممارست وبردباری دارد

فهم ودرک بشر دردنیا ودست یافتنی های دنیا محدود است چه برسد به اینکه درک از نادیدنی هایی داشته باشد که وعده ای بیش نیست

دنیا مزرعه وکشتزاری برای تجربه کردن وکاشتن  وتوشه برداری وخوشه چینی  ودرک کردن است.

دنیا رحم هست رحمی برای تکامل و زائیده شدن به برزخ است. دنیا محل تست کردن ورزمایش هست...

بنابراین برای درک بهشت ووعده های غیر لمسی ما نیازمند به فهم اصل لمس هستیم

درک لذت های مهرورزی ووعشق دوست داشتن برای کودک. جوان . پیر متفاوت است

وانسان در هردوره ای برای تکامل درکیاتش نیاز به ممارست وسمباده کشی  دارد. رحم دنیا مکانی برای ممارست وتست وتجربه وتکامل  است. کبد هست

 "قرآن مملو از واژه های نیک وبد است ازجهنم وسختی هایش تا بهشت ونعمت هایش از پاکی تا آلودگی از شهوت تا رخوت از ذلت  تا لذت. ازخون  تاآب ازمنی تا انسان از حیض ونفاس  وجنابت و جماع تا مرگ وولادت از مارو خوک والاغ تا دست ودل وگوش ودماغ. از شیطان ونوچه هاش تا خدا وفرشته هاش توی قرآن بحث شده. شما نمی توانید بی وضو دست به الاغ ودماغ  وخوک ومرد چلاق بزنید.!

در این کتاب باید وضو بگیری وطهارت داشته باشی تا به منی وحیض وشیطان وخوک وادرارو... دست بزنی!

همه ی  این عجایب معنوی کلامی ساختار مهندسی شده درمعماری تربیتی برای درک وتکامل دارند.

 ومن برای درک لذت، تعاریف خاص ومختص به خودم را دارم   ومصرم بگویم  کسیکه نمی تواند درکی از شیرینی شربت داشته باشد چطور می تواند از ژل رویال که شفاست وغذای ملکه است  مزه شیرین را درک کند؟

مراتب فهم ودرک وپله های رسیدن به لذت های بالاتردرقرآن وروایات تشریح شده وبه مقامها نامگذاری شده است

هرکس به وسع درک وتربیت ذائقه ی دنیویش صاحب خرد ودرک هستی ودرنهایت  لذت ها می شود

مسیر حجاب هم ازهمین جاست که:

"عبادت. دانایی .زیبائی و.. برای  انسان می تواند باعث حجاب شود انسانی که برای تمکین وتامین وتوقع حیوانیتش عبادت می کند. دانا می شود و...فقط می خواهد حیوانیتش را دراین وغادی وآن دنیا پروار کند. دراین دنیا از لذت ها بهره هایش منقطع و نا مانوس است می خواهد آن دنیا حور العین را لمس کند!!!"

همه ی "حیوانیت خواهی های بشر "حجاب است چه در قالب عبادت ودانش باشد چه درقالب ریاکاری  باشد

چون نمی داند چه می خواهد  هم بخود وهم به دیگران ستم می کند

هل یستوی الذین یعلمون ولا یعلمون؟؟

تفاخر وجهل نسبت به داشته ها  وخواسته ها وتمنیاتش باعث گمراهی وکوته بینی اش می شود

خداوند به ظرفیت واستعدادهای ما نعمت می دهد نه توقعات وحجاب هایمان

    نگاهم درحوزه لذت دنیا  ؛

-     لذت بصری شامل دیدن رنگها ولذت از رنگ. گل. منظره. زیبایی رخسار. زیبایی  مواقعه ی جنسی.و..

-  لذت لامسه.لمس اشیا. لذت آمیزش جنسی .

- لذت بویایی اعم از بوی غذا ها. استشمام عطرها ورایحه ها. استشمام هوای آزاد  وتنفس  در هوای لطیف و...

- لذت شنیدنی ها اعم از شنیدن نواهای خوش والحان زیبا .شنیدن صدای دلخوشی ها وشنیدن نغمه ی معشوق.

-   لذت چشایی اعم از لذت نوشیدنی ها وخوردنی ها ودرک گوارایی ها. لذت  فهم مزه ها .

حالا مثلا مزه ی شیرین از مزه شربت زولبیا و شربت آب لیمو گرفته تا انگبین ومزه شهد وعسل وژل رویال . هرکدام طبقه خاص خود را دارند.

-          لذت های فوق حسی مثل دوست داشتن. مثل عاشق شدن وعشق ورزیدن و....

درک بسیاری ازجایگاهها ملزم به تربیت  و پرده برداری ازبسیاری ازحجاب ها و پرده هاست و بردباری وتحمل  کلیدواژه ی  قفل درک وفهم است

همه ی این لذایذ، دریچه فهم ودرک مارااز لذایذ جاودانی بالا می برد ولذت بهشت ومحتویات موعود بهشتی  فوق این لذایذ است

عرض کردم مثلا کودک5 ساله از ازدواج  هیچ نمی فهمد اما بالغ40ساله خیلی کامل تر از بالغ28 ساله  این لذت را می شناسد و قرار هست رمضان بعنوان برزخ ماه ها باعث  درک وممارست برای درک جاذبه های لذیذ باشد.

وشبهای قدر هم برزخ روزهای ماه رمضان هست. وباعث گشایش درک وبلوغ قوه ی فهم می شود...

کسی که درکی از مزه ی شیرین ندارد وهنوزاز شربت چیزی ننوشیده شماازش انتظار دارید مزه عسل را درک کند.

همانطوریکه درخبرها آمده است خیلی از دریافت کنندگان درک بهشت وجهنم بلافاصله پس ازفهم آیات جان می دادند.

وبی تردید شوک وتناقض باعث انحلال وجودشان  می شد .

براین اصل مولانا با زبان ذائقه ی مردم حرف زد وبا زبان احساساتشان لغت ساخت تا بالغ فکریشان را تربیت کند.

وقران یا فرقان وتنزیل وروایات  هم برای به بلوغ کشاندن بشر اورا بااین واژگان واحکام تربیت می دهد.

والی الله المصیر

ازخدا وند  دراین روزهای خوب وعزیز برایتان  درک لذت های نامحدود تمنا دارم

 حمیدرضا ابراهیم زاده

5تیر1393

 

* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

قرآن یعنی دوستت دارم

پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۵۶ ب.ظ

 

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

بی تردید قرآن راهنمای  ( کاتالوگ) روشنگر برای فهم بشر نسبت به خود وهستی وآفریننده ی خود است

قرآن دیوان عاشقانه ی خدا برای بشریت است که بر قلب نازل شد .

خداوند به انسان عشق ورزید واورا به نمای خود ساخت. وقلب اورا خانه خود پنداشت.

همه قلبها حرم خداهستند.

بقول امام صادق : القلب حرم الله فلاتسکن ...

حب ودوستی از راه مغز وعقل پدید نمی آید بلکه دوست داشتن فقط کار قلب است

وقلبهاهستند که درک کننده عشق ومودتند و پذیرای امر ربانی هستند

همواره عقلها حسابگر وناچیزند ودر پذیرش امر بزرگ بسیار ناچیز وعاجزند

این قلب است که به وسعت اقیانوس های جهان جا دارد و نادیدنی ها را درک می کند.

قرآن با قلبها سر وکار دارد

عقلها برای پذیرش فهم قرآن بدلیل توسعه نیافتگی وتکامل نیافتگی  محدود وحسابگراست

 وازاین رو در این مقطع مغزها با قلبها در تضادند.

حب ومودت از ازل با وجود انسان عجین بوده است. وانسانها فقط از این راه مطیع ورام عاشق خود می شوند

برای معشوق تسلیم شدن وتمکین عاشق اصل وفا داری وعشق متقابل ولذت های نامحدود است.

حقیقت اسلام تسلیم شدن است

بقول معصوم: الاسلام هوالتسلیم

معشوق خوب وزیبا روش وخوشرو باتسلیم وتمکین عاشق دوست داشتنی تر وماندنی تر می شود.

محور مهندسی اسلام وهمه ی ادیان الهی برپایه ی محبت وحب است

پروردگار عاشق پیشه  به واسطه ی حب ومودت خویش  آفرینش انسان و به تبع آن کائنات وعالم ایجاد را اراده فرمود

حضرت دوست بخاطر نیاز معشوق همه هستی را درتصرف او قرار داد.

واورادر زمین وزمان  مکنت داد

میل واراده ی ذات اقدس ربوبی ،نسبت به انسان نسبت حبیب ومحبوبی است.خداوند عاشق و دوست انسان است.

