دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب آثار دکتر حمید رضا ابراهیم زاده

دایره مینا

منتخب مقالات. یادداشت ها و آثار پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی دکتر حمیدرضا ابراهیم زاده

بایگانی

به صفای دل رندان

جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ب.ظ
 لاحول ولا قوه الابالله العلی العظیم حسبناالله نعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر
 
هیچ اراده و نیرویی برتر از قدرت خدا نیست
حساب ما باخداست
او که:
بهترین وکیل
بهترین سرپرست
و بهترین یاری دهنده است/.
 دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
 -به صفای دل رندان که صبوحی زدگان  بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
من به  یگانگی خدا و مهر و فضل و کرم و بخشش او بعنوان وکیل و سرپرستم گواهی میدهم که
یکی هست و نیست جز او  وحده لا اله الاهو
 
  • حمیدرضا ابراهیم زاده

من و نشریات قدیمی

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ










  












  • حمیدرضا ابراهیم زاده

حمیدرضا ابراهیم زاده

پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

 

من حمیدرضا

متولد شهر زیبای بارانم

فرزند دریا و دشت و پسر روستا

و طبیعت زلال ایرانم

دل خوش به تبار خویشم

و

سرخوش به هوای خوش خویشم.

سالها

در من غزل با اسب می تازد

کنار برکه ای پر آب

و

در آن

سینه ام را می دهم تعمید...

 

 
 
 
 
 
 
 
در رنگ قنوتم
 زنگ مزامیر تو پیداست
آواز نهانی است
که
بلبل به توشیداست
این سنگ دل و
جنگ گِل و
راز خموشان عروضی
وین آب قفایای
مجعد
ازتُنگ ولای تو طهورا ست...
 


 
عقرب رسید
به هنگام صرف نیش
زمان به زبان
بند شد از نوش تو بیداد   
     


دایره مینا
 
وحشی ام 
دربطن خود
اهلی ام را می درانم
درآغوش طبع
می خروشم بر فصل قهر
که بکارم  مهر را...
وحشی ام من
وجودم پر است از
بکارت...
 
نمی دراند مرا
اهلی گرم آغوشت
و
 
رها نمی کند مرا
ریسمان وحاشت
لم یزلی
 

 

  


تورا پیوسته می پویم
که در من همواره پیدایی
درونت من شدم شیدا
تو درمن اینگونه شیدایی
 الا ای منِ من ، منان تن ها
نباشد در درون من
 به جز یاد تو سودایی
 


حمیدرضاابراهیم زاده

 

در آینه چون ماه خودم را دیدم
درهیمنه ی شاه خودم را دیدم
یک لحظه تورا دیدم خود را هرگز
ای وای که اشتباه خودم را دیدم.
 
 
 
اللهم غیر سو ء حالنا بحسن حالک

 

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

ما وابلیس وحکایت همیشگی عرفان

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

وخداوند انگاشت و پنداشت که آدمی با گوهر عقل و جوهر احساس قابل ستودن است.

و آنگاه امرکرد که او را سجده کنند:

بعد از جریان امر تکلیف به شیطان جهت سجده بر آدم.(شیطاناندک علم ناچیزی در خود داشت که به حیله گری و زرنگ بازی و منفعت طلبی‌اش و حتی سحرو جادویش متصل بود والبته همان علم اندک باعث شد که خداوند تکلیف براو معین سازد)

استدلالات و اجتهادات  ناروای (زیرکی و ذکاوت در برداشت عقلی) شیطان باعث شد.

تا از درگاه طرد شود و اسباب اغوا برای انسان از سوی شیطان فراهم شود.

و خداوند اغوا و بلایا و مصائب و فتنه‌ها و لذات را ابزار سنجش و امتیاز و تنبیه (به فهم واداشتن) انسان قرار داد تا به مراحلی از تکامل برسد.

پس از خوردن میوه‌ی ممنوعه شیطان رواج دهنده‌ی زندگی نباتی و حیوانی انسانها شد.

نبض بازار و... را در دست گرفت .وبرمهندسی آرای اقتصادی واجتماعی وعقیدتی انسان تاثیر گذاشت و هر ازچندگاهی خداوند افسار شیطان را  کشید تا به مجاری حساس وارد نشود وحتی اورا مسخر ودر تصرف  برخی از انبیا کرد .بعدها  حتی سلیمان نبی از آنها برای کارگری و غواصی استفاده کرد.

وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ ﴿الأنبیاء: ٨٢﴾.

و گروهی از شیاطین (را نیز مسخّر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غوّاصی می‌کردند؛ و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام می‌دادند؛ و ما آنها را (از سرکشی) حفظ می‌کردیم!

-           

-  فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ [ص:٣٦]

پس ما باد را مسخّر او ساختیم تا به فرمانش بنرمی حرکت کند و به هر جا او می‌خواهد برود!

 

-  وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ [ص:٣٧]

و شیاطین را مسخّر او کردیم، هر بنّا و غوّاصی از آنها را!   

 

-  وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ [ص:٣٨]

و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم.

 

اینگونه به نظر می‌رسد که اغلب کارگران و کارگزاران پادشاهی سلیمان ازاجنه و شیاطین دربند بوده‌اند.

بعداز جریان خوردن میوه ممنوعه، سیب یا گندم یا میوه دانش، انسان در وجود خود  تغییراتی فرودست احساس کرد و جرم خاکی‌اش بر جرمافلاکیش غالب گشت.

و اینگونه ژنوم ابلیس درخون انسان  تاثیرگذار شد و هر چه میزان قندی که از  ابلیس در خون و جان انسان  بواسطه‌ی این لذات نصیبش می‌شود و همان میزان دوز شیطنت در خونش بالاتر می‌رود و تصمیمات و تفکرات انسانها ابلیسی تر می‌شود.

از این رو قرار شد انسان تلاش کند تا اوج و عروج بگیرد و از خاک به افلاک پر کشد:

و ان لیس للانسان الاماسعیوان سعیه سوف یری. ..(نجم39 و40 )


 


(و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست، و اینکه تلاش او بزودی دیده می‌شود،)

اکنون درعصر یوم الدین چهارمین روزآفرینش ،انسانیت در پروسه ی تکاملش دارد شیطان را می‌فهمد.

چون هنوز هم به بلوغ نرسیدیم و در روز چهارم خلقت به سر می‌بریم طبیعی است عادت به شیطنت در اوج اشتیاق انسان است.

اگر دیدگاه ما نسبت به حوزه‌ی آفرینش به بلوغ برسد همه‌ی زوایای دنیا و عقبا را متوجه می‌شویم که در نگاه اول و این تغییر دید، امام عصر هم دیده خواهد شد. چون ایشان حاضرهستند ولی زاویه‌ی دید ما برای رویتش و وضوح و ظهورایشان خوب نیست.

قرار هست با برداشته شدن این حجابها و گسیختن پرده‌های غفلت حضرت با شیطان مستقیما مصاف کند.

طبیعی است یک وسعت نگاه و تغییری اساسی در دنیا به مثابه برزخ کاملی رخ می‌دهد و انسان به نفس و عملکرد خود بینا شود...

 دین و عرفان توامان امری فطری هستند. کلیدهای عرفان در همه ادیان متناسب و مشترکند.

گاه  نمی‌شود در جامعه‌شناسی دین سوای از منظر موضع و جهت منفعت خود سخن گفت. مثلا درقرآن دین برتر خود اسلام هست و منهاج و شریعتش  کامل و غنی است. و در مسیحیت و مزامیر داوود، در اسفار یهود، و حتی ادیان دیگر هر کتابی، شریعت خود را برتر و هر  آیینی خود را محق تر تجلی می دهند.

ولی عرفان رگ مشترکی است که بیس و  پایه و عصاره همه ادیان و مذاهب را در اخلاق، نوعدوستی، یکتا پرستی و عبادت به خالق و سپاسگزاری از عمل مخلوق به هم پیوند داده است.

انسان ذاتا در خود خدا را نیاز واقعی اش می شناسد. و رضایت او را در دل می‌پروراند.

یوگا واشو هم نحله‌ای از اخلاق و عرفان و خدمتگزار روح برای تحصیل آرامش است. قابل رد شدن هم نیست. همچنان که قابل اثبات عقلی نیست.

جملات زیبا و عرفان شیرینی در جملات ایشان دیده میشود که مسلمانان در آیات و روایات، مسیحیان و کلیمیان و زرتشتیان در نمادها و کتابها و گفتار مقدسشان مشترکا دارند. خوبی و نیکی در نزد همه ادیان مشترک و پسندیده است....



حمیدرضا ابراهیم زاده

17آبان1392




تمامی حقوق نشر برای مولف محفوظ است.

  • حمیدرضا ابراهیم زاده

این حکمتها(جبر واختیار)

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۰ ب.ظ
 Morteza......

آوریل 30 18:27

salam aghaye ebrahimzadeh  ye chand ta soal dashtam

            آوریل 30 18:26

 ‪سلام بفرمائید


May 3 01:01

salam ostad agar emkanesh hast khodeton javab bedid dar gheire in sourat ketab moarefi konid

 مگر نه اینکه خداوند انسان را آفریده و از روح خود در آن دمیده .خود او در قرآن احکام و قوانینی را بیان میکند که به فرمان او انسان باید از آن اطاعت کند. و در غیر اینصورت دچار عذاب الهی میشود .از طرفی به انسان قدرت تفکر و اختیار داده تا هر آنچه که به صلاح خود است یا ترجیح میدهد انجام دهد . و دیگر اینکه انسان به خواسته ی خود پا در این دنیا نگذاشته و دلیلی بر رعایت قوانینی اینچنینی نمی بیند.


 


درود به برادر بسیار عزیزم جناب آقا مرتضی


حسب مباحثه ای که مرقوم داشتید


بنظرم باید به مهندسی جهانبینی (روش نگاه به وجود وهستی وآفرینش) خودمان در آفرینش و ساختار خودمان و آفریدگارمان دقت کنیم


هر کسی می تواند با زاویه دید خودش درباره هستی و پروردگار نظر بدهد. مهم این است کدام زاویه به حقایق موجود برای پذیرش فطرت همه ما انسانها نزدیک تر و قابل درک تراست.


مومن یعنی باورمند بودن به یک پدیده یا چیزی.


کسی که درباره چیزی به یک درک کامل و بلوغ ذهنی و فکری و فهم کاملی رسیده باشد نسبت به آن چیز مومن است.


بنابراین  هرگز به ریخت و قیاقه کسی نمی توانیم بگوئیم مومن .


و افراد با ایمان نسبت به هر حوزه از باورهای خود بسیار مقاوم و شجاع هستند. اعتماد به نفسشان در آن مورد بی نهایت بالاست.


مثل این است که تازه واردی از شما بپرسد نام پدرتان چیست و شما اسم مبارکشان را بگوئید اما او بگوید نه اینطور نیست و...


لیکن شما که فرزندش هستید به هیچ وجه حاضر به پذیرش حرفهای تازه وارد نمی شوید چون تمام باورتان از فهم نام و رسم پدر اکتسابی بوده و ذره ذره در وجود نازنینتان رسوخ  و رسوب کرده و از بین بردن آن  باورها در ذهن شما تقریبا محال است.


فهم موضوع جبر و اختیار هم از همین زیر بناها ناشی می شود.


خداوند بی پدر و مادر و همسر و اولاد است و شراکت کسی هم در شناسنامه اش نیست. نیازمند نیست. صاحب گنجهایی است که ما دقیقا   در مسیر زندگی به آنها نیازمندیم.


اما خدا دوست داشت دوست داشته شود ودوست بدارد قرآن بارها و بارها به این اصل اشاره کرده است. او که بی نیاز از هر چه و هر کس است اما شدیدا به دوست و معشوقش  دلبستگی دارد.


معشوقش را زیباترین نامید و حتی جانشین خود کرد. دنیا را در اختیارش گذاشت. همه کارهایی که برای معشوق هایمان می کنیم او قبلا راهش را رفت.


طبیعی است زیرکان می دانند کسی که محبت چنین عاشق دارایی را داشته باشد یعنی همه چیز دارد. برای همین است که می گویند  خدا تنها نیاز انسان است.
و قرآن می فرماید آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟


انسان باید خیلی ضعیف و بی فکر باشد که به این مورد نیندیشیده باشد...


واقعییت بسیار مهم:


انسان از ابتدای خلقت تاکنون در مسیر رشد و تکامل  حرکت می کند .
و اکنون در مرحله  کودکی و نوجوانی خود به سر می برد. نبوغ و عقلانیت انسان تازه بجایی رسیده است که انسان دارد متوجه کرامتش می شود.


اختراعات هزاره قبل و اکنون با هم غیر قابل مقایسه اند الان ما بزرگتر و بالغ ترشدیم و فهم مان از دنیا بهتر شده است. حتی خیلی امکان دارد نیم قرن دیگر به امروزمان بگوئیم جهل و عقب ماندگی.


بنابراین خداوند برای رفاه و عزت معشوقش به او عقل و احساس هدیه داد و از همه لحاظ دنیا را برای بلوغ و علو درکش در اختیارش گذاشت.


هر چیزی که انسان به آن نیاز دارد را از قبل برایش مهیا کرد


و حال :


بنظر شما کودک 5 ساله چه درکی از بیمه عمر و سلامت، ازدواج وشغل، آینده و...دارد؟


کودک در این پروسه تا بلوغ کم کم  و تدریجا متوجه نیازهای مهم و اساسی خود می شود. خیلی از چیزها خوشایند ما است اما برای ما خوب نیست آسمان و زمین را بهم می دوزیم تا خوشایندمان را بگیریم اما ممکن است برای ما خوب نباشد و برعکس ممکن است خیلی از چیزها برایمان  لازم و خوب باشد اما اصلا خوشمان نیاید و از آن دوری کنیم.


مثل همان بچه که غذای لازمش را نخورد اما به چیپس و آدامس دلبسته باشد وقتی هم مریض شد حاضر نباشد دارو بخورد و آمپول بزند و حتی از پزشک بترسد چون خوشایندش نیست.!!


در این مواقع بنظر کودک نابالغ  پزشک و دارو منفورترین خلائق خدا می شوند.


بلاها و مصائب ما انسانها مثل همین داروها هستند.


یا برای آزمایش که قرار است میزان باور و بلوغمان سنجیده شود یا برای این است که به چیزی برسیم. یا برای تنبیه از حرکتی که انجام داده ایم..


خدا دوست انسان است با تدبیر و حکمت همه چیز  را برای دلخوشی هایش برنامه ریزی کرده است.


نکته:


 بنظرشما در آغوش گرفتن و بوسیدن کودکی از طرف  شما در نگاه  کودک 2 ساله چیزی جز مرارت است؟


بچه زرتقی میکند که از آغوشتان برهد حتی جای بوسه را با آستینش پاک میکند. اما شما بی نهایت دوستش دارید و تنگ ترمی فشاریدش. و او سعی بر رهایی و گریز دارد.


مدیریت هدایت:


مثل اینست به شما 200 میلیون دلار پول نقد بدهند که هر کار دلتان میخواهد بکنید. و به خواهرزاده زیبایتان هم همین قدر بدهند و بگویند هر کار خواستی بکن.


دو اختلاف بزرگ پیش می آید اگر راهنما نداشته باشید آن یکی شاید خرج بستنی کند و یا از او بدزدند و شما شاید خرج اتوموبیل و لباس و موبایل و تفریح کنید.


اما واقعییت اینست پدرتان برای شما مسکن و سرمایه گذاری را پیشنهاد میکند و برای ایشان (کودک نابالغ) کاملا نظرش اینست تا اطلاع ثانوی نباید دست به پولها بزند!


 

اکنون شما موضوع مطرح شده تان را در اشل کوچکتردر نظر بگیرید:


مثلا کودکی خواهان آزادی بی حد و حصر باشد چون فهمید باید بخورد و بیاشامد و دفع کند و... گمان می برد دنیا همین است و بس.


اما چیزی از امنیت(امنیت سلامتی، روانی، شغلی، فرهنگی و اجتماعی و...) نداند چون در مرحله کودکی است چیزی از خطرات متوجه نمی شود. به هر چیزی اغوا می شود.
ممکن است از صبح تا غروب اگر به امید خودش باشد زنده برنگردد...


طبیعی است که شما بعنوان بزرگتر و خیرخواهش قلمرو امنیتی برایش تعیین می کنید چون دوستش دارید. اما برخلاف او شما را سختگیر و مستبد می بیند.


بفرض چند بار با گریه خواست پشت فرمان بنشیند و رانندگی کند شما همچین محبتی را در حقش می کنید؟


یا اگر خواست به امان خدا جاده ی خطرناک را بگیرد و برای خودش بدود. شما می گوئید بچه است بگذارید خوش باشد؟


هرگز این کوتاهی را برای دلخوشی هایتان نمی کنید. حتی اگر گریه کند.


اگر زاویه دید را در این مسیر بگیرید می بینید جبر و اختیار چیز تمیزی است.


جاهایی حق انتخاب هست و جاهایی حق سرخود بودن نداریم چون به اصل امنیتی این مسئله نرسیده ایم و باوری هم به آن نداریم پس آن را ناگوار می شماریم.
من استنباطم این است دین یا قانون راهنماست و هر کس که بیشتر از قوانین بداند می تواند بهتر گلیمش را از آب بکشد و امنیت بیشتری دارد. شاید هم بتواند به دیگران هم کمکهایی در این حوزه بکند.


امروزه حکایت مفسرین دینی ما هم همین است باید دید زاویه نگاهشان به انسانیت و کرامت انسانی چیست.


اصلا انسان در خدمت دین نیست و چیزمسخره ای است آدم با این همه ارزشش  فکرکند باید خدمتگذار ادیان باشد.


بلکه ادیان در خدمت انسان است


اساسا دلیل بعثت پیامبران چیزی جز خدمت به انسانیت و کرامت انسانی نیست. چون انسانیت برای خدا ارزشمند بود که دین و بعثت را در خدمت تکامل شان گذاشت.


آنقدر جامعه عربی در حق خود ضایع  و منحرف بود که خدا برایشان پیامبر گذاشت تا متوجه خبط خودشان بشوند نه اینکه فرمانروا و جنگجگو کم داشته باشند. و نبی اکرم بخواهد  اینکاره ی اینها شود یا توی سرشان بزند.


بلکه با اخلاق نیک و روش انسان فهمیده نسبت به معلوماتی که خدا در برنامه و نقشه راه انسان کامل به او نشان داده حرکت کرد چون همه ی بلوغ انسانیت را درک کرده و دیده بود. پس باورش به آینده و توسعه انسانی بالا بود.


و تمدن اسلامی از این منظربه زیبایی و اعتلا رسید نه با خشونتهای کافرانه مسلمان نمایان پاره وقت.


احکام الهی برای عقده های خدایی نیست. اصالت سخن قرآن در بیان احکام برای خود انسان است و اصلا ربطی به امر خدا ندارد.

احکام و رعایت شریعت برای عزت و کرامت انسان نافع است. کسی از قوانین تبعیت می کند که خواستار امنیت است.


عقلش را دارد. وگرنه بر دیوانه و مریض  و نابالغ احکام تکلیف نمی شود. تکلیف برای کسی است که هم شعور داشته باشد و هم قدرت بدنی. هرکدام که برداشته شوند مکلف از حییز انتفاع ساقط می شود.


سنت های الهی همگی راهبردی هستند. که انسان به بلوغ برسد و امنیت داشته باشد. حرف زور نیست.
 همینی که هست خدا  قانون خوبی است. اما ناخوشایند می نمایاند. اگر به این بلوغ برسیم متوجه میشویم اتفاقا فقط باب دل ما آدم هایی است که آرامش طلب هستیم.


نق زدن های اغلب آدم ها نشانگراین است که باوری به محبت  و حکمت حق تعالی ندارند.
وگرنه بچه که هر وقت غذا خواست والدین در اختیارش می گذارند. چطور باید نگران وعده ی بعدی باشد. لذا کودکی نمی یابید غذا ذخیره  کند برای وعده بعدی. .چون  باور کرد ه است که وعده بعدیش ازقبل مهیاست.


 حالا خدا در اشل بزرگتر نیازهایمان را رصد کرد متوجه نیست؟!!!


از نظر خودم قرآن بهترین کتاب سازمان یافته ای است که انسان می تواند از آن برای بالا بردن درک و فهمش از آن بهره ببرد.



                                            برادرت حمید رضا 13/2/1393




  • حمیدرضا ابراهیم زاده