دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

این حرفهای مادرانه

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۳۵ ق.ظ

 

 

هوالعزیز

 

زهرای اطهر مام مهر و آفتاب  کائنات است.

الگو ی نجیب و اسوه ی منحصربه فردی که می تواند درهمه ی  دوران نگین توسعه و محور بنیادین  قلمرو توسعه با مدل جامعه ی فاطمی باشد.

کلمات کلیدی:

فاطمه ی زهرا . کرامت زن. عفاف وحجاب.مادر هستی بخش. هویت ایرانی. نجابت. متانت. وقار

دراین نگاه به   بصورت نثر  به گوشه ی ای ازپرتو مهرافروز  بانوی آفتاب می پردازم.

وعنوان آن را " این حرف ها " گذاشته ام:

-           حرف اول زندگی

مروری کوتاه برای معرفی زندگی حضرت  مادر

-   حرف وصل

     ازدواج

     مهریه

    زن مجلای جلال وجمال الهی است

-     حرف بخشش

سیره ی زهرای اطهر در شوهر داری

سیره زهرای اطهر درتوجه به مستمندان

سیره ی زهرای اطهر درپرورش شیعه ی آگاه

حرف عفاف این بود

باورها

باورهای بارورشده اساس توسعه است

باورهای جامعه ی شیعی سترون نمی شود مگر گریز ازدلدادگی به اهل بیت.

      عفت . نجابت. وقار . متانت زن

              هویت جامعه ی ایرانی برای توسعه پذیری

           نقش باورها در مدل پیشرفت ایرانی اسلامی

- حرف حساب 

           سر دلبران ازنگاه دیگران

           روایاتی از آفتاب ومهتاب  پدر و دختر

-      حرف نجوا

حرف زمین/ شعر سپید

دلگویه با مادر

-   حرف آخر

ازآسمان گفتن سزاوار من است /شعرسپید

اشاره شده است.

 

با نام ویاد خدا و با درود به رسول محبت وخاندان وسلاله ی  پاکش.

رسول خدا  پیامبرکرامت  انسان است که هویت فاخر  انسان را  کرامت بخشود  (سوره ی اسرا -70)

و براین رسالت خداوند بربشریت آن دوران و پس ازآن  منت گذاشت :

 لقد منّ الله إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من‏قبل لفی ضلال مبین (سوره آل عمران-164)

حبیب نجیبی که برای تکامل وپویایی انسان شوق فراوان داشت. (سوره توبه -128)

 هو الحبیب الذی ترجی شفاعته لکل هولٍ من الأهوال مقتحم

اوهمانی است که دخترش فاطمه ی عالمتاب  رمز آفرینش گیتی شد و در کائنات   که مظهر ونشانه ی مهر و نجابت خداست.

حرف اول / زندگی

بانوی آفتاب . خاتون دوسرا

فاطمه ی زهرا (س)

روزی که او به دنیا آمد.

وزنه ی  سنگین حضورش هستی و عالم ایجاد را بر آن داشت که به موهبت این ولادت بر خود ببالد.

دنیای ما خاکیان فقط هیجده سال  حضورنازنینش را تاب آورد.

و از آن پس ناگزیر شد وجود نازنین او را به افلاکیان واگذارد.

آن هنگام که بی‌خردان بر پیامبر عیب می‌جستند که او را پسر و یا فرزندی نیست تا کفایت او وامتش را بکند،

 پروردگارِکوثر او را کفایت همه‌ی عالمیان قرار داد و در دیوان عاشقانه‌اش نوشت:         

انا اعطیناک الکوثر...

عطیه‌ای گرانبها و جاودانه ای که جهان را مسحور نگاه زیبای خویش فرمود.

 و منت خدا برای جهانیان شد.

کائنات او را بانوی دو سرا و صاحب حوض کوثرمی‌شناسد و پدر کریم و ارجمندش که پیامبر خاتم است، او را پاره تن خویش خوانده است.

((حورای انسیه )) از زمره‌ی بانوانی است که خداوند برایش بهترین لطیفه‌ها را قائل شده است.

 و همه ملائک و قدسیان را به حضور چنین عطیه‌ای فرشته‌خو نوید داده و منت گزارده است...

بی‌تردید آزردن زهرای اطهر آسیب رساندن به خدا و رسولش است و محبت کردن و مهرورزی به او شاد کردن قلب خدا و رسولش است.

از بزرگترین آموزه‌های عمومی حیات کوتاه آن بانوی بزرگ، اشاره به بخشش لباس عروسی خود به مستمندی درمانده بود.

 که  پرسیدند چرا این لباس زیبای عروسی را بخشودی ؟

فرمود: دوست داشتنی ترین متاعم را بخشیدم، که خداوند مرا به آن امر فرمود .

لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ .

 دوست داشتنی‌هایتان را ببخشید ...(92 آل عمران).

* ایشان می فرمود:

خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. 

بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است که مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

(بحارالا نوار: ج 43، ص 54، ح 48.)

الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. 

 همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زیر پاى مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.

(کنز العمّال : ج 16، ص 462، ح 45443.)

فاطمه کیمیای حیای حیات وتاج آفرینش است

ولادت

بانوی مکرم اسلام حضرت زهرای  مرضیه  در شهر مکه ودر روزبیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت از دامن مادر پاکدامنش خدیجه چشم به جهان گشود

حرف وصل

صادقانه باید گفت:

زن مجلای درک جمال وجلال الهی است. زنان قوه ی خیال برتری دارند

زن را باعقل خود درگیر نکنید و از زن پیروی ازعقل نجوئید.

زیرا عقل ازعقال می آید ومعنای آن لجام وافسار و نگهبان وبازدارنده ازاحساس است

احساسات زنان بازدارنده پذیر نیست وشاید ازاین رو ست که می گویند ناقص العقل.

یعنی احساس و محبت زن  افسار پذیر نیست.

اگرازین زاویه  به این جمله بنگریم دیگر این واژه اهانت وهتاکی نیست.

لذا زن شرافت ونجابت خود راازخدا گرفته است ونه از مردها وشغل وشهوت و...

شعور زن باعث شد تا خداوند اورا  زایندگی ومادری هدیه کند

زن اصالتا ایثارگر وبا محبت است و برای دلخوشی هایش فدا می شود.بدون اینکه ازعقوبتش بهراسد.

زن آینه جمال و مهر خداست.ازاین رو زن خدای عشق واحساس وطراوت است.

و زن تنها مرجع فهم انسان ازدرک مهرورزی است که او رابه حضرت مهر پیوند داده است.

مهر همان بسم الله الرحمن الرحیم  است که به کابین  خوبی های زن  می بندند.

حال شما بگوئید قیمت وبهای این مهر چقدر است؟

مهر زن را باید عند المطالبه وناگفته وناخواسته داد.

زیرا مهریه هرگز قهریه نیست....

پس اگر مهرورزی ومهر زن را بی واهمه دیدید بدانید رحمتی برایتان  هدیه شده است...

 و فاطمه ی خدا این گونه با ولی خدا  ازدواج می کند

وصلت فرخنده وبابرکت ایشان درروز اول ذیحجه سال دوم هجری  با امام علی (ع) برگزارگردید

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

 اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت.

بدین ترتیب بود که مقدمات ازدواج آسان  وآسمانی  آنها فراهم شد.

حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (پانصد درهم بود که هر درهم معادل یک مثقال نقره بود:هر مثقال 18 نخود است که  برابر با ۳۳٫۳۳ مثقال طلای امروز است.این مهریه تقریبا برابر با ۱۴ سکه بهار آزادی می شود)

( بحار الانوار، ج‏43، ص 94; کشف الغمة، ج‏1، ص‏359)

 ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن بود

حرف حساب

  خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران . مولانا

 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود.

در  بسیاری از مواقع می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید.

به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد می‌شد، خانه او بود.

 همه ی حدیث دانان و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیده‌ای، این کلام را نقل نموده‌اند که حضرت رسول می‌فرمود:

 "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است."

از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان می‌دارد که هر چه پیامبر می‌فرماید، سخن وحی است. پس می‌توان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره می‌فرمود. گاه در جواب خرده ‌گیران، لب به سخن می‌گشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌کنم."

در قرآن  از فاطمه وذریه ی طاهرینش به نزدیکان وقربی یاد شده است .