اورا به زیباترین وجه وبهترین صورت آفرید

وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ ۚ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ۖ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ [غافر٦٤]

وبرای همین درکالبدش از روح خود براودماند

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿ص: ٧٢﴾

و انسان فی نفسه روح الله است.

پروردگار هرگزتمایلش را نسبت به انسان مخفی نکرد واز شدت حب به انسان اورا جانشین خود ساخت و حتی دستور داد سجده اش کنند!

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٣٠﴾ 

بنابرین حاکمیت قلب برهستی محرز است.که درک کننده ی تجلیات ولذت های فوق حیوانی است

میل به جاودانگی وعشق ورزی وایثار ومروت و... فقط از راه قلب انسان قابل درک و التذاذ است

*وحی بر قلب پیامبر نازل شد .

 قلبها پذیرای توحید ورسالت  انبیا هستند وعقلها در تضاد 

قلب پیامبر بیت المعمور است وازاین جهت این خانه جز مهبط وحی چیز دیگری نیست

رسول خدا هیچگاه از میل وتمنای درونی اش جمله ای نگفت هرچه فرمود ازوحی بود ویا به وحی متصل بود

و ما ینطق عن الهوی .ان هو الا وحی یوحی -  سوره  نجم 3و4

اگر غیر ازین می شد هشداری برای او واهل باور ازجانب خدای رحمان ترسیم شده است:

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ ۚ قَلِیلًا مَّا تُؤْمِنُونَ [٦٩:٤١]

و گفته شاعری نیست، امّا کمتر ایمان می‌آورید!

 وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ ۚ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ [٦٩:٤٢]

و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکّر می‌شوید!

 تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ [٦٩:٤٣]

کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است!

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ [٦٩:٤٤]

اگر او سخنی دروغ بر ما می‌بست،

 

لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ [٦٩:٤٥]

ما او را با قدرت می‌گرفتیم،

ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ [٦٩:٤٦]

سپس رگ قلبش را قطع می‌کردیم،

 

فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ [٦٩:٤٧]

و هیچ کس از شما نمی‌توانست از (مجازات) او مانع شود!

 وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ [٦٩:٤٨] واین قطعا یادآوری وگوشزدی برای پارسایان است

·         ونبی اکرم اگر تحریف ویا اشمئزازی هم در حرکت رسالت پیش می آورد

وَلَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا [١٧:٧٤]

و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.

إِذًا لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا [١٧:٧٥]

اگر چنین می‌کردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو می‌چشاندیم؛ سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمی‌یافتی!

 

وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا [١٧:٧٦]

و نزدیک بود (با نیرنگ و توطئه) تو را از این سرزمین بلغزانند، تا از آن بیرونت کنند! و هرگاه چنین می‌کردند، (گرفتار مجازات سخت الهی شده،) و پس از تو، جز مدت کمی باقی نمی‌ماندند!

 

سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا ۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا [١٧:٧٧]

این سنت (ما در مورد) پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم؛ و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت!

بنا براین نص وحی  به  قلب پیامبر نازل شده است واز همین روی از  قلب انسان  برای پذیرش امررحمانی وحی بهره گرفته    است

قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿البقرة: ٩٧﴾

وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿البقرة: ٢٠٤﴾

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿التغابن: ١١﴾

إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ ﴿ق: ٣٧﴾

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿الکهف: ٢٨﴾

پیامبر شاعر ودیوانه  نیست

  وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴿الصافات: ٣٦﴾  

 أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ﴿الطور: ٣٠﴾  

 وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَّا تُؤْمِنُونَ ﴿الحاقة: ٤١﴾

 

        مسلما هیچ پیامبری دیوانه نیست

 

(1) وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿القلم: ٥١﴾  

(2) کَذَٰلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿الذاریات: ٥٢﴾  

(3) کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿القمر: ٩﴾  

(4) وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ ﴿الحجر: ٦﴾  

(5) فَذَکِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿الطور: ٢٩﴾  

(6) قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿الشعراء: ٢٧﴾  

(7) وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴿الصافات: ٣٦﴾  

(8) فَتَوَلَّىٰ بِرُکْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿الذاریات: ٣٩﴾  

(9) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿الدخان: ١٤﴾  

(10) مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ﴿القلم: ٢﴾  

(11) وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ ﴿التکویر: ٢٢﴾

  

همواره عقلا بزرگترین نقادان رسالت وبعثت انبیا هستند.

 وچون درک ورهیافتی نسبت به امرقلبی ندارند بی شک با ترازوی عقل به مصاف قلب می شتابند

وحاکمیت قلب را بر بدن وهستی را نمی پذیرند واز اینکه قلب از سلطه وحاکمیتشان خارج نشود  به شدت برآن هجمه می آورند .نزاعها وستم ها بر اهل دل روا می دارند....

واهل دل را مجنون  وشاعر پیشه می خوانند.

دراین گذاربحث های کلامی بوجود آمد. طماعان  به اعتبار ظاهرگرایان به اقتدار رسیدند

 به تبع نیاز ظاهرپرستان متنسک؛ اسلام خشن تاسیس شد.

وازهمین مقطع پای سیاستگزاری های دین مدارانه  برای محدود کردن کرامت انسانی بازشد

وآنهایی که معنا واصالت اسلام وکرامت انسان را درنیافتند  اجبارا یا کراهتا یا تعصبا از راه های خشک مغزی وارد حوزه ی سیاستگزاری های  دین ودینداری شدند

وبه پیروی ازمباحث  کلامی  بایدها ونبایدها وبازدارنده های خشن نیز از لابلای این مسائل وارد جرگه دینداری گردید. وفتاوی محارب هم برای دفاع وهجمه پدید آمد.وبعضا انسان درخدمت منادیان جدید دینی قرار گرفت.

مال وجان وناموس انسان به فتوای همین منادیان نامنزه به مخاطره افتاد وبه نام اسلام جنگها شد.سرها بریده شد.زندانها پراز بی گناهان شد ناموسها هتک شد.اموال تصرف شد و....

از آنطرف عقل گرایان تلاش کردند تا علتهایی برای ایجاب ووجوب شرایع بیابند.

درصورتی که شریعت واحکام الهی  با ابزار عقل قابل درک واثبات نیست بلکه با عنصر قلب پذیرفته شده وبا عرفان وبینش فطری بشر منطبق است

همه ی آداب ومناسک شریعت زیر بنای درک وحلقه ی اتصال به معرفت وفهمیدنی های هستی است

سلوک طریقت برای وصول به حقیقت است.

همه ی ریاضت ها واجرای احکام والتزام به فروعات دینی برای جسم وروح بشر به مثابه سمباده کشیدن وغبارروبی است برای جلب وجذب تجلیات الهی ودرک جلال وجمال قدسی پروردگار. انسان وهستی است

حاکمیت محرز قلب بر بدن وروح وهمه هستی باعث شده استتا قرآن  برقلب انسان فرود بیاید. همچنان که باران بر خاک تشنه نازل می شود. قلب انسان هم همین عطش را نسبت به محبت عاشق راستین خود دارد

اگر قلب را آلوده به زخارف  نکنیم قلب انسان تا ابد الاباد زنده می ماند اما عقل حسابگر تا ابد الاباد حیران ومجهول می ماندوخیلی زود به هجمه ی توفان نسیان وبحران تسلیم می شودوزوال عقلی انسان را درحوزه معنوی ازحیز انتفاع خارج می کند ومحجور وجامد می شود

بااین حال حتی  قلب هرمحجوری می تواند پذیرنده ی محبت  وعشق نسبت به همه افراد باشد.وحتی دلخوشی هایش را بازیابد وبااینکه به از عنان عقل گریخته است به راحتی به حاکمیت قلب تن می دهد...

بااین نگاه دریافت ما از ادیان خدمت گزاری برای انسانیت است.بعثت و رسالت انبیا رنج های اولیای خدا فقط برای هویت کرامت انسان بوده است.کرامت انسان باعث خلقت ایجاد دوعالم گردیده است. انسانی که معشوق خداست.

وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا [اسرا:٧٠]

: ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم.

 نکوداشت حرمت معشوق پروردگار برای همه موجودات لازم الاجراست

وکل ادیان وکتابهای آسمانی دیوان عاشقانه خدا برای بشر است

از پیامبر اسلام داریم که فرمود:هل الدین الا الحب؟

آیا دین جزعشق است؟!!!

حب ومودت وعشق ؛ عصاره دین اسلام است. ودر یک کلمه قرآن کتاب دوستت دارم است

حمیدرضاابراهیم زاده

                                                                 تهران- 6 شهریور  1393

 

تمامی حقوق این اثر درانحصار مولف است

  • حمیدرضا ابراهیم زاده