دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

آوای لذت

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ق.ظ

 

 

می گویند موسیقی آرام بخش اذهان آشفته است.

 

لذتی حاصل از درد و هیجان وهجران طبیعت.

همیشه در بذرلذت دردهایی نهفته است. و نیز در بذر هردردی لذتی نهفته تر.

آشفته ترمی شود آنکه بداند با درد دیگری لذتی عایدش  می شود...

سمفونی طبیعت. صدای باران.صدای برگ درختان به هنگام نسیم.

صدای آبشاران و قطرات آب... آوای چکاوک. غوغای عندلیبان.و...

همه ی عناصر موسیقایی طبیعت فقط یک نکته را به انسان هدیه می کند لذت حاصل از آرامش...

نکته اینجاست:

برگ در مقابل باد برای جدانشدن  از مادرش مقاومت می کند.

خزان برگ را به زیر پای مادر قربانی می کند. و  ما با لذت از روی قربانیان رد می شویم.

باران از پرواز در آغوش ابر جدا افتاده است. و به سفلای خاک مدفون می شود.

و آب از چشمه و کوهساران وادار به هجرتی بازگشت ناپذیر می شود.

و زلالیتش بر ضمختی سنگلاخان عرضه می شود.

و یا کویر او را می بلعد . و یا رودها خاک آلودش می کنند و یا به گورستانی به نام دریا می پیوندانند...

وعسل که به لذیذ ترین وشیرین ترین عنصرحیات زبان زد است محصول ماهها تلاش هزاران زنبور کارگراست

بیچارها نمی دانند:

آن زمان خانه گر پرشهد شود روزجلای وطن زنبوراست...

بی خانمان شان می کنند.تا حاصل دسترنج شان را به نوش بکشند.

سحرگاهان که بلبل بر درختی لانه می کند و برآستان غنچه ی گل و سر در گریبان ناله می کند.

گل آسوده خیال بر منبرش سودای عاشقش را می نگرد و از این دلباختگی لذت می برد.

همان دم تغزل بلبل چشمها را از خواب می گیرد. و به شهادت می خواند و گواه می گیرد:

مردم چشمم به خون آغشته شد   در کجا این ظلم بر انسان کنند؟!!!

او سوزناک و حزین می سراید ولی ما بی خبر از هر جا از صدای سوز او لذت می بریم...

دردهای انسان گاه چنین ناگفتنی و ناشنیدنی است.

گاه باید ناگفتنی ها تا لحظات آخر عمر با ما به گور برود.

بسیاری از ناملایمات و دردها با هیچ سمفونی ئی آرام نمی گیرد .

جز سمفونی مرگ. جز لقای پروردگار. جز آرامش محض در جوار دلدار...

 

حتی وقتی پناهنده ی نجوای طبیعت می شویم؛

این رویت جمال است که انسان را تا ابتدای فهم  کمال می برد...

 

دلم نمی آید باسوز نوای نی لذت برم. بلکه سِرشک از دیده گانم جاری می شود.

 

خرداد گذشته بلبلی که در حیاط باغ ما آشیانه دارد از کله ی سحر سروش آغاز کرد تا حدی که تاب از کف دادم.

اندیشیدم آیا این چهچه مستانه است یا سوز دل یک عشق باخته؟

با پهنای روز او ناامید از لانه اش هجرت کرد تا شاید ناله اش را با همدلی همراز تر در میان بگذارد.

او هرگز برنگشت.

نمی دانم طعمه ی بازی شد که آنسوی باغ منتظرش بود یا اینکه به معشوق رسید...

 

سحر بلبل حکایت با صبا کرد                   که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد              و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنینم                           که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم                   که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود             ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی               که درد شب نشینان را دوا کرد

نقاب گل کشید و زلف سنبل                    گره بند قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان                تنعم از میان باد صبا کرد

بشارت بر به کوی می فروشان             که حافظ توبه از زهد ریا کرد

 

من از آه بلبل و صدای قطره و... می ترسم.

این آواها همه نوحه هستند برای ناله وهمدردی.به درد دیگران خندیدن ولذت بردن جفاکاری است

 

                         حمیدرضاابراهیم زاده   23/10/1392

 

 

 

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

نظرات (۳)

استاد مطلب زیبایی بود
نگاه جالبی بود
به درد دیگران نخندیم و لذت نبریم
ی مطلب جدید بود دوست داشتم!
متشکرم
مرا برد تا تمام طبیعت گردی هایم
نه از این نوحه ها نخندیدم
فقط دقیق شدم و با دقت گوش دادم
آوی لذت در ظاهر و نوحه همدلی
را فقط شنوا بودم
شاید غفلت را تذکر دهد که همه ما به آن نیاز داریم
ی شور عطش است به
الیس بکاف عبده!
 ی تذکر است
به ما از خداییم و به سوی او می رویم
ثانیه به ثانیه عمر را با لذت سپری کن در هر کار و هر حال کار ، تفریح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، سکوت و تفکر، مهمانی رفتن، نیایش و.... زندگی فقط در رسیدن به هدف خلاصه نشده مابه اشتباه اینگونه میاندیشیم: درسم تمام شود راحت شوم غذایم را بپزم راحت شوم اتاقم را تمیز کنم راحت شوم بالاخره رسیدم.... راحت شدم اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم تمام شود که چه شود؟ مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است.... پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن.... حتی هنگامیکه دستها را میشوییم نیز میتوانیم بالذت اینکار را انجام دهیم یکبار امتحان کنید آب چه زیبا آرام پوست دستتان را نوازش میکند به آب نگاه کنید و لذت ببرید وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان میاید... لذت باعث قدرتمند شدن میشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس میشود... لذت بردن هدف زندگی است تا میتوانی همه کارها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشیدن که کمترین فعالیت توست...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی