این مدرک گرایان
این مدرک گرایان
عرصه ی دانش پژوهی وپژوهشگری یک حوزه باز ومفید وارزشمند است وبمراتب تفاوت شگرفی با مدرک گرایی واستفاده ازگواهی تحصیلی دارد
تولید دانش واستفاده ازآگاهی هایی که در دانشگاه طی می شود در حقیقت انبان تجارب دیگران و ذخیره گاه وتجربه ی ما از معلوماتی است که درآتیه زندگی ما ومطالبات ملی ووطنی ما به کار می آید
الزامی نیست بنده دررشته ی خاصی دکترا بگیرم وباتوجه به عدم ایجاد شغل برابربا همان رشته ی تحصیلی ام شاغل هم بشوم.
مطالبه بی جایی نیست اما زیر ساختهای خاص خودش را می طلبد.
و این امر مهم بعهده ی دولت است که برابر بانیازهای جامعه دراین سطح دانشجو بطلبد.وزیرساختهای توسعه واشتغال این رشته هارا تعدیل کند.
اما هستند کسانی که دکترای طب دارند و درحال تحصیل رشته ی فلسفه ویا جامعه شناسی هستند.
یا دوستانی که سیاست خوانده اند ودانشجوی طب واقصاد وهنر ومعماری هستند. یک نوع تمایل وگرایش ذاتی به آن دانش دروجودشان هست.میلشان به فهمیدن ودرک کردن بالاست.
ساختار ذائقه بشر قابل تربیت وتقویت وتغییر است
اگر ذائقه نسل نوی خود را بطرف تحصیلاتی سوق دهیم که خودشان به این رشته علاقه دارند و معمولا بازارکار درآن چندان دخیل نباشد رضایتمندی بیشتری از تحصیل کردگی به سراغمان می آید
اما اگر برای بازارکار درس غیر علاقه مان را بزور با معدل ناچیزی به فرجام برسانیم؛ انصافا نه پایان نامه اش تولید علم وتجربه است نه آن درس بکار این دانشجو می آید. وبه همین صورت توقعات ملی نسبت به تحصیل کردگان وشعورشان بالا می رود
اما تهی دستی وبی بضاعتی علمی وفکری عمیقی درمدرک گرایان مشاهده خواهیم کرد که در یک دهه مبدل به سونامی وتعارض می شود .
حکایت مدرک داران بی سواد.مانند دریاچه های بی آب هست.نه آب ونشاط وحیاتی ونه زایر دریا وحیات نباتی...کویر تعارض بنام دریا در دل وجان آن مکان نقش می بندد.
دراصل نوعی بیماری بنام بی شعوری در این نوع جوامع شیوع پیدا می کند
بنظرم اگر تحصیلاتمان منطبق برگرایشات مان وبازار کار تعدیل شود بهتر وزودتر به توسعه یافتگی نزدیک می شویم. وگرنه رقم بالای دکترا وارشدها ی بیکار معنایش این است که یاس وخمودگی درجامعه دارد شتاب می گیرد . سطح توقعات آسیب می بیند. انجماد وانسداد وتعارضات فکری و فرهنگی گسترش می یابد.جرم های سازمان یافته وجنایات حرفه ای و ناامنی وبی ثباتی وطلاق واعتیاد به فراوانی می رسد . دراین مقطع یاس از زندگی برای فرهیختگان هم پیش می آید فرار مغزها طبیعی و حتی لازم به شمارمی آید وبسیاری ازمسائل ومعضلاتی که از این ذهنیت ناشی می شود در جامعه تسری می یابد.
بنابراین دانشگاه مبدا تحولات وتوسعه است. جوامع توسعه یافته دانشگاههای هدفمند وزنده ای دارند
باوجوداینکه موفقیت های فردی راههای گوناگونی را طی می کند دانشگاه نیز مکانی برای رسیدن به بسیاری از موفقیت ها ورضایت ها ومطالبات ملی است.
و زنده بودن دانشگاهها به محتویات وسطح علوم واساتید ودانشجوها ومحتویات درونی وکاربردی مقالات. پژوهشها و پایان نامه ها ورساله های علمی اساتید ودانشجویان بستگی دارد
از کرامات دانشگاههای مطرح و موفق دنیا این است که حجم تولید علم نافع بین المللی وفراملی بالایی را تصرف کرده اند...
بهتراست برای رسیدن به توسعه ورسیدن به رضایت مندی اززندگی ، بخشهای اقتصادی دانش بنیان را تقویت کنیم. و سطح وجنس توقعات ملی رااز مدرک تغییر دهیم ودولت نیز زیرساختهای مربوط به اشتغال هموزن با مدرک گرفتگان مرتبط بااین حوزه ها را فراهم سازد.
حمیدرضاابراهیم زاده
9خرداد1394
* تمامی حقوق مربوط به این اثر درانحصار مولف می باشد.
- ۹۹/۰۵/۰۱