محبت به زهرای اطهر ومعصومین (ع) توصیه ی اکید خداوند است که فرمود:

قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی (سوره شورا آیه23)

حرف ما این بود

که روزی رسول خدا فرمود:

 هرکس مردم را ازاین دعا باخبرکند درگرفتاریهایش گشایش می یابد

سبحان الله یا فارِجَ الـهـمِّ  یا کاشِف الغــمِّ فرِّج هَمّی وَیــسِّر امری وارحم ضعفی وقَـلِّه حیلتی وارزقنی مِن حیث لا احتسب یارب العالمین

رسول خدا از دخترسش حضرت زهرا پرسیدند:

به من بگوئیدچه چیزی برای زنان بهتراست؟

حضرت زهرا(س) فرمودند:

آن که مردان رانبینند ومردان هم آنان را نبینند

رسول خدا به وجدآمدند وفرمودند:

براستی که فاطمه پاره ای از من است .(کنز العمال ح46012-مستدرک الوسائل ح 16741- بحار الانوارج103 ص239)

حرف بخشش

بخشش پیراهن در شب عروسى

  حضرت على (علیه السلام) از همسرش فاطمه (سلام الله علیها) به هنگام رحلتش پرسید: در این دستمال بسته چیست ؟

آن را گشود، دید پارچه اى ابریشمى و سبز است و در آن پارچه کاغذ سفیدى است که بر روى آن چیزهایى نوشته شده و نور از آن مى درخشد،

فرمود: اى ابوالحسین !

هنگامى که پدرم مرا به همسرى تو در آورد، در شب عروسى دو پیراهن داشتم ؛ یکى نو و دیگرى کهنه و وصله دار.

سر نماز بودم ، کسى در زد و سائلى از پشت در مى گفت :

اى خاندان نبوت و معدن خیر و جوانمردى ! مردم عادت دارند که براى خوردن به منازل عروسى بروند، چون براى عموم مردم غذا آماده است .

اگر شما پیراهن کهنه اى دارید، من نیازمند آن مى باشم ؛ زیرا مردى فقیرم . اى خاندان محمد! فقیر شما برهنه است .

من پیراهن نو خود را برداشته و به او دادم و لباس کهنه را پوشیدم .

صبح که با لباس کهنه در حضور تو بودم ، رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم ) بر من وارد شد و فرمود:

دخترم مگر تو لباس نو نداشتى ، چرا آن را نپوشیدى ؟

گفتم :

اى پدر! آن را به سائلى صدقه دادم .

فرمود:

بسیار کار خوبى کردى ، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت مى پوشیدى و لباس کهنه را صدقه مى دادى ، در هر دو حالت توفیق شامل تو مى شد.

عرض کردم :

اى رسول خدا! به تو هدایت یافته و به تو اقتدا کردیم ؛ هنگامى که با مادرم خدیجه ازدواج کردى ، هر آنچه را که به تو داده بود، در راه خدا انفاق کردى تا حدى که سائلى به تو رسید و تو پیراهن خود را به او دادى و حصیر بر خود پوشیدى .

جبرئیل نازل شد این آیه را آورد: و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا (اسرا29).

رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم ) گریست و مرا به سینه اش ‍ چسباند، جبرئیل نازل شده و گفت :

خداوند سلام رسانده و مى فرماید:

به فاطمه سلام برسان و به او بگو، هر چه مى خواهى طلب کن و اگر هر آنچه در آسمان و زمین است بخواهى به تو داده خواهد شد.

به او بشارت بده که من او را دوست مى دارم .

به من فرمود:

دخترم ! پروردگارت به تو سلام رسانده ، مى گوید: آنچه مى خواهى طلب کن .

عرض کردم :

پدرجان ! لذت خدمتگذارى او مرا از سؤ ال کردن از او بازداشته است ، من نیازى جز نگاه کردن به چهره بزرگوارانه او در بهشت برین ندارم .

فرمود: دخترم ! دستهایت را بالا بیاور. من دستهایم را بالا بردم و حضرت نیز دستهایش را بالا برده و گفت :

خداوندا! امتم را ببخشاى ، و من آمین مى گفتم .

جبرئیل پیامى از سوى خداوند متعال آورد که خداوند مى فرماید:

من آن عده از گنهکاران امت تو را که در دلشان محبت فاطمه و مادرش و شوهرش و فرزندانش را داشته باشند، بخشودم .

فرمود:

من در این باره سندى مى خواهم .

خداوند به جبرئیل دستور داد دیبایى سبز و دیبایى سپید بیاورد که بر روى آن نوشته شده است :

 کتب ربکم على نفسه الرحمه (انعام54).

جبرئیل و میکائیل و حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر آن گواهى داده و امضا کردند.

حضرت فرمود:

دخترم این نوشته در این بسته است ، روز وفاتت که رسید، وصیت کن در قبرت بگذارند.

روز قیامت که مردم سر از قبر بردارند و گنهکاران مسلم و حتمى شدند و آنان را به سوى دوزخ بکشانند، این امانت را تسلیم من کن تا آنچه را که خداوند بر من و تو ارزانى داشته ، از خداوند بخواهم . تو و پدرت براى جهانیان رحمت هستید.

(الوقایع والحوادث، ملبوبی، ج۴، ص۱۸۶.)

حرف عفاف 

حرف عفاف این است که فاطمه  ی زهرا  بانوی صواب  بود که عفاف را وقار و ونجابت خود می دانست وحجاب را تاج بندگی می شمرد.

درنگاه حضرت کوثرحجاب زندان نیست. بلکه وقار است.

زن مرد نبیند ومردهم اورا یعنی همه ی عفاف زن درحیایش  غوطه ورشود ...

حجاب زندان نیست.

زندان حصاری است که براثر تخلف وبه منظور تنبیه وترمیم فکر ورفتار  به دورآزادی های فردی افراد کشیده می شود تا ویروس زشتی ها از فرد خارج شود وقرنطینه ای است که اجازه تعرض را به بدی ها وافشا وانتشارآن درجامعه  نمی دهد....

اما حجاب کاملا متفاوت و متعارض با زندان سیار است.

حجاب محدودیت نیست.بلکه مصونیت است.

اگر شکلات از زرورقش خارج شود از گزند میکروب ومگس مصون نمی ماند.

وتبعا قابل اعتنا واستفاده  نیست ومزاحمت وفساد برای سلامتی شکلات وشیرینی را معمول  می سازد.

باید جنبه مثبت قضیه را دقت کرد ونیمه پر این ظرف  بلور را با دقت وانصاف نگریست

گمان نکنم حفاظت از فرد  ، محدود کردن ومسدود نمودنش ترجمه شود.

محافظین افراد وشخصیت ها ، زندانبانان آنها نیستند .

پیرو این نگاه درمی یابیم که حجاب بر وزن حفاظ است. که مصونیت از تزاحم معنا می دهد.

منتهی من نگاهم این است که عفاف مقدم است برحجاب.

کسی که نجابت وعفت وشرافت و متانت ووقار را درک نمی کند حجابها پشت حجاب می ماند وهرگز چیزی درست نمی شود.

بعدازفهم ودرک حریم عفاف، حجاب بسیار  بسیار ارزشمندتر است .اگرچه حجاب به تنهایی خود می تواند باعث مصونیت هم باشد.

حجاب وعفاف مختص به زن وپوشش ایشان نیست.

 در مقام مقدم ،ابتدا آقایون باید مواظب نگاه  وتوقع خود باشند و همینطورمواظب عفت کلام وجلوه گری های خودشان باشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ  (سوره ی نور آیه 30)

 وسپس خانم ها هم مواظب عفت کلام. عفت پوشش وعفت جلوه گری و عفت توقعات درونی خود باشند

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ ...( سوره  نور آیه 31)

گمانم حد معروف حجاب هم ازجانب  طرفین رعایت شود ؛ مشکل  چشم چرانی. تجاوز. خیانت وطلاق و...خیلی خیلی کمتر می شود

در نگاه زهرای اطهر رابطه ی رعایت عفاف وحجاب با کاهش افسردگی و جرائم کاملا نزدیک ومتقابل است.

چشم انداز پیشرفت جامعه ی ایرانی در واقع از باورهای  حاکم بر جامعه سرچشمه می گیرد.

باورهای ارزشمند جامعه ی ما پشتوانه ای به وسعت قرآن وسیره ی اهل بیت دارد

باورهای ما فاطمه ی زهرا دارد

باورهای ما سیره ی کوثر دارد

مدل والگوی توسعه ی  ما بدون  تکیه بر باورهای فاطمی وعلوی  سترون و نابارور خواهد ماند.

جامعه ی ایرانی جامعه ی پویا  و شرافتمندی است که در آن  نجابت و وقار ومتانت جریان دارد.

درجامعه ی ایرانی

پندار نیک وگفتار نیک ورفتار نیک  یک اصل برای حقوق  شهروند شرافتمنداست.

 کرامت انسان محورهمه ی آموزه های قرآن واهل بیت است

که فرمود :

 و لقد کرمنا بنی ادم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا  ( اسرا-70)

کرامت وهویت انسان به تعالی باورهای او می درخشد

 کرامت وهویت ایرانی آزادگی وعزت و عفت و وقار ونجابت است.

 به فرموده ی رهبر انقلاب :

«حجاب برای زن، به معنای ذلت نیست؛ بلکه به معنای عصمت و حفظ زن است و نه فقط عصمت و حفظ زن، بلکه عصمت و حفاظت زن و مرد هر دوست.حجاب به معنای چادر نیست؛ اما چادر در نزد ما ایرانی ها که زن های ما از قدیم داشتند، بهترین نوع حجاب است»

حجاب لباس  نجابت وشرافت است .

ومن  گمان می برم کلاس ایرانی بودن در وقار ونجابت وشرافت و متانت وعفت وعزت وآزادگی اوست.

حرف نجوا   و زمین

سلام مادر

سلام دریا

سلام هستی

سلام ای باعث وجودم

می بینی که:

دستم چو خار

بردامنت ملتمس است

می دانم که دامنت رانمی کشی

وبه نرمی

 نگاهی بمن می کنی

 گرچه خارم تو ای غنچه ی بطحا

مادرم هستی وباتو مرا می شناسند

 ای مهرازلی وآفتاب لم یزلی

دلم ابریست

ورعد آسمان درونم

سکوت کرانه راشکسته است

و باران

 بغض ترانه را شسته است

گریه کردم برای خودم

به غایت چشم باران بهاری

گریه کردم برای ندیدنت

به وسعت آینه ها...

 مادر

تورا به جان آینه ها قسم

که تنهایم نگذاری

ودیگررهایم نکنی...

میدانم که

بد پسری بوده ام

به روایت  آب و گل 

می دانم که

خوب مادری هستی

به روایت عشق و دل/...

حرف آخر آسمان

شهادت معصومانه ومظلومانه اش  به سان افول خورشید در شهر مدینه  و در روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری رخ داد.

و ناگاه غم وتاثرهمه ی اهل اسلام را فرا گرفت

به توصیه ی موکد ایشان پیکر مطهرش درشبانگاه ونهان وتوسط همسرش امام علی (ع) غسل وکفن  وتجهیزشد

وهمانطور مخفیانه وغریبانه   در بقیع بی نشان  مدفون گردید.

 

 ازآسمان آمدی

همچون ستاره

 سرو است قامت تو

  ای نورماه پاره

نسیم دستهای مهربانت

چون دشت خرم دربهار ...

 تومامی وما خانواده

توآفتابی ما هم  ستاره.

درباغ  تاریخ  شه داغ هایی است

داغ فراغ یاس

داغ  گل طاها وخدیجه

ای نوگل باغ پیامبر

ای کوثر ونام تو اطهر

داند جهان مرا

یک مام کافی است

جود و وجودت

 عشقی که وافی است

انسان سراید

مامم طهورا ست.

هم عرش داند که

مامم نیزحورا ست.

ای آفتاب جلوه های مادرانه

ای مادر شعروغزلها وترانه

ای غنچه ی باغ کرامتهای بینش

ای نورقایم  بر جهان آفرینش

هرگزنمی میرد یاد تودرقلب ابرار

عشق است نامت بر دل های هشیار    .

 حمیدرضا ابراهیم زاده

مازندران . بابلسر

نهم بهمن 1396

تقدیم به : حضرت مادر صاحب کوثر  زهرای اطهر (س)

 

*تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصارمولف محفوظ می باشد

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۳)

گزیده ای از کتاب فاطمه فاطمه است دکتر شریعتی این زن سوم، زنی است، که می خواهد انتخاب کند. زنی است که نه چهره موروثی را می پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پست ترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را. هر دو را آگاه است و هردو را می هم داند.آنکه به نام سنت تحمیل می شد و در جریان آن به وراثت می رسید، مربوط به اسلام نیست؛ مربوط به سنت های دوره ی پدرسالاری است و حتی دوره ی بردگی و آنکه امروز از غرب می آید، نه علم است، نه بشریت است، نه ازادی است، نه انسانیت است، و نه مبتنی بر حرمت زن است، مبتنی بر حیله های پست قدرت های پست انحرافی و تخدیر کننده ی بورژوازی است. می خواهد در این میانه انتخاب کند؛ چه چیز را؟ ان کدام تصویر است؟نه تصویر زن ارتجاعی سنتی، نه تصویر زن مدرن تحمیلی، بلکه تصویر زن مسلمان است. برای این که تصویر این چهره سوم را بفهمد، خوشبختانه هم مواد در دست ماست و هم تاریخ، و هم بهتر از مواد و مجسم تر از تاریخ و معین تر و محسوس تر از مباحث علمی و فقهی، تصویر عینی شخصیت های نمونه ای که به نام امام، به نام اسوه، به نام سرمشق در تاریخ ما وجود دارند و بالاخص در فرهنگ شیعی، همه در یک خانواده، در یک اتاق 3×4 جمعند؛ خانواده ای که هرکدامشان سرمشقند:حسن بودن در صلح،حسین بودن در جهاد و شهادت، زینب بودن در سنگین ترین رسالت اجتماعی عدالت و حق، فاطمه بودن در زن، و علی بودن در همه چیز!
پنج سطح در هرم عفاف وجود دارد که از حیا شروع می کنیم و در نهایت به حجاب خواهیم رسید… هرم عفاف از حیا تا حجاب سطح اوّل، حیا در روایاتی به عبارت «سبب العفه الحیاء» برمی خوریم که ریشه عفت، حیا دانسته شده است. نیز روایت دیگر خاستگاه مروت را حیا ذکر نموده و ثمره آن را عفت (اصل المروه الحیاء و ثمرته العفه). در روایت دیگر میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده و می فرماید: «علی قدر الحیاء تکون العفّه.» بنا بر آنچه در بخش مفهوم شناسی در مورد حیا گفته شد، حیا ملکه ای است که انسان را از گناه دور می کند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. اینکه در برخی روایات «تعفّف» (عفت ورزی) پس از باحیا بودن مطرح می شود، به نظر می رسد این تقدم رتبی نشانگر تقدم در متخلّق و آراسته شدن به آن هم باشد. پیامبر اکرم می فرماید: «ان اللّه یحب الحیی المتعفف؛ خداوند افراد باحیای عفیف را دوست دارد.» بنابراین در اولین سطح (هرم عفاف)، حیا قرار می گیرد. حیا موجب جمع و نظام بخشی خصال ایمانی می شود. شریف رضی عبارت «الحیاء نظام الایمان» را استعاره دانسته و منظور را پر کردن خلل و شکاف های ایمان توسط حیا ذکر می کند. به نظر او حیا مانند نخی که مرواریدها را در کنار یکدیگر تنظیم می کند، ایمان را نظم می دهد زیرا فرد باحیا از معاصی دور می شود اما وقتی حیا از بین رفت ایمان مشکل می یابد. سطح دوم، عفاف این سطح را نیز با استفاده از روایت «سبب العفه الحیاء» می توان برداشت کرد. به وسیله عفت که حالت درونی است، افراد جامعه سایه عقل را بر شهوات خود می اندازند و از لجام گسیختگی شهوت ها جلوگیری می کنند. این امر اکتسابی است و باید با مراقبت و تمرین به دست آید. البته لازمه این مراقبه، شناخت عمیق نسبت به شهوات و تعاریف و انواع آنها و نیز چگونگی مهار آنها است. در این مرحله باید آگاهی بخشی به طور گسترده ای ایجاد شود، به ویژه از دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه. «غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک، عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می کشد. سطح سوم، صیانت در این طرح، از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد می شود. این مرحله به حفظ نفس از هر گونه شر و پلیدی و تجاوز و هنجارشکنی اشاره دارد. در روایت آمده است: «ثمره العفه الصیانه؛ محصول و برآیند عفت صیانت است.» اگر چه در ظاهر صیانت و قناعت در یک درجه قرار می گیرند اما با توجه به معنای ظریف صیانت می توان دریافت که پس از نهادینه سازی صیانت، به قناعت می توان رسید. حفظ حریم، نزدیک ترین مرحله به حجاب حقیقی است زیرا پوشش بدون توجه به حریم ها و دوری از اختلاط و آمیختگی ها نمی تواند مفهوم حقیقی حجاب را برساند. از امام رضا(ع) در مورد قناعت پرسیده می شود و حضرت می فرماید: «القناعه تجتمع الی صیانه النفس و عزّ القدر …؛ قناعت مجموع صیانت (حفظ) خویش و عزت نفس و … است.» سطح چهارم؛ قناعت این سطح با توجه به روایاتی که قناعت را ثمره عفت ذکر کرده اند تنظیم می شود. حضرت علی(ع) می فرماید: «ثمره العفه القناعه؛ قناعت برآیند و محصول عفت است.» پیش از این بیان شد که برخی مفسران کلمه عفت در بعضی آیات را «قناعت» معنا کرده اند، که احتمالاً سبب آن به علت نزدیکی معنای این دو است: نه اینکه مترادف باشند. از قناعت با تعبیر «حفظ حدود» نیز می توان یاد کرد زیرا معمولاً افرادی که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود، راضی و قانع بوده، به حدود دیگران تجاوز نمی کنند. در طرح مذکور این صفت چنین تبیین می شود که فرد باحیا در نگاه به پیرامون خود عفیفانه برخورد می کند و مانع از چیرگی شهوت می شود و به آنچه خداوند در اختیار او قرار داده، قناعت می کند و حدود دیگران را مراعات می کند. او در نگاه، سخن گفتن، جلب توجه و … روی یک خط و مرز مشخص حرکت می کند، با حالت «قناعت». این ویژگی محصول صیانت است چنان که پیش از این بیان شد. گفته شده است: «علی قدر العفه تکون القناعه؛ میزان قناعت بستگی به عفت دارد.» رأس هرم؛ حجاب هنگامی که ملکه حیا در جامعه ای و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد شد، سپس ثمره های عفاف یعنی صیانت (حفظ حریم ها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردید، می توان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.
بالاترین ورژن حجاب بالاترین ورژن و نوع حجاب، حجاب تعقلی و حداکثری است اما حجاب های دیگری هم وجود دارد که… بالاترین ورژن حجاب حجاب و حیا، دو عنصر زیبنده ظاهر و باطن انسانها همچون سدی محکم و قلعه استوار، افراد را از تهاجم های نفسانی و گزند خواسته های شیطانی مصون نگه می دارند. انسان چه از جنس زن باشد یا مرد، اگر به ماهیت و گوهر درونی خود واقف باشد، این گوهر حیا و حجاب اوست که می تواند مانع دژخیمان شیاطین و تسلط و بهره کشی جنسی دیگران باشد. جایگاه و اهمیت حیا و حجاب در فرهنگ اسلامی هر چند که حیا و عفت جنسی، مختص به جامعه زنان نیست و مردان هم از آن مستثنی نیستند، ولی از آنجا که بر اساس خلقت زیبای خداوند متعال زنان از ظرافت ها و زیبایی های خاصی بر خوردار می باشند، از طرفی نوعاً زنان هستند که در معرض تحدید بهره کشی جنسی قرار می گیرند، حال برای در امان ماندن از این چنین آسیب هایی سزاوار است زنان موجبات سوء استفاده ابزاری از خود را برای دیگران فراهم ننمایند، و با رعایت انواع حیا راه تسلط شیطانی دیگران را بر خود ببندند: « فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛[احزاب، آیه ۳۲] پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید!». انواع مدل حجاب و پوشش در جامعه لازم به ذکر است استفاده و بهره مندی از عنصر ارزشمند حجاب در بین مردم و جامعه به یک شکل نیست از این رو این کالای گران بها و ارزشمند در بین افراد شکل و شمایل متفاوتی دارد. ۱-حجاب زورکی و تحمیلی: حجاب زنان منحصر در نقاط محدودی از جسم نیست بلکه بر اساس منطق قرآن حفظ و پوشاندن موها نیز از ضروریات حجاب است؛ کما اینکه خداوند متعال در این خصوص می فرماید: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است» در مواردی این نوع از حجاب گواه بر این است که دارنده آن هیچ گونه اعتقاد و باوری به آن نداشته و در پس پرده آن رضایت و باوری به حجاب وجود ندارد. دربرخی دیگر از افراد به خاطر مقررات و قوانین اجتماعی این مدل پوشش را پذیرفته اند. هستند افرادی که با خارج شدن از محیط آموزشی و اداری و یا در بدو ورود در اماکن مذهبی و متبرک مجبور به استفاده از آن هستند و یا کسانی که تا در مرزهای جامعه اسلامی حضور دارند خود را ملزم به رعایت آن می کنند و به محض خارج شدن از آسمان اسلام، باور، اسلام و پوشش ایشان نیز رخ بر می بندد. به روشنی می توان این چنین رفتار و رویکردی را در زمره کسانی دانست که خداوند متعال در خصوص ایشان می فرماید: «مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً؛[نساء: آیه۱۴۳] آنها افراد بى هدفى هستند که نه سوى اینها، و نه سوى آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت». ۲-حجاب تقلیدی و ظاهری: برخی افراد به خاطر نوع فرهنگ و قوانینی که در خانواده حاکم بوده از ابتدا این چنین آموخته اند که می بایست در بدو ورود در جامعه،ُ ظاهر و سیمای خود را به گونه ای از پوشش و حجاب آراسته نماید که مطابق میل خانواده باشد. ولی مشکل این نوع و مدل از حجاب در مواری به این است که در پس واقعیت این انتخاب استدلال، و تعقلی استوار و محکم وجود ندارد از این رو این خطر و نگرانی در خصوص این افراد وجود دارد که با تغیر محیط زندگیشان حجاب و پوشش ایشان نیز تغییر یابد. ۳-حجاب تعقلی و تعبدی: حجاب آن دسته افرادی که با بهره مندی از قوه تعقل و اندیشه، مبانی دینی و عقیدتی خود را مستحکم کرده اند و به گوهر درونی خود واقف شده اند و ارزش انسانی خود را فراتر از جسم و ظاهر می بینند از این قسم می باشد. این دسته افراد حجاب را نه از روی اجبار و تحمیل دیگران و نه به خاطر رضایت و خوشایند اطرافیان بلکه از طریق برهان و یقین پذیرفته اند. این دسته افراد حجاب را زینت و زیبایی خود می بینند و با تهدید و مطامع دنیوی حاضر به کنار گذاشتن آن نمی شوند . در واقع انتخاب این دسته از افراد بر اساس منطق بصیرت و آگاهی است همانند الگوهای قرآنی که راه خود را از مسیر علم و معرفت کسب کرده اند: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ؛[سوره یوسف: آیه ۱۰۸] بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!». حجاب حداقلی و حجاب حداکثری بعضی افراد دایره و حیطه حجاب را بسیار محدود و ناچیز می پندارند، به طور مثال اینکه حجاب را نه برای مردان بلکه فقط برای جامعه زنان می پسندند، بعضی دیگر نیز به این نوع حجاب بسنده نکرده و حجاب زنان را محدود به قسمتهای خاصی از تن و جسم زنان می دانند. به طور مثال حجاب موها را برای ایشان لازم نمی بینند. این برداشت های سلیقه ای و شخصی از حجاب، تفسیر به رأی از جانب خود است، از این رو همان طور که زنان لازم است حجاب خود را رعایت نمایند مردان نیز باید شرم داشته باشند که از هر گونه لباس منافی عفت استفاده نمایند. در روایات اسلامی نیز این چنین استفاده می شود که موی زن زینت و زیبایی او محسوب می شود کما اینکه در عرف اجتماعی نیز به همین منوال می باشد: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن؛هر وقت یکی از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سؤال کند همچنان که از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست از طرفی حجاب زنان منحصر در نقاط محدودی از جسم نیست بلکه بر اساس منطق قرآن حفظ و پوشاندن موها نیز از ضروریات حجاب است؛ کما اینکه خداوند متعال در این خصوص می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما؛[احزاب، آیه ۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است». علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه شریف می فرماید: «کلمه جلابیب جمع جلباب است، و آن جامه اى است سرتاسرى که تمامى بدن را مى پوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مى شود، به طوری که زیر گلو و سینه هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.» شاید این چنین ادعا شود که در این آیه و آیات دیگر سخنی از موی زنان به میان نیامده است، ولی این دسته افراد فراموش کرده اند که بر اساس منطق و رهنمودهای قرآنی زنان می بایست زینت های خود را از چشم نا محرمان بپوشانند: « وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ؛[سوره نور، آیه ۳۱] و به آنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان». از این آیه به خوبی بدست می آید که بر زنان لازم است زینتهای خود را جز برای شوهران و محرمان خود ظاهر ننمایند. از طرفی در روایات اسلامی نیز این چنین استفاده می شود که موی زن زینت و زیبایی او محسوب می شود کما اینکه در عرف اجتماعی نیز به همین منوال می باشد: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن هر وقت یکی از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سؤال کند همچنان که از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی (مو و صورت) اوست. سخن آخر حجاب و حیا صرفاً محدود به جامعه زنان نیست و اینکه این عنصر ارزشمند در صورتی که همراه با بصیرت و آگاهی انتخاب شده باشد، از ارزش دو چندان بر خوردار است، و معرفت و شناخت به زیبایی حجاب است که ماندگاری و ثبات آن را دو چندان می سازد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی