دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

قیصرامین پور

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۰۱ ب.ظ

قیصر امین‌پور

در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان شوشتر بخش گتوند (شهرستان امروزی) در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد

 قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.

 او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت.

دکترامین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.



 

دکتر قیصر امین‌پور،

تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۱۳۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.

سرانجام  درهشتم آبان  سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری مزمن کلیوی وانفاکتوس قلبی درسن48 سالگی دربیمارستان دی تهران دار فانی را وداع گفت.


نمونه اشعار


درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم، هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم


بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانه ی دیگر بگیریم
بیا گمگشته دیرین خود را
سراغ از لاله پـرپـر بگیریم


  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۲)

  • مرتضی معادی
  • سن ما که قد نمیده دقیق ، ولی هر چی میخونم میبینم خارق العاده بوده قیصر امین پور ...
    خدا بیامرزدش

    پیش نوشت :

    ــ کمی حوصله کنید ...

    ــ شعر اندکی طولانی است اما . . .

    .

    .

    رفتار من عادی است

    اما نمی دانم چرا

    این روزها

    از دوستان و آشنایان

    هر کس مرا می بیند

    از دور می گوید :

    این روزها انگار

    حال و هوای دیگری داری !

    اما

    من مثل هر روزم

    با آن نشانی های ساده

    و با همان امضا ، همان نام

    و با همان رفتار معمولی

    مثل همیشه ساکت و آرام

    این روزها تنها

    حس می کنم گاهی کمی گنگم

    گاهی کمی گیجم

    حس می کنم

    از روزهای پیش قدری بیشتر

    این روزها را دوست دارم

    گاهی

    ــ از تو چه پنهان ــ

    با سنگ ها آواز می خوانم

    و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم

    این روزها گاهی

    از روز و ماه و سال ، از تقویم

    از روزنامه بی خبر هستم

    حس می کنم گاهی کمی کمتر

    گاهی شدیدن بیشتر هستم

    حتی اگر می شد بگویم

    این روزها گاهی خدا را هم

    یک جور دیگر می پرستم

     

    از جمله دیشب هم

    دیگرتر از شب های بی رحمانه دیگر بود »

    من کاملن تعطیل بودم

    اول نشستم خوب

    جوراب هایم را اتو کردم

    تنها ــ حدود هفت فرسخ ــ در اتاقم راه رفتم

    با کفش هایم گفتگو کردم

    و بعد از آن هم

    رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم

    و سطر سطر نامه ها را

    دنبال آن افسانه ی موهوم

    دنبال آن مجهول می گشتم

    چیزی ندیدم

    تنها یکی از نامه هایم

    بوی غریب و مبهمی می داد

    انگار

    از لابه لای کاغذ تا خورده ی نامه

    بوی تمام یاس های آسمانی

    احساس می شد

    دیشب دوباره

    بی تاب در بیم درختان تاب خوردم

    از نردبات ابرها تا آسمان رفتم

    در آسمان گشتم

    و جیب هایم را

    از پاره های ابر پر کردم

    جای شما خالی !

    یک لقمه از حجم سفید ِ ابرهای تُرد

    یک پاره از مهتاب خوردم !

     

    دیشب پس از سی سال فهمیدم

    که رنگ چشمانم کمی میشی است

    و برخلاف سالهای پیش

    رنگ بنفش و ارغوانی را

    از رنگ آبی دوست تر دارم

    دیشب برای اولین بار

    دیدم که نام کوچکم دیگر

    چندان بزرگ و هیبت آور نیست

     

    این روزها دیگر

    تعداد موهای سفیدم را نمی دانم

     

    گاهی برای یادبود ِ لحظه ای کوچک

    یک روز کامل جشن می گیرم

    گاهی

    صد بار در یک روز می میرم

    حتی

    یک شاخه از محبوبه های شب

    یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

     

    گاهی نگاهم در تمام روز

    با عابران ِ ناشناس ِ شهر

    احساس گنگ آشنایی می کند

    گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را

    آهنگ یک موسیقی غمگین

    هوایی می کند .

    اما

    غیر از همین حس ها که گفتم

    و غیر از این رفتار معمولی

    و غیر از این حال و هوای ساده و عادی

    حال و هوای دیگری

    در دل ندارم

    رفتار من عادی است ...

     

    از : زنده یاد قیصر امین پور

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